ملي گمشده هويت
ملي نماد شعر
تنهايي و هراس بابانوئل ;ريلكه
ملي گمشده هويت
ايران ملي شاعر درباره قلم اهل با گفتوگو
آشفته رضا
محافل در كه است كشورمان فرهنگي مسائل بحثانگيزترين از يكي همچنان ادب و شعر ملي روز
.ميشود گفتوگو مختلف نظرگاههاي از آن پيرامون عمومي و خصوصي
در (افخمي و راكعي سازگارنژاد ، جلاليزاده ، ) مجلس فرهنگي كميسيون اعضاي از تن تاكنون 4
.كردهاند اعلام تجديدنظر و بررسي قابل را مسئله اين و اظهارنظر روز اين رد
اما كرد ياد بزرگ شاعري عنوان به شهريار از تهران مردم نماينده و فيلمساز افخمي ، بهروز
شهريار ، درگذشت روز انتخاب درباره ميكنم فكر:گفت و ندانست ايران شاعر بزرگترين را او
.باشد افتاده اتفاق اشتباهي شعر ، ملي روز عنوان به
ادبيات پيشكسوت صاحبنظران و شعر اهل با پيشنهاد ، اين اعلام از پيش بود بهتر:افزود وي
و بگذارند كنار را تعارف ادب و شعر بزرگان كه صورتي در نشده ، دير هم حالا و ميشد مشورت
.شد خواهد منتفي موضوع اظهارنظركنند صراحت به باره اين در
ترديدي:گفت ادب و شعر ملي روز و شهريار درباره معاصر شعر پژوهشگر و شاعر لنگرودي ، شمس
خود كه نميكنم تصور ولي.است ايران غزلسرايان بزرگترين از يكي شهريار كه نيست
آن جدي خيلي كرده ، انتخاب ايران ملي شاعر عنوان به را شهريار كه امر اين پيشنهاددهنده
معلوم بهتر بعدا شايد كه سياسي زمينه ميكنم گمان من:افزود وي.باشد كرده باور را
كه نميداند را موضوع اين شعردوست آقاي چگونه وگرنه باشد بوده پيشنهاد اين باعث شود ،
درباره لنگرودي شمس.است بوده مولوي و حافظ چون شاعراني از متاثر شهريار بزرگمان ، شاعر
و اميدها شكستها ، آرزوها ، برآيند شعرش كه است كسي ملي شاعر واقع در:گفت ملي شاعر
ملي شاعر است؟ بوده احوالي چنين حامل شهريار شعر آيا.باشد بوده ملتي تاريخي دغدغههاي
شاملو احمد قطعا معاصر شعر در و باشند ميتوانند حافظ يا فردوسي كهن ، سبكهاي در ما
خيام فروغ ، ثالث ، اخوان سپهري ، نظامي ، مولوي ، چون شاعراني اعتبار به نسبت بيآنكه است
آن تمامي حامل اعتبارشان رغم به شعرشان اخير ، نامبرده شاعران كه چرا.شود وارد خدشهاي
.است نبوده شكستها و آرزوها دغدغهها ،
دارد وجه چند حافظ:گفت و كرد ياد دارد وجه يك فقط كه بزرگ شاعري عنوان به مولوي از وي
وجوه اينكه براي ميگيرند فال او شعر با مردم.است نگريستن قابل مختلف زواياي از و
هويت جستوجوي به مردم كه شد منتشر شعرش زماني فردوسي ، .است موجود شعرش در زندگي مختلف
فردوسي زمان در.است داشته وجود ما تاريخ جريان در معمولا كه وضعيتي بودند ، ملي گمشده
كردند درك مردم چون نماند باقي آنان از يك هيچ آثار كه بودند فراواني شاهنامهنويسهاي
.هست مليشان گمشده تاريخ بازتابدهنده فردوسي شعر كه
در كه باشد قرار اگر:گفت او.كرد ياد مردمي شاعري عنوان به هم شاملو از لنگرودي شمس
آنكه دليل به شاملو شود ، گرفته نظر در ادب و شعر ملي روز براي انتخابي معاصر شعراي بين
.دارد ارجحيت ديگران بر ماست ، فرهنگي هويت حاملان جمله از
به و هستيم ، قايل شهريار براي كه هم احترامي فرض به:گفت نويسنده مندنيپور ، شهريار
بحثهاي طبق اما.دارد مهمي تاريخي نقش ما ملي تماميت در آذربايجان خطه اينكه فرض
