سياه فرانسوي
5_ زندگي يك بسط و قبض
اديان گفتوگوي لوازم
17_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
سياه فرانسوي
است فهمي از متاثر شديد داريم غربي انديشه معاصر جريان از ما كه تصويري از بخشي
با آشنايان اكثريت درواقع.داشتهاند آن از ايراني معاصر مطرح روشنفكران برخي كه
نسل كه شناختهاند تعبيرهايي طريق از را آنها بار اول انديشمندان و جريانها اين
در را خود انديشههاي بسط تعبيرها اين در و ميكرده ايشان از ايراني روشنفكري اخير
معبودهاي از يكي بهمثابه بيشتر را ماسينيون ما مثال براي.است ميداشته نظر
_ 61) فانون فرانتس.اسلامشناسي مكتب يك عضو برجستهترين تا ميشناسيم شريعتي
فهم نيز و ايران در او شدن مطرح در شريعتي كه است متفكراني جمله از نيز (1925
ترجمه از تلخيصي ميخوانيم زير در چه آناست داشته عمدهاي سهم او از ايرانيان
براي ميتواند كه روايتي ;است راتلج فلسفي دايرالمعارف از فانون به مربوط مدخل
.باشد جالب مذكور طريق از فانون با آشنايان
معرفي
آپيا آنتوني
نجفزاده رضا:مترجم
استعمار ، مورد در (شده آنها از كه متعددي سوءبرداشتهاي اغلب و) فانون افكار
عادهاي__فوقال طرز به سوم ، جهان انقلابهاي در خشونت مولفه نقش و نژادپرستي
روانپزشكي نقد از است عبارت او نوشتههاي تمام عمده مضامين.بودهاند تاثيرگذار
سياسي فلسفه نوعي توسعه و سياهپوستگرايي نقد روانكاري ، بودن محور اروپا و قومي
دنيا به مارتينيك جزيره در فرانسوي آنتيل در فانون فرانتس.سوم جهان رهاسازي براي
جهاني جنگ طول در او.داد انجام فرانسه در نيز و جا همان در را خود تحصيلات و آمد
بين فانون.كرد خدمت اروپا در هم و آفريقا شمال در هم آزاد فرانسه ارتش در دوم ،
در 1953.رفت ليون دانشگاه به روانپزشكي و پزشكي تحصيل براي و 1951 سالهاي 1947
هنوز كه) گرديد منصوب الجزاير در بيمارستاني در روانپزشكي دپارتمان رياست سمت به
سال چند و پيوست الجزاير آزاديبخش جنبش به سال 1954 در.(است فرانسه به متعلق هم
باعث سياسياش فعاليتهاي.كرد كار به شروع المجاهد زيرزميني روزنامه براي بعد ،
روان حرفه به جا آن در تا 1959 از 1957.برود تونس به و سازد رها را كارش كه شد
.رسيد غنا در كشور اين سفارت به الجزاير موقت دولت سوي از در 1961.بود مشغول پزشكي
.درگذشت خون سرطان به ابتلا اثر در سال همان در فانون
سفيد ماسكهاي سياه ، پوست
يك عنوان به وي كه اين اول:است بوده موثر فانون آثار شكلگيري در عامل چندين
ديگر ، عوامل جمله از داشت ، روانكاوانهاي عمدتا كارآموزانه دوره روانپزشك ،
روانشناسي شناخت براي كوشش و اروپايي مدار قوم پزشكان روان كارهاي به او واكنش
دنياي آفروكارائيبي و آفريقايي روشنفكران همه همانند امااست غيراروپايي افراد
شكل سياهپوستگرايي جنبش تحتتاثير نيز وي انديشههاي دهه 1950 ، زبان فرانسوي
سياه ، پوست" كتابش اولين در وي(بود واكنش صورت به تنها اينتاثير چه اگر) گرفت
