سهگانه بازوهاي
مطلق؟ يا مشروط شهروندي حق
آخرالزمان نشانههاي
قوا تفكيك نظريه
طالبان خبيثه شجره
سهگانه بازوهاي
جديد شرايط در ايران بازدارندگي
برخورد نقطه به عاقبت ايران و متحده ايالات روابط آيا:اميني محمداسماعيل _ سياسي گروه
دو شده ياد پرسش دو بود؟ خواهد ايران به حمله نوبت عراق از پس آيا رسيد؟ خواهد نظامي
- نظامي برخورد - نهايي نتيجه در و اول پرسش چه اگر.ميدهند قرار نظر مد را متفاوت وجه
بحث نخست ، مورد در.دارد تفاوتهايي يكديگر با دو اين بستر اما است ، مشترك دوم پرسش با
تبديل و التهاب نقاط افزايش واگرايانه ، روابط ادامه در كشور دو جنگ حمله احتمال سر بر
بنيان دوم ، پرسش در اما.است مقابل طرف براي تهديد جدي منبع به بازيگران از يك هر شدن
عراق ، با تمامعيار نظامي برخورد فرداي در ايران به حمله ضرورت عدم يا ضرورت بر بحث
سطح كاهش ضرورت و خاورميانه منطقه در قوا توازن خوردن برهم حالت اين در.است استوار
جنگ) ايران در عراق احتمال و افغانستان تجربه تكرار يا و (مجدد جنگ) ايران توانمندي
دو هر مشترك بنيان.ميدهد تشكيل را فضا اصلي جوهره ،(سيستم تغيير هدف با تمامعيار
.است استوار طرفها تهديدنگر نگاه بر بلندمدت و كوتاه در نيز حوزه
يدك را متعددي و مهم بسيار نكات ايران ، و آمريكا ناحيه از ملاحظات ، اين از يك هر
خواهد مشخص و تعيين را ناظر ، و دخيل بازيگران حركت سوي و سمت آنها به توجه كه ميكشند
درست ، و دقيق استراتژي يك پايهگذاري براي تهران مناسب فرمول ميان ، اين در اما.كرد
چيست؟
و تصميمسازي مختلف لايههاي و سياستمداران كه ديد بايد فرمول بحث به رسيدن از قبل
مينگرند؟ سناريوها و آمريكا تهديدات به چگونه تصميمگيري
مردان كه دريافت ميتوان خوبي به لشگري و كشوري مسئول مقامات اظهارات به نگاهي با
در اطلاعات وزير اشاره.كردهاند درك خوبي به را خطر بودن واقعي ميزان و ابعاد تهران
اذعان محدود ، طور به كشور (استراتژيك - نظامي) اهداف برخي گرفتن قرار هدف احتمال باب
و ارتش ارشد فرماندهان اظهارات و آمريكا تهديدات بودن جدي باب در مسئولان از بسياري
همشهري ذوالقدر محمدباقر سردار سخنان) ايران به حمله براي آمريكا بودن مصمم باب در سپاه
.هستند مسئله درك براي نمونههايي ،(29/6/1381
فضاي از برداشت در كشور مسئولان واقعبيني و واقعگرايي بر را اصل اگر ترتيب بدين
.ميرسد "فرمولها" از پاسخ به پرسش به نوبت بگذاريم ، فرصتها و تهديدها
اين انتخاب كه است بديهي.ميشود خلاصه "بازدارندگي" كلمه در فرمول اين اصلي جوهره
نظير فراواني ارزيابيهاي و ملاحظات به آن انتخاب و دارد دفاعي معنايي گزينه
اما.ميگردد باز داوطلبانه و مستقيم رويارويي حوزه در پيشروي براي موجود توانمنديهاي
كدامند؟ نهايي نتيجه به ياريرسان مختلف شاخههاي و است حصول قابل چگونه بازدارندگي اين
را دفاعي توان و ديپلماسي ملي ، بازوهاي كه باشد آن بهتر شايد مسئله ، ابعاد بررسي براي
.دهيم قرار بررسي مورد جداگانه طور به
ملي بازوي
داخلي حوزه به بايد سيستم ، بازدارندگي توان افزايش جهت سرمايه بزرگترين استخراج براي
اين از ما دفاعي سختافزاري بعد تنها كه آنجاست تا اهميت اين.شود فراوان توجه كشور
انكاري غيرقابل وابستگي بدان دفاعي و ديپلماسي حوزههاي ساير و ميكند عمل مستقل مولفه
به آن تبعات تسري و سيستم اصلي لايههاي در تقابل وجود واقعگرايانه ، نگاه يك در.دارند
سياست در تحميلي و دروني تزلزل ايجاد براي مناسبي بستر ملت ، - حاكميت رابطه عرصه
پيشروي يك شاهد اخير ساليان طول در كشور متاسفانهكرد خواهد ايجاد ايران بازدارندگي
ما نيز علتشناسي و ريشهيابي.است بوده اساسي مولفه اين به آسيبرساني مسير در خطرناك
سپري زمان ظرف كه فضايي در اما ساخت ، خواهد رهنمون كشور مختلف محافل رايج بحثهاي به را
وجود به ايران قبال در آمريكا چرخشهاي و اقدامات و سپتامبر يازدهم حادثه فرداي در شده
محافل حاضر حال در.ميكند خودنمايي شدت به بزرگ ضعف نقطه اين ترميم به نياز است ، آمده
تلاشهاي ارزيابي خصوص در مهم نكتهدارند اذعان مهم اين انجام ضرورت به نيز كشور نظامي
و درون در وفاق بر مبتني تعامل فضاي بودن تاريك بحث به نيز راستا اين در آمده عمل به
به مايل سيستم اگر.ميشود مربوط بيرون در مدون راهكار يك اتخاذ براي موجود دشواريهاي
جز چارهاي هيچ كه كرد خواهد مشاهده باشد ، مشتاق بخش اين در فوري كلان سرمايهگذاري
داخلي ، مسائل از بيروني سوءاستفاده بسترهاي بردن بين از براي قوي اراده يك دادن نشان
.ندارد وجود
از اجتناب و عمومي افكار اعتماد افزايش محور بر حركت بنيان است بهتر چارچوب ، اين در
.گيرد قرار ضدبازدارندگي و تحريككننده سياستهاي طرفدار محافل دست به ابتكارات سپردن
ترميم و اعتماد افزايش كه نگريست تجويزاتي به باز چشماني با بايد امتناع ، اين بر علاوه
عبور براي ايران زيرك ، ديپلمات يك قول به.ميكنند تعقيب را عمومي افكارهاي آسيبديدگي
آن مهم ، اين از غفلت ".كند مرتب را خانه درون" نخست بايد خارجي ، تهديدات گردنه از ايمن
از ناشي جديد فضاي پيدايش خطرناك ، نسلي ميان فاصله فراوان ، قومي تنوعات با كشوري در هم
كشورهاي در جاري تحولات و (ماهوارهاي شبكههاي و اينترنت) نوين ارتباطاتي ابزار ورود
جديد پيششرطهاي به نگاهي.داشت خواهد همراه به را جبراني غيرقابل هزينههاي سطح ، هم
گرفتن قرار و (خرد نسبتا هدف يك) ايران با تجاري قرارداد انعقاد براي اروپايي اتحاديه
و بوش اخير اشارات نيز و (كلان هدف يك) استراتژيك منبع يك عنوان به ايران كنار در
از غفلت استمرار كه دارند آن از حكايت كشور ، داخلي مباحثات به آمريكايي مقامات
