چيست فلسفه
مدرن پست كشكول
فيلسوفان زندگينامه
14_ زندگي يك بسط و قبض
چيست فلسفه
اول بخش
اخلاق كتاب اخير ترجمه اواست اسپينوزا فلسفه در متخصص و فلسفه استاد پاركينسون
.است افزوده آن بر را تشريحياي يادداشتهاي و است كرده ويرايش انگليسي به را اسپينوزا
.است جا همان از نيز حاضر مقاله و هست هم راتلج فلسفي دايرالمعارف ويراستار همچنين او
بيفكند ديگري پرتو دارد قصد پاركينسون ميخوانيد اينجا در را آن ترجمه كه مقالهاي در
چيست؟ فلسفه ;است بوده همراه آن با فلسفه آغاز همان از كه پرسشي بر
فلسفه
پاركينسون آر.اچ.جي
بهلولي محسن:ترجمه
بود ازهرنوعي بودتقريباشناخت آن وجوي درجست فيلسوف آنچه
تدريس و مطالعه "فلسفه" عنوان تحت موضوعي باشد ، كه كشوري هر در دانشگاه ، هر در تقريبا
شده داده اختصاص فلسفه به مجزا بخش يك بزرگ كتابفروشي و كتابخانه هر در تقريبا.ميشود
كتابهايي اين محتواي ميشود؟ مطالعه و تدريس دانشگاهها در كه چيست فلسفه اين اما.است
.دارد پرسشها اين براي پاسخي ارائه در سعي نوشته اين چيست؟ دارند اختصاص فلسفه به كه
كه ميپردازم چيزي آن به اينجا در من كه شود برداشت اينگونه نيز همينجا تا است ممكن
برخي در و دانشگاهها اغلب در كه فلسفهاي - ميشود ناميده "آكادميك" فلسفه اوقات گاهي
ميكنند استفاده "فلسفه" واژه از هنگاميكه مردم اغلب.ميشود تدريس و مطالعه مدارس
صحبت آزاد تجارت فلسفه درباره است ممكن بازرگان يك.نميبرند بهكار معني بدين آنرا
موي كه است روشي بر تاكيدش حقيقت در كه كند صحبت فلسفه از است ممكن آرايشگر يك كند ،
ديدگاه يك دقيقا ميفهمند ، "فلسفه" از مردماني چنين كه آنچه.ميكند اصلاح را مشتريانش
ميدهند انجام آنها كه كاري روي بر بهنحوي آن در كه ديدگاهي ;است موضوع يك درباره كلي
فلسفه اين اما.است كلي ديدگاههاي متضمن نيز آكادميك فلسفه همچنين ميشود تاكيد
در را جايگاهي كه است "بيشتر بسيار" اين و اينهاست از بيش بسيار چيزي دربرگيرنده
به اين از ميپردازم ، آكادميك فلسفه به من كه آنجايي از.ميكند كسب عالي آموزش نهادهاي
واژه اين چيست؟ فلسفه پس.ميكنم صحبت "فلسفه" از صرفا و حذف را آكادميك پيشوند بعد
چگونه حاضر حال در عبارت اين اينكه فهميدن منظور به و است ، طولاني پيشينه يك داراي
آن با كه است مرتبطي عبارات و آن چگونگي از اطلاعات پارهاي نيازمند شخص ميرود ، بهكار
ما براي دارد ، باستان يونانيان زبان در ريشه عبارت اين كه آنجايي از.ميرفته كار به
به فيلوسوفيا يوناني واژه تحتاللفظي لحاظ به.كنيم شروع آنها با كه بود خواهد ارزشمند
سوفيا يا "دانايي" اين به يونانيان نگرش اما.است (سوفيا) "دانايي" (فيلو) "عاشق" معني
هر از شناخت تقريبا بود آن جستوجوي در فيلسوف آنچه آنها ، بيشتر براي است؟ بوده چگونه
و كرده ترك سفر قصد به را يونان يكبار يوناني ، سياستمدار سولن مثال ، عنوان به.بود نوعي
عنوان به را آن او بناميم ، "او ذهن و انديشه يافتن گسترش" را آن شايد اكنون ما آنچه
با را مطلب اين گذشته نسل به متعلق يوناني دولتمرد پريكيس ، .است كرده وصف "فلسفيدن"
فلسفه امااست داده نشان بودند ، مشغول فلسفيدن به آتني شهروندان تمامي اينكه گفتن
