روانكاوي و تاريخ
جهاني پديده
ارتباط عدم و تنهايي
كوبيدن هاون در آب
روانكاوي و تاريخ
"بيچاره بيتوس" نمايشنامه روخواني به نگاهي
كريمي ايرج
و اغتشاش سود به چيز همه يا و ميكند سنگيني چپ به يا راست به يا ترازو كفه بار هر
ميريزد هم بر پراكندگي
رئيس) پاكدل حسين حمايت و آبسالان آرش پيشنهاد و ابتكار به نمايشنامهخواني برنامه
اين.شد آغاز شهر تئاتر در گذشته بهار ميانه از "نمايش با عصري" عنوان با (شهر تئاتر
تا كم دست - كه كرد وارد بارمان رقت تئاتري احوال و اوضاع در طراوتي چنان گويا برنامه
اين ميزان.برانگيخت تئاتر دوستداران دل در را اميدي حتي و هيجان - توجهي قابل مدت
پيكر در نفسي گويا ، برنامه ، اين كه بگوييم اگر نيست بيراه كه بود چندان اميد و هيجان
هميشه مثل ماجرا اين مايه جان است مملكت اين سنت كه همچنان و.دميد كشور تئاتر ملول
خود آرمان و اميد و سودا و عشق كه بوده - جوان و پير از - تئاتريهايمان شيفته جانهاي
.كردند بيمزد كار توشه ديگر بار را
پيش را همديگر كه مسيحي ، كريم يوريك قول به و است؟ لايزال انرژي و نيرو سرچشمه اين آيا
عشق از صرفا ميتواند ما تئاتر كي تا بوديم ، ديده شهر تئاتر جلو بيچاره بيتوس اجراي از
بكند؟ تغذيه تئاتريمان كارگردانهاي و بازيگرها
عرضه "نمايش با عصري" آغازين دوره در كه است نمايشخوانيهايي اولين از بيچاره بيتوس
كرده آغاز را خود دوم دوره جديد متنهاي تدارك و تهيه تعطيلي يك پي در برنامه اين) شد
آن بر شده نوشته سال 1956 در كه بيچاره بيتوس نمايشنامه":است آمده آن بروشور در (.است
امروزي شخصيتهاي انطباق و (نمايش در نمايش) بازي در بازي موقعيت از استفاده با تا است
بروز كه همانگونه - بپردازد آنان تحليل به (1789) فرانسه كبير انقلاب از شخصيتهايي با
آن يافته تحقير و سركوفته گذشته از ناشي را انقلاب از پس "وحشت حكومت" و خشونتها
".ميداند شخصيتها
پيداست اشاره حد همين از همچنين و است آشكار موجز و كوتاه اشاره همين از نمايش مضمون
باشد توجه جالب ما براي ميتواند اندازه چه تا نمايش اين تاريخي تجربه لحاظ از كه
به ميتوان":نهادهام مقاله اين پيشاني بر را آن كه نمايش از است ديالوگي خط نمونهاش)
(".بود مودب و كرد خدمت انقلاب
فرد رابطه به سو يك از - دارد جريان روانكاوانه و تاريخي سطح دو در عملا بيچاره بيتوس
سرگذشتي) خودش با فرد رابطه به ديگر سوي از و ميپردازد (همگاني سرگذشتي) تاريخ با
ما ، كه است ديالكتيكي پرسش اين ميكند مجسم صحنه بر تماتيك لحاظ از كه آنچه و.(خصوصي
سركوفته روياهاي يا عقدهها محصول حدي چه تا و تاريخ فرآورده حدي چه تا فرد ، عنوان به
خودمان خصوصي سرگذشتهاي قبال در حدي چه تا و تاريخ برابر در حدي چه تا و.هستيم خود
را خويشتن خود ، انقلاب پي در نيز ايرانيان ما كه پرسشهايياند يا مسائل اينها.مسئوليم
كه مسايلي و مطالب رئوس در - اصل در انقلابها حكايت چه ، .يافتهايم آنها مقابل در
نقش زيادي حد تا مدرن انقلاب اولين عنوان به فرانسه كبير انقلاب و است يكي - ميآفرينند
روخواني / اجرا كارگردان عنوان به مظفري حميد من ديد از.است كرده پيدا را الگو كهن يك
