اسطورهها با دوستي
منتقد نگاه
50-لينچ زبان از لينچ
اسطورهها با دوستي
تئاتر مدرس و كارگردان صادقي قطبالدين دكتر كارنامه
جنگ از پس سال 1917 در كه است آلماني كوفكاي فريدريش نوشته "قابيل" نمايشنامه
بازي و صادقي قطبالدين دكتر كارگرداني به روزها اين و است ، شده نوشته اول جهاني
ساعت 7 شهر تئاتر نوي تالار در آزاد دانشگاه فوقليسانس دوره دانشجويان از تعدادي
.ميشود اجرا عصر
آشفته رضا
سالگي شش پنج ، در او.آمد دنيا به سنندج شهر در سال 1331 در صادقي ، قطبالدين دكتر
هنرهاي مقوله با غواص چند درباره فيلمي ديدن با آن از پس و تارزان فيلم ديدن با
.شد آشنا تصويري _ نمايشي
ابتدايي دوم كلاس:ميگويد تئاتر هنر با مكاشفهآميزش برخورد اولين درباره وي
هر و ميشود ، اجرا اميركبير تالار در نمايش شد ، ابلاغ شهرمان مدارس به كه بودم
قيمت موقع آن تومان بود20 خواهد آن ديدن به مجاز تومان پرداخت 2 با دانشآموز
كه دروغ اين با بالاخرهكرد مخالفت تئاتر به رفتنم با پدرم همين براي بود ، بالايي
اين بياوريد ، تومان نفري 2 بايد كه گفتهاند ما به و شكستهام مدرسه در را شيشهاي
بردند ، تالار به صف با را ما.نشكنم شيشه ديگر آنكه بر مشروط گرفتم ، پدرم از را پول
ميگويند ، "صحنه" آن به فهميدم بعدها كه نوراني حفرهاي در نشستيم ، نيمكت روي و
سر به خارج در كه بود ايراني دانشجوي چند درباره نمايش.ميافتاد نمايشي اتفاقات
او اما كند ، جاسوسي ايران در بايد كه ميگفتند آنها از يكي به و ميبردند ،
.و درميآورد پيراهنش زير از را ايران سهرنگ پرچم گلوله خوردن موقع و نميپذيرفت ،
زندگيام در چيزي كه كردم احساس.بود من با غريبي لذت برگشتم ، كه تئاتر آن از..
بعد به آن ازبود نكرده متحول مرا اندازه آن به زمان آن تا كه كردهام كشف
روز ، آن فرداي فيلم ، هر ديدن از پس.ميرفتيم فيلم ديدن براي ريال با 5 پنجشنبهها
باز چشم يكدفعه است ، يادمميكرديم بازسازي را آن محلهمان بچههاي ياري به
!ميكنند نگاه مرا بچه تا ديدم 300 و كردم
اولين جزو سال 47 در و ميكند آغاز را نمايش كار دبيرستان در سال 1344 از او
ميشود ، (كردستان وقت هنر و فرهنگ رئيس) خاكسار سرپرستي به شهاب نمايش گروه اعضاي
اكبر پهلوان" نمايشهاي در ماه 1349 شهريور در ديپلم گرفتن تا سالها همين در و
"گريخته خود از" ،(ساعدي دكتر) "زاويه" ،(بيضايي بهرام) "باد حضور در" ،"ميميرد
(سلحشور كورس) "نيمروز پلنگ" و ،(كاچا واهه) "مرگ براي قرعهاي" ،(يلفاني محسن)
علي) طلايي افعي ،(آرابال فرناندو) جنگ ميدان در پيكنيك نمايشهاي و كرد بازي
.ميكند كارگرداني را (ساعدي) بامها زير و بامها و (نصيريان
تهران دانشگاه زيباي هنرهاي دانشكده نمايشي هنرهاي رشته چهارم رتبه سال 50 در وي
شروع را نقدنويسي (نادرپور نادر سرپرستي به) امروز ادب گروه در سال 51 از و ميشود
دانشجويي دوران در همچنين صادقي.مينويسد مقاله حدود 200 سال مدت 4 در و ميكند
اجراي در و بازي سمندريان حميد كارگرداني به (يونسكو اوژن نوشته) "كرگدن" نمايش در
انجام را محمدكوثر دكتر دستياري بازي ، بر علاوه (دوموسه آلفرد) لورنزاچيو نمايش
.ميدهد