مفهوم اين به توجه با و بوده نيز محدودتري معناي يك داراي وسيع ، مفهوم اين بر علاوه
كار معنا اين با ما.ميكردند فلسفهپردازي كه گفت ميتوان را مردم از كمي نسبتا تعداد
.داريم
معروفي مثال عنوان به اغلب كه شخصي بررسي با دهيد اجازه شد ، گفته آنچه گرفتن نظر در با
سقراط به مردم اغلب هنگاميكه.كنيم آغاز سقراط ، يعني ميشود ، مطرح فيلسوف يك از
تصور عقلاني پژوهش همراه به جزميت عدم از مركب شخصيتي را او احتمالا ميانديشند ،
از دستوپاگير سوالات پرسيدن با و ميرفت آتن شهر كنار و گوشه به كه كسي ;ميكنند
.ميكرد برملا آگاهياند ، فاقد آنها اينكه دادن نشان با را توخاليشان ادعاهاي مهم ، افراد
نيازمند شخص برداشت ، اين تكميل براي.نيست هم كامل اما نيست نادرست سقراط از تصوير اين
اهداف اين ارزيابي.بگيرد نظر در را دارند قرار سقراط سوالات وراي كه اهدافي تا است اين
تمامي به او ديدگاههاي از ما شناخت و است ننوشته چيزي خودش سقراط زيرا نيست راحتي كار
كه افلاطون بخصوص ما ، مخبران توسط آنچه حال اين با.دارد بستگي مردم ساير گزارشهاي به
ما براي شده گزارش بود ، افلاطون شاگرد بزرگترين كه ارسطو ، و ميشناخت را سقراط شخصا
.ميسازد فراهم سقراط اهداف درباره معقولي اطمينان
شناخت نداشتن خاطر به آنها از او كه مردمي از پرسش با سقراط مانند به دهيد اجازه
از پرسشهايي به صحيح پاسخ ارائه در آنها توانايي از سقراط.كنيم شروع ميكرد ، انتقاد
شخصي يك عمل اين آيا" "است؟ شجاع مرد اين آيا" "است؟ غيرديني عمل يك اين آيا" قبيل
ميشد پرسيده آنها از اگر كه بود اين آنها به او اعتراض نميكرد ، سوال "است؟ متعادل
را عمل يك ويژگي كدام داريد؟ ميدهيد ، انجام آنچه مورد در پاسخگويي براي دليلي چه شما"
اما.نميدانستند را پاسخ آنها "ميسازد؟ متعادل را شخص يك يا شجاع را مرد يك غيرديني ،
با ارسطو بعد ، نسل دو.است مهم خيلي ميكرد فكر سقراط كه بود شناختي نوع آن دقيقا اين
جديد فلاسفه بيشتر.كرد تبيين را او اهداف بود ، "تعاريف" جستوجوي در سقراط اينكه گفتن
مواجه دوباره تحليل مفهوم با بود ، مفاهيم دقيق تحليل پي در او كه بگويند است ممكن
چيزي آن از نشان سختي به اما است ، رضايتبخش اگرچه اصلاح ، محتاج ديدگاه اينشد خواهيم
انجام فلاسفه ساير آنچه درواقع - ميشود ناميده فيلسوف آن واسطه به سقراط كه دارد
.ميشود پيدا آن در - ميدهند انجام هم هنوز و دادهاند
اصطلاح.او روش درباره چيزهايي گفتن ميماند باقي كردم ، صحبت سقراط تحقيقات هدف درباره
و پرسش روش" عنوان به مثال براي آنجا در و شده وارد جديد لغات فرهنگ در "سقراطي روش"
انجام سقراط آنچه از نمونهاي پاسخها ، و پرسش از رشتهاي هر امااست شده تعريف "پاسخ
بودند جهتداري سوالات آنها كه بود اين درواقع سقراط سوالات متمايز ويژگي.نيست ميداد ،
است داده انجام كه عملي اثبات براي كافي دلايل سوال مورد شخص آيا اينكه دريافتن براي
استدلالي شيوهبود استدلال شيوه يك پاسخ ، و پرسش سقراطي روش كلام ، يك در.نه يا دارد
عنوان به را او افلاطون اوقات گاهي مثال ، براي.نبود فلاسفه مختص ميبرد كار به او كه
توسط كه ميكرد ، معرفي"reductio ad absurdum"به معروف استدلال شيوه بهكاربرنده
از هدف و ميكرد بحث او كه اينجاست نكته اما.ميشد برده كار به نيز يوناني رياضيدانان
