پوپر و ما
ايستاده سر بر ليبراليسم
فلسفه بازگشت
دارد نفوذ ايران در پوپر چرا
نفس انضباط
پوپر و ما
"بيستم قرن تفكر در پوپر تاثير"
شد بررسي فلسفه و حكمت انجمن در
صدمين با بود مصادف (مردادماه ششم) امسال ژوئيه هشتم و بيست:معظمي علي _ انديشه گروه
وين زاده كه پوپر.بيستم قرن مطرح فيلسوف (1902_ 1994) پوپر ريموند كارل تولد سالروز
در خود آثار مهمترين از يكي سال 1935 تا و گرفت شهر همين در را خود فلسفه دكتري بود
اتريش در نازيها رسيدن قدرت به با كه او.نوشت را "علمي اكتشافات منطق" يعني علم فلسفه
را "آن دشمنان و باز جامعه" يعني سياست فلسفه در خود مهم كتاب جا آن در رفت زلاندنو به
.نگاشت
و يافتند كه پيرواني حي از چه بودهاند جريانساز گذشته قرن در او انديشههاي و آرا
و است شدهاي شناخته شخصيت نيز ايران در پوپر.كردند پيدا كه مخالفاني حي از چه
ايران در او شهرت حال اين باشدهاند برگردانده فارسي به تاكنون او مهم آثار از بسياري
اغلب گذشته ساليان در كه بوده رو آن از بلكه است نبوده آرايش دقيق شناخت دليل به عمدتا
.يافته شهرت او افكار به شخصيتها برخي نادرست و درست انتساب واسطه به
بخش همكاري با و تمدنها گفتوگوي مركز فلسفه گروه همت به مهرماه ، هفتم گذشته يكشنبه
استادان از تن سه آن در كه شد برگزار فلسفه و حكمت انجمن در سميناري اتريش سفارت فرهنگي
.راندند سخن "بيستم قرن تفكر در پوپر تاثير" درباره اتريش از بودين گرهارد و ايراني
و حكمت انجمن استاد موحد ضياء دكتر سخنران نخستين و بود ضيمران محمد دكتر جلسه اين مجري
فرگه و پوپر سوم جهانهاي نظريه درباره موحد سخنراني.بود مدرس تربيت دانشگاه و فلسفه
دانشگاه علم فلسفه استاد بودين گرهارد او از پس.بود فرگه نظرگاه از پوپر ديدگاه نقد و
دكتر سوم سخنران گفت ، سخن مدرن معرفتي جهان در آن اهميت و پوپر معرفتي تئوري درباره وين
اباذري يوسف دكتر او از پس و گفت سخن پوپر موقعيت منطق نظريه درباره كه بود عليپايا
.راند سخن دموكراتيك جامعه يك ساختن به آن كمك و پوپر سوم جهان نظريه درباره
نظر از خلاصه بهطور كه است سمينار اين سخنرانيهاي از گزارشي ميخوانيد زير در چه آن
جاي به و كنيم حفظ را اصلي مضمونهاي داشتهايم سعي مطالب كردن خلاصه در.ميگذرد شما
روانخوانتري و سادهتر معادلهاي بردهاند كار به سخنرانان كه واژهها از بعضي
نخواهند را ايشان موردنظر دقت معادلها اين احتمالا كه داريم اذعان هرچند گذاشتهايم
.داشت
پوپر و فرگه سوم جهانهاي
به فيلسوفي دو هيچ شايد كه كرد آغاز نكته اين گفتن با را خود سخنراني موحد ضياء
كه است اينجا جالب اما نباشند مختلف مسائل به نگاه زاويه نظر از پوپر و فرگه اندازه
را لفظ همين عينا فرگه كه سه جهان مسئله جمله از است زياد خيلي آنها بين مشترك مسائل
به را ما اطراف جهان پوپر خلاصه طور به.است داده استناد او به هم پوپر و برده كار به
حالات و ذهن جهان (يك جهان) ما اطراف اشياء و فيزيكي اعيان جهان:ميكند تقسيم جهان سه
.(سه جهان)...و كتابها و نظريهها قبيل از ذهن فرآوردههاي جهان و (دو جهان) ذهني
ديدگاه نقد به ميخواهم تقسيمبندي دو هر طرح با من كه دارد مشابهي تقسيمبندي هم فرگه
.بپردازم پوپر
; است غيرفيزيكي جهان 3است مهم ميگويد جهان 3 خصوصا جهانها به راجع كه مشخصاتي
جهان 3 پس نظريهها ، معناي و نظريهها با ;داريم سروكار معنا با آن در ما اينكه براي
.است انتزاعي و (غيرمادي) غيرفيزيكي جهاني
همان به هم جهان اين كه ميكند تصريح پوپر:است واقعي جهان اين كه است اين ديگر حرف
تاثير ما بر كه چيزي هر زيرا واقعياند فرضيهها ;واقعياند صندليها و ميز اندازه
.بگذارد تاثير ما بر نميتواند موهوم امر ;است واقعي بكنيم تاثير او بر هم ما و بكند
دربارهشان ميشود كه معنا اين به هستند ابژكتيو جهان اين موجودات كه است اين ديگر نكته
كه معنا اين به.هستند انتقاد قابل كه معنا اين به هستند الاذهاني بين و كرد صحبت
كه اين ديگر نكته.است بودن ابژكتيو براي پوپر معيارهاي همه اينهاهستند آزمونپذير
خود براي نظريه آن ميآورد نظريهاي كسي وقتي كه معنا اين به است مستقل جهان يك سه جهان
"ابداع" پوپر تعبير به را اعداد و رياضيات ما اگر مثال براي.ميكند پيدا مستقلي حيات
وجود اول عدد بزرگترين كه اين مسئله اول ، اعداد مسئله بودن ، فرد و زوج مسئله بكنيم
منطقي نتايج عنوان به خود به خود ميشود مطرح حساب نظريه در كه مسائلي تمام و ندارد
يا كنيم كشفشان بتوانيم چه ;نه يا باشيم داشته اطلاع آنها از ما چه دارد وجود نظريه اين
تمام نميتواند موضوعي اصل دستگاه هيچ گودل قضيه يك بنابر اينكه جالب و نتوانيم
اين كه آفريدهايم موجودي ما بنابراين كند ثابت قضيه صورت به را حساب نظريه صدقهاي
كه ديگري مسئله.ميشود خارج ما موضوعي اصل حوزه از حتي كه دارد روابطي و خواصي موضوع
هميشه صادقاند اگر ; است جهان اين اشياء بودن بيزمان ميشودمسئله قائل پوپر
فلسفه از نسبيگرايي دست كه است جايي اينجا:كاذباند هميشه كاذباند اگر و صادقاند
.ميشود كوتاه پوپر
كه كرده _ فرگه آثار شارح _ دامت مايكل كردهاند رئاليستي موضع براي كه تعريفي بهترين
كذب و صدق و نيست سومي شق و كاذب يا است صادق يا جمله هر رئاليست يك نظر بنابه ميگويد
دو هر به البته پوپر.زبان اعتبار به نه است زبان از خارج چيزي اعتبار به هم جملهها
جهان بر ذهن جهان كه اين در جهان سه اين ارتباط درباره اما است پايبند تعريف اين شرط
تاثير است مهم چه آن.ميگذارد تاثير ما بر هم جهان.نداريم شكي ميگذارد تاثير خارج
قايل غيرمادي ذهن يك به پوپر جا اين در.است يكديگر بر ذهن جهان و (جهان 3) معاني جهان
جهان دو بين ارتباط ترتيب اين به و ميگذارد فرق ذهن و مغز بين دكارت مانند و ميشود
جا اين در ما و است نشده حل هنوز مسئله هرچند ميكند آسانتر را ذهن و معنا غيرمادي
.داريم مشكل
قبول هم فرگه را اينها تمام گفتم پوپر سوم جهان درباره كه چه آن ;فرگه سوم جهان اما
اين همچنين.فرگه "انديشه" مقاله به خصوصا ميدهد ارجاع فرگه به پوپر بار چندين دارد
تا دارند فرق هم با آگاهي محتواي و آگاهي كه دهد نشان تا كرده بسياري تلاش كه است فرگه
كه است مسئلهاي اين ;باشيم داشته سروكار عيني مسائل با و بگذريم روانشناسي از بتوانيم
پوپر مقابل نقطه از فرگه.كشيده فرگه قبلا را زحمتش چون ميشود رد آن از راحتي به پوپر
.ميكند شروع معنا و زبان فلسفه از يعني ميشود سوم جهان مسئله وارد
با او مخالفتهاي در اين و نيست معنا فلسفه از آزاردهندهتر چيزي هيچ پوپر براي اما
است بيمعنا كلمه معناي درباره بحثي هرگونه كه است معتقد پوپر.است مشخص ويتگنشتاين
با ساختهاند را كلمه كه حروفي رابطه مثل معنا با كلمه رابطه كه است اين هم او مثال
چه آن پوپر نظر به.دارد معنا هم كلمه دارند معنا حروف اين كه قدر هرچه ;است كلمه خود
معناي از عبارت را جمله معناي كه فرگه تز با مخالفت در پوپر.است نظريه كل است مهم
مجموعه دو با نظام دو در را علمي نظريه يك ميتوانيم ما كه ميگويد ميداند كلمات
