سيال و روان
سوژهها جهش
دنيا همه اندازه به نوارفروشياي
سيال و روان
صادقي اكبر علي با گو گفتو
ديگرش كارهاي از بيشتر او آبرنگهاي گرچه.است انيماتور و تصويرگر نقاش ، صادقي علياكبر
نگاه دورتر سالهاي به كمي كه كساني ولي است شده ديده پوستر و پستال كارت چاپ واسطه به
.بود خواهند شاهد را صادقي هنري فرهنگي عميقتر فعاليت ميكنند
دهه سه از بيش گراميداشت پاس به نوجوانان و كودكان فكري پرورش كانون موزه در روزها اين
صادقي علياكبر آثار از نمايشگاهي تصويري هنرهاي گوناگون شاخههاي در هنرمند اين فعاليت
صادقي كه تصويرهايي كنار در نمايشگاه اين در او سوررئال نقاشيهاي.است ديد معرض در
ساخته انيميشنهاي از بخشهايي.است ديد معرض در ساخته نوجوانان و كودكان كتابهاي براي
وگو گفت به صادقي علياكبر با.ميآيد در نمايش به بازديدكنندگان براي نيز هنرمند اين
:كرديم نگاه ديگر زاويهاي از عقايدش و آثار به و نشستيم
شاهرخينژاد محمدرضا _ مينوفر ستاره
علت.است زياد بسيار تابلوهايتان سوررئاليستي فضاهاي و شما آبرنگ كارهاي ميان فاصله *
چيست؟ فاحش تفاوت اين
بايد معاش امرار و كردن زندگي دليل به اوقات گاهي ولي است "هنر" مهم مسئله كه اين با
سال چندين !ندارم دوست هم خيلي و دارم دوست خيلي را آبرنگ الان من.داد انجام كارهايي
كار.نميكنم كار آبرنگ ديگر تقريبا و شدم زده عجيب الان ولي كردم كار تكنيك اين با
در و كرديد اشاره شما كه سوررئاليستي فضاي همان.است روغن و رنگ كارهاي همان من اصلي
تفكر چون است ايراني سوررئاليستي كار يك اين كه ميشود معلوم برود ، دنيا كجاي هر واقع
.دارد ظهور آن در بيشتر شرقي
كه دوستم داشتم ، نمايشگاهي آلمان در وقتي پيش سال يا 15 حدود 14 شايد پيش ، سال چندين
نقدي كارهايم مورد در كه كرد درخواست آلماني حرفهاي منتقد يك از بود نمايشگاه آن باني
آثار اين درباره نميتوانم اصلا گفت ديد ، را من كارهاي منتقد آن كه زماني ولي.بنويسد
صحبت آنها مورد در ميتوانم و ميشناسم را آمريكا و اروپا سوررئاليستهاي من بزنم حرفي
.بنويسم نقدي نميتوانم شرقي كارهاي اين درباره ولي كنم
ندارد ، شرقي جامعه به نسبت شناختي چون كه ميكرد تصور اينگونه واقع در يعني *
نميتواند؟
شناختي چون و است معني چه به كار در موجود المانهاي نميدانست.بود همين دقيقا بله ،
.كند صحبت نميتوانست نداشت ،
كه كردهايد توجه نكته اين به آيا و است غربي سوررئاليستي نقاشان به نگاهتان چقدر *
نه؟ يا است موجود هم ايراني نقاشي در سوررئاليسم ريشههاي
حالتهاي جديد ، نه قديمي نگارگريهاي البته نگارگري ، كارهاي از خيلي در من نظر به
مثل عاميانه سوررئاليستي قصههاي آن با سنگي چاپ كتابهاي در يا.دارد وجود سوررئال
.نويسنده خاص تفكر و فرمها آن با نامدار اميرارسلان
مورد در كه نقدهايي تئوريك مطالعه تا كردهام مطالعه تصويري شك بدون من صورت هر در اما
كم خيلي سوررئاليسم منتقد يا شده ترجمه نقدهاي ايران در ما.است شده نوشته سوررئاليسم
.داريم