پرويز دكتر فرهت ، دكتر ميرفندرسكي ، دكتر رهاورد ، دكتر بهار ، شميم بيضايي ، بهرام
فراواني تاثيرات كارشناسي مقطع در كه بودند اساتيدي جمله از سمندريان حميد ممنون ،
.ميگذارند صادقي كاوشگر ذهن بر
توسط و ميشود ، زيبا هنرهاي دانشكده در ليسانس اول رتبه كسب به موفق سال 54 در او
تحصيل ادامه براي علوم وزارت و تهران دانشگاه ايتاليا ، ژاپن ، سفارت فرهنگي بخش
به تحصيل ادامه براي علوم وزارت بورس از استفاده با كه ميشود تحصيلي بورس داراي
به دانشگاه همين در را خود دكتراي و ارشد كارشناسي مقطع و ميرود ، فرانسه سوربن
.ميرساند پايان
تازهاي مكاشفه به فرهنگ دو مقايسه از خودش خلوت در است ، شده دور وطن از كه او
فرهنگ زيباييهاي و اصالتها مثبت جنبههاي به منتقدانه نگاه يك با و ميرسد
مختلف نمايشهاي ديدن به مرتب نشود ، تلف انرژياش آنكه براي و ميبرد پي ايراني
از عاري و مجدد كارگرداني به ذهنش در ميبيند ، آنها اجراي در اشكالي اگر و ميرود ،
را كارگرداني فراگيري زمينه مهمترين تئاتر ديدن.ميپردازد نمايشها آن اشكال
در و است متفرقه كتب مطالعه از بيشتر آن عملي تاثير حتي كه ميسازد فراهم او براي
به را تئاتر كارگرداني شده حساب و دقيق اصولي ، شكل لاسار ژاك استاد سالها اين
هنر علمي آموختههاي متدولوژي و تئاتر ديدن دانشگاهي تربيت.ميدهد ياد صادقي
كه ميسازد پديدار را خاصي زيباييشناسي و زبان او در كرد و ايراني فرهنگ و تئاتر
.ميشود احساساتش و عواطف شدن تلطيفتر و نمايشيتر باعث
و ميكند دفاع كميك ژانر عنوان تحت خود دكتراي تز از سال 64 در صادقي دكتر
مشغول تئاتر هنر تدريس به هنري دانشكدههاي در تا برميگردد ايران به بلافاصله
درباره نقد و مقاله از 120 بيش و برنميدارد نگارش و پژوهش از دست ضمن در و بشود
.مينويسد مختلف موضوعات
اجراي 30 به موفق امروز به تا كه ميكند تاسيس را "هنر" نمايش گروه سال 66 از او
.است شده مختلف نمايش
پرداخته آنها به ادامه در كه ميشود مختلف دوره شامل 4 صادقي دكتر كارگرداني
.ميشود
كه است معتقد دنيا كلاسيك تئاتر درباره صادقي دكتر:دنيا كلاسيك نمايشهاي (الف
از آنكه براي و است داشته امروز به تا را تئاتري بار وزينترين تئاتر نوع اين
سال 66 در سوفوكل آژاكس با و يونان تئاتر از ببرد ، عملي بهره خود دانشگاهي مطالعات
و (شكسپير) هملت ،(آنوي ژان) مدهآ سراغ به آن از پس و ميكند ، كار به شروع
.ميرود (مولير) اسكاپن نيرنگهاي
دارد بستگي اين به اثر يك جاودانگي:ميگويد و ميداند جاودانه را كلاسيك آثار او
.باشد داشته جامعيت مسئله آن چقدر و باشد ، زده حرف خودش زمان از فراتر چقدر تا كه
.است كرده مطرح را حرفش فرهنگ و تاريخ مكان ، زمان ، از فراتر آثارش در شكسپير
نويسنده هوشمندي اين.است برخاسته ما فرهنگ دل از انگار سال از 2500 پس آنتيگون
به را اثرش جذاب بسط اين با و نيرومند ساختار اين با و مطلق جامعيت اين با كه است
با ميتواند و نيست خودش مكان و زمان به محدود و منحصر تنها يعني.است آورده وجود
قدرت اين اثرش يعني.بزند حرف ديگر فرهنگهاي و بعد دورههاي بعد ، نسلهاي
غيرهنري و هنري اثر فرق.سازد جاودانه را آن كه دارد را تاويلپذيري و تفسيرپذيري