".است سفيد انسان مصنوع سياه ، روح":كه ميدارد اظهار (1952) "سفيد ماسكهاي
سياهپوستگرايي نويسندگان توسط كه سياه ، روح ذاتي خصيصههاي كه است معتقد فانون
سياهپوستگرايي عليه همچنين وي.است اروپايي توهم يك گرفته ، قرار ستايش مورد
و كارائيب در سياه مردم تمام طبيعي همبستگي بر مبني آنها فرض:كه ميكند استدلال
از.است دور به آفريقايي گذشته به بازگشت نياز از كه بود سياسياي خطاي آفريقا
.شوند منطبق اروپايي مدرن فرهنگ با بايد سياه روشنفكران جنبش ، اين اصحاب نگاه
زندگي تغيير براي جنبش اين كه داشت اعتقاد و بود مخالف نظرها وجه اين با فانون
بيش و) "سفيد ماسكهاي سياه ، پوست" كتاب دراست نكرده كاري سياهان عامه روزمره
در مهمي نقش ميتواند سياهپوستگرايي كه ميكند اذعان (بعدياش آثار در آن از
كه موضع اين.كند بازي متروپل دول فرهنگ به وابستگي از بومي روشنفكران كردن آزاد
جنبش يك عنوان به آن گرفتن نظر در با را سياهپوستگرايي نظري مدعاهاي نقد
مورد در سارتر بارويكرد صميمانهاي قرابت است ، كرده تركيب هم در تاريخي پيشرونده
است ، تعجببرانگيز كه چه آن اما.دارد (1948) "سياه بينواي" مقاله در جريان ، همين
شور سياهپوستگرايي ، از خود خوانش در سارتر او ، نظر از ;است سارتر به فانون حمله
به نژادگرايي از ديالكتيكي تصاعد يك "ناچيز برهه" عنوان به _ را سياهان حرارت و
خود رويكرد "سفيد ماسكهاي سياه ، پوست" در فانون.است كرده تضعيف _ انسانگرايي
كه اين وجود اين با.است داده بسط نژادگرايي روانشناختي تاثيرات مورد در را
متوسط طبقه سياهان تجربه بر مبتني وي اشاره مورد نژادپرستي بودند معتقد عدهاي
مسلط فرهنگ كه است معتقد او.ندارد قبول را نظر اين خودش است ، فرانسوي كارائيب
و پذيرفته را ارتباط اين آنتيليها.ميداند ناپاك را سياه پوست استعماري ،
تقلاي با مستعمرهنشين سياه زنان مثال ، براي.كنند مقابله آن با كه آمدهاند
ازدواج نهايتا و سفيد مردان به شدن نزديك و سياه مردان از اجتناب رواننژندانه
را فرايند اين فانون.ميدهند نشان را "بودن سفيد" به خود تشبه آنان ، با كردن
نشان را خودش نيز ديگري اشكال در خود ، به اهانت اين.مينامد Lactification
يك در ;"طبيعي" بودن پست خاطر به سفيدها ميان در سياهان اضطراب مثلا.ميدهد
هراس در امر اين.مينامد "عاطفي ارتيسم" را آن فانون كه - آسيبشناختي فراحسيت
.ميآيد وجود به كسي بودن سياه با مواجهشدن از رواننژندانه امتناع در و وجودي
;دارد آسيبشناسانه تحريكپذيري كه بافتي ناميدن براي است پزشكي واژه يك ارتيسم)
(.است احساسات آسيبشناختي تحريكپذيري معناي به خود تبار با قياس در عاطفي ارتيسم
فرهنگي فرضهاي آن در كه ميكنند رشد مستعمراتياي سيستم در كه سياه كودكان
سياه خاطر به توهين بين موجود تنشهاي ميخواهند است ، غالب و شايع نژادپرستانه
كه روست اين از).دهند تقليل خود پنداشتن سفيد با را ، خود سياه پوستهاي و بودن
