!قشنگه شهر اين عجب
عجله قرن
از خود انتظارات كشور كل دادستان
كرد بيان را روزنامهنگاران
در انتظامي نيروي هليكوپتر سقوط جزئيات
اروميه
در مينيبوس دستگاه يك واژگونشدن براثر
شدند مصدوم دانشآموز نيشابور 10 محور
فرصت يك اجتماعي نوظهور آسيبهاي:بروجردي
هستند جامعه براي تاريخي
در "روزنو" مسئول مدير :ارشاد وزير معاون
است ابهامات كردن برطرف حال
!قشنگه شهر اين عجب
روزگاريدستگاهي روزي كه كردهاند حكايت گفتار ، شيرين شكرشكن طوطيان و اخبار راويان
وغريبي عجيب چيزهاي ايندستگاه در ظاهرا!ميگفتند"فرنگ شهر" آن به كه داشت وجود
كه آنجا تا ميشدند ، وبرآشفته ميماندند شگفت در آنها ديدن از خلايق كه داشت وجود
و روتكانالي شدهو روكش و دندانهايعاريهاي به انگشتحيرت اختيار ، با و بياختيار
!وارنگه و رنگ چقدر!فرنگه شهر عجب !قشنگه شهر اين عجب":ميگفتند و ميگزيدند غيرهشان
گفته بهتر اگر و توجه از دستگاه صاحب كه بود زيبا اشعار اين سرودن از بعد دقيقا و "
سعي كه بود وقت آن و مييافت خبر بيشتر مقابل وانگشتگزيدگيطرف بهتزدگي از باشيم
يك دادن جلوه استراتژيك نيز و جزيي و عيان مساله يك پيچاندن و دادن لفت با تا ميكرد
بيشتر تماشاي هواي رابه جيبش و زده گره هم به تماشاگررا پاي و دست ارزش ، فاقد موضوع
را دستها پس !!نمايد زده بهت را وي هم بابت اين از تا كرده ، خالي غريب ، و عجيب چيزهاي
و رنگ...رنگه همه از...فرنگه شهر شهر ، آهاي ، " كه برميآورد فرياد و ميكوفت هم بر
كسي نه كه دارد وجود دنيا اين عجايبيدر بشتابيدكه "!قشنگه شهر اين عجب...وارنگه
!ميرسد جن عقل به نه ميداندو
بيوزني دچار را انسان كه حرفهاييميزنند بعضيجاها در خلايق از بعضي كه بشتابيد
تهي تفكراست و خرد و عقل چه هر از را سر و ميرساند لب به را آدميزاده جان و ميكند
و خال خوشخطو مار يك همچون قشنگ !!باشد كرده قشنگتر آدمي براي شهررا ميكندتا
گاه و بلند گاه و است كوتاه گاه گذاشتنيكه سركار و !انسانسركار گذاشتن همچون قشنگ
!راهي سردو بر كردن گير بلاتكليفيو عمر يك اندازه به
كجايي؟ فتوكپي
ن-محمدحسين
كفالت تا سربازي تكليفخدمت تعيين براي رفتم و كردم تمام را مصيبتدانشگاه هزار با
را ديدمهمه!"دفترچه طبق مدارك":گفت وظيفه نظام اداره.بگيرم عهده به را مادر
هم حكماست مفقود است سال ساليان كه چرا.پدر شناسنامه فتوكپي جز كرد فراهم ميشود
بار سه از بعد كل احوال ثبت رفتيم.احوالبگيريم ثبت از را فتوكپي شد قرار.داريم
رفتيم.بدهيم تا بياور نامه وظيفه نظام از !نميدهيم!!است مملكتي سند گفتند ، مراجعه
امام مجتمع از كجا؟ از.بگير فرضي موت برو نامهاي؟ چه؟چه يعني گفتند.وظيفه نظام
بنده!نه آنجا داشت ، انتها و ابتدا لوت كوير اما رفتيم ، خرداد پانزده ميدان خميني ،
اقدام...و طلاق و مفقودي و حضانت براي مادرت كه سرپرستي اداره برويد بايد:گفت خدايي
