فرهنگ شدن جهاني جهانيو فرهنگ
كنند دوري ديگر تمدنهاي حضور حق رعايت و تمدني فكر از جهان قدرتمندان كه هنگامي تا
نميگيرد در فرهنگها ميان جدي گفتوگويي بيگمان
پيوند اطلاعاتي ، رسانههاي گسترش آن تبع به و الكترونيكي انقلاب ياري به امروزه:اشاره
كه طوري به.است شده آسان يكديگر از جهان مختلف نقاط مردمان آگاهي و فرهنگها ميان
.يافتهاند جديدي ابعاد و شدهاند خارج خود كلاسيك تعريف از مكان و زمان سرعت ، مفاهيم
...ايميل و (اينترنت) جهاني شبكه قبيل از اطلاعاتي رسانههاي ياري به ميتوان امروزه
دور و متفاوت جغرافيايي مكان دو ميان و مدت كوتاهترين در را اطلاعاتي دادههاي نوع هر
.است گشته كوتاه بسيار و شده فشرده مكان و زمان اين بنابر.كرد مبادله هم از
جهاني آيا ميرود؟ پيش جهاني واحد جامعه سوي به بشر آيا كه پرسيد ميتوان ميان اين در
بين اين در فرهنگي تفاوتهاي جايگاه خاص؟ فرهنگ يك مولفههاي و ارزشها سيطره يعني شدن
آورد؟ ميان به سخن جهانشمول ارزشهاي از ميتوان آيا كجاست؟
مسائل اين تبيين به شدن جهاني حوزه انديشمند سه نظريههاي به نگاه با حاضر مطلب
.ميپردازد
انديشه و فرهنگ گروه
فرهنگ اصطلاح.دارد قدمت بشريت خود اندازه به جهانگير علم يك به مربوط انديشه و تصور
.است نهاده وجود عرصه به پا فرهنگي بشريت يك مورد در كه است ژرفي دلنگراني حاصل جهاني ،
ارزشها ، معيارها ، جهاني فرهنگ نام به ميخواست كه كرد علم قد تعهدي همپاي نگراني اين
.سازد ممكن را فرهنگها همزيستي طريق آن از تا بجويد مشترك ژرفانديشيهايي و نگرشها
مهمتر آن از و گوناگون فرهنگهاي حضور به جهاني فرهنگ از تعريفي چنين كه است معتقد هال
.برنميآيد ديگري سلطه استقرار و يكي حذف صدد در و ميدهد ميدان آنها حضور تداوم به
در بلكه نميكند ، نفي را فرهنگها تكثر اصل جهاني ، فرهنگ جديد مفهوم " كه است معتقد او
جديد فرهنگ.ميدهد قرار خود همت وجهه را مطلقانگاري كه ميكند علم قد گرايشي برابر
.سرزمين يا زبان پايه بر نه كرد ، تعريف نژاد اساس بر ميتوان نه را جهاني
وحدت با تضاد در فرهنگها تنوع نيست ، تجربي و واقعي مقولهاي جهاني فرهنگ يك آرمان
.ميريزند اقيانوس يك به كه گونهگوناند رودهايي بهسان فرهنگها. نيست جهاني فرهنگ
و كنش از حوزهاي عنوان به جهاني جامعهيكساني نه است وحدت به دستيابي جريان اين هدف
يكدست و همگن فرهنگي محتاج اقتصادي ، و سياسي عوامل درهمآميزي و پيوسته هم به واكنشهاي
.نيست شده
آنها كه مرزهايي ادراك در مشترك حس و مشترك خودآگاهي نوعي داراي معمولا فرهنگ يك اعضاي
.هستند مشخص فرهنگ هر مكاني و زماني محدودههايهستند ميكنند ، جدا ديگران از را
كه است كرده تبديل شگفتانگيزي مكان به را دنيا جهاني ، فرهنگ جريان سرعت و شدت امروزه
ارتباطات گسترش.هستند انجام درحال واگرايي همروندهاي و همگرايي فرايندهاي هم آن در
و فرهنگي تجانس موجد هم كه ميشود پايدار فرهنگي تبادل و تعامل به منجر فرهنگي متقابل
".است فرهنگي آشفتگي موجد هم
به صرفا شدن جهاني درباره كه بود خواهد اشتباه":ميگويد باره اين در گيدنز آنتوني
و فعاليتها از پيش از بيش ما زندگي امروزهبينديشيم جهاني وحدت رشد فرايند يك عنوان
فعاليتهاي آن در كه اجتماعي زمينههاي از دور كاملا كه ميپذيرد تاثير رويدادهايي