هفتهها طي كه موضوعاتي مهمترين از يكي.نيست جايز عمومي افكار بر تاثيرگذار مولفههاي
نحوه به شد خواهد تبديل اقليت - اكثريت مقابل ارزيابي براي معياري به آينده ماههاي و
رئيس خاتمي محمد سيد سوي از شده پيشنهاد تازه لوايح با محافل و نهادها برخي برخورد
.بود خواهد انتخابات ، مقوله در ويژه به جمهوري ،
كشور عمومي افكار نامناسب جو تغذيهكننده منبع عنوان به كه مهمي شاخصه ديگر سوي از
مباحث تحكيم بر علاوه كه است حزبي و حكومتي لايههاي در جناحها جنگ است ، شده تبديل
.كرد خواهد كمك ملت اقشار نااميدي تشديد براي منبعي به كشور ، در دوگانه حاكميت به مربوط
مشاورهاي و سياستگذاري تيم رئيس) ولفوويتز پل نظير بالايي سطح افراد سخنان به توجه
برخي اصرار اثباتكننده (جنگ تيم به معروف حلقه شاخص چهرههاي از و آمريكا دفاع وزارت
بيروني خواست اين.بود خواهد "درون از فروپاشي" فرمول پيگيري بر آمريكايي مسئولان از
كه سيستمي لايههاي برخي عملكرد نحوه متاسفانه.است دروني بستري نيازمند موفقيت براي
.دارد قرار شده ياد غايي هدف با همسويي مسير بر دارند ، قرار نيز فاحش اقليت در عمدتا
ذهني پذيرش براي مستعد ميدان و پتانسيل وجود گيرد قرار توجه مورد دقت به بايد آنچه
سمت به را عمومي افكار ذهني ، ميدان اين ايجاد ضمن كنوني رفتارهاياست بيروني تبليغات
سوق منفي موضع اتخاذ حتي و بيتفاوتي به حالت بدترين در و كرده هدايت ياس و دلسردي
اكثريت خواست با همسو نتيجهاي و باشد حاكم مركز ، در جناحي جنگ كه شرايطي درداد خواهد
اكثريت ، بيتفاوتي و بيعملي روي سرمايهگذاري با بيروني لايههاي نشود ، حاصل آن از
كار دستور در را بالقوه شريان ميان از كادرسازي ناامني ، ايجاد جهت در خود پرشتاب حركت
براي عمومي افكار استراتژيك سرمايه به اتكا شرايطي چنين در است بديهي.داد خواهند قرار
راستا همين در.بود خواهد شكننده عصايي بر تكيه همانند بازدارندگي نظير اهدافي به حصول
و نامناسب سياستهاي) اشيا سنگينترين بالن ، ارتفاع حفظ براي تا باشد آن بهتر شايد
نيز و تركيبها مناصب ، برخي در تغييراتي ايجاد.شود پرتاب بيرون به سرعت به (شده آزموده
و سياسي معروف زندانيان آزادسازي عمومي افكار نزد در بلند برد داراي اقداماتي انجام
سيستم به تاكتيك اين.بود خواهد مناسب جايگاهها برخي عملكرد از متعادل تصويري ارائه
.گزيند دوري اعتمادزدا زمينههاي از مردم ، محبت و قلب آوردن دست به با تا كرد خواهد كمك
و بهره داشتن نظر در با تصميمگيري قدرت صاحبان كه است آن اوليه نكته جهت ، اين در
درخواستهاي و مطالبات با همسويي نظير مغالطههايي دام به افتادن از نهايي دستاورد
به آمد ، خواهد دست به رفتار تغيير اين از كه سريعي بسيار نتيجه از ورزد ، اجتناب بيروني
.كرد بهرهبرداري كلان دفاع نيز و ديپلماسي حوزههاي در ميتوان سرعت
ديپلماسي بازوي
بازوي.است مواجه بزرگي نشيبهاي و فراز با ديپلماسي حوزه در ايران بازدارندگي
لحاظ به سيستم سياستهاي انتقال تصميمات اجراي دستگاه مهمترين عنوان به ديپلماسي
يك هر حاميان سوي از وارده فشارهاي آن ، تبع به و اهداف تعارض نظير مشكلاتي از ساختاري
واحد مركز يك از آنها هماهنگي عدم و متعدد و مختلف متوليان وجود.ميبرد رنج قطبها ، از
خطرناك بسيار گاه و پرهزينه ابتكارات و (كنيم توجه خارجه وزير خرازي كمال سخنان به)
مركزي قدرت پشتوانه از برخوردار و دست يك تصويري ارائه در را ديپلماسي دستگاه ناهماهنگ ،
نخست ديپلماسي دستگاه مخاطبان كه مييابد گسترش جا بدان تا وضعيت اين.ميسازد ناتوان
- مسئوليت حتي نه و - قدرت عيني مراتب سلسله در آنها رسمي پست نه و واقعي جايگاه به
.ميكنند توجه
داخلي حوزه به بايد سيستم بازدارندگي توان افزايش جهت سرمايه بزرگترين استخراج براي
مولفه اين از ما دفاعي سختافزاري بعد تنها كه آنجاست تا اهميت شوداين فراوان توجه كشور
دارند انكاري غيرقابل وابستگي بدان دفاعي و ديپلماسي حوزههاي وساير ميكند عمل مستقل
و ابتكارات بر كنوني شرايط در كشور ديپلماسي قوام نقطه نارسايي ، اين از گذشته
اقدامات برخي و دروني منازعات تسري چه اگر.است استوار خرداد 1376 دوم از پس سياستهاي
اما است ، آورده همراه به خارجي سياست دستگاه براي را هزينههايي معكوس ، حتي و موازي
ارزش ،(اعراب و اروپا با ويژه به) خاتمي ، محمد سيد دوران در تنشزدايي سياست ثمرات
شايان ميدان اين در آنچه اما.است ساخته مشخص اخير تهديدات شرايط در را خود بازدارندگي
در توقف و گذشته دستاوردهاي بر اميدوارانه حد از بيش سرمايهگذاري عدم است ، فراوان دقت
ظهور كاملا كشور ديپلماسي عرصه در هنوز نظر مورد ايستايي.است ديپلماتيك ايستايي نقطه
اخير تحولات قبال در رفتار چگونگي براي شده حساب استراتژي يك فقدان اما است ، نكرده
معمول باز امر اين.است درآورده صدا به را خطر زنگ ،(عراق شايد و افغانستان) بيروني
.بماند باقي معضل يك صورت به همچنان ميتواند و بوده اشاره مورد ساختاري مشكلات
بيروني برخورد منابع سلاح خلع براي ابزار مهمترين ايران اقناعي ديپلماسي حاضر حال در
ارزيابي در سيستم كه باشد بخش نتيجه كمال حد در ميتواند زماني شده ياد اقناع.است
آنچه.باشد برخوردار تهديدها و فرصتها درك و واقعگرايي بر مبتني نگاهي از مسائل
مواردي در حتي و باشد ديپلماتيك بازدارندگي كارآمدي عرصه در نگراني بروز باعث ميتواند
سوي از بازو اين زدن كنار حتي و ديپلماسي عقبنشيني بكشاند ، سطح به را خود تا ميرود
نظامي سختافزارهاي بر مقدم ديپلماسي اهرم استاندارد ، حالت دراست غيركارشناسي ادبيات
اخير مواضع در دفاع وزير.نمايد جلوگيري برخورد و جنگ نقطه به رسيدن از تا ميكند حركت
