نيست گفتني راز اين
كتيبه
زنان دانستنيهاي
نيست گفتني راز اين
مطلقه جوان زنان وضعيت آسيبشناسي
مجوزي پاكسيما
كه است عواملي همگي قديم خاطرات گذشتههاو از كردنبريدن كاري دردمخفي
كند حاكم زن بر را زيادي رواني فشار ميتواند
ميرود پيش افزايش ، يعني آن منفي بعد سوي به تغيير اين است ، كرده تغيير طلاق آمار
مجتمع رئيس سخنان آخرين طبقكند برابر ازدواج آمار با را خود دارد قصد احتمالا و
اين.ميانجامد طلاق به يكي ازدواج چهار هر از سال 81 ، در خانواده قضايي دادگاه
از (ندارد جاري سال با فاصلهاي چندان كه) گذشته سال در كه شد اعلام حالي در آمار
.ميرفت طلاق سوي به يكي ازدواج هر 5
بين و زندگي آغاز سالهاي در طلاقها اين بيشتر كه است اين ، اهميت حائز نكته و
.دارد رواج سال تا 30 سني 20 گروه
تصور و ميدهند ادامه زندگيشان به انسانها ولي ميگويند ، هم باز آمارها
پسر و دختر اصلا.شوند آمار اين رفتن بالا باعث خودشان روز يك شايد كه نميكنند
آنان بيشتر ميانديشند؟ طلاق به دارند ازدواج قصد و شدند يكديگر دلداده كه جواني
.دادهاند منفي جواب سوال اين به پاسخ در
حوادث بار زير كه ميانديشند سختي هرگونه از عاري و عاشقانه زندگي به آنها حتما
است؟ نشده بازگو هنوز كه دارد ديگري شكل داستان اين يا و ميكنند خالي شانه زندگي ،
با نه ميكند ، ازدواج روياهايش با جوان ، " كه كرد جستوجو اين در را علت بايد شايد
"!واقعيت
و عادات از برخي در همچنان ولي رسيده پايان به دورهاش هرچند رمانتيك ، تفكر
:ميگويد رمانتيسم تعريف در ساند ژرژ.است مانده باقي جهان همه مردم اخلاقيات
ايران مردم كه است چيزي همان اين ".عقل با ضديت در قلب و خرد ، از بيش عاطفه"
و آن كلانترين تا گرفته رفتارها خردترين و كوچكترين از بودند ، مواجه آن با هميشه
.ازدواج در حتي
نهايت در و ميسازد كاغذي قصري دستنيافتني ، آمال و آرزوها با رمانتيك منشاء همين
معنا كه جاست همين از طلاق بحث گفت بتوان شايد.ميشود آنان زندگي شروع موجب
رشد كه ميدهند ازدواج به تن جهت آن از جوان دختران از بعضي متاسفانه.ميگيرد
ميبرند سر به نوجواني دوران اواخر در يا و محصل خانواده دختر هنوز آنكه باكنند
نام.ميشوند تبديل شوهردار زني به و ميروند فرو زن يك قالب در و ميكنند ازدواج
زندگي و ميروند جديدي خانه به ميكنند ، پيدا جديدي اسم ميگذارند ، خود بر را شوهر
ناگهاني تبديل و تغيير اين براي نوجوان همسر اما.ميبينند تدارك خود براي تازهاي
اما.بگذارد سر پشت را سال چند اين هويت بحران است ممكن.ميپردازد سنگيني بهاي
اين اگر حال.ميشود كلافه ميكند تحميل او بر ازدواج كه مسئوليتهايي تاثير تحت
سالهاي همان در كلافگي اين باشد داشته مادي يا و عاطفي بعد صرفا ازدواجها نوع
اعلام شده ، طبقهبندي آماري ، هياتي در و داد خواهد بروز را خودش زندگي اوليه
پديد سال تا 30 سني 20 گروه در و زندگي اول سال پنج در طلاقها بيشتر كه ميشود