جنبه اين از.بود اعتدال و شجاعت دينداري ، ذات از رضايتبخش تبيين يك ارائه مباحثاتش
.فيلسوفاند يك نشانههاي استدلالها آزمون و كردن فراهم.بود نمونه كاملا سقراط
اين اميدوارم و است كلي ديدگاههاي برخي بيان از بيش چيزي فلسفه كه گفتم ابتدا در
عليرغم اماميشود شامل را "بيشتر" چيزي كه باشد داده نشان سقراط ، پرسشهاي از تبيين
چيزي آن به اصولا او.بودند محدود او فلسفي گرايشات بود ، بزرگ فيلسوف يك سقراط اينكه
از صحيح تبيين ارائه مسئله به او مخصوصا گويند ، اخلاق فلسفه آن به امروزه كه ميپرداخت
اما.ميپرداخت اعتدال و دليري دينداري ، قبيل از ميناميدند انساني فضايل يونانيان آنچه
كرده مشغول ديگر نوع از فلسفي مسائل با را خودشان يوناني متفكران نيز ، سقراط از قبل حتي
.است ارسطو مديون داريم اوليه يوناني فلاسفه اين از ما كه اندكي آگاهي از بخشي.بودند
قسمت اين در ارسطو.اوست از پيش فلاسفه ديدگاههاي بررسي حاوي او "متافيزيك" اول كتاب
در) بودند علاقهمند "كل يك عنوان به طبيعت جهان" به اوليه فلاسفه كه ميكند اشاره
آن يا اين به آنها كه دارد اين از نشان "كل يك عنوان به" عبارت.(نبود سقراط صورتيكه
سوال آنها از برخي.داشت كليتري ويژگي آنها سوالات و نميپرداختند ، جزيي حادثه يا شي
اين ميشد گفته "شدهاند؟ ساخته آن از چيزها تمام نهايي تحليل در كه چيست آن" ميكردند
بنياديتر چيز آن.است ديگري چيز از صورتي چوب خود اما است ، شده ساخته چوب از صندلي
يك كثرت اين يعني دارد؟ وجود كه است چيز يك فقط واقع به آيا ميپرسيدند ، سايرين چيست؟
است؟ صرف توهم
است ممكن منتقد يك.شوند عوض ميتوانند اما هستند ، فلسفه براي سوالاتي اينها كه گفتم
رابطه ، اين در.است طبيعيدانان به مربوط "شدهاند؟ ساخته چه از چيزها همه" سوال بگويد
در آناكيمنس و آناكسيمندر تالس ، قبيل از يوناني متفكران بحث موضوع كه است شده خاطرنشان
از بخش اين در ارسطودارد وجود نيز ميباشد باستان يونان علم درباره كه كتابهايي
يك طبيعي علم او نزد درمتفاوتند نوع در فلسفه و طبيعي علم كه نميكند اشاره كتابش ،
به پيشين فلاسفه اين كه ميگويد او اما بود ، فلسفه يعني گستردهتر نظام يك از شاخه
بنيانيتر چيزي جستوجوي سرگرم بلكه نميپرداختند بود طبيعيدانان به مربوط كه تحقيقاتي
اين براي ارسطو كه نامي.بودند "اصلي علل" يا "اوليه اصول" جستوجوي در يعني بودند ،
با را جايش امروزه اما شد ، حفظ هفدهم قرن اواخر تا "اولي فلسفه" يعني كرد انتخاب كاوش
درباره ارسطو ديدگاههاي درباره دقيقتر بحث براي اينجااست كرده عوض "متافيزيك" اصطلاح
اين از متاثر بعدي فلاسفه كه است اين مهم اينجا در نيست ، مناسب فلسفه شاخههاي
.بودهاند ديدگاهها
دارد ادامه
مدرن پست كشكول
رايج مضامين
دارند دوست كه بعضيها اما.ندارد وجود مدرنيسم پست يك فقط كه گفتهاند هم ديگران
تعدادي ميخواهد دلشان همين برايميكند گيجشان قضيه اين كنند ، ساده خيلي را مسايل
اين و كنند كاسه يك را گوناگون مدرنيسمهاي پست ترتيب اين به و بيابند مشترك مضمون
است؟ ميسر كاري چنين واقعا آيا اما.دهند قرار "كلي طور به مدرنيسم پست" پايه را مضامين
