شدي بزرگي پسر توديگه
گرفت بازي به را چيز همه او
كوتاه برشهاي
51-لينچ زبان از لينچ
شدي بزرگي پسر توديگه
"تايمز نيويورك" روايت به "CQ"
ميچل الويس
ايزدپناه پارميس:ترجمه
در.است ناآرام و درهم روحي دهنده نشان "CQ" يعني كاپولا ، رومن تجربه نخستين
واضح بسيار موسيقي و طنز كتابهاي سينما ، به شخصياش علايق فيلمساز اين اول فيلم
كه پديدهها اين.بودهاند تاثيرگذار بسيار كاپولا فيلم روند در عوامل اين و است
بازباني گاه فيلم اين داستان شدهاند سبب هستند ، پاپ آثار شالوده و بنمايه
.شوند ترسيم مخاطب براي خشك گاهي و بذلهگو
در سال 1969 كه ،Dragoufly سنجاقك ، نام به است ديگري فيلم راوي خود "CQ" فيلم
فيلم حولوحوش و صحنه پشت ماجراهاي و وقايع به CQ.است ساخت حال در پاريس شهر
ساختاري و است آشوب شهر و زيبا زني داستان "سنجاقك" فيلم ميپردازد ، (سنجاقك)
كه است "Barbarella"باربارلا و "Modesty Blaise") از آزاد آميزهاي دارد ، تركيبي
فوتوريستي سبك به فيلم در فيلم آثار از نمونهاي را آن ميتوان حقيقت در
.دانست "Futuristic"
تخيلي - علمي فيلم تدوينگر و كارگردان نقش عهدهدار ديويس جرمي ،CQ فيلم در
سال 2001 در كه _ (سالهاي 1960 در) ساخت حال در فيلم اين داستان.است سنجاقك
.ميكند متمركز آينده در حقايق بسياري سقوط و افول بر را پل ،_ ميگذرد
ساختن حال در خود پاريسي آپارتمان در پل جنجالها ، و آشفتگيها اين كنار در
رو اين از و بسازد جذاب و رويايي فيلمي ميخواهد او.است كوتاه و شخصي فيلمي
انساني خود او ميدهد ، قرار داستان محور را خود زندگي جريانات و مسايل از بسياري
و مانده دور حقيقي دنياي از تا شده باعث درگيري اين و است شخصي وسواسهاي با درگير
.بماند عاجز محيطي چنين در فعاليت از
دهه 1960 به كه ميكند القا را رويايي رومانتيسيسم يك "CQ" فيلم در كاپولا رومن
.دارد تعلق
كه تجربي فيلمي در) برايد مك جيمز توسط او از پيش كاپولا رومن هنري كار اين تاثير
روزانه خاطرات" عنوان با فيلم اين.بود شده كمرنگ ،(بود شده ساخته سال 1968 در
با ديگر مشابه اثر و.ميپرداخت جواني مرد روزمره زندگي روايت به "هالتزمن ديويد
ساخته (re a big boy nowشyou)."شدي بزرگي پسر توديگه" كمدي كاپولا ، رومن فيلم
.بود سال 1966 در "فوردكاپولا فرانسيس" پدرش
تثبيت براي كه داده قرار محور را جواني هنرمند زندگي "بزرگه پسر" فيلم مانند "CQ"
.ميگردد ديگري سياره در روحاني آرامش و سكوت دنبال به موقعيتاش
با كه ميرسد پاسخ به هنگامي پل و است گوناگون پرسشهاي از پر او ذهني تصوير
زندگي ژرفاي در را خود حقيقي عالم در سفر و سير با و ميكند آشتي حقيقت دنياي
.ميبيند
ساخت درباره كه را آثاري تمام غالبا نكته اين نشده ظاهر فروش پر چندان "CQ"
با مقابله و مختلف صحنههاي در تحرك ايجاد با كارگردان.ميگيرد بر در هستند فيلم
تمامي كه چرا ميكند ، تداعي را كنندهاي سرگرم كشتي مسابقه شخصيتها از يك هر