ابعاد و يافته فزايندهاي اهميت طولزمان در كه اجتماعي مسائل از يكي.ميآيند
براساس.است خانوادگي زندگي فروپاشي آن تبع به و طلاق مسئله كرده پيدا پيچيدهاي
گرديد ، عنوان اجتماعي مسايل طبقهبندي و زمينهساز عوامل تعريف ، مورد در كه مطالبي
اجتماعي نابسامانيهاي به عمدتا كه است اجتماعي مسائل از دسته آن جزو طلاق مسئله
را...و اجتماعي _ رواني اقتصادي ، اجتماعي ، اثرات طلاق.ميشود مربوط فرهنگي و
مردسالار جامعه يك در نابساماني اين در زن سهم شايد و ميزند رقم زوجين براي
متفاوتتر كمي او خصوص در طلاق بحث حالت اين در باشد جوان زن ، آن اگر و باشد بيشتر
.ميشود بيان
هستي مطلقه يك تو
دادگاهها راهرو توي ماهها.بود نيافتني دست تصوري برايم مرد آن از شدن جدا"
.خوردم گول كه - ساله 18- بودم ، بچه.بود اشتباه اولش همان از.ميآمدم و ميرفتم
اما.بودن خوب همسر و راحت زندگي گول.دستنيافتني روياهاي و شيرين حرفهاي گول
مختلفش ، مهمانيهاي براي زيبايش ، خانه براي اوبود آب روي حباب همهاش كه افسوس
و كوچك آنقدربودم كنيزك همان من و بود گرفته كنيز يك دوستانش از پذيرايي براي
بچه شكر را خدا.هستم ساله حالا 21.ميافتد دارد اتفاقاتي چه نميفهميدم كه خام
حتي ميخريد ، پول با را چيز همه.ندارم هم را او با زندگي ادامه توان ولي ندارم
كارم آخرهاي الان و گرفتم وكيل.نميخوردم گول ديگر ولي كند رام هم مرا ميخواست
تهديدهاي حتي چيز هيچ و گرفت خواهم طلاق او از حتما كه ميدانم را چيز يك ولي است
كه هستم زني اولين ميگويند.نميكنند قبول مرا آنها.نيست مهم برايم خانوادهام
شوي جدا اگر ميگويندنميفهمند را حرفم.ميشوم جدا شوهرم از دارم فاميل در
نداره ، اشكالميكنم درست را چيز همه.نكن حساب ما روي آمدهاي دنيا به تازه انگار
".نداره اشكال
طلاق و متاركه خواهان شدت به كه زناني حتي است دشوار و سخت امري زن ، براي طلاق
بسيار ميكند ايجاد زندگيشان در كه تغييراتي دليل به شوهر از شدن جدا هستند ،
زندگياش بر طلاق تاثير از زن تا ميكشد طول سال سه تا دو معمولا و است استرسآور
تنهايي احساس و باشد هراسيده و اندوهگين خشمگين ، زن است ممكن مدت اين در.شود معاف
اگر خصوص به.ندارد باور را مطلقه زن يك حالات گونه اين جامعه و عرف اما.بكند
خوبي زندگي داراي او كه ميدهند احتمال گونه اين و ميگذارند او بر عيب باشد ، جوان
زندگي اول سالهاي همان در كه داشته ايرادي و عيب يا و زده دلش زير خوشي و بوده
!بسازد؟ و بسوزد نتوانسته و شده جدا
نگاه و منت با يا و نميشوند حمايت خود خانواده سوي از معمولا زنان از دسته اين
زندگي از پس بنابرايندهند ادامه زندگي به مادرشان و پدر كنار در بايد ترحمآميز
است ممكن كه چند هر شوند جدا آنان از آرام كه ميدهند ترجيح خود اول خانواده با
پرجنبوجوش دختر آن مننبود گذشته دوران مثل ديگر"باشند داشته سختتري زندگي
مادرم كه مطلقه بودم زني من.شود فراهم ميخواستم كه چيزي هر تا نبودم پدرم و مادر