ميكنيم ، اين زندگي جهان يك در ما امروز اگر.ميدهند رخ ميدهيم انجام را خود روزمره
تلويزيون ، طريق از هركس.است ارتباطي رسانههاي جهاني برد نتيجه زيادي حد تا امر
همان كه رويدادهايي از برخي مشاهدهميكند مشاهده را جهان جديد وقايع گزارش معمولا
و فيلمها.است افتاده اتفاق دنيا مختلف نقاط از بسياري در آن از پيش اندكي يا روز
نفر ميليون صدها.ميرسند فروش به بينالمللي بزرگ بازارهاي در تلويزيوني برنامههاي
.است جهاني اطلاعاتي نظم توسعه از بخشي فرايند اين.ميكنند تماشا را برنامهها گونه اين
ديگر مانند اطلاعاتي ، جديد نظم اين.اطلاعات مصرف و توزيع توليد ، بينالمللي نظام يك
توسعه جوامع ميان اختلافات و يافته توسعه نامتوازن طور به جهاني جامعه ديگر جنبههاي
.ميسازد مشخص را سوم جهان كشورهاي و يافته
:داد قرار بحث مورد اساسي ديدگاه سه از ميتوان را شدن جهاني روند
واحدهاي به جهان سياسي صحنه كه قسمي به است ، ملت -دولت نظام متضمن جهاني ماهيت اول ،
حاكميت داراي مشخص كاملا مرزهاي با سرزمينهايي حيطه در واحدها اين و شده تقسيم مستقلي
تمام به ملت -دولت جهت ، اين از.باشد داشته را ملي فوق سطح در بازي انجام قابليت و بوده
.است شده تبديل جهاني سياسي بازيگر يك به كلمه معناي
است جهانگرايي بنيادين نيروهاي از يكي عنوان به سرمايهداري نقش بر مشتمل دوم ، ديدگاه
حامي والرشتاين ، كه "جهاني نظم" نظريه اصطلاح.ميپردازد اقتصادي نظم به منحصرا كه
نيمه عناصر و هسته شكل به را آن كه است مدرن دنياي از تصويري ارائهدهنده است آن اصلي
.ميكند ترسيم و تقسيمبندي حاشيهاي
سريع انتشار اطلاعات ، پيوسته جريان آن ، در كه است علمي جامعهاي ايجاد سوم ، ديدگاه
.ميگردد ميسر افكار و عقايد
جهاني اين بر علاوه.نميشود محدود حيطه سه اين به شدن جهاني دقيق معناي درك روي هر به
تنهايي به كه نمايند حل را مسائلي بايد بشريت كل كه است مطلب اين از آگاهي معناي به شدن
نيازمند ما دنياي و ميطلبند را جهاني حلهاي راه جهاني مسائل.كرد حل را آنها نميتوان
.ميكشد چالش به را بشريت آينده كه است سوالاتي به پاسخگويي و جديد راههاي يافتن
شدت گذشته از بيش سياست و فرهنگ اقتصاد ، چون حوزههايي در جهان در فراملي جريانهاي
يا كنار در بتوان تا رويآورد ، فرهنگ از ديگر نگرشي به بايد اعتبار ، اين به.است يافته
مستقل صورت به مرزها فراسوي كه حركتهايي و كوششها فهم به ملتها -كشور حضور با همراه
بين مقياس در نهتنها فرهنگي فراگردهاي اين.يافت دست ميكنند ، عمل محلي ساختارهاي از
ميتوان كه تازه ساختارهايي چارچوب در بهخصوص بلكه ميخورند چشم به پيش از بيش كشوري
يك به وابسته اعتباري به را فرهنگ چنانچهميشوند جلوهگر ناميد ، ملي فرا را آنها
جهاني فرايندهاي كه گفت ميتوان صورت اين در بدانيم ، ملت -كشور چارچوب در ملي جامعه
ميشود مشاهده خاصي فرهنگي فرايندهاي كنوني جهان در.گرفتهاند خود به كشوري فرا ويژگي
واقع در فرايندها اين از برخي.ميكنند عمل ملت -كشور بر مبتني جامعههاي وراي كه
نهادها و معناها تصويرها ، دانش ، كالا ، اطلاعات ، گردش و تبادل جريان حافظ و نگاهدارنده
.ميانجامد جهاني سطح در ارتباطات شبكه ايجاد به كه هستند