.نيست تاويلپذير و تفسيرپذير ديگر و است گزارش يك فقط غيرهنري اثر ;همينجاست در
كرده پيدا اجرايي قابليت متفاوت تئاتري كارگردان صدها ديدگاه از تاكنون هملت اما
.است
آثار كه ميرسد نتيجه اين به مدتي از پس صادقي دكتر:ايراني كلاسيك نمايشهاي:ب
يوناني و (مولير) فرانسوي ،(شكسپير) انگليسي مليتهاي به متعلق دنيا كلاسيك
به دست سازد ، مشخص را خودمان كلاسيك آثار فعلي جايگاه آنكه براي و است (سوفوكل)
ايراني كهن متون دل از را خود موضوعات جديد درامنويسي اصول پايه بر و ميبرد قلم
(مولانا مثنوي) سحوري ،(عطار منطقالطير) سيمرغ سيمرغ ، ] عرفاني مختلف منبع از 4 و
تغزلي ،[(فردوسي شاهنامه) رستم خوان هفت و چوبينه بهرام جم ، مويه] حماسي ،[...و
،(جويني جهانگشاي تاريخ) گمشده قبيله هفت] تاريخي و [(نظامي) شيرين و خسرو)]
و ميكند انتخاب نگارش براي [...و (بيهقي تاريخ) مردهاند دو هر بودلف ، و افشين
اينگونه ميخواهد او.ميسازد آماده عمومي اجراي براي را متنها آن مرور به
حال عين در و بزند ، آينه سو به رو پلي و كند حفظ گذشته با را خود فرهنگي ارتباط
.سازد مطرح نمايشها اين با را روز حاد مسايل
ايراني اسطورههاي چراي و بيچون دوستدار كه ميكند ثابت آثار اين در صادقي دكتر
خصلت و عموميت بر بنا ميكنم فكر:ميدهد توضيح باره اين در و است ، غربي و
متعالي شكل در را خودمان جامع مسايل ميتوانيم هست ، اسطورهها در كه چندگانهاي
.ببينيم
:ميگويد آن درباره است ، كرده اجرا سال 77 در را (بيضايي بهرام) آرش نمايش كه او
بودن دارا جاي به اصلي قهرمان اينجا در.كهن اسطورهاي از نو است برداشتي آرش
دل ساده ستوربان اين تنهايي و شجاعت.دارد تراژيك مشخصههاي بيشتر حماسي ، ابعاد
دردناك موقعيتهاي به نسبت واكنش در است ، برخاسته مردم تودههاي دل از كه بيآلايش
مهرورزي از را او اندك اندك ميآورد ، فراهم برايش دشمن و دوست كه متناقضي بسيار و
نتيجه در و ميكند ، پرتاب تند حسهاي و كينه از پر مداري به و ساخته دور منفعلانه
.ميآفريند والا و استثنايي برتر ، موجودي او از مرور به
وارد امروزي ديدگاهي از روز مسايل به بتواند آنكه براي صادقي:معاصر نمايشهاي:ج
و كند ، رها خودش حال به مدتي براي را كلاسيك آثار كه نميبيند اين جز چارهاي شود ،
بين اين در و بزند ، شايسته آثاري نگارش به دست معاصر جريانات و رويدادها مبناي بر
عموميت دنيا تمام در فراگير جرياني بهعنوان بيستم قرن در كه ميپردازد نسلكشي به
متن مبنا همين بر است ، شده متاثر حلبچه كردهاي به عراق حمله از كه او.است داشته
رويداد مشغوليش دل آن از پس و ميكند ، اجرا را آن و مينويسد را "بيگناهي دوران"
و صبرا زنان" متن اساس همين بر و ميشود ، شتيلا و صبرا در صهيونيستها خصمانه
ميرود ، ديگر مسايل سراغ به اين از پس.مينويسد عمومي اجراي براي را "شتيلا مردان
.كرد خواهد آماده صحنه براي را آنها آينده در كه ميكند نگارش را ديگر متن چندين و
بهترين به بتواند آنكه براي و است دانشگاه مدرس صادقي ، دكتر:آموزشي تئاتر:د
با كارگاهي صورت به برآيد ، دانشجويان به خود دانش انتقال پس از ممكن شيوه