ندار و دار با كه قديم زنهاي هم زن:ميكرد زمزمه پدر و ميكشيد آه ديدنم با
".ميكردند زندگي و ميساختند
امروز نوعروس.است داشته را خود خاص پيامدهاي مدرن به سنتي جامعه از گذار دوران
راهش سر بر كه مانعهايي برابر در و نيست خود شوهر خانواده مطيع گذشته همانند ديگر
زيادتري مشكلات با جامعه در معمولا مطلقه جوان زنان.ميكند طغيان ميشوند ، سبز
بارها و نميدانند امن خود براي را جايي ديگر آنان گويي.ميكنند نرم پنجه و دست
چنين و هستند خود كار محل تغيير حال در دائما زنان از دسته اين كه شده مشاهده
تصور غيرقابل برايشان آنان طلاق از بعد همكارانشان رفتار تغيير كه ميكنند ادعا
يا و جنسي سوءاستفاده نوعي با رفتارها تغيير گونه اين كه شده مشاهده بارها.است
.زنانمطلقهميافزايد رواني - روحي فشارهاي و استرس ميزان بر كه بوده همراه كلامي
پنهان هميشه راز
خودش براي ولي كرد زندگي مادرش با ماهي چند كرد ، فرق زندگياش طلاق از پس"
خواهر نه و مادر و پدر نه نديدش ، كس هيچ ديگر.آنجا رفت و كرد اجاره كوچك خانهاي
كسي به را خانهاش شماره.كشيد قرمز خط يك را قديمياش دوستهاي تمام دور.برادر و
اما.شد دوست جديد اكيپ يك بانكشيد سرك ديگر ميرفت گذشته در كه جاهايي به.نداد
نميگفت كس هيچ به چيست ، گذشتهاش كه نميدانستند جديد دوستهاي آن از كدام هيچ
".ميدانست خودش تنها نداشت ، خبر زندگياش از كسي.شده جدا و كرده ازدواج قبلا
از كه ميدهند ترجيح آنان بر عرف سنگين نگاه و جامعه بر حاكم تفكر خاطر به زنان
آن اماشود منجر "خاموش طلاق" به نهايتا زندگيشان چند هر.كنند جلوگيري طلاق
نگاه مخفي را خود راز هميشه ميشوند جدا و نميآورند تحمل تاب كه زناني از دسته
مخفيكاري هست؟ چگونه يا و بوده چگونه زندگيشان كه نميگويند احدي به و ميدارند
افرادي جديد دوستان و كار محيط در.ميشود آنان شدن شخصيتي چند باعث مطلقه زنان
اظهارنظري زندگي و ازدواج خصوص در يا ميگويند سخن خيالي شوهران از كه هستند
آنان شدن خرد درون از باعث بودن شخصيتي چند همين شنوندهاند ، بيشتر و نميكنند
عهدهاش از بايد تنهايي به و ميكنند تحمل را بيشتري رواني فشار كه طوري به ميشود
افسرده ، انسان شخصيشان چهارديواري در و هستند ديگري آدم بيرون در آنان.برآيند
همگي قديم خاطرات و گذشتهها از بريدن كردن ، كاري مخفي دردديگري عصبي يا و غمگين
.كند حاكم زن بر را زيادي رواني فشار ميتواند كه است عواملي
يا و نوازش يك تنها ندارد وجود زناني چنين براي عاطفي تكيهگاه هيچ كه شرايطي در
.شود محسوب آنان براي نابودي و خطا منشا سر ميتواند بيايد خالصانه نظر به كه محبت
آنان دادن سوق زنان ، طلاق منفي پيامدهاي عمدهترين از يكي شده ، انجام تحقيقات طبق
حلقه ميتواند كه زندگي روزمره مشكلات ديگر سوي از.ناهنجاريهاست انواع سوي به
و آسيبها سوي به آنان حركت براي ميشود ديگري عامل كند تنگتر زنان بر را محاصره
