رنج شعر و زندان شاعر
فرهنگي يادداشت
تنهايي روايت دغدغه
برميآيد شعر از آنچه
رنج شعر و زندان شاعر
حكمت ناظم تولد سال صدمين مناسبت به
دراشعار زيبايي به وطن رنجهاي
اشعار در وي و يافته انعكاس او
عصيان نيزنتوانسته عاشقانهاش
. كند پنهان را خفقاني چنين عليه
عشق ، به چيز هر از اوبيش
بود معتقد قيدها رهايياز
|
|
شهير روزنامهنگار و شاعر حكمت ناظم تولد از سال كوهنورد100 هنر ، نفيسه و ادب گروه
در.شد برگزار كشورش در وي براي بزرگداشتي مجلس پيش چندي مناسبت همين به.ميگذرد تركيه
و دوستان اين وجود با.ناميدهاند حكمت سال را امسال تركيه ادبي محافل از بسياري
چنين براي ديگر آنان نگاه از كه چرا نميرسند نظر به خشنود چندان هنرمندش طرفداران
بايد آنها هستند مردهپرست تركيه مردم معتقدند حكمت ناظم دوستان.است شده دير بزرگداشتي
به زندگياش دوران تمام و بود زنده كه زماني يعني ميكردند تجليل حكمت از پيش سالها
انتشار اجازه ناظم شعرهاي و كتابها حتي.برد سر به انزوا در را آن آخر سالهاي خصوص
سال خانوادهاش اما آمد دنيا به سلانيك شهر در سال 1901 اواخر در حكمت ناظم.نيافت
.شد بزرگ و متولد فرهيخته خانوادهاي در حكمت.گرفتند سال 1902 در را او شناسنامه تولد
زمان روشنفكر و آزاديخواه شعراي از و بوده مولويه طريقت پيرو پاشا ناظم پدرياش پدربزرگ
(سلطاني مكتب) سلطاني عالي مدرس از نيز پدرش "باي" حكمت.ميآمد شمار به خود
عنوان به و نشد موفق كار اين در اما پرداخت تجارت به آن از پس و شده فارغالتحصيل
دختر و اصيل خانوادهاي از خانوم جليله مادرش.شد استخدام زمان آن خارجه وزارت كارمند
نقاشي و مينواخت پيانو ميدانست ، را فرانسه زبان اوبود ترك معروف معلم انورپاشا ،
مدرسه در هم را ابتدايي اول سال و شد آشنا ادبيات و شعر با كودكي از حكمت.ميكرد
دوستش با ابتدايي دوره اتمام از پسرفت نمونه مكتب به پس رسانده پايان به فرانسويها
مالي تنگناي با خانوادهاش سال همان در اما كردند نام ثبت سلطاني مكتب در والانورالدين
ادامه "تاشي نشان" مدرسه در را تحصيلش و كرد ترك را مدرسه آن ناچار به حكمت شد ، مواجه
.داد
كرد كشف ادبيات و شعر در را او خارقالعاده استعداد پاشا ناظم پدربزرگش سالها اين در
سال 1919.فرستاد هيبليا ادبيات و شعر عالي مدرسه به سال 1917 در را ناظم خود ، خرج به و
اشغال تحت استانبول كه دهه 1920 اوايل درشد فارغالتحصيل مدرسه اين از حكمت ناظم
جوانان و سرود مليگرايانه مضامين با شعرهايي ميهندوست يك عنوان به حكمت بود بيگانگان
بود "جواني" شعر دوره آن اشعار معروفترين از يكي.كرد دعوت اشغالگران عليه قيام به را
به اوايل 1921 در.فراميخواند دشمنان عليه مبارزه و همبستگي به را كشور جوانان تمام كه
حركت آنكارا بهسوي پنهاني نورالدين والا و ضيا يوسف نافذ ، فاروق ديگر شاعر سه همراه
فقط كه شدند مجوز و پول منتظر روز چند شهر اين به ورود براي راه بين در ولي.كردند
نويسندگان از برخي با دو آن سفر همين در.يافتند آنكارا به ورود اجازه حكمت و نورالدين
جماهير اتحاد سياستهاي و كمونيسم تفكرات جريان در نزديك از و شده آشنا شرقي آلمان
جريان در ناظم ترتيب بدين.بود جذاب و جالب آنها دوي هر براي اين كه گرفتند قرار شوروي
از پسپيوست گروه اين به و گرفت قرار تركيه ملي ميثاق نام به شوروي به وابسته تشكيلاتي
ميان در وحدت ايجاد براي كه بود اين شد داده آنها به كه ماموريتي اولين آنكارا به رسيدن
به كار روز سه از پس كه طولاني شعر اين.بسرايند نورالدين دوستش همكاري با شعري جوانان ،
باعث ديگر طرفي از اما.كرد پيدا جوانان قشر ميان در وسيعي بسيار بازتاب رسيد ثمر
و شد استيضاح اشعاري چنين انتشار خاطر به فرهنگ وزير كه طوري به شد تركيه دولت نگراني
چنين اجازه ديگر كه داد قول نيز او.كند جدي برخورد كار اين عوامل با تا خواستند او از
اين.كردند توبيخ شديدا را نورالدين و حكمت آن از پس.ندهد نويسندگان به را فعاليتهايي
از نتوانست هرگز حكمت بعد به آن از.بود حكمت ناظم نشيب و فراز پر و سياسي زندگي آغاز
يارانش و او براي عرصه خفقان دوران آغاز با.باشد داشته گريزي تركيه مخفي پليس كنترل