يعني.مركز رفته و شده اعلام مختومه پرونده!نداشته اموال پدرت چون گفتند.رفتيم.كرده
سكونت محل قضايي مجتمع برويد ميتوانيد همه اين با اما!خرداد پانزده ميدان مجتمع همان
سن سال پنج و هفتاد چون.نميدهيم:گفتند اما.رفتيم.كنيد فرضي موت تقاضاي آنجا از و
كنيم فرض اينكه يعني.فرضي موت ميگوييد خودتان شما جان ، آقا:گفتيم !باشد داشته بايد
آيد حساب به مرده ديگري ، سن هر يا 50 سن 3040 در مثلا كسي وقتي حالا خب ، !مرده طرف
به كه نميشود اضافه زنده مانند كه مرده سن به !برود بالا سنش تا نميكند رشد ديگر كه
!ندارد ما به هم ربطياست قانون قانون گفتند ، هم باز اما !باشد رسيده سال پنج و هفتاد
!شماست مشكل بقيهاش!داديم جواب كرديد ، سوال
به را نفرشاهدتان سه بايد اول گفتند كه محل ، از تحقيق فرم سراغ برويم گفتيم دفعه اين
اين از يك هيچ كه باشيد داشته نظر در).بدهيد را فرمتان بعد برسانيد قانوني تاييد
اين.نكنيم چه و كنيم چه كه حيران مانديم (!است نشده داده شرح دفترچه در دستاندازها
اينقدر چرا!ميكنم تعجب:گفت وكيل.شديم جويا باره اين در را وكيل يك نظر رفتيم بار
از برويد.باشد داشته وكيل به نياز كه نيست كاري كار ، اين حال هر به !پيچشده؟ در پيچ
.دارند را پروندهها آنها.كنيد اقدام گرفته صورت طلاق ازدواجو كه دفترخانهاي طريق
از اما.ما به دادند دفاترشانرا.كرد تغيير محضر چند:سردفترگفت.دفترخانه رفتيم
.مربوطه حوزه به رفتيم.پدر شناسنامه صدور به مربوط حوزه برويد.نداريم خبر پروندهها
وظيفه نظام اداره چون ضمن در.نميخورد شما بهدرد است ، رونوشت داريم ما كه چيزي گفتند
.نميدهيم هم گواهي هيچ.كنيم كاري نميتوانيم است ، نكرده هماهنگ ما با را قبلچيزي از
و ميدهند نامه ما به خواستند ، اگر.بدهيد برگهايشتوضيح روي.كنيد پست را مداركتان
.ميكنند استعلام
كه... و كفالت و خدمت وضعيت تعيين و اقدام براي شروع نقطه رسيديمبه ما و القصه
اين در افراد تك تك كه بود جوابهايي و راهنماييها براساس مراجعهها اين تمامي البته
توپ و بمانيم كه اين!دوراهي سر ماندهايمبر ما حالا !!كردهبودند ارائه ادارهها
قبايلآدمخوار يا آفريقا شاخ به را خودمان كورهراهها از كه اين يا فوتبالشويم
در ما بخيري عاقبت كه چرا !!شويم فرنگيعاقبتبخير شهر غربتي در شايد برسانيمتا
اين با ميبرد ، شاسيپيش و كليد فشردنچند با را كارش دنيا كه زماني در هم آن اينجا ،
!!قشنگه شهر اين عجب خودمانيم ، واقعاكه!ميرسد نظر به محال امري اوضاع
دستفروشي عاقبت
احمدپور
آمدند نفر دو يكي روزها از يكي.مردانه شدمدستفروشپيراهن اجبار از.كرمانم بچه
قيمت با را پيراهن اگر اما:گفتند آخر.دارد جريمه كردي ، معبر سد گفتند اول.سربساطم
رفتم فردايش !چشم گفتم!است شده تمام بفروشي ، قضيه مغازهدارما دوست به پايين
چندين گرفتندالان را پيراهنها.نشد معاملهمان.پيراهن دانه شصت با هم آن.سرقرار