پايه بر را كشور دفاعي بازدارندگي و كرده تاكيد استاندارد اين رعايت ضرورت بر خود
.است داده قرار ديپلماسي
است شده تبديل پيچيده امر يك به آمريكا تهديدات قبال در ايران دفاعي بازدارندگي
و اروپا با روابط نسبي بهبود از تا ميكند و كرده تلاش ايران قضايا ، مصداقي حوزه در
مسير اين در.كند استفاده مناسبي نحو به منطقهاي - جهاني قدرت و نفوذ قطبهاي اختلافات
قبال در منطقه مهم كشورهاي و تهران مواضع ساختن نزديك و اروپا اتحاديه با روابط تعميق
در.است بوده شاهد را ديپلماتيك ترافيك بيشترين عراق ، به حمله احتمال نظير مهمي تحولات
بايد طرفي از.شود فراموش ديگر منابع با ضروري مذاكرات و دسترسيها باب نبايد راستا اين
لذا و است استوار "امتياز مقابل در امتيار" محور بر ديپلماسي عالم كه داشت نظر در
در.فشرد پاي آرمانگرايانه امتيازهاي كسب بر مزيت ، نقاط از بهرهبرداري بدون نميتوان
(درون) ديپلماسي جبهه پشت تقويت و سرمايهاي اهرمهاي روي سرمايهگذاري چارچوب ، اين
اختيارات ، از برخورداري عدم صورت در نيز ديپلماتها ماهرترين ديگر عبارت به.است ضروري
نخواهند را مطلوب امتيازات كسب و نظرات نشاندن كرسي به قدرت چانهزني ، سرمايه و اقتدار
.داشت
مصاديق حوزههاي در ايران ديپلماسي بازدارندگي كه ميشود مشاهده فوق ، نكات به توجه با
بودن پيشبيني غيرقابل و بيبرنامگي با مواردي در كه است فرازونشيبهايي دچار مختلف ،
احتمالي حمله قبال در كشور ديپلماسي كه حالي در مثال عنوان به.ميشود گريبان به دست
همين اما دارند ، اختيار در بهتري مانور قدرت ديپلماتها و دارد منسجمتر شكلي عراق
.هستند ديگر بهگونهاي كشور ، عليه آمريكا تهديدات با برخورد چگونگي قضيه در چهرهها
سوي از و عراق زمين در بازي نتيجه ارزيابي در مسئولان محاسبات معلول سو يك از حالت اين
باعث درون در همسو و همگرا نگاه فقدان كه روست اين از.است برنامهريزي ضعف معلول ديگر
و متمركز بسيار قالبي در اختيارات و ابتكارات كردن جمع مسير در گرايشهايي تا ميشود
نادرست و معيوب كاملا فينفسه چه اگر گرايشهايي ، چنين.كند ظهور پنهانكارانه حتي
زمينگير باعث مزبور تحركات از داخلي جناحهاي رواني - تبليغي استفادههاي اما نيستند ،
نمايندگي در ايران جديد تيم كه ميشود مشاهده مثال عنوان به.ميگردد مانورها شدن
مجاري از آمريكا و ايران ارتباطات كانال قطع بر را خود كاري اصول از يكي ملي سازمان
با تيم اين هماهنگي قدرت گرچه تاكتيك اين.است داده قرار پارلمان نمايندگان نظير ثانوي
براي اجماع فقدان و خطا و آزمون محور بر امور ساختن استوار اما ميدهد ، افزايش را مركز
اثرات ميتواند نفوذ ، صاحب و تاثيرگذار محافلي و مجاري ميان احتمالي سياستهاي اجراي
.باشد داشته همراه به را ناخوشايندي
جديد دور آغاز از قبلي ديپلماسي دستگاه تا ميشود پيشنهاد تفاصيل ، اين تمام با
تصميمگيري شدن هستهاي بر مبتني تصويري ارائه از تا كند تلاش نخست ديپلماتيك ، تلاشهاي
با ناهماهنگ و موازي مجاري فعاليت توقف خواستار ديگر سوي از و نمايد جلوگيري اجرا و
اقناعي ديپلماسي موفقيت دامنه بر ميتواند توجه صورت در مهم ، اين.گردد ديپلماسي دستگاه
جريان استمرار بر اصل بايد نيز مختلف محافل با جاري مذاكرات عرصه در.بيفزايد كشور
.گردد قلمداد مهم اصل يك كانالها حفظ جهت انعطافپذيري و باشد استوار ديدهگاهها تبادل
فايدهمندي بر زمان گذشت كه است ظهور حال در استانداردها اين پيدايش از علائمي البته
بايد ديپلماتيك واكنش كه است آن عرصه اين در مهم نكته اما نهاد ، خواهد تاييد انگشت آنها
ديپلماسي ، حوزه در.آيد حاصل نظر مطلوب نتيجه حداكثر تا بگيرد نظر در را زمان عامل
مخرب و مضر پيام ارسال در ديركرد اندازه همان به احتمالي موضع يك از زودهنگام استقبال
اين در.است موضعگيريها در دقت كشور ، اقناعي ديپلماسي خصوص در پاياني نكته.است
و نظامي اهرمهاي بهرهبرداري روي آشكار تاكيد از ديپلماسي دستگاه است بهتر چارچوب
اصرار.نمايد اجتناب دارند ، استراتژيك عمق جبهه در برخوردگرايانه خاصيتي كه شبهنظامي
- دفاعي لزوما نه و - تهاجمي ادبيات بهكارگيري مسير در پيشروي به لاجرم موضع اين بر
سيستم نگرش از مناسب تصويري ارائه و مركز ديدگاههاي تبيين رو ، اين از.شد خواهد منجر
روي تاكيد با ميتواند اما است ، ديپلماسي اصلي وظيفه چه اگر ضدسيستمي ، تهديدهاي به
حوزه به غيرضروري ورود از و گيرد صورت (اسرائيل نظير) تهديد منابع توانمنديهاي
بحرانهاي به تهديدات تبديل مقاطع در اهرمها قبيل اين.كند خودداري متقابل اهرمهاي
تهاجمي ادبيات از استفاده اقناعي ديپلماسي در.داد خواهند نشان را خود ويژه كار عيني ،
براي توجيهكننده بهانههاي يافتن درصدد كه بود خواهد ناظراني و مخاطبان نفع به
را مواضع قبيل اين از مورد چند مخرب اثرات گذشته سال يك در.هستند خويش بعدي برنامههاي
.بوديم شاهد
دفاعي بازوي
از پساست داشته بازدارنده و دفاعي كاركردي همواره اخير قرون طول در ايران نظامي توان
و موضع تغيير نتايج و ساله هشت تحميلي جنگ سرگذاشتن پشت ايران ، در اسلامي انقلاب پيروزي
شده برخوردار روزافزون اهميتي از دفاعي بازوي بينالمللي ، صفبنديهاي در ايران جايگاه
.است
- جهاني مواضع و جمعيت نفتي ، منابع ، ژئوپلتيكي موقعيت لحاظ به ايران اسلامي جمهوري
به حتي واقعيت اين.است برخوردار ملتهب منطقهاي در ملتهبي امنيتي موقعيت از منطقهاي
ماه در كه استراتژيك مطالعات مهم مركز چندين نشست در سپتامبر ، حادثه از پس و تازگي
شد ، برگزار "فارس خليج در آمريكا گزينههاي و چالشها" عنوان تحت و آمريكا در ژوئيه 2002
.گرفت قرار اشاره مورد خوبي به