بر بحث مدتي از پس نورالدين و اونيافتند كشور از خروج جز چارهاي كه طوري به شد تنگتر
كشور ، كدام به سياست و هنر جهان روز تحولات و تغييرات جريان در گرفتن قرار براي اينكه سر
.رفتند شوروي به روشنفكرشان دوستان از يكي پيشنهاد به كنند ، سفر فرانسه يا روسيه آلمان ،
آثار مطالعه به همانجا در و شد (KUTV) كمونيست شرق كارگران دانشگاه وارد حكمت آنجا در
با و شد علاقهمند نو سبك اين به نيز او.پرداخت روسيه و ايتاليا فرانسه ، نوگراي شعراي
نوين انقلابي نتيجه در و بسرايد ترك زبان به سبك همان در اشعاري توانست خلاقيت و ظرافت
به او.بود آزاد شعر قالب از فراتر چيزي وي آثار.بيافريند كشورش ادبيات دنياي در
جاي جاي در نميشد استفاده شعر در وجه هيچ به اين از پيش كه مضاميني و كلمات شيوايي ،
كارشناسان از بسياري نظر از و بود برخوردار خاصي آهنگ از وي اشعار.گنجاند بيتهايش
در خاصي جو دوران آن در.پيكاسوست پابلو همدورهاش نقاش آثار شبيه حكمت شعر جهان ادبي
مجلات به را خود اشعار دانشگاه در تحصيلش پايان از قبل تا حكمت.بود حاكم تركيه
سرعت به تركيه متفكر قشرميرساند چاپ به فرستاده (نو حيات) ينيحيات مثل ترك روشنفكري
.خواندند خود جمع به را او شده علاقهمند ناظم به
(روشنايي) آيدينليك نام به مجلهاي در و بازگشت تركيه به شدن فارغالتحصيل از پس حكمت
تحصيلكرده قشر و جوانان ميان در خصوص به جوان شاعر اين روزافزون محبوبيت از و نبود
وي تركيه استقلال دادگاه آگوست 1925 در 12 نيز خاطر همين به.ميكرد نگراني احساس جامعه
.كرد محكوم زندان سال پانزده به دولت براندازي و عمومي اذهان تشويش براي تلاش جرم به را
شوروي به مجددا آنجا از رفته ازمير به بود ، شده مخفي دوستانش پيشنهاد به كه ناظم
جمهوري سالگرد دهمين مناسبت به عمومي عفو قانون از استفاده با سال 1926 در ولي.بازگشت
حزب تشكيل اتهام به غيابا را او مجددا دادگاه سال 1927 در اما.بازگشت وطنش به تركيه ،
از وي نوشتههاي و آثار.كرد محكوم حبس سال سه به نظام ، عليه فعاليتهايي و مخفي
به بنا سال همان در ولي.نشد داده انتشار اجازه آنها به و شده جمعآوري كتابفروشيها
محسوب جرم آنها مطالعه حتي و آثار نشر كماكان حال هر در اما شد تبرئه نامعلوم دلايلي
روزنامهها در مستعار اسامي با را او شعرهاي و نوشتهها وي روزنامهنگار دوستان.ميشد
تمام در البتهشود دستگير سال 1928 در ناظم دوباره شد باعث نيز همين و ميكردند چاپ
ملاحظهاي هيچ بدون گرفتند تصميم آن از پس دوست دوبود او همراه نيز نورالدين مدت اين
دولت تلاش عليرغم سازند علني را دادگاهشان پنهان واقعيتهاي و كنند گفتوگو مطبوعات با
اكثر گفتوگوهايشان انتشار از پس بلافاصله گرچه.شدند كار اين به موفق تركيه
.شدند تعطيل ترك روزنامههاي
نيز عاشقانهاش اشعار در وي و يافته انعكاس او اشعار در زيبايي به وطن رنجهاي
رهايي و آزادي عشق به چيز هر از بيش او.كند پنهان را خفقاني چنين عليه عصيان نتوانسته
نوشتههايش و فعاليتها به كماكان حكومت سختگيريهاي وجود با ناظم.بود معتقد قيدها از
در پيوست - "شده نقاشي ماه" - آي رسيملي مجله تحريريه به سال 1929 در و ميداد ادامه
سوي از بارها و بارها سالها اين طول در او.كرد پيدا طرفدارانش ميان در بسياري محبوبيت
وي تا شد باعث ناظم مكرر بازداشتهاي و گرفت قرار بازخواست مورد تركيه استقلال دادگاه
ميان درگيري دوم جهاني جنگ آغاز از پيش.برد سر به زندان در را جوانياش دوران بيشتر
روانه يكديگر سوي به را مختلف اتهامات از موجي گروه دو و گرفت شدت چپ و راست نويسندگان
به همسويش نويسندگان و روزنامهنگاران از نفر دوازده و حكمت ناظم دليل همين به كردند
.ماندند حبس در ديگر سال يك باز و شدند بازداشت سال 1936 اواخر در شبنامه انتشار جرم
دادگاه توسط بازخواست از سپس و شد خوانده فرا دادگاه به مجددا پاييز 1938 در ناظم اما
شاقه اعمال با حبس سال پانزده به دولت عليه ارتشيها و سربازان تشويق جرم به نظامي عالي
در ويشد تشديد شاقه اعمال با زندان سال بيست به بازنگري از پس حكم اين و شد محكوم
گاهي از هر اما نرسيد كسي دست به هرگز آثار آن از بسياري گرچهميسرود شعر مرتب زندان
.بود نويدبخش مردم براي خبرهايي چنين درز
