|
جديد طبقه خواهي تماميت
"جيلاس ميلوان" انديشههاي به نگاهي با
تبديل محض ايدئولوژي به ماركسيسم شرقي ، اروپاي در اقماري كشورهاي ساير و شوروي در
داشت ، عامهپسند و مردمي وجههاي رسيدن ، قدرت به از قبل تا ايدئولوژي اين.بود شده
كه شد تبديل سركوبگر نيرويي ، به ايدئولوژيها ساير همانند رسيد قدرت به وقتي اما
ميگيرند كار به جامعه در همنوايي حفظ براي را آن حاكمه هيات
;اشاره
بعدها ويبود يوگسلاوي كمونيست حزب عضو و ماركسيست انديشمندان از ;جيلاس ميلوان
آن اقمار و سابق شوروي خواه تماميت نظام از انتقاد به "جديد طبقه" كتاب نوشتن با
عوامل تا كوشيده جيلاس آراي به اتكاء با ميآيد پي از كه مقالهايميپردازد
محدوديت چون عوامليبگذارد بررسي محك به شرق بلوك در را سوسياليستي تجربه فروپاشي
كشورهاي در.آنهاست مهمترين از سياسي نظام انسداد حزبي ، نخبهگرايي سياسي ، مشاركت
نظام اينشد بدل چپ خواه تماميت نظام گونهاي به ايدئولوژيك بسته نظام شرق بلوك
قدرت توليد ، ابزار بر جمعي مالكيت حزبي ، سامان سوسياليستي ، ايدئولوژي بر تكيه با
به نگاه با نويسنده.داد قرار جديد طبقه به موسوم مشخصي گروه اختيار در را سياسي
دهشتناك حال عين در و غمبار تاريخي تجربه اين جيلاس انديشههاي در جديد طبقه مفهوم
.ميگذارد تحليل به را
انديشه و فرهنگ گروه
نظري تمهيدات
در آن اقماري كشورهاي و شوروي جماهير اتحاد فروپاشي زمينههاي تبيين و توضيح
موضوعي -سرخورده كمونيستي -جيلاس ميلوان آراء و افكار به اتكاء با شرقي اروپاي
در را فروپاشي زمينههاي مقاله اين در.است تطبيقي سياسي جامعهشناسي در جالب
مشاركت و مشروعيت بحران سياسي ، انسداد بر مبتني توتاليتاريسم در بنبست چارچوب
ايدئولوژي.دارد ايدئولوژيك بنيادي توتاليتاريسمداد خواهيم قرار توجه مورد سياسي
از تعبيري چنين.ميباشد توتاليتر رژيم سياستهاي و رفتار وجود ، كننده توجيه
از بسياري تاريخي تجربه بر مبتني بلكه نيست ، دلخواهانه تعبيري توتاليتاريسم
دوران و چپ توتاليتاريسم تكوين در عطفي نقطه روسيه اكتبر 1917 انقلابكشورهاست
اين عليرغم.ميباشد راست ، توتاليتاريسم چونان فاشيسم ظهور مبدا جهاني دوجنگ بين
البته.آوردند روي دموكراتيك اصلاحات به طولاني نسبتا زماني فاصله با مسئله ،
آيد ، نظر به دموكراتيكغربي گرايشهاي از تصويري است ممكن رويكرد اين از ما تصوير
و تحليل با كه هستند موانعي غربي سبك به دموكراتيك توسعه راه بحرانهاي كه حالي در
(1).دارند تفاوت مقاله اين رويكرد
.اجتماعياست نظام و دولت روابط بر حاكم الگوهاي از تبييني تحليلي مقاله رويكرد
در يعني ميشود ، تصور اجتماعي روابط از شبكهاي درون در سياسي حوزه تحليل اين در
نميتواند طبعا و ميگيرد قرار فرهنگي و اقتصادي اجتماعي ، تاريخي ، عوامل از متني
(2).يابد تحقق خلا در
اولين كه است ساختاري رويكردي اجتماعي ، -سياسي نظام روابط در كنندگي تعيين نگرش