به بامعنا ميزانسنهاي و سنجيده فضاسازي با تا است شده موفق زيادي حد تا بيچاره بيتوس
ميگذارم تاكيد "اجرا" جنبه روي من.بدهد بصري جلوه آنوي نمايشنامه بنيادين مضمونهاي
بلكه نيست محض روخواني فقط نه.نيست محض روخواني كرده عرضه مظفري كه نمايشي چون
مجلسهاي ديگر برخلاف آنكه نخست.است داشته را واقعي اجراي يك موثر و پررنگ مولفههاي
با و.آمد صحنه بر تئاتر اين ي"نو تالار" در بلكه شهر تئاتر ترياي كافه در نه روخواني ،
نبوده برخوردار طبيعتا - لباس يا دكور طراحي مانند - اجرا معمول امكانهاي از اينكه
دوستان ، از گرفته قرض به يا خودشان ، از مناسب لباسهايي با مظفري هماهنگ و همدل گروه ولي
خانه در "آبي" چه هر" بود گفته همت اصغر كه شنيدم دوستان از نقل به.شدند ظاهر صحنه بر
شخصيت حال مناسب - است بوده او جامه در آبي رنگ بر قرار چون."آمدم و پوشيدم داشتم
قرباني را خودش آخر دست و دانتون ، جمله از كسان ، از انبوهي كه روبسپير چون بيروحي
عموما ديگران.بود او افراطي انقلابي زهد ثمره اساسا كه حكومتي ;كرد وحشت حكومت
/ماكسيم جز به.است تيره آنان جامههاي مجموعه در چيره رنگ يا دارند تن بر سياه لباسهاي
به خاكستري شلوار و كت كه آبسالان آرش شده كنترل و خوش صداي و دلچسب بازي با سنژوست
ضيافت مبتكر و ميزبان كه شخصيتي حال با مناسب و سفيد و سياه فاصل حد در رنگي - دارد تن
آنگاه ، وميگيرد عهده بر را تاريخي نقشي در بازي مهمان هر آن در كه است غيرعادياي
دستمال در مثلا آنجا ، و اينجا در مينياتوري و سرخ تاشهايي همچون قرمز ، رنگ از حسهايي
كه تيره فضاي اين در صندليها ، چوب و (كامران فريبا بازي با) دمولن لوسي / ويكتوار گردن
و انقلاب توامان حكايت مناسب هواي و حال شخصيتهاست ، پيشروي سفره درازي تيره روميزي
اين - شخصيتها سر پشت در - كوچك صحنه عمق در سياه لته يك.است كاردرآمده از روانكاوي
آن پشت به خروج هنگام يا ميشوند ظاهر لته اين پشت از بازيگران.ميكند كامل را فضا
- ميشويم روانكاوي و تاريخ كميك پيوند شاهد خندهآور ، لحظهاي در يكجا ، و.ميروند
او شلوار شكافته خشتك دونفرهشان خلوت در پيشخدمت تا شده دولا روبسپير / بيتوس كه آنجا
ميآيد شتاب با و لته پشت از وقتي چيز همه از بيخبر (كامران فريبا) ويكتوار و بدوزد را
.برميگرداند دو آن از و ميكشد جيغي ميبيند را برانگيز تفاهم سوء صحنه اين و
گونهاي مظفري نظر مورد ميزانسن با كه است عجيب ضيافتي پيچيده حكايت بيچاره بيتوس
انقلاب دژخيم ،(عيسامسيح) قديس يك جاي به كه تفاوت اين با ;است خودش براي آخر شام تابلو
در جمله از - "آخر شام" تابلوي ژانر در كه افقي خط.است نشسته آن مركز در (روبسپير)
مظفري سنجيده اجراي با و نمايش اين در است ايمان و تعادل تراز - داوينچي "آخر شام"
سنگيني چپ به يا راست به يا ترازو كفه بار هر و ميدهد دست از را خود تعادل بارها
.ميريزد هم بر پراكندگي و اغتشاش سود به چيز همه يا و ميكند
روخواني / اجرا اين تاثيرگذار ويژگي من براي كه بپردازم نكتهاي به ميخواهم اكنون اما