تصاوير دوگانه ، كشمكش و تنش يك اصل در فيلم هستند ، تضاد و تقابل در همواره صحنهها
تناقضها و تضادها كه ميپردازد مسئله اين به و ميكند تصوير را متناقض عقايد و
يكديگر مقابل زنانگي مختلف قطب دو فيلم اين در مثلاباشند يكديگر مكمل ميتوانند
آنجلا) والنتينا نام به فيلم زنان از يكي.گرفتهاند قرار هم با مقايسه در و
اغواگر اندام ، باريك زني او.دارد وجود پل ذهن در ايدهآل نمادي عنوان به (ليندوال
و دارد فعاليت مختلف ابعاد در كه زني.ميكند بازي سنجاقك نقش در كه است عاطفي و
فعال شخصيتي دهنده نشان كل در ميسازد درگير آن با را خود و دخالت مسئله هر در
همواره كه است اين جالب نكته.شده او عاشق و دلباخته دوربين لنز پشت از پل:است
.ميشود حفظ والنتينا جذاب نگاه و او نگاههاي بين فاصله
ميكند ، بازي را پل نامزد نقش كه (بوشز الودي) مارلن فيلم ، حقيقيتر بخش در
به دوربين پشت دنياي از را او و كند بيدار پل در را اشتياق و شور تا است آن خواهان
چرا هستيم ، مارلن انرژي رفتن تحليل شاهد ما فيلم روند در اما.بكشاند حقيقي جهان
لنز وراي دنياي بازندگيدر و ميشود اضافه پل شخصي وسواسهاي بر روز به روز كه
فاصله همه اين وجود با ولي.ميشود دور حقيقي زندگي از گذشته از بيش خود ، دوربين
اما ميدرخشد ، مارلن چشمان در اميد از برقي همواره وجوديش حقيقت و مارلن از پل
.است خاموشي روبه كه ميزند شعلهاي درست
آسان خيلي كه است دليل همين به هستند دلنشين و جذاب بسيار فيلم زن شخصيت دو هر
به "CQ" نگاه.كرد درك دوراهي و تنگنا اين در قرارگيري در را پل شرايط ميتوان
دوربين ، از پل حد از بيش استفاده در امر اين و شده استوار مكانيكي وسايل و ابزار
.است واضح كاملا شده ، گرفته نظر در سنجاقك براي كه تمهيداتي و پلاستيكي اسلحههاي
.است داده قرار خود كار اساس را مكمل فيلمسازي فيلم ، اين در كاپولا
در ديدگاه اين كه است گستاخي همراه و بيشرمانه حدودي تا فيلم اين در او نگاه
صحنهها كه هرچند.ميرسد نظر به نادر كمي (ميگذرد آن در فيلم كه زماني) دهه 60
پل آپارتمان تمام مثلا.است سالهاي 60 اواخر در فيلم گذر گواه نيز فيلم طراحي و
به شلواري و كت فيلم صحنههاي تمامي در پل خود و شده تزئين سياه و سفيد رنگهاي با
.دارد تن به سفيد پيراهن با همراه مشكي رنگ
سبكي حفظ بر سعي و نكرده استفاده معمولي و رايج چيزهاي از فيلم ، اين در كاپولا
.است مشابهش كارگردانان و او بين مشتركي خصوصيت اين.است داشته انعطافپذير
(.ميشوند حاضر صحنه در جين شلوار و تيشرت با همواره كه كارگرداناني)
آقاي فيلم ، مشكل تنها حال عين در ميكند روايت را دلشوره پر و جوان عشقي فيلم اين
ميآرايد هميشگي خندهاي با را چهرهاش كه محزون و غمگين همواره انساني است ، ديويس
.نميشود تبديل شاد خندهاي به لبخند اين هرگز كه است حالي در اين و