در فقط تخيل اين (.است گذارده سفيد ماسكهاي و سياه پوست را خود كتاب نام فانون
.ميآيد وجود به اروپاييان با مستقيم مواجهه
ديگر آثار
اثر در كه مسئلهاي است ، متمركز هويت مسئله بر خود ، نخستين كتاب در فانون رويكرد
مسئله به فقط كتاب اين در.آمده پديد مستعمرهنشينان براي استعماري نژادپرستي
روانپزشكي در "بومي ذهن" براي جايگزين روايتهاي نويسنده بلكه نشده ، پرداخته هويت
او (1964) "كاليبان و پروسپرو" كه است معتقد و ميكند نقد نيز را اكتاومانوني قومي
اشكال در) روانكاوانه نظريه كه ميكند استدلال همچنين او.است استعمار شرم مايه
روايت كه است آن بر اگر (برده كار به را آنها بسيار او كه يونگياي و آدلري
.شود بازنگري اساسا بايد دهد ، دست به غيراروپاييان روانشناختي رشد از رضايتبخشي
ارائه شيوههايي مورد در روايتي كه ،(1964) "آفريقايي انقلاب سوي به" در فانون
با را خود آن ، بهوسيله زمان طول در ايدئولوژياش و استعماري نظام كه ميدهد
نژادپرستي كه است معتقد وي.است ساخته منطبق يافته تغيير اقتصادي واقعيتهاي
اين هدفشد شروع "زننده و عوامانه" نژادپرستي نوعي عنوان به ابتدا استعماري
بودن پست ايده مخصوصا و فيزيولوژي يا آناتومي به دستيازي با كه است آن نژادپرستي
بعدي نوعبرساند اثبات به را آنان بودن كمارزش مستعمرهنشينان ، عصبي سيستم
فانون.است كمارزش و سخيف بومي ، فرهنگ ميگويد كه است "فرهنگي" نژادپرستي ،
كه است تحولاتي نشانگر فرهنگي ، به عوامانه نژادپرستي از تغيير كه ميكند استدلال
طبقه يافت ، توسعه استعماري نظام كه وقتي.بود آمده وجود به استعمار اقتصادي منش در
در و ميكردند رفتار اروپاييان روش به كه آورد پديد را مستعمرهنشينان از جديدي
ايجاد به مربوط تغييراتبردند سود استعماري نظام از استعمارگران ، با همكاري اثر
استعمار از انتقال عنوان به (1961)"زمين دوزخيان" در جديد ، استعماري طبقه اين
بر فانون اوليه كار كه اين قراردادن ملحوظ با.است شده مشخص "مصرفي" به "استخراجي"
در بار اولين براي است ، كرده تاكيد شده استعمار و استعمارگر بين اساسي تمايزات
از مفصلتري روايت نشانگر كه داد ارائه استعمار از طبقاتي تحليل يك زمين دوزخيان
دهقان ، طبقه يك استعمار ، استخراجي مرحله در.ميباشد استعماري جوامع دروني تقسيمات
استعمار از انتقال در.داشت وجود بومي بازرگان معدودي تعداد و سنتي حاكمه گروه
پرولتاريا طبقه يك زميندار ، بورژواي يك بومي ، بورژواي خرده يك مصرفي ، به استخراجي
از ماركسيستي متعارف روايت وي اين ، وجود با.آمد پديد پرولتاريا لمپن طبقه يك و
به قدرت و پول با سفيدي ارتباط كه است معتقد زيرا ;ميكند رد را استعماري وضعيت
.توليد ابزار با بودن مرتبط توسط نه ميشد شناخته نژاد با حاكم طبقه كه معناست اين
قدرت ، روابطهستند مردود ايدئولوژي ، نقش روايتهاي و متعارف طبقاتي تحليل بنابراين
.كند كتمان را شرايط اين واقعيت نميتواند ايدئولوژياي هيچ و است ثابت خام طور به