زندگي براي كمي مجال اما بود كرده ازدواج پيرايه نام به زني با شدن زنداني از پيش وي
مانند مجموعههايي زندان در.گذراند زندان در بيشتر را ايام اين چون.داشت او با
را "شيرين و فرهاد" و "منوفيس و يوسف" ،"مملكتم از انسان چشمانداز" - پيرايه رباعيات
به اعتراض خاطر به آنها اكثر كه زنداني در خود همبندهاي براي را اشعارش او.كرد تاليف
آسيب از نيز زندان در تا شد باعث همين و ميخواند بودند شده محكوم تركيه دولت سياستهاي
.نباشد امان در بدخواهان
در نوشتن به شروع مجددا و شد آزاد سال 1946 در دوم جهاني جنگ پايان از پس
ولي شده آزادتر مطبوعاتي فضاي ميرسيد نظر به دوران آن در.كرد وطن مانند روزنامههايي
آمدن كار روي به حتي.گرفت را فعاليتهايش جلوي شناخته عصيانگر را او تركيه مجلس هم باز
و ببرد بين از را نشريات و روزنامهها خفقان محيط نتوانست نيز سال 1950 در دموكرات حزب
در اگر حتي كه دريافت خسته شاعر اينبود مواجه مشكل با آثارش نشر براي همچنان حكمت
وطن ترك به تصميم بنابراين كرد خواهد احساس حبس در را خود شرايط اين با نباشد هم زندان
سال در.گذراند آنجا در را عمرش آخر سالهاي و بازگشت مسكو به روماني طريق از و گرفت
خصوصياش زندگي در حكمتكرد اعلام خارج ترك جمهوري مليت از را وي تركيه دولت 1951
عاشق است معتقد او خود گرچه كرد ازدواج بار شش دوران اين در كه طوري به نبود موفق چندان
اين از سال سيزده كه بود پيرايه با مشتركش زندگي طولانيترين ليكن بوده زنانش تمام
بار سه آن از بعد و شد جدا پيرايه از سال 1951 همان در.برد سر به زندان در را زندگي
محمد.است محمدناظم نام به منور همسرش چهارمين از حكمت فرزند تنها.كرد ازدواج ديگر
.ميكند زندگي فرانسه در و است نقاش
زمان تا و كرد ازدواج او با سال چهار از پس و شد آشنا ورا با سال 1956 در حكمت ناظم
.بود او با نيز مرگش
حضور با مراسمي طي پيكرش و درگذشت قلبي حمله اثر در خرداد 1963 سوم در حكمت ناظم
تعداد وي از.شد سپرده خاك به مسكو نوودويچ مزار در روس شاعران و نويسندگان از بسياري
.است مانده جاي به نمايشنامه و شعر زيادي
.است اميد و عشق از پر فضايي در ميهنپرستانه مفاهيم گيرنده دربر همه وي نمايشنامههاي
آثارش از كه آنطور اما ميخوانند كمونيستي افكار تاثير تحت شاعري ، را او برخي گرچه
.مينگريست لنين خصوص به سردمدارانش و كمونيست به منتقدانه نگرش نوعي با همواره پيداست
تنها را لنين آنكه بدون سرود استالين فوت از پس كه سال 1953 در خود شعرهاي از يكي در او
اينها تمام از بالاتر ولي داد جاي شعرش در نيز را ديگران و انگلس - ماركس بخواند رهبر
.خواند كارگري طبقه و جامعه نجات راه تنها را محلي حركت و مردم يكپارچگي
سالنهاي از يكي در را "نه؟ يا داشت وجود ايوانويچ ايوان" نمايشنامه نيز مه 1957 در 11
كمونيستي افكار و جامعه به موشكافانهاي نگاه كه تئاتر اينبرد صحنه روي به مسكو تئاتر
.كرد ممنوع را آن اجراي دولت بعد روز كه چرا درآمد اجرا به شب يك تنها داشت
و تركيه در چه كساني و داشت ادامه استالين زمان ممنوعيتهاي و فشار هنوز دوران آن در
را آنها طريقي هر به كه ميرفت اين احتمال لحظه هر و ميشدند تهديد مرگ به روسيه در چه
اين در يادداشتهايي و داستانها هم زندان در حتي حكمتبگذارند سرپوش آن روي و كشته
وي زندگي وضعيت.ميكرد چاپ مجلات و روزنامهها برخي در دوستانش طريق از و نوشته مورد
خودكشي را مرگش و بكشند را او مبادا كه بودند آن نگران همه و بود سخت بسيار زندان در
كمال و نورالدين والا مانند حكمت همفكران تمام دامنگير شرايطي چنين البته !دهند جلوه
.بود نيز پاشا
فرهنگي يادداشت
پياده ناشران يكهسوارو گرافيستهاي
امامي كريم
ناشر چندصد از _ اخير سالهاي در (غيردرسي) كتاب نشر "صنعت" افقي گسترش پيامدهاي از يكي
انبوهي ورود _ حاضر حال در نشر پروانه صاحب حقوقي و حقيقي شخصيت پنجهزار از بيش به
"مكفي" مالي بنيه و فني دانش و تجربه از اغلب كه است ميدان به كيلومتر صفر ناشر
جلو به قدم خاك و آب اين فرهنگ به خدمت قصد به و است خير نيتشان ولينيستند برخوردار
با كه است اين امر واقعيت ولي.دارم دوام و موفقيت آرزوي برايشان هم من و گذاشتهاند