به علاقهاي هيچ كه شخصيتي.كند ارايه گرفتار و مغشوش شخصيتي پل از دارد قصد فيلم
پل كه _ خواستههايش و او دروني تمايل اما ندارد ، دنيايي مشغوليتهاي در مشاركت
وجودش در كه است طبيعياي خواستههاي نمايانگر _ آنهاست سركوب مشغول همواره
.ميبخشد معنا او با مارلن ماندن به كه باشد نكتهاي همان اين شايد و ميدرخشد
"CQ" فيلم در كاپولا رومن.است نمايان فيلم صحنههاي غالب در كه است عاملي عشق
.است شصتي دهه رومانتيك فيلم اين به مخاطبين پيوستن خواهان
گرفت بازي به را چيز همه او
"كاپولا رومن" با بيسرانجام گفتوگوي يك گزارش
آليستر مورگان
؟ شنيدهايد را كاپولا رومن نام حال به تا آيا
فيلمهاي معروف كارگردان يعني مشهور فوردكاپولاي فرانسيس همان فرزند كاپولا رومن
نخستين به بخشيدن پايان مشغول برو ادين در رومن.است زمان آخر اينك و پدرخوانده
زندگي فيلم اين در او.بود "CQ" كيو سي نام با كارگردانياش و فيلمسازي تجربه
فيلمي) است ، فيلمسازي پروژه دو انجام حال در كه داد قرار محور را جواني كارگردان
پاريس در فيلم اين داستان.(شخصياش آپارتمان در كوتاه فيلمي ديگري و تخيلي علمي ،
.ميگذرد سالهاي 1960
بوديم روزنامهنگاران و خبرنگاران از جمعي انتظار در شهر اين هتلهاي از يكي در
شدند سالن ترك به ناچار سفر كوتاهي دليل به آنها شود ، برگزار مطبوعاتي كنفرانس تا
.ماندم باقي خود جاي سر من اما
براي كه شما" ;پرسيد بود ، يادداشتها جمعآوري سرگرم كه حالي در مسئولين از يكي
"نيامدهايد؟ كاپولا مطبوعاتي كنفرانس
نظافت مسئولين و كارگران از بسياري كه بود رسا و بلند قدر آن من به پاسخ ". نه"
".دارم نشستي رومن با بعدازظهر ساعت3":گفتم ادامه در بعد ، شنيدند را صدايم هتل
هر براي و ميگذارد نمايش به را فيلم چهارصد روز در 13 برو ادين فيلم جشنواره
كارگردانان با را اختصاصي مصاحبهاي تا دارند حضور خبرنگاران از تن صدها فيلم
.دهند انجام
از كس ، هر درباره مسكوت و نهفته مسائل و خصوصي داستانهاي آنها بيشتر براي
.است جذابتر كارگردان هر ابتكاري نكات و حقايق كشف و اختصاصي گفتوگوهاي
كوچك نام با را او مطبوعاتي كنفرانس برگزاري مسئول به جواب در دلايلي به هم من
چندان چيز فيلم ساختن.داشتم او با اندكي آشنايي كه هرچند كردم خطاب (رومن يعني)
مسئله اين از من اين بر علاوهميكشد يدك را كاپولا نام او هرچند نيست شگفتآوري
"ستارهاي 1 جنگهاي" ،"پدرخوانده 2" فيلمهاي ساخت در كاپولا رومن كه بودم ، آگاه
بخش در همچنين او.است شده ظاهر عالي بسيار و داشته فعالي نقش "زمان آخر اينك" و
نيز را متعددي دورههاي و كرده فعاليت فيلمسازي تكنيكي مسائل ديگر و افكت موسيقي ،
.است گذرانيده
چند هربودم سوالات جمعبندي مشغول انتظار اتاق در بعدازظهر ساعت 30/2 تا
كنجكاوتر سايرين كهاز عدهاي آن خصوصا - برو ادين در حاضر متعدد خبرنگاران
اما باشند ، نمانده غافل چيزي از تا ميانداختند نگاهي اتاق به گاهي هراز - بودند