هستند انقلابياي طبقه دهقانان ، آن طبق كه ميكند ارائه را روايتي فانون عوض در
و بورژوازي بر نظر اين از و ميكنند پرهيز سنتي فرهنگ كامل دگرگونسازي از كه
ناشي زمين روي بر كار از آنها ، انقلابي شديد تمايلات.گرفتهاند سبقت پرولتاريا
توسط استعماري سرزمينهاي مصادره با مخالفت به را آنها تلاشي چنين.ميشود
تابهاي و تب مورد در نيز را ترديدهايي فانون چند هر.برميانگيزد استعمارگران
دهقانان انقلابي ظرفيت تحسين به را او كه چه آن ميدارد ، روا دهقانان انقلابي
از بسياري توسط كه است امري اين.است فرهنگي سلطه برابر در آنان مقاومت واميدارد ،
.بود شده پذيرفته دهه 1960 در سوم جهان روشنفكران
5_ زندگي يك بسط و قبض
سروش باعبدالكريم صدري محمود گوي و گفت
فرهنگي انقلاب آغاز
تيموري اميرحسين:ترجمه
باب در تفكر كه رسيدهام نتيجه اين به.گرفت فاصله هم از ما فكري سير خط البته
نهادم ، قدم تفكر از ديگري شيوههاي به بنابراين.است دشوار و ثقيل كتاب ، آن مطالب
و بود وقوع شرف در ايران اسلامي انقلاب كه هنگامي طبيعتا.تاريخي رويكرد در مخصوصا
تامل ديني تفكر و انقلاب بين ارتباط درباره بودم ، ايران به بازگشت آماده كه زماني
منتشر رمانها من پيشروي.گشود زندگيم در را جديدي فصل ايران به بازگشتم.نمودم
.ميگرفتند شكل مبارزات و ميشدند
بازگشتيد؟ ايران به سالي چه در *
بخش رئيس عنوان به و بازگشتم ايران به انقلاب از پس ماه چند سپتامبر 1979 ، در
دانشگاهها ، شدن تعطيل از پس.شدم انتخاب تهران معلم تربيت دانشگاه اسلامي معارف
.داشتم حضور سمت اين در سال چهار كه شدم فرهنگي انقلاب مشورتي شوراي اعضاي از يكي
شدم انساني علوم پژوهشگاه عضو سرانجام و دادم استعفا معلم تربيت دانشگاه از بعدا
.هستم سمت آن در هم هنوز كه
در.دهم توضيح شما براي را مهم نكته يك كه بدهيد اجازه بحث ادامه از قبل اما
اين.بود دانشگاهها مجدد بازگشايي ما اصلي وظيفه فرهنگي انقلاب مشورتي عالي شوراي
.بودند شده تعطيل سياسي دلايل به دانشگاهها.بود نامانوس مردم از بسياري براي نكته
متشكل شورا اين.شد تشكيل خميني امام دستور به شورا دانشگاهها شدن تعطيل از پس
آييننامههايي وضع و دانشگاهها آموزشي برنامه اصلاح آن مسئوليت و بود نفر از 7
و كارها از كه اساتيدي از كار اين براي شورا و بود شده بازگشايي دانشگاههاي براي
در استاد هزار به نزديك.ميگرفت كمك بودند شده مرخص عادي و روزمره وظايف
انتشارات مركز به نيز استادان ديگر.ميكردند همكاري ما با شورا مختلف كميتههاي
دانشگاهها آموزشي برنامههاي و ترجمهها كتب ، مقالات ، شامل انتشارات اين.پيوستند
نه و شد بازگشايي دانشگاههاي مسئوليت عهدهدار كميته ، سپس.بود دانشكدهها و
را دانشگاهها كه بودند شده مكلف كميتها از برخي كه طور همانآنها كردن تعطيل
انقلاب مركزي اداره به شورا اين اينكه محض به.ماندم شورا در سال مدت 4 به.ببندند