اما.آمد پيراهنها.هستم پيراهنهايم گرفتن پس منتظر داغ آفتاب اين زير كه است ساعت
پيراهنها ميان در فاكتورها لاي كه توماني هزار يك و بيست بدون هم آن.تا چهار و چهل
.كرمان برميگردم بليت يك با فردا!است فرنگي شهر عجب كه شما شهر از هم اين!بودم گذاشته
!نخواستيم حلال كار
پيشرفت دربهدر
د -رشيد
!رسيدم خوشبختي به آهان ، گذاشتم ، گفتم شهر به پا و شدم جدا كه كوهستان و دشت دل از
شهر اين به چطور حالا !معتاد و ودربهدر آواره شدم كه شد اين.سنگ به خورد سرم اما
؟!قشنگه شهر عجباين نگويم ، و نزنم پوزخند
بود رويا فقط
ل -پرستو
كنم ، چه از خسته و فقر از خستهمادر و هميشگيپدر دعواي از خسته و بودم ساله سيزده
خيلي اولش.شهر آمدم.چاك زدمبه و برداشتم را مادر پول كيف روز يك.آنها چهكنم
خوشحال و كردم فراموش را چيز خريدندهمه برايمموبايل كار وقتياول ميترسيدماما
بقيه و بود رويا يك فقط چيز همه.بال شكسته پرستوي يك شدم اينكه تا بيخيال و شدم
هم حالادادم ادامه پسنداشتم برگشت راه.شدن تفاله و تحقير و بيكسي و بيسروساماني
!پلنگه و گرگ از پر -قشنگه شهر اين عجب بگويم ، ميتوانم فقط
گربه پنجول
.دختر يك آوردمخواهرم پسر تا دو من.بگويم خلاصه.زياد مشكلات بوديمبا خواهر تا دو
و خواهرم سر گذاشتند بزرگ كلاه شوهرشيك با اونوقت.بخت خونه رفت و شد بزرگ دختره
.شد ديوونه غصه از نرفت بيرون كه بس و بود خانهنشين خواهرمهميشه !بردند اموالشو
را خانه.زدند گولم پسرها.داشتم كوچك خانه يك هم من.شد باعث دختره اين بيشترشهم
پنهان را پولها!ميكشيمت چاقو با ندهي ، ما به را پولش اگر!زال گفتندپير.فروختم
!كنم ماندهامچه سرگردان و آواره حالابودند زرنگتر اونها اما.كردم
شدهاندمثل همه.ميبيني بدي ميكني ، خوبي كسي بههر.درنميآورم سر روزگار از
از بعضي و زندگي اين فرنگييه شهر عجب راستيكه راست.ميكشند پنجول صورتت به.گربه
!جماعت اين
***
.است عالم خدا كي؟ به تاكجا؟تا!داشت خواهد و دارد ادامه قضايا اين و روزگار اين و
و داد جاي انسان بدن اعماقسلولهاي در را نبوغ نيكوييو و شعور و حركت كه خدايي همان
باري به مثبت بار از را همهحسن اين چگونه و ميكنيم چه كرديمو چه همه ، اين با ما ،
و ندانمكاريها با كه آنقدر !بچرخيم تا چرخ ، به:عاقلان قول به!مينماييم تبديل منفي
و سازيم دگرگون بشريرا اخلاقي ، اجتماع ورفتاريو ناهنجاريهايعملي آشفتگيهاو
نابود را بشر نسل زمانو و زمين واداريمو تلاطم به طبيعياش حركت عكس جهت در را زمين
ذرهاي و كند بخير وارنگرا و رنگ جامعه عاقبتاين و آخر خداوند كه!نماييم منهدم و
. آمين.عطا آن به دلسوزيرا و عطوفت
رستم مشهدي فاطمه
عجله قرن
با.ميشود بيدار من اشاره يك با دخترم.ميپرم خواب از ساعت دلخراش صداي با ساعت 6
گرمش پتوي زير از را او و ميكنم تنش رادرخواب پسرم لباس.راميشويد صورتش بسته چشمان