نظام هر نگرش اين براساس.شد مطرح ماركس كارل توسط منسجم و منظم صورتي به بار
نظام نيافتگي ، توسعه يا يافتگي توسعه ميزان است ، اجتماعي ماهيتي داراي سياسي
.ميكند تعيين را سياسي نظام نيافته توسعه يا يافته توسعه ماهيت كه است اجتماعي
نظام نيافتگي توسعه شرايط در.است اجتماعي نظام تحول و تغيير از تابعي سياسي نظام
سياسي توسعه منظر اين از.داشت را يافته توسعه سياسي نظام انتظار نميتوان اجتماعي
نظام و اجتماعي نظام ميان تعامل در موزوني و هماهنگي همنوايي ، كه است فرآيندي
سياسي قدرت در اجتماعي نظام از عمدهاي بخش تعامل اين در.باشد داشته وجود سياسي
.ميشود دست به دست دائما نيز سياسي قدرت و ميجويند مشاركت هستند ، سهيم
رشد آن در كه ميشود متحقق جامعهاي در سياسي توسعه و دموكراسي ماركس ، نظر به
ماركس ، سال 1871 نوشتههاي براساس (3).است همگان آزادانه رشد شرط هركس ، آزادانه
دولت ، كارمندي حذف پليس ، حذف دائمي ، ارتش حذف:ميشود متحقق زير وسايل با دموكراسي
مقام ، صاحبان بركناري امكان دولتي ، مقامهاي بودن همگاني ، موقتي رايگيري برقراري
(4).آنها عزل امكان و قضات بودن انتخابي
دستاوردهاي از طلايي تجربهاي را "پاريس كمون" لنين ، حتي و ماركس اين ، بنابر
به امور واگذاري معناي به فقط نه كه تجربهاي ميكردند ، تلقي فرانسه كبير انقلاب
به سرمايهداري از گذار مثابه به بلكه قدرت ، ماده جابهجايي يا مردم عامه دست
اصلي ايدئولوگ اكتبر 1917 ، انقلاب پيروزي از پس كه بود اساس براين.است سوسياليسم
توصيف شده تعريف و بوروكراتيك كارگري دولت را شوروي انقلابي دولت لنين ، يعني آن
(5).كرد
انطباق كه شد ختم سياسي نظام به انقلاب از بعد شوروي اتحاد كه بود اين امر حقيقت
يا خودكامه شكل به حكمراني الگو ، اين در.داشت توتاليتاريسم الگوي با زيادي
كه شدهاي داده پيش از قوانين يعني است ، كلي قوانين حكومت بلكه نيست ، بيقانون
و ندارد تغيير قابل موضوعه قانون به ربطي و ميشود تلقي..و تاريخ طبيعت ، آن منبع
با انسان روابط ويرانسازي و انسانها روابط تخريب موجب كه است ترور آن اجراي عامل
.ميگردد واقعيت
تبديل محض ايدئولوژي به ماركسيسم شرقي ، اروپاي در اقماري كشورهاي ساير و شوروي در
داشت ، عامهپسند و مردمي وجههاي رسيدن ، قدرت به از قبل تا ايدئولوژي اين.بود شده
حفظ براي را آن حاكمه هيات كه شد تبديل سركوبگر نيرويي به" رسيد قدرت به وقتي اما
تحكمي و آمرانه كاذب ، تصنعي ، كاركرد (6)".ميگيرد كار به جامعه در همنوايي
انديشههاي اين بنابر.ميرساند پايان به سريع را آن بودن مفيد دوران ايدئولوژي ،
شدند ، سوسياليستي انقلاب دچار كه كشورهايي در آن آينده و سوسياليسم مورد در ماركس
حدود تا شرقي اروپاي اقماري كشورهاي به سوسياليسم تسري.نشد متحقق زيادي حدود تا
.است تعبير قابل "سرد جنگ" و "شوروي اتحاد سدبندي" سياستهاي چارچوب در زيادي
تعارض ماركس آراء با نيز شرقي اروپاي و شوروي اتحاد در سوسياليستي دولتهاي كاركرد
