روشني به آينه ميان از
ميزند در مرگ
است قرمز چيز همه...
لوسآنجلس محرمانه
روشني به آينه ميان از
برگمان اينگمار تولد ، جولاي مناسبت 14 به
آزرم محسن
صورت به را چيزها ريزترين راحتي چيز همه و ميكند عمل رماننويس يك مانند برگمان
ميدهد شرح تصويري
به شما اگر":بود گفته "دوسينما كايه" با مفصلش گفتوگوي پايان در "برگمان اينگمار"
با كاملا ميتوانيد اطمينان ، شخصيتان احساسات به و باشيد داشته ايمان خود خلاق تخيلات
براي را خود احساسات نتايج ادراك قدرت شما زيرا نباشيد عاقبتانديش و برويد پيش احساس
".يافت خواهيد هميشه
به نگاهش نوع و او سينماي خلاصه.باشند "برگمان" حرفهاي چكيدهترين شايد جملهها اين
كسي كمتر و ميرود سايه به دارد كمكم سينما به وار "برگمان" نگاه كه است راست.سينما
كه ديد و پرداخت آن به بايد كه است مهمي مسئله اين.بسازد فيلمهايي چنان تا دارد رغبت
به چيزي در بتوان شايد را اول دليل.است فراموشي به رو "برگمان" سينماي جنس از سينمايي
بود گفته مقالهاي در آمريكايي منتقدي پيش سال سه دو.كرد جستوجو "زمان ضرباهنگ" نام
به كارشان و ندارند خريداري سالها اين در "برسون روبر" يا "برگمان" سينماي اگر
بود داده توضيح او.ندارند زمان ضرباهنگ جز دليلي شده كشيده دانشگاهها و "سينماتكها"
پيشرفت اندازه اين تا فناوري كه چرا نميگذشته سرعت به زمان فيلمها آن ساخت زمان در كه
آن از فراتر بسيار ما روزگار ضرباهنگ و است سرعت دوران ما دوران اما است بوده نكرده
نگاه گوناگوني زاويههاي از ميتوان را حرف اين.بوده پيش سال پنجاه _ چهل كه است چيزي
دوم دليل به است بهتر اما.رسيد نتيجه به و كرد نقد را بودنش نادرست يا درست حتي و كرد
جور يك مسلم قدر "برگمان" سينماي.رسيد ميتوان كجا به يكي اين از ببينيم و برسيم هم
مربوط تفكر به جوري يك كه بوده موضوعهايي دغدغهاش و است انديشمندانه سينماي
دوروبر كه چيزها بسياري به شك سر از نگاهي و فيلسوفانه شايد دغدغههايي.ميشدهاند
عرضه تازهاي قالبهاي در و داده قالب تغيير هم نگاه جور اين كه است اين راست.ماست
و انديشه از عاري دنيا روز سينماي اصلي جريان كه شود اين منكر نميتواند هيچكس.ميشود
"هفتم مهر" در "برگمان" كه نيست چيزي آن مرگ از ترس روزها اين.است ديني دغدغههاي
(فينچر ديويد) "وحشت اتاق" در را موضوع اين شكلش دمدستترين در حالا داد ، نشان
"فينچر" قبلي فيلم در يا.بگريزد مرگ از ميكوشد چگونه (فاستر جودي) "مگ" كه ميبينيم
.ديد را شد بدل شيطان به ميتوان چگونه كه اين و بدي و نيكي مسئله "مبارزه باشگاه" يعني
ناديدهشان جوري هيچ نميتوان و هستند محدود حال هر به نمايشي وضعيتهاي يا موضوعها
استفاده "برگمان" كه ميكند استفاده وضعيتهايي همان از حتي آمريكا امروز سينماي.گرفت
هم امروز سينماي وگرنه نيست تشخيص قابل گاهي كه است متفاوت قدر آن كار ظاهر اما ميكرد
اين در را زيادي تحقيقهاي و مقالهها كشيشها و است معنويت حاوي خودش مختلف شكلهاي در
سرشار او سينماي كه اين درباره حديثها و حرفها همه كه نكنيم شكدادهاند انجام باره
آنكه از بيش توهين اين و نيستند آشكار توهين يك جز چيزي زيبا ، و درخشان لحظههاي از است
.است "تماشاگر به توهين" عملا و برميگردد آثارش تماشاگران به باشد "برگمان" متوجه