...نميديدم آنجا در خودم براي بيشتري نقش.دادم استعفا آن از شد تبديل فرهنگي
اديان گفتوگوي لوازم
تمدنها گفتوگوي مركز اديان گروه پرسشهاي به *لگنهاوزن پاسخهاي
چيست؟ اصيل بيناديني گفتوگوي اهداف *
فهم هم و كرده شركت گفتوگو در كه مقابل طرف فهم هم نيست ، فهم جز اصلي ، هدف
افراد عنوان به همديگر فهم نيز و ايماني جوامع فهم گفتوگو ، اين از هدف.خودمان
.است متقابل همكاري و كمك بعدي هدف فهم ، اين تحقق از پس و ميباشد مومن
فكر طور اين هم شما.است بوده اندك بسيار ما پربار و موفق گفتوگوهاي ظاهرا
*
اين تبيين در شناختي جامعه و فلسفي كلامي ، زمينههاي چه چيست؟ آن دلايل ميكنيد ،
دارد؟ وجود ناكامي
اين با اغلب و هستند ستيزهجويانه آشكار ، صورت به نه اگرچه گفتوگوها ، بيشتر
گفتوگوها ، اين همه ظاهرا و نيست حق بر مقابل طرف كه ميگيرند صورت پيشفرض
گونه اين در كه كساني بيشتر من نظر به.نيستند بيش عوامفريبانه تدابيري
يك تحقق براي كه معتقدم من.ندارند آن به قلبي تمايل ميكنند شركت كنفرانسها
و باشند شناخته را همديگر آن در شركتكنندگان بايد چيز هر از پيش پربار ، گفتوگوي
چنين براي خوبي وسيله بتوانند كنفرانسها كه نميرسد نظر به و كنند اعتماد هم به
.باشند پرباري گفتوگوي
مدعي كه است انحصارگرايي نگرش پربار ، گفتوگوي يك راه سر بر عمده موانع از يكي
*
مشكل اين بر ميتوان چگونه كلامي ، - فلسفي ديدگاه از.است خود ديني سنت مطلق برتري
نسبت ديني سنت يك بودن كاملتر ارزيابي براي عيني معياري اصولا آيا و نمود؟ غلبه
دارد؟ وجود سنن ديگر به
واقعا گفتوگوي يك در ميتوانيم ما كه ميكنم فكر و نيستم موافق فرض اين با من
اعتقاد از گفتوگو طرفين از كدام هيچ بيآنكه شويم وارد ديگران با عميق و پربار
چنداني اعتقاد من.بردارند دست اديان ديگر همه به نسبت خود دين مطلق برتري به راسخ
.ندارم ديني سنتهاي از عيني ملاكهاي به
ديني سنتهاي همان خود درون از كساني توسط اديان ملاكهاي بايد ميكنم فكر من
توجه بلكه نيست الهياتي انحصارگرايي ثمربخش ، گفتوگوي يك تحقق مانعشوند تعيين
برابرند هم با اديان همه آيا يا و است بهترين ديني چه كه است موضوع اين به فزاينده
.بگذاريم كنار را مسائل اين گفتوگو ، به ورود هنگام بايد ما.مسائل دست اين از و
كه است آموزههايي خلاف و بيهوده چيزي هستند برابر هم با اديان همه اينكه به تظاهر
اديان انحصارگرايانه دعاوي پذيرش عين در بايد ما.ميخورد چشم به اديان خود در
با بلكه انكار با نه البته كنيم حركت اينها فراسوي در كه بياموزيم همديگر ، به نسبت
.ديگر موضوعات به پرداختن
و "دين ماهيت" و "عقل توانايي و ماهيت" از مومنان برداشت ميان رابطهاي چه
*
مفهوم ، دو اين از برداشتي چه و دارد؟ وجود بيناديني گفتوگوي به آنها التزام
باشد؟ ديالوگ مويد ميتواند
دين و عقل مفاد چگونگي درباره گفتن سخن از كه است اين گفتوگو ، اشاعه براي راه يك
