مدرنيسم رواني فروپاشي
منتقد نگاه
است ايستاده اوج در هنوز ويليامز
36-لينچ زبان از لينچ
مدرنيسم رواني فروپاشي
مفهومي هنر به نگاهي
هنري موزههاي اخير سالهاي در
آن و موقرانه سكوت آن منظور ;شدهاند شبيه معبد يا كليسا به جنبهها بسياري از
ميرود كار به مقدس آثار اين حفظ و نگهداري در كه است گونهاي بت
وسواس
آذرين فرهاد:تلخيص و ترجمه
تجسمي
.دارد توجه معاني و ايدهها به بلكه نميپردازد مواد يا و اشكال به مفهومي هنر
بلكه.كرد تعريف (مديوم) بيان وسيله و سبك مثل اصطلاحاتي با نميتوان را هنر اين
به مفهومي هنر.كرد بررسي ;است هنر بردن سوال زير براي كه راهي براساس را آن بايد
قابل و جمعآوري قابل منحصربهفرد ، قطعهاي بهعنوان هنري شيئي سنتي جايگاه ويژه
.ميطلبد چالش به را فروش
از را فعالتري واكنش پس نميگيرد سنتي شكلي هنري اثر سبك اين در كه آنجايي از
مشاركت در تنها مفهومي هنري اثر كه كرد استدلال ميتوان واقع در.ميطلبد بيننده
.مييابد موجوديت كاملا مخاطب يا بيننده ذهني
نقشهها ، عكسها ، روزمره ، اشيا:باشد داشته متفاوتي اشكال نميتواند هنر اين
هنر ، از كامل نقدي ارائه با مفهومي هنر.زبان خود همچنين و جداول ويدئويي فيلمهاي
هنر.است داشته هنرمندان اغلب انديشه بر تعيينكننده اثري ;آن استفاده و ارائه
تجليل مورد همواره باشد احترام و تحسين مورد بايد كه آنچه بهعنوان بيستم قرن در
معناي به است ، كرده چنين مفهومي هنر كه آنطور آن ، بردن سوال زير به گرفتهو قرار
موزههاي اخير سالهاي در.است اجتماع و فرهنگ موروثي ارزشهاي بردن سوال زير
و موقرانه سكوت آن منظور ;شدهاند شبيه معبد يا كليسا به جنبهها بسياري از هنري
اين و ميرود ، كار به مقدس آثار اين حفظ و نگهداري در كه است گونهاي بت وسواس آن
تخطئه با چه.دادهاند پايان آن به مسرت كمال در مفهومي هنرمندان كه است چيزي همان
.آنها فعاليت موشكافانه ساختارشكني با يا و موزهها مثل موسساتي صريح و بيپرده
اين.رسيد خود فرود و اوج به 1966_ سالهاي 72 بين مفهومي هنر كه گفت ميتوان
مختلفي شكلهاي كه كرد استدلال ميتوان اما شد باب سال 1967 در بار اولين اصطلاح
ميتوان آن تجليات اولين از.است داشته وجود بيستم قرن طول تمام در مفهومي هنر از
.برد نام را دوشان مارسل فرانسوي هنرمند "آماده و حاضر هنر" اصطلاح به آثار
از كه بود مستراح آبريزگاه يك واقع در كه داشت ، نام "آبنما" آثار اين معروفترين
به هنري اثر يك بهعنوان را آن دوشان و بود شده داده قرار پايه يك روي بر پشت
.بود كرده ارائه نيويورك در مستقل هنرمندان مجمع سال 1917 نمايشگاه
تجلي چيز چه در و چيست واقعا هنر كه ميكرد فكر اين به كسي كمتر آبنما از قبل تا
بسيار افراد اما.نقاشي يا است مجسمه يا هنر كه ميكردند گمان تنها مردم ;مييابد
.ميدانستند مجسمه يك را دوشان آبنماي معدودي
از يكي داوود مجسمه اين":است دارا را گزاره يك جنبه معمولا هنري اثر يك
موناليزا چهره نقش اين" يا و "شده ساخته آنژ ميكل توسط كه است عتيق عهد قهرمانان
برابر دو را داوود آنژ ميكل چرا" اينكه مثل شود مطرح سوالاتي است ممكن البته "است
هم سوالات اين اما "است بوده كه موناليزا اين اصلا" يا "ساخته؟ اصلي اندازه
و پذيرفته ميكند ارائه هنري اثر كه را اوليهاي گزاره كه ميشوند مطرح هنگامي
هنر نفس بهعنوان هم و تمثال و بازنمايي يك بهعنوان هم را آن ماكردهايم قبول
يك اين) گزاره يك بهعنوان نه آماده و حاضر هنر مقابل در اما.پذيرفتهايم
آبريزگاه اين آيا":ميشود مطرح چالش يا و سوال يك بهعنوان بلكه (است آبريزگاه
از بعضي بنابراين.ببينيد هنري اثر يك را آن "باشد؟ هنري اثر يك ميتوانست