الفاظ معاني بنابراين.دهند نشان را واقعيت يك دو هر كه كنيم صورتبندي كلمات از متفاوت
درباره نكنيم بح معنا درباره ميگويد پوپر بنابراين.است مهم نظريه كل نيست مهم
.كنيم بح آنها بودن آزمونپذير و فرضيهها
:وين دانشگاه فلسفه استاد بودين گرهارد
ميرهاند افلاطوني مدل از را ما پوپر مدل
امروز جهان توصيف براي گذشته آن از و
است سودمند هم ما برايمقاصد |
|
جهان اماداريم معاني جهان يك و ذهن جهان يك خارج ، جهان يك ما كه است معتقد فرگه اما
و مفاهيم معاني فرگه معاني جهان در.ميكند فرق پوپر سوم جهان با كلي به فرگه معناي
جهان او سوم جهان و ندارد اعتقادي اينها به اصلا پوپر كه درحالي موجودند روابط
يك و "معني" يك به قايل زبان عبارتهاي همه براي فرگه همچنين.است افكار و انديشهها
را گلستان كه كسي يعني ميدانيم همه را "گلستان نويسنده" عبارت معني مثلا است مصداق
ميشود مصداق و معني به قايل هم جملهها براي او همچنين.است سعدي هم آن مصداق و نوشته
.ميداند عيني هم را كذب و صدق و است كذب و صدق جملات مصداق كه
پوپر اول جهان كه چرا كرد اشتباه پوپر اول جهان با نبايد را فرگه مصداق جهان بنابراين
.دارد هم كذب و صدق چون ساكناني فرگه مصداق جهان كه درحالي است فيزيكي اشياء شامل فقط
كشف را معاني جهان اين ما است معتقد فرگه كه است اين پوپر با فرگه ديگر مهم تفاوت
معادلات دارد وجود اقليدسي هندسه ;دارد وجود معاني جهان.نميكنيم ابداع ;ميكنيم
و ندارد قبول را راي اين پوپر.ابداع نه ميكنيم كشف را آنها ما و دارد وجود هم ماكسول
به.كند برقرار است ممكن ذهن با ارتباطي چه مجردي جهان چنين نيست معلوم كه است معتقد
همان ذهن كه بگويد و كند حل هم را بدن و ذهن مسئله تكليف ميخواهد پوپر ترتيب اين
ميكنند پيدا ارتباط هم با جهان دو اين موجودات كه جا آن اما است سوم جهان محصولات
و پوپر ماهوي و واقعي تفاوت اينجا در.جمله محتواي از است عبارت انديشه.است انديشه
هم نظريه ما اگر ميگويد او.ميشود زبان فلسفه وارد جا اين در فرگه.ميشود مشخص فرگه
متناهي جملات اين.هستند متناهي جملات از مجموعهاي معمولا نظريهها اين باشيم داشته
به راجع كه حرفي و.جمله يك ميشود كنيم وصل هم به "و" با اگر را نظريهها جملات يعني
كاملي جمله بايد جمله اين فرگه نظر از.زد ميتوان هم جمله اين درباره زديم جملهها
براي و باشد نداشته بستگي آن خود جز چيزي به كذبش و صدق كه باشد جملهاي بايد باشد ،
براي جملهاي هر و باشند ابهام از خالي و روشن آن اجزاي تمام بايد آن معناي بودن مشخص
تمام و باشد داشته را...و مكاني زماني ، ابهامزدايي قيدهاي همه بايد داشتن معنا
.باشند داشته مشخص مرجع هم آن درون اشارات و ضماير
تمام منطقي محتوايدارد خبري محتواي يك و منطقي محتواي يك جمله هر براي اما پوپر
هستند آن ضد كه است جملههايي تمام خبري محتواي اما گرفت ميتوان آن از كه است نتايجي
ميشود اين بگيريد را آنها نقيض و كنيد استخراج را جمله منطقي نتايج تمام شما اگر يعني
ميز اين" گونه از جملاتي تمام "است سرخ ميز اين" ميگوييم وقتي پس.جمله خبري محتواي
ذهني آزمايش يك پوپر.جملهاند خبري محتواي جزء..و "نيست آبي ميز اين" ;"نيست زرد
دفعه يك..و تلويزيون راديو ، مانند بشري مصنوعات همه كنيم فرض ميگويد او.دارد مهم
كتابخانهها از استفاده با ميتوانيم ما صورت اين در بماند كتابخانهها اما برود بين از
قرنها برود بين از هم كتابخانهها اگر اما كنيم بازسازي دوباره را خودمان اطراف جهان
اهميت و استقلال ميخواهد آزمايش اين.بسازيم دوباره را جهان اين ما كه كشيد خواهد طول
هم كتابخانهها كه هستيم درحالتي كنيم فرض بيائيم ميگويم من اما.دهد رانشان سوم جهان
آيا ساخت خواهيم را جهاني چه ما ;بسازيم را جهان دوباره ميخواهيم ما و رفته بين از
قبول را دوم شق اگر.ديگري تئوريهاي با و ديگري جور يا ميسازيم را تمدن همين دوباره
بگوئيم و كنيم قبول را اول شق اگر و ميرود سوال زير نسبيگرايي با پوپر مخالفت كنيم
اين در پس.است افلاطون و فرگه با برد ميشود ساخته بود كه شكلي همين به دومرتبه تمدن
.ابداع نه ميكنيم كشف را آنها ما كه است چيزهايي صندوقخانه
مدرن معرفتي جامعه و سوم جهان
توسعه و رشد با آن ارتباط و باز جامعه آموزه درباره كه بود بودين گرهارد دوم سخنران
در ميتوانسته هميشه معرفتباور ، جامعه بودين نظر به.گفت سخن جهان سه نظريه و علمي
درباره پوپر ديدگاه.است كرده ايفا و كند ايفا را مهمي نقش باز جامعه توسعه و رشد
بح موضوع امروزه جهان سه نظريه نيز و علمي معرفت رشد درباره او نظريه و باز جامعه
سوي از و ميكنند توليد دانش ديگري زمان هر از بيش امروزه دانشمندان ، سو يك از.هستند
يا رايت كپي قوانين مانند ميگيرد قرار توليد اين سر بر بيشتري موانع روز هر ديگر
يا تك صورتهاي به را دانش كه ميشود وارد نشر بازار بر كه اقتصادي روزافزون فشارهاي
به دانش كردن ديجيتالي حول بر بيشتر روز به روز علم جامعه.عرضهكند علمي فشرده محصولات
يا شركتها نظير بزرگ سازمانهاي در.شكلميگيرد مهندسي جديد فناوريهاي وسيله
دانشمندان و مردم سويي از.دارد مثبتي و منفي جنبههاي دانش مديريت دولتي ادارههاي
از را آنها دانش ميخواهد كه ميكنند احساس دانش مديريت تلاش معرض در را خود مدام
فوقالعادهاي قدرت دانش تحرك اين سويي از و.كند متمركز جا يك در و درآورد تملكشان
براي بايد دانشمندان.كند كمك جديد نوآوريهاي به خوبي به ميتواند كه ميكند ايجاد
هدف كنند تلاش دانش حفظ و نوآوري به تمركز اين خدمت و اخلاقي صلاحيت از يافتن اطمينان
معناي به باز جامعه يك معرفتي جامعه اين شوند مطمئن دانشمندان كه باشد اين بايد اصلي
بسيار تاريخچه پوپر سوم جهان نظريه خاص بهطور و عيني معرفت تئوري همچنين است پوپري
.است داشته پوپر از پيش فلسفه و علم تاريخ طولانيايدر
كه كرد خاطرنشان و پرداخت يكديگر با آنها ربط و پوپر سهگانه جهانهاي توصيف به سپس او
و روانشناسيگرايي ورطه به افتادن از جلوگيري باع سه و دو جهانهاي بين تفكيك چگونه
.ميشود ضدروانشناسيگرايي
منتقل ديگري ابزارمعناشناسانه هر يا زبان وسيله به كه است اشتراك قابل دانشي عيني دانش
و يك جهان به آن از وجوهي اما است سه جهان جزء خود زبان كه ميكند اشاره پوپر.ميشود
مدل.است هماهنگ زبانشناختي معاصر نظريههاي با كاملا اين و دارند تعلق هم دو جهان
مقاصد براي امروز جهان توصيف براي گذشته آن از و ميرهاند افلاطوني مدل از را ما پوپر ،
باشيم مطمئن آن درستي به كه نهايياي دانش هيچ ما پوپر نظريه طبق بر.است سودمند هم ما
فرضيهاي وجه.باشد داشته فرضيهاي و تكاملي جنبه دو دانش كه ميشود باع اين و نداريم
.است مهم بسيار اينجا در علمي معرفت خصوصا و معرفت
پرورش و آموزش تكامل در آن نقش و اقتصاد با پوپر سه جهان نظريه ربط به سپس بودين
در ميتواند علم فرضيهاي و تكاملي وجه گرفتن نظر در چگونه كه داد توضيح و پرداخت
روايتهاي توليد و دانش مديريت جهان كه حاضر جهان در بالا مقولات به نسبت ما ديدگاه
از پرسشي به حاضران سخنراني دو پايان از پسباشد موثر است بشري دانش از ديجيتال