كشورها اين در قدرت تمركز فرايند تشريح به ابتدا در اين بنابر.داشت زيادي
با جديد طبقه مورد در جيلاس ميلوان انديشههاي و آراء به اتكاء با سپس ميپردازيم ،
.ميپردازيم چپ توتاليتاريسم سياسي نيافتگي توسعه و بيثباتي تبيين
شرقي اروپاي و شوروي اتحاد در چپ توتاليتاريسم تكوين فرآيند
يك در كه زودگذر و موقتي است عارضهاي سياسي نظام و دولت ماركسيستي ، ادبيات در
"پژمرده و محو" طبقاتي تضاد و تعارض رفتن بين از با و ميشود پديدار طبقاتي نظام
دستگاه سوسياليسم استقرار با كه ميرفت انتظار اكتبر انقلاب بروز باميگردد
و شرقي اروپاي دولتهاي واقع در.شود دموكراتيك حداقل يا و ضعيف تدريجا دولتي
و اقتصادي شكست.كردند سقوط بلكه "نگرديدند محو و پژمرده تدريج به" شوروي اتحاد
به را فرايندي شوروي در اقتصادي فشارهاي.داشت سقوط اين در مهمي نقش سياسي بنبست
.كرد تغيير دولت نقش آن در كه انداخت راه
تا كه بود جديد دولتهاي بيشتري تعداد تكوين شرقي اروپاي در فروپاشي از بعد دوران
همانطور.داشتند كاذب وحدتي سوسياليستي ايدئولوژي و ارتش چتر زير در اين از پيش
آپاراتچيكهاي جديد طبقه يك زيرسلطه كمونيست دولتهاي":ميگويد جيلاس ميلوان كه
نسبت بهتري مادي شرايط و ممتاز منزلت خودشان به كه درآمدهاند بوروكراتها و حزبي
(7)".دادهاند ميكنند ، خدمت آنها به ظاهرا كه كساني به
اقتصادي و فرهنگي مذهبي ، قومي ، ناهمگن مجموعهاي از مركب گسستهاي امپراطوري شوروي
مجموعه يوگسلاوي ، " مثال عنوان به.داشت مصداق هم شرقي اروپاي در وضعيت اين.بود
جمهوري شش و مليت پنج زبان ، چهار دين ، سه الفبا ، دو از مركب كنترلي غيرقابل ناجور
كابوسي صورت به مرزها ترسيم شرقي ، اروپاي كشورهاي ساير و كشور اين در (8)".بود
باقي مرزي هر در نادرست" سمت در هميشه قومي اقليتهاي از بعضي زيرا.بود درآمده
و شده حذف محاسبات از "بودگي ديگر و غيريت" عنوان با فوكو ميشل قول وبه ماندند
تحكم كشورها اين در سياسي ثبات عامل تنها (9)".گرفتند قرار بيتوجهي و اغفال مورد
به شرقي اروپاي و شوروي اتحاد سياسي نظامهاي چارچوبي ، چنين در.بود سياسي آمريت و
مخالفان ، سريع قمع و قلع كه نظامهايي شدهاند ، توصيف "توتاليتر نظامهاي" عنوان
در بود ، آنها مميزه وجه جامعه در ايدئولوژيك نفوذ و همگاني رسانههاي شديد كنترل
ورزش ، هنر ، .بود مسلط انسانها اجتماعي و فردي حيات بر واحدي ايدئولوژي كشورها ، اين
شرقي اروپاي در.بودند ايدئولوژي اين بازتاب...و پرورش و آموزش نظام اخلاق ،
در ايدئولوژيكي القائات شكل به آموزشي نظام طريق از شدن اجتماعي سوسياليسم ، دوران
ساعات مانند موضوعاتي به اغلب رياضي مسائل كشورها اين در.ميگرفت صورت آموزشي كتب
در ايدئولوژي اصلي كاركرد بنابراين (10).بودند مربوط سوسياليستي كار اخلاق و كار
ايدئولوژي از ماركس تعريف با كه (11).بود اجتماعي همبستگي نامريي سيمان كشورها اين