كه زماني فرانسه ، آشناي نام ناقد و فيلمساز "تروفو فرانسوا" كه بود دليل همين به شايد
را خوابشان ما كه داده انجام را كارهايي همه او گفت ديد را "برگمان" از فيلمي بار اول
جاي به اما مينويسد را رمانش رماننويس يك كه ساخته جوري را فيلمهايش او.ميبينيم
غريب هم چندان "تروفو" حرف اين.است گرفته كار به را دوربين كند ، استفاده قلم از آنكه
كه است روشي ساختش ، در پيچيدگي همه با فيلم كه گفته جايي هم "برگمان" خود كه چرا نيست
يك به ميتوان جا همين از خب ، .بگويد همنوعانش به را حرفهايي تا ميگيرد كار به او
رماننويسي.ميبندد شكل چگونه "برگمان" نگاه در فيلم ساختمان كه فهميد و رسيد نكته
"برگمان" فيلمهاي و "شناخت هنر نه است ارتباط هنر رمان هنر" بود گفته احتمالا فرانسوي
معنا يك به اوشدهاند نوشته ديدگاهي چنين با هستند رمان كنيم فرض اگر هم
و شود كارگرداني شود ، بازي بايد كه است چيزي آن چكيده نوشته آنچه نيست ، فيلمنامهنويس
كه نكته اين شايد.ميشود دستودلباز فيلم ساخت زمان در بهعكس امابرود پرده روي
او.برگردد مسئله همين به است آهسته و كند او فيلمهاي ضرباهنگ ميكنند احساس بعضيها
شرح تصويري صورت به را چيزها ريزترين حتي را ، چيز همه و ميكند عمل رماننويس يك مانند
ميكند ، توصيف و ميرود پيش قلم كه همانقدر است ، مهمي تعريف "تروفو" تعريف.ميدهد
است ، بيانگر سينماي يك او سينماي ديگر سوي از.است كردن وصف سرگرم "برگمان" دوربين
مدام بنابراين.همنوعانش به آن انتقال خودش قول به و آوردن زبان به براي است حرفي دنبال
.برسد نظر به كامل بگويد ميخواهد آنچه تا ميكند توصيف
روش ، كل بهعنوان مابعدطبيعت كل و دارند مابعدطبيعت در ريشه حال هر به "برگمان" فيلمهاي
در مشهود و لمس قابل نكتهاست نهفته اجتماعي فرهنگي عوامل در بعد و فرد قريحه در اول
در اما.كرد تقويت را آن بايد و هست رابطهاي انسان و خدا ميان كه است اين او كارهاي
محسوب اصلي مشكل جورهايي يك و مياندازد فاصله دو آن ميان كه هست هم شيطاني ميان اين
آغاز همان از تا بود شده باعث همين و بود پروتستان كشيش يك پسر "برگمان".ميشود
.ميگشت گمشده افقهاي دنبال به او هرچند.شوند ديده كارهايش در مذهبي و معنوي جنبههاي
.نباشند آشكار و واضح حقايق شدهاند باعث كه تاريكي گوشههاي
و است آگاه چيز همه بر و هست كه اين و او به ايمان خداست ، خود "برگمان" براي قضيه اصل
ايمان خداوند به اگر ميگويد (1948) "زندان" فيلم شخصيتهاي از يكي كه اين.بود خواهد
ندارد ، وجود چارهاي راه هيچ بياوري ، ايمان او به نتواني اگر و نداري مشكلي باشي داشته
مسئله اين جوري "برگمان".نميشود ختم هم جا همين به اما مسئله.دارد قضيه همين در ريشه
مثلا كه آنها همه.برسيم نتيجه اين به حتما پايانش در كه ميكند مطرح فيلمهايش در را
بيايمانياش از ميتواند چگونه آدم يك كه ميدانند ديدهاند را (1960) "باكرگي چشمه"
آدمها معنويت كه باشد اين شايد مهمتر نكته.شود خداوند تسليم نهايت در و بخورد ضربه
زيرساخت در چيز همه هم ميشوند خداوند تسليم كه زماني نهايتا و نيست رو اصلا
از پرده (1957) "وحشي توتفرنگيهاي" تماشاي مثلا يا.ميافتد اتفاق شخصيتيشان
.زمين در بدي و شر حضور و خداوند وجود دغدغه برميدارد ، كارگردانش دغدغههاي