گرداگرد در متحده ايالات فزاينده نفوذ و نظامي حضور ناحيه از ايران استراتژيك محاصره
در موشكي سيستمهاي و هستهاي قدرت گسترش تهران ، عليه واشنگتن مواضع شدن تهاجمي و كشور
اهميت ايران ، تهديد جدي منبع نخستين به اسرائيل قدرت افزايش و ايران مجاور كشورهاي نزد
تماميت و سياسي استقلال حفظ نظير اهدافي به دستيابي مسير در كشور دفاعي توان بازدارندگي
وضعيتي چنين.است داده افزايش را ايران منطقهاي جايگاه ارتقا و حفظ به كمك نيز و ارضي
به توجه با هم آن نظامي ، قدرت فوري منابع به دستيابي سمت به را ايران دولتمردان لاجرم
كه است كرده هدايت قدرت ، منابع حساس رقابتهاي و آمريكا تكنولوژيكي و نظامي تحريم
هستهاي برنامههاي ميان اين در.است موشكي تسليحات حوزه در سرمايهگذاري آنها مهمترين
عنوان به بينالمللي ، مرجع آژانسهاي منظم و مكرر بازرسيهاي و تاكيدها عليرغم تهران ،
.است شده بزرگنمايي مشمول متخاصم و رقيب بازيگران سوي از تهديدكننده گام يك
به ورود از اجتناب براي تلاش و مالي محدوديتهاي متعارف ، توانمنديهاي افزايش حوزه در
براي كشور دفاعي توان حاضر حال دراست بوده ملاحظات ديگر از نيز تسليحاتي مسابقه يك
دفاعي بازدارندگي بازوي نيز بخش اين در.دارد قرار مناسبي وضعيت در محوله وظايف به عمل
به را مهم اين ايران ، عليه عراق تحميلي جنگ تجربه و است استوار ملي پشتوانه بر كشور
.كرد اثبات خوبي
پيچيده امر يك به آمريكا تهديدات قبال در كشور دفاعي بازدارندگي تفاصيل ، اين تمام با
.دارد ديپلماسي و ملي حوزه دو از توجهي قابل تاثيرپذيري و تاثيرگذاري كه است شده تبديل
قضاياي در ماجراجويي عدم روي تاكيد بر آمريكا تهديدات با مقابله در فعلي اصلي محور
و انتظار قابل رفتارهاي موجود شرايط در كه است شده استوار دروني آمادگي و بيروني نظامي
خاص ملاحظات ديگر بازوي دو همانند كشور بازدارندگي دفاعي بازوي ميان اين در.است عقلايي
دخالت افزايش ناهماهنگي ، و كاري موازي.ميكند كمك آن ضعف و قوت بر كه دارد را خود
چند ايجاد و ديپلماتيك بازوي تلاشها به اقدام اين نامطلوب آثار و سياست در نظاميان
بخش اين ملاحظات مهمترين عمومي ، افكار بر منفي تاثيرگذاري نهايت در و داخلي دستگي
شده معضل اين استمرار باعث ساختاري ملاحظات برخي وجود كه ميشود مشاهده متاسفانه.هستند
.نيايد چشم به آن حل براي ارادهاي و
بايد تخصصي ، كار يك عنوان به كشور ، نظامي حوزه برنامهريزان و طراحان ديگر سوي از
درگيريهاي عراق ، به حمله از ناشي احتمالي وضعيتهاي با مقابله براي لازم سناريوهاي
بايد چارچوب اين در.باشند داده قرار مدنظر را ضدايراني مستقيم تحركات افزايش و قومي
.گردد اتخاذ برخورد دامنه كاهش براي مناسب روشهاي
و پيچيدگيها داراي فعلي شرايط در ايران بازدارندگي توان گرديد ، بيان آنچه به توجه با
از قبل فعلي ، موجوديت عليه بر موجود تهديدات نتيجه.است دفاعي ، فقط نه و خاص ، جوانب
خواهد مشخص ديپلماسي و سياستمداران اردوي در شود ، مشخص فرماندهي و جنگ اتاقهاي در آنكه
مختلف ، درجات به ،(ديپلماسي و ملي) بازدارندگي بازوي دو حوزه در فعلي شرايط در ايران.شد
.شد خواهد مشكلساز آينده آندر از غفلت كه دارد قرار مشكلاتي معرض در
مطلق؟ يا مشروط شهروندي حق
تاجزاده سيدمصطفي
به شهروند احترام يعني قانون ، حاكميت و مخالف آزادي يعني آزادي ، نهايي تحليل در.1
از حمايت بشر ، حقوق از دفاع جلوه عاليترين مبنا همين بر.نيست او پسند مورد كه قانوني
او عملكرد يا ديدگاهها با را منافع يا نظريه اشتراك كمترين فرد كه است شهروندي حقوق
محسوب خود از دفاع حقيقت در..همحزبي همشهري ، همصنف ، همفكر ، حقوق از حمايت.دارد
يا مواضع حال عين در و است شده متهم ناحق به كه شهروندي حقوق از حمايت اما ميشود ،
به ما تعهد بيانگر دفاعي چنين.است "ديگري" حقوق از حمايت نميپسنديم ، را وي رفتار
.ماست اخلاقي رفتار مظهر و "انسان" حقوق و كرامت
نويسندگان ، وكلا ، روحانيون ، حقوق نقض در را اخلاقي و قانوني مرز هيچ عدهاي چنانچه2
و نكنند رعايت مخالف يا منتقد فرهنگيان و هنرمندان سياسيون ، دانشجويان ، روزنامهنگاران ،
انسان حرمت و كرامت مدافعان بر نينديشند ، اندكي خود رفتار بينالمللي و مالي تبعات به
است ، شده محكوم يا متهم ناحق به كه شهروندي حقوق از هميشه از استوارتر و صريحتر كه است
اين در و كنند دفاع است شناخته رسميت به قانون كه مجرم يا متهم يك حقوق از بخش آن از يا
اثبات بر علاوه شجاعانهاي ، و انساني رفتار چنين زيرا ندهند ، راه خود به ترديد هيچ مسير
شدن نهادينه راههاي از يكي "اخلاق" به نيز و خود آرمان به گروهها و افراد وفاداري
موضوع يك در "اطلاق" اگر.ميرود شمار به غيراخلاقي و غيرقانوني روشهاي طرد و قانون
.است شهروندان همه قانوني حقوق از مطلق دفاع باشد ، اخلاقي و مجاز اجتماعي
قانوني مخالفان و منتقدان حقوق از دفاع در مجلس آگاه و شجاع نمايندگان بيانيههاي.3
اقدامات كردند ثابت همچنين آنان.ماندهاند وفادار خود سوگند به آنان كه ميدهد نشان
به كه ارادهاي ندارد ، اصلاحطلبان اراده در تعيينكننده تاثير غيراخلاقي و غيرقانوني
.است شده پولادين است ، متعال قادر اراده از شعبهاي كه ملت ، لايزال نيروي به اتكا دليل
باشد لازم اگرچه كرد ، خواهند محكوم وجه روشنترين به را قانون خلاف اقدام هر برعكس ،
.بپردازند هزينه قانوني اعتراض بار هر بابت
ضمن ميكند ، پيدا تجلي امكان بهتر گروهي و فرد هر جوهره متلاطم ، و حساس شرايط در.4
اتخاذ كنوني پيچيده وضعيت دردارد بيشتري احيانا و بارزتر تاثير حوادث روند در آنكه