فوق ، القائات نتيجه درداشت فاحش تفاوت افراد اجتماعي وجود از تابعي مثابه به
چونان سوسياليستي ايدئولوژي.داشت وجود واقعيات و ايدئولوژي ميان فزايندهاي شكاف
و شدن صنعتي فرآيندهاي مثابه به ماركسيسم نزول شان نوسازي ، و توسعه راهنماي
ايقان جايگزين سوسياليسم به اعتقاد و ايمان.گرفت ناديده را آن از ناشي وجدانهاي
كه درآمد ايدئولوژيكي هالهاي در حاكمه هيات و سياسي نظام مطلوب امر.شد تقاعد و
.بود بسته را انتقاد هرگونه راه عملا
اثربخشي حس و "اجتماعي سرمايه" شدن نهادينه شرقي اروپاي و شوروي سياسي نظام انسداد
مريد جمعآوري كه كشورها اين دولتي سرمايهداري نظام در.بود برده بين از را سياسي
براي جدي كوششهاي تمام ميزد ، را اول حرف سودجويي و بازي خويش و قوم مشتري ، و
.شد رها نوميدانه بهارپراگ از پس مجارستان ، جز به سوسياليستي ، اقتصاد اصلاح
تا 1991 سالهاي 1989 بين شرقي اروپاي و شوروي فروريزي موجب كه بود غلط سياست همين
و اجتماعي مطالبات و نيازها از برگرفته ساختاري انطباق شرايط در اصلاحات (12).شد
ساختار انطباق و اصلاح تعديل ، بايد اصلاحات نتيجه.ميگيرد صورت سياسي نظام حمايت
نتايج از يكي حاكمه هيات و نخبگان گردش و سياسي رخنهپذيري.باشد سياسي قدرت
جامعه و ميشود افزوده هم انتظارات ميزان بر اصلاحات ، انجام با.باشد بايد اصلاحات
و شوروي اتحاد در.برنميگردد اصلاحات از قبل دوران به جديد افقهاي به نيل با
.نگرفت صورت ساختاري اصلاحات شرقي اروپاي كشورهاي
به رسيدن راه.بود شده متمركز واحدي حزب براساس فوق كشورهاي در قدرت توزيع ساختار
در هم و حزب درون در هم.بود شده مشخص حزب اين طريق از آشكاري صورت به سياسي مقام
برخورداري بسا چه و ايدئولوژيك اصول به وفاداري حزبي ، صادقانه خدمت دولتي ، دستگاه
و نفوذ دليل به معيارها ، اين.هستند اساسي و مصمم معيارهايي شخصيت يك حمايت از
.هستند بسته سياسي نظامهاي در ارتقا "فرصت ساختارهاي" بوروكراسي بر حزب شديد كنترل
.بود سلطه اين تحكيم وسيله حزب.داشت تسلط امور همه بر واحدي فرد حزب ، وجود عليرغم
در ناامني و خودسرانه پليسي رژيم ترس ، و سوءظن خبرچينان ، گسترده شبكه وحشت ، و ترور
براي محملي رهبر و حزب ايدئولوژي ، به وفاداري.ميشد مشاهده وضوح به جوامع اين
وفور به رسانهها بهويژه جمعي ارتباط وسائل كليه كنترل.بود افراد امنيت تامين
با تماس و ميشدند ثبت تحريرها ماشين همه چائوشسكو دوران روماني در.ميشد يافت
(13).ميگرديد گزارش پليس به ساعت ظرف 24 خارجي جهانگردان
سياسي رهبران تابع دو هر.بودند شديد كنترل تحت ارتش و پليس يعني سركوب ابزار
مسلط ، سياسي نخبه معتمد افراد.داشت قرار رسمي ايدئولوژي القاي تحت ارتش.بودند
.داشتند عهده به را ارتش كنترل
اين در متمركز صورت به اقتصاد در دولت گسترده دخالت و خصوصي مالكيت لغو و محدوديت
موثر اجتماعي نيروي يك عنوان به تا شد رشد روبه بالنده طبقه پيدايش مانع رژيمها