كه است سوالاتي همان شد ، مطرح شصت دهه اواخر در مفهومي هنرمندان توسط كه پرسشهايي
به سال 1916 از نيز حدودي تا و بود ، رفته استقبالشان به دوشان آن از پيش سال پنجاه
جنگ از بعد سوالات اين.بود شده پرداخته آنها به دادنيز ضدهنري حركت با و بعد
جمله از مختلف گروههاي از هنرمنداني سوي از گسترده صورت به دوباره دوم جهاني
دهه 1960 اواخر كه هنرمندان از نسلي اماشد مطرح مينيماليستها و نئودادائيستها
اين آثار و پرداختند مسائل اين به شده نظريهپردازي و بسطيافته بهطور كردند ظهور
ميشود انجام مفهومي هنر درباره كه مطالعهاي و تحقيق هر بطن در بايد هنرمندان
كه حالي در ;دادند گسترش را كارشان هنرمندان اين از تعدادي آن از بعد.گيرد قرار
اختيار جهان از تجربهشان تشريح براي را كانسپچوال شيوههاي هنرمندان از جديدي نسل
.كردند
هنوز ناميد متاخر كانسپچوال يا و نئوكانسپچوال يا پست بايد را آثار اين اينكه اما
.نيست مشخص
هنر دهه 1960 در.است بينالمللي پديده يك كاملا و هميشه همواره ، مفهومي هنر
پيدا نيويورك و بوئنوسآيرس تا گرفته پراگ و ديهگو سان از ميتوانستيد را مفهومي
آثار ميرفت ، شمار به هنر گسترش و ترويج مركز نيويورك زمان آن در كه آنجا از.كنيد
.ميگرفتند قرار نقد و بحث مورد شدت به شده عرضه
زنده مشخص سبك يا و بيان وسيله با اگر) را كانسپچوال هنري اثر يك بخواهيم اگر
.باشد دارا را زير فرم چهار از يكي ميتواند احتمالا كه گفت بايد دهيم تشخيص (باشد
جهان در كه شد ابداع اشيايي براي دوشان توسط اصطلاح اين "آماده و حاضر" اثر يك
اين به و ميشوند ارائه يا مطرح هنري اثر يك بهعنوان بعدا اما دارند وجود خارج
ديگر فرم.ميشود منتفي هنرمند دست دخالت لزوم و بودن منحصربهفرد مقوله دو ترتيب
موقعيت يك در شيئي يا و نوشته يا تصوير يك كه معنا اين به است Intervention مداخله
آن به را توجهها ترتيب اين به و شود داده قرار غيرمنتظره يا و غيرمتعارف زمينه يا
مستندسازي كانسپت سوم نوع.كند معطوف (خيابان يا موزه مثلا) مكان يا موقعيت
از تنها كنشي چه و مفهومي چه واقعي اثر كه معنا اين به دارد نام Documentation
يا آخر شكل در.باشد ارائه قابل عكس يا و نمودار نقشه ، يادداشت ، مثل شواهدي طريق
دوشان آبريزگاه.ميشود ارائه زباني طريق از مطالب و مفهوم (Words) كلامي
توسط شيوه اين اما.است "آماده و حاضر" اثر يك مثال بدنامترين و مشهورترين
از بيلبورد پروژه يك "مداخله" مثال.است شده داده تطبيق و برگرفته بسياري هنرمندان
نفره دو خالي خواب تخت يك عكس آن در كه است تورس _ گنزالس فليكس آمريكايي هنرمند
نيويورك مختلف مناطق در تبليغاتي تابلوي چهار و بيست روي بر ريخته هم به ملحفه با
.بود درآمده نمايش به
يك براي و نبود آن همراه توضيحي يا داستان كلمه هيچ داشت؟ معنايي چه اثر اين اما
عشق از اثر اين.باشد داشته متفاوتي معاني ميتوانست شخصياش شرايط به بسته رهگذر
محل به رفتن از قبل صبح روز هر بسياري كه است چيزي اين.ميگويد سخن حضور عدم و
براي كه مكاني در نمايش براي غيرمعمول و شخصي بسيار بود تصويري اين.ميبينند كار
جزيي مسلما ميشد ديده آن در اثر كه مكاني يا زمينه البته و باشد رويت قابل همه
آن كه بودند داده تشخيص رهگذران از بعضي شايد.بود گشته آن معناي از ضروري و ذاتي
همسر با او كه است بستري تصوير آن كه بودند زده حدس و است تورس گنزالس از اثري
چيزي آن معنا:نيست مشخصي شخصي معناي منظور اما.بوده شريك آن در درگذشتهاش تازه
.ميكنيم كشف اثر در ما كه است
واقعي اثر كه جايي است ، مستندسازي براي مثالي كاسوت جوزف اثر "صندلي سه و يك"
به و ميكنيم؟ ارائه را صندلي يك چگونه چيست؟ صندلي يك _ ميرود شمار به كانسپت
