كثرتگرايي و همزيستي
آمريكا معاصر فيلسوف رورتي ريچارد با جهانبگلو دكتررامين گفتوگوي
كنار آنها با بايد كه است مردمي با شدن همراه و آمدن كنار" معني به تنها كثرتگرايي
;"بياييد
يا و هيتلر با نميتوانيد شما."بياييد كنار كجا هر در و كس هر با" كه معني بدين نه
نيستند ، بلكه آمدن كنار براي جاهايي گولاك و بياييدآشويتس كنار استالين
كنيد مبارزه آنها بردن ميان از براي بايد
و علاقه از آمريكايي نوپراگماتيست فيلسوف ;رورتي ريچارد پيشين بخش در:اشاره
ويتگنشتاين ، چون فيلسوفاني وامدار همه از بيش را خود و راند سخن فلسفياش وابستگيهاي
مسائل به وي گفتوگو ، بخش واپسين در اينك.دانست هايدگر و نيچه جيمز ، ويليام ديويي ، جان
شدن وجهاني مدارا گفتوگو ، كثرتگرايي ، همزيستي ، :قبيل از كنوني جهان به مربوط
:ميخوانيم هم با.ميپردازد
برنشتاين ريچارد كه ميكند "گوهر آيينه و فلسفه" كتابتان متوجه مرا شما ، ديدگاه اين *
فيلسوف يك از اخير دهه چند در كه كتابهايي برانگيزترين چالش و مهمترين از يكي" را آن
كه دهيد نشان كوشيدهايد كتاب اين در شما.است كرده توصيف "رسيده چاپ به آمريكايي
متداول سنت همان از ناشي ميبينيم ، يافته نظام تحليلي فلسفه در ما كه محورياي اشتباهات
دادن مشروعيت براي كوششي عنوان به معرفتشناختي ، برتري به اعتقاد يعني كانتي ، و دكارتي
ادعا اين در فيلسوفان كه بگوييد ميخواهيد اينجا در شما آيا.است فلسفي تاملات خود به
ميگويند؟ گزافه ميسازند ، را ما بنيادهاي كه
دست چيستند آن يا اين بنيادهاي كه پرسش اين از بايد فيلسوفان كه ميكنم فكر من.بله -
از بخش آن يا اين يا و جنبش آن يا اين ميتوان چگونه كه بينديشند آن جاي به و بكشند
عنوان به بيشتر را خود بايد فيلسوفان ميكنم فكر من.كرد هماهنگ هم با را فرهنگ
.باشند زمينهها و بنيادها يافتن پي در آنكه تا بنگرند هماهنگكننده
از را جهان ما كه دليل اين به ، نباشد ذهن عيني ساختار برپايهنوعي فهم و درك اگر پس *
زمينههايي ما چگونه صورت اين در ;ميكنيم تفسير گونهگون (پارادايم) الگوهاي دريچه
.بيابيم خود سياسي و اخلاقي كنشهاي براي
.دارد را خود توجيهي الگوهاي اعتقادات ، و كنشها به پاسخ براي فرهنگي هرخوب بسيار -
عبارت واقع در فرهنگي برآيند.متفاوتند هم با پذيرش ، مورد توجيهات يافتن نظر از فرهنگها
اين كردو يكدست و ممزوج را توجيهات اين از مجموعهاي بتوان كه است راههايي يافتن از
يا و شناخت براي واقعي زمينههاي يايافتن و نو زمينههاي يافتن به ربطي هيچ البته كار
با انساني رفتار الگوي يك توجيه و كردن هماهنگ با مرتبط دقيقا بلكه كنشهاندارد ،
برخي كه است گفته سو اين به سده 17 از فلسفي سنت.است انساني رفتار از ديگري الگوي
"اخلاقي عام آگاهي" كانت گفته به يا و ممتازند طبيعي علوم مثلا.ممتازند فرهنگ بخشهاي
ذهن ساختار در ريشه چون باشد ممتاز بايد كه ميدهيم توضيح نيز فيلسوفان ما و است ممتاز
.نيستند ممتاز اينها ،(عملگرايي) پراگماتيستي ديدگاه از اما.دارد واقعيت ساختار يا و
صرفا بلكه ندارند ، استثنايي و امتياز فرهنگي زمينههاي يا گفتمانها اين از كدام هيچ