بسيار كار غيردرستي كتاب نشر كتاب ، فروش شديد افت و كتابخواني به جوانان كردن پشت
كتاب كار به دولت همهجانبه كمكهاي اگر و (بيسود كلي به نگوييم اگر) است شده كمسودي
ميان از.ميداشتند حضور صحنه در پا سر و غيرورشكسته ناشر چند الان نميداند كسي نبود ،
كه ببرم نام نميتوانم هم را ناشر ده شايد من خصوصي ، بخش در نشر دستگاه و ناشر همه اين
موفق ناشر چند اين.دارند مثبت تراز مالي ، سال پايان در و ايستادهاند خودشان پاي روي
.رسيدهاند اينجا به حرفهاي مديريت بهترين و مالي سختگيريهاي شديدترين اعمال با هم
.ميكنند گذران نوعي به كه است ارشاد وزارت خريدهاي و دولتي كمبهره وامهاي لطف به بقيه
وجود (دارند توافق آن روي همه كه) كتاب نشر كار الزامات بديهيترين از يكي وضع ، اين در
سال در كه كتابي عنوان سيهزار بيست ، تمام روي است ، كتاب روي خوشچاپ و جذاب جلد پشت يك
تنگناي با ولي "ميشود فرستاده بازار به" بنويسم خواستم).ميشود توليد بالفعل اينجا در
بالقوه خريداران دست به حقيقت در كتابها از بسياري فروش ، مراكز تعداد محدوديت و توزيع
ورنيزني و رنگي چاپ كار در سال چند اين در كه پيشرفتهايي خوشبختانه و (.نميرسند خود
جلد پشت توليد و تهيه آمده فراهم كامپيوتري نرمافزارهاي امكانات نيز و برجستهكاري و
يا آقايان ميدهد؟ كسي چه را جلد پشت طرح خب ، .است شده آسانتر ايران در پركشش و جذاب
.نيست كم هيچوجه به وطن در هم تعدادشان امروزه كه گرافيست ، خانمهاي
چون پيشكسوتاني سراغ به بايد ميخواست خوشگل جلد پشت يك هركس كه نيست سابق مثل ديگر
صف در و برود آغداشلو آيدين احيانا يا شيوا قباد يا حقيقي ابراهيم يا مميز مرتضي
تعداد به خودمان دانشگاههاي از برآمده جوان گرافيستهاي.بايستد سفارشدهندگان طولاني
بر تكيه با كه خودآموختهاي جوانان هستند آنان ، كنار در و دارند حضور صحنه در زياد
را خودشان "فتوشاپ" و "فريهند" همچون كامپيوتري جديد نرمافزارهاي تواناييهاي
بدهيد اجازه.هستند ناشران براي كتاب جلد پشت طرح اجراي داوطلب و ميخوانند "گرافيست"
بسيار ايران در گرافيك هنر وضع كه كنم اضافه شوم ، بحث جزئيات وارد آنكه از پيش جا ، همين
با و ندارند اروپايي خوب گرافيستهاي از دستكمي ما گرافيستهاي هنرمندترين و است خوب
!اينترنت بانيان روان بر درود.هستند آشنا نيز جهان در كاربردي هنر اين گرايشهاي آخرين
موسسات در مخلص كه دور چندان نه گذشته در است؟ كدام كتاب جلد پشت طراحي و سفارش مراحل
رسم بود حقوقبگير و مقيم گرافيست چندين داراي موسسه هر و ميكرد ، كار بزرگ انتشاراتي
تعيين و سرصفحهها و سرفصلها طراحي براي ويرايش ، مرحله پايان در كتاب كه بود اين بر
كتاب امور به رسيدگي مامور گرافيستي ابتدا همان از و شود فرستاده توليد قسمت به حروف
هم را كتاب جلد پشت طراحي صفحهآرايي ، و حروفچيني مراحل پايان در سرانجام ، كه ميگرديد
ويراستار با كه جلساتي طي يا و متن از قسمتهايي خواندن با مدت اين در و ميداد انجام
و كتاب جنس از اطلاع با و بود شده آشنا خوبي به كتاب محتواي با بود كرده برگزار كتاب
نتيجه در و ميشد كار به دست (چاپ روش كاغذ ، جنس صفحات ، تعداد قطع ، ) آن فيزيكي مشخصات
بودند كرده گرافيست و ويراستار حضور در توليد و انتشارات دستگاه مسئولان كه توافقهايي
دو يا و تمامرنگي خط؟ يا نقاشي يا باشد عكس) جلدي نوع چه كه بود معلوم مرحله همين در
"اتود" سه يا دو يا يك معمولا گرافيست دستگرميهاي اولين حاصل.است نظر مد در (رنگ؟
و مباحثه مقداري از پس و ميشد بررسي دستاندركاران ، حضور با جلسهاي در باز كه بود
به سازگارتر آن مخاطبان خوني گروه و كتاب ماهيت با كه اتودها از يكي سرانجام مناظره ،
مرحله به را آن و كند كار آن روي تا ميشد بازگردانده گرافيست به و انتخاب ميرسيد نظر
دستاندركاران جلسه در ديگر بار ميرسيد ، پايان به جلد طراحي كه زماني و برساند "اجرا"
صداي با هم هميشه كه پرسشها اين به ميكردند سعي حاضران و ميگرفت قرار ارزيابي مورد
خواناست كافي اندازه به جلد روي در كتاب عنوان آيا:بدهند پاسخ نميآمدند زبان بر بلند
پشت كه دارد كشش و جاذبه آنقدر جلد پشت طرح ميشود؟آيا خوانده دومتري فاصله از و