پنهان ملت چشم از و دارد بسزايي اهميت شهروندان حقوق از حمايت در اخلاقي و قانوني مواضع
به ملت منتخبان عملكرد ميرود انتظار بنابراين.ماند نخواهد مكتوم نيز تاريخ در و نيست
دلگرم و خوشنود همچنان داشتهاند ، ابراز آنان به كه اعتمادي به مردم كه باشد گونهاي
اكثريت ، خواست با مقابله و "اخلاق" و "قانون" به بياعتنايي دليل به بايد ديگران.باشند
شرمنده تاريخ و ملت خود ، وجدان نزد و باشند مايوس و سرشكسته است ، ملت اراده همان كه
.نپيوندند ملت درياي به و نكنند اصلاح خويش راه اگر بمانند ،
آخرالزمان نشانههاي
پاياني بخش _ دهنمكي با گفتوگو در الله حزب پرونده
همه دست حكومت كه ميپيوست تحقق به بايد كه است اين هم آخرالزمان نشانههاي از يكي
علما و حكما فلاسفه ، فرهنگيها نظاميها ، .چرخيده
.است اشتباه من كار نكند اينكه به ميكند شك يعني ميشود شروع شك يك از اول درون نقد *
و ميشود عميقتر شكاش ميكند مطالعه بعد.نيست درست بستم دل آن به كه چيزي اين نكند
از خيلي كرديد؟ شك سالها اين در شما بدانم ميخواهم من.ميشود عوض شكاش نوع يا
بريدند ، بهعنواني يا و شدند خارج حزبالله دور از ميگوييد شما كه حزباللهي بچههاي
شك وقتي ولي نميكند شك جايي تا بالاخره ميگذارد قرمز خط آدم وقتياست شك آن خاطر به
ماهيت قلب كه ميرسيد اين به شما نقد از يعني.ميافتد ديگري اتفاق ديگر اينجا كرد
.ميشويد ديگري آدم.ميشويد
الهي ميزان دستگاه در ارزشي هيچ كند عمل ايمان و معرفت بدون كسي اگر ميكنم فكر من
ارزشي هيچ نكند ، عمل باشد داشته معرفت يا باشد ، نداشته معرفت ولي كند عمل كه كسي.ندارد
فينا جاهدوا الذين:ميگويد خدا خود كرد توام عمل با را معرفت و ايمان انسان اگر.ندارد
نكردم شك ميروم كه راهي به نكردم ، شك خودم به من.ميبريم راه را تو ما سبلنا لنهدينهم
اطمينان مورد وقت هيچ داشتم نشريه در كه روشهايي خاطر به من.كردند شك من به همه ولي
جلسات در.شوم ديگر طبرزدي يك من كه هستند منتظر روز هر.نيستم و نبودم سياسي جناح يك
و ميشود حزباللهي آدم اينها با مثلا ميكنند فكر اينها.ميگويند را اين خصوصيشان
.ماست بر نيست ، ما با هركس كه ميگويند را همين هم طرفها آن.ميبرد اينها بدون
در نهنميكنند حمايت اينها از يكي ميشود ، تعطيل شلمچه ميبينيد شما.نيست اينطور
نميكند ، حمايت كس هيچ ميشود تعطيل جبهه.نميكند حمايت هيچكس.كيهان در نه رسالت ،
اين افتخارشان آقايان اگر.ميكنند برگزار سكوت به كه بود جريان اين نشريه پرتيراژترين
بدون شلمچه و جبهه ميكردند منتشر نشريه طرف آن و طرف اين امكانات با همهشان كه است
به شوخي به زماني من.بشود تبديل هفتهنامهها پرتيراژترين به توانست جناحي هيچ پشتوانه
روزنامهنگاران انجمن ميخواهيم ما ميگفتم مسلمان روزنامهنگاران انجمن بچههاي اين
صنفيها نميكنند ، حمايت ما از كه مسلمانان والله گفتم چه براي گفت.بدهيم تشكيل ارمني
تماسي زنگي ، يك حداقل شدند بيكار جبهه در آدم نفر نميكنيد200 كه هم شما نميكنند ، هم
.نميكرد رحم هيچكس به و بوده همه متوجه ما انتقاد لبه چون چرا؟.شدند چه بچهها اين كه
كه كارهايي است اين مهم اما.نميكرد رحم هم خودش به كرديم الان تا كه تعريفي بنابراين
در و فرهنگي ژورناليسم عرصه در.ميكنند دارند بقيه حالا بود پيشتاز ميكرد جريان اين
ميگذاريد ، شك را اسمش شما كه چيزي آن من نظر به.ديگر هرچيز يا خياباني كارهاي عرصه
حساب خودش از موقع هر آدم.باشد خود از كشيدن حساب اينكه.كرد تعبير ديگر چيز به بايد
...بكشد
...نيست فلسفي شك اين *
با مينويسم جريان يك عليه نشريه در وقتي من يعني.دارم يقين ميروم كه راهي به من نه
كه غيبي امدادهاي و خدا لطف و عنايت آن.بودم خط در عمليات شب كه مينويسم صراحتي همان
بايد الان ميداديم خون بايد فقط موقع آن.ديدم جنگ اين در را دوبلهاش ديدم ، جنگ در
آقاي از دفاع شعار همه كه ميكرديم موقع آن كنيم شك بود قرار اگر ما.بخوريم هم دل خون
.كرديم انتقاد آمديم ما ميدادند سازندگي دولت و هاشمي
.نميگويم را سياسي شك *
.ميشود حاصل همين از بريدن
انقلاب از بعد ولي بود ، روشنفكر يك ايشان انقلاب از قبل.بود جالبي نمونه آويني آقاي*
ميگفتند شنيدم يعني.ميافتاد ديگري اتفاقات يك داشت دوباره اواخر اينشد ديگري جور
.ميگويم را شكهايي چنين من.ميزد ديگري حرفهاي ميماند اگر
كه هم چيزهايي آن به تازه نيست قرار.نيست قهقرا و ارتجاع.است تكاملي سير اتفاقا اين
.ميرسيد مطلب ته به داشت آويني.بمانيم رسيديم امروز
بيفتد؟ ديگري اتفاق و كند تغيير دوباره بود ممكن *
دوران در را غرب تمدني مباني بحث ميآيد بيرون روشنفكري از اگر آويني.برعكس اتفاقا
كرديم چاپ نشريهمان در را آن از قسمتي ما كه دارد مقالهاي آويني شهيد.ميكند سازندگي
آيا.شود ترويج دموكراسي ضد چهره يك آويني از ميترسند.نشده چاپ كتاب صورت به هنوز كه
تظاهرات ميليون عليه 20 خيابان در ما اگر.است مقاله اين نيست؟ يا است حق ميزان اكثريت
تعقل با او كنند چاپ را حرفهايشان نميكنند جرات ولي كرده تئوريزه را اين ميكنيم ،
.ميرسيد مطلب ته به داشت او.ميزند را حرف اين دارد
هماهنگ ميزنند مردم اكثريت كه حرفي با كه ميگيرد اوج آنچنان شما نقد ببينم ميخواهم *
شويد؟
خاص خصلتهاي كدام هر اينكه مثل گذاشت سر پشت بايد را گذار دوران اين كه ميكنم فكر من
خواهد كجا به اين بالاخره كه داشتيم را حالت همين تا 79 دوران 76 در ما دارد را خودش
از خيابان در هفته يك درگيري ، روز هر تيتر ، صبح روز هر روزمره ، درگيريهاي اين.كشيد
.ميرفتم را شهر چهار سه هفته در خودم من كه بود حاكم شرايطيدانشگاه آن به دانشگاه اين