يك:ميرسد نظر به طويل بحر يك مانند پاسخ "چيست؟ ارائه" و "چيست؟ هنر" ترتيب همين
.است هنر و است هنر هنر ، كه است مدعي او كه طور همان است صندلي و است صندلي صندلي ،
عناصر ميبينيم واقع در ما (صندلي توصيف و واقعي صندلي يك صندلي ، عكس) كه عنصري سه
يك:ندارند اعتباري هيچ خود ، خودي به عناصر اين.ميروند شمار به فوق مفهوم جانبي
و لغت فرهنگ از صندلي شده فتوكپي توصيف يا توضيح يك افتاده ، پا پيش بسيار صندلي
.است نخورده آن به هم هنرمند دست حتي و نشده گرفته هم "كاسوت" خود توسط حتي كه عكس
كه است هنري براي روشني مثال "زندگي و مرگ يكصد" عنوان با "نائومن" بروس از اثري
وادار ميآموزد ، خواندن كه كودكي مانند بيننده آن در.ميشود ارائه كلمات با
اصطلاحات يا عبارات اين اما.كند مرور را جفتجفت اصطلاحات از مجموعهاي ميشود
كه بياني وسيله يعني نئون با اثر اين.ميشوند ناراحتكننده و آزاردهنده رفتهرفته
وزوز كه ابعادي در هم آن شده ساخته ميشناسيم مغازهها تابلوي از معمولا ما
.ميكند پر كاملا را گالري فضاي آزاردهندهاش
گونهبندي يا تقسيمبندي مورد در بايد كانسپچوال هنر با برخورد هنگام حال هر به
كه آنچه چون.باشيم محتاط قدري شده تكفير مفهومي هنرمندان سوي از شدت به كه آن
از بسياري.شد اشاره آنها به كه است اثري چهار متصور يا و ممكن معاني دارد اهميت
از بسياري كه همانطور نميگيرند ، قرار روشني تقسيمبندي هيچ در مفهومي هنر آثار
ميدهند انجام آنچه درباره پاگير و دست توصيفهاي مقابل در مفهومي هنرمندان
اين اصرار همين هم موزه پديده با هنرمندان اين ضديت دليل يك.ميكنند ايستادگي
هنگام.دارد پوچي عواقب غالبا كه است آثار گونهبندي و دستهبندي براي موسسات
كه اين از ظاهرا اثر صاحب بزرگ موزه نمايشگاه ، از كاسوت "صندلي سه و يك" جمعآوري
هنر براي خاصي بخش موزه كه چرااست نبوده مطمئن كند بايدانبار كجا دقيقا را آن
گرفته نظر در آثاري چنين نگهداري براي هم مشخصي فضاي نتيجه در و نداشته كانسپت
مربوط انبار به صندلي يعني شد انبار موزه منطق اساس بر اثر اين نهايت در.بود نشده
كتابخانه به صندلي توصيف فتوكپي و عكاسي بخش به صندلي عكس داخلي ، طراحي بخش به
.كنند انبار را آن توانستند اثر بردن بين از با تنها نتيجه درشد فرستاده
پرسش اين با مشخصي يا خاص بيان وسيله يا سبك يك جاي به مفهومي هنر اثر يك اگر
:ميشود كامل پاسخ اين با اثر اين كه گرفت نتيجه ميتوان "چيست؟ هنر" كه شود آغاز
اما ايده يا و اجرا نوع تصوير ، شي ، يك بهعنوان "اين" "باشد هنر ميتواند اين"
در:است "انعكاسي" پديدهاي نتيجه در مفهومي هنر.ميشود ارائه ديگر شيوهاي به
كه اين به ميكنم فكر من" جمله مانند و موضوع به دارد ارجاع و اشاره شي اينجا
.داراست را مداوم خودانتقادي حالت نوعي "ميكنم فكر چگونه
پيشنهاد يا پاسخ يك با سپس اما ميشود آغاز شك يا منفينگري نوعي با مفهومي هنر
شمار به مفهومي هنر شالوده واقع در تجسم و شك دوگانه فرآيند اين ميكند عبور آن از
باشد شده پذيرفته مفهومي هنر براي همگان سوي از كه تعريفي هرگز ظاهرا.ميرود
مفهومي هنر به خصوصا شصت دهه طول در كه منتقدي "ليپارد لوسي".است نداشته وجود
هنر من براي":ميدهد دست به هنر اين از محتاطانهاي تعريف سال 1995 در پرداخته
دوم مرحله در مواد و جنس و دارد اولويت ايده آن در كه است اثري معناي به كانسپچوال
را هنر اين سال 1996 در هم "كاسوت"."است بيپيرايه و ارزان ناپايدار ، سبك ، كه
با هنرمند كه است مطلب اين درك مفهومي هنر پايه و اصل":ميكند تعريف اينگونه
از يكي" زبان و هنر ".مواد و رنگها اشكال ، با نه و ميكند كار مفهوم و معنا