برجسته منتقد حتي و باشد ايرانيها مختص كه كنيد ابداع سوررئاليسمي گرفتيد تصميم چرا *
اين آيا ميرود جهانيشدن دنبال به هنر كه كنيم قبول اگر.كند دركاش نتواند ديگر كشوري
نيست؟ راهش سر مانعي
و ديدگاهها خودش خاص فرم با ژاپني سوررئاليست يك ميزند را خودش خاص حرف منطقهاي هر
.است ژاپني كه فهميد ميتوان او كار ديدن با و ميكند بيان را سوررئالش افكار
داستان فيلم ، اين"كه آنم من" نام به ميساختم ، را خودم انيميشن فيلم چهارمين زماني
يكسري داستان اين درجمشيد ملك و اميرارسلان مثل داشت فولكلوريكي و عاميانه فوقالعاده
مانند را او" كه قشنگي شرح و كردن نيم دو به وسط از و كشيدن شمشير مانند است المانهايي
ميتوانم كردم احساس ناگهان ميدادم انجام را كار اين وقتي من."كرد نيم دو به تر خيار
آن از و باشد ايراني خيلي كه بكنم سوررئاليستي كار و بياورم بوم روي را المانها اين
طور همان كه اين براي ميكنم ، فكر هم جهاني موضوعات به من البتهشود جهاني هم خيلي طرف
.ندارد مرز هنر گفتيد كه
كه پاييزي مثلا.آمد نخواهد وجود به زيبايي كه كنند كار جور يك همه باشد قرار اگر اما
اين ولي است واحد موضوع منظورم.نميكند فرق خيلي ميكشيم مكزيكي يا فرانسوي يك و من
را خلاقيتها كه است تنوعها اين.ميكند ايجاد تفاوت كارها مابين كه است خاص تفكر
.ميكند برقرار ارتباط هستند تنوع خواهان كه امروز دنياي مردم با و ميدهد افزايش
مياندازد شاهنامه ياد را معاصر انسان كه كرديد انتخاب كه قالبي اين ميكنيد فكر شما *
كند؟ برقرار ارتباط ايران امروزي تنوعطلب انسان با ميتواند چقدر ايران ، كهن اساطير يا
مهم !بيژامه با يا باشد شلوار و كت با ميزند را حرفاش وقتي انسان كه نيست مهم اين
و كردهام انتخاب را خودم خاص المانهاي يكسري من.بنشيند بيننده دل به حرفش كه است اين
قابيل و هابيل آمد پديد تاريخ در كه كشتني اولين ميگويم من.ميزنم را حرفم آنها با
همان واقع در اماليزري اسلحه به رسيده حالا و تفنگ و شمشير به رسيد آن از بعد بود ،
.كشتن يعني است اولي
به ميشناسيد را شاهنامه شما چون كه است موجود آثار در و كردم انتخاب را آدمهايي من
جنگي چيز هر يا ميبينيم كه اساطيري چيز هر.است جاري ما خون در شاهنامه.ميافتيد يادش
و نميكند فكر اين به اصلا خارجي بيننده يك صورت هر در اما.ميافتيم شاهنامه ياد به
.كردهام انتخاب جنگي لباسهاي من چرا كه ميكند سوال
كت همين با ميتوانم هم من شلوار و كت با بودند انسانهايي المانهايش بيشتر "ماگريت"
و دنيا طرف اين از و هستم شرقي يك كه بدهم نشان نميتوانم ولي بزنم را حرفم شلواريها و
.بزنم حرف ميخواهم خودم سرزمين
دادهايد؟ انجام را كارها اين خاصي اجتماعي شرايط طبق شما *
صرفا من اگر.ميكند كردن كار به شروع انگيزهاش آن با و دارد انگيزهاي هنرمندي هر
.نزدهام تازهاي حرف بكشم ، پستال كارت و ميوه و گل بخواهم
از طرح پنجاه فلسفي تحليل" نام به نوشته كتابي من درباره "ابراهيمي نادر" آقاي
كارها در موجود المانهاي و كرده نقد خودش ديدگاه از را من كارهاي او "صادقي علياكبر