با همزمان است قرار او.ميسازد آماده اجرا براي را نمايشي متنهاي دانشجويان
همراهي به را (وايس پيتر) "پرتغالي مترسك سرود" نمايش نو ، تالار در قابيل اجراي
.سازد آماده هنري حوزه مهر تالار در اجرا براي سوره دانشگاه دانشجويان
ايرادات بر منتقدان كه نميدهد راه دل به ترسي خود آموزشي حركت اين از صادقي دكتر
به دانش انتقال براي روش بهترين به را حركت اين او بلكه بگذارند ، انگشت دانشجويان
داده قرار دانشجويان اختيار در را متنهايي ضمن در و ميداند ، جوان نسل به تجربه
.كند مطرح را جوان نسل احتياطات كه است
.است شده نگارش آلماني كوفمان توسط قابيل و هابيل اسطوره براساس هم "قابيل" نمايش
اين با است ، اول جهاني جنگ از پس آلماني جوانان شكست از متاثر كه نويسنده اين اما
تا است آن بر اكسپرسيونيستي اثري به رسيدن با و روانشناسانه كاملا ديدگاهي و متن
اين با و...سازد آگاه جوان نسل داشتن دوست به و فهميدن بد به نسبت را مردم
منظر از تا ميگشايد ، ايراني مخاطب روي به را دريچهاي "اسكيزوفرن" كاملا مسئله
در كه چنان گيرد قرار ويرانگر و طغيانگرايانه بيمارگونه ، واقعهاي جريان در تئاتر
ديگري و خود نابودي با تا برميدارد طغيان به سر مطرود و حقير قابيل نمايش اين
در ريشه برادركشي كه سازد زنده عمومي اذهان در را ديني اسطورهاي ديگر بار (هابيل)
و دوستي جز چارهاي شوم واقعه اين از جلوگيري براي و دارد ، ذهني - رواني حقارتهاي
بر حاكم فضاي بنابر اتفاق اين البته و نيست ، ديگران با كردن برقرار صميمانه ارتباط
گذشته از پررنگتر است ، شدن تهي حال در انساني احساسات و عواطف از كه كنوني جامعه
كه امروز انسان به است قرمزي چراغ اين و گرفت ، خواهد خود به عملي و عيني نمود باز
انساني عواطف به رجوع و چارهانديشي با تا شود ، آگاه خود شوم و بد بخت به نسبت
.كند پيدا شيطانزده وادي اين از خود رهايي براي مفري
به قابيل از روانشناختي تحليلي و غيررئاليستي بازيهاي بر تكيه با هم صادقي
براي را امكان اين ميتواند آموزشي نمونهاي عنوان به كه ميرسد مدرن اجرايي
اكسپرسيونيستي اجراي يك المانهاي با نزديك از تا سازد فراهم تئاتر به علاقهمندان
براي طلايي فرصت اين از ميتوانند تئاتر دانشجويان مهمتر همه از و شوند ، آشنا
.شوند بهرهمند خود آموزشي سطح بردن بالا
استقبال با تماشاگران طرف از مختلف تالارهايي در صادقي دكتر اجراهاي اكثر:بازتاب
بوده مواجه عمومي كمتوجهي با - شتيلا مردان و صبرا زنان نمايش - مورد يك در فقط
و ميداند عربي فرهنگ و آوارگي جنگ ، به مردم علاقه عدم را آن دليل صادقي و است ،
فاصله عرب جهان مترقي جنبشهاي با ما همبستگي بين كه فهميدم كار وسط0هاي:ميگويد
.است افتاده
بوده ايراني نمايشهاي پرتماشاگرترين از يكي صادقي دكتر كارگرداني به هملت نمايش
روبهرو نفري تا 800 ازدحام 700 با اصلي تالار نفري سالن 570 در شب هر كه است
البته و !ميبينند را نمايش اين نفر حدود 1120 در اجرا آخر شب سه و است ميشده
كمك 20 با و ميشود ، شهر تئاتر ورودي در شكستن باعث سالن به ورود براي مردم هجوم
اطراف از مردم تاراندن به موفق شهر تئاتر حراست ماموران كلانتري ، ماموران از نفر
.ميشوند شهر تئاتر