تكرار لب زير را جمله اين و بودم خودم گفتوگوي منتظر بسيار ، نفس به اعتماد با من
لحن صدايم در كه ميكردم سعي ".رومن بردهام ، لذت فيلمت از واقعا من":كه ميكردم
با ميكردمكه شادماني احساس پيش از بيش لحظه هر و نباشد نمايان متداول كليشههاي
وسايل آمادهسازي مشغول نيز فيلمبردارهايم گروه.داشت خواهم اختصاصي گفتوگويي او
تا.ميشد تقويت نفس به اعتماد و غرور احساس لحاظ هر از من در و بودند صحنه و
كه شد دفتر به بسياري تلفنهاي و بود بعدازظهر ساعت 30/3.گذشت ساعت يك اينكه
نگاه.است نرسيده گفتوگو اين به كاپولا رومن بزرگ شارلاتان كه ميداد نشان نتيجه
تشبيه مردي به را من انگار ميكرد ، سنگيني من روي فيلمبرداري گروه استهزاآميز
باران در سرخ رز گلهاي از دستهاي با تئاتر اتمام از پس دقيقه ده كه ميكردند
همه از بدتر و ميكند مچاله دستهايش در را بليطها و ايستاده انتظار در همچنان
شده متفرق مطبوعاتي كنفرانس نشدن برگزار خاطر به كه روزنامهنگاراني جمعيت اينكه
ما روبهروي اتاق در و بودند بازگشته همه ساعت 4 در جديد كنفرانس براي بودند ،
ساعتي چند كه مرا و ميكشيدند سرك ما اتاق در لحظه به لحظه آنها.ميكشيدند انتظار
از يكي.ميگرفتند تمسخر به باشد شده حاضر قرار سر او كه آن بي بودم كاپولا منتظر
".داد رخ امروز صبح نيز اتفاق اين مشابه نكردم تعجب چندان من":گفت آنها
ميان از.برويم بيرون سالن از و كنيم جمع را چيز همه تا گرفتيم تصميم گروهم و من
سران توسط اينكه از و كرديم عبور خجالت و شرم با روزنامهنگاران و خبرنگاران انبوه
از عبور كه ميانديشيدم مدام من.داشتيم اطمينان شد ، خواهيم سرزنش نيز رسانهها
هرگز بزرگ رسانهاي اعتبار داشتن همراه به و فيلمبرداري وسايل با جمعيت ميان
ديگر.شد ثابت من بر مسئله اين عكس بار اين اما داد نخواهم دست از را مهم چيزهايي
و نميكنند تغيير هرگز ديرين سنتهاي كه ميدانيم.است كافي شكايت و گله
.را فيلمسازيشان حتي ميگيرند بازي به را چيز همه دارند بزرگ نامهاي كه انسانهايي
كوتاه برشهاي
"كاپولا" پدر سايه زير
براردينلي جيمز
به "CQ" فيلم توصيف براي كه هستند كلماتي بهترين لطيف ، و خودنما متظاهر ، كلمات
كاپولاست فورد فرانسيس ارشد پسر سينمايي تجربه نخستين كه فيلم اين.ميرسد ذهن
درصد گرفتن نظر در با شايد و است كرده جلب خود به را مخاطبين از عدهاي
در را كاپولا رومن و دانست موفق اثري را "CQ" - حدي تا - بتوان فيلم علاقهمندان
پيروز - حدي تا هم باز - سينما بزرگ خانواده نام دشوار و سنگين بار كشيدن دوش به
و شلوغ اما دلنشين اثري كل در فيلم اين (!كاپولا خانواده نام فقط البته).دانست
علاقهمنديهاي و سلايق فيلمنامه ، نگارش بر پدر كاپولاي نظارت وجود با و است درهم
و تفكرات عقايد ، از انبوهي "CQ" سيكيو فيلم.ميشود ديده آن در خوبي به رومن
و جذاب فيلمي را آن نميتوان اما دارد فرازهايي فيلم ، هرچنداست مختلف ديدگاههاي