:هستيم مواجه بزرگ مقياس در فرهنگ از سطح سه با اعتبار ، يك به
جريان معيني جامعه درون و دارد اجتماعي جنبه كه ملي جامعه بر مبتني يا ملي فرهنگ نخست ،
.مييابد
گونهاي به و ميآيد پديد كشوري ميان روابط و دادوستد اثر بر كه كشوري ميان فرهنگ دوم ،
قرار مستقل سياسي واحدهاي عمل مبناي و دارد حضور جهاني مقياس در يابنده گسترش و فزاينده
.ميگيرد
وراي و دارند فراكشوري جنبه كه گفت سخن فرايندهايي از ميتوان سوم سطح در بالاخره ، و
"سوم فرهنگ" فدرستون را فرهنگ اين.ميكنند عمل كشوري ميان روابط حتي و ملي جامعههاي
به.دانست كشوري ميان روابط محصول صرفا را آن نميتوان كه مينامد ، "سوم فرهنگهاي" يا
ملتها -كشور حاكميت كننده تضعيف الزاما را جهاني فرهنگ اين اگر است نادرست وي نظر
-كشور جهاني ، فرهنگ اين اثر بر كنيم تصور اگر بود خواهد گمراهكننده همچنين.بدانيم
فرهنگي توليد به يا ميشوند جهاني دولت يك احتمالا و بزرگتر واحدهاي جذب ملتها
كنوني سياسي واحدهاي ادغام به نتيجه در و داشت خواهد كننده همگن خصلت كه ميپردازند
.انجاميد خواهد
همگنكننده روندهاي مقياس در را جهاني فرهنگ نميخواهد پسامدرنيسم فدرستون مايك نظر به
بلكه.بپردازد سازنده همگن معيارهاي به توسل با جهاني فرهنگ تحليل و تجزيه به و كند درك
موضوع اين به محلي و فردي انديشههاي و گفتارها غناي و تكثر و تنوع اساس بر ميخواهد
فضايي و ميانجامد جهاني فرهنگ يك ايجاد به كه را دگرگونيهايي دارد قصد وي.كند توجه
بايد اجتماعي عواملدهد قرار توجه مورد ميآورند فراهم نظريهپردازي براي تازه
به كه سابق چارچوب از و دهد دست به شدن جهاني پديده بررسي براي تازهاي چارچوبهاي
.گذرد در ميپرداخت ملت -كشور محدوده در جامعه تحليل
متضمن جهاني اجتماعي روابط توسعه.است شده وابسته متقابلا پيش از بيش جهاني جامعه
توسعه فرايند مهم ويژگي يكاست سوم جهان جوامع و صنعتي جوامع ميان زياد نابرابريهاي
كشور چند يا دو در ملي مرزهاي فراسوي كه شركتهايي فرامليتيهاست ، شركتهاي رشد جهاني ،
نتيجه در زيادي حد تا جهاني اقتصاد گردونه در كشورها رو اين از.ميكنند فعاليت
.شدهاند وابسته يكديگر به فرامليتي شركتهاي فعاليتهاي
به نقطه يك از آني بيش و كم ارتباط دور ، راه ارتباطات تكنولوژيهاي اختراع گيدنز نظر به
مبادله نقل ، و حمل در شده انجام پيشرويهاي.است ساخته امكانپذير را جهان ديگر نقطه
يك در زندگي احساس امروز.است كرده آسان ديگر كشور به كشوري از را كالاها سريع و فراوان
تلويزيون برنامههاي.است ارتباطي رسانههاي بينالمللي برد نتيجه زيادي حد تا جهان
.ميدهد ارائه بينالمللي تصاوير از گوناگوني مجموعه
بازارها حوزه در كه است عمدهاي دگرگونيهاي و تغييرات حاصل "جهاني فرهنگ" تكامل و رشد
وقوع به رسانهها و ارتباطات تكولوژيك تحولات زمينه در همچنين و مليتي چند شركتهاي و
و ميبخشند خودتداوم حيات به جهاني فرهنگ به اشاره و ارجاع با همواره فرهنگها.پيوست
.ميكنند تنظيم را خود عملكردهاي
به ملي وقايع كه فرايندي.است شدن جهاني ذاتي عناصر از جهاني ، و محلي مسائل ميان جدال
زماني محدودههاي كه -اجتماعي ارتباطات گسترش تاثير تحت و شده دگرگوني دستخوش آن وسيله
.ميگيرد شكل -ميگذارند سر پشت را مكاني