اين.شدم ديگرمي هواپيماي سوار هواپيما اين از ميرفتم شهر دو به روز يك در روزها بعضي
بود سال جنگ80 مثل.كرديد چه دوران اين در شما كه است اين مهم.ميشود تمام دوران
آنكه حال به خوشا نه؟ يا ميشوي متنعم سفره اين از ببيني بايد.شد جمع و شد پهن سفرهاي
دوران در شما و من براي كه تكليفي و رسالت آن.است كرده شركت و باخته جان عرصه اين در
...كرديم كار چه عرصه اين در ما كه بدهد جواب بايد داشتيم ، خودمان سياسي حيات
ملي قهرمان بسيجي يك جبهه در.ميكند جبهه با فرقي يك ولي ميگوييد درست فردي بعد از *
.حسيني امام و بود يزيدي كه عاشورا گفت ميشد وقت آن بودند پشتيبانش مردم يعنيبود
.او مقابل طرف مردم و ميايستد طرف يك بسيجي ميشود احساس گاهي كه است اين مشكل الان
.بايستند طرف يك بسيجي و مردم كه ميرويم سمتي به داريم ما اتفاقا
.است مهم اين *
مردم دغدغه جز چيزي بسيجي ميفهمند مردم.است گذار روند اين.ميرويم داريم سمت اين به
دشمن تجاوز خاطر به ديروز اگر.است بيعدالتي خاطر به است خيابان در اگر بسيجي.ندارد
كه ميكند كاري ژورناليسم كه است درست.است مردم حقوق از دفاع خاطر به امروز بود خارجي
تهاش.ميخورند تكان كه هست گيرندههايي جامعه در بايستند ، هم مقابل طرف دو اين
هنوز آن ، ايدز آمار.ميشود طلاق در دنيا كشور چهارمين كه اسلامياي جامعه.درميآيد
يك.ميشود تكذيب روسپياش زنان آمار روز هر.است غيرواقعي آن اعتياد آمار.نشده منتشر
.دربيايد تهاش بگذاريد...روز يك هزار ، روز 30 يك هزار ، ميگويند 300 روز
.دارد تفريطي يك افراطي هر است طبيعي *
بوده ما توقع مورد اصلا نيست مذموم اينكه نه من نظر به موعود اين سمت به حركت حالا
ديني آموزههاي و شرايط با نميدهم تطبيق آكادميك تعاريف با را امروزي شرايط من.است
آن و من انديشه انزواي ميپيوندد وقوع به جامعه در كه چيزي آن يعني.ميدهم تطبيق
ما چرا.است داده معصوم كه است وعدههايي تحقق.نيست بود ، معتبر من براي كه ارزشهايي
را زنان لباس مردان و ميپوشند مردانه لباس زنان امروز اگرنكنيم نگاه قضيه آن به
رباخواري اگر ميشود ، قانوني ربا اگر ميشوند ، دوچرخه سوار زنان امروز اگر ميپوشند ،
از نشان ديگر طرف از ولي است ضدارزش خودش جاي در كه است درست اينها همه ميشود ، ترويج
.شده داده كه است وعدههايي و است طبيعي روند يك
تفاوت ميكرد زمان امام از خميني امام كه روايتي با ميكنيد زمان امام از كه روايتي *
ميشود زياد كه همين ميگفتند برخي ميشد زياد فحشا و فساد كه انقلاب از قبل.ميكند
هم فعاليت ميكردند ، هم را كارشان _ باشيم خوشحال بايد ما و است ظهور نشانههاي
بهبود براي خودمان بايستي گفتند امام.نداشتند قضيه كل و ديگران به كاري و ميكردند
.ميكند درست و ميآيد ايشان كه نگوييم و كنيم تلاش اوضاع
تقسيمبندي شريعتي.است ناراضي موجود وضع از گفتم هم من.نبود اين از غير من تعريف
انتظار.ميكشاند انزوا به را آدم منفي انتظار.بله.منفي انتظار و مثبت انتظار به دارد
ميشوند كشيده انزوا به كه كساني آنبزند فرياد ابوذروار كه ميكند وادار كه است مثبت
.ميكشاند انزوايشان به منفي انتظار ولي هستند مسلمان كه است درست
جمع شهرنوها.نشد شد ، ريشهكن فساد آيا بشويم تعصب دچار خودمان تحليلهاي در نبايد ما
.نيست موقع آن نقد بحث اصلا.نبوده خوب كردنشان جمع اينكه نه.شد پخش فساد ولي شد ،
را آنها به بروز مجال كه جنگ مثل بود جامعه در چيزها يكسري موقع آن كه است اين بحث
صورت جنگ اوج در خياباني درگيريهاي ميبينيد وقتي سال 64 در شما وگرنه.نميداد
امام.داشتيد موقع آن جوان ميليون شما 20.بود شده ترويج تهران در پانكيست ميگيرد
.بود همين قطعنامه قبول دلايل از يكينشد جوري اين ولي ميليوني ، ارتش 20 ميگفتند
اينها دلايل حالا.ندارند جبهه به رفتن ذوق مردم كه مينويسند نامه امام براي مسئولين
قسمت اوشين سريال ميپرسيدي مردم از اگر كه ميكردند برخورد جوري آقايان.است متعدد
ميخواستيم هم يعني.نميدانستند است چندم والفجر ميپرسدي ولي ميدانستند است چندم
نداده تضمين خدا كه است اين اصلاست همين فرسايشي جنگ.نجنگيم ميخواستيم هم و بجنگيم
هم من و كرديد پا به اسلامي نظام كه است درست.ميدهد نتيجه نكند ، عمل اگر آمد ، هركس كه
عمل مرحله در اما شد پيروز انقلاب و ميكنم ياري را شما من كنيد ياري را من بودم گفته
.ميكنم ياريتان باز كنيد عمل ديني آموزههاي همان به اگر شماست دست حاكميت كه حالا
زمين من دين نكرديد ياري را من دين اگر نكنيد فكر ميگويد هم خدا.نميبينيد جواب نكنيد
فقط را زمان آخر نشانههاي مثلا كه ميكنند فكر.ميآورم را ديگر كس نه ، شما.ميماند
هم آخرالزمان نشانههاي از يكي.ميشود جوري اين روسريشان كه گفت بايد دختران مورد در
فرهنگيها ، نظاميها ، .چرخيده همه دست حكومت كه ميپيوست تحقق به بايد كه است اين
تا كه بوده معصومين وعدههاي از يكي هم اسلامي انقلاب پيروزي همينعلما و حكما فلاسفه ،
كه تعريفي.هستند شهيد كشتههايشان و ميكند قيام قم از رهبرش انقلابي يك زمان آخر
پايههاي مثل هوادارانش ميگويد.ميكند معصوم كه است تعريفي همان ميكند مردم از امام
نباشد جور اين يعني.ميرساند عمل مراحل به بايد ميجنگند ، سالها از بعد.ميمانند آهن
حكومت يعني.ميكرديم درست ما نميآمدي شما اگر بگويند علما كردند ظهور كه زمان امام كه
با ما ميافتاد ما دست حكومت اگر ميگفتند نظاميها يا.نيفتاد ما دست سال اين 1400 در
منجي بايد كه ميرسند نتيجه اين به همه.ميكرديم اجرا را عدالت شده كه هم سلاح زور
گفته كه معصومي همان.نميتوانيد گفته كه نيست حجتيه انجمن تفكر اين.بيايد واقعي
كه بدانيد ولي كنيد را كار اين كه است تكليفتان كه ميگويد هم معصوم همان كنيد انقلاب