و زد حدس را بعدياش لحظه نميتوان فيلم سراسر در دانست ، غافلگيركننده تجربهاي
اين كه هرچند شخصيتهاست از يك هر انتظار در عاقبتي و آخر چه كه كرد تصور نميتوان
آخر در آنچه كه است (narrative film) داستاني و روايي فيلمهاي خصوصيات از يكي خود
.نميافتد اتفاق معمولا هستي ، وقوعش منتظر
(ديويس جرمي) پل زندگي بر ميگذرد ، سال 1969 در كه "CQ" سيكيو فيلم داستان
فيلمي تدوين صرف را خود روز تمام كه نام جوياي و پرواز بلند فيلمسازي است متمركز
ساختن روياي كه است حالي در اين و ميكند (Dragoufly) سنجاقك نام به تخيلي - علمي
خود ، آپارتمان دكوراسيون از استفاده با و ميپروراند سر در را رئال و شخصي فيلمي
.ميدهد قرار محور فيلمش ساختن براي را روزمرهاش زندگي
ميدارد باز فيلم اين ساختن از را او همواره پل ، نامزد (بوشز الودي) مارلن چند هر
و خستهكننده فيلمي اصلا و باشد موفق اثري نميتواند فيلم اين كه ميدهد هشدار و
ميخواهد و ميدهد ادامه خود تلاش به او گفتههاي به اهميت بدون پل.است كسالتبار
.بپوشاند عمل جامه خود آرزوي به
خود حضور پل فيلم جالب مورد تنها و است صحيح كاملا مارلن گفتههاي كه البته
خاطر به فيلم اصلي كارگردان سنجاقك فيلم ساخت حين در.اوست حضور صحنههاي و مارلن
پل حوادثآن طي و ميماند باز همكاري ادامه از توليدكننده با مشكلاتي بروز
كم كم نيز مشكلات دگرگوني اين با اما.ميشود فوتوريستي اثر اين كارگردان جايگزين
ديگر و ندارد آگاهي فيلم بخشيدن پايان چگونگي از پل آنكه نخست نكته ميشوند ، آغاز
.است شده سنجاقك (ليندوال آنجلا) فيلم اول هنرپيشه دلباخته سختي به پل آنكه
داشت را پتانسيل اين "CQ" سيكيو فيلم ميشد ، متمركز ديگري نكات بر كارگردان اگر
باشد هنري و خلاق فيلمي ميتوانست سيكيوگيرد قرار يك درجه فيلمهاي فهرست در كه
وسواس زندگي بر اينها از بيش ميتوانست مثلا ميچرخيد ، ديگري محورهاي حول اگر
مارلن با او رابطه سرگشتگيهاي و ناآراميها به اينها از بيش و شود متمركز پل گونه
خوبي به ويژگيها اين از يك هيچ به سيكيو كه كه است حالي در اين بپردازد ،
.است نپرداخته
نظر به شلوغ و پراكنده بسيار آن روايت اما است استوار اساس ، در فيلم چند هر
يك.هستيم بيمحتوا و - حدي تا - سطحي اثري شاهد فيلم دقيقه تمام 90 در و ميرسد
و بيهوده و هجو آن از بخشي كه ميپردازد سنجاقك فوتوريستي اثر به عملا فيلم سوم
.است زيركي و خلاقيت از عاري نيز قسمت آن داستان
ساختار خود ، سينمايي اثر نخستين در كاپولا رومن چرا كه است مطرح سوال اين من براي
او كه باشد اين دليلاش شايد من گمان به است؟ كرده انتخاب را فيلم در فيلم
را خيال رو اين از.دهد قرار يكديگر كنار در خوبي به را واقعي داستانهاي نتوانسته
تنها و نرفتهاند فرو خود نقش در بازيگران اكثر.است كرده دخيل داستان روند در