اينكه اولكرد وارد موحد دكتر سخنراني بر انتقاد چند پايا علي دكتر.پرداختند سخنرانان
رئاليسم تعريف تنها بلكه نيست رئاليسم تعريف رئاليسم درباره موحد سوي از شده نقل تعريف
پوپر كه نيست چنين اينكه ديگر ".دارد وجود خارج در مشاهدهگر از مستقل چيزي" كه است اين
سراغ به واقعيت كشف براي ما كه است اين او نگراني بلكه نشود معنا بح متعرض اصلا
نبايد و رفت واقعيت خود سراغ به بايد واقعيت كشف براي ميگويد او برويم ، معناشناسي
.تراشيد واسطه
پروژه كل نشود فهميده درست اگر كه هست نكتهاي كشف نه و ابداع به پوپر اعتقاد مورد در
آن و است مخالف كانسرواتيسم با پوپر كه داشت توجه بايد.بود خواهد سوءتفاهم مورد پوپري
.ميداند نسبيگرايي معادل را
چيزي اينكه ديگر يكي موجود ، عناصر به جديد نظم دادن يكي دارد معنا سه كم دست ابداع ،
آن عناصر از برخي بتوان كه هست امكان اين همچنان اما نبوده آن از پيش كه ميشود ابداع
.نيست اينها از كدام هيچ است پوپر نظر مورد كه ابداع از سطحي اما كرد پيدا جهان در را
ابداع پوپر و است نداشته سابقهاي نوع هيچ ميشود ابداع چه آن پوپر نظر مورد ابداع در
كه است نگاهي به نزديك خيلي ابداع به نگاه نوع اين و ميداند دست همين از را تئوريها
نميخواهد كرديد اشاره شما كه همانطور چون پوپر اما دارند كشف به نسبت ديگران و فرگه
ابداعش اماميكند برخورد شيوه اين به دارم سروكار انتزاعي جهان يك با من كه بگويد
مورد در يعني كرديد مطرح شما كه پرسشي مورد در.است آن خاص معناي در اكتشاف همان
در ما دانش وضعيتي چنان در كه است معتقد است رئاليست كه آنجا از پوپر جهان بازسازي
واقع فهم به راهي چه از ما اينكه اما هست ، الان كه بود خواهد همين جهان به نسبت درازمدت
.پرداخت پايا دكتر نكته دو به ترتيب به موحد دكتر سپس.نميكند فرقي برسيم
موقعيت تحليل و موقعيت منطق
مرحوم از يادي با پايا.بود لندن دانشگاه و تهران دانشگاه استاد پايا علي سوم سخنران
.كرد آغاز را خود سخن حكمت انجمن درگذشته استاد عليآبادي يوسف
علوم براي متدولوژي يك عنوان به كه بود موقعيت تحليل يا موقعيت منطق درباره او سخنراني
براي تاكنون پيش سال پنجاه و صد از.ميرود كار به "انساني علوم" كلا و اجتماعي سياسي ،
فيلسوفاني بين است بوده جريان در نزاعي انساني علوم براي مناسب متدولوژي يك كردن پيدا
كه فيلسوفاني و هستند قايل علوم همه بين متدولوژيك وحدت به پوزيتيويستي گرايشهاي با كه
از آنها بين نميتوان و دارد وجود ماهوي تفاوت تجربي علوم و انساني علوم بين ميگويند
عرضه نزاع اين از عبور براي را (موقعيت منطق) خودش متدولوژي پوپر.گفت سخن روش وحدت
عين در اما دارند وحدت متدولوژي در مختلف علوم كه است اين او آموزههاي از يكيميكند
خاصي متدولوژي تنظيم در بايد كه دارند انحصارياي ويژگيهاي انساني و اجتماعي علوم حال
.كرد توجه آن به آنها براي
شرح به ميدهند تشكيل را پيوسته هم به كل يك پوپر انديشههاي اينكه به اشاره با سپس وي
سه نظريه به و است رئاليست هستيشناسي حوزه در او كه گفت و پرداخت او آموزههاي از برخي
.است قايل ارسطويي جوهر اصالت مقابل در فرضي جوهر اصالت به جمله از و دارد اعتقاد جهان
به صدق نظريه و خاص شناسايي فاعل به اتكا بدون عيني معرفت به هم معرفتشناسي حوزه در
از و ميكند دفاع حقيقت به تقرب نظريه از اوميكند دفاع واقع با مطابقت منزله
مبتني رهيافت نوع هر و معرفت حوزه در نسبيگرايانه رهيافتهاي با و است آن عرضهكنندگان
روايت يك او است حدسي ما معرفت همه كه است معتقد مقابل در و است مخالف موجهسازي بر
قايل روششناسي حوزه دراست كرده عرضه (evolutionary) تطوري معرفتشناسي از را خاصي
روش يك مثابه به نقادي به و ميكند دفاع ابطالگرايي از و است مسائل حل در خطا و سعي به
علوم جهت متدولوژي اين اعمال و موقعيت منطق باب در پوپر كارهاي نخستين دارد توجه
كه شد چاپ اكونوميكا نشريه در هايك تشويق به و 1945 سالهاي 1944 در سياسي و اجتماعي
او.داد تشكيل را [تاريخيگري فقر] "تاريخ اصالت فلسفه فقر" كتاب بعدا مقالات اين مجموع
چندان متاسفانه او بيان البته كه كرد مطرح را تز اين دوباره باز ، جامعه در در 1945
.نيست كمككننده
اين از ديگري تقرير "اجتماعي علوم در پيامبري و پيشبيني" مقاله در در 1948 بعدا او
كتاب در سه هر كه ميكند چاپ مقاله سه دهه 1960 در.داشت ابهام هم باز اما كرد ارائه تز
در را اجتماعي علوم و تجربي علوم روشهاي پوپر نظر درشدهاند چاپ "چارچوب اسطوره"
آغاز مسائل از را كار همواره علم بپذيريم كه كرد طرح وجهي بهترين به ميتوان صورتي
معرفت نوعي از مسئله هراست اساسي رهيافت يك مسئله حل رهيافت او براي.ميكند
و حدس به متكي معرفت معرفت ، از هم پوپر منظوراست معرفت به مسبوق و برميخيزد
با و ميكند آغاز نظريه با را خود كار علم كه گفت ميتوان اعتبار اين به است گمانهزني
ميكوشيم و ميكنيم گزينش تصادفي برخورد با را مسائل از برخي ما.ميشود ختم هم نظريه
ما معرفت بعدي قدم در و كنيم حل موقت حل راه عنوان به نظريه چند يا يك ارائه با را آنها
بهترين حتي درباره نقادانه بح.ميكند رشد آنها از بعضي رد و نظريههامان بسط رهگذر از
پوپر اما.است علوم همه براي چارچوب اين ميكند ، روشن را جديدي مسائل همواره نظريهها
و خاص موارد به مربوط تبيين:ميكند تفكيك هم از را رهيافت دو اجتماعي علوم حوزه در
.نوعي و كلي موارد تبيين و جزئي ،
كرد حل ميتوان مدل به نياز بدون را اول مسائل كه است اين مسائل از دسته دو اين تفاوت
مانند) دارد نياز مدل به دوم نوع مسائل اما (ميافتد اتفاق كي بعدي كسوف اينكه مثلا)
اوليه شرايط مفهوم به را مدل پوپر (.ميافتند اتفاق كي اصولا كسوفها كه مسئله اين
وقانوني دارند فيزيكال ارتباط يك هم با كه دارد عناصر سري يك مدل ، .ميكند تعريف نوعي
بنابراين.عام قوانين نه نوعياند شرايط نشاندهنده مدلها.ميدهد جان مدل اين به كه
علوم خصوص در.شوند تكميل اندركنش و تعامل مورد در جاندهنده عام قوانين با بايد
از است عبارت تاريخي اجتماعي علوم و نظري اجتماعي علوم حوزه در چه بنيادي مسئله اجتماعي
اضافه او.اجتماعي شرايط و موقعيتها و انساني افعال اساس بر رويدادها درك و تبيين
علوم در اجتماعي موقعيت توصيف.است "شرايط و موقعيت" اينجا در كليدي واژه كه ميكند
اساسا اجتماعي علوم مدلهاي و طبيعي علوم در اوليه شرايط بيان با است متناظر انساني
.هستند نوعي اجتماعي موقعيتهاي بازسازيهاي
افعالي تبيين موقعيت منطق اوليه هدف:ميكند ارائه را موقعيت منطق متدولوژي پوپر حال
جز به و ميرسد انجام به خاص شرايط يك در سياسي يا اجتماعي كنشگر يك وسيله به كه است
علوم در ما كه ميكند تاكيد پوپر.كنشگر عامدانه افعال ناخواسته نتايج شناسايي اين
خودشان براي انگار كه ميكنيم صحبت آنها از طوري و ميگوييم سخن نهادها از اغلب اجتماعي
مجموعه جز چيزي نهايت در نهادها كه كنيم فراموش نبايد كه حالي در دارند مستقل هويت يك
اما است فردگرايانه رهيافت يك پوپر رهيافت اعتبار اين به.نيستند كنشگرها توافق