ايران در متاسفانه و باشند هنرمند مملكت به متعلق بايد نقادها.است كرده بررسي و نقد را
مورد در ولي بزنند حرفي فرنگي كارهاي مورد در بتوانند شايد.نداريم حرفهاي نقادهاي
.نميتوانند ايراني كارهاي
حجم اين با ميكشيديد را اسبها اين كه زماني مثلا.نكرديد صحبتي تفكرتان درباره شما *
ميكرديد؟ فكر چه به سرشان بالاي عظيم
خب.ميكند نابود را زندگيها و ميآيد مرگبار چيز يك كه لحظه آن.حلبچه و هيروشيما به
حتي.هستند...و عشق نجابت ، سمبل كه دادم قرار را اسبها انسانها ، جاي به اينجا در من
يعني قرمز ، لكه يك هنوز ولي ميشود تبديل سنگ به دارد واقع در كه گذاشتم آنجا هم سيبي
.دارد وجود عشق هنوز ميشود انسان به كه تهاجماتي اين همه با يعني.دارد وجود آن در عشق ،
رسانههاي طرف از چرا نميدانم البته كه گذاشتم ، نمايشگاهي سپتامبر يازدهم از بعد
مرگبار همهشان و داشت وجود تيري يا سنگ اسلحه ، تابلوها تمام در نشد ، توجهي آن به گروهي
كه بود چهارنژاد گوياي كه رنگ چهار با داشت وجود سيب چهار تابلو يك در تنهابود
كه كردم متوقفشان و كشيدم چسب نيزهها اين روي من.بود شده پرتاب طرفشان به نيزههايي
اين شايد.كنند صحبت يكديگر با بتوانند بشر اقوام تمدنها گفتوگوي با بشود شايد
.رود كنار ميكند دور فاضله مدينه از را ما كه ناهنجاريهايي
اجتماع از برخاسته را هنر شما كه است اين ميشود استنباط شما صحبتهاي از چه آن *
است؟ هنر براي هنر يا اجتماعي هنري ايران ، معاصر هنر آيا.هنر براي را هنر نه ميدانيد
هيچ كه كند نقاشي دارند ، دوست مردم كه طوري آن فقط و اجتماعاش براي فقط هنرمند اگر
...است نكرده تازهاي كار
است كرده ايران هنر به كمالالملك را كملطفي بزرگترين معتقدم هميشه من
طور همين هم سقاخانه در شود ايراني خاص بعدا كه نكرد باز را قاجار هنر كه چرا
هستند طور همين هم ما مينياتوريستهاي ندادند رشدش و ماندند
بدتر روز به روز شوند بهتر روز به روز و بدهند رشدش كه اين جاي به
ميكنند راتكرار همديگر و شدند
شما.باشد مردم تحتتاثير كه هنري ولي باشد مردم مختص كه هنري بگويم نميخواهم *
اين ولي نخواست شما از هم كسي كردم خلق اثري حلبچه و هيروشيما تحتتاثير من ميگوييد
.داديد انجام را كار
ميزنم امروز من كه حرفي.ميشود تاريخنگاري هم مقداري البته است درست نكته اين.شايد
من صورت هر در.ميكنم ثبت را افكارم هم آينده نسلهاي براي نيست ، معاصر مردم براي فقط
براي هنر حيطه اين در ميكنم سعي و ميزنم را حرفهايم ابزار همين با و هستم نقاش يك
.كنم حفظ هم را هنر
...دهيد ارائه بازاري كارهاي كه نيست اين منظورم *
.كنند صحبت آن درباره و ببينند را كارهايش و بيايند مردم كه دارد دوست هنرمند هر البته
نقاشي اگر من.نبينند مردم و بكند كار و بنشيند خانهاش در هنرمند كه است خودخواهي اين
هنرمندي.ميگويم چه من كه بدانند و شوند آشنا من افكار با مردم كه است اين براي ميكنم
ميگذارد ، نمايشگاه چه براي پس است نزده درستي حرف نميكنم كار مردم براي من بگويد كه