در نقشاش دو با متناسب كه همت اصغر بازي جمله از - موثر بازيهاي از جدا.است بوده
متمايل و خويشتندارانه ديگر سوي از و انرژي فوران با همراه و انفجاري سويي از هم نمايش
به او مردگي / خواب به نهايتا وجه اين و) است سركوفته عقدههاي پيشگاه در وانهادگي به
هژير كاظم دوپهلوي و نمايانه اقتدار بازي همچنين و (ميانجامد ميز روي بر درازكش حالت
ديگر سوي از و ميشود پديدار تاريخياش گذشته در دارد سويي از كه بورژوايي نقش در آزاد
محدودي امكانات با همه و - كند ظاهر حفظ و موقعيت حفظ حال زمان در ميكوشد كه بورژوايي
تاثيرگذار بامعنا گونهاي به و تاثيرگذار راستي به داشته صحنه به رسيدن تا نمايش اين كه
.است نمايش اين در "روخواني" وجه به اما من نظر هستند ،
و مضمونها و شده نمايش اين در بزرگ قوت نقطه يك به بدل اتفاقا من ديد از وجه اين
است اين ميآيد حساب به كه چيزي وقتها گاهي واقعا.است كرده تقويت را آن ميزانسنهاي
اتفاق اين و.بسازيم غنا و قوت سوي به عزيمتي نقطه محروميت و محدوديت از حتي چگونه كه
.است داده روي بيچاره بيتوس اجراي / روخواني در خجسته
ماهنامه" در بازيگري مبحث به منظم و متمركز گونه به كه سالهايي در ويژه به ديرباز ، از
توجهام مورد دغدغههاي از نقش و بازيگر واقعي شخصيت ميان ديالكتيك ميپرداختم ، "فيلم
كه معنا اين به - است يافته پيچيدهتري صورت بيچاره بيتوس در ديالكتيك اين.است بوده
و كند بازي را بيتوس نقش تا ميشود صحنه وارد دست در ديالوگهايش متن با همت اصغر مثلا
نقش بايد بيتوس نقش در بلكه همت ، اصغر عنوان به نه ولي.برود روبسپير جلد در بايد بعد
اين.دارد مصداق هم نمايش بازيگران ديگر مورد در مثال اين و.كند بازي را روبسپير
جلوه تاثيرگذارتر و رنگتر پر كردم مطرح كه روانكاوياي و تاريخ بحث تا شده سبب فرآيند
آنها روي از و ميشوند صحنه وارد آن به مجهز بازيگران كه متنهايي خود سويي از و.كند
با فرد رابطه مقوله همين پرتو در ميكنند بازي حال عين در و ميگويند را ديالوگهايشان
باشند ميزانسنها و صحنه سربار و داشته اضافي حضور كه متنهايي نه روانكاوي ، و تاريخ
بيتوس اجراي / روخواني بازيگران گويي عملا.ميشوند جلوهگر صحنه ضروري وسايل بلكه
و تاريخ به كه جايي تا اعمال نامه اين.ميشوند صحنه وارد اعمالشان نامههاي با بيچاره
آن از آشنايي تصور كه است اعمالي نامه همان حكم در ميشود مربوط شخصيتها روانشناسي
آن به بازيگرها خود با ارتباط در اينكه محض به وليكردههايمان كارنامه يعني:داريم
.ميگردد تقدير نامه به بدل و وامينهد را متعارفاش و آشنا معناي اين ديگر كنيم نگاه
به از ناچار محتوم و مقدور گونهاي به بازيگرها كه گفتههايي و كارها فهرست به يعني
تعبير همين آنگاه بينديشيم ، نقش و بازيگر ديالكتيك به كه همين ورساندنشاناند انجام
كمك داريم خود فردي گذشته و جمعي گذشته با كه رابطهاي مضمون تقويت به هم اعمال نامه از
يا دير كه پرسشي ميگذارد ، باقي ما خاطره در نمايش را مهم پرسش همان نهايت در و.ميكند
مضمون و هستيم؟ خود روان و تاريخ مسئول ما حدي چه تا:آنيم به كردن انديشه از ناچار زود
ماركس نظر مورد تاريخي جبر وجود با حتي حال ، هر در كه مسئوليتياست احساس در نمايش بزرگ