ميتوان روزه هر كه..و كلاهبرداري دزدي ، روسپيگري ، اعتياد ، چون ناهنجاريهايي
.بود روزنامهها حوادث صفحه در اخباري چنين شاهد
.1;كرد تقسيمبندي زير دستههاي به ميتوان كلي صورت به را طلاق پيامدهاي و عواقب
ضداجتماعي رفتارهاي و ناسازگاريها
ناآگاهي و فقر نتيجه در ويژه به فحشا2
غيرمجاز فعاليتهاي ديگر و مخدر مواد توزيع در استفاده و زنان اعتياد.3
ناسازگاري و پرخاشگري.4
زن خودكشي.5
ازدواج به كاهشميل.6
است شده تباه زندگيام
پيش حاضر حال در.شد جدا بعد سال سه و كرد ازدواج سالگي سن 20 دراست ساله 26
براي هم را زيادي پيشنهادهاي.است شاغل و كرده تحصيلميكند زندگي خانوادهاش
دوباره كه ديدم خيري چه اولي از":ميگويد و است هراس در هميشه ولي داشته ازدواج
و حساس خيلي.ندارم را روحي فشارهاي تحمل ديگر ميترسم ، نميتوانم ، كنم ، ازدواج
گذشتهام از اطلاعي جديدم كار محل در دوستانم.باشم تنها ميدهم ترجيح.شدم شكننده
هميشه ولي نگفتم آنها به چيزي هم من شدم ، جدا و كردم ازدواج كه نميدانند و ندارند
".ميكنند تعجب ازدواج خصوص در من سرسختانه موضعگيري از
لحظه باشكوهترين را عروسي روز و كنند ازدواج كه ميشوند بزرگ اميد اين با دخترها
انتظار كه درميآيد آب از چيزي آن ندرت به زناشويي زندگي اما.ميدانند خود زندگي
از ازدواج ميشود گفته كه اينجاست در و دارد بسيار فاصله رويا از حقيقت.داشتهاند
زنان براي.ميبرند ازدواج از بيشتري بهره مردان و است متفاوت چيز دو مرد و زن نظر
مردان از بيشتر و مجرد زنان از بيشتر رواني بيماريهاي به ابتلا احتمال متاهل
ميشود تصور چنين.است كم بسيار احتمال اين متاهل مردان براي كه حالي در است مجرد
.است ازدواج براي ديگري فشار خود همين و دارد احتياج مرد يك حمايت به مجرد زن هر كه
.ميآورد وجود به زن براي را سختتري تبعات مراتب به طلاق بنابراين
آن از كه است شدهاي تباه زندگي همان كابوس ، به شدن تبديل و روياها رفتن بين از
انتخاب شانس سابق همانند كه ميدانند خوب خيلي زنان از دسته اين.ميكردند فرار
.ندارند را خود دلخواه فرد
همگي را آنها اما داشتم ازدواج پيشنهاد خيلي و شدم جدا كه ميشود سالي پنج"
موقت ازدواج تنها اينكه يا و شدن مردي سوم يا و دوم زن.ميدانستم خود به توهيني
و نرساندم صبح به گريه با كه را شبها چه دارد؟ مفهومي چه ميشد ، پيشنهاد من به
آخر تا كه محكومم انگار شد ختم طلاق به ازدواجم چون كنم ، كار چه نميدانم واقعا
".كنم زندگي شده تباه عمر
قانوني حمايتهاي
حمايتهاي واقعا آيا ميشوند ، رها پرآشوب دنيايي در طلاق از پس زنان كه هنگامي
وجوددارد؟ قانوني
بدين هستند مرد به وابسته كه زناني.1;ميشوند تقسيم گروه دو به ايران در زنان
.همسر به وابسته ازدواج از پس و برادر يا پدر به وابسته ازدواج از قبل كه معني
.ندارند مرد به وابستگي و مستقلاند كه زناني.2
و چشمگير بسيار كار ، بازار در آنان فتح و زنان جنبش انقلاب از بعد گفت بتوان شايد