تا.ميگيرم را دخترم دست ديگرم دست با و ميكنم بغل را پسرم دست يك با.ميكشم بيرون
بين در.ميشويم سوار عجله با.ميرسيم ايستگاه به اتوبوس با همزمان و ميدويم ايستگاه
.كند حركت ، اتوبوس داخل مسافران سد از ازعبور قبل يا و كنيم رد را ايستگاه نگرانم راه
كودكش مهد به را پسرم و مدرسهاش به را دخترم دويدن حالت به تقريبا ميشويم پياده وقتي
كارت عجله با ميدوم اداره تا خودم و ميسپارم مربيش رابه او !شده دير چونميرسانم
.ميخورم صبحانه تمامتر هرچه سرعت با.است ساعت 5/7ميزنم
كارهاي.بمانم اداره در بيشتر نشوم مجبور تا ميدهم انجام را محوله كارهاي عجله با
ميدهند نشان را كه 12 ساعت عقربههاي.است ساعت به چشمم !ميدهد؟ انجام كسي چه را خانه
.ميبرم كودك مهد به عجله با را او و ميدهم را ناهارش.ميروم دخترم مدرسه به عجله با
انجام را تاخير ساعت يك اين عقبمانده كارهاي عجله با.برميگردم اداره به دوباره
سرويس از تا ميكنم جمع را وسايلم باعجله ساعت 5/3.نشود نبودنم متوجه رئيسم تا ميدهم
تا ميكشد دستم از را دستش پسرم ميدهد تحويلم را بچهها مهدكودك ، مربي وقتي.نمانم عقب
.ميشويم سرويس سوار او داد و جيغ و گريه با و ميگيرم را دستش عجله با.شود سرسره سوار
تا ميشويم پياده عجله با و ميگيرم دستم را كيفبچهها و لباسها مقصد ، به رسيدن نزديك
نگران من اما ميخواهد پفك من از و ميكند گريه پسرم راه بين !نكند غرولند سرويس راننده
ميخرمو را نان.ميشويم صف وارد عجله با و نميدهم اهميتي گريهاش به.هستم نان صف
در كليد اماوقتي.ميرود بيرون تنم از اداره خستگي نرسيده منزل به.ميرويم خانه طرف به
نشده ، جمع رختخواب.ميآورد يادم به را خستگي دوباره خانه منظره ميچرخانم را آپارتمان
اسباببازي ديشب ، شام نشسته ظرفهاي درآوردهام ، بچهها تن از عجله با صبح كه لباسهايي
ميدهم را بچهها عصرانه عجله با.ميكنند دهنكجي من به همه و همه...و بچهها شده ولو
.ميكنم تكاليفش نوشتن به وادار را دخترم و
را دخترم ديكته ميكنم ، مرتب را خانه ميكنم ، آماده را شام مقدمات ميشويم ، را ظرفها
ميكنم ، كمك دخترم به رياضي درحل همميزنم ، را داغ پياز ميكنم ، گردگيري ميگويم ،
خرد سيبزميني ميكنم ، يادداشت باطله روزنامه يك گوشه را تلويزيون ساعت 5 آشپزي دستور
ميدهم انجام را بيرون خريد شود پخته سيبزميني تا ميكشم ، برقي جارو را فرش ميكنم ،
قبل.درميآيد صدا به در زنگ ساعت 9.هستم بچهها نگران چون ميآيم ، منزل به عجله وبا
به باخستگي و ميكنم عوض را لباسم باعجله كند ، طي را طبقه سه پلههاي شوهرم اينكه از
ميدهم ، را بچهها شام ميكنم ، دم را چاي.بنشينم كنارش نميكنم فرصت.ميزنم لبخند رويش
.و ميكنم آماده را خوابشان جاي ميكنم ، رانگاه دخترم ميزنم ، مشق رامسواك پسرم دندانهاي
...بدهم خبر؟ چه پرسيده كه را شوهرم جواب نتوانستهام هنوز من و است ساعت 11..
