مدرن دوران در اومانيسم
انديشه هاي تازه
مدرن دوران در اومانيسم
( بخش واپسين ) اومانيسم تبارشناسي
|
|
هايدگر
|
ولتر
|
در (انسانگرايي) اومانيسم واژه كه دانستيم "اومانيسم تبارشناسي" بخش نخستين در:اشاره
و ميداد قرار خود توجه مركز را انسان كلي بهطور نوزدهم تا چهاردهم سده از هنر و فلسفه
ابزارهاي از را دكارتي شك و علمي روشهاي نيز و عقل قبيل از بشر توانائيهاي به اعتقاد
پديد يكشبه كه نبود مفهومي اومانيسم.ميآورد شمار به حقيقت كشف براي انسان برجسته
سدههاي انديشمندان تاملات و مقدس متون تفسيرهاي خلال از مفهوم اين بلكه باشد ، آمده
.يافت بروز زمينه روشنگري دوران در و اخلاق و انسان ماهيت و الهيات باب در ميانه
به خدا و انسان رابطه از گرفتن فاصله و انسان عقلابزاري بر سويه يك تاكيد با اومانيسم
بخش.آورد پي در را ماترياليسم از نوعي بر مبتني اجتماعي نظام تدريج به هستي خالق عنوان
.ميخوانيم هم رابا مقاله اين پاياني
وانديشه فرهنگ گروه
ايتاليا اومانيسم مكتب پيروان
دليل به دانته.ميشود آغاز (741304) پترارك و (13211265) دانته با اومانيسم تاريخ
آغاز دليل به پترارك و است برخوردار بيشتري اهميت از پترارك ، به نسبت اشعارش ، برتري
آغازگر و منادي فقط كه است دانته از مهمتر كامل ، موفقيت با آن هدايت و اومانيستي جنبش
نوشتاري سبك از حماسياش اشعار در و نموده تحسين را كلاسيك ادبيات دانته.است جنبش اين
پيرو پترارك برخلاف و ميكرد استفاده -بود بيگانه روزگارش مسيحيت براي كه -باستان دوران
.بود مدرسي فلسفه
را سيسرون و ويرژيل و بود متمايل باستان روزگار اشعار به دانته همانند نيز پترارك
.ميپرداخت باستان كلاسيك گنجينههاي جمعآوري به و ميدانست خود استاد و راهنما
پترارك ، بوكاچيو دوست و پيرو مهمترين
همراه به و داشت زيادي سهم اومانيسم گسترش در لاتينياش آثار با كه بود (751313)
.پرداخت كلاسيك ادبيات ترويج به و كرده احياء را باستان نامهنگاري سبك پترارك
كه بود كلاسيك ادبيات ويراستاران و منتقدان موفقترين از يكي (571407)دورنزووالا
اهداي جعل و كذب و شد متذكر لاتينآن ، و يوناني متن مقايسه با را ديني متون كاستيهاي
رم به پنجم نيكولاس توسط پاپي دستگاه به شديدش حملات وعليرغم نمود افشا را كنستانتين
.شد دعوت
هشتصد و ميكرد حمايت جوانان به آموزش از كه بود فلورانسي اومانيستي نيكولي ، نيكولو
. كرد جمعآوري نمايندگاني اعزام با داشت ارزش طلا سكه هزار شش حدود كه را قديمي نسخه
اين اعضاي از يكيبود فلورانس آكادمي موسس و افلاطون ستايشگر اومانيستي بساريون ،
نثري با را افلاطون آثار ادبياش ، تلاشهاي ساير كنار در كه بود فيچينو مارسيلو آكادمي
.نمود ترجمه لاتين به شيوا
|
|
دانته
|
ديدرو |
تحليلياش تفسير كه بود دانته اشعار مفسر و مارسوپيني شاگرد كريستوفورولندينو
.ميباشد ماندگار اثري دانته اشعار ازاستعارات
او.بود فلورانس در مديچي لورنزو حكومت دوران در نويسنده مهمترين زيانو پولي آنجلو
نويسندگان بين در زيانو آنجلوپولي.بود كلاسيك آثار ومترجم لغتشناس نويسنده استاد
.داشت خاص توجه هوراس و هومر به كس هر از بيش باستان
اومانيسم بعدي پيشرفت
اومانيسم ، ميلادي ، هجده قرن روشنفكري در و باقيماند غربي تفكر در اومانيسم حياتي عناصر
جديد ابعاد به سياسي ، و علمي نظريههاي آميختگي با سكولاريسم و فرد اصالت عقل ، رضايت
واكنش و علم غالب نقش به پاسخ در اومانيسم ميلادي ، بيست و نوزده قرن اواخر دريافت دست
علمي اومانيسم.شد ظاهر گوناگون اشكال با مجزا جنبش يك عنوان به طبيعتگرايي ، رشد به
بردن بالا و انسان آزادي براي ابزاري همچون را علمي معرفت دين ، كردن ريشهكن بر علاوه
و انساني بايد تكنولوژي و علم اهداف اين راستاي در.ميگرفت كار به او زندگي سطح