رواني فروپاشي عنوان با را مفهومي هنر شصت دهه اواخر هنرمندان گروههاي مهمترين
به نميتوانيم ديگر ما كه ميدهد روي هنگامي رواني فروپاشيكردند تعريف "مدرنيسم
عقايد و شغل دوستان ، خانواده ، مثل كردهايم بنا آن اساس بر را زندگيمان كه آنچه
هنر يا و هنر آنچه به نميتوانستند ديگر مفهومي هنرمندان.باشيم داشته باور
مدرنيسم.باشند داشته باور آن از برآمده اجتماعي بنيانهاي به ميكرد ادعا مدرنيسم
از جديدي دنياي ارائه دنبال به بود كرده پيشرفت و آغاز نوزدهم قرن اواسط از كه
.بود مناسبتر فرمهاي و شيوهها با و نو شيوهاي به جمعي ارتباط و وسايل و صنعت
و فرمها بر تنها كه چرا بود شده تبديل فرماليسم به مدرنيسم دهه 1960 در اما
در زندگي تعريف و توصيف به ربطي هيچ فرماليسم در پيشرفت.داشت توجه و تمركز سبكها
بهعنوان ارتباطي وسيله پالايش و پيرايش به فقط و نداشت شتابان و متغير دنياي
مدرنيستي باورهاي قبال در خشن عكسالعملي مفهومي هنر.ميپرداخت نهايياش وظيفه
هنر بصري طبيعتبود خاص كالايي بهعنوان هنري و اشيا جايگاه و هنر اعتلاي به نسبت
تحسين مدرنيسم مشوقان و نظريهپردازان توسط كه بود چيزي تنها صرفا نقاشي خصوص به
درتمام زبان حياتي نقش بر عوض در كه بود مفهومي هنرمندان نفرت موجب اين و ميشد
بيمنفذ و پالوده خطابهاي به مدرنيسم هنر.داشتند تاكيد بصري ادراكات و تجربيات
زبانشناسي ، فلسفه ، روي به را آن درهاي كانسپچوال هنر كه حالي در بود شده تبديل
.كرد باز عامه فرهنگ و اجتماعي علوم
"گارفري توني" نوشته مفهومي هنر كتاب از برگرفته
منتقد نگاه
آهنگساز پاداروسكينخستوزير
هزاوه ياشار
تاريخ جاودانه شخصيت را او آمريكا ، وقت جمهور رئيس روزولت فرانكلين سال 1932 در
آغاز چنين را سخن خود مشهور كتاب در فيليپس چارلز آن از پس سال دوخواند مدرن
نبوغ.نوشت چيزي پاداروسكي درباره احساسات دخالت بدون كه است دشوار بسيار":ميكند
دوست را لهستان كه آنان.بگنجد من ذهن در كه است آن از بيش آهنگساز و پيانيست اين
خاطر به همواره بگوييد لهستان به اما.است ميهنش فرزند او كه باشند شاد دارند
.دارد تعلق انسانها همه به فرزندش كه باشد داشته
آموزش سالگي تا 12 حال اين با.كرد آغاز سالگي سه از را پيانو نواختن پاداروسكي
نواختن در را او اساتيد همه ورشو كنسرواتوار به ورود هنگام در.بود نديده زيادي
نواختن فراگيري به زيادي مدت پاداروسكي دليل همين به.خواندند استعداد كم پيانو
به را او اساتيدش همواره اما پرداخت... كلارينت ، ابوا ، فلوت چون ديگري سازهاي
دنياي در را خود مسير او اما.ميداشتند باز راه ادامه از كافي توانايي عدم علت
شهرت ساخت خود كه آثاري بر علاوه پاداروسكي.يافت پيانو سوي به رفتن نوازندگي
از ماژور سل مينوست وي آثار ميان در.آورد دست به شوپن آثار اجراي از بسياري
.شد نوشته صلح براي كه قطعهاي است ، برخوردار خاصي محبوبيت
ماژور ، سل سوئيت ماژور ، ميبمل در اورتور يك از عبارتند او اركسترال مهم آثار
قطعات مهمترين.كنسرتو ويلن يك و لامينور پيانوي كنسرتو مينور ، مي در سمفوني
سل مازوركاي اپوس 9 ، و اپوس 5 پلونزهاي فاماژور ، ايمپرومنتو والس چند نيز پيانويي
.ميباشند ديگر اثر دهها و مينور سل متزوي اينتر ماژور ،
تولد هنگام در سال 1860 در.دارند عميق ريشهاي پاداروسكي در ميهنپرستي احساسات
فشار مركزي حكومتبود گرفته خود به انقلابي رنگي لهستان اجتماعي فضاي ايگناسي
سال در.ميدانست زراعي زمينهاي و دهكدهها مالك را خود و ميآورد رعايا بر زيادي
.شد زندان روانه رعايا از حمايت جرم به پدرش بود ، ساله سه ايگناسي كه هنگامي 1863
و كودكي تلخ خاطرات.داد دست از را خود جان وي تولد از پس اندكي نيز او مادر