به كنيم تلاش اگر است اشتباه كه ميكنم فكر من.كنيم شروع خودمان ديني سنتهاي در
اينگونه براي را خاص پاسخهاي نوعي يا برسيم موضوعات اين درباره اجماع نوعي
.بدانيم شرط پربار ، گفتوگوي يك تحقق شرط عنوان به پرسشها ،
شد؟ نيز ديني گفتوگوي وارد انحصارگرايي ، عين در است ممكن آيا
*
گونههاي دارد ، وجود ديني كثرتگرايي از متعددي گونههاي كه طور همان البته ، بله ،
كه است ديدگاه اين انحصارگرايي ، از منظور اگراست موجود هم انحصارگرايي از متعددي
در است جهنمي ديني ، حقيقتي نداشتن با و ديني ناب و اصيل برداشت داشتن بدون ديگري ،
التزام معناي به انحصارگرايي اما.نميرسيم جالبي گفتوگوي نوع هيچ به صورت اين
با منافي روي هيچ به اديان ، ديگر با مواجهه در خود دين مطلق حقانيت به قطعي
است آن حالت بهترين خوب ، ديالوگ يك تحقق براي من اعتقاد به واقع درنيست گفتوگو
داشته كامل اعتماد خود دين و خود به و بوده خود اديان به ملتزم كاملا طرفين كه
.باشند
به نسبت مثبت نگرش با مختلف ، ديني سنتهاي مقدس متون از ارتدوكسي تفسير آيا
*
دست به منابع اين از نو يكسره تفسير بايد اينكه يا و است سازگار بيناديني گفتوگوي
شود؟ داده
...ميشوند اوضاع آشفتگي سبب فقط بنيادگرايانه تفاسير من عقيده به
گفتوگوهاي بر..و دامنگستر الحاد هجوم شدن ، جهاني نظير پديدههايي تاثير
*
ميكنند؟ كمك روند اين به يا ميشوند گفتوگو روند مانع اينها چيست؟آيا بيناديني
ميشود سبب كه چرا ;ميكند كمك بنياديني گفتوگوي پيشبرد به الحاد يقين طور به
تاثير نيز شدن جهاني.كنند احساس مشتركي دشمن برابر در را خود گفتوگو طرفهاي
تهديد احساس آن به نسبت ديني جوامع درون در مردم كه گونهاي به دارد مشابهي
.ميكنند
بينالمللي امنيت و صلح پيشبرد و تمدنها گفتوگوي در بيناديني گفتوگوي
نقش *
چيست؟
اينكه احتمال شود ، بيشتر همديگر با همكاريمان و كنيم درك بهتر را همديگر هرچه ما
.شد خواهد كمتر بكشيم را همديگر بخواهيم
چگونه؟ است ، ميسر غيرتوحيدي و توحيدي اديان ميان گفتوگوي آيا
*
موافقت پربار ، گفتوگوي يك تحقق براي كه كنيم گمان نبايد ما نباشد؟ ممكن چرا
ديگر باشيم موافق همديگر با چيز همه در ما اگر.است شرط همديگر با گفتوگو طرفين
به ما كه شويم گفتوگو وارد نگرش اين با بايد ما.نميماند باقي گفتن براي چيزي
گفتوگو به ما ورود.ميگذاريم احترام همديگر به آنها ، انكار بدون و اختلافات رغم
غيرموحد ، با كردن گفتوگو با ما.باشد تفاهم ايجاد به صادقانه ميل با همراه بايد
زندگي بفهميم و شويم نائل خود ديني زندگي در توحيد نقش از بهتري درك به است ممكن
نقشي بتواند كه دارد وجود وحدت از ديگر گونهاي آيا است؟ چگونه توحيد بدون ديني
و غيرموحدانه برداشتهاي ميان ميتوان شباهتهايي چه سرانجام و كند ايفا مشابه
.يافت موحدانه
.ميپردازد تحقيقي بهكار قم در كه است آمريكايي محقق لگنهاوزن محمد *
17_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
است كروي ماه پس..