.است دشوار فرهنگ بخشهاي ديگر با آنها كردن جفت
مفهوم يك جهاني ، مفهوم آيا گفت؟ سخن "جهاني" مفهوم از ميتوان چگونه صورت ، اين در *
است؟ طبيعي ماوراي بيمعناي
شما كه هنگامي مثال ، براي.باشد دستيابي قابل چيزي معني به بايد جهاني ، مفهوم -
آيين" يك به يا و نيازمنديم "جهاني تمدن" يك به يا ،"جهاني مجمع" يك به ما ميگوييد
اما.دستيابياند قابل كه گفتهايد سخن چيزهايي داريم ، از نياز "بشر حقوق براي جهاني
و چشماندازها براي صفتي عنوان به اجتماعياش ، مطلوب و آرماني قالب در "جهاني" مفهوم
.است كژانديشي يك دقيقا من براي يك اين و ميشود تعريف ويژه ديدگاههاي يا
ديني سنتهاي با شرق مردم كه ميدانيد شما چون ميكنم ، پافشاري مطلب اين روي من *
وجود "ديني شناخت آيا" كه دست اين از پرسشهايي بنابراين.ميكنند زندگي (غيرسكولار)
.است معتبر و آنانبجا از بسياري براي هنوز دارد ،
من ديد به ،"است؟ شناخت اين آيا" كه پرسش اين منظورم.است نادرست من نظر از پرسش اين -
موجه را آنها فرهنگ يك كه دارد وجود اعتقاداتي.نميكند ما به كمكي و نيست سودمندي پرسش
برهان خود و موجه را آنها است ممكن ديگر فرهنگهاي آنكه حال.ميكند تلقي برهان -خود و
مساله "آيند؟ كنار هم با ميتوانند فرهنگها اين چگونه" كه است اين سودمند پرسش.ندانند
"ناسازگارند؟ آنها از يك كدام" كه است اين
اعتقادات كدام هر فرهنگها اين اگر.برميگرديم گفتوگو مساله به ما ديگر بار يك پس *
چگونه ندانند ، فرهنگها ديگر كه بدانند موجه چنان را آنها و باشند داشته را خود متفاوت
شود؟ برقرار گفتوگو فرهنگها اين ميان
يهوديها ، كاتوليكها ، و هستند ديني كثرتگرايي سنت داراي كه جامعههايي در -
چنين ميكنند ، زندگي هم با روادارانه و صلحآميز شرايطي در مسلمانان و پروتستانها
مطرح اجتماعي مساله اين بيشتر بلكه ،"دارند شناخت كداميك" كه نيست مطرح برايشان پرسشي
دادن شكل براي درست راهي پرسش اين من نظر به و "كنيم همزيستي ميتوانيم چگونه" كه است
پيش و ماست پيش شناخت"بگويد كسي اگر بنابراين ، .اينجامعههاست در تكثرگرايي امر به
اين ،"است؟ شناخت آن راستي آيابه"بپرسند نيز فيلسوفان و "نيست شما
.ندارد ما براي سودي فلسفي لحاظ به كه ميرود راهيرا من نظر به گفتوگو شيوه
.دارند باور شناخت نبود بر حتي ذن ، مانند فلسفهها ، برخي *
ميان اجتماعي تعاون و همياري.است دور به ما بحث اين از بسيار بحث اين من نظر به -
اين براي مشترك راهحلهاي و توجيهات پذيرش و مشترك عقايد وجود به بستگي بشر افراد
متقاعد و توجيه هم براي را يكديگر بايد.كنيم گفتوگو يكديگر با بايد ما.دارد عقايد
و "حقيقتيابي"فلسفي سنت اين از متفاوت انسانها سوي از عقايد و كنشها توجيه اما.كنيم
سعادتمندي براي كافي اجماع به رسيدن حوزه در موضوعي دقيقا يك ، آن.است "طلبشناخت"يا
.است جامعه در
و اجتماعي عدالت به و ميدانيد رومانتيك ليبرال - بورژوا يك عنوان به را خود شما *
"همبستگي" مفهوم همانا شما اجتماعي فلسفه در اصلي مفهوم و داريد باور شهروندان آزادي