تاريخ قبال در مسئوليت احساس.ميشويم آن به ملزم ما فرويد ، نظر مورد ناخودآگاه سلطه و
.روانشناختيمان فرديت قبال در و
جهاني پديده
اشميت امانوئل _ بااريك گو و گفت
فخرطاولي كوروش:ترجمه
معاصر نمايشنامهنويسان پرخوانندهترين از يكي امروز ساله ، اشميت ، 40 امانوئل _ اريك
فرانسه در وقتي.است رفته صحنه روي جهان مختلف كشورهاي در نمايشنامههايش و است فرانسه
روي مختلف نمايش دو در دلون آلن و بلموندو پل _ ژان يعني نامدار ، هنرپيشه دو هفته يك طي
برخي اما ;نشناختند ازپا سر فرانسه در تئاتر پرشمار علاقهمندان شدند ، حاضر صحنه
امانوئل _ اريك قلم به نمايش دو هر كه كردند توجه مسئله اين به نيز تئاتر جدي شيفتگان
پاريسي پديده يك اصلا اشميت"معمايي نوسانات" و "جنايت بولوار يا فردريك":بود اشميت
.است كرده سرايت جهان سراسر به اشميت اپيدمي زيرا نيست ، زودگذر
شده اجرا زبان به 22 و جهان كشور در 27 اشميت "ليبرتن" و "معمايي نوسانات" ،"ويزيتور"
شده منتقل عامهپسند تئاتر به روانشناسي تئاتر حوزه از "فردريك" نمايشنامه با اواست
پيش فلسفه فارغالتحصيل البته و نمايشنامهنويس اشميت ، امانوئل اريك با گويي و گفت.است
جشنوارههاي در حضور براي جهان مختلف نقاط به پرشمارش سفرهاي خاطر به اشميت.شماست روي
.است تئاتر جهاني كارشناس يك قطعا خودش ، پيسهاي اجراهاي ديدن ويژه به و تئاتر
***
گوشه در و ميكشند سرك جهان تمام به شما نمايشنامههاي وقتي داريد احساسي چه:لوپوئن*
.ميشوند اجرا دنيا كنار و
قائل تفاوت جهان كشورهاي باقي و متحده ايالات بين بايد نخست:اشميت امانوئل _ اريك
.شده اقتباس من آثار از آمريكا در امااست شده ترجمه جهان تمام در من آثار.شويم
متفاوت ما با تاريخشان اساسا كه چرا ندارند ، را فرانسويها تئاتري فرهنگ آمريكاييها
هنگام در ميخواهيد شما وقتي فرانسه ، در كنيد ، توجه "ويزيتور" نمايشنامه به مثلا.است
از آمدن پايين صداي وقتي مثلا كنيد ، منتقل تماشاگر به را دورهاي يك از موقعيتي اجرا
وجود ما تاريخ در كه است چيزي اينميافتيد گشتاپو ياد ميآيد ، زدن در صداي يا پلكان
اما.كردهايم تجربه شهرهايمان يا خانههايمان در جنگ دوره طي ما همه و داشته
به را بيشتري جزئيات مجبوريد شما بنابراين.نميدهند نشان را واكنشي چنين آمريكاييها
پشت را اشغال دوران آمريكاييها زيرا شود ، ايجاد موقعيت آن تا كنيد اضافه كار
فرانسه در:ميكند فرق آمريكا و فرانسه در تئاتري سنت علاوه به.سرنگذاشتهاند
ديالوگ بايد آمريكاييها براي."ميكنند نگاه" آمريكا در اما ،"ميدهند گوش" تماشاگران
.شود نوشته كمتري
گرفت؟ صورت كارهايتان ميزانسن در تغييراتي ديگر كشورهاي در آيا*
من كشوري هر در.گرفتم قرار كارهايم مختلف اجراهاي تحتتاثير واقعا بگويم بايد من
به را مختلف بخشهاي اثرگذاري ميزان و ضعف و قوت و كردم پيدا كارهايم در جديدي جزئيات
.كردم درك عينه
برگرفتيد؟ درسهايي چه*
نمايشنامههاي براي كارهايم ، اجراي ديدن با بيشتر من.هيچ كه شده اجرا پيسهاي درباره
تئاتر مختلف بازيگران با من برخوردهاي همين از "فردريك" مثلا.ميبينم آموزش بعديام