طياري نيره
از خود انتظارات كشور كل دادستان
كرد بيان را روزنامهنگاران
روزنامهنگاران ، صنفي انجمن مديره هيات اعضاي با ديدار در كشور كل دادستان:اجتماعي گروه
.كرد بيان را مطبوعات و روزنامهنگاران از خود انتظارات
با ديدار اين در نمازي ، عبدالنبي آيتالله كشور ، كل دادستاني عمومي روابط گزارش به
ارتباط ضرورت و جامعه حيات ارزشمند وسيله دو عنوان به قلم و زبان تاثير"بر تاكيد
در مندرج مطبوعاتي رسالت به عمل" را مطبوعات از خود انتظار ،"حكومتي مقامات با مطبوعات
.كرد ذكر "سنت و كتاب براساس توحيدي تفكرات توسعه و ترويج" و "مطبوعات قانون
،"مردم مشكلات انعكاس براي تلاش" ،"غربي نه و شرقي نه سياسي توسعه" كشور كل دادستان
براي تلاش" و "تبعيض و فقر و فساد رفع جهت در رهبري معظم مقام منويات تحقق براي تلاش"
ديگر از نيز را "سازمانها و نهادها همه و سهگانه قواي ميان همكاري و تعامل توسعه
.كرد عنوان گروهي رسانههاي از مدعيالعموم ، عنوان به خود انتظارات محورهاي
صنفي انجمن ظرفيتهاي همه از استفاده"،"ملي مصالح براساس خبرها اعلام" همچنين
مواردي ديگر از "ذلت و عزت ماندگاري خصوص در تاريخي تجربه به توجه" و "روزنامهنگاران
آنها رعايت به نسبت تا خواست ، روزنامهنگاران از خود سخنان در كشور كل دادستان كه بود
.گمارند همت
.خواند مفيد را مطبوعات و جرائد اندركاران دست با نشست ادامه پايان ، در نمازي
.شدند نشستهايي چنين ادامه خواستار ديدار اين در نيز صنفي انجمن مديره هيات اعضاي
در انتظامي نيروي هليكوپتر سقوط جزئيات
اروميه
اروميه در انتظامي نيروي هليكوپتر فروند يك سقوط پي در:همشهري خبرنگار - اروميه
.شد منتشر حادثه اين از بيشتري جزئيات
انتظامي نيروي فرمانده"گراوند احمد" سرتيپ امير صبح ، ساعت 8 دوشنبه روز اساس ، اين بر
از بازديد براي استان ، مرزباني فرمانده جمله از ديگر نفر همراه 6 به غربي آذربايجان
تركيه ، مرز به منتهي"دالامپر" منطقه عازم مرزي ، پاسگاههاي وضعيت بررسي و مرزي مناطق
.ميشوند
فني نقص دليل به هليكوپتر دقيقه و 39 ساعت 8 انتظامي ، نيروي عمومي روابط مسئول گفته به
.بود بيفايده نشستن زمين به سالم و كنترل براي خلبان تلاش و سعي و شده مشكل دچار
از و فداكاري با است قطعي هليكوپتر سقوط اينكه از اطلاع با خلبان ، ""قليزاده افشار"
منجر نتيجه در كه نبينند آسيب سرنشينان كه ميكند هدايت را هليكوپتر طوري گذشتگي جان
.ميشوند مجروح ديگر سرنشين سانحه6 اين در.ميشود شهادتش به
بوده خدمت سال از 29 بيش با انتظامي نيروي ورزيده خلبانان از شهيد ، خلبان كه است گفتني
.است
در مينيبوس دستگاه يك واژگونشدن براثر
شدند مصدوم دانشآموز نيشابور 10 محور
- نيشابور محور كيلومتري در 20 بوس ميني دستگاه يك شدن واژگون اثر بر:ايرنا
.شدند مصدوم دانشآموز سبزوار 10
دانش دختر حامل 20 و است اراك پرورش و آموزش اداره به متعلق بوس ميني اين
مسئول يك.بود كشور آموزان دانش اسلامي اتحاديهانجمن اردوي در شركتكننده آموز
دانشآموزان اين به وارده جراحات خوشبختانه:گفت نيشابور رجايي شهيد اردوگاه در
.نيست جدي يافتهاند ، انتقال نيشابور پزشكي فوريتهاي مركز به كه
راه پليس كارشناس از خودرو اين واژگوني علت كسب براي ايرنا خبرنگار تلاش
:گفت شهرستان اين انتظامي فرماندهي در مسئول مقام يك ولي ماند بينتيجه نيشابور
جادههاي در سنگيني ترافيك بجنورد ، سمت از شمال محور شدن شدن بسته از پس