.ساخت جاودانه ايگناسي روح در را ميهنپرستي لهستان اجتماعي و سياسي وضعيت بيثباتي
متحده ايالات در كنسرت دوره ، 117 يك در و رفت آمريكا به سال 1891 در پاداروسكي
.كرد برگزار
به كمك براي را خود كنسرتهاي درآمد از زيادي مقادير او اول جهاني جنگ شروع با
وي بازگشت لهستان به اواخر 1918 در.فرستاد لهستان در موسسهاي به كشورش فقير مردم
مردم راي با پاداروسكي.كرد امضا را ورساي پيمان كشورش مردم نماينده عنوان به
نصيب بيهمتايي بيان قدرت زبان ، هفت به او تسلطشد شناخته لهستان نخستوزير اولين
.بود كرده وي
و شاه.ندارد وجود مردم مختلف اقشار ميان در پاداروسكي محبوبيت سنجش براي ميزاني
.رفتند قطار ايستگاه به او از استقبال براي درباري ، مقررات برخلاف بلژيك ملكه
و استراليا آفريقا ، .كرد برگزار آمريكا در كنسرت خود 1500 عمر طول در ايگناسي
كه هنگامي نيويورك در.نماندند بيبهره او پيانوي نواي شنيدن از نيز اروپا سرتاسر
.بود كرده برگزار را رسيتالي ديگري محل در او ميشد ، اجرا سالني در وي اپراي
برخلاف او.اوست اجتماعي روحيه پاداروسكي شخصيت درباره مهم بسيار نكات از يكي
فاصله جامعه از هنري آثار اجراي عالي درجات به رسيدن براي كه هنرمندان از بسياري
كمتر.كوشيد جامعهاش در خود نقش ايفاي جهت در پيش از بيش لحظه هر ميگيرند ،
عين در و برسد پاداروسكي چون درجهاي به هنر وادي در كه يافت ميتوان را هنرمندي
.دهد نشان خود از وي چون كوششي و تلاش نيز خويش كشور اجتماعي و سياسي مسائل در حال
بايد آن واقعي درك براي كه ميبيند آن پاك روح و جاودان حقيقت را هنر گاه هنرمند
.گرفت فاصله اجتماعي مناسبات و روزمره زندگي از
هنرمند روي پيش در ديگري مسير فناوري ، به وابسته مدرن جامعه امروزه كه نيست شكي
خود جمعي ساختههاي به گذشته از بيش روز هر كه محيطي با همراهي.ميدهد قرار
كه است دليل همين به شايد.ميگيرد هنرمند از را آزاد تفكر قدرت ميشود وابسته
گوته ، كه است دليل همين به شايد.نيستند ديگر ليست و شوپن بتهوون ، باخ ، امروزه
اجتماعي انزواي با هنرمند فكري استقلال اما.ندارند وجود ديگر تولستوي و ولتر
.دارد زيادي تفاوت
به كشورش آزادي براي راهپيمايي يك انجام براي كه هنگامي پاداروسكي ايگناس
از ديده سالگي سن 85 در آن از پس اندكي و شد بيمار بود رفته نيويورك خيابانهاي
.بست فرو جهان
و سياسي شخصيتهاي از نفر از 4500 بيش سنتپاتريك كليساي در وي بزرگداشت مراسم در
كرده تجمع روبهرو خيابان در نيز نفر آن 35000 بر علاوه.داشتند حضور جهان هنري
در و سپردند خاك به آرلينگتون گورستان در روزولت فرانكلين حضور با را او.بودند
.بازگرداندند زادگاهش به را وي پيكر وصيتش بنابر سال 1992
است ايستاده اوج در هنوز ويليامز
"استون رولينگ" نشريه منتقد نگاه
ستارگان جنگ از قسمت آخرين موسيقي به
بسيار فيلم آن موسيقي به كردن گوش با تنها "كلونها حمله" فيلم كه ميرسد نظر به
و نشيبها و فراز همه ميتوان "شبح تهديد" موزيك به كردن گوش بااست رويت قابل
كرد مجسم روشن و دقيق را نبردها
فيلم موسيقي بهخاطر گرمي جايزه دريافت از پس ويليامز جان و لوكاس جورج
ديانتي نوشين:ترجمه
سراسر در را شنوندگان همه بار اولين براي ستارگان جنگ موسيقي آنكه از پس سال 25
همچنان سينما پرده روي بر و كهكشانها از دور ويليامز جان كرد ، خود مجذوب دنيا
سهگانه اكران زمان در كه افرادي براي.ميسازد موسيقي لوكاس جورج فيلمهاي براي
با دوم سهگانه كه است سخت نكته اين قبول ببرند ، لذت آن از كه بودهاند سني به اول
پر هم هنوز ستارگان جنگ داستاناست شده نزديك خود راه پايان به دوم قسمت اكران