را ملي روز ديگري نويسنده و شاعر نام به بنا كه گرديد عرضه منطقي دلايل شده كه مخالفي
بيشترين حافظ و فردوسي گزينه دو گمانم كي؟ پس نه ، شهريار اگر است اين سوال.كنيم تعيين
در كه مشكل اين يادآوري با:افزود وي.باشد داشته بيشتري محبوبيت حافظ و آورند را راي
ديگري دريچه بحث به ميخواهم من اما.نداريم دست در قطعي نظر آنان تولد يا مرگ سال مورد
كه مولفههايي همه سواي ميگوييم ادب و شعر ملي روز از وقتي كه زاويه اين از كنيم ، باز
وقتي ديگر عبارت به.هست واژه اين در هم زمانمند دلالت نوعي بردارد ، در ملي واژه
روز فردوسي براساس فرض به اگر.ميآيد ذهنمان در تاريخي گستره يك ما ملي روز ميگوييم
قرن 8 تا را خود حافظ ، بنابه اگر و داشت خواهيم چهارمي قرن دلالت كنيم تعيين را ملي
گذشته به تفاخر هميشه از نديدهايم زيادي خير ما كه باشد خاطرمان.كردهايم محدود
نزديكتري مقطع به نباشد بد شايد بنابراين.مليمان كمكاريهاي بعضي توجيه و درخشانمان
اين در كساني چه كه اين درباره وي.كنيم فكر باشد برداشته در هم را گذشته ضمن در كه
يك در ادب اهل از گروهي مسئله تعيين براي نظرم به:گفت دارند ، نظر اظهار صلاحيت باره
كليه حتيالمقدور نماينده بايد جمع اين بدهند ، نظر موضوع مورد در كارشناسانه جمع
.باشد ادبي ديدگاههاي و سليقهها
- است نبوده مشورت به نيازي - شعردوست علياصغر گفته از هم شاعر كاكايي ، عبدالجبار
عنوان به را حافظ بيشتر عمومي افكار كه درمييابيم ميداني تحقيقات با:گفت و كرد انتقاد
داشتن مدنظر دين ، به توجه زبان ، رسالت دليل به حافظ:افزود و كرد خواهند معرفي ملي شاعر
نام حافظ شاگرد عنوان به شهريار از كاكايي.است كاملي آدم ديانت با آن تلفيق و عرفان
ناراحت را ادب اهل طبعا كه است بوده سياسي مصلحت مبناي بر انتخاب نوع اين:گفت و برد
ملي شاعر عنوان به حافظ و نظر تجديد باره اين در كه كرد تاكيد پايان در وي.ميكند
.شود انتخاب
معناي به:گفت و كرد اعلام اكثريت راي با را خود توافق مترجم و نويسنده كوثري ، عبدالله
در نيز صاحبنظران.است فردوسي ترديدي بيهيچ باشد ، ملي شاعر بايد كه كسي يگانه واقعي ،
فردوسي از را زبانمان ما.كردهاند مطرح برتر انتخاب اين براي را لازم نكات باره اين
زبان اعراب ، حمله از پس كشورها ساير همانند كه ميرفت آن بيم كه دورهاي در چون داريم
ملي ، هويت فارسي ، زبان بنابراينكرد زنده دوباره را فارسي زبان فردوسي بشود ، عربي هم ما
دوره در زبان و هويت از چه آن واقع در.است شده حفظ شاهنامه در اساطيري و تاريخي گذشته
همانا نفر يك همت به شد ، حفظ عباسي حكومت حمله فشار و تركها حمله پردلهره و هراسانگيز
آنها به كه علاقهاي تمامي با را بزرگان ديگر و سعدي و حافظ حتي من.است بوده فردوسي
به روز اين انتخاب درباره وي.ماست هويت كتاب شاهنامه.نميدانم نام اين درخور دارم
او كنيم؟ انتخاب را شهريار بايد چرا معاصر ، شاعر همه اين از:گفت معاصر شاعر يك نام
اگر.است بيشتر شاملو به كتاب اهل توجه اما.دارد هم خوب غزل چندين و است خوبي غزلسراي
.است بيشتر شاملو محبوبيت كه مييابيم در بيندازيم ، معاصر شاعران كتابهاي تيراژ به نظري