اتفاقاتي به را پديدهها همه ميكنند سعي كه رهيافتهايي يعني.نيست روانشناسيگرايانه
پوپر ترتيب اين به.ميافتد اتفاق روانشناختي پديدههاي ديگر يا ذهن در كه بكاهند فرو
قرار ابژكتيو معيارهاي آن جاي به و ميگذارد كنار را كنشگر روانشناسانه خصوصيتهاي همه
را معرفتي سطح علاوه به ميدهد اسناد كنشگر به تحليلگر كه اهدافي از عبارتند كه ميدهد
شرايط دقيق توصيف اول است بخش دو از متشكل موقعيت تحليل مدل.ميشود قائل او براي كه
.عقلانيت اصل دوم و موقعيت و محيطي
و كنشگرها ديگر از است عبارت خود كه)اجتماعي محيط ;فيزيكي محيط از عبارتند هم شرايط
روبهرو آن با را خود كنشگرها كه موقعيتي يا مسئله سوم و (آنها بين روابط و نهادها
كشنگر براي تزاحم نوعي كه ميداند اموري را فيزيكي و اجتماعي شرايط پوپر.ميبينند
معناي نيز و مسئله و محيط از كنشگر فهم پوپر علاوه به.هستند مانع و ميكنند ايجاد
نقدي از ترتيب اين به و ميبيند شرايط از بخشي عنوان رابه كنشگر براي كنشها و افعال
آنها.ميرهد ميكردند وارد پوزيتيويستها بر انساني علوم متدولوژي جدايي به قائلان كه
در است انسان مختص و نميگيرند تعلق بيجان جسم به كه را معنا و انديشه شما كه ميگفتند
هم هرمنوتيكي يا تفسيري جنبهاي داراي موقعيت منطق مدل.نميكنيد لحاظ خود متدولوژي
تصوير گونه آن خود ، براي را مسائل بايد تحليل از سطح يك در تحليلگر كه معنا اين به هست
اجتماعي علوم انحصاري خصوصيتهاي از يكي جنبه اين.است ميكرده جلوه كنشگر براي كه كند
كنشگر به شده داده اسناد معرفت سطح علاوه به اينها همه گرفتن نظر در با حال.است
بنابراين.ميشود كلي فرد يك به تبديل كنشگر آن در كه ميدهد دست به را مدلي تحليلگر
است ساختاري شباهت داراي آن با كه است رويدادهايي از وسيعي مجموعه تبيين معادل او رفتار
كه است لازم جانبخش قانون يك حال.ميگذارد نوعي تبيين را آن نام پوپر هم جهت همين به
عقلانيت اصل را اصل اين اسم اجتماعي علوم براي پوپر.درآورد حركت به را مدل اجزاي
از خود فهم مبناي بر كنشگران مختلف شرايط در" كه ميدارد بيان اصل اين و ميگذارد
ميتوان اصل اين از ".ميكنند عمل احوال و اوضاع با متناسب عقلاني گونهاي به موقعيت
امور مانند غيرعقلاني امور همه ترتيب اين به.كرد ياد هرمنوتيكي قانون نوعي عنوان به
طرح به سپس پايا.ميمانند خارج متد اين شمول دايره از ناعقلاني امور همه و شهود و ذوقي
انتقاد جمله از است شده پوپر متدولوژي اين به كه پرداخت انتقادهايي از پارهاي بررسي و
ابطالپذيري از تبيينش با او صورتبندي اين ميآيد نظر به اينكه و او عقلانيت اصل به
.دارد تعارض
آزادي مسئله و سوم جهان
كه بود ارغنون فصلنامه تحريريه عضو و اجتماعي علوم استاد اباذري يوسف سخنران آخرين
كه دهم نشان ميخواهم من گفت اباذريكرد سخنراني سوژه مسئله و پوپر سوم جهان درباره
چه سوژه فلسفه به او نگرش شيوه ديگر طرف از و ميكند نگاه چگونه سوژه مسئله به پوپر
همه انحاء از نحوي به كه ميكنيم زندگي دورهاي در ما.بازدارد جهان مفهوم به ربطي
و ماركس از ريكور.باشد مناسب ريكور شايدشروعاز ميكنند رد را سوژه فلسفه دارند
آن از بعد.ميكنند رد را سوژه نوعي به كه ميبرد نام متفكراني عنوان به نيچه و فرويد
حمله سوژه فلسفه به اوليهاش دوره در هايدگر.ميشود بسياري حملات سوژه فلسفه به هم
را انسان كه است فلسفهاي يا است اشتباهي فلسفه يا سوژه فلسفه كه عنوان اين به ميكند
انكشاف كه است معتقد فلسفياش دوم دوره در و ميدهد قرار جهان برابر در خاصي نوع به
تسخير عصر كه كنوني دوره در البته كه باشد داشته وضعيتي چه سوژه كه ميكند معين وجود
عين در اما است شده مهاجمي و سلطهگر عامل يك به تبديل سوژه است تكنولوژي عصر و جهان
كردن بزرگ با نيز ساختارگرايان مابعد.ندارد خبر آن از كه است حوالتي دچار هم خود حال
و كنند پنهان متن پس در را سوژه كه ميكنند سعي متونيتي بينا يا زبان فلسفه و متن
بين مفهوم حتي ياميكنند اعلام را مولف مرگ و است متن است افضل چه آن كه بگويند
.ميدهند تحويل متونيت بين مفهوم به را الاذهانيت
به دارد سرناسازگاري كرديم ياد كه فيلسوفاني اين با انحا از نحوي به كه هم هابرماس حتي
دفاع الاذهانيت بين مفهوم از زبان فلسفه طريق از طريقي يك به و ميكند حمله سوژه فلسفه
فرد" نيست معلوم كه است اين ميكنند ايجاد كلي طور به فلاسفه نوع اين كه اشكالي.ميكند
"چيست؟
هم با كه دارد عناصر سري يك مدل ميكند نوعيتعريف اوليه شرايط مفهوم به را مدل پوپر
ميدهد جان مدل اين به كه قانون يك دارندو فيزيكال ارتباط
در يا ميبيند شناختي زيبايي استتيك چيزي منزله به را فرد آخرش فلسفه در فوكو مثلا
جاي هيچ در زبان جز و هستند زباني صرفا چيزهاي اپيستمهها كه است معتقد اولش فلسفه
.شود قايل نيستند زباني كه چيزهايي به ميشود مجبور دومش فلسفه در اما ندارند وجود ديگري
كه ميكنم گمان منكنند چه سوژه با كه نميدانند نهايتا فيلسوفان گونه اين نتيجه در
بح جاي و هستند مبهم نوعي به كه را مواردي اين ميتواند سه جهان ساده فلسفه با پوپر
مورد سه جهان وجود.است بحها و مسايل نظري نظامهاي از متشكل سه جهان.كند مشخص دارند
ما اما است ما از مستقل و دارد عيني وجود ;نيست روانشناختي هم وجه هيچ به و نيست ترديد
جهان اين اما ساختهايم ما را جهان اين كه بود معتقد هم ماركس.نساختهايم را جهان
انقلابي با بايد بدهيم آن در تغييري بخواهيم اگر و ايستاده ما روبهروي و است خودآئين
كه چهارچوب اسطوره كتاب همين در.ندارد نظري چنين پوپر اما بشكنيم هم در را آن چهارچوب
يك و ساختهايم ما خود كه جهان ، همين اتفاقا كه ميگويد كردهاند ترجمه پايا آقاي
.باشيم آزاد كه ميدهد اجازه ما به جهان همين درست هست ، آئين خود و مستقل ما از هم مقدار
پيشرفتي اگر و ميگيرد صورت سه جهان همين در هست نقادانه و آزاد بح كه كنيم فرض اگر
محمل جهان اين كه بفهميم ميتوانيم وقت آن ميگيرد ، صورت جهان همين در هم هست علم در
مانند فيلسوفاني مقابل در ] پوپر.هست نيز هستيم دنبالش به كه آزاديهايي همين تحقق
وارد ميتوانم من و است قايل ارزش آدم يك عنوان به من براي [هايدگريها و ماركسيستها
روانشناسي به پوپر كه اين بدون.بزنم را خودم حرف و شوم استدلال و بح دنياي جريان اين
داننده سوژه بدون معرفتشناسي يعني گفتند پايا دكتر كه مفهومي آن.باشد داشته كاري من
الان.است مهم خيلي هم ما فعلي وضعيت در ميكنم فكر من و است مهمي مسئله شناسا سوژه يا
"دارد؟ روانشناسياي چه" يا و "زد؟ را حرف اين كي" ميگويند ميزند حرفي كه هركسي
حرف اين اگر.گفته را حرف اين نيتي چه با و كسي چه كه ندارد اهميتي پوپر نظر از اما
قرار انتقاد مورد ميتواند و دارد من از مستقل هستي يك اين شده سه جهان وارد و شده زده
در ميشوند جريان اين وارد كه هم افرادي و بگويد سخن آن به راجع آزادانه هركس و بگيرد
كاسته روانشناسانه روابط به روابطشان و ميگيرند قرار ارزيابي مورد آزاد و عيني روند يك
اين كه ندهيم اجازه اگر صورت اين در بپذيريم ، را جهان اين بودن تكاملي اگرنميشود