به وابسته ديگري نوع به را زنان از دسته اين مردانه ، تفكر چند هر.بود رونده پيش
دست به آمار.دارند اول گروه به نسبت بهتري وضعيت طلاق از پس آنان اما.ميكند مرد
متوسط 73 طور به زنان براي طلاق از پس زندگي استاندارد نزول كه ميدهد نشان آمده
از گروه اين.ميشود بهتر درصد طلاق 42 از بعد مردان زندگي كيفيت آنكه حال و درصد
تحمل نيز را جامعه عرف و رواني - روحي فشار زندگي ، استاندارد نزول از غير زنان
.ندارند خود مشكلات طرح براي را قانوني محل هيچ و ميكنند ،
جدايي ، از پس مالي فقر.ميكشند انتظار را بدتري وضعيت اول دسته زنان گويي اما
جدا خانوادهاش از را زن كه هستند عواملي همگي پدري ، خانواده به آنان وابستگي
.دهد سوق اجتماعي نابساماني انواع سوي به را او بسا چه و ميكند
نواخته كه بود خطري زنگ "افرا" نام به زني فساد باند دستگيري اعلام از پيش چندي
از پس ميكرد ، جمع خود دور به را دختران و زنان آرايشگاهي ، تاسيس با كه زن اين.شد
باند وارد را آنان داشتند كشيدن انحراف به براي مساعدتري زمينه كه افرادي شناسايي
.شوند جذب باندها گونه اين سوي به مالي فشار روي افرادياز بسا چه و ميكرد خود
اين در كه است فرزنداني وجود ;است يكسان مطلقه زنان گروه دو هر در كه نكتهاي اما
اما باشد كم دارند فرزند كه مطلقهاي عروسان تعداد است ممكن چند هرهستند ميان
به متعلق فرزند ماده 1158 طبق.گرفت ناديده نميتوان را ميان اين در فرزند وجود
طبق بچه اين كند ازدواج بخواهد فرزندش آمدن دنيا به از پس زني اگر يا و است شوهر
رابطه عاطفي و حسي نظر از زن كه آنجايي ازاست شوهر به متعلق هم باز ماده 1159
ميزان از تا ميشود آن از مانع قانوني حمايتهاي خلاء اما دارد فرزندش با نزديكي
به باشند مادر نزد فرزندان كه كند قبول هم مرد اگر و شود كم روحياش فشار و استرس
.كند نگهداري و پرستاري آنان از نميتواند عملا زن زندگي سنگين هزينههاي خاطر
تامين سازمان سوي از طرحي زودي به است قرار ميگفتند عدهاي كه است حالي در اين
قرار سازمان اين حمايتي پوشش زير نوعي به نيز مطلقه زنان كه شود مطرح اجتماعي
...تا گيرند
.نپوشاند خود به عمل جامه و بود شفاهي هم طرح اين گويا اما
حتي و.. بجنگد ، كند ، تلاش خود حقوق كسب براي هميشه بايد كه است زن اين شايد
.شود فنا
كتيبه
زن آفرينش
امروز به تا سينه به سينه زماني چه از انسان آفرينش داستان كه نيست مشخص هرچند
جهان داستانهاي تمامي در اصلي كاراكتري عنوان به "زن" ابتدا همان از ولي رسيد
را زن داستانها ، در مردانه تفكر امروز به تا حوا زمان از ودارد و داشت حضور
چيزي نميآورد تاب را ، زن بدون زندگي تفكر همين چرا اما ميداند آشوب و فتنه باعث
!پرسيد؟ آنان خود از بايد كه است
تا داشته ويژهاي جايگاه مشرقزمين جمله از مختلف سرزمينهاي كهن ادبيات در "زن"
:ميآيد زن درخصوص سانسكريت زبان از مانده بهجا متون در كه آنجا
خود ، آثار در بخواهند هرگاه هندو شاعران.ماده و نر نه نرند ، دو هر خورشيد و ماه"