.است مردم براي هنر بنابراين
دارد؟ را مشخصه اين ايران نقاشي ميكنيد فكر شما *
چهارديواري در فقط بخواهيم اگر ما.غيرارادي هم چيزهايي و است ارادي كه است چيزهايي
را خيام شعرهاي فقط نميتواند مينياتوريست يك مثلا.است بيفايده بزنيم حرف خودمان
به توجه با الانكند برقرار ارتباط مردم با كه است اين هنرمند سعي بيشتر.كند تصوير
و بيايد هنرمندي اگر نميدهند ما به چنداني اطلاعات مدرن هنر از ما رسانههاي كه اين
.است كرده مرتبط خارج مردم با را اينجا مردم كه چرا است خوب بسيار دهد انجام مدرن كار
آلمان در شما نمايشگاه براي كه اتفاقي هم آن و ميآيد پيش مسئلهاي من نظر به اينجا *
كپي ، كار ديدن با ولي باشد نداشته شناختي غربي جامعه از ايراني يك است ممكن چطور.افتاد
كند؟ برقرار ارتباطي دنيا طرف آن با ديگر ، ايراني يك توسط هم آن
چطور شما براي نميتوانم دقيقا.باشند جهاني و معروف خيلي كه داريد را انتظار اين شما
.بگويم
تا نمايشگاه اين از.دارد مصرف تاريخ ايراني نقاش كارهاي ولي.باشد جهاني نگفتم من *
.نميشود ديده كارها مابين تفاوتي بعدي نمايشگاه
كدام بپرسند من از اگر.نيست هنرمند كند تكرار را خودش فقط بخواهد هنرمند اگر خب
فكر و است پايه سه روي كه را كاري من !كدام هيچ ميگويم داري؟ دوست بيشتر را تابلويت
كه ميشود مردابي مثل ببندم دل قديميام كارهاي به بخواهم اگر.دارم دوست را دارد جديدي
هيچ.كند جستوجو دائما بايد هنرمندباشد جريان در دائما بايد.ميگندد درونش آب
هنرمند.است صادقي علياكبر همگي نهايت در اما نيست شبيه ديگري به من تابلوهاي از كدام
با نمايشگاهاش يك كه هنرمندي.برسد جديدي فكر به و باشد سيال و روان بسيار بايد
.است نكرده كاري باشد يكي ديگرش نمايشگاه
اين آمدن وجود به از بعد.كنيم اشاره سقاخانه مكتب به بح اينجاي در باشد بهتر شايد *
ميدانيد؟ چه را علتش شمانيافتاد اتفاقي هم ، آن به منسوب نقاشان مابين حتي ديگر ، جنبش
كملطفي بزرگترين معتقدم هميشه من.بستهاند دل خودشان كار همان به فقط كه اين براي
خاص بعدا كه نكرد باز را قاجار هنر كه چرا.است كرده ايران هنر به كمالالملك را
همين هم ما مينياتوريستهاي.ندادند رشدش و ماندند.طور همين هم سقاخانه در.شود ايراني
و شدند بدتر روز به روز شوند ، بهتر روز به روز و بدهند رشدش كه اين جاي بههستند طور
مينياتور با مقايسه قابل ببينيد را قديمي مينياتورهاي شما.ميكنند تكرار را همديگر
.نيستند حالا
.هستيد نوآوري طرفدار هنر در شما پس *
.باشد اينگونه بايد حتما
شاهنامه ياد به جنگي چيز هر يا ميبينيم كه اساطيري چيز هر است جاري ما خون در شاهنامه
نميكند فكر اين به اصلا خارجي بيننده يك صورت هر در اما ميافتيم
باشد؟ نو آثارتان كرديد سعي چقدر گالريدار يك عنوان به شما *
يكنواخت هم كارها بود شده خستهكننده.نيستم گالريدار ديگر من متاسفانه يا خوشبختانه
هيچ.كنم كار تا نميكرد ايجاد انگيزهاي هيچ من براي اين و ميزدند رج را همديگر و بود