سپس اباذري.بردهايم بين از قدرت مسايل بهخاطر را خودمان خودمان كند ، پيدا رشد جهان
داد توضيح و پرداختهاند پوپر نقد به كه كرد اشاره رورتي قبيل از مدرنيستهايي پست به
.است حقيقت به معطوف پوپر گفتار كه درحالي است معنا به معطوف بيشتر آنها گفتار چگونه كه
كه ميدهد اجازه الگوها اين همه از بيشتر ما به پوپر سادهتر بسيار الگوي كه گفت او
.باشيم سهيم آزادي اين ساختن در و باشيم آزاد
ايستاده سر بر ليبراليسم
قوچاني محمد
ماركس از پيش هگل كه همچنان شناختهاند ، سر بر ايستاده وارونه ، را ليبراليسم ايرانيها
.بود ساخته واژگونه را سوسياليسم مبناي
كه (سياستمداران) قدرت صاحبان فقط نه كه بود آبكشيدهاي فحش ليبراليسم پيش دهه دو
از پارهاي حق در سياسي ناسزاي يك مثابه به آن استعمال از نيز (روشنفكران) جامعه نخبگان
و ميگرفتند ناديده را انقلاب با سنت نزاع كه روشنفكرانينداشتند پرهيز ميانهرو رجال
غلط نشاني دادن نشان با گرفته ، ناديده را اصلي تضاد خويش ناتمام ايدئولوژيهاي پرتو در
ليبراليسم" كه ميدادند سر فرياد تهران دانشگاه در و ميگرفتند ناديده را اصلي شكاف
روز آن در.ميساخت ايدئولوژي راست براي چپ سان بدين و "است امپرياليسم كن صاف جاده
در آنان چه ميشدند شناخته ليبراليسم نام به ناسزايي شايسته بازرگان مهدي چون مرداني
پس را روش اين و بودند اصلاحطلب باشند انقلابي كه آن از بيش خويش سياسي فعاليت دهه چند
چنان ليبراليسم دهه 60 آغاز تا دهه 50 پايان از.دادند ادامه نيز اسلامي 1357 انقلاب از
پايان اين و است گرفته قرار انقلاب روياروي ارتجاع گويي كه نشست راديكاليسم برابر در
از سوءاستفاده با و گرفتند پناه راديكالها سر پشت محافظهكاران.بود ليبراليسم كار
محافظهكاران و راديكالها:آفريدند تاريخ در بدعتي سنت زبان به آن ترجمه و چپ ادبيات
.ايستادند ديگر سوي در ليبرالها و سو يك در
خويش پاي بر كه همان بشر ، راستين تاريخ درشد واژگونه تاريخ كه بود اينگونه و
.است نگرفته قرار صف يك در راديكاليسم و محافظهكاري انقلاب ، و سنت گاه هيچ است ، ايستاده
(ناخلف فرزند اين پدران) راديكاليسم ابناي چون كه بودهاند ليبرالها اين همواره بلكه
و روشنفكران و شاهان اتحاد نخست:گرفتهاند قرار اجتماعي تحولات نخست صف در
بعد اندكي.برچيد را پاپ بساط (متوسط طبقه) بورژوازي بزرگ ائتلاف صورت در سرمايهداران
و سرمايه صاحبان) مدني جامعه نمايندگان ائتلاف از و بپيوندد پاپ به كه بود شاه نوبت
و كرد باز سر نيز ائتلاف همين درون شكاف پايان در و بخورد شكست (تجدد پيامآوران
مكرر زايشهاي اين دل از كه بود زمان اين در.شوريدند سرمايهداران عليه روشنفكران
سرمايهدار و روشنفكر قيام با آن از پيش كه همچنان شد متولد ليبراليسم عليه سوسياليسم
به جمهوريخواه ليبراليسم پاپ برابر در سپس و مشروطهخواه ليبراليسم آغاز در شاه عليه
آن از ما چه آن برخلاف ليبراليسم كرد ادعا ميتوان كه روست اين از.بودند آمده دنيا
و اصلاحطلب مادر از ليبرالها.نيست زبوني و جبوني و ترس و سازش تئوري فهميدهايم
.بودهاند راديكال مرداني آغاز در كه چنان نشدهاند زاده رفرميست
شورش) آن صورت نهاييترين و عاليترين به ليبرال جنبشهاي تاريخي مراحل از ايرانيان ما
يا پيشين صورتهاي كه آن از پيش كردهايم بسنده (پدر ليبراليسم بر پسر سوسياليسم
از پيش كه است رو اين از.كنيم سپري را نهايي صورتبندي اين به ورود سياسي پيشنيازهاي
چپ نسخه در فراتر آن از و ميگوييم سخن بورژوازي بر آن پيروزي از پرولتاريا پيدايش
.ميكنيم دفاع ليبراليسم عليه راديكاليسم و محافظهكاري انقلاب ، و سنت ائتلاف از اسلامي
برابر در فرد آزادي از كه آنگاه.است انقلابي ايدئولوژي يك خود ليبراليسم آن از غافل
(خصوصي حوزه) حوزه اين از صيانت براي قانون تدوين ضرورت بر و ميگويد سخن دولت و جامعه
جامعه كه همچنان ميداند مدني جامعه تاسيس مقدمه را خصوصي حوزه تاسيس و ميگويد سخن
او چون افراد و فرد همان تجمع از كه جامعهاي.ميشمارد دولت مشروعيت بنيان را مدني
از يك هر به وفاداري بدون دولتي است او به منحصر كه اخلاقي و آيين از فارغ و آمده فراهم
ليبراليسمي ديگر بار ايراني اصلاحطلبان تاكنون سال 1376 از.ميسازد فردي آئينهاي آن
به را افراد خصوصي حوزه هنوز كه آنان.كردهاند عمومي مباحثات حوزه وارد را سر بر نشسته
نااميد اينك و هستند مدني جامعه ساختن پي در ندارند روشن تصويري آن از يا نشاخته رسميت
انتخابات نام به سست زميني بر كه آوردهاند روي سياسي ساختي از نگهداري به پندار اين از
اينك دارد (روشنفكران و سرمايهداران) استوار پاي دو حداقل كه ليبرال جنبش.است شده بنا
خويش منتقدان همچون نيز اينان و اصلاحطلب دولتمردان:است ايستاده لرزان پاي يك بر تنها
معناي به جز را ليبراليسم (ميبرند كار به آبكشيده فحشي چون را ليبراليسم هنوز كه)
بازدارندگي فعال ، آرامش چون استراتژيهايي آن دل از كه نميدانند (بخوانيد) مصلحتجويي
ايدئولوژي يك البته خود اخير معناي در ليبراليسم.ميآيد بيرون فعال ماندن و فعال
از و كرده سقوط رفرميسم قعر به بلكه است موجود وضع حافظ فقط نه چه نيست راديكال
.است ناتوان اجتماعي تحولات نمايندگي
كه است نكته اين تنها دارند ياد به او از آنچه اما.پوپرند فرزندان دهه 70 ليبرالهاي
!است برتر ثروت از علم كه ميكردند گمان روزگاري كه گونه همان) است برتر انقلاب از اصلاح
ساخته دگرگون را جهان تاريخ كه است بخشي رهايي جنبشهاي زاده خود پوپر آنكه از غافل (
ليبرالهاي جديد نسل براي ليبراليسم فرانسه انقلاب و رنسانس جنبش ديني ، اصلاح نهضت:است
راديكال ايدئولوژي نه و موجود وضع توجيه مخملي ايدئولوژي:است پيري روزگار نسخه ما
از لاك جان جاي به را ليبراليسم كه است ليبرالهايي عصر دهه 70 اجتماعي تحول و تغيير
جان از كه است جامعهاي درخور تنها پوپر ليبراليسم آنكه از غافل آموختهاند پوپر كارل
نسل از) ايران ليبرالهاي اول نسل كه رويايي سان بديناست كرده عبور ماركس و لاك
به ايران ليبرالهاي دوم نسل براي بودند ، نديده واقع به و بودند خفته بدان (بازرگان
بسيار ما اخير ليبراليسم.راديكاليسم نه رفرميسم مثابه به ليبراليسم:است پيوسته تحقق
ميتوان را تاريخ.شد تبديل پارلماني نهضتي به باشد رهاييبخش جنبش آنكه از زودتر
آنكه ولو) ديگر راهي از و واگذاشت را رفتهاند آن از همگان كه جادهاي.ساخت دگرگون
.رفت كورهراهي به تاريخ شاهراه در نميتوان اما كرد عبور (آيد حساب به بيراههاي
ليبرال فيلسوف تنها پوپر كه همچنان.نيست اصلاحات جنبش مخملين ايدئولوژي ليبراليسم
ليبراليسم كه كند ثابت ما به روسو حتي و مونتسكيو هابز ، لاك ، به رجوع شايد.نيست تاريخ
هگل فلسفه در واژگوني از را سوسياليسم كه ماركس همچون ترتيب بدين نيست اصلاحات همان
.دهيم نجات پوپر فلسفه در آن واژگونگي از را ليبراليسم بايد رهاند
فلسفه بازگشت
ابك حميدرضا
فلسفي پژوهش مقام بالاترين يعني ايران ، فلسفه و حكمت انجمن نخستينبار براي.شكست قرق