دانشجوي ديگري آن و است هنرمند يكي كه ميبينيم جوان پسر دو قالب در ما را اينها
خود اينها دوي هر گفتهاند و گذاشتهاند معمول حد از فراتر را پا منتقدان بعضيالهيات
به (پروتستان كشيش يك پسر ضمنا و) هنرمند يك بهعنوان او كه چرا هستند ، "برگمان"
بيپايه هم چندان كه است استدلالي اين.برميآيد فيلمها در يقينهايش و شكها جستوجوي
.پذيرفت را آن ميتوان نيز حدودي تا و نميرسد نظر به
"مقدس پل" از كلماتي "آينه يك در همچون / تيرگي به آينه ميان از" فيلم شروع از پيش
به چهره لحظه آن در ولي ميبينيم ، آينه يك در همچون اكنون كه چرا":ميشود ديده
از پيش اگر حتي ميكنم ، درك كاملا لحظه آن در اما دارد نقصان هرچند من معرفت.چهرهايم
در و عشق و است اميد و ايمان ميماند باقي كه چيزي سه پس.باشم شده درك كاملا هم آن
نيست؟ "برگمان" سينماي از ديگر تعريفي اين آيا "است عشق همه از باشكوهتر ميان اين
ميزند در مرگ
جواهريان نگار
"شيكل ريچارد" زماني كه است تعبيري اين.سينماست غولهاي آخرين از يكي "برگمان اينگمار"
مردم از دور جزيرهاي در غول اين كه حيف چه بود كرده اضافه و بود كاربرده به او درباره
مهر" در پيش سالها او بود گفته مطلب آن در شيكل.گذاشته كنار را سينما و ميكند زندگي
است زندگي سرگرم آرام و ساكت سالها اين در اگر و كرده معلوم مرگ را خودش تكليف "هفتم
.ندارد اين جز دليلي
.ميگذشت سوئد وسطاي قرون فضاي در فيلمساخت سال 1956 برگمان اينگمار را "هفتم مهر"
در فراگير و حياتي واقعيتي عنوان به) مرگ به بپردازد وسطا قرون به او كه آن از بيش اما
يك برگمان.بود داده ارائه فيلم قالب در را خود تازه نگاه و بود پرداخته (انسان زندگي
بنابراين رفتهاند ، سايه به غرب دنياي در مذهبي باورهاي كه ميدانست و بود كشيشزاده
كس هيچ براي نميتواند رفته دست از كه گذشتهاي.كند تصوير را پررونق گذشته نميخواست
.باشد روحاني / عرفاني خاطر تسلاي نوعي برگمان حتي
در بگويد فيلم اين در دارد قصد برگمان كه مفهومي و مفهومگراست شدت به فيلمي هفتم مهر
حال در شاهيني:ميگيرد شكل معنايي عميق و متعدد لايههاي و فيلم پيچيده بسيار پرداخت
زمان هم.ميكند ما نصيب را دلهره و ترس هوا در آنياش حركت و گرفتن اوج و است پرواز
روشن را چيزها خيلي تكليف كه است هفتم مهر شروع اين.ميشود شنيده هم همسرايان صداي
اين.ميگردد باز سوئد به نديماش با همراه شواليهاي صليبي ، جنگ سال ده از پس.ميكند
بعضي گمان به دو اين.كردهاند فراموش روحشان در را خدا كه بازگشتهاند حالي در دو
.ناباوري اسارت ،"ساريس اندرو" تعبير به و مدرن انسان وضعيت از هستند نمادي فرنگي ناقدان
.است مدرن شدت به اما ميگذرد وسطا قرون فضاي در چند هر فيلم
كنار در نديم و است شواليه مقابل شطرنجي صفحه.ميبينيم ساحل كنار را دو آن آغاز در
ظاهر شواليه مقابل مرگ ناگهان كه ميكند غروب دارد خورشيد.است رفته خواب به امواج
از سودبخشي و تدوين در "برگمان" خاص شيوه.است سياه كلاهش هم و لباس هم كه مرگي.ميشود
اين بگويند خردهگيرانه نگاهي با بعضي تا شده باعث سالها آن در متعارف بصري جلوههاي
واقعيتر بسيار را مرگ "برگمان" كه است جا اين مسئله اما است ، نيامده ديگر جهاني از مرگ