به را خود شنوندگان بهندرت حتيدارد تازگي شدن مطرح دوباره براي و است رمز و راز
در دوباره ستارگان استجنگ سالي چند كه شرايط اين در.مياندازد چهارم اپيزود ياد
"شبح تهديد" اندازه به جديد فيلم اين براي پيشبينيها است ، شده بيدار شيفتگانش ذهن
صدق نيز ويليامز جان ساخته فيلم موسيقي مورد در موضوع اين.نيست ناراحتكننده
از پس زيرا است دشوار بسيار زمينهها از بسياري در "شبح تهديد" ارزيابيميكند
ديگر ، طرف از.ميبود جديد سري نماينده تنهايي به بايد خود قبل سري پانزده گذشت
بعد قسمتهاي در كه نيمهكارهاي موتيف و تم به راجع ايدهاي هيچ فيلم مشتاقان
اين از بعضي به _ كلونها حمله _ ستارگان جنگ دوم اپيزود.نداشتند شد ، خواهد دنبال
و ميشوند نواخته پيشبيني قابل قطعات از بعضي قسمت اين در.ميدهد پاسخ سوالات
قالب يك در متفاوت بسيار ساختارهاي ساختن مرتبط در ويليامز كه ميشود آشكار همچنين
.دارد كلي
موتيفهاي قوي ، تمهاي از آميزهاي هاليوودي فيلمهاي سري هر از بيش ستارگان جنگ
فيلم هر از بيش ستارگان جنگ فيلم مختلف قسمتهاي.است باشكوه كيفيتي ثبات و هماهنگ
روي مطالعه براي مناسبي مورد خاطر همين به.دارد موتيف و تم ديگري دنبالهدار
حمله" در _ تمها تركيب مسلم استاد _ ويليامز جان.است تمها كاربرد و پيشرفت
و ميكند مطرح بيشماري آهنگهاي در را ستارگان جنگ بيشمار تمهاي تمام "كلونها
.ميدارد نگه ديگر خاص آهنگهاي براي را بديعي و تازه ساختارهاي طرفي از
كه گفت بايد ميخوانند فوري جواب يك به رسيدن براي را مقالات كه كساني به پاسخ در
.است ستارگان جنگ به ورود براي درستي مدخل و خيالانگيز آلبومي "كلونها حمله"
جالب فيلم تماشاچيان براي كه اندازه همان ويليامز شاهكار اين قوي اجراي شك بدون
حمله" در خلاصهگويي از دور.بود خواهد لذتبخش نيز آلبوم شنوندگان براي بوده
تا "شبح تهديد" از ويليامز كه موزيكي كل.دارد وجود بحث قابل پارامتر دو "كلونها
وجود بازيباست اصلي سري حد در ميدهد ، ارائه جديد تريلوژي براي "كلونها حمله"
موسيقي كه دارند عقيده شرايطي هر در كه دارند وجود جهان سراسر در متعصبي افراد اين
قسمت دو بر سريع مروري با حتي.است قويتر و بهتر جديد فيلمهاي از اول تريلوژي
مثبت ، نقاط همه عليرغم.دانست صحيح را گفته اين عملا ميتوان ستارگان جنگ فيلم
با مدعا اين دلايل.است اصلي تريلوژي از عقبتر قدم يك جهت همه از جديد فيلم موزيك
.ميشود روشنتر "كلونها حمله" تمهاي بررسي
بسيار فيلم آن موسيقي به كردن گوش با تنها "كلونها حمله" فيلم كه ميرسد نظر به
و نشيبها و فراز همه ميتوان "شبح تهديد" موزيك به كردن گوش بااست رويت قابل
ويژهاي تم امپراتوري از دور شر نيروهاي براي.كرد مجسم روشن و دقيق را نبردها
طرح آنها در كه بيشتر يا آلبوم آهنگ چهار در ويليامز كه حالي در.نميشود مطرح
سازهاي از استفاده با ويژه تم ارائه عهده از خوبي به ميكند ، پيدا نمود آدمكش نقشه
تكنيك از زيركانه استفاده خاطر به را ويليامز نيز لوكاس جورج.برميآيد غني ضربي
خوبي به فيلم بيشتر شهري فضاي طريق اين به زيرا ميكند ، تشويق ضربي سازهاي
پرهيجانتر فيلم بزرگتر مقياس در كه جايي فيلم رفتن جلوتر با.است شده نمايانده
عاشقانه تم بين تناوب در اختلال تنها.ميشود راضيكنندهتر شده ارائه تم ميشود ،
از محبوبش و قديمي تم از سوا كه است آلبوم اوايل در ضربي ، آلات ويژه اجراهاي و
اتفاق واقعا اگر).كرد پيشبيني مثبتي آينده آن براي ميتوان تمها ديگر ميان
(.باشد داشته وجود سوم قسمت در توجهي شايان
"كلونها حمله" آمدهاند؟ گرد هم كنار در قطعات اين همه چگونه كار انتهاي در اما
به سنجيدهتر "شبح تهديد" طرفي از.است راضيكنندهتر "شبح تهديد" از جهات بعضي از