اجرا كارهايم وقتي.تئاترم نويسنده من.است آمده وجود به مختلف تماشاگران و جهان در
تئاتر بازيگران ميدانيد.ميشوم مواجه دارند ، نام بازيگر كه غولهايي با تازه ميشود
من.دارند عمدهاي مشكل گذشتهشان و كودكي با گويي آنها.دارند خاصي حالت من نظر از
آن من":ميگيرم آنها از را پيام اين ميكنم ، نگاه مختلف نمايشهاي در آنها به وقتي
ديگر شخصيتهاي قالب در وقتي اما.برانگيزانم نميتوانم را كسي علاقه هستم ، كه طوري
".ميشوم دوستداشتني هستم ،
درباره نمايشنامهاي گرفتم تصميم و كردم پيدا خاصي علاقه بازيگران به جا اين از من
را يكي لومتر فردريك و برنادت سارا يعني بازيگري ، غول دو ميان از من.بنويسم آنها
.برگزيدم را لومتر سرانجام كه كنم ، انتخاب ميتوانستم
مدرن تئاتر به هم نگاهي جنبه يك از واقع در آثارتان ، در نوزدهمي قرن تئاتر طرح با شما*
...داريد
.بينديشيم امروز تئاتر درباره ميدهد اجازه ديروز ، تئاتر از كردن صحبت كه است اين واقع
ارائه كاري ميشويد مجبور شما وقتي.ميشود خلاقه كه است خصوصي بخش در تئاتر من نظر به
.ميكنيد خلق تازهاي چيز وقت آن باشد ، داشته مناسب كيفيت هم بفروشد ، هم كه كنيد
شد؟ پروژه اين وارد چگونه او ;ميدرخشد واقعا فردريك نقش در بلموندو پل _ ژان*
مورا ، - برنا با را طرحم داشتم وقتي روز يك.ميكردم فكر نمايشنامه اين به سالها من
زندگي لومتر فردريك با بلموندو كه گفت من به او ميگذاشتم ميان در تئاتر كارگردان
.است ميكرده بازي آن در لومتر روزي كه خريد اين براي را "واريته تئاتر" اساسا و ميكند
ميبينيد؟ چگونه را آينده كند؟ متوقف را شما ميتواند موفقيت آيا*
تئاتر پيشرو و موفق نويسنده يك معتقدم كلي طور به اما دارم ، برنامههايي من البته خوب
كامل پي در البته و نمايد پردازش را مختلف درونمايههاي بنويسد ، اضطراب با همواره بايد
صحنه روي ژاپن و آمريكا در كارهايم از اجراهايي زودي به.باشد تئاترياش زبان كردن
.نميشوم متوقف فعلا پس دارم ، زيادي برنامههاي هم خودم و ميرود
لوپوئن
ارتباط عدم و تنهايي
"مادوكس با شب سه" نمايشنامه به نگاهي
يزداني اصغر
كتاب سه و رمان يك نمايشنامه ، چهل سال 1987 تا آنكه با (Matei Visniec) ويسنييك ماتئي
آثاري فرانسوي زبان به فرانسه به مهاجرت از پس و سال 1988 از و رومانيايي زبان به شعر
در او از زيادي اطلاعات و است ناشناخته هنوز ايران كشور در اما كرده منتشر و خلق را
را نوشتن جدي طور به سال 1977 از و است روماني در متولد 1956 ويسنييك.نيست ما اختيار
.است شده معروف زبان فرانسوي نويسندههاي بهترين از يكي عنوان به امروز و كرده ، پيگيري
نشر توسط و ترجمه نظمجو تينوش كه اوست آثار جمله از "مادوكس با شب سه" نمايشنامه
.است كرده منتشر ماهريز
همولايتي ديگر يونسكو اوژن آثار خاص فضاهاي از متاثر اجمالي نگاه در نمايشنامه اين
توسط آنچه اما ميكند ، جلوه واقعي روابطشان و آدمها همه امر ظاهر در.است ويسنييك
توام پازل اين ميدهند ، شكل خود روايتگري با را مشتركي پازل انگار ميشود ، روايت تكتك