بصري جلوههاي از دليل همين به و ميگويند ديگران كه ميداند چيزي آن از لمستر قابل و
.است جسته سود
آن خاص ابعاد و فيلماش فلسفي دنياي ميخواهد "برگمان" فيلم آغازين لحظههاي همان از
اوج و است وحشتزده جهان يك اين.ميكاود را شخصيتها بعد و ميكند معرفي تماشاگر به را
بحث جهان پايان درباره دارند افراد كه ديد مهمانخانهاي در ميتوان را آشفتگي اين
(ژوزف) باز شعبده حركات به عجيب صورتي به و ميگذارند بينتيجه را آن آخر دست و ميكنند
ريشه ترس از خود هجوآميز حركات اين كه است جا اين اما مسئله.ميخندند ميز روي
.گرفتهاند
فيلم نهايي صحنه.نميبينيم آن در را خون از اثري صحنه يك جز اما است مرگ درباره فيلم
كه است اين فيلم مهم مسئله.ميگذرد دارد توامان را طوفان و آرامش نوعي كه جنگلي در
.است پرداخته فرد فناي مفهوم بيان به برگمان
مرگ اماميرود درخت بالاي به جنگل حيوانات ترس از شعبدهباز / هنرپيشه كه صحنهاي در
ما.ميزند فرياد بيصدا هنرپيشه و ميافتد فرو درخت.ميكند اره را درخت سوي آن از
.ميكنيم تماشا را كوچك سنجابي سروصداي و "جيسن"
خود اما برگمان خود نوشته چوب روي نقاشي نام به بود نمايشنامهاي هفتم مهر شروع نقطه
نهايت در اما كند بدل فيلم به را نمايشنامه آن ميخواسته آغاز در چند هر كه گفته او
ادامه را خودش راه و افتاده جريان به ديگر مسيري در فيلم و نكرده آن از چنداني استفاده
سفرهاي و كودكياش دوران خاطرات براساس نمايشنامه آن كه داده توضيح برگمان.است داده
.بود گرفته شكل روستايي كليساهاي به پدرش و او
آن به واقعا كه است فيلمهايي معدود از يكي فيلم اين":گفته هفتم مهر درباره برگمان
آن در.دارد مطلوب كمال با زيادي فاصله مسلما.نميدانم واقعا را علتاش.بستهام دل
مايهام درون تمام ، اشتياقي و شور با فيلم اين در من.زدم ديوانگي جور هر به دست فيلم
".دادم بسط امكان حد سر تا را
الهام منبع كه است ماندني و يكه فيلمي هم هنوز سالها اين همه گذشت از پس هفتم مهر
استاد سايه زير عملا "ميزند در مرگ" نمايشنامه در آلن وودي مثلا.ميشود خيليها
مهر.ميپردازد مرگ و شواليه باختن شطرنج ماجراي به آن از صحنهاي در حتي و است برگمان
كه است موضوعي درباره كه دليل اين به شايد است ، آورده دوام را سالها اين همه هفتم
نميكنيد؟ فكر گونه اين شما.ميكند مشغول را انسانها فكر هميشه
است قرمز چيز همه...
"نجواها و فريادها" ساخت زمان در كارگردان يادداشتهاي گزيده
خاطرات
برگمان اينگمار
بهار اميد:ترجمه
ژوئيه 1970 10*
و بيقراري ميخوابد وقتي آدم.بخوابد ميتواند چون باشد آزاد آدم كه است خوب چقدر
و بدوند هم دنبال ميافتند كه اتفاقهايي به اعتنا بدون كه ميكنند پيدا اجازه اشتياق
براي را يادداشتها اين.بگردم ول دارم دوست.باشم علاف دارم دوست.بگذارند هم سر به سر
.رفتهام پيش كار كجاي تا ببينم اينكه براي شايد مينويسم؟ چه
ژوئيه 26*
به او.ميآورم فرود تعظيم سر "استريندبرگ" مقابل در.است فوقالعاده شخصيتي يك "اگنس"
آيا.ميكند ثبت را حقايق كه است آگاهي انسان حال عين در و ميبيند كه است چشمي مثابه
.دهد انجام بايد چگونه را كارش كه ميداند اما باشد سطحي اندكي شايد است؟ سطحي آدمي او
آنجا ، كجاست؟ آمده ، ملاقات براي نفر يك.دهم توضيح را چيزي كه باشم اين دنبال نبايد..