كه كرد پيدا ميتوان اصلي سرنخ و مضمون تعدادي حال هر به چون ندارد ، نشد كار من نظر به
پست نوشتههاي شما اگردرآورد مدرنيستها پست خاص زبان به را آنها است موظف خواننده
پست نوشتن شيوه اگر اما بگذريد ، مطلب اين ادامه خير از ميفهميد راحت را مدرنها
فهمتر همه زباني به را آنها ادعاهاي ميكوشم ادامه در من ميدهد ، آزارتان مدرنيستها
"!نيست بيضرر وقت هيچ ترجمه":كه باشد حواستان منتهاكنم "ترجمه"
.بود استوار نادرستي فرضيات بر هيجدهم قرن روشنگري:تز 1
هدف با (Grand Theory) نظريه كلان و (meta-narration) فراروايت انكار:تز 2
اگر.نوشت نميشود اين از سادهتر را قضيه اين !ببخشيد) (perspectivism) چشماندازگرايي
(!شد خواهند داده توضيح اينها تمام بعدي قسمتهاي در نكنيد عجله
."مرزي سرزمينهاي" به فراوان توجه حال عين در و "مرزها" بيارزشي:تز 3
(The Social) اجتماعي امور و (Sociality) مردم همآميزي اما ندارد وجود "جامعه":تز 4
.دارند وجود
فيلسوفان زندگينامه
3_ فوكوياما سرگذشت
نعيمي وحيدرضا:ترجمه
نظر از كه بود آن داشتم كه امتيازي.بود خيرهكنندهاي سال":ميگويد لبخند با فوكوياما
در سرعت به شوروي يخ كوه كه ميشد آشكار من بر فزايندهاي طور به.بودم جلو ماه شش تفكر
همه كه بود اين مشكل سال آن اما است ، امور روند كندي دولت مشكل معمولا.است شدن آب حال
بعد و داشت خواهند شده اصلاح كمونيستهاي را آينده ميگفتند.بودند شده روزمرگي دچار
در يقينا اما است آمده پيش بلغارستان در اگرچه اتفاق اين گفتند سپس.شدند رانده همه
نشاطانگيز بسيار فكري نظر از.درآمد آب از غلط هم اين و افتاد نخواهد اتفاق شرقي آلمان
".بود پيروز انديشمند جسورترين فقط سال آن كه بود
آنچه به و نكرد برخورد روسيه موضع با كه كرد خوبي كار تقريبا بوش دولت است معتقد وي
شده تقسيم آلمان شده آن نتيجه اما ميشد تلقي موفقيتآميزي درخشان نتيجه پيش ماه شش تا
دورهها تمام در آمريكا خارجي سياست دوره بهترين را سال آن كوپر رابرت.نداد رضايت بود ،
آنكه از قبل تاركوف ناتان.كرد كمك فوكوياما طرفداران رشد به غرب پيروزي.ميكند توصيف
شد ، ايراد سخنراني كه زماني اما كند ، سخنراني بود خواسته او از شود دولت وارد فوكوياما
نشريه كه چند هر - "ملي منفعت" مقاله انتشار از پس اول هفته چند.بود دولت از عضوي وي
آنگاه":ميآورد ياد به گونه اين هريس اون.نداشت چنداني اوليه بازخورد اما - رفت فروش
همگي ژورنال استريت وال نيوزويك ، تايم ، مجله پست ، واشنگتنگرفت صعودي سير بازخورد
سرد جنگ از پس جهان اين تعريف به شديدي نياز.كردند درج آن مورد در طولانياي مقالات
".ميشد متولد داشت كه بود
نوعي تامسون جيمز - شد او پيام از فاحش تحريفهاي برخي باعث روز عمده روند به ورود
نخوانده را كتابش كه كساني توسط را او تقبيح درجه آن با تا كرد درست فوكوياما مقياس
كه كساني ميان در نيز را غيرمنتظره واكنشهاي برخي كار اين اما - بگيرد اندازه بودند ،
فكري علاقه بيشتر كتاب اين آمريكا در كه حالي در.آورد همراه به خواندند را كتاب
جدي كاملا را فوكوياما كه بودند چپيها دست اين انگليس در كرد ، جلب را دستراستيها
سود آن از وي كه بود نظري زبان نتيجه حدي تا امر اين ميگويد كالينيكوس آلكسگرفتند