به هجوم با روستائيان ميشود ، اجرا فردوسي پيشگاه در "رستم خوان هفت" نمايش وقتي
شبها آن در كه است حالي در اين ميشوند ، اجرايي عوامل شگفتي باعث نمايش محل
به موفق بليت كردن رزرو با خراسان استان مختلف نقاط از تئاتر هنر به علاقهمندان
.شدهاند آن ديدن
سحوري نمايش اكنون هم و بودهاند همراه چشمگيري استقبال با هم صادقي كارهاي ديگر
علت او.است شده شناخته بهار 81 فصل در شهر تئاتر نمايش پرتماشاگرترين عنوان به
.ميداند كارهايش مجموعه در زيبايي و صداقت رعايت را استقبال اين
منتقد نگاه
"رستاخيز روز" نمايش به نگاهي
لذت رستاخيز
افشنگ مريم
قشقايي سالن در حاضر حال در كه است مهندسپور فرهاد نمايش آخرين "رستاخيز روز"
رماني براساس را رستاخيز روز نمايشنامه چرمشير محمد.است اجرا حال در شهر تئاتر
.است نوشته (كونويتسكي تادئوش) "صغرا محشر" نام به
و خفقان دوران در تادئوش نام به نويسندهاي خودسوزي چگونگي داستان رستاخيز روز
چيزي نه و مينويسد چيزي نه ديگر كه است عقيمي نويسنده تادئوش.است لهستان اشغال
ذرهبين زير مدام و ميگيرد قرار شكنجه تحت هم عقيم نويسنده همين ولي ميخواند
چرمشير.دارد خبر ديده او كه خوابي از آب سازمان مامور حتي كه طوري به.است حكومت
به كه جامعهاي.ميكند بيان را جامعه يك زوال و انحطاط خوبي به نمايشنامه اين در
شخصيتهاي تكتك در ميتوان را بيماري اين و است بيمار اندازه از بيش خفقان علت
.كرد مشاهده داستان
اين در تلاششان تمام و شدهاند كشيده ابتذال به متفاوت نقشهاي در كه آدمهايي
به را خود شهر ميدان در شب ساعت 8 در كه كنند متقاعد را نويسنده گونهاي به است ،
شرايط به است اعتراضي فرياد گونهاي به تلاشها اين تمام گفت بتوان شايد.بكشد آتش
به تادئوش راضيكردن براي تلاش در كه كساني تمامي ديگر طرفي از.لهستان بر حاكم
.هستند خود منافع دنبال به ماجراها همين از نوعي به هستند خودسوزي
برايش تا بگيرد را اندازههايش بدهد اجازه كه ميكند راضي را او دفن و كفن مامور
.بزند جيب به پولي راه اين از تا بسازد ، تابوت
و دهد سوق خودسوزي سمت به را تادئوش كه است مامور هالينا نام به فاحشهاي دختر
.ميكند آسوده دارد لازم كار اين براي كه هم كبريتي بابت از را او خيال
او.شد متصور برايش نميتوان سالم زندگي به اميدي ولي است اميد معناي به هالينا
زندگيش مسير آن از پس و گرفته قرار استادانش از يكي تجاوز مورد دانشجويي زمان در
.ميكند ابزاري استفاده او از نوعي به دولت نيز حاضر حال در.است كرده تغيير كلي به
به ميشود خود از قبل زني حضور متوجه و شده تادئوش خانه وارد شكنجهگر پليس وقتي
كه است چيزي همان درست اين و "ببرند لذت همه داريم دوست ما":ميگويد تادئوش
اين و است بيزار آدمها كردن شكنجه از پليس.كردن تفكر نه بردن لذت ميخواهد ، دولت
همان در بنابراين.است كاري چنين به مجبور زندگي گذران براي ولي ندارد دوست را كار
.ميگردد خودش براي لذتي دنبال به هم كردن شكنجه
فضاي در موجود اروتيسم ميدهد آزار را تماشاگر كار طول در كه چيزهايي از يكي
اين نمايش با مهندسپور هم شايد.دارد را خود خاص زنندگي جاهايي در كه است نمايش