.ميكند كفايت همين و جا همان
اوت 21*
يك متحده ايالات در "تماس" فيلم تبليغات مسئول.است قرمز چيز همه.قرمز.قرمز.قرمز
زن يك درباره قطور كتاب يك.است فرستاده برايم اضافه پاداش عنوان به را غريب و عجيب چيز
.است داده قرار بررسي مورد را زنها كارهايش در خانم اين."فيني ليونور" نام به نقاش
درباره را خودم نظرهاي بعضي هم و ديد بررسيها اين در را اگنس ميتوان هم !جالب چه
او نقاشيهاي از كه نتيجهاي است؟ شگفتانگيز تصادف يك اين آيا."نجواها و فريادها"
.هستند برق و پرزرق هشدار جور يك تابلوهايش كه بود اين گرفتم
مارس 1971 21*
حدودي تا قضايا موارد ، بعضي در.كنم شروع سر از بايد.بخوانم دوباره بايد را چيز همه
كه است خوب قدر چه.است نكرده تغيير حال به تا قبل دفعه از من نظر مورد مفهوم.است روشن
.است اميدواري مايه.ميكند جذبام قبل دفعه مثل درونمايه
احتمالا ميافتد اتفاق واقعا كه چيزي.كنم جفت هم با بديهي صورتي به بايد را صحنهها
.ميكند حركت اتاق به اتاق تصوير.است سكوت.است ظهر از بعد.بود خواهد شكلي اين
بند از كسي دور فاصله در.گوناگون اشياي و ساعتها و اثاثيه از پر.قرمز بزرگ اتاقهاي
اتاق در.ميزند صدا را آنا.ميشود دور و ميچرخد سختي به.سوفيا كيست؟ او.شده رها
از.بكشد دراز ميترسد او.كند استراحت اندكي تا رختخواب به ميفرستند را سوفيا.خواب
.ميترسد است دوروبرش كه چيزي هر
بسازم؟ فيلمي چنين ميتوانم آيا.آرامشبخش فيلم يك.باشد تسليبخش بايد فيلم اين...
.نميارزد دردسرش به نتوانم اگر اما.ميزند آسوده قلبم صورت اين در كه چرا بتوانم كاش
آوريل 20*
و صدا.شود آشكار بايد مرگ.شود ديده احساساتي مرگ مورد در نبايد احساسات؟ و مرگ
اقتدار؟
اما.ميميرد اگنس بازي آغاز در.شود برداشته بايد كه است قدمي همان نوبت اكنون
گريه.اشكهايش چشمهايش ، ميزند صدا را ديگران و ميكشد دراز بسترش در.نميميرد
.نكنيد تركام و بمانيد.بمانيد كنارم.ميروم دست از دارم من بگير ، آغوشام در.ميكند
را داشتن دوست و ميدهد گوش گريههايش به ميدهد ، گوش او حرفهاي به كه آناست اين.انا
ايستادهاند.حركت يك بدونخواهر دو.ميگيرد آغوش در را او كه آناست اين.ميدهد نشان
به زاري ، و گريه صداي به.ميدهند گوش نالهها به.ترسيدهاندايستادهاند غروب به رو
.ميدهند گوشاست مرده كسيسوگواري
ميرسد نظرم به ميكنم خلوت خودم با كه اوقاتي غالب در هستم؟ دوست انسان من آيا
يك.نميماند تن محدوده در من ، محدوده در ميزند ، بيرون من از احساس اين.هستم اينگونه
ابري مانند كه است روح حجم اين نكند.حجم هم و دارد وزن هم كه احساس يك.عجيب احساس
برميگيرد؟ در را بدنام دودخيز
آوريل 22*
ميميرد آدمي:است شعر اين حاوي هست چه هرباشد ديگري چيز شايد است؟ فيلم يك اين آيا
دو.ميطلبد نجات ميطلبد ، ياري ميطلبد ، محبت و ميايستد راه نيمه در كابوسي چونان اما
سوم نفردارد ارتباط مرده و ناميرايي مرگ ، با كارهايشان و تفكرات كه هستند هم ديگر آدم
فيلم اين ميرسد؟ آرامش به آيا.ميرود او با را راه از بخشي.ميدهد تاباش آرامآرام