پشت براي گرافيست كه رنگهايي آيا بدهد؟ نشان را خودش ديگر كتابهاي لابهلاي ويترين ،
جلد است قرار كه چاپخانهاي امكانات مخصوصا و ايران ، چاپي امكانات با گرفته نظر در جلد
عطف و جلد پشت در كتاب مشخصات آيا ميشوند؟ ديگري چيز اينكه يا و درميآيند كند ، چاپ را
و است؟ شده درج كتاب شناسنامه و عنوان صفحه در كه شده نوشته همانطوري درست كتاب
كه زماني ميراند؟ يا ميكند جذب را بالقوه خريداران كتاب جلد پشت آيا آنكه سرانجام
فرستاده چاپخانه به كار ادامه براي و ميرسيد تصويب به جلد پشت طرح بود مثبت پاسخها
عين در ديدهام ، كتاب بازار در ساله دو يكي اين در كه جلدهايي پشت از بسياري.ميشد
من به را تصور اين برق ، و زرق همه با يعني خوردن ، ورني و بودن خوشچاپ و بودن رنگين
فروش به و دارند همخواني كتاب جنس با كه هستند شدهاي فكر و خوب طرحهاي كه ندادهاند
طوري را آن حروف و كنند بازي كتاب عنوان با بود شده مد كه دوره يك در.ميكنند كمك آن
بدتر چيز هيچ كتاب يك براي.شود ناخوانا مطلقا كه بريزند درهم و بچرخانند و بپيچانند
خط پيچيدهترين لزوما خط زيباترين.باشد داشته معمايي و مبهم چهرهاي كه نيست اين از
پديد خوشنويس نسل چند سعي به ايراني متين زيباييپسندي حس هدايت به كه نستعليق خط.نيست
است لازم آيا باري ، .نسخ خط پيچيدگيهاي برابر در است واكنشي خود رسيده كمال به و آمده
اظهارنظر حق آن خلق در هيچكس كه نيست مطلق هنر.باشد (كتاب مخاطبان با رابطه ايجاد
مسئوليت كه كند نقاشي است بهتر بياورد پديد مطلق هنر ميخواهد گرافيست اگرباشد نداشته
سفارشدهنده كه است سفارشي كار يك كتاب جلد پشت طرح.اوست خود با چيزش همه اختيار و
آن درباره و باشد داشته حضور آن تكوين مراحل در ميتواند او نماينده يا ناشر يعني
در بايد گرافيست.كند بحث جلد نوع مورد در ميتواند ناشر و گرافيستكند اظهارنظر
اين تعامل ، اين حاصل و كند حركت است گرفته نظر در جلد چاپ براي ناشر كه بودجهاي محدوده
را گرافيستي.ميكند پخته را جلد پشت طرح كه است ناشر و گرافيست بين فكري دادوستد
از بيشتر و ميكند ديكته او به ناشر را جلد چيز همه كه است ناشر مطيع چنان كه ميشناسم
در بيچاره ناشر كه ميشوند روبهرو ناشر با تبحري چنان با كه ميشناسم را گرافيست يك
رعايت با كه است كسي هنرمند و خوب گرافيست ميان ، اين درندارد اظهارنظر جرات آنان حضور
.باشد شده كوبيده آن بر او هنري شخصيت مهر كه بياورد پديد اثري سفارشدهنده خواستههاي
تنهايي روايت دغدغه
"نسكافه عطر" انتشار بهانه به شريفزاده منصوره آثار به نگاهي
نخستين.است تطبيقي ادبيات رشته كرده تحصيل و تهران در متولد 1332 شريفزاده منصوره
روشنگران انتشارات سوي از "ميناكاري سرمهدان" نام با سال 1374 در او كوتاه قصه مجموعه
،"ستارهها" ،"زمردين كوههاي" ،"ميناكاري سرمهدان" قصههاي شامل مجموعه اين.شد منتشر
،"سخنراني" ،"فرامرزي آقاي چيني دوات" ،"پاييز تابلو" ،"مرغعشق" ،"قطار" ،"مجري"
قصه تعداد 10.است "سوسكها" و "پروانهها" ،"قمريها" ،"چهارپر شبدر" ،"گيتي دختران"
نوشته هفتاد دهه اول نيمه در ديگر قصه و 4 شصت دهه دوم نيمه سالهاي در مجموعه اين
شصت ، دهه دوم نيمه در كه است قصهنويسي شريفزاده ، كه گفت ميتوان رو اين از.شدهاند
عنوان به قصهاش مجموعه نخستين چاپ با هفتاد دهه اول نيمه در و است گرفته جدي را نوشتن
.است شده يادآور را خود جدي حضور قصهنويس ، زنان چهرههاي از ديگر يكي
يك هشتاد ، دهه آغاز در "نسكافه عطر" عنوان با شريفزاده قصهكوتاه مجموعه دومين چاپ
عطر" كوتاه قصه شامل 10 نسكافه عطر.قصهنويس اين جدي حضور بر است تاكيدي ديگر بار
،"عاشقان" ،"صبور سنگ" ،"گه تيكورا آبنباتهاي" ،"ابريشم گل نهال" ،"دوقلوها" ،"نسكافه
دهه دوم نيمه در آنها تمامي كه است "مار و جام" و "زيتوني" ،"فوري عكس يك" ،"امنيه"
نام با رماني آينده ماههاي در است قرار او از اين بر علاوه شدهاند ، نوشته هفتاد
داده شريفزاده نخست مجموعه جلد پشت در رمان اين انتشار خبر.شود منتشر "چناردالبتي"
.است هفتاد دهه در نويسنده اين كار محصول نيز رمان ايناست شده
لحاظ به چه متعارف دغدغههاي از ناشي آنها عنوانهاي مانند به شريفزاده قصههاي