نام ملي شاعر عنوان به نميتوان هم را شاملو چون شاعري حتي معاصران ميان از حال عين در
نخواهد پذيرفته مردم بين در انتخاب نوع اين:گفت و كرد انتقاد مصلحتي انتخاب از وي.برد
سعي حكومتها تمامي چهارم قرن از كه آن با:گفت فردوسي بودن مردمي درباره كوثري.شد
و كرد باز را خود جاي مردم تودههاي بين در كتاب اين اما كنند ، سركوب را شاهنامه كردند
تهمينه ، رستم ، بيژن ، سهراب) را شاهنامه قهرمانهاي از بسياري نام ايراني شهروندان امروز
ايرانيان هستي و هويت با شاهنامه واقعاميكنند انتخاب فرزندانشان براي (...و گرشاسب
كسي هر از بيشتر بگذارند ، همهپرسي به را مسئله اين اگر كه شد يادآور وي.است شده عجين
.شد خواهد انتخاب فردوسي
كرد ياد تركيسمي پان حركتي عنوان به تبريز نماينده پيشنهاد اين از مترجم طاهري ، فرزانه
دليل به ايران مردم از بسياري كه دارد (حيدربابا) شاهكار يك تركي زبان به شهريار:گفت و
نميتواند شهريار بنابراين ;هستند محروم آن فهم و خواندن از تركي شيواي زبان ندانستن
ايرانيان شعر و ملي هويت زبان ، سمبل عنوان به فردوسي از ويباشد ايرانيان ملي شاعر
كه صورتي در.است ايرانيان بين يكپارچگي و وحدت باني و باعث شاهنامه:گفت و كرد ياد
معاصر شاعري عنوان به نيما از طاهري ;كنند انتخاب را گزينهاي معاصران بين از بخواهند
است ، جلوتر ديگران از مدرن شعر به رسيدن و كلاسيك شعر از عبور دليل به كه برد نام
.است شاعر اين برازنده نامي چنين بنابراين
است ادب و شعر ملي روز _ دولتي انتخاب نوع اين منتقدان از هم نويسنده چهلتن ، اميرحسن
ادبيات و شعر درباره دولت نظر به نسبت ما و ميكند ، انتخاب خودش ملاحظات با دولت:گفت و
.هستيم آگاه معاصر
فنش اهل به را باره اين در قضاوت بايد و است ، تخصصي كاملا ادبيات مسئله:افزود وي
بازار و است ، شده محاصره و بايكوت دولت طرف از معاصر ادبيات متاسفانه.كنند واگذار
ملاحظات به توجه با است ، شده دولتي كه چيزي هر.است بوده داغ زمينه اين در هم جعليات
نويسندههاي و شاعران ايران ادبيات تاريخ و گرفته قرار تاثير تحت ادبيات و شعر _ فن اهل
اكثر سوي از معتبر نويسنده يك عنوان به هدايت صادق مثلا.است كرده مطرح را خودش
نشان معاصر نويسنده اين به خوشي روي چندان دولتها اما است شده مطرح كارشناسان
.ندادهاند
دانست مشكل فيالبداهه صورت به هم آن ملي شاعر عنوان به را شاعر يك انتخاب نويسنده اين
برتري ديگران بر شعريشان جوهره و نبوغ برجستگيهايشان ، دليل به كه داريم شاعراني:گفت و
شعر در..و فروغ اخوان ، شاملو ، .دارد ويژهاي اهميت معاصر شعراي بين در نيما.دارند
خصوصي به آدم انتخاب براي من اما است متفاوت نظرات ، رابطه اين در و بودهاند مطرح معاصر
به بنا من مثلا.دارد دقيق كارشناسي به نياز اظهارنظر اين آنكه براي نميكنم پافشاري
كه كرد تاكيد وي.دارم معيري رهي و اعتصامي به نسبت مساعدي نظر شخصيام سليقه و ذوق
:افزود و بكنند ، مداخله آن در سياستمدارها نه و بسپارند عوام دست به نه را كار اين
بنابراين.داشتهاند نقش خيلي ايراني روحيه يافتن قوام در مولانا و خيام حافظ ، فردوسي ،
سطحي طور به ميتوان نه و زد انتخاب به دست سليقهاي طور به ميتوان نه باره اين در