را آن از پارهاي و ميكنند پاره شانزده را ماه قرص برند ، كار به مادينهاي ماه
".گويند "مهپاره" را زيبا زن كه است رو اين از.برميگزينند "زن" نام به
توصيف چنين و درميآميزند باهم را دريا و ماه و زن زيبايي هندو ، اساطير در يا و
:ميكنند
زن ، .كن منور را ما تار شب و آي فرود بلند سپهر از !چكان شهد ماه آيت اي تو زن ، "
خدايان كه _ شير درياي امواج رقص زنانگيات ، در كه تويي !آدمي خوشي مايه اي تو
(پيري جواني ، كودكي ، ) جهان سه ساكنان ما.مانده محفوظ _ آفريدهاند آن از را تو
آن از كودكي ، هنگامميدانيم زنانه مرموز نيروي سه سرچشمه را تو سينه گهواره
آن بر پيري ، گاه و ;ميسازيم سر بالين را آن زندگي ، راه ميان در ;ميخوريم شير
".ميمانيم مرگ راه به چشم و ميآراميم
اين داستان و شد آفريده زن كه گرفت سرچشمه آنجا از ادبي متون تمامي شايد اما و
:ميخوانيم كه ;مينامند "زن آفرينش" را خلقت
و سفت مصالح آنچه ديد رسيد ، زن خلقت به چون (جهان آفريننده) تاوشتري آغاز ، در"
.نمانده چيزي ديگر و رفته كار به مرد آفرينش كار در است ، لازم آدمي خلقت براي سخت
چسبندگي و پيچك از تن تراش:كرد چنين بسيار ، انديشه از پس و گشت واله خود ، كار در
و برگ از سبكي و گل از شكوفايي و ني از نازكي و گياه از اندام لرزش و پاپيتال از
نور نيزه از شادي و عسل زنبور از نگاه نيش و غزال از چشم و فيل خرطوم از پيچوتاب
نرمي و طاووس از غرور و خرگوش از بزدلي و نسيم از سبكسري و ابر از گريه و خورشيد
و آتش از گرمي و پلنگ از سنگدلي و انگبين از شيريني و خاره از سختي و طوطي آغوش از
مرغابي از وفا و لكلك از دورويي و فاخته از زاري و زاغ از پرگويي و برف از سردي
.سپرد مردش به و ساخت زن او از و سرشت هم به و گرفت نر
دادهاي ، من به كه موجودي اين !خدايا":گفت و آمد خدا نزد مرد هفتهاي ، از پس
وانميگذارد ، خود به مرا هيچگاه است ، پرگويي پيشهاش.كرده تباه من بر را زندگي
بيخود بسازم ، سرگرمش هميشه ميخواهد كنم ، نوازشش هميشه ميخواهد ميدهد ، آزارم
برايم او با زندگي زيرا بدهم ، پس را او آمدهام است ، بيكاري كارش تنها ميگريد ،
".بستان من از را او.نيست امكانپذير
.گرفت پس را زن و."باشد":گفت تاوشتري
كه زماني از ميبينم !خداوندا":گفت و شد خدا نزد دوباره مرد ديگر ، هفتهاي از پس
آواز برايم چگونه ميآورم ياد به.شدهام تنها تنهاي دادهام ، پس تو به را او
ديدارش و خرم تنش بود ، گوشنواز خندهاش مينگريست ، من به چشم گوشه از ميخواند ،
".ده بازپس من به را او.بود دلنواز
.داد پس او به را زن و ".باشد":گفت تاوشتري
اما است ، چگونه نميدانم !خدايا":گفت و شد خدا نزد مرد بار ، ديگر روز ، سه از پس
من از را او و كن كرم پس ، .اوست رحمت از بيش او زحمت كه رسيدهام نتيجه اين به من
".گير پس باز
"!بساز او با برو.است بس گفتي هرچه !شو دور":گفت تاوشتري