.ميگيرد آنجا را نهايي نتيجه.كند درست را كار بيايد بايد او
قوا تفكيك نظريه
هدايي ياشار
تا ساخت مطرح "قوا وحدت" مفهوم مقابل در را "قوا تفكيك" نظريه منتسكيو كه هنگامي از - 1
محو براي تمهيدي مثابه به نظريه اين مدت ، اين طول در.ميگذرد سده سه به قريب امروز به
مورد ميشود ، شمرده بشري تجربه و عقل محصول كه حقوقي مسلم اصل يك قامت در و استبداد
.است گرفته قرار جهان حقوقي نظامهاي استقبال
پنجاه اصل كه طوري به نكردهاند ، خودداري استقبال اين از نيز ما قانوننويس خبرههاي
نظريه دليل دو به اما.است دانسته يكديگر از مستقل را گانه سه قواي اساسي ، قانون وهفتم
:است گشته كشور حقوقي رژيم وارد "نسبي" صورت به بلكه "قوا مطلق تفكيك" صورت به نه مذكور ،
عرفي و ديني نظام دو اختلاط معلول اساسي ، قانون در قوا تفكيك مفهوم بودن نسبي از بخشي
بر تاكيد ضمن هفتم ، و پنجاه اصل كه طوري به.است آن دوگانه ساختار و حقوقي نظام در
همين.است دانسته "امت امامت و امر مطلقه ولايت" زيرنظر را قوا اين قوه ، سه استقلال
كنار در نظام مصلحت تشخيص مجمع و نگهبان شوراي چون نهادهايي پيشبيني به منجر دوگانگي
شده گوشزد تاريخي تجارب سوي از كه است ضرورتي حاصل ديگر ، بخشاست شده گانه سه قواي
از.نيست يكديگر از آنها استقلال ميزان و قوا تفكيك تعديل جز چيزي حقوقي ضرورت اين.است
.است كرده اشاره "نظارت با توام قوه سه ارتباط" از مراتبي به اساسي قانون اينرو
كميسيون - وزرا عزل و استيضاح سوال ، حق - وزرا به اعتماد راي - قانونگذاري انحصاري حق
به)...و بودجه تصويب - مجلس به قوه دو لوايح تقديم ضرورت - تفحص و تحقيق - نود اصل
سازمان - اداري عدالت ديوان وجود و (ديگر قوه دو بر مقننه قوه نظارتي راهكارهاي عنوان
تصويب و (قوا ديگر بر قضاييه قوه نظارتي شيوههاي مثابه به)..و كشور كل بازرسي
اجراي بر جمهور رئيس نظارت حق - مجلس به آنها تقديم از قبل وزرا ، توسط قضايي لوايح
شيوههاي عنوان به) اساسي قانون نقض موارد در تذكر و اخطار صدور طريق از اساسي قانون
.هستند دست اين از نمونههايي (قوا ساير بر مجريه قوه نظارت
مخالفت همچنين و قضاييه قوه درون در اطلاعات و حفاظت واحدهاي تشكيل با دولت مخالفت - 2
زنجيره از ديگر حلقه دو تكميل به منجر جمهور ، رئيس اختيارات تبيين لايحه با مقابل جناح
استناد اختلافي ، محور دو هر مشترك وجهاست گشته اخير سال چند در كشور حقوقي منازعات
قضايا ، حقوقي تحليل اينرو از.ميباشد "قوا تفكيك اصل" به آنها از يكي يا و طرفين
:ميباشد قوا ، تفكيك مقوله به نگرشها نوع تعيين و استدلالها مجدد خوانش محتاج
نه قوه ، آن سخنگوي توسط "قضاييه قوه در اطلاعات و حفاظت واحد تشكيل" خبر اعلام: يكم
ندارد ، حق كس هيچ" كه گرديد مجريه قوه در وي همپايه سوي از نكته اين اظهار به منجر تنها
برخي انتقاد بلكه (28/6/81- همشهري) ".كند ايجاد كشور اطلاعاتي دستگاه موازي دستگاهي
طريق از كارشناسي مراحل كردن طي" به منوط را اقدام اين كه آنجا - نيز مقننه قوه اعضا
مجموعه اماشد برانگيخته - دانستند "مجلس توسط قانوني مجوز صدور" و "لايحه ارائه
- تهران دادگستري كل رئيس توسط قضاييه قوه اقدام اين تاييد از مانع انتقادات
يعني قضاييه ، قوه سخنگوي استدلال همان بر تكيه با وي كه چرا.نشد - عليزاده حجتالاسلام
حق قوا ساير و بوده قضاييه ، قوه اختيارات از مركز اين تشكيل" بود معتقد قوه آن استقلال
(4/7/81- نو حيات) ندارند را قضاييه قوه امور در دخالت
حفاظت واحدهاي تشكيل مجريه قوه كه است تفاوت اين داراي قوا استقلال بر طرفين تاكيد
تشكيل نيز قضاييه قوه و ميداند مجريه قوه استقلال در خدشه را ، قضاييه قوه در اطلاعات
و قضاييه قوه اقدام مدافعان است مسلم آنچه.ميشمارد خود استقلال نتايج از را آنها
استقلال به آنان استناد لذا نيستند ، معتقد يكديگر از قوا "مطلق" تفكيك به آن مسئولان
قضاييه قوه اقدام اما.است ارزيابي قابل قوا ، "نسبي" تفكيك چهارچوب همان در قضاييه قوه
تفكيك بودن نسبي دليل و فلسفه.است ناسازگار قوا استقلال "بودن نسبي" وجودي فلسفه با
و حفاظت واحدهاي تشكيل آنكه ، حال.آنهاست بين نظارتي روابط ايجاد و برقراري قوا ،
بلكه نيست ، نظارتي رابطه هيچگونه متضمن تنها نه آن ، خود توسط و قضاييه قوه در اطلاعات
حق كه ميشود مخدوش زماني رابطه اولين:ميكند منحل نيز را ديگر نظارتي رابطه دو
اظهار مجلس نماينده يك اينرو از.ميشود گذارده مغفول قانونگذاري ، در مجلس انحصاري
اقدام خودسرانه اينكه نه شود ، صادر مجلس توسط بايد جديد ، سازمان فعاليت مجوز" ميدارد
دومين(حياتنو 27/6/81 _ راد كيانوش) "شود كشور ، در امنيتي موازي واحدهاي تاسيس به
قوه آن قضاييه ، قوه درون در اطلاعات و حفاظت واحدهاي وجود كه ميرود بين از زماني رابطه
.ميكند بينياز _ مجريه قوه از جزيي عنوان به _ اطلاعات وزارت دادههاي از را
حاكم نسبي آرامش و سكوت گذشته ، روزهاي در رئيسجمهور اختيارات تبيين لايحه تقديم:دوم
به بيشتر حدت و شدت با را ، لايحه اين با مرتبط مباحث ديگر بار و شكست را سياسي فضاي بر
و راستكيش تفاسير از بار اين اما لايحه ، مخالفان.نشاند مخالف و موافق جرائد صفحات
"اجرايي" وظيفه به آن تقليل و رئيسجمهور "نظارتي" وظيفه نهادن كنار بر مبني ارتدوكس ،
جناب مطلقه قدرت" نظير لايحه ، اين روي بر نامگذاري با بلكه نگفتند ، سخن چندان صرف ،
اين القا درصدد..و "مجلس بر دولت سلطه لايحه" ،"قانوني كودتاي لايحه" ،"پرزيدنت
قدرت ايجاد و رئيسجمهور اختيارات افزايش منظور به شده ياد لايحه كه بودهاند ذهنيت