بلكه نشده كشف تجلي طريق از و نيست خلقالساعه "همبستگي" ميگوييد كه هنگامي.است
كه موافقيد سارتر ژانپل با نكته اين در كه است اين منظورتان آيا است ، شده ساخته
"ميسازد؟ را آن خود كه چيزي مگر نيست هيچ انسان":ميگويد
.است درست بگويد خواسته كه چيزي اصل اما.است داده لعاب خيلي را انديشه اين سارتر -
آنها دريابيم كه است آن بشري ، افراد دادن پيوند راه كه آنند بر مذهبي سنتهاي و افلاطون
مخلوق آنها همه كه واقعيت اين يا و است عقلانيت يا راه ، اين.دارند هم با مشتركاتي چه
قابل موارد يافتن آدميان ، دادن پيوند هم به يعني نگره ، اين در سارتر راه.آفريدگارند يك
.داشتهاند آغاز در كه است مسايلي كردن فراموش و آنها ميان قبول
كه را آنچه ميتواند مفهوم اين آيا داريد؟ اعتقاد "مشترك ميراث" مفهوم به شما آيا *
كند؟ افاده ميخوانيد ، "همبستگي" شما
نقاط چون گفتوگوكنند ، اروپاييان ديگر با كه است آن آسانتر اروپاييان براي.كاملا -
يا و پروتستاني تفسيرهاي.استفادهاند و استناد قابل آنها براي كه دارند وجود مرجعي
يك به هم با گفتوگو در آنها بنابراين ، .برميگردد امور همين به مقدس متون از كاتوليكي
هندوان يا و چينيها با گفتوگو اروپاييان براي اما.ميشوند متوسل مرجع نقاط دسته
.است آمريكاييان يا و اروپاييان باديگر گفتوگو از دشوارتر
بشري مشترك ميراث عناصر و ها نشانه عنوان به فلسفه ادبياتو هنر ، از ميتوان آيا*
صرفا نميتواند هم ونگوگ ، نيست ، آلماني صرفا موزارت ميكنم فكر من برد؟ نام
اينها.نيست ايرانيان مال صرفا نيز مولوي جلالالدين اينكه كما آيد ، شمار به دانماركي
.هستند انسانها همه به انسان ، متعلق فرهنگ از بخشي عنوان به
فكر.وابستهاند هم به فرهنگي لحاظ به اينها من نظر به.نميكنم فكر اينطور من -
.است نوميدي نتيجهاش بيابيم ، انسانها همه ميان در مشترك چيزي اينكه بر پافشاري ميكنم
چگونه كه نميدانم و نميشناسم اصلا من كه دارند وجود چينيان فرهنگ در بيشماري عناصر
اما خواندهام ، را كنفوسيوس من.بزنم برايتان مثالي.كرد عمل و آموخت را آنها بايد
در چيزهايي ميتوان البته.كند پيروي آن از و بخواند را آن ميتواند كسي چطور نميدانم
هيچ به رويكرد اين اما.دانست انسان مشترك ميراث از بخشي را آنها بتوان كه يافت ميان آن
.نيست آسان رو
برابر در اخلاقي ايستار يك عنوان به مسئوليت از همواره آلماني فيلسوف يوناس هانس *
همه اين برابر در اكنون كه زمين ، مثلا.ميگفت سخن شدهاند ، ضعيف و شكننده كه اموري
انساني ميراث با نيز ما اكنون.است شده شكننده و عاجز هستهاي آزمايشهاي يا و آلودگي
چون شهرهايي جمله از.دارد حفاظت و پشتيباني به نياز كه روبهروييم شدهاي تضعيف
."ديويد" يا و "پيتا"مثل ميكلآنژ هنرمندانه آثار يا و ونيز اصفهان ، فلورانس ،
كس هيچاست ديگري نوع از فرهنگ شكنندگي و نوع يك از هنري آثار شكنندگي من نظر به -
اما.است چگونه فدرال حاكميت يك در جهاني و صلحآميز تمدن يك فرهنگ كه نميداند واقعا
آينده در نيستيد مجبور هم شما.ميدهد دست از را خود عناصر از بسياري فرهنگ اين مطمئنا
و هنري آثار از بسياري پسبگيريد عهده به را فرهنگي عناصر از عظيمي حجم حفاظت مسئوليت