كه درآمد تودهاي شكل به جامعه كه آن نتيجه.دهد قرار تاثير تحت را دولت سياستهاي
خشونتبار اعتراضات كه زماني تا.ميرفت شمار به آن متصور شكل تنها ناگهاني انفجار
مشاهده جامعه در سياسي مشاركت به بيرغبتي و سياسي بيحسي نگرفتند ، شكل جامعه در
تا ميكردند مشاركت تقلبي انتخابات در مردم عظيم اكثريت كولاكوفسكي نظر به.ميشد
براي پليس...بمانند امان در نبود مهم هم چندان كه مشاركت عدم به اتهام از
فشار غالبا نداشت ، مشكلي هيچ (حقير امتيازهاي دادن با) مساعد اطلاعات جمعآوري
كه كساني حتي هيچكس ، (14).كنند اعلام را خود رضايت مردم تا بود كافي مختصري
.نميكردند وفاداري اعلام آن به نسبت و نداشته اعتقادي نظام به ميكردند حكومت
شرقي اروپاي كمونيستي حكومتهاي از يك هيچ شد ، برداشته شوروي حمايتي چتر كه همين
كه روماني ، جز رفتند ، كنار آرامي به همه ندادند ، تيراندازي دستور انتظامي نيروي به
سيل شرقي ، اروپاي كمونيستي دولتهاي سقوط از پس.بود كوتاه مقاومت مدت نيز آنجا در
كه...و "غيردولتي و مردمي تشكلهاي" ،"مدني جامعه" ،"آزادي" مورد در خطابه و نطق
و شعائر به بازگشت خواهان همهبود شده سرازير شود مستبدپيشين قدرت جانشين بايد
امور و سياست.بود كوتاه حقيقت و آزادي عمر افسوس اما بودند ، پيشين انقلابي اصول
كه سرعتي همان با خلقالساعه مدني جنبشهاي.افتاد مشخصي گروه دست به مجددا دولتي
.رفتند بين از بودند ، آمده وجود به
شفيعي دكتر
دارد ادامه
:پاورقيها
:به.ك.ر بيشتر ، مطالعه براي -1
(C1988onolly,Political Theory Modernity (Oxford, Basic Blackwell,.W
ص 14 گامنو ، 1380 ، تهران ، ايران ، در سياسي توسعه موانع بشيريه ، حسين -2
اطلاعات رحيمي ، مصطفي ترجمه لنين ، و ماركس انديشه در دموكراسي سارتوري ، جيوواني -3
ص 52 اقتصادي ، شماره 162161 ، -سياسي
.ص 52 همان-4
98), Marx Before Marxism, Mocmilan, P.1970 Mclellan, D(5
- Daniel Bell, The end of Ideology: on the Exhaustion of Political Ideas in6
.5120p.t1960he Fifties free Express,
رضا ، عنايتالله ترجمه كمونيست ، جامعه تحول از تحليلي جديد ، طبقه جيلاس ، ميلوان -7
ص 53 تهران ، 1358 ، دانشگاه انتشارات:تهران
ص 38 سمت ، 376 انتشارات:تهران صبوري ، منوچهر ترجمه سياست ، و جامعه راش ، مايكل -8
و ساختگرايي فراسوي فوكو ، ميشل دريفوس ، هيوبرت:به.ك.ر بيشتر مطالعه براي -9
ني ، 1376 نشر:تهران بشيريه ، حسين ترجمه /هرمنوتيك
- Volgeyes, I (ed),political socialization in Eastern Europe: A comparative10
58p.F1975ramework.
,1972 L.Althusser, Ideology& Ideological state apparatuses, New Left Books, 11
p124.
-سياسي اطلاعات انگليسي ، سبك به كمونيسم كتاب نقد و معرفي رحيمي ، مصطفي -12
.ص 92 شماره 154153 ، اقتصادي ،
.ص 87 پيشين ، راش ، مايكل -13
ص پيشين ، رحيمي ، مصطفي -14
|
|