قوي بسيار اجراهاي قديمي محبوب تمهاي از است ، لذتبخش "كلونها حمله".ميرسد نظر
ميرسد نظر به است اوليه تريلوژي و "شبح تهديد" از آشفتهتر ميكنداما ارائه
با ستارگان جنگ مختلف آهنگهاي.است فيلم مغشوش طبيعت خاطر به آشفتگي اين از قسمتي
آهنگهاي نظر هر از ميكند ، بيخود خود از را كسي هر كه عاشقانهاي تم و هيجان
گردآوري از بيش كاري "كلونها حمله" آلبوم ساخت با ويليامز.هستند بلندپروازانهاي
عصر ملودرام جاي به جدي درام يك:است داده انجام دراماتيك و سرراست موسيقي سري يك
آلبوم اينندارد وجود آلبوم اين در قهرمانانهاي يا اميدواركننده نكته هيچ.فضا
.نباشد لذتبخش ستارگان جنگ قبلي آلبوم اندازه به شايد اما است ستايش قابل مطمئنا
اين بگذريم چه هر از.بود قوي هميشه مثل هم باز لندن سمفونيك اركستر اجراي اگرچه
حتي.باشد يكنواخت و بيروح اينقدر نبايد پس است ستارگان جنگ به مربوط آلبوم
در.نميرسد سالها اين طي تم همين اجراهاي پاي به هم سلطنتي مارش پاياني اجراي
ضبط براي لوكاس و ويليامز كه بس همين "كلونها حمله" آلبوم از سلطنتي مارش تاثير
از و نرسيدند توافق به سال 1997 در "ويژه اديت" براي ستارگان جنگ آهنگهاي از بعضي
با دنبالهاي آينده در "كلونها حمله" كه كرد فرض ميتوانشده ياد قطعه جمله آن
آلبوم اين اگر نباشيد ناراضي خيلي بنابراين داشت خواهد بيشتري خيلي موزيكهاي
پخش آهنگهاي بيشتر در كه بود خوشبين ميتوان.است نكرده برآورده را شما انتظارات
دوست را آن همه كه دارد وجود ستارگان جنگ باشكوه موزيك نوعي "كلونها حمله" نشده
عجله آلبوم اين خريد در ميكنم پيشنهادكرد خواهد مشخص زمان را اين و داشت خواهند
جهان نيز آلبوم همين حتي طرفي ازباشيد آن دوم CD آمدن بازار به منتظر و نكنيد
اوج در هنوز ويليامز گفت ميتوان راحتي به.آورد خواهد شما استريوي به را ديگري
از هنوز نقصهايش و عيب تمام با و است بازگشته ستارگان جنگ.است ايستاده خود
.است بهتر ديگر 9/99درصدآلبومهاي
36-لينچ زبان از لينچ
سربهمهر راز
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير:ترجمه
لسآنجلس.ميگذارد اثر آدم روي حتما ميكند ، زندگي آدم كه جايي گفتيد يكبار
*
جذب را شما كه هست شهر اين در چيزي چهدارد خودش به مخصوص و عجيب بسيار محيطي
ميكند؟
مثل ولياست جاري فضايش در كه متفاوتي حسهاي همچنين.است زيادش نور چيز ، اولين
طول بيشتر ديگر ، شهرهاي از خيلي با قياس در.ميشود عوض دارد مدام ديگري ، جاي هر
هواي و حال منطقهاش هر و است وسيع خيلي چون بداند ، را لسآنجلس قدر آدم تا ميكشد
آدم اگر گهگاه كه است اين ميآيد ، خوشم آن از واقعا كه چيزي.دارد را خود خاص
آن توفان از خنكي نسيم ميتواند - شب در مخصوصا - بزند گشتي و شود ماشين سوار
آرزو آدم.است ماندگار خاطرههاي از پر فضا.كند حس را نقرهاي پرده بزرگ روزهاي
برگردد گذشته به بتواند آدم اگر نظرم به ميكرد زندگي دوران آن در كاش كه ميكند
را قدرش خوب موقع آن شايد است دوره همان برگردد ، آن به ميخواهد كه دورهاي
يا پنجاه دهه در كه اين تا.بود سينما شروع براي بينظيري جاي ولي نميدانستند ،
.شد مضحك جورهايي يك شصت ، دهه در شايد
ميشود نكرديد؟ وحشت لسآنجلس از ميآوريد ، ياد به ترس با را شهرها هميشه كه شما
*
.دانست ترسناكي خيلي شهر را آن
اولش ولي ميشود ، ترسناكتر دارد البته.است پرنوري و روشن خيلي شهر كه گفتم خب ،
اگر.ميرود هوا به و ميشود دود دارد ترس كه كردم حس اينجا ، آمدم فيلادلفيا از كه
خيلي ميكردم ، زندگي فشاري چه تحت فيلادلفيا در من ببينيم و برگرديم عقب به
بنزين كه هست يادم.بود رويايي برايم لسآنجلس همين ، براي.بود خواهد غافلگيركننده