".كرد نتوانم زندگي او با اما":گفت مرد
كار دنبال و كرد پشت مرد به آنگاه ".كرد نتواني زندگي هم او بي":گفت تاوشتري
.رفت خود
".بياو نه زيست ، توانم او با نه كرد؟ بايدم چه":گفت مرد
زنان دانستنيهاي
طلاق پروندههاي اصلي دغدغه حضانت
يا دايگي و پروراندن خود دامن در گرفتن ، بال زير در" معناي به كل در "حضانت"
از يكي همواره كودكان ، حضانت بحث كه جا آن از.است "گرفتن برعهده را كودك پرستاري
خاطر به مرد و زن و است خانواده دادگاههاي در طلاق پروندههاي اساسي و مهم مسائل
ميدانند ، مقدمتر كودك از نگهداري براي را خود هركدام شديد ، اختلافات وجود
مادران برعهده سالگي سن 7 تا را كودكان حضانت كه مجلس در موضوع اين تصويب عليرغم
شوم پديده بررسيهاي.دارد ادامه همچنان كودكان ، نگهداري سر بر اختلاف گذاشت ،
به توجه از بيش جداييشان ، خلال در فرزند صاحب مرد و زن كه است داده نشان طلاق
و ميدهند نشان ويژهاي حساسيت خود ، فرزندان از حضانت مسئله به...و نفقه مهريه ،
كه است آن توجه قابل نكته اما.نميدانند خود كودك نگهداري شايسته را ديگري هيچكس
پيش) مدني قانون ماده 1169 طبق چنانكه است متفاوت كودك حضانت پيرامون ديدگاهها
بعد پسر كودك و سال از 7 بعد دختر كودك نگهداري (مجلس سوي از جديد قانون تصويب از
اين برخلاف (شوهر و زن) زوجين كه شرايطي در مگر ميشد ، واگذار پدر به سالگي از 2
.باشند رسيده توافقي به مقررات
و زن پيدرپي مشاجرات همچنين توافق ، و سازگاري عدم حاصل طلاق كه جا آن از اما
خود ، همسران عليه قانوني حربه اين از استفاده با جدايي هنگام مردها بيشتر است ، مرد
با اما.ميگذاشتند منتظر فرزند ديدار حسرت در را او و كرده جدا مادر از را كودك
سن 7 تا (دختر و پسر) كودكان حضانت شدن واگذار درخصوص قانوني 1169 ماده تصويب
و شد مادران حال شامل مشخص زمان اين تا طفل نگهداري اولويت مادران ، به سالگي
مصلحت رعايت با ميتواند زن نيز زمان اين از پس ميكنند ، اظهار حقوقدانان چنانكه
تعيين زمان مدت از پس را كودك نگهداري مسئوليت دادگاه تاييد و تشخيص با خود ، كودك
.دهد اختصاص خود به مجددا شده
خود حقوق از آگاهي عدم خاطر به زنان بيشتر مجلس ، در قانوني ماده اين تصويب از پيش
از را صلاحيت بدون مرد ميتوانستند راحتي به كه حرج و عسر مصاديق به توجه بدون و
درنظر خود فرزندان چراي و بيچون و قطعي مالك را او كنند ، منع كودك نگهداري
او به را طفل نگهداري ناچار به عصبسوز زندگي يك از رهايي خاطر به و ميگرفتند
چنين در.ميكردند طلاق از پس سختيهاي تحمل به محكوم را خود و ميكردند واگذار
عاطفي شديد وابستگي خاطر به صرفا شوهرانشان با شديد اختلافات وجود با گاه شرايطي
كه هرچند ميگرفتند ، مرد همان با دوباره زندگي به تصميم فرزندانشان يا فرزند به
.ميزدند باز سر آنها با مجدد زندگي از آنها شوهران
صاحبنظران از برخي (1169) قانوني ماده اين تصويب با كه است اين اهميت حائز نكته