قدرت و ميزايد فساد قدرت" كه حق بر آموزه اين كشيدن پيش با سپس.است وي براي مطلقه
"ديكتاتوري كردن تئوريزه" مذكور لايحه كه رسيدهاند باطل نتيجه اين به ،"مطلق فساد مطلق ،
آنجا از اما نيستند ، معتقد قوا "مطلق" تفكيك به دولت لايحه منتقدين شك ، بدون.ميباشد
ميشود ، منتهي مجريه قوه رئيس نظارتي ابزار فقدان به آنان ، توسط لايحه ضرورت انكار كه
مخالفت سخن ، ديگر به.ميشود فروكاسته قوا ، نسبي تفكيك به آنها استناد حقوقي اعتبار از
قوا "مطلق" استقلال قالب در اگر قوا ، تفكيك اصل به استناد با شده ياد لايحه با آنان
قوا تفكيك "بودن نسبي" به استناد با اگر و است ناهمخوان كشور حقوقي ساختار با باشد ،
- مذكور لايحه اساسا كه ، چرا نيست ، لايحه بر حقوقي ايراد ساختن وارد به قادر باشد ،
براي است ، قضاييه قوه از جزيي كه كشور عالي ديوان در دادگاهي مثال طور به كه آنجا
.است شده طراحي فلسفه همين با - است كرده پيشبيني جمهور رئيس تذكرات به رسيدگي
طالبان خبيثه شجره
دهقاني سيدجلال دكتر
با بدرفتار و بدكيش فرقه اين ميداد ، توضيح كابل دانشگاه اساتيد از يكي كه همانگونه
قدرت پلكان از وسيله اين با و برافراشتند حكومت پرچم اسلامي آزادي و عدالت امنيت ، شعار
وقتي ولي كردند پنهان را خود منحوس ماهيت مردمفريبي براي نيز صباحي چند و رفتند بالا
نقاب و شكستند پيمان و كردند بدعهدي شد ، تثبيت و استوار ننگينشان حكومت پايههاي كه
.فروافتاد چهرهشان از تزوير
سرزمين اين در جنگ و مرج و هرج در را خود منافع كه افغان ملت دشمنان و فرصتطلبان
آنان براي و گماشتند همت گروهك اين تحكيم و تقويت به ديدند مساعد را زمينه وقتي يافتند
افغانستان داخل در درونگروهي رقابتهاي كنار در نتيجه درساختند فراهم عد و عده
پشت در خود مطامع و منافع فراخور به هريك نيز فرامنطقهاي و منطقهاي خارجي قدرتهاي
.بود تضمينكننده و چشمگير بسيار ميان اين در طالبان سهم كه گرفتند سنگر گروهها از يكي
و آبياري با روييد افغانستان جامعه مساعد سياسي _ اجتماعي بستر در كه طالبان خبيثه شجره
از يكي طالبان حاكميت دوران ترديد بدون.شد تنومند و كرد رشد خارجي قدرتهاي مساعدت
در سياهشان اقدامات از شمهاي كه است افغانستان در حكمراني تاريخ صفحات تاريكترين
.شد خواهد بازگو بعد صفحات
در طالبان شكلگيري عوامل و علل تحليل براي كه ميگيريم نتيجه گذشت آنچه از _ 4
جغرافياي و پرداخت كشور اين در سياسي قدرت جامعهشناسي و تبارشناسي به بايد افغانستان
كه است سادهانگاري بسيار اساس ، اين بركرد ترسيم را جهادي گروههاي و احزاب سياسي
روايت افغانستان حديث.رسيد قدرت به و كرد رشد خلا در وبيبنياد نهاد بد قومي كرد تصور
.ميباشد "ماست بر كه ماست از"
تلخ حوادث اين از همگي افغاني امروز سياستمداران و ديروز مجاهدين امروز خوشبختانه اما
گذشته فراموشي با تا كردهاند جزم را عزم كه خواند ميشود چهرهشان از و گرفتهاند درس
در سياست رمز كلمه اگر.سازند فراهم افغانستان خسته مردمان براي را سعادتمند آيندهاي
و "صلح" به واژه اين سوم هزاره آستانه در اكنون بود ، "جنگ" نود و هشتاد دهههاي
ترور سالگرد اولين مراسم در جديد سياست اين نشانههاي.است يافته تغيير "سازندگي"
.بود مشهود كاملا مسعود احمدشاه
طالبان كتابسوزي
و اساتيد با گفتوگو و بازديد براي سپتامبر هشتم با برابر شهريورماه هجدهم روز _ 1
كه دانشگاه اين پرديس.شديم كابل دانشگاه راهي افغانستان فرهنگي _ علمي نخبگان
را...اقتصادو زيبا ، هنرهاي حقوق ، و سياسي علوم كشاورزي ، الهيات ، ادبيات ، دانشكدههاي
_ علمي مركز اين بنابراين ، .است گرفته قرار كابل غرب منطقه در است داده جاي خود در
بر تركش و گلوله آثار.است نمانده امان در تنظيمي جنگهاي دوران آسيبهاي از نيز آموزشي
براي ميبايست كه محفل اين از كه است مشهود كاملا.است آشكار ساختمانها ديوار و در
داخلي جنگهاي طول در نظامي پادگان و اردوگاه جهت شود استفاده ناداني و جهل با مبارزه
رقم طالبان سياه حاكميت دوران در آموزشي نهاد اين مظلوميت اوج اما.است شده بهرهبرداري
.است شده تباه كينه و تحجر آتش در آن علمي دستاوردهاي همه كه گونهاي به است خورده
توجه شيشهاي ويترين چند اصلي سالن از قبل دانشگاه كتابخانه مدخل در _ 2
و سوراخ سوراخ گلولهها شليك اثر در كه كتابهايي.ميكند جلب خود به را مراجعهكنندگان
هزاره آغاز در كه كرد باور ميتوان چگونه.است شده گذاشته نمايش به شدهاند نيمسوخته
گونه اين ادب و علم مظاهر با خشكمغز گروهي اطلاعات و علم و دانش و دانايي عصر در و سوم
كه ديگر پديدهاي كه است درنيامده صحنه اين تماشاي حيرت از انسان هنوز.كنند رفتار
.ميسازد متاثر و متاسف را وي ميكند ، كتاب و فرهنگ با طالبان فرقه دشمني عمق از حكايت
بسيار يا ندارد وجود يا زبان فارسي كتابهاي قفسهها ، در موجود كتاب جلد هزاران ميان از
فارسي مردم زبان اينكه عليرغم چرا كه ميبندد نقش ذهن در سوال اين ناخودآگاه.است اندك
چرا؟ راستي نيست؟ موجود افغانستان در ما دانشگاه كتابخانه در زبان اين به كتابي است ، دري
كتابهاي كينه و حقد سر از فرهنگستيز و تاريكانديش طالبان چون.است ساده بسيار جواب
كتابسوزي ، با بود قرار اگر اينكه از غافل اما !سوزاندهاند خود جهل آتش در را فارسي
مغولان كه آتشي با بخشكد سرزمين يك در روشنفكري ريشه و برود بين از ملت يك تمدن و فرهنگ
در ادب و علم از نشانهاي نبايد امروزه برافروختند ، بزرگ خراسان علمي مراكز و محافل در
از فرهنگ مدنيت و ققنوس و نشد گونه اين كه ديديم و ديدند ولي.باشد افغانستان و ايران
.نشست بار به مجددا دانش درخت و يافت تولد كتابخانهها ويرانههاي و كتابها خاكستر
|