و آلمانيتبار فيلسوف پوپر ، رايموند كارل سر بزرگداشت مراسم برگزاري عهدهدار كشور ، در
.شد بيستم قرن رفتار انگليسي
و فيلسوفان ميعادگاه عنوان به را آن نصر سيدحسين روزگاري كه انجمن ، قديمي ساختمان
كشور در كه بود انديشمندي براي يادبود مراسم شاهد بار اين بود ، برگزيده سنتگرا متفكران
را پوپر كه سرزمين اين در كساني بسيارند.است شده "متنازعفيه مسئلهاي" به تبديل ما
ارتقا بيستم قرن فيلسوف بالاترين رتبه تا را مرتبهاش و ميدانند فيالكل كل فيلسوف
و نوباوگان دونشان فلسفه ، و حكمت در را او شان كه كساني نيستند هم كمشمار و ميدهند
بخواند فلسفه اندكي كه ميكنند توصيه مرگش ، از پس حتي او ، به و ميدانند تازهآموختگان
.بياموزد معرفت و
آكادميك و رسمي نهاد يك توسط هم آن فردي چنين براي بزرگداشت مراسم برگزاري وصف اين با
.است يادداشت موضوع پرسش ، اين دارد؟ ضرورتي و اهميت چه
آموزشي مراكز و دانشگاهها در كلمه ، دقيق معناي به جديد ، فلسفههاي به پرداختن_1
ميرود جديد فلسفههاي از سخن ما فلسفه دانشكدههاي در وقتي.نيست رايج چندان ما فلسفه
و هيوم ديويد و اسپينوزا باروخ پيدايش و دكارت رنه ظهور با كه است فلسفهاي همان منظور
سلايق و علايق در ريشه كه اين بر علاوه رويكرد اين.است گرفته شكل كانت امانوئل
هم هنوز.ميشود راجع نيز فرهنگي تاملبرانگيز مسئله يك به دارد ، فلسفي پژوهش متوليان
غربي فلسفههاي كه ميكنند توصيه دانشجويان به كلاسهايشان در فلسفه اساتيد از بسياري
از تلمذ سر بر سخنكنيد دقت.كنند رد و نقد خوبي به را آنها بتوانند تا بياموزند را
.است فرهنگي واكسيناسيون نوعي سر بر درواقع بح بلكه نيست ، مغربزمين فيلسوفان محضر
اين نكته اما نيست ، تعميم قابل حكم اين.نشود اشتباهنياموزيد فلسفه كه بياموزيد فلسفه
كردهاند ، درك نيز را غربي فلسفههاي عميق درك ضرورت كه اساتيدي از زيادي عده كه است
كه است پيوسته هم به كل يك غربي فلسفه كه نپرداختهاند موضوع اين به همدلانه و صادقانه
صرفنظر و گرفت (كلمه رياضي معناي به) فاكتور ديگر بخشي نفع به آن از بخشي از نميتوان
.كرد
سخن مطمئنا نميشود ، گرفته جدي چندان كلي ، بهطور جديد ، فلسفههاي به پرداختن وقتي_2
.است شبيه شوخي يك به خاص ، فيلسوف يك آثار در شده ذكر مفاهيم درك ضرورت و لزوم از گفتن
با اختياري واحدي دو درس يك در تنها خود تحصيل چهارسال دوران تمام در كه دانشجوياني از
آشنا...و دريدا آلتوسر ، فوكو ، هوسرل ، هايدگر ، فرگه ، ويتگنشتاين ، هگل ، چون نامهايي
پوپري انديشههاي گوهر كه "انتقادي رئاليسم" فلسفي باشيدمباني نداشته توقع ميشوند
كلاسيك دوران بزرگ فيلسوف آن با همنوا اگر ديگر ، طرفي از.دهند شرح شما براي را است
درك بدون باشيم قادر ميتوانيم چگونه بدانيم ، فلسفه تاريخ را فلسفه جديد ، فلسفههاي
چه و او آراي درك به است ، شده پوپر چون كسي ظهور به منجر كه فلسفياي مباني و بسترها
ويتگنشتاين پيروان و وين حلقه اصحاب منازعات و بپردازيم؟مباحثات آنها نقد بسا
براي مقدمه اصليترين ميدهد ، تشكيل را معاصر فلسفه تاريخ از مهمي فصل كه تراكتاتوسي
دانشجويان از شما است كافي اما.است كرده مطرح علم فلسفه در پوپر كه است مباحثي به ورود
حالت در مطمئنا ميدانند؟ چه پوزيتيويسم از كه بپرسيد ما كشور در فلسفه ارشد كارشناسي
،"اخلاق دانستن مهمل" و "تجربي علم پرستش" كه شنيد نخواهيد عبارات اين جز چيزي عادي
.است نياموخته دانشگاه در را آن كه بدانيد گفت ، ديگري چيز كسي هم اگر ".معنويت با ضديت"
از برخي كه بشنويد سربسته.ندارد خبر افتراها اين از هم بيچاره كارنپ روح كه افسوس
خود مشغولند ما دانشكدههاي در جديد فلسفههاي تدريس به حاضر حال در كه اساتيدي
.آموزشياند نظام همين دستپرورده
هستيبخش شود كه تواند هستيبخشكي از نايافته ذات
معاصر فلسفههاي از ما دانشگاههاي ديگر ، بزرگ و كوچك دلايل بسياري و فوق دلايل به _ 3
معرفتجويان تكليف اما.زدند سرباز آن با همدلي از تعبير ، دوستانهترين با و ماندند عقب
حوزه از خارج متفكران و مترجمان از برخي.نميكنند روشن دانشگاهها تنها را سرزمين يك
دست او آثار ترجمه به بودند ، كرده درك را فلسفه در پوپر تلاش و اهميت كه آكادميك ،
ظهور براي لازم زمينههاي (الف:داشت وجود اساسي مشكل دو هم اينجا در اما.يازيدند
كه افرادي اندكند بسيار ما سرزمين در.بود نيامده فراهم ما كشور در پوپري انديشههاي
كرور كرور به اينكه به رسد چه تا باشند ، كانت آثار فارسي ترجمههاي فهم به قادر حتي
بيستم و نوزدهم قرن در علم فلسفه تاريخي سير و باشند كرده مراجعه نشده ترجمه كتابهاي
خوب چيست؟اما "سوم جهان" از پوپر منظور مثلا كه باشند فهميده نهايت در و دريافته را
.كشيد دست پوپر آثار ترجمه از نكات اين به استناد با نميشد.نداشت وجود هم ديگري چاره
از كردند ، آغاز را او فلسفيتر آثار مخصوصا پوپر ، آثار ترجمه كه مترجماني از برخي (ب
برخوردار فلسفي عميق مفاهيم برگردان براي لازم تبحر از نهتنها كه بودند كساني جمله
.نميكردند رعايت نيز را فارسي زبان به عبارات ترجمه براي لازم دقت حداقل بلكه نبودند
را كتاب اين اصلا كه ميكردند هم افتخار كتابهايشان مقدمه در آنها از بعضي
كرده توصيه آنها به ميشناسند ، كه سالهاست را او البته كه دوستي ، اما نميشناختهاند
.كردهاند امر امتثال هم آنها و كنند ترجمه را كتاب اين
تقدير هر به كه بود فيلسوفي از كاريكاتورگونه تصويرهاي شد حاصل آنچه بود؟ چه نتيجه_4
.است داده اختصاص خود افكار به را جهان امروز فلسفي دايرالمعارفهاي از مهمي بخش
سراي و صحن در واهايدگرا واپوپرا ، فريادهاي و درگرفت نعمتي _ حيدري زرگري بعضا دعواهاي
برخي در حتي و فلسفي ، مرام و حزب و گروه هر در شما عضويت شرطشد طنينانداز فرهنگ
الرحمن ديگري روح شادي براي و بفرستيد لعن يكي به مرتبه سه كه شد اين غيرفلسفي ، موارد
افتاده هم ديگر فيلسوفان همه براي اتفاق ايننگيرند خودشان به خيلي پوپريها.بخوانيد
عقلاني بررسيهاي.برگشته بخت پوپر كه بود شده اسير دامي همان در هم بيچاره هايدگر.بود
را بيسرانجام بازي اين ندانسته و دانسته هم بسياري و داد ارزشي نزاعهاي به را خود جاي
.كردند پيش از بدتر را اوضاع و درافكندند نزاع اين آتش در هيزمي روز هر و گرفتند پي
.ميگويند فيلسوف از ابزاري استفاده آن به مطبوعات امروزين زبان در كه چيزي همان
آهسته اما لنگانلنگان هرچند ترجمه جديد نهضت.است كرده تغيير اخير سالهاي در اوضاع _5
فارسي زبان به فلسفي بزرگ آثار از ديگري اثر روز هر و ميپيمايد را خود راه پيوسته و
اكتفا دانشگاهيان و اساتيد به تنها كه گرفتهاند ياد فلسفه دانشجويان.ميشود برگردانده
.نباشند فرمان به گوش مريدي تنها و بزنند گزينش به دست هم همانها ميان در و نكنند
از نشان فلسفي موضوعات پايه علوم و مهندسي فني رشتههاي دانشجويان از عظيمي خيل روكردن
بعضا و كردهاند درك را فلسفي جديد مباح به پرداختن ضرورت عدهاي بالاخره كه دارد اين
معيشت سرانجام و عاقبت نداند كه است كسي كمتر.كردهاند پرداخت نيز را بهايي آن خاطر به