دست از زيادي تعداد براي آشنا قلمروي مبين هگل و تاريخ فلسفه ، ":ميگويد او.جست
حد از بيش امر اين من نظر به.كرد دريافت زيادي مثبت پاسخ وي نتيجه در و است راستيها
.است مانده باقي ميكردم ، تصور ابتدا در چه آن از بيشتر نظريه اين كه چند هر بود ، مثبت
وي و ميآيد كمتري بسيار جذابيت داراي نظر به نوشت آن از پس وي چه آن هر ميكنم فكر
".است آمده در كار از بزرگي فكر هم فكر يك اين اما است ، بكر فكر يك با فردي واقعا
دولتي كار از كرد ، منعقد كتاب نوشتن جهت دلاري هزار ششصد قراردادي فوكوياما كه هنگامي
يك خواستهام هميشه من كه ميگويد همسرم":ميگويد خنده با مورد اين در او.كرد استعفا
چه آن بيشتر و ندارد خانوادگي زندگي آدم دولتي ، مقام يك عنوان به.باشم دولتي سابق مقام
كه وجودي با ".ميكند بيحس را ذهن كه است احمقانه و يكنواخت قدر آن ميدهد ، انجام
باعث دولت واقعيت اما ميداند هيجانانگيز را سياسي تصميمگيرندگان به دسترسي فوكوياما
هستند متفاوت همه مسائل بعد ماه شش اما ميشود آشنا خطمشي جزئيات با بسيار آدم" ميشود
را فكرياش سرمايه آدم دولت در ميگفت كيسينجر.دهد انجام كه است نمانده زيادي كار و
ميكنم ، حالا كه كاري از.است درست اساسا اين و نميكند جمع را آن هرگز ميكند ، مصرف
فكر جالب چيزهاي درباره و بنويسم كتاب باشم ، دانشگاهي فردي ميآيد خوشم.ميآيد خوشم
مباحث به شكلدهي نيز و ميآيد خوشم چيزها ساير درباره نوشتن و يادگيري آزادي از.كنم
".است اقناعكننده هستند ، مهم ميكنم فكر كه موضوعهايي درباره عمومي
سوي از نحوي به كارهايش بيشتر و ميشود تلقي آمريكايي راستگرايي محصول وي كه وجودي با
جور راستگرايي متعارف نظريه با وي انديشه همه است ، شده حمايت محافظهكار پژوهشي نهادهاي
و ميكند استدلال زيستي فناوري بيشتر قانونمندي نفع به جديدش كتاب در او.نميآيد در
دارد اكنون شد ، آغاز تاچر و ريگان با كه دولت حجم شدن كوچك شد خوب كه است اعتقاد اين بر
نخبگان بين در اختيارگرايي فن روحيه نوعي شاهد آدم" ميگويد وي.ميكند پيدا عكس جهت
هستند آفرينندگاني اكنون ميگفتند آنان.بود [آمريكا كامپيوتر صنعت قلب] سيليكوني دره
ارزش آنها كه شد معلوم اما.برود كنار راهشان سر از بايد دولت و دارند واقعي ارزش كه
يكديگر به اجتماع همه كه است اين شد مشخص كه اساسي واقعيت يك.ميكردند ايجاد قلابي
".دارند نياز دولت مانند چيزهايي به و هستند وابسته
از":ميگويد وي.نيست انزواطلب سياسياش همفكران برخي اندازه به فوكوياما علاوه به
براي.نبرد بلر انگليس از نامي خود "اتحاديه وضعيت" سخنراني در بوش كه شدم ناراحت اين
براي كار اين ميدانم.گذاشت زيادي مايه سپتامبر يازدهم از پس آمريكا سياست از حمايت
اين در همكاري مشي خط با اروپايي كشور تنها به شدن تبديل با كه چرا بود منطقي انگليس
".باشد جانبه دو بايد امر اين اما ميرساند ، حداكثر به را خود اثرگذاري ميزان زمينه ،
خواهد آينده در سياسي مشكل آزاردهندهترين اروپا و آمريكا بين احتمالي گسست وي ، نظر به
.ميگذارد بهبودي به رو سپس و شود بدتر وضع احتمالا ميكنم فكر" ميگويد فوكويامابود
تلاش ميتوانست آمريكا معتقدم اما ميدانم اروپاييها متوجه را جدايي اين بيشتر تقصير
.كند خود موضع توضيح براي بهتري