شعر قلههاي) چهره چند اين ميان از كارشناسان از گروهي بايد.كرد قضاوت آن درباره
.كنند انتخاب را يكي (كلاسيك
و كرد ياد است ، نداشته معاصر ديدگاهي اصلا كه شاعري عنوان به شهريار از پايان در وي
با وجه هيچ به آنكه براي داشتهاند ، توجه نكته اين به هم شهريار انتخابكنندگان:گفت
زبان به عمدتا كه آنجا از شهريار ضمن در.نيستند راحت معاصر تفكر و زندگي شيوه و نگاه
.باشد مطلوبي انتخاب نميتواند است ، گفته شعر غيرفارسي
و كرد ياد معاصر شاعران بين در پرخواننده شاعري عنوان به شهريار از شاعر قزوه ، عليرضا
همانند شاهكاري آفرينش دليل به شهريار چون كند اهانت شهريار شخصيت به كسي نبايد:گفت
اگر.است برخوردار مردمي محبوبيت از است ، شده ترجمه دنيا زبان چندين به كه حيدربابا
.بود خواهد شهريار ما معاصر شاعر جهانيترين باز بگذرد ، هم سال صدها
و دين نماد مولانا اگر:گفت و دانست خود برتر گزينه را حافظ كلاسيك شعراي بين از وي
كه آنجا از.است كرده برقرار ملت و دين بين اعتدالي حافظ باشد ، مليت نماد فردوسي
انتخاب نوع اين براي كردهاند ، ياد ايراني هويت عنوان به مليت و دينمداري به ايرانيان
.است بيشتر حافظ حق
و نامگذاري روز يك كلاسيك و معاصر شعر بزرگان از هريك نام به كه شد يادآور ضمن در قزوه
با خواسته او:گفت شعردوست درباره قزوه.شود گرفته نظر در مناسبت اين به هم جايزهاي
.است مطرح چهره يك عنوان به تاجيكستان ادبيات و شعر عرصه در و بكند ، خدمتي كار اين
كه بكند فرهنگي شخصيت اين به خدمتي شهريار كردن مطرح با خواسته هم بار اين شعردوست
.ميكنند سوءاستفاده آن از بدي به خيليها
اين متوليان به نسبت و كرده ، ياد ملي شاعر عنوان به حافظ از هم شاعر دامغاني ، معلم علي
تجديد خواستار او.كردهاند گزينش اين به اقدام مشاوره بدون چرا كه است كرده انتقاد امر
.است شده رابطه اين در نظر
بايد:گفت و كرد ياد ايرانيان ملي هنر عنوان به شعر از پژوهشگر و شاعر چاهي ، عليبابا
شعر قلههاي هم خودبهخود حركت اين واقع در.گرفت نظر در شعر روز براي خاصي روز يك
خواهد ايران امروز شعر ماندگار چهرههاي به معطوف اينكه هم و ميگيرد ، بر در را كلاسيك
و گرفتهايم فاصله نوعي به يكهپروري اصطلاح به از و اسطورهسازي از گونه اين ما.بود
منظر همين از بيگمان.كردهايم نگاه است ، ملي هنري كه شعر پديده به متكثر نگاه يك با
شعر بزرگان ديگر و سعدي فردوسي ، مولانا ، حافظ ، مثل شعرايي نخواهيم ، چه و بخواهيم چه
قرار توجه مورد نيما جمله از فارسي مدرن شعر بنيانگذار چهرههاي همچنين و كلاسيك
.ميگيرند
است اين ترسم من.ميشود مطرح مليت بحث ملي شاعر از صحبت در:گفت ملي شاعر درباره وي
حالي در شود ، متبادر ذهن در كردن اقليمي و كردن سرزميني بودن ، اينجايي از بحث اين در كه
است شعري هر ژرفساختهاي و روساختها جزو عناصر گونه اين از عنصر هر و قوميت و مليت كه
را نفر چند روز اين براي كه باشد اين بر اصرار چنانچهميشود سروده سرزمين اين در كه
كه باشم مجبور و كند پيدا ادامه بازجويي اگر.دارم نظر مد را بالا افراد همان كنم ، مطرح
را مليت كه باشد نكتهاي به معطوف من انتخاب محوريت بايد اينجا كنم ، انتخاب را نفر يك