نگارنده زعم به امادارد فلسفه دكتراي يك معاش امرار با تفاوتي چه كامپيوتر كارشناس يك
آبياش كاشيهاي كه فلسفه ، و حكمت انجمن در پوپر تولد سالگرد يكصدمين مراسم برگزاري
نهاد يك بالاخره.است اوضاع تغيير براي دليل مهمترين است ، فرهي و بهي روزهاي يادآور
كار اين با و است شناخته رسميت به را پوپر ترتيبي ، و علت و دليل هر به دولتي ، و رسمي
اين و نبرده جايي به راه فلسفي تفكر كردن خاموش براي سياسي هياهوي همه آن كه كرده اعلام
چه تا كه ميدهد نشان هم باز و ميكند بر قرون و ساليان غبار از سر كمكمك كه است فلسفه
.است تقدير و توجه شايان اندازه
و بگيريم ياد بايد كه است اين بح.است تفكر گرفتن جدي سر بر سخن كه نبريم خاطر از
از مجبوريم ما كه هستند و بودهاند كساني ما ، كوچك دهكده حصارهاي از خارج در كه بپذيريم
يا باشد پوپر ما نظر مورد فرد كه نميكند تفاوتي.كنيم استناد آنها به و بياموزيم آنها
تا ابتدا از ديگر بار يك را يادداشت اين شده كه هم تفنني آزمون يك عنوان به.ديگر هركس
فوكو ، هايدگر ، خواستيد ، كه ديگري فيلسوف هر نام پوپر ، نام جاي به و بخوانيد انتها
.بود خواهد همان نتيجه بگذاريد ، را افلاطون و دكارت حتي و ويتگنشتاين هابرماس ،
دارد نفوذ ايران در پوپر چرا
اشراقي عليرضا
بود انسان داشت وجود راستي به آنچه"
"شادمانيهايش و رنجها با
پوپر ريموند كارل
ويتگنشتاين و هايدگر كدامند ، بيستم قرن فيلسوفان تاثيرگذارترين و بزرگترين بپرسند اگر
سر برشد خواهد جاري انديشمندان جامعه قاطبه زبان بر كه بود خواهند نامهايي اولين
.است "دولتساز" باشد ، بوده "نهضتساز" آنكه از بيش پوپرندارد وجود عامي وفاق پوپر
ديدگاههاي بر پوپر گسترده تاثير اعتبار به قبل سال چند انگلستان روزنامههاي
زمان همان در امادادند دولتساز لقب او به آمريكا و اروپا كشورهاي در سياستمداران
مكتب ديدگاههاي از متاثر غربي اروپاي اعتراضگرايانه جريانهاي پوپر ، فكري بلوغ
انقلابي و بخش رهايي نهضتهاي و ميكردند خلق را مه 1968 شورش چون حوادثي فرانكفورت
ايران در پوپر.داشتند ماركسيستي تفكرات در سر ندانسته يا دانسته ناخواه ، خواه سوم جهان
را بخت اين اتريشي فيلسوف اين حال اين بااست شده شناخته كه نيست دهه يك از بيش نيز
نه پوپر.باشد شده ترجمه فارسي به - تقريب به - آثارش تمام كه داشته خود يار و همراه
گرايشهاي دنيا جاي همه در روانشناختي خصلت به بنا كه - دانشجويي جنبش لسان لقلقه تنها
از متاثر - اخير دهه در - ديني روشنفكري انديشههاي ترديد بيهيچ كه ميباشد - دارد چپ
از دارد ابا همواره آنكه گو ديني روشنفكري ممتاز و شاخص چهره سروش عبدالكريماوست آراي
ارتزاق پوپر انديشههاي از خويش سياسي آراي در اما آورد ، زبان بر را پوپر نام اينكه
ميخورند چشم به آشنايي عبارات خرداد دوم از پس اصلاحات جنبش واژگان ادبيات در.ميكنند
.هستند پوپر كتابهاي از گرفته بر كه
مخالفان از جد به كه اردكاني داوري رضا دكتر دارد؟ نفوذ قدر اين ايران در پوپر چرا
تحقيق بايد ميگويد او ".است شده مقتدا و مرجع" پوپر كه ميكند اعتراف است پوپري فلسفه
آثار بيشتر چه هر":ميشود متذكر بعد اما است؟ بوده چه ما كشور در پوپر نفوذ رمز كنم
".دارد ما كشور در نفوذ قدر اين او چطور كه شدم گيج بيشتر كردم ، مطالعه را پوپر
كرد ، فهم همه را نوشتار و آورد ادبيات به را دموكراسي كه جمالزاده محمدعلي زمان از
براي كه است بوده پوپر ريموند كارل نوشتههاي اين فكري و فلسفي آثار ميان در و تاكنون
گاه و استوار روان ، روشن ، نثري تنها نه پوپراست راحتالحلقوم همچون ارتزاقكنندگانش
پيچيدهگويي و لفاظي از و ميكند طرح ساده و صريح را مسائل.مينويسد سليس كه دارد فاخر
وي و شدهاند واقع پوپر سرزنش و طعن مورد كرات به نويسان دشوار و دشوارگويان.ميپرهيزد
پنهان پرطمطراق الفاظ از چادري پشت را خود كه ميكند تشبيه جادوگراني به را آنان
خردمندان مذهب آنان پيچيده و اسرارآميز و رمزگونه زبان كه بپندارند همگان تا كردهاند
را ديگران از آموختن و ميداند آزادي به نيل اول قدم را آگاهي اشاعه پوپر امااست
اقتدار و نيرنگ بساط و ميبندد را فهم راه متكلفانه و مغلق زبان.آنان سخنان فهم مستلزم
دموكراتيك جنبش يك اهداف با پوپر ادبيات بنابراين.ميكند فراهم را سلطه و ديكتاتوري و
اما.است درك و فهم قابل و ميكند آگاهيبخشي راحتي به كه است ادبياتي دارد ، همخواني
به نيل و موجود وضع از رهايي گفتمان يك به شدن تبديل براي لازم شرط ادبيات اين اگر
.است گفتمان اين تولد براي كافي شرط پوپر نوشتارهاي محتواي باشد ، دموكراسي
.دارد نام بسته جامعه كه ميدهد قرار نهادي بر آن برابر در و است باز جامعه مدافع پوپر
انحصار ادعاي كه است حاكم فلسفي و ايدئولوژيك عقايد از كاملي منظومه آن در كه جامعهاي
.دارد را حقيقت
نقش و ميجويد تبري ديريژيسم و ارشادگري از.است بيزار حقيقت انحصار ادعاي از پوپر
اقتدار مرجع را خود كه نقشي.ميگيرد سخره به را كارامازوف برادران رمان در بزرگ مفتش
برعهده بدكاري و بلاهت از را گمگشته انسان دادن نجات مسئوليت است مدعي و ميپندارد
معترف زيرا نميداد پاسخ ولي ميپرسيد سقراط.است مامايي سقراطي روش دلبسته پوپر.دارد
ميداند اين در را حقيقت جستوجوي براي روش بهترين اتريشي فيلسوف.نميداند چيزي كه بود
گراميترين نقد اما.دهيم قرار انتقاد مورد را خود "عقايد گراميترين" همه از بيش كه
نقد آزادي مدافع پوپر.است كبيره گناهان شمار در و تحمل غيرقابل اقتدار مراجع نزد عقايد
آزاد بح كه است باز جامعه در.است امكانپذير باز جامعه يك در تنها كار اين و.است
.نمود بركنار خونريزي بدون را حاكمان و كرد عوض را انديشهها ميتوان نقد با و دارد رواج
حامي تنها نه كه است نهادهايي دنبال به باز جامعه در لذا.است اقليت حقوق نگران پوپر
دشمن و انسانيت مدافع پوپر.دارند برعهده را آزادي از صيانت وظيفه كه هستند ناتوانان
له اقتدار مراجع پاي زير انسانها آنكه دنبال به.است اخلاق دنبال به او.است خشونت
باز جامعه در اخلاق و است اخلاقي ملاحظه يك خرد به رجوع و كردن نقد انديشيدن ، .نشوند
يكي خشونت و عقل ميان ميخواهد و است گريزان خشونت از پوپر.است داشتن روا قابل كه است
كه توتاليتر عقلي نه و است آدميان تكتك عقل به اعتقاد عقل ، به او اعتقاد.برگزينيم را
خطا و ناتواني سراپا ما.است مدارا و تساهل مدافع پوپر.است آن داشتن مدعي اقتداري مرجع
برنامههاي از پوپر.كنيم تحمل را يكديگر و ببخشاييم را يكديگر ابلهيهاي.هستيم
بهشت تكثير با تا تلاشند در كه آناني به اواست گريزان بشري جامعه براي يوتوپيايي
آوردن پديد براي كوشش ميگويد و ميتازد بپردازند ، جهنم محو به خويش ادعاي مورد مسيحيت
و ميگويد سخن گامبهگام اجتماعي مهندسي از پوپر.است ساخته دوزخ همواره زمين ، در بهشت
جنگ او.ميداند استوار اجتماعي قلمروي در بودن عقلايي به تصميم مبناي بر را باز جامعه
سياسي تصميمات در خطا":است معتقد و ميداند نيام از بركشيده شمشير از بهتر را كلام با