.ميديد آموزش سريع ، تغييرات به مثبت پاسخ جهت نيز انسان و ميشد اجتماعي
روشنگرانه اومانيسم
همانند)ميلادي هجده و هفده قرون (تجربي)فلاسفه و روشنگر ، اديبان اومانيستهاي از منظور
آنها عقيده به.هستند (كانت و هيوم لاك ، دالامبر ، ديدرو ، مونتسكيو ، روسو ، ولتر ،
بر انساني جامعه و زندگي به دادن شكل بلكه خداوند ، اراده كشف نه انسان دغدغه مهمترين
در بلكه او ، بودن الهي با ارتباط در نه را انسان جايگاه متفكران اين.است عقل اساس
.ميدانستند او زميني وجود و طبقاتي و عقلي تواناييهاي با ارتباط
وستايش عشق نه ميكردند عنوان او جهاني اين مسائل عقلي درك را انسان هدف روشنگران
به اعتقاد-سنتي عقايد جايگزيني در بود كوششي روشنگر اومانيستهاي اصلي طرح.خداوند
-عقلي ادراك بر مبني روشنگري مكتب عقايد با -ايمان و سرنوشت انسان ، بودن متعالي و روحاني
به شكاكانهاي و منتقدانه نگاه اومانيستها.بنيادي شك اصالت و خودآفريني براي آزادي
نظر ازميدانستند ابطالپذير را انساني ادعاهاي همه آنها ديگر عبارت به.داشتند عقل
نگاه از.ندارد بيشتري اختيار و توانايي سايرين به نسبت حقيقت تشخيص در فردي هيچ آنها
معرفتي ادعاهاي همه آنها
.باشد داشته لغزشناپذيري ادعاي نميتواند نهادي و شخص هيچ و پذيرند آزمون
را حقيقت تنها نه عقل.است آن علمي خصوصيت روشنگر ، اومانيستهاي براي عقل ديگر خصوصيت
محتواي اساس كه است برابري و اقتدار اين و ميآورد برابري و اقتدار بلكه ميكند ، ايجاد
.ميكند فراهم را روشنگرانه اومانيسم سياسي و اخلاقي
مدرن اومانيسم
.است هايدگري و اگزيستانسياليستي پراگماتيستي ، ماركسيستي ، اومانيسم شامل مدرن اومانيسم
اين.است روشنگري اومانيسم به تفسير نزديكترين پراگماتيستي اومانيسم مكتب ، چهار اين از
شلر.اس.اف و ديويي جان پيرس ، چارلز توسط. دارد ريشه آمريكايي عملگرايي فلسفه در مكتب
انسان شان ناسازگاري و علمي متد اعتبار انسان ، برتري به مكاتب اين همه.است يافته توسعه
.دارند اعتقاد ديني عقايد با
ماهيت عنوان به عقل درباره را روشنگر اومانيستهاي عقيده پراگماتيست ، اومانيستهاي
پراگماتيست اومانيستهاي.نميپذيرند انسان آزادي و انسان ماهيت معرف و تغيير غيرقابل
شده ايجاد محيطي شرايط تغييرات بر شناسانه انسان تاكيد -انسان عملكرد به چيز هر از بيش
.ميدادند اهميت -انسان توسط
وجودانسان و عقيدهاند هم پراگماتيستها با انسان كلي ذات انكار در اگزيستانسياليستها ،
كه ندارد وجود عيني و ثابت چيز هيچ آنها نظر از.ميكنند معرفي انسان ماهيت عنوان به را
.نيست ميدهد انجام او كه آنچه از غير چيزي انسان ماهيت.شود ناميده انسان ذات
است ، انسان اختيار از تحليل در روشنگر اومانيستهاي با اگزيستانسياليستها مشترك نقطه
ولي هستند راي هم روشنگران با انسان عقل تجليل در پراگماتيستي اومانيسم كه حالي در
خلاف بر اگزيستانسياليستي اومانيسم.دارند آنها با مخالف نظري انسان آزادي درباره
را انسان عقل برتري ولي دارند توجه انسان آزادي بر روشنگران همانند و پراگماتيستها
.نميپذيرند
طول در چندماركس هر اينكه دليل به ميماند ، بيفايده ماركسيستي اومانيسم زمينه در بحث
اين ندرت به بعد به سال 1845 از اما ميكرد ، استفاده اومانيسم واژه از سالهاي 41843
:ميكند رد را روشنگرانه اومانيسم دليل دو به ماركس چون ميشود مشاهده آثارش در اصطلاح
.است انسان ماهيت دائمي خلق معناي در تاريخي پيشرفت:اولا
.است افراد اجتماعي ارتباط از پيچيدهاي كل انساني ماهيت:دوما
اغلب كه است اجتماعي ايدهآلهاي انضمامي تعريف جهت در ماركسيستي اومانيسم تلاش بيشترين
برابري ، همچون ايدههايي اين ، بر علاوهميشد ذكر مبهم صورت به روشنگري اومانيسم در