دقيق گوش بايد شود فهيده است قرار اگر.دست اين از چيزي است ، تازه چيزي ابداع است ، شعر
.نه بار اين نه ، سردرگم؟ كلاف.نميگيرم آسان را چيز هيچ دفعه اينباشند داشته حساس و
آوريل 28*
ميكند؟ پشت من به دارد يا ميزند؟ آزادانه را حرفهايش او آيا.آزادي ديگر كمي.آزادي
زن چهار با داري كه باشد حواسات برگمان ، اينگمار هي بزند؟ حرف من با ندارد دوست آيا
.كنند تصور را چيز همه ميتوانند ضمنا و دارند خبر قضيه از كه ميكني كار
مه 12*
و طولاني پيام يك فني مسئولان و بازيگران به كه است اين مثل نوشتن فيلمنامه فيلمنامه؟
اتفاق دارند و ميشوند ديده كه را چيزهايي است خوب نظرم به.بدهيد لطف سر از البته
در كه آنها با !ناپاك لفظ اي شو دور.شود گذاشته كنار بايد لفاظي.كنيم تفسير ميافتند
.باشم داشته نزديك تماس بايد ميكنند همكاري فيلم ساخت
لوسآنجلس محرمانه
ستارهها پايتخت در
ايزدپناه پارميس:ترجمه
هيچكاك سايه زير پله ، نه و سي *
فيلم بازآفريني خبر امپاير مجله با گفتوگويي چينيهادر محله فيلمنامهنويس تاون ، رابرت
برداشت اين كارگرداني و نويسندگي دارد قصد خود او.كرد اعلام را هيچكاك پله نه و سي
و خورد خواهد كليد استراليا در فيلم اين.گيرد برعهده را هيچكاك كلاسيك اثر از نوين
نسخه مشابه فيلم اين":ميگويد اينباره در او.شد خواهد انجام كشور اين در فيلمبرداريش
و شد خواهد ساخته متفاوت محيطي در كه چرا.است متفاوت بسيار جهاتي از اما است آن قديمي
".است متمركز ديگري ويژگيهاي بر
دوباره برداشتي ايتاليايي ، شغل *
فيلمبرداري جاري سال آگوست اوايل يا جولاي ماه اواخر در ريپورتر هاليوود گزارش به بنا
خواهد كليد گري گري اف ، كارگرداني به پيكچرز پارامونت استوديو در ايتاليايي شغل فيلم
فيلمي از جديد برداشتي كه است ، پاورز و دانا ، وين نوشته ايتاليايي شغل فيلمنامه.خورد
نقش ايفاي آن در هيل بني و كين مايكل كه است سال 1969 در شده توليد و تهيه نام همين به
كه شد ، خواهد فيلمبرداري لوسآنجلس و ايتاليا در فيلم اين جديد برداشت.بودند كرده
.دارند عهده بر را پيشين نقشهاي بازآفريني او ، مقابل در وترون چارلي نقش به والبرگ
ميآيد كوئپ ديويد عنكبوتي 2 ، مرد *
آلفرد يعني فيلم بخش اين نويسندگان همكاري با كوئپ ديويد ورايتي ، مجله از گزارشي مطابق
بر فيلمنامه نگارش كه بسازند را فيلم اين از ديگري قسمت تا دارند قصد ميلزميلر و گاف
مسائل ديگر و بازيگران انتخاب از خبري هنوز اما.بود خواهد نامبرده نويسندگان عهده
.نيست دست در فيلم ساخت به مربوط
گلوله يك مثل دو2 ، اسكوبي *
چنين دوم بخش در فيلم اين ادامه چگونگي درباره دو ، اسكوبي فيلمنامه نويسنده گان ، جيمز
فكر همه.است تير هفت از گلوله يك پرتاب سرعت از بيش كارمان ، پيشرفت سرعت" ;گفت
بگويم بايد اما نداريم ادامه براي انگيزهاي و توان ما سال دو گذشت از پس كه ميكردند
".هستيم آماده دو اسكوبي دوم بخش ساخت براي نو و تازه ايدههاي با كه
|