".باشد ممكن انتقاد كه ميشود آشكار وقتي علمي نظريههاي همانند
خويش وجود تمام با كه باشد داشته وجود لحظاتي ايرانيان ذهني و عيني تجربه در نبايد آيا
خشونت ، تاريخگرايي ، يوتوپيايي ، مهندسي اقتدارگرايي ، بسته ، جامعه از را پوپر بيزاري علت
و كنند حس اجتماعي تصميمات در عقل از دوري و اجتناب آرمانشهر ، ساختن حقيقت ، انحصار
بگردند؟ عقلگرايي و انسانيت و مدارا و اخلاق گمگشته متاع دنبال به فيلسوف اين همچون
تئوريهاي هم كه كساني.است ديده خود به را زيادي منتقدان پوپر فلسفه انديشه تاريخ در
عالم اما كشيدهاند ، قلمي وي سياسي فلسفه بر هم و نمودهاند ابطال را وي معرفتشناسانه
چه درمييابد كه است آدميان مشترك احساس اين جامعه دراست جدا اجتماع عالم از فلسفه
پوپر.ميباشد فهم و درك قابل و است آميخته بيشتر خونش و پوست و گوشت با تفكري
و ميداند واجبتر نان از را آزادي او نيست ، ما توجه مورد كه دارد نيز ديگري نگرانيهاي
در سانسور اعمال خواهان او.برميشمرد آزادي نداشتن از اهميتتر كم را فقر در زيستن
و رسانهها غرب جهان در اينكه از و است كودكان جانب از خشونت نياموختن براي تلويزيون
قدرت كنترل اصل با امر اين":ميگويد و است هراس در شدهاند تبديل قدرت يك به مطبوعات
.است نشده ما به مبتلا مسائل هنوز پوپر دغدغههاي اين اما ".دارد تعارض دموكراسي يك در
.هست مرهمي لااقل نيست درماني اگر كنوني دردهاي براي كه داريم دوست را پوپري ما
نفس انضباط
آمريكايي تفكر در شرقي انديشههاي
جانسون.تي كارل
بشيريه حميد:ترجمه
بيشترين "يوگا" هندي فلسفه در وارستگي و نفس انضباط شرقي مفاهيم كه ميرسد نظر به
انتزاعي ، جنبه به نه وي ديگر جاهاي مانند نيز اينجا در.است گذاشته تورو در را تاثير
نگاشت ، سال 1849 در كه كتابي از تحسرانگيز قطعهاي در وي.داشت گرايش عمل به بلكه
رغبت با نميبودم ، بيمبالات و بينظم گونه بدين آينه هر بپذيريد ، من از":كرد خاطرنشان
مواقعي در و اندازهاي ، تا البته.ميسپردم تن يوگا تمرينهاي به خالصانه پشتكاري و
متعالي فلسفه در شرق خود اثر در) كريستي آرتور".ميشدم مبدل جوكي يك به حتي نادر
را هندي پارسامنشي روح والدن در وي شايد كه داشته اظهار تورو سخن پذيرش ضمن (آمريكايي
جانب به تورو هرچند كه گرفت خرده مطلب اين بر ميتوان البته.است بوده كرده تجربه
مقاله در و براون جان از حمايت در كه همانطور اما بود ، شده كشيده وارستگي و نفس انضباط
به.بود نيز مستقيم سياسي برخوردهاي مدافع داد ، نشان مردمي نافرماني درباره مشهورش
در رواقي فيلسوفان چون مراجعي كه جايي در آيا كه كشيد پيش را پرسش اين ميتوان علاوه
محكمي دلايل حال اين با هست؟ شرق جانب به آوردن روي به نيازي ديگر دارند ، وجود غرب خود
پرشورترين شرقي ، كهن آثار از تورو مطالعات دراست دست در هندي انديشههاي تاثير درباره
و نفس انضباط بر كه آثاري يعني _ شد بهاگوادگيتا و مانو قوانين متوجه او احساسات
و مراقبه بر را هندو كيش تاكيد بارها ويدارند تاكيد يوگا نظر مورد وارستگي
اختيار به" كه بود فلسفهاي نوع از او تحسين مورد يوگايستود وارستگي و كنارهگزيني
جناتا عنوان با آن از هندوان كه ميكرد جستوجو را چيزي آن عبارتي به يا "ذهن درآوردن
از بستري بر خوابيدن صورت به غرب در كه تقليدي و نازل شكل آن نه و ميگويند ، سخن يوگا
اشتاين ، .بي ويليام سوي از اخير مطالعاتميشود انجام خورشيد به دوختن چشم يا ميخ
تاييد را آن پذيرش و يوگا با تورو آشنايي همگي سارما ، سريكريشنا و نگلي ، وينفيلداي
مريمك و كنكورد رودهاي روي بر هفته يك در و والدن در وي نوشتههاي از قطعاتي ;كردهاند
.ساخت روشن ميتوان هندي انديشه شيوه به رجوع با تنها آنان گفته به را
كه نيست معني بدان اين اما بود ، چشمگير تورو و امرسون بر شرقي انديشههاي تاثير اگرچه
داشته قاطعي سهم نوزدهم سده آمريكاي فرهنگ بر شرق گستردهتر تاثير در دو اين نوشتههاي
شرق اهميت درباره بح به كه بيستم قرن به متعلق نوشتههاي بيشتر متاسفانه.است
مرگش زمان تا حتي تورو ادبي وجهه البته.ميرسانند را معنايي چنين تلويحا پرداختهاند ،
بيبهره بسيار او نوشتههاي و افكار تاثير از نوزدهم قرن بنابراين ;بود مانده پوشيده
به هم اخير زمان تا شرق به او دلبستگي اما نكرد ، پيدا افول هيچگاه امرسون شهرت.ماند
با و بود خصوصي شرق با او دادوستد بيشتر.نگرفت قرار فهم و شناسايي مورد كاملي شكل
به نيز او واكنش تورو همانند.نشد منتشر مرگش از پس تا نشريات رازداري به او اطمينان
اثري او نوشتههاي از يك هيچنيافت انتقال ديگران به راحتي به كه بود شخصي قدري
او توجه مورد شرقي مفاهيم و نداد ، دست به را شرقي انديشه از همگانپسند يا نظاممند
اينباره در را معاصر خوانندگان از برخي كه بود شده عجين او خود فكري شيوه با آنچنان
معاصر منتقدان.است بوده شرقي انديشههاي مرهون اندازه چه تا وي كه ساخت ترديد دچار
را او بزرگتر فضايل كه شخصي و سليقهاي استنباط يك عنوان به شرق به را او علاقه موضوع
.كردهاند انكار يا گرفته ناديده ميكند ، خدشهدار
متعالي فلسفه پيروان ديگر
عامه به شرقي انديشههاي موفقيتآميز ارائه و اقتباس نخستين امتياز كلارك ، فريمن جيمز
فريمن جيمز چون متعالي فلسفه ملايمتر پيروان به بلكه تورو و امرسون به نه آمريكا مردم
همه چه اگر.دارد تعلق كانوي مانكيور و هيگينسون ، نتور و توماس جانسون ، ساموئل كلارك ،
پيش در را جداگانهاي مسير ايشان از يك هر اما آوردند روي شرق به امرسون تشويق به آنان
بزرگ دين ده نام با او اثر ;داشت ميان اين در را نفوذ بيشترين كلارك.گرفت
.است كرده معرفي نوزدهم سده آمريكاي در را شرقي انديشه كه است اثري شناختهشدهترين
از نيز و بوستون ، يكتاباور مسيحيان برجسته رهبر سال پنجاه به نزديك مدتي براي كه كلارك
از همچنين بود ، بردگي الغاي و زنان راي حق خواهان و الكلي ، مشروبات سرسخت مخالفان
روحاني منصب ترك هيچگاه امرسون برخلاف او.ميرفت شمار به متعالي فلسفه اوليه پيروان
فلسفه ديدگاه دادن آشتي درصدد بلكه ;ندانست ضروري را مسيحي يكتاباور جامعه در خود
از يكي اما نبود ، ديدهاي آموزش شرقشناس وي اگرچه.برآمد مسيحي يكتاباوري با متعالي
آشنايي اندازهاي تا اروپا شرقشناسي دانش منابع بهترين با كه بود آمريكايياني نخستين
آثار از بيشتري اعتبار و محكمتر پايه شرقي مذاهب درباره او نوشتههاي نتيجه در ;يافت
.داشت باره اين در آمريكاييان اوليه
در سازد ، روشن (1871) بزرگ دين ده كتاب در را ديدگاههايش آنكه از پيشتر بسيار كلارك
اگزماينر كريستين نشريه در كه (1857) "مشرك مذاهب تطبيقي الهيات" عنوان با مقالهاي
دانشگاه در غيرمسيحي مذاهب درس تدريس براي منصبي كسب بود ، پرداخته بدانها شد ، منتشر
مطالعات گسترش به آن در تا گذارد او اختيار در را موقعيتي ظاهرا سال 1867 در هاروارد
خود انديشههاي وي سال 1883 در و ;شد منتشر سال 1871 در بزرگ دين ده كتاب.بپردازد خود
او كار 1871.داد بيشتري بسط و شرح دوم بخش بزرگ ، دين ده نام با جداگانهاي مجلد در را
.گرفت قرار استقبال مورد زود خيلي
|