.است بوده توجه مورد عملي نظر از ماركسيستي اومانيسم در روشنگري ، اختيارو
يادشده ، اومانيسم نوع سه خلاف بر كه است مدرن اومانيسم از ديگري نوع هايدگري اومانيسم
"اومانيسم باب در نامهاي" ;مشهورش اثر در هايدگر زيرا.ميكند رد را روشنگرانه اومانيسم
ميداند رامتافيزيكي -ميباشد نيز روشنگرانه اومانيسم شامل كه -سنتي اومانيسم (1947)
در را انسان ماهيت بلكه نميپذيرد ، ناطق حيوان عنوان به را انسان ماهيت از آنها تعريف و
اومانيسم رد در هايدگر اصلي دليل درواقع.ميداند هستي با او اوليه ارتباط در و وجود
هايدگر.ميبخشد متافيزيكي خصوصيت اومانيسم به انسان از تعريفي چنين كه است اين سنتي
حال اين با.ميداند وجود حقيقت درباره انديشيدن همان را انسان انسانيت درباره انديشيدن
كه ميشود يافت بودن ، نگران و ورزيدن تفكر قبيل از انساني خصوصيات هايدگري اومانيسم در
.ميشود ديده نيز مدرن اومانيسمهاي ساير و روشنگري اومانيسم در نوعي به
سليماني معصومه
انديشه هاي تازه
دوم هزاره پايان در فلسفي انديشههاي
هزاره پايان در فلسفي انديشههاي:كتاب نام
/ چاپ1381 تاريخ / هرمس انتشارات /ضيمران محمد دكتر با ارشاد محمدرضا گفتوگوهاي / دوم
.نسخه هزار سه:شمارگان
عرصههاي اطلاعات ، سپهر سيطره روزگار در ويريليو پل قول به و فرهنگ شدن جهاني عصر در
جهاني شبكه ياري به امروزهنيست امر متخصصان و نخبگان به مختص ديگر پژوهش و دانش
داد قابل همگان براي مكاني و زماني شرايط از فارغ نوعي هر از اطلاعات هرگونه (اينترنت)
مراكز و دانشگاهي زاويههاي چنبره از گوناگون علوم و اطلاعات ;بهتر عبارت به.است ستد و
از ميتوان اكنون هم اساس اين بر.است شده بدل همگاني گفتماني به و شده خارج علمي
طبقات و قشرها انحصار در ديگر اطلاعات و علم.گفت سخن دانش كردن مردمسالاري فراگرد
.باشد داشته اختيار در را آن جهاني شبكه به اتصال با ميتواند فردي هر بلكه نيست ، خاصي
.فرهنگهاست گفتوگوي و نزديك ارتباط و فرهنگي مرزهاي فروپاشي حاصل وضعيتي چنين بيگمان
خود علمي و دانشگاهي اشرافيت عاج برج از جريان ، اين از تاثيرپذيري با نيز فلسفه گفتمان
فزايندهاي شمار آشنايي قبل از اكنون هم.است شده برگردانده زندگاني متن به و شده خارج
شده داده تسري زندگاني حوزههاي همه به گفتمان اين فلسفه ، اصلي مفاهيم با جهان مردم از
.است رفتن ميان از حال در فلسفه فهمي سخت و درشتناكي كابوس و
برخي به نگاه با تا كوشيده "دوم هزاره پايان در فلسفي انديشههاي" كتاب راستا ، همين در
مهم موضوعات و مسائل از شماري دوم ، هزاره در فلسفي تاثيرگذار گفتمانهاي مهمترين از
و ساده ادبياتي و زبان اتخاذ با كتاب رو اين از.بگذارد بحث به را معاصر انسان روياروي
.دهد افزايش را خود مخاطبان تا ميكند تلاش روان
تحولات لزوم باشيم ، داشته ايران معاصر جامعه اجتماعي و فرهنگي بسترهاي به نگاهي اگر
در كه پرسشهايي تبيين به تا است لازم سبب اين از.ميكنيم مشاهده آن در را ژرف و كيفي
خود آستانه به ايران امروزه جامعه كه ميرسد نظر به.بپردازيم بوده تحولات اين بطن
فلسفي انديشههاي" كتاب.است كنوني بشر مسائل از نويني طرح تشنه لذا و باشد رسيده آگاهي
نتوانسته ، يا توانسته اينكه) كند حركت جهت دراين تا كوشيده "دوم هزاره پايان در
ماهيت باب در گفتوگو به اختصاص كه كتاب اول فصل از غير به.(است خوانندگان با قضاوتش
نظرگاههاي مهمترين باب در بررسي و بحث به كتاب فصلهاي بقيه دارد ، پسامدرنيته و مدرنيته
از (بودريار و كريستيوا ليوتار ، دلوز ، لكان ، دريدا ، فوكو ، گادامر ، هيدگر ، هوسرل ، نيچه ، )
از يك هر مفاهيم مهمترين پيرامون تا شده سعي گفتوگوها.ميپردازد آثارشان خلال
.است شده اجتناب حاشيهاي مسائل به پرداختن از لذا و گيرد صورت فيلسوفان
|