از كه رسيدهاند وضعيتي به اروپاييان.باشيم رابطه اين مراقب بيشتر بايد نظرم به
كه چيزي.بياندازند جلو مسائل در را خودشان ندارند دوست كلا و نميآيد خوششان مناقشه
نظر به تروريسم با رويارويي هنگام كه است اين ميدهد آزار را آمريكاييها از بسياري
در همچنان و نميزنند را ما شويم قايم اگر ميكنند فكر اروپاييها از بسياري ميرسد ،
كار اين.باشد درازمدت در مسئولانهاي بسيار رويكرد اين نميكنم فكر ;زيست خواهيم آرامش
".نيست طبيعي اصلا كه ميشود آمريكاييان خشم باعث
دهه از خانوادگياش ، امور بودن راه روبه و دانشگاهي شغل مهم ، اتفاقات رغم به فوكوياما
نيز شگفتآوري علاقه دارد ، كلينتون به نسبت خاصي بيزاري وي كه چند هر.نيامد خوشش 1990
.دارد دوم جهاني جنگ از پس تندرو نسل به
14_ زندگي يك بسط و قبض
سروش عبدالكريم با صدري محمود گوي و گفت
اسلامي انقلاب نظري مسائل
تيموري اميرحسين:ترجمه
ديگران حقايق كنم سعي اينكه بر مبني آورد وجود به من ذهن در را وسوسهاي اسلامي انقلاب
بوديم مواجه آن با كه تئوريكي و عملي مشكلات و كنم جمع چتر يك زير در را خودمان حقايق و
ساير به ديني متون فهم براي كه است اين بسط و قبض تئوري در من حرف.كنيم حل را هستيم و
.نشود بيرونق و راكد [دين از] فهممان ميخواهيم اگر البته داريم؟ نياز هم معرفت انواع
به شديدا شد ، بنا مذهبي ادعاهاي پايه بر ايران اسلامي انقلاب كه هنگامي از همچنين
.شدم علاقهمند جامعه در دين واقعي جايگاه مسئله
من كردند ، سوال شريعتي مرحوم ديدگاه و ديدگاهم بين تفاوت درباره من از افرادي بعد مدتي
فربه قصد شريعتي":دادم پاسخ باشم داشته را خودم و شريعتي دكتر مقايسه قصد آنكه بدون
دين متوجه آسيبشناسي مهمترين."بكاهم آن فربهي از ميخواهم من اما داشت ، را دين كردن
بسياري.است شده متورم حتي و فربه دين كه است اين نمودم التفات آن به انقلاب از پس كه
.است شده گذاشته دين شانههاي روي بر شاق تكاليف از بسياري و ساخته دين نام به ادعاها از
اين.است فشاري چنين حذف مطلوب ، دين نهايي رسالت است ، مطلوب نه و ممكن نه دين براي اين
ديگر ، عبارت به.ميسازد لطيفتر و انعطافپذيرتر را خودش پاك دين كه است معني بدين مطلب
آسانتر دينداري ، چهره از زائد لايههاي زدودن و كاهش كردن ، غربال وسيله به دين ابلاغ
.ميشود
يكي.دارد را خودش خاص مشكلات نيز ديني جامعه يك.دارد را خودش خاص ضعفهاي سيستمي هر
اهرم يك به آن تبديل معناي به دين ، كردن ايدئولوژيك ديگر مسئلهاست نفاق مسائل اين از
آساني همان به شفقت و مهرباني با دين دادن آشتي گفتهام هميشهاست عداوت و جزمانديشي
از موضوعات اين.ميرسد عيني هدف اين به عداوت طريق از ايدئولوژياست عداوت با آن وحدت
اين.شد خواهند فراگير گيرند قرار بياعتنايي مورد اگر كه دينياند تفكر آفات من منظر
رهبران وجود اين با شناسايياند قابل ما نوپاي ديني جامعه در سهولت به مشكلات و مسائل
يك به وابستگي با ما.ميدهند اشاعه را مسائل اين بلكه راضياند وضع اين از تنها نه ما
بر مبني داشت وجود عقيدهاي مورد اين در.شديم مواجه جامعه نيازهاي تمام براي واحد مرجع
از بيش تاكيد يعني اين و دارند را نيازها همه به پاسخ توانايي مذهبي سنن و قرآن اينكه