ما كه است بهايي اين و شد خواهند مهجور اينهاداد خواهيد دست از را كتابها از بسياري
.بپردازيم جهاني صلح براي بايد
هستيد؟ بدبين خيلي بشر آينده به نسبت شما ميرسد نظر به *
مرد ، خواهيم هستهاي فاجعه يك در ما همه احتمالا كه نميكنم فكر من البته.خوب بسيار -
بشر نوع كه است اميدي تنها تقريبا جهاني حكومت يك كه ميانديشم چنين ديگر سوي از اما
.دارد رو پيش
گو بربندند ، رخت ها سنت و زبانها فرهنگها ، از بسياري بايد اميد ، تنها اين براي و *
.است شده چنين نيز تاكنون اينكه
.نمانده آنها از نشانهاي حتي اكنون كه داشتهاند وجود كهن تمدنها از بسياري.بله -
از ديگر ، بسياري سال هزار تا.شدهاند محو آفريقابيهيچاثري فرهنگهاي از بسياري
.نميماند جا به آنها از اثري و برميخيزند ميان از ميشناسيم ، ما كه فرهنگهايي
بود آگاه واقعيت اين بر هم و داشت اعتقاد فرهنگي كثرتگرايي به هم ميتوان چگونه اما *
نابودياند؟ به محكوم فرهنگها اين از بسياري كه
كنار آنها با بايد كه است مردمي با شدن همراه و آمدن كنار" معني به تنها كثرتگرايي -
هيتلر با نميتوانيد شما."بياييد كنار كجا هر در و كس هر با" كه معني بدين نه ;"بياييد
براي بايد نيستند ، بلكه آمدن كنار براي جاهايي گولاك و آشويتز.بياييد كنار استالين يا و
.كنيد مبارزه آنها بردن ميان از
است غرب كنترل زير سياسي و اقتصادي نظر از ما شدن جهاني به رو جهان كه ميكنم فكر من *
مكدونالد نوع از يكسانسازي يك سوي به جهان دادن سوق نوعي به شدن جهاني فرايند اين و
.است غربي ديگر نشانههاي بسياري و كوكاكولا و مايكروسافت و
فرهنگي همساني من نظر امابهشماست با حق كاملا كه ميكنم فكر هم من -
.بپردازيم نكنيم نابود هستهاي فاجعه يك در را خود ازاياينكه به بايد ما كه است بهايي
ما دارد احتمال ديگر ، سال صد تا.كرد بايد چه كه واقعانميدانم من اما است ، شرمآور
آن در.است موقع آن جهان در مسلط اقتصادي قدرت چين چون.بنوشيم چاي كوكاكولا جاي به همه
به.ندارد اهميت من براي مساله اين البتهرفت خواهد ميان از نيز آمريكايي فرهنگ حالت ،
.است مسلط فرهنگ كدام بدانيم اينكه تا دارد بيشتري اهميت صلح من نظر
يا و سياست ميدهد؟ دلگرمي و آرامش شما به چيز چه ما ديوانه جهان اين در صورت ، اين در *
ديگر؟ چيزي
نظر به ميخواهيد خيال آرامش اگر.ندارد وجود سعادت و آرامش براي چيزي سياست جهان در -
.باشيد سرگرم خود دلخواه و محبوب كتابهاي با فقط و كنيد پيدا گوشهاي بايد من
پروست؟ يا و داستايفسكي تولستوي؟ كدامند؟ ميدهند دلگرمي شما به كه محبوبتان كتابهاي *
.نابوكوف و پروست -
داريد؟ برنامههايي چه آينده براي *
غيرتحليلي و تحليلي فلسفه ميان تفاوت درباره موضوعش.بنويسم ديگري كتاب دارم نظر در -
.راببينم كشورها از بسياري ميخواهم و دارم مسافرت به تصميم آن ، بر علاوه.است
.بيابيم نيز ايران در را شما ديدن بخت شايد پس *
قصد.نديدهام را آنجا حال به تا من.ببينم را ايران بتوانم كه ميشوم خوشحال خيلي -
.بيايم ايران به سال 2003 تابستان براي دارم
گودرزي منصور: ترجمه
|