حالا ولي بودند نوآوري تشنه مردم.بود خوب انقلاب اوايل.نميشد جايي از هم حمايتي
و ميآيند شود صحبتي كارها مورد در كه اين بدون و ميروند گالريها به كمي تعداد
خاصي خلاقيت كه اين مگر.است رفته يادشان از حتما فردا ميخوابند كه هم شبميروند
.باشد
است؟ خوبي نمايشگاه شود روبهرو استقبال با كه نمايشگاه هر يعني *
رسانهها چون ولي بود فوقالعاده كه بود نگارخانه در نمايشگاهي.نزدم حرفي چنين من
.ميشد محو كم كم نمايشگاه آن نميكردند تبليغ
نيست؟ گالريدارها وظيفه تبليغ مگر *
كارت آنها براي كه دارند ميهماناني سري يك گالريدارهااست رسانهها وظيفه اين
همه كه اين براي اما.ميشود فرستاده معدودي عده براي هميشه كارتها اين و ميفرستند
از كه دارند ورزشي گزارش صفحه يك روزنامهها تمام.كنند كار رسانهها بايد بشوند آگاه
هنر درباره تلويزيون.ندارد وجود شكل اين به هنري صفحه اما مينويسند خبر هم بنگلادش
خيلي تجسمي هنرهاي كه اين خلاصه.دارد ورزشي كانال يك ولي ندارد مداومي برنامههاي
.است شده واقع مهجور
سوژهها جهش
كريمزاده حسن
كاردون آرماند _ ژاك *
Jacques Armand Cardon
.فرانسه/هاور شهر در متولد 1936 ، كاردون ، آرماند ژاك _1
ليتوگرافي متعدد تكنيكهاي از و آورد روي طراحي به _ تفنني صورت به _ ابتدا در او _2
حجمهاي به بيشباهت كه وي مركبي طراحيهاي.پرداخت مجسمهسازي به هم مدتي.جست بهره
در خطي طرحهاي همين از يكي چاپ !شدند كاريكاتور به تبديل رفتهرفته نبودند ، او دستساز
براي و داد پايان ساله كاردون 25 سردرگمي به _ پاورت انتشارات از _ "بيزار" نشريه
.ساخت حرفهاي كاريكاتوريست يك او از هميشه
در _ توپور و ولينسكي ;ژبه ;سينه ;همچون _ فرانسه نامآور طراحان با نزديك همكاري
بيتاثير كاريكاتور عرصه در فعاليتاش استمرار و علاقهمندي در نيز "انراژ له" نشريه
.نبود
مورد دوره همان در كه كرد تجربه را "امپرينت له" انيميشن ساخت سال 1974 ، در كاردون
.گرفت قرار "كن" و "آنسي" فستيوالهاي توجه
نظر از كار ، ابزار لگام كنترل بر علاوه كه است كسي موفق طراح است معتقد آرماند _ ژاك _3
.باشد داشته جسارت و جهش بايد هم سوژه
;است سوژههايي عاشق شود ژورناليستي افتاده پا پيش كارهاي دچار آنكه از بيشتر او ، خود
.فلسفي ديد و انساني محور با
كسي يا و وادارد خنده به را كسي جديدش ، كارهاي ارائه با كه ندارد و نداشته قصد كاردون
در موجود تلخ حقايق و وقايع _ !بيطرفياش خفظ ضمن _ تا ميكوشد او.بگيرد ريشخند به را
.كند افشا را جوامع بطن
كه است فعل اين ، .دارد قرار اهميت دوم درجه در فاعل من ، كاريكاتورهاي در":ميگويد
".ميگيرد قرار نقد مورد
همگان ، حال عين در اما ،!برنخورد كسي به كه است كرده طراحي طوري نيز را كارهايش شخصيت
كاراكتر روي كاردون كه است نامي _ ابله مرد _ "بونوم".دهند قرار آن قالب در را خود
باطناش و ظاهر نظر يك در كه _ تنومند و رجل غالبا كاراكتريگذاشته طرحهايش ثابت
.پيداست
اوليه اتودهاي به نشدن راضي و سماجت وسواس ، مديون را آثارش نوين شاخصهاي كاردون ، _4