دو هر كه ميآورند بوجود شبكهاي و خورده پيوند يكديگر تاروپود در وجهاني محلي موضوعات
جهاني جامعه نيروهاي ميان تنش طريق از شدن جهاني.ميشوند دگرگون آن در تعامل نتيجه در
.ميدهد بروز را خود ديگر سوي از همگنسازي و سو يك از
اين كه ميشود ، منبعث فرهنگي ميان ارتباطات از مينمايند رخ عمل حيطه در كه مسائلي
نابردباري گسترش باعث ديگر سوي از و بردباري رشد به منجر سو يك از ميتوانند ارتباطات
متباين ، فرهنگهاي عناصر مقايسه از ميتوان مثال عنوان به.شوند تفاوتها مقابل در
.برد نام زمينه اين در فرهنگها ميان تفاهمات سوء بروز امكان و گوناگون فرهنگهاي رقابت
كننده تقويت پديدهاي كه اندازه همان به كند سرايت فرهنگ به كه هنگامي شدن جهاني تاثير
امكانات ايجاد تقويت ، از منظور.است محدودكننده پديدهاي نيز ميزان همان به بود ، خواهد
در تكنولوژي پيشرفت بهلطف خاص فرهنگهاي برخي مثل توليد و توسعه براي بيسابقه
مختلف فرهنگهاي تفاوتانكارناپذير محروميتساز ، جنبه از منظور است ، مختلف زمينههاي
از فرهنگها از برخي نهادهاي و اختصاصات از پارهاي اگر.است منابع به لحاظدسترسي از
سپرده فراموشي به فرهنگها همان اختصاصات و نمادها ساير گرديد ، برخوردار جهاني شناسايي
.ميروند ياد از و شده
پيدا تمايل يكديگر با آميزش و تداخل به فرهنگها شدن ، جهاني فرايند نتيجه در چند هر
تقسيمبندي در ميتوانند فرهنگها از معدودي آن طي كه هستيم فرآيندي شاهد ولي ميكنند ،
و پايانناپذير مبارزهاي درگير فرهنگها اكثريت كه حالي در.گيرند قرار جهاني فرهنگهاي
فرهنگهاي تنها كه گذشته اعصار برخلاف.هستند خود سرنوشت تعيين حقوق از دفاع براي جهاني
از مدرن ، تحولات اكنون ميشدند ، درگير يكديگر با خود جغرافيايي مرزهاي لبه معدوديدر
ارتباط آن اعضاي كه نموده شبكهاي وارد را فرهنگها تمامي خود ، جهاني نفوذ و حضور طريق
.دارند يكديگر با متقابلي و تنگاتنگ
فرهنگ نبايد همچنين نيست ، گونهگون فرهنگهاي خصوصيات مكانيكي جمع حامل جهاني فرهنگ
جهاني فرهنگ.ميآيد در تصوير به متافيزيكي قالب يك در كه دانست اوج نقطهاي را جهاني
كاركردي ديدگاه اين از زيرا آورد ، شمار به ناب انتزاع يك نبايد حال عين در را
جهانگير شبكهبندي اين با يك هيچ گذشته بزرگ فرهنگهاي.مييابد راهبرانه و هدايتكننده
موضوعي صورت به كنوني جهاني فرهنگ كه شده موجب شبكهبندي اينآشنايينداشتند
.درآيد بشريت براي سرنوشتساز
بشر تاريخ پرسابقه فرهنگهاي از برخي حذف جهت در كه گستردهاي كوششهاي و كنوني وضع
فرهنگهاي فضايي چنين دراست آورده بار به نگرانكننده موقعيتي واقع در ميگيرد ، انجام
جهان قدرتمندان كه هنگامي تابرميآيند خود از دفاع انديشه در ناچار به يورش ، معرض در
ميان جدي گفتوگويي بيگمان كنند ، دوري ديگر تمدنهاي حضور حق رعايت و تمدني فكر از
تمدن ، هر هم تا.هستيم تمدنها شبكه برپايي و تمدني طرفدارفكر ما.نميگيرد در فرهنگها
يكديگر حق رعايت با تمدنها همه آنكه هم و بيابد خود تداوم براي متناسب نيروي
خرده آن در كه آورند فراهم خود كوششهاي به بخشيدن استقرار براي مناسب زمينهاي
.شوند برخوردار بزرگتري و گستردهتر پشتيباني و حمايت از تمدنها درون در فرهنگها
پاليزدان احمد
دارد ادامه
|