موسويان نصير سيد
پاپر رايموند كارل و راسل برتراند به احترام با
قضيه اين درستي كه بخواهد ما از كسي كنيم فرض.كنيم شروع مثال يك با بدهيد اجازه
.(اقليدسي هندسه در البته) "است درجه مثلث ، 180 هر زواياي مجموعه"دهيم نشان را
تيم يك به فوق قضيه درستي دادن نشان براي من":بگوييم شخص اين به پاسخ در ما اگر
حرف آيا "دارم نياز فرصت ماه چندين حداقل و مختلف اندازهگيري وسايل با نفره چند
نقاط در بايد ما" كه بدهيم توضيح را كارمان روش ميتوانيم هم بعد زدهايم؟ بيربطي
براي لازم وسايل آنها از كدام هر به و كنيم مستقر را گروههايي دنيا ، مختلف
خوب و بروند كه بدهيم آنها به كافي فرصت هم بعد.بدهيم را هندسي اندازهگيريهاي
را هستند مثلث شبيه كه هندسي اشكال تمام و كنند كاوش هستند كه ناحيهاي اطراف در
زوايا اين مجموع آيا كه كنند تحقيق و كنند اندازهگيري را آنها زواياي و بيابند
به را تحقيقاتشان نتايج گروهها تمام هم كار انتهاي در.نه يا ميشود درجه 180
اشتباهي مورد هيچ اگر و شود انجام نهايي مقايسه آنجا در تا كنند ارسال مركزي واحد
هر زواياي مجموع" قضيه درستي بود ، يكسان گروهها تمام تحقيق نتايج و نبود كار در
.گردد اثبات "است درجه مثلت 180
با تحقيقاتي ، پروژههاي زيادي مسايل براي فوق تحقيق روش اساس بر ميتوان
كه باشد حداقلي ميزان به بايد بودجهها اين البته:كرد تعريف مناسب ، بودجههاي
به فعلا) نه؟ يا هست احمقانه فوق تحقيق روش.بگذريم.بدهد را محققين زندگي كفاف
بود ، مذكور قضيه اثبات براي عاقلانهاي روش هم فوق روش اگر كه نداريم كار مسئله اين
من بحث الان (بپردازيم مسئله اين به ديگر نوبتي شايد نبود ، آن اثبات به قادر هرگز
مسئله ديگر ، مثالي شايد چرا؟ اما.است احمقانه ترديد بدون فوق روش كه است اين در
كروي ماه شبها بعضي چرا بدهد توضيح برايمان بخواهيم كسي از كنيد فرض.كند روشن را
از:بگويد است ممكن جواب در او است؟ كره شكل به هم واقعا ماه آيا اينكه و است
برهم يا باشند متقاطع نقطه يك از بيش در محدب بسته منحني دو اگر رياضي لحاظ
...رياضي دليل بهمان و فلان چون و متقاطعاند نقطه دو در دقيقا يا منطبقاند
بسيار و بهمان خاطر به و است محدبي بسته منحني ماه ، كرد ثابت ميتوان بنابراين
او استدلال كنيم فرض حتي.است كروي ماه كه ميشود ثابت رياضي بهطور...دليل
بشود رياضي استدلال يك با كه پذيرفت ميتوان آيا اما نباشد معيوب نيز رياضي نظر از
مجموع" اثبات براي تجربي تحقيق روش يك كه همانقدر!"است كروي ماه" كرد ثابت
استدلال يك هم همانقدر ميرسد نظر به احمقانه ،"است درجه مثلث 180 هر زواياي
اين كنيد ، احساس شايد چرا؟ اما.است احمقانه ،"است كروي ماه" اثبات براي رياضي
واضح كاملا مورد هر در روشها اين بودن نادرست و ندارد توضيح به نياز اصلا مسئله
احمقانهاند روشها اين مذكور موارد در:بگويد كلي توضيح يك با كسي شايد يا.است
چرا:پرسيد او از ميتوان اما.نيستند كنيم ثابت ميخواهيم كه چيزي با متناسب چون
را روش يك بودن نامناسب يا مناسب نيستند؟ مناسبي روشهاي روشها ، اين فوق موارد در
پاسخ بيشتري دقت با سوالات اين به بخواهيم اگر فهميد؟ ميتوان چگونه مورد هر در
.دهيم ادامه را خود جستوجوي بايد بدهيم
هست؟ تفاوتي چه "است كروي ماه" و "است درجه مثلث 180 هر زواياي مجموع" قضيه دو بين