در كلاسيك پرسپكتيو همچنين.بنشينند بار به اتودهايش دارد دوست ;خودش قول به و ميداند
.دارد بعد و عمق ايجاد به مفرطش علاقهمندي از نشان او كارهاي
كه دارد را تئاتر صحنه حكم من براي كاغذ ، ":ميگويد كاريكاتورهايش كمپوزيسيون درباره
تا ميدهم انجام را كار اين آنقدر و ميدهم تغيير را آن ميزانسنهاي موضوع هر براساس
".برسم دلخواه نتيجه به
ياد نازكانديشي و پرتوان طراح عنوان به خودمان محصص اردشير از او ;بدانيم است جالب
.است آميخته درهم طنزهايش با را شرقي تركيببندي زيبايي ، و سهولت به كه ميكند
تا دارد علاقه او.ميكند استفاده مركب و فلزي قلم از تنها آثارش اجراي براي كاردون
در سدي را چاپ فني ملاحظات اما بپرهيزد ، زدن هاشور از و كند اجرا خطي را كاريكاتورهايش
.ميداند خواستهاش مقابل
معتبر نشريات در را او ردپاي ميتوانند راحتي به آرماند _ ژاك سياق و سبك دوستداران _5
_ لو" هفتهنامه اما بيابند ، سايرين و "هبدو شارول" ،"انراژ له" ،"پيلوت" همچون اروپايي
.دارد را كاردون آثار چاپ افتخار _ ثابت و عمده صورت به _ "انشن كنارد
نيز سال 2001 تا زمان آن از.كرد منتشر را كاريكاتورهايش از كتاب دو پيش ، سال حدود 29
را نمايشگاهياش فعاليت مدت اين در اما ،!بود نداده نشان جديدش كارهاي انتشار به رغبتي
.نكرد ترك نيز
دنيا همه اندازه به نوارفروشياي
ديانتي نوشين:ترجمه
بعدي چند حرفه مالايايي ، موسيقي:دهد توضيح چيزها خيلي درباره ميتواند آلبارن دامون
گروههاي با تا ميكند پيدا مجال جونز ، آنست او ، جديدالتاسيس كمپاني چگونه اينكه و خودش
آنست كمپاني آيا بپرسيد او از اگر اما.كند كار "گوريلاز" و "بلور" جدوليش صدر موسيقي
در همكارانش از - شولفيلد آلن سمت به مياندازد ، پيشانيش به چيني دارد ، مانيفستي جونز
داريم؟ مانيفستي ما":ميكند سوال و برميگردد - نوارفروشي مالكين از و پرمخاطره راه اين
نشده تبليغاتچي مثلا و است نوارفروشي يك صاحب او چرا كه ميدهد نشان شولفيلد پاسخ و "
".كرد خواهيم پخش و تكثير را آن حتما باشيم ، داشته دوست را موسيقي نوع يك اگر":است
كه ميكند روشن كاملا اما ندارد ، شباهت مانيفست به هم قدرها آن گفته اين كه است درست
ماه پنج در آنها.هستند كاري چه به مشغول جونز آنست در آينلي مارك و شولفيلد آلبارن ،
را آن ميتوان.كردهاند پخش تاسيسشان تازه شركت از بينظير ، آلبوم دو گذشته
به.ناميد جهان موسيقي (اجبار صورت در) حتي يا و مطلوب بازاريابي جانبي ، برنامهريزي
حوزه كشورهاي موسيقي] كاليسپو زيروبم و كورا هارپ صداي با جديد نسل گوشهاي ترتيب اين
.است بزرگي شاهكار اين و ميشوند آشنا [كارائيب
پورتوبلوي جاده در شده ، بستهبندي گوهرهاي با منظمي و مرتب مكان جونز ، آنست نوارفروشي
جاز آثار و برزيلي آواهاي تلفيقي ، جاز موزيك آفريقايي ، ريتمهاي محل اين در.است لندن
كه بطوري:است بوده آلبارن علاقه مورد مكان سالها فروشگاه اينشدهاند چيده هم كنار