.دين بيروني مظاهر روي بر تاكيد و دين حقوقي و عبادي وجوه روي بر حد
.كردند معطوف خود سوي به اسلامي انقلاب از پس مرا توجه كه بودند موضوعاتي جمله از اينها
رهبران امادهم هشدار وضعيتي چنين ذاتي خطر درباره جامعه رهبران به تا كردم تلاش حتي
مثابه به انتقادات اين با آنها.نميداشتند مبذول كافي توجه موضوعات اين به ما روحاني
.ميكردند مخالفت آنها با و برخورد باخودشان ، مخالفت نشانههاي
دين فربهي با مقابله براي تلاشم در شوم ، اجتماعي نقد حوزه وارد تا شد باعث مسائل اين
در عرضي و ذاتي كردن جدا خودش ، مناسب جايگاه در فقه دادن قرار قبيل از موضوع چند درگير
در.شدم اجتماعي نهاد يك عنوان به دين از شخصي تجربه يك عنوان به دين دادن تمييز و دين
تبيين را خدا با ارتباط ماهيت و دين اجتماعي جايگاه و ماهيت كردهام سعي مباحث اين تمام
تصوير بنابراين.كنم ترسيم جامعه در خدا از مهربانتري چهره كردهام تلاش مخصوصا.كنم
نتيجه در.شوند ديگران و خودشان با مسالمتآميز همزيستي يك وارد ميتوانند انقلابيون
.بكاهم ميپندارند ، دينداري حقيقت عنوان به بعضي كه عداوت ميزان از تا كردم تلاش
دين ، ذات كه دارند باور استالينيستي و فاشيستي افكار تاثير تحت ما جامعه در افراد بعضي
ما اگر كه رسيدم نتيجه اين به.كرد نصيحت بايد را آنها.است مجازات و تكفير دشمني ،
و دموكراسي بشر ، حقوق با را آن نتوانيم چرا دهيم ، تطبيق انقلاب با را اسلام ميتوانيم
دهيم؟ تطبيق آزادي
مفاهيم با كنوني دينداري تطبيق عدم دليل.است فراديني مفهوم يك انقلاب رفته هم روي
و ويژگيها اين قدر اينكه براي و است ناآشنا مفاهيم اين با ما روحانيت كه است اين بالا
.نيست مهيا بدانند را دستاوردها
حتي و مهماند مستقلا و معتبرند فراديني افكار كه كوشيدم مطلب اين ايضاح در بنابراين
چنانكه.است فراديني مهم مفاهيم اين از يكي بشر حقوق.ميگذارند تاثير دين فهم برخورد
از بيرون بايد بحث اين همچنينكردهام اشاره آن به حوزه اين در مقالاتم از يكي در من
.دارد دين از شخص فهم روي بر زيادي تاثير چون شود واقع دين
و زندگي روش گسترش ايران ، اسلامي انقلاب پيدايش به را افكار اين همه توسعه ميتوانم
آن به نسبت كه مباحثي از يكي.دهم نسبت حكومت شدن اسلامي ادعاي و جامعه در مذهبي تفكر
.است اسلامي حكومت و دولت انديشه بودهام حساس بسيار
آن درباره بحثي هيچ بنابراين.ندارد موضوعيتي فينفسه روحانيان حكومت كه است بديهي
بيان آن در كه [مديريت و مدارا كتاب در] روحانيت و حريت مقاله در جز به نكردهام
سياسي ، چه و اقتصادي چه خاصي امتياز نبايد بودن ، روحاني خاطر به روحاني ، هيچ كه كردهام
.كردهام بحث آن در اسلامي حكومت معناي باب در همچنينباشد داشته شهروندان ساير بر
واداشتند تفكر به مرا اتفاقات اين.بود ايران درون اتفاقات و انقلاب از ناشي اينها تمام
.كنم فراهم تئوريك مباني آنها براي كردم سعي و
و تئوري فاقد حكومتي متاسفانه ما ، جامعه در اسلامي حكومت كه ميكنم تاكيد هم باز
يك با بينالملل ، روابط و بشر حقوق سياست ، اقتصاد ، حوزههاي در بنابراين.است دكترين
است آورده وجود به را عقلاني رفتار اصول و مباني نه حكومت.ميكند عمل ديمي و قديمي روش
.است داده اختصاص آن ايجاد براي را زماني نه و
|