وجود مادر پدريا به كودك سپردن براي..و جامعهشناسي روانشناسي ، حقوق ، رشته در
از بسياري هم هنوز وجود اين با.نميدانند مهم امر اين قطعي عامل را مشخص قانون
مردان ، بودن شاغل بهخاطر ميكنند ادعا و ميبينند شده پايمال را خود حق زنان
هم باز و مييابد اختصاص آنها اختياراتبه از بسياري...و درآمد كسب منبع داشتن
مدني قانون ماده 1170 به مثال براي حقوقي امور به آگاه زنان از برخي.است مغلوب زن
مبتلا رواني بيماري به اگر اوست ، با طفل حضانت كه مادري ميگويند و ميكنند استناد
اين.بود خواهد پدر با حضانت حق كند ازدواج خود شوهر جز ديگري مرد با يا و شود
اقتصادي بد وضعيت خاطر به صرفا آنها از تعدادي كه اين به اشاره با مادران از دسته
ازدواج كودكانمان حال و زندگي رفاه براي":ميگويند ميدهند مجدد ازدواج به تن
".شديم محروم فرزندانمان يا فرزند نگهداري از اقدام اين از پس بلافاصله اما كرديم
&&&
عنوان او تربيت و نگهداري براي معقول راهي عنوان به كودك حضانت بحث نيز اسلام در
و كرده تعريف كودك سالم تربيت و نگهداري هرگونه به را مسئله اين فقها و است شده
با "فقها".دادهاند گسترش...و آموزش تغذيه ، تربيت ، بهداشت به را آن مفهوم
عهده به را آنها سرپرستي كه كساني براي كودكان ، نگهداري حساسيت و اهميت به توجه
سلامت داشتن ، نگه توانايي بودن ، آزاد بودن ، بالغ بودن ، عاقل قبيل از شرايطي دارند ،
حفظ به و گرفتهاند نظر در را بودن مسلمان و داشتن اخلاقي صلاحيت داشتن ، جسماني
اعتماد جلب براي مادر و پدر متعادل برخورد خانوادگي ، اصالت فرهنگ ، شخصيت ، و هويت
و موسسات به شد ذكر كه مواردي از پس فقها از عده اين.كردهاند تاكيد كودكان
خانواده دايره در كودك حضانت و سرپرستي حتيالامكان تا كردهاند توجه عمومي مراكز
تلقي ارزشي مسائل جزو را خانواده صميمي و گرم محيط در كودك پرورش كه چرا شود محدود
.ميكنند
افراد از بسياري كه چرا ميشود تلقي پرتنوع بحثي حضانت بحث وجود ، هنوز اين با
سويي از عده اين.ميگيرد صورت دقيقتر و ريشهاي زن ، دامان در كودك پرورش معتقدند
قرار توجه مورد را وي عطوفت ديگر سوي از و ميكنند اشاره مادران حساسيتهاي به
اعتياد ، به كه x"حرج و عسر" مصاديق به توجه با حقوقدانان برخي چنانكه.ميدهند
حتي را حضانت حق ميتوان مصاديق آن به استناد با و دارد اشاره مرد...و بيكاري
مردان از برخي گاه كه دانستهاند پرتنوع مصاديقي كرد ، واگذار مادر به بلوغ سنين تا
.ميكنند معرفي خطايي هرگونه از مبرا را خود گوناگون ترفندهاي بستن كار به با
والدين سرپرستي تحت بلوغ دوره تا كودكان است بهتر كه باورند براين نيز حقوقدانان
سن آغاز را سال سن 7 روانشناسي ، مسائل اين به استناد با كه چرا گيرند قرار
كاري را او نگهداري مسئوليت واگذاري و كردهاند عنوان كودك جامعهپذيري و خودكفايي
.دانستهاند خدشهپذير و حساس
:پينوشت
.است زندگي در گرفتن قرار تنگنا در معناي به "حرج و عسر"x
|