- آينلي و شولفيلد به كه نيست تعجب جاي بنابراين.ميخواند خود كتابخانه را آنجا او
همراه به مالي از ديدار زمان در كه را آهنگهايي داد اجازه - نوارفروشي اين صاحبان
.دهند گوش بود ساخته اوكسفام خيريه
.بودند گرفته سرسري را موسيقي كمپاني يك راهاندازي انديشه اين از پيش شولفيلد و آينلي
پخش و ضبط كمپانيهاي رديف در جونز آنست نشان شد سبب كه بود كاتاليزوري آلبارن اما
كرده ملاقات آفريقا به سفرش در كه آهنگسازاني با او همكاري همچنين.بگيرد قرار موسيقي
ماه در "مالي موسيقي" نام به آلبوم اولينكرد تامين را شركت آلبوم اولين آهنگهاي بود ،
احترام و عزت آلبارن براي و بود بحبرانگيز بسيار كه شد عرضه بازار به جاري سال آوريل
.داشت دنبال به جديدي
كلكسيونر _ نوبلت ريچارد همراه به آينلي "است من جاي لندن ، " نام به دوم آلبوم براي
شده اجرا بريتانيا به مهاجرين توسط سالهاي 1950 در كه آوازهايي از نمونه 20_ كاليسپو
مباحثات و مناظرات با تقارن به توجه با بينظير ، آلبوم اين.كردند تدوين و گردآوري بود ،
هر در ميكنيم سعي ما":ميگويد آينلي.ميكند منعكس را اجتماعي آگاهي مهاجران ، درباره
انجام هميشه موسيقي كه است كاري همان درست اين و شود القا مفهوم و معني بيشترين آلبوم
خواننده ساله ، براون ، 82 جورج ".كردهاند فراموش را آن مردم اغلب كه حالي در ميداده ،
مردم آلبوم ، اين با":ميگويد سال 1953 به (تاجگذاري مراسم در) "بودم آنجا من" آهنگ
از من حالا.ميكنند گوش هم موسيقي البته ، و ميبينند را مراسم ميكنند ، حس را تاريخ ،
".ميكنم سير عرش در خوشحالي
و [سياهان عاطفي موسيقي] soul هنرمندان با دوباره را علاقهمندان جونز ، آنست اكنون ،
راندن پس براي ارتباطاتش از و ميكند آشنا [غربي هند مجمعالجزاير تند موسيقي] reggae
در البته شيطان ، شريك" را توزيعكنندهاش آينلي.كرد خواهد استفاده موسيقي غولهاي
فقط كه است شگرف و زيبا موسيقيهاي از پر دنيا":ميگويد و ميخواند "نيك كارهاي
باشد مالي از بيشتري آهنگهاي است ممكن جديد ، آلبوم در ".شوند شنيده دوباره تا منتظرند
:ميگويد او.ميكند استقبال كاملا محلي و بومي ريتمهاي بودن سهيم از آلبارن اما
هم بريتانيا مردم كه دارم دوست من.نيست دنيا ديگر قسمتهاي موسيقي فقط جهان ، موسيقي"
".بفرستند دست اين از موسيقيهايي ما براي
جاي لندن ، " آلبوم اگر.شد پخش جاري سال سپتامبر در "...را مردم كن نگاه" بعدي آلبوم
آن دوم بخش دهه 80 اواخر از reggae مجموعه اين بود ، مهاجرين تجارب اول بخش "است من
.است شده مجسم جامائيكايي نواهاي در جديد نسل نااميدي و اميد بيم ، .است
است ، بازاريابي وسيله بهترين موسيقي خود كه ميكند آزمايش را فرضيه اين سوم ، آلبوم
شولفيلد كه همانطور اما.است نداشته فروش اول آلبوم دو اندازه به احتمالا آلبوم اين
تمام درباره جونز آنست گردانندگان ".است موسيقي خود اصلي مسئله":ميكند تاكيد
شباهت واقعي مانيفست يك به بيشتر اين و _ دارند را عقيده همين شدهشان پخش آلبومهاي
.دارد
سپتامبر تايم ، 23:منبع
|