.ميكنم پيشنهاد را فردوسي صورت اين در ;دهد قرار توجه مورد شمول همه و عام مفهوم در
ملي نماد شعر
يكديگر با متضاد كاملا سرمايه دو ايران ، .است شعر ما گذشتگان ميراث بزرگترين از يكي
...نفت و شعر:دارد
و مهم ما فرهنگ در نيز شعر جايگاه است ، حياتي و مهم ايران اقتصاد در نفت كه گونه همان
در بايد قطعا زمينه اين در ملي و كلان سطح در فرهنگي تصميمگيري هرگونه و است حساس
و سياسي ملاحظهكاريهاي اعمال بدون باشد ، روشنفكران و مردم آراي اكثريت برگيرنده
.فردي سليقههاي
اين گرفتن نظر در بدون شهريار نام به "ايران ملي شعر روز اعلام" ميرسد ، نظر به
صورت در يا دوبارهنگري بازنگري ، تصميم اين در ميطلبد و است گرفته صورت حساسيتها
اين ميشود استنباط قلم اهل نظرات از روزه چند اين در كه چه آن.شود تجديدنظر امكان
چه پس.نيست ايران ملي شعر نماد اما است احترامي قابل و بزرگ شاعر شهريار كه است نكته
كرد؟ بايد
يك موافقان يا مخالفان چون است دشوار بسيار تصميمها تغيير كشوري مسايل يا سياسي درعرصه
اقتدارگرايانه و اقتصادي منافع كشور سياسي و اجتماعي منافع و مصالح كنار در همواره طرح
اقتصادي منافع به توجه قلم اهل بين در و فرهنگ عرصه در اما ميگيرند درنظر نيز را خود
اعتبار و شان ميكند جلوه مهم آنان ديدگاه در آنچه.ندارد وجود اصلا يا است كم فردي
آن وجود اين با.هستند سترگ فرهنگ اين وارثان خود نيز آنان كه است ايران سرزمين فرهنگي
است صدر سعه با توام و عقلايي برخورد ميرود انتظار فرهنگي مسئولان از فرهنگ حيطه در چه
.است بوده چنين نيز تاكنون خوشبختانه و
و مردم كه است شاعري نام به "ملي روز" اين نام تغيير نيست بعيد آن انتظار چه آن و
.دارند اجماع آن روي بر روشنفكران
تنهايي و هراس بابانوئل ;ريلكه
ريلكه آثار و زندگي به نگاهي
عابدي محمدحسين
جاي به بزرگ عمارت اين كه درمييابيم كنيم تشبيه عمارتي به را "ريلكه" آثار اگر
.دارد دروازه يك تنها عريض ، و متعدد دروازههاي
تفكر به را ما تناسب عدم اين و مينمايد خرد عمارت ، بزرگي برابر در كه كوچك دروازهاي
ريلكه ;دارد واقعيت دارد؟بله كوچك چنين دروازهاي عظيم ، چنين عمارتي چگونه ;واميدارد
يك از تنها او آثار خواننده.است نكرده تعبيه زيادي راههاي آثارش عمارت به ورود براي
و است كلمه سه كوچك ، دروازه اين رمز اسم كه بگوييم نيست اغراق و شود وارد ميتواند در
.عشق و مرگ هراس ، منشور ، يك از هستند وجوهي سه ، هر
ذات":ميگويد "مالده" خود ، رمان قهرمان زبان از است نوشته كه رماني تنها در ريلكه
درونت در اما ;ميبري فرو است شفاف آنچه همراه را آن نفس هر با !هوا ذرات تمامي در هراس
چرا ;ميگيرد خود به هندسي تيز نوك اشكال اندامهايت لابهلاي ميشود ، سخت ميكند ، نشست
اتاقهاي ديوانهخانهها ، شكنجه ، اتاقهاي در اعدام ، ميدانهاي در است هراس و شكنجه كه
همه دارند ، سرسخت دوامي اينها همه:است داده رخ پاييز آخر در پلها طاقي زير و عمل
خود هولانگيز واقعيت به هست ، چه هر به حسادت با و ميورزند اصرار خود هستي بر اينها
را شيارهايي خواب كنند ، فراموش را خيليهاشان باشند مايل مردم بسا چه.مياندازند چنگ
نو از و ميزنند پس را خواب روياها اما ميخوابند ، آرام و ميسايد نرمي به مغزشان در