زنان به مربوط او كوتاه قصههاي اغلب درونمايه.است نوشتن شيوه بهلحاظ چه و موضوع
و كارمند طبقه به متعلق نيز آنان از برخي كه است متوسط طبقه به متعلق و ايراني اجتماع
برخورد چگونگي با ارتباط در كه هستند مسائلي و دغدغهها داراي زنان اين.هستند اداري
مورد مرد ،"مرغعشق" مانند به قصهها اين از برخي در.است گرفته شكل آنان با مردان
ازدواج ديگري زن با و گرفتهاند ناديده را خود به زنان اين وابستگي و عشق علاقهشان ،
علاقه يكديگر به شدت به دوراني در كه ناهيد پسردايي "مرغعشق" كوتاه قصه در.كردهاند
ازدواج پولداري دختر با و ميزند پا پشت ناهيد به خارج در تحصيل از پس داشتهاند ،
پناه تنهايي به و ميشود دلزده ديگري مرد با شدن علاقهمند از ناهيد اين از پس.ميكند
قفسي در جفت بدون كه است ناهيد وضعيت تفسير براي نمادي قصه ، اين در "مرغعشق".ميبرد
از "ستارهها" قصه در.است داده دست از را خواندن آواز دماغ و دل و است مانده تنها
ديگري زن با شوهرش كه هستيم روبهرو مرگ روبه زني با نيز "ميناكاري سرمهدان" مجموعه
سه داراي مرگ ، حال در زن كه است حالي در اين است ، شده پسري صاحب او از و كرده ازدواج
در.است داده قرار مرگباري وضعيت در را او زن ، اين به نسبت مرد بياعتنايياست دختر
قصه اين كرده ، ازدواج ديگري زن با مرد شده ، جدا مردش از فرنگيس نيز "فوري عكس يك" قصه
براي دارد قصد مادري ،"دوقلوها" قصه در.ميپردازد زندگي در فرنگيس وتنهايي ويراني به
خانه در را دختران مرد ، .درآورد دوستش پسران عقد به را دخترش دو سابقش ، شوهر از انتقام
.باشد گرفته انتقام زن از تا بكشد آتش به آنها با را خانه كه ميخواهد و كرده حبس
و مردان گاه و شوهران خيانت مردانشان ، از زنان جدايي مردانشان ، و زنان بين رابطه سردي
در كه زنانيهستند شريفزاده قصههاي موضوعات مهمترين از مردانه استبداد و بدرفتاري
قابل كاملا خواننده براي كه هستند ايراني جامعه از زناني ميشوند ، توصيف قصهها اين
قصهها خواننده براي چيز هر از قبل كه كرده ترسيم را شخصيتهايي نويسنده ، .هستند لمس
آن از "ميناكاري سرمهدان" مجموعه از "زمردين كوههاي" و "گيتي دختران".پذيرند باور
.آمدهاند گرفتار مردانه خوهاي و خلق در كه زناني به دارند اشاره كه هستند قصههايي دست
شوهرش دستور به را چهارماهه جنين تا شده مجبور گيتي نام به زني "گيتي دختران" قصه در
بمباران در كه داشته دختري گيتي ، ببرد بين از نيز را شدنش بچهدار امكان و كند سقط
آخرين در را گيتي مادرانه حسي بگيرد را او جاي ديگري بچه كه نميخواهد مرد و شده كشته
.شد خواهد چه او سرنوشت نهايت ، در كه نيست معلوم اما.ميدهد فراري عمل اتاق از لحظات
به قادر رضا ، شوهرش كه دارد وجود پروين نام به جواني زن نيز "زمردين كوههاي" قصه در
به كه است باستانشناسي رضا.است كرده حبس شرايط بدترين در را پروين و نيست شدن بچهدار
.است طبيعت و سنت عتيقه ، اشيا درگير شدت
سر بر را مادربزرگش سنگي آينه و كرده عتيقه اشيا از پر را خانه نيز عقدشان سفره سر
كار تنور آپارتمان ، در دارد ، را طبيعت در زندگي دغدغه شدت به رضااست گذاشته سفره
مانند به تا ميكند مجبور را پروين و ميكند استفاده روشنايي براي نفتي چراغ از گذاشته ،
.بپوشد لباس عشاير زنان
قصه.است ساخته ويران زني را آنان زندگي كه شدهاند ترسيم مرداني نيز قصه دو يكي ، در
به اصلاني فرهاد زن.است دست اين از شريفزاده قصههاي درخشانترين از يكي "زيتوني"
اصلاني فرهاد كه شده مدعي بگيرد ، اقامت بتوانند كه اين براي و كرده سفر كشور از خارج
برود ، خارج به ديگر ماه دو يكي اوضاع ، سروسامان از پس تا مانده كه مرد است ، مرده
قصه ، اين.است مرده او دهنده ، ويزا كشور نظر از چون شود ، خارج كشور از نميتواند
.اوست تنهايي و اصلاني ويراني نمايانگر
درونمايه آدمها ، ويرانكننده تنهايي كه گفت ميتوان مجموعه دو قصههاي به كلي نگاه در
مردي يا زن ويراني ، به منجر تنهايي اين باعث و باني.است شريفزاده قصههاي تمامي كلي
!ديگران سوي از آدمها درك عدم.است كشانده بدبختي و بدبيني ورطه به را ديگري كه است
.است ويراني اين علتهاي از يكي
اخص طور به "پروانهها" و "فرامرزي آقاي چيني دوات" قصه دو شريفزاده ، قصههاي ميان در