تجربي تحقيق به نيازي آن نادرستي يا درستي فهميدن براي كه است قضيهاي اول ، قضيه
نه تحقيقي چنين اساسا كه آن از گذشته نداريم ، جهان در كاوش و جستوجو يعني
را قضايا نوع اين بدهيد اجازه.را آن نادرستي نه و دهد نشان را آن درستي ميتواند
براي (پيشيني پيشين ، ) ديگري خاص اصطلاحات معمولا هرچند بناميم ، "غيرتجربي قضاياي"
كافي كلي و ساده اصطلاح همين خودمان ، عمومي كاربرد براي اما ميرود كار به آنها
نيازي آنها نادرستي يا درستي فهميدن براي كه هستند قضايايي غيرتجربي قضاياي.است
دست تجربي كاوشهاي به قضايا اين كذب و صدق درك براي اگر.نيست تجربي تحقيق به
به را خود توجه بدهيد اجازه اكنون.گرفتهايم پيش در احمقانه كاري يقينا بزنيم ،
كه نيست چيزي ماه ، بودن غيركروي يا بودن كروي.كنيم معطوف "است كروي ماه" قضيه
اين.كرد كشف را آن عقلاني تاملات و مدرسه حجره كنج مبليا روي نشستن با بتوان
قضايايي.است حل قابل تجربي تحقيق و مشاهده با تنها و است تجربي مسئلهاي مسئله
و درستي درك كه است قضيهاي تجربي قضيه ميناميم ، "تجربي قضاياي" را ، اينگونه
.نباشد ممكن تجربه راه از جز آن نادرستي
مقاله ابتداي در شده ذكر تحقيقهاي چرا كه داد توضيح ميتوان روشني به اكنون
به.كرد بررسي را تحقيق روش بودن نامناسب يا مناسب ميتوان واقع در احمقانهاند ،
كه طور همان است اشتباه كاري غيرتجربي ، قضيهاي اثبات براي تجربي تحقيق بردن كار
.نميرساند جايي به را ما تجربي ، قضيهاي اثبات براي عقلي تاملات گرفتن كار به
اين ميتواند تاريخي مثال يك اما بيايد ، افتاده پا پيش مسئله اين نظرتان به شايد
.كند اصلاح را شما نظر
قاعدهاي به همه و همه سبزواري ، حاجي و ملاصدرا تا گرفته ابنسينا و فارابي از
قاعده اين غلط به بعضي) "است كروي طبيعياش شكل بسيط ، جسم هر" ميگويد كه معتقدند
معني اينكه به (.است نادرست كه است كروي طبيعي جسم كه فهميدهاند اينگونه را
از و است معني چه به طبيعي چه ، يعني بسيط اينكه نداريم كاري چيست قضيه اين مضمون
آن از اسلامي فيلسوفان كه است نتايجي قضيه ، اين خود از جالبتر.چيزها جور اين
اينكه از است عبارت است عرشي تحقيقات حاصل كه مهم نتايج اين از يكي گرفتهاند ،
استدلال ميتوان است ، كروي بسيط جسم قضيه از چگونه اينكه و "است كره افلاك شكل"
اينجا در كه چيزي.است ديگري داستان خود رسيد ، "هستند كروي افلاك" قضيه به و كرد
طول در غيرمسلمان ، نيز و مسلمان فيلسوفان چگونه كه است آن كنيم مطرح ميخواهيم
كروي تكليف فكري محض تاملات و صرف عقلي استدلالهاي با ميخواستهاند سال صدها
همين با هم را افلاك آن خود اينكه از بگذريم كنند ، روشن را افلاك نبودن يا بودن
چنين دام به هم ملاصدرا يا سينا ابن اينكه.بودند پرداخته و ساخته عقلي تاملات
بچه يك امروز شايد.نميكاهد آنها علمي مقام از چيزي بودند ، افتاده اشتباهي
پيشرفت جز نيست چيزي اين و بگيرد ايراد آنها آراي از بسياري به بتواند هم مدرسهاي
ملاصدرا يا ابنسينا حرفهاي كمال و تمام ميخواستيم ما هم امروز اگر.بشري دانش
را امروز سخن.بود شرمندگي اسباب باشد ، خوشحالي مايه آنكه از بيش بپذيريم ، را
كاوشهاي و تجربياند قضاياي براي تجربي تحقيقات:كه ميبرم پايان اينگونهبه
.خدا به گرفت ، جدي بايد را ساده نكته اين غيرتجربي ، قضاياي براي غيرتجربي
|