.دهد نشان است سالها آن خفقان حاصل كه را لهستان بر حاكم ابتذال ميخواهد فضا
واقعيت ، بين مرز تماشاگر است ، زمان مسئله رستاخيز روز جذاب و مثبت نكات از يكي
پارچه و مرده كه ميبينيم را تادئوش نمايش آغاز در.ميكند گم را كابوس و خيال
ميزند حرف ديده كه خوابي از مدام و برميخيزد مدتي از بعد.كشيدهاند رويش سفيدي
در يا و ديده خواب در را وقايع اين بالاخره كه ميگذارد سردرگم را تماشاگر و
.ميافتد اتفاق واقعيت و بيداري
تلخ طنزي.دانست آن جذاب نكات ديگر از ميتوان را نمايش در موجود طنز فضاي همچنين
.واميدارد تفكر به و ميآزارد ميخنداند ، را تماشاگر كه حال عين در گزنده و
آتشكشيدن به قصد تادئوش كه است زماني نمايش ، پاياني صحنه لحظات ، زيباترين از يكي
روي بر سفيد پارچهاي آمدهاند صحنه اين تماشاي قصد به كه كساني تمام.دارد را خود
چشم بر نيز را عينكش سفيد پارچه همان برروي كه ميبينيم را تادئوش و ميكشند سرخود
.است زده
50-لينچ زبان از لينچ
زيرصدا بهشكل موسيقي موسيقي بهجاي ديالوگ
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير:ترجمه
الكتريسته است ، حاضر هميشه موجودي مثل كه عناصر اين از ديگر يكي ميرسد نظر به &
در شما بيانيه اولين كني پاك كله مرد.الكتريكي جريان قدرت و پارازيتها:باشد
چيست؟ ماجرا.است برق نيروي به شيفتگي ابراز
در كه چيزهايي.ميآيد آدم خانه به چيزهايي ميداني ، ..نميآورم در سر هم من
اگر.است زندگي بيانگر است ، زمان بيانگر و ميشود ساخته يا توليد خانه ، از بيرون
نكند ، كار درست ترتيب و نظم با اگر بيايد ، پيش مشكلي چيزها اين از كدام هر براي هم
.ميگيرد خود به هم ديگري معناي وقت آن
جديد پريزهاي و كليد اين از ولي شدم علاقهمند الكتريسيته به اتفاقي طور همين من
صنايع از.دارم دوست را سي دهه و چهل دهه سالهاي برق.نميآيد خوشم آمريكايي
صداها ديگر حالا ولي.ميآيد خوشم پارازيت از و دود از آتش ، از ميآيد ، خوشم دودزا
ميكي و كوچك خيلي برق ، واقعي قدرت با مقايسه در كامپيوتر يك صداي.شده كوچك و كم
.دارد فرق من علاقه مورد الكتريكي چيزهاي با ولي دارد ، زيادي قدرت خودش.است ماوسي
.نميآورد هيجان به را روحم
مثل.ميدهد نشان را الكتريكي ابزار خرابي فيلمهايتان ، صحنههاي از خيلي &
واحد در نوري وسايل خش خش يا "پيكز تويين" فيلم تشريح اتاق آن در خراب نئونهاي
يا خطر نوعي از برق جريان انگار ضمنا."آبي مخمل" در والن دوروتي آپارتماني
كه سينما آپارات به شبيه نوري جلوههاي آن مثل ميدهد ، خبر قريبالوقوع رازگشايي
.ميبريد كار به مدام "پيكز تويين" در
.نميدانم چيست ، معنياش كه اين ولي دقيقا.است درست كاملا است ، درست
.دارد خودش در توضيحناپذيري چيزهاي برق ، جريان &
و جنبش نتيجه الكتريسيته":ميگويند.نميفهمند را اين دانشمندان ولي بله ،
".الكترونهاست جابهجايي
".افتاد اتفاق فلان چرا نميدانيم":ميكنند اقرار بالاخره كه هست مشخصي نقطه اما
ميدانم ولي نكردهام ، صحبت ميدانند ، برق علم كه آنهايي با و نيستم دانشمند من
دست قدرتي به ميكنند ، حركت سيم امتداد در الكترونها وقتي.هست برق در نيرويي كه
ميآيد؟ در حالت اين به فيش يك يا پريز يك چطور.است حيرتآور.مييابند
|