.است ليتر معادل 8/3 آمريكا در گالن ، و دلار صدم يك سنت ، ) بود سنت تا 25 گالني 23
(.م - بوده سنت ليتري 6 تقريبا لينچ ، نظر مورد دوره در بنزين قيمت ديگر ، عبارت به
.بود گرم حسابي پشتم.ميكردم پر را باكش دلار ، سه با و داشتم واگن فولكس يك من
فروشگاه به.برميآمدم مخارجش پس از من و بود بنزين از پر هميشه واگن فولكس
درآمدي با هم آن برميآمدم ، چيز همه پس از.ميخريدم بود ، لازم چه هر و ميرفتم
بعد.بگيرم خودمان براي داشتند ، ديگران كه را چيزي هر ميتوانستم ميداني؟ ناچيز ،
حالا و شد گران چيز همه بالا ، رفت بنزين قيمت.ريخت هم به جوري يك چيز همه يكهو
تهيه و آمد و رفت كند ، زندگي خاص محلههاي در آدم اگر.است سخت اوضاع واقعا ديگر
چيز همه كوچك ، طلايي دوران آن در موقع ، آن ولي.است معضلي خودش براي غذايي مواد
.بود راه روبه
به كه بود اجتنابناپذير نظرتان به گرفتيد ، ساختن فيلم به تصميم كه هفتاد دهه در
*
بياييد؟ (لسآنجلس) اينجا
.نيستم وصل استوديويي هيچ به كه هم من بسازد ، فيلم جايي هر در ميتواند آدم.نه
زندگي جنگل توي شهر ، از خارج ميتواند آدم روزها ، اين غريب و عجيب ارتباط با بخصوص
.كند معامله كلي كامپيوتر ، طريق از و باشد تماس در واسطهاش يا نماينده با و كند
من زادگاه اينجا.ميدهد خوبي حس بهش كه باشد جايي بايد آدم:دارد اهميت خيلي اين
به واقعا.بودهام اينجا ديگر ، جاي هر از بيشتر زندگيام طول در ولي نيست ،
.سينمايي رويايي گذشته جور يك.دارم علاقه داشتهام ، اينجا در كه گذشتهاي يادآوري
كرديد؟ مكان نقل اينجا به كني ، پاك كله مرد فيلم اوليه كارهاي شروع حال در حتي
*
هنوز كلهپاككني مرد فيلمبرداري ژوئن 1972 ، تا و اينجا آمدم سال 1970 در بله ،
.كردم شروع از 1971 را تداركاتش چند هر ;بود نشده شروع
سوم فصل
ميبينم را خودم
ميشوند ، متمركز آن بر كتاب فصل اين در رادلي كريس و لينچ ديويد كه فيلمي:توضيح
اثر نام كه فيلم اين اصلي شخصيت.است "Eraserhead" نام با لينچ بلند فيلم نخستين
سر ميشود باعث كه دارد پيچيدهاي هم به و فشرده و بلند موهاي شده ، گرفته او از هم
معنايش كه فيلم نام رو ، اين از.برسد نظر به بزرگ كن پاك مداد يك مثل دور از او
.است شده ترجمه كلهپاككني مرد شكل به پاورقي اين در است ، پاككن شبيه كله با آدمي
(مترجم)
سوم فصل مقدمه
خود تدريجي حمله دوردست ، سيارهاي از ناخوانده مهماني همچون كلهپاككني مرد فيلم
تماشاگرانش گروه اولين ذهن تسخير و منتقدان كردن غافلگير با.كرد آغاز در 1976 را
بهتآميز واكنشهاي نمونه.گشت بدل نشدني فراموش تجربهاي به نخست ، نمايش شب نيمه
اوريژينال وجوه به اشاره ضمن كه بود بريتانيايي منتقدي هنگام زود يادداشت منتقدان ،
پيدا دست فيلم چشمگير دروني دنياي دقيق ماهيت با ميكوشيد كني مردپاك فوقالعاده
با يادداشت آن.مينمود دشوار عمل در معنا ، با يا درست داستاني خلاصه ارائه.كند
فيلم كلهپاككني مرد كه ميگرفت نتيجه فيلم ، نقد رايج و معمولي عبارات از استفاده
".كرد تجربه را آن توضيح ، و تشريح جاي به" بايد كه است خاصي
.است نزديك او خود توصيف به بيشتر اتفاقا چون ;است مطلوبي واكنش اين لينچ ، نظر از
او به را خود كه ايدههايي و صداها تصاوير ، به مربوط سوالات قبال در اكراه
فردشان به منحصر جنبه به تنها - فيلمبرداري عيني فرآيند طول در حتي - شناساندهاند
هم آنها دقيق معناي بازگويي در او گاه بي و گاه ناتواني از بلكه بازنميگردد ،
اعتماد با و "بيواسطه طريق به" فيلم ، خود طريق از كه لينچ اشتياق.ميگيرد سرچشمه
پي در را او فيلمهاي غريب حسي قدرت بزند ، حرف او با مخاطب ، خود گوش و چشم به
.ميآورد
|