تحميلي ترس شدت از خنده اين اما بخندد ، ميخواهد خواننده حال عين در.است وحشت و وهم با
شهري "مسافرخانه _ قهوهخانه" يك در نمايشنامه رئاليستي بستر.ميشود بدل زهرخند به
خاطره و نقل "يارويي" از همه شهر آدمهاي.ميگيرد شكل باراني روز يك در و ساحلي
بازي خوشي به همه با و باشد ، حاضر مختلف جاي چند در ميتواند واحد آن در كه ميگويند
ميشود ، روايت ناآشنا مرد اين از آنچه.كند تعريف را زندگيش قصه و بكشد سيگار كند ،
كه است بييقه پيراهن و كشيده صورت با مسافري او مثلا.است مشترك نكتههايي بيان تقريبا
سيگار زياد مرد اين.است گزيده اقامت ساحلي متروكه شهر اين در شبانهروز مدت 3 به
هر با و است حالي با آدم او شهر ، مردم نظر از.ميدهد بيرون دماغش از را دودش و ميكشد
با انداختن تاس برونو ، با بيليارد) مختلف بازي يك صبح ساعت 4 تا را شب تمام آنان از يك
و بوده مرد نفع به آن نتيجه كه كرده (..و جاروكش با پوكر سزار ، با ورقبازي گروبي ،
معلق پل يك و آب از كودكيها در او !است نكرده دريافت را پولي هيچ برد اين ازاي به
به روايت اين...و ميكند فرض شده غرق آب از پر كوزه يك در را برادرش و ميترسيده
حال در _ مردم همين براي.ميشود گروتسك و غيرواقعي وهمآلود ، فضايي تلقين باعث تدريج
بشوند ، (مادوكس) او رفتن مانع كه ميگيرند تصميم _ بقيه طرف از نمايندگي به نفر حاضر 6
.باشند گرفته او از را غريب و عجيب بازي اين انتقام تا بكنند پرت پنجره از را او حتي و
.ميرسد گوش به مادوكس اتاق از كه ميشوند زيادي صداهاي متوجه ميروند ، بالا به كه موقعي
همين تكتك جاكليدي از و ميرود نزديك دارد ، گرفتن انتقام براي زيادي شتاب كه برونو
حالي در شدهاند ، مشغول انداختن تاس بازي به همگي كه ميبيند مادوكس اتاق در را آدمها
!نيست خيالي مادوكس از اثري هيچ كه
هيچ كه آدمهايي.است معاصر دنياي در آدمها "ارتباط عدم" و "تنهايي" درباره نمايشنامه
تكتك با شب هر غريبه مردي حالا.ندارند كردن بازي و گپزدن كردن ، تفريح براي فرصتي
ارتباط و دوستي متوجه را آنان احوال بد شهر اين ترك با و ميشود ، مشغول بازي به آنان
.ميكند
در و ميپردازد ، نمايشي آدمهاي واقعگرايانه روابط به نمايشي عمل با سطح در نويسنده
فضايي به واقعي يا خيالي مادوكس از نمايش آدمهاي مشترك روايت با ديگر لايههاي
و تلفيق پس از روايت و نمايشي عمل شيوه دو تلفيق با او بنابراين مييازد ، دست فراواقعي
چندلايهاي و قابلباور منسجم ، ساختاري حال عين در و برميآيد ، خيال و واقعيت همجوشي
از پيش تا كه اينجاست جالب.مينمايد عجيب و بينظير خود نوع در كه ميسازد پديدار را
گرفته و باراني _ تفريح و تعطيل روز _ يكشنبهها تمامي مرده شهر اين به مادوكس آمدن
گپ بشوند ، جمع هم دور كه هستند كنجكاو شهر مردم باراني يكشنبه اين در اما است ، بوده
...و بخورند نوشيدني شوند ، جويا را خود احوال و حال و برنند
از پس بار اولين براي آنها و ميدهد ، روي مادوكس رفتن از پس جالبتر اتفاق بنابراين
"مادوكس" از ميخواهند خشونت با چند هر ميچشند ، را بودن گردهم و دوستي طعم سالها
مدارا و دوستي با بايد آنكه براي است ، ناممكن انتقامگيري اين ديگر اما بگيرند انتقام