.است شده ايجاد نيشابور به مواصلاتي
فرصت يك اجتماعي نوظهور آسيبهاي:بروجردي
هستند جامعه براي تاريخي
اجتماعي نوظهور پديدههاي و آسيبها:گفت كشور وزير اجتماعي امور معاون:اجتماعي گروه
مناسب برنامهريزي آنها روي بر بايد كه هستند تاريخي فرصتي يك ما جامعه در امروز
.گيرد صورت
"توسعه و ايلام" دانشجويي همايش از روز دومين در چهارشنبه روز"بروجردي اشرف"
ندارند تاريخي پيشينه حتي كه را اجتماعي تحولات اين افراد از بسياري:افزود
كه حالي در ميكنند تعبير نسلها بين گسست و ارزشها تهديد اجتماعي ، بحران بعنوان
بهرهبرداري درست آنها از بايد كه هستند تاريخي فرصتهاي بلكه نيستند ، تهديد اينها
.شود
و كرد ذكر ايران جامعه امروز اجتماعي پديدههاي از يكي را جامعه بودن جوان وي
ميتواند نيرو همين شود مديريت خوب جوان زياد جمعيت همين اگر:داشت اظهار
.باشد داشته اسلامي نظام ثبات و حفظ و پايداري در را نقش بيشترين
خودباوري فرهنگ رشد تاريخي ، فرصت اين از استفاده براي دولت برنامه:گفت وي
جامعه سطح در تصميمات ثقل مركز جوانان تا شود مي تلاش و است جوانان بين در
.بشوند
هيچ عضو دانشجويان درصد متاسفانه 25 دهند مي نشان بررسيها:كرد تصريح بروجردي
مي نشان اينامر و نيستند ها(NGO)غيردولتي يا و صنفي و غيرسياسي سياسي ، از اعم تشكلي
.است نكرده پيدا تعميم دانشجويان بين در مشاركتپذيري فرهنگ هنوز كه دهد
كشورمنتشر دانشگاههاي سطح در دانشجويي نشريه هماينك 800:گفت حال همين در وي
دانشجويان صنفي مباحث و ديدگاهي سياسي ، مسايل طرح آنها مطالب عمده كه شود مي
.است
جديد الگوهاي ايجاد جمعي ، تشكلهاي شكلگيري:گفت كشور وزير اجتماعي امور معاون
پديدههاي ديگر از شغلي امنيت و يابي شغل دغدغه و اجتماعي جديد آسيبهاي مصرف ،
.هستند اجتماعي نوظهور
در "روزنو" مسئول مدير :ارشاد وزير معاون
است ابهامات كردن برطرف حال
مدير:گفت اسلامي ارشاد و فرهنگ وزير استانهاي و مجلس امور معاون:اجتماعي گروه
ايجاد شبهههاي و ابهام كردن برطرف حال در "روزنو" شده توقيف روزنامه مسئول
.است شده
تشابهاسمي لحاظ به:افزود ايرنا خبرنگار به چهارشنبه ديروز"حقشناس محمدجواد"
به باور اين قضائي مقامات براي ،"روزنو" روزنامه و "نوروز"شده توقيف روزنامه
با روزنامه دو اين گردانندگان ارتباط و شده جابجا روز و نو كلمه چون كه آمد وجود
.است شده راهاندازي نوروز جاي به نو روز هم ،
ارتباط مورد در كه ابهاماتي است تلاش در روزنامه اين مسئول مدير:كرد اضافه وي
وي.كند اصلاح را داشته وجود روزنامه اين با نوروز شده توقيف روزنامه بين
ارتباط ايجاد و ضابطهمند قانوني ، نظارت اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت هدف:كرد تاكيد
.است جامعه در مختلف نگرشهاي بين در منطقي
و مستند همهجانبه بايد نشريات بر نظارت كه دارند اعتقاد عدهاي:گفت حقشناس
آزادي از بايد نشريات كه باورند اين بر نيز برخي:افزود وي.باشد اغماض بدون
.باشند برخوردار نظارت هرگونه و مرز و حد بدون
نيست ، موافق نگرشها اين از هيچيك با ما جامعه اينكه لحاظ به:داشت اظهار وي
كار كه كنيم نزديك هم به بيشتر را ديدگاه دو اين داريم سعي ارشاد وزارت در ما
.نيست سادهاي
و كشور وضعيت با متناسب مطبوعات آزادي از حمايت با تلاشيم در:كرد خاطرنشان وي
.كنيم برطرف را روزنامهها توقيف مشكل داريم ، كه اختياراتي
|