فيلم در او بازي كه).ميآيد حساب به قاعده اين بر مستثنايي كه است بوشز الودي
بهره خود زيبايي از تنها نيز ليندوال آنجلا (نميشود فراموش فرشتگان رويايي زندگي
محوري و اساسي نقش كه پل ديويس جرمي و است نداده ارائه خود از چشمگيري بازي و برده
عهده از بهتر ميفهميد را پل شخصيت نكات بيشتر اگر شايد دارد ، عهده بر را فيلم
كاملا و توامان را دور اين بر پرداخت و هنر زندگي ، فيلم اين.برميآمد نقش ايفاي
و كليشهاي بسيار آن ارائه شيوه و پيام اين كه داده قرار محور يكديگر كنار در
ساخته هرگز فيلم اين داشت ديگري خانوادگي نام كارگردان اگر شايد است ، تكراري
.نميشد
51-لينچ زبان از لينچ
متفاوت چيزهاي به دريچهاي
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير:ترجمه
.دارد خودش در توضيحناپذيري چيزهاي برق ، جريان *
و جنبش نتيجه الكتريسيته":ميگويند.نميفهمند را اين دانشمندان ولي بله ،
".الكترونهاست جابهجايي
".افتاد اتفاق فلان چرا نميدانيم":ميكنند اقرار بالاخره كه هست مشخصي نقطه اما
ميدانم ولي نكردهام ، صحبت ميدانند ، برق علم كه آنهايي با و نيستم دانشمند من
دست قدرتي به ميكنند ، حركت سيم امتداد در الكترونها وقتي.هست برق در نيرويي كه
آن هم بعد ميآيد؟ در حالت اين به فيش يك يا پريز يك چطوراست حيرتآور.مييابند
طريق از هرجومرجطلب ، الكترونهاي آن كه كنم حس ميتوانم ميداني ، :كوچك لامپهاي
توي كابلهاي زير ميرود آدم وقتي يا.ميكنند اصابت من به و ميكنند حركت نور
درست و برود پيش بزرگراه امتداد در همينطور و ببندد را چشمش آدم اگر.خيابانها
از يا كابل زير از وقتهايي چه كه بگويد ميتواند دقيقا كند ، متمركز را حواسش
چيز واقعا است ، پراكنده فضا در كه برق جريان مقدار اينشده رد برق تيرچراغ كنار
.فهميدهاند را چيزها جور اين هم دانشمندان ديگر حالا.است نگرانكنندهاي
همه اين وجود با نميداند آدم كه خاطر اين به فقط.ميكند رشد آدم سر در توموري
.بيايد سرش هم بلاها اينجور است ممكن اطرافش ، در برق جريان
شرارت و شوم خيلي برق دارد ، برق با "پيكز تويين" در قاتل باب كه رابطهاي دل در *
.ميشود بار
هم با دنياهايي شايد.ميافتد عجيبي اتفاقات جا آن هست ، كه جا هر باب خب بله ،
!نيست تابستاني معمولي شب يك غروب در اتاقنشيمن در پايكوبي مثل.ميكنند تلاقي
و ميآورد پديد اختلالي ميوزد ، كه است بادي مثل.است جريان در ديگري چيزهاي
.ميكند باز متفاوت چيزهاي روي به را دريچههايي
اين حفظ شد ، ساخته ساله پنج دوره يك طول در "پاككني كله مرد" كه اين به توجه با *
.باشد بوده سخت خيلي بايد منفذ ، بدون و محصور كاملا دنياي
آن به مرا چون دارم ، دوست هم هنوز را كني كلهپاك مرد حرفزدنبود وحشتناك
ته پولمان وقتي كار ، وسط همان ولي.خوب خاطرات آن به برميگرداند ، قشنگ روزهاي
فيلم و ميماند سرجايش باز مختلف ، چيز همه آن چطور كه ميماندم در هميشه ميكشيد ،
.ميكند پيدا ادامه
|