.بشوند مشغول بازي به
آمده بر فراواني ناگفتههاي گفتن پس از ژرف و عميق شخصيتپردازي و فضاسازي ويسنييك ، در
نمايش شخصيتهاي به را اجازه اين اواست (ديدني و) شنيدني (بيننده يا) خواننده براي كه
آلود وهم فضاي اين از تازهاي كشف به خودشان و بشوند ، ماجرا وارد يكييكي كه ميدهد
.برسند
كوبيدن هاون در آب
"نفرتيتي" نمايش به نگاهي
آشفته رضا
مازيار بهدوج ، حسين بازيگري و تهراني جلال كارگرداني و نويسندگي به "نفرتيتي" نمايش
تالار در قنبري امير و ملكي محمدصادق طهراني ، روشنك كلوري ، امير خورطلب ، پگاه رامين ،
و عجيب اتفاقات ابزورد نمايش اين در.ميشود اجرا ساعت 30/19 روز هر شهر تئاتر شماره 2
زندگي مانند حقيقي مسايل به نسبت را آنها تماشاگران ، خنداندن ضمن كه ميدهد روي غريبي
"آمده فرنگ از خان جعفر" نمايشنامه ،(پهلوي رضاخان دوران نمايشنامهنويس) مقدم حسن
.ميسازد آشنا (مصر فرعون) اخناتون و مقدم نوشته
است شده چيده طوري هم كنار در چيز همه و نميگيرد ، شكل نمايش طول در مشخصي داستان هيچ
موجود تعاريف با "نفرتيتي" در عنصري هيچ ديگر عبارت به.كند جلوه قاعدهشكن كاملا كه
دراماتيك ساختار كشمكش ، شخصيتپردازي ، از نه.نميكند مطابقت تكنيكي و فني كتابهاي در
عمل افراطي نويسنده مقام در تهراني جلال بنابراين.واحد و مشخص محتواي از نه و هست خبري
اين البته.كرد ياد آنارشيستي برخوردي بهعنوان او برخورد نوع از است بهتر شايد و كرده
با حتما بعدي نگاههاي در اما مينمايد ، تامل و تعمق قابل اول نگاه در برخوردها نوع
مينمايد ، آوانگارد ساختارشكني در تهراني اگر.شد خواهد مواجه انتقادي مجادلات و مباحث
.دارد "ضدانديشهورزانه" برخوردي كاملا است ، درامي نوع هر جوهره كه "انديشه" ارائه در
نيست مواجه معتدل و معين مشخص ، فكري جريان يك با "نفرتيتي" در بيننده يا خواننده يعني
به مرز و بيحد فضاي اين در بايد مخاطب و مينمايد ، سيال و پاشيده هم از چيز همه بلكه
كه را خيالي و واقعي آدمهاي اين منطقي چه نيست معلوم.نباشد خاص انديشهاي دنبال
اصرار تهراني اما.ميدهد قرار هم كنار در درنورديدهاند ، را تاريخي و جغرافيايي مرزهاي
مشغول افسارگسيخته جنون و روانپريشي هذيانگويي ، به باطل دور يك در اينها كه ميورزد
عايد متفكرانه نتيجهاي تا برآيد هرجومرجطلبي همه اين پس از انديشهاي بيآنكه باشند ،
جسارت اين كنترل اما مينمايد ، توجه قابل تهراني برخورد و جسارت نوع البته.شود مخاطب
جريان به بازي شده شناخته قواعد كردن ويران عين در چيز همه تا است ضروريتر امري هم
جريان اين وگرنه.باشد داشته بر در را خود خاص منطق هم مخاطب براي كه شود ختم تازهاي
منصه به ايران تئاتر عرصه در تازهاي رويداد هيچ و ميشود تلقي كوبيدن هاون در آب همانا
!است نرسيده ظهور
اين هرچند است ، برده قلم به دست زيبا و قوي زبان از سوءاستفاده يا استفاده در تهراني
از استفاده در توانسته او.است همراه زوايد و حشو با كوتاه و نادر مواقعي در زيبايي
.آيد شمار به مثبت و تازه اقدامي ما نمايشنامهنويسي تاريخ در كه كند عمل آنگونه زبان
|