براي اعتمادي گونه هيچ جاي قصه ، دو اين در.ميگذرد ادارهها در آدمها روابط به
مترصد نوعي به آدمها تمامي.نيست يكديگر براي اداره يك در آمده گرد كارمند آدمهاي
دارد ، رواج ديگر چيز هر از بيشتر چه آن فضا اين در كنند ويران را ديگري تا هستند فرصتي
آثار در مضموني دغدغههاي به مربوط شد ، گفته تاكنون چه آناست تخريب و بدگويي
متعارف كاملا شكلي در نوشتن شيوه لحاظ به دغدغهها دست اين به پرداختن است ، شريفزاده
يكديگر با شخصيت دو كه ميگيرد شكل موقعيتي در قصهها اين اغلب.است شده انجام ساده و
شخصيتپردازي كه آن بر علاوه آنان ، بين شده ردوبدل گفتوگوي طريق از و ميكنند برخورد
گفتوگوي يك با زن دو قصهها ، اين بيشتر در.ميرود پيش به نيز روايت ميشود ، انجام
گوها و گفت اين.ميكنند افشا را شخصيتها شكلگيري براي نياز مورد اطلاعات ساده ،
.ميشود انجام ساده و عادي كاملا
آثار ميان در نمونهها بهترين از "ميناكاري سرمهدان" مجموعه از "زمردين كوههاي" قصه
.است شريفزاده
خالهجان ، .نشستهاند همديگر كنار در اتوبوسي در مسافرتي تور يك در جانش خاله با پروين
براي سرنخي و مقدمه پرسش اين.است نشده بچهدار چرا كه ميپرسد پروين از مقدمه بدون
.است رضا شوهرش و پروين شدن اتمام حال در مشترك زندگي روايت
بنبست به زندگي دندانپزشك دكتر و ناهيد بين گفتوگوي طريق از نيز "مار و جام" قصه در
.ميشود بيان شوهرش با ناهيد رسيده
مشخص خواهر ، دو بين گفتوگوي طريق از كه است دست اين از ديگري نمونه نيز "دوقلوها" قصه
.است چگونه زندگيشان احوال و اوضاع كه ميشود
شخصيتهايش آن طريق از كه است قصههايش در شريفزاده تمهيدات مهمترين از يكي گفتوگو
ميبخشد ، شكل فضاسازي همراه به را قصهاش موقعيت كه اين هم و ميكند معرفي و ترسيم را
اغلب كه گونهاي به:است برخوردار بيشتري نمود از "عطرنسكافه" قصه مجموعه در ويژگي اين
.گرفتهاند شكل تمهيد همين از استفاده با قصهها
در و ميكند معرفي را شخصيتهايش تدريج به ميكند شروع نرمي به را قصههايش شريفزاده ،
اين در.ميشود قصه شكلگيري به منجر سطرها آخرين در كرده خلق كه را موقعيتي نيز ، پايان
لازم ايجاز تا ميرود كار به دقت نهايت شخصيتها ، پيرامون اطلاعات افشاكردن در ميان
نوشته متن خود در چيز همه قصهها ، اين در سو ديگر ازباشد شده رعايت كوتاه قصه يك براي
خواننده ، ذهن در و متن از بيرون در قصه دادهها ، به توجه با بلكه نميرسد ، اتمام به شده
همينگوي ارنست معروف حرف آن قصهها اين خواندن با.ميگيرد خود به را شدهاش اتمام شكل
كه اين بر مبني ميكند مانند آن در شناور يخي قالب به را كوتاه قصه كه ميآيد ياد به
.ميآيد بيننده چشم به اول نگاه در حجم اين از بخشي تنها
پيش در كه نوشتني شيوه در نويسندهاش بيشتر پختگي از "عطرنسكافه" مجموعه كوتاه قصههاي
.ميدهد خبر گرفته
هفتاد دهه در كه ميگيرد قرار زني قصهنويسان جرگه در شريفزاده مجموعه ، دو اين با
.ميگيرد قرار معاصر ايراني قصه تامل قابل نويسنده زنان از يكي زمره در و كردهاند ظهور
خواهد فراهم خاصي جايگاه نويسندهاش ، براي باشد ، توجه درخور اثري اگر "چناردالبتي" رمان
.آورد
برميآيد شعر از آنچه
منتقد نگاه
آزرم محمد
گفتمان اين درون را شعرشان و ميدانند رسمي شعر گفتمان مخاطب را خود كه شاعراني
ذيل نوشتهها اين گرفتن قرار توجيه و مينويسند كه آنچه به بخشيدن رسميت براي مييابند ،
از بيرون بلكه شعر ، خود در نه مينويسند ، كه شعري هدف كه بپذيرند بايد ناچار شعر ، عنوان
بازي را وسيله يك جز نقشي كه پذيرفتهاند پيشاپيش شعرها اين ترتيب اين به.دارد قرار آن
بدون است ، زبان فلسفه در اصطلاحي كه را "زباني بازيهاي" كه حالي در رو اين از.نكنند
در مشخص ، معنايي بازي وسيله را خود ميكنند ، انكار آن از اي آگاهي كمترين دادن نشان
به زبان ديگر ، طرف از.معنا اين بيان وسيله بهترين عبارتي ، به و مينمايند شعر از بيرون
ميشود محدود آن كار و ميشود داده تقليل - بازي وسيله اجزاي از يكي - شعر عناصر از يكي
و دارد نام "حقيقت" و است شاعر نزد آن جاي كه بيروني مشخص معناي آن بيان براي كمك به