1.ميكنند دنبال را طرحها ردپاي
آثارش در ميدواند ، ريشه بشريت روان در آرام كه را هراسي بيستم ، قرن آغاز در ريلكه
.عشق و مرگ هراس ، از سرشارند تمامي به ريلكه آثار.كرد هويدا
.آمد دنيا به پراگ در دسامبر 1875 چهارم در "ريلكه ماريا راينر"
از يكي.داشت نام "انتز سوفي" مادرش و بود راهآهن قطار بازرس "ريلكه ژوزف" پدرش
به مادرش كه بود نكته اين گذاشت تاثير ريلكه در نوعي به نيز بعدها كه مهم واقعيتهاي
مجبور را او و ميزد صدا "سوفيا" را ريلكه همواره داشت ، علاقه دختر فرزند به اينكه دليل
مدرسه به رفتن از قبل تا":مينويسد جايي در ريلكه.ميكرد دخترانه لباسهاي پوشيدن به
بازي من با بزرگ عروسك يك مثل مادرم ميكنم فكر.ميشد رفتار من با بچهها دختر مثل
به بسيار كه پدرش و شدند جدا هم از داشت سال نه او كه هنگامي ريلكه والدين ".ميكرد
كه جايي ;ميفرستد نظامي آكادمي به را ريلكه سالگي ده سن در بود ، علاقهمند نظاميگري
اثر دو در و ميكرد ياد تلخي با كودكياش از همواره ريلكه.بود جهنم مانند ريلكه براي
مورد انزجار ، با را نظامي مدرسه خشونت و وحشيگري رسانيد ، چاپ به در 1899 كه داستاني
روزها آن در من كه زجرهايي":ميگويد نامزدش به خطاب در 1894.ميدهد قرار انتقاد
شايد و بودم كودك يك من چه اگر ;است مقايسه قابل دنيا دردهاي خشنترين با تنها كشيدم ،
".بودم كودك يك اينكه خاطر به هم
او از ميخواهد سرنوشت ، اراده كه بود معتقد چون ميكرد مدارا همكلاسيهايش با هميشه او
مظلومنمايي ميكرد غرور احساس رنجها آن تحمل از ريلكه.بسازد قهرمانانه صبوري يك مظهر
اعتقاد بود ، كرده تلقين او به مادرش كه مذهبي الگوي خاطر به.بود آموخته مادرش از را
به همكلاسيهايش از يكي وقتي حتي.است مسيح يادآور تحمل ، و صبر در او توانايي كه داشت
زجر ;ميكشيد زجر مسيح كه همچنان ميكشم زجر":ميدهد جواب آهستگي به ميزند ، سيلي او
آمرزش برايت عزيزمان ، خداوند نزد ميزني مرا كه همچنان و بيشكايت و آرامي به ;ميكشيد
".ميطلبم
در او شده چاپ اثر اولين.ميبيند آموزش برلين و مونيخ پراگ ، در دانشكدههايي در ريلكه
واقع در كه "ترانهها و زندگي" نام به بود عاشقانهاي اشعار سال 1894 ، در و سالگي سن 19
.ميشود محسوب او شاعري كار شروع
روسي ژنرال يك دختر سالومه.ميكند ملاقات "سالومه آندرهياس لو" با ريلكه سال 1897 در
سالومه همراه به ريلكه بعد سال دو.بود برخوردار ادبي محافل در بسياري نفوذ از كه بود
ديگر با برخورد در همچنين.ميشود آشنا تولستوي با او سفر آن در.ميكند سفر روسيه به
عرفان" را آن ميتوان كه ميگيرد قرار چيزي تاثير تحت ريلكه روسي ، هنرمندان و نويسندگان
احساسات اين و دارد حضور چيز همه در خداوند كه ميرسد باور اين به ريلكه.داد نام "روسي
بعد به سال 1900 مقطع از.ميانجامد "خداوند داستانهاي" در شاعرانهاي جلوههاي به او
تاثير تحت كه را مبهمي تغزل ريلكه.ميدهد رخ ريلكه اشعار در جدي تحول اولين
و منسجم سبكي آن جاي به و ميگذارد كنار داشت ، علاقه بسيار آن به فرانسوي سمبوليستهاي
او جديد سبك بازگوكننده "تصاوير كتاب" مجموعه در ريلكه اشعار.ميگيرد پيش در را دقيق
.هستند
و