در.است درك قابل مردم براي آن از بعد و شود زده حرف آن از نوشتار زبان در كه آن از پيش
.بگويد ميخواسته شاعر كه است معنايي بيان رسمي ، شعر گفتمان براي شعر حقيقت جمله ، يك
شعر آن متن شكل و شعر آن خود در را شعري هر هدف ;دارد ديگري باور اما شما پيشروي متن
در را آن نمود و شده گذاشته اجرا به آن درون و شعر متن در آنچه كه چرا ميكند ، جستوجو
از بخشي كشفكننده خواننده ، جايگاه در واقع در و ميكنيم مشاهده شعر هر زباني رفتارهاي
به شاعر كه آنچه نه شود ، تلقي شعر هدف ميتواند تنها هستيم ، شعر در موجود زباني امكانات
شعر هر متن شكل از آنچه.است برنيامده آن پس از اما داشته را آن بيان قصد مولف عنوان
و نيست زبان جز چيزي كه است متن شكل همين دارد ، وجود حقيقتي اگر كه است اين برميآيد
ميافتد ، اتفاق زبان خود در كه است زباني امر يك شعر ميشود گفته وقتي.باشد نميتواند
دريافتهاي به و - خواندني امر - بخواند را آن ميتواند خواننده كه است چيزي شعر يعني
خوانده امكان اصلا نباشد زباني امري شعر اگر.برسد شعر اجراي و گرفتن شكل چگونه از خود
ميشد ، تصور شاعر نزد كه حقيقتي آن.ندارد وجود آن متكثر معناهاي دريافت و درك و شدن
خود دريافت و درك فقط كه است خوانندهاي آن مقابل در شاعر و است زباني امر يك نيز خود
.داشت خواهند ديگري دريافت آن ، برابر در ديگران و كند بيان ميتواند را
كه آنچه همه و انگاريها انسان مرسل ، مجازهاي استعارهها ، جز چيست ، شعر حقيقت پس
كه "زباني بازيهاي" جز باشد ميتواند چه جمله ، يك در و است زباني آرايههاي بزرگنمايي
شعرهاي در ويژه به بسيار ، كاربرد از بعد و است شعر متني قراردادهاي از مجموعهاي
و رايج قواعدي صورت به آن مخاطبان نظر از شعرند ، از بيرون حقيقتي دنبال به كه بيانگرا
.است درآمده اجباري
استعارهاي جز چيزي بردهاند ، ياد از كه است تصوري آن رسمي شعر گفتمان نزد حقيقت
متن شكل و زبان از بيرون حقيقتي شعر هر براي متن ، اين باور به اما.نيست زبان در فرسوده
را حقيقتي شاعر كه فرض به.مييابند بروز شعر متن رفتارهاي كه جايي ندارد ، وجود آن
همواره كه را بيان اين وقتي است ، شعر خود جز چيزي حقيقت ، اين بيان مگر داشته ، مدنظر
نپذيريم ، شعر حقيقت عنوان به هستند ، هم خواندني زبانياند ، امري چون كه دارد رفتارهايي
.ماند نخواهد باقي هم فرضي حقيقت آن از چيزي
كردن درك و خواندن قابل آن از بعد و شدن نوشته از پيش را شاعر نزد فرضي حقيقت كه نگاهي
كرده اعتراف شعر ، متن در قرارداد يك آمدن پديد و زباني بازي يك انجام به خود ميداند ،
دستور به شعر نيست قرار نميشود ، متوقف شعر در زبان دستور حد در زباني بازي اما.است
متن شكل در زبان به البته بدهد ، دستور زبان به بايد شعر ;باشد داشته كامل اعتقاد زبان
از كه گونهاي به شعر متن در كلمهها دادن قرار شود ، اجرا شعر خود در بايد حقيقتخودش
و غياب از شعر شناخت افق نشاندهنده نيست ، چيز آن حقيقت نشاندهنده بزنند ، حرف چيزي
با و باشد داشته دلالت امكان شعر آن خود در بايد شعر هر حقيقت.است شعر در چيز آن نبود
به.ميسازد ممكن شعر آن زباني بازي كه قراردادهايي با.شود حاضر شعر متن در رفتارهايي
را آن طبيعتا و بگرديم دنبالش كه نيست آن از بيرون در چيزي شعر هر حقيقت دليل همين
بايد خواندن ، هنگام در شعر زبان در موجود امكانات به توجه با كه است چيزي بلكه.نيابيم
عنوان به را خود و آيد پديد صورتهايش از يكي در او شرايط حسب بر و خواننده وسيله به
نميتواند است ، خواندني امر يك كه آنجا از ديدگاه ، اين با شعر ، حقيقت.بنامد شعر حقيقت
فراتر خود از خواندني هر در مداوم صورت به بلكه شود تلقي ساكن و ثابت چيزي عنوان به
ميرسد نظر به اما.شدن دگرگون حال در پيوسته و است فعال و زنده شعر ، حقيقت پس.ميرود
.است "زبان" مفهوم از رسمي شعر گفتمان سخنگويان تلقي شود ، دگرگون بايد حقيقتا آنچه
آن فهم باعث دادن نسبت زبان از بيرون به را تكه هر و آن كردن تكه تكه و "زبان" تقليل
- ميشود شعر در زباني امر هر نشدن مفهوم آن تبع به و ماندن ناخوانا باعث بلكه نميشود ،
امر:رويم فراتر و ندارد وجود غيرزباني امر هيچ شعر در كه آوريم ياد بهاست شده كه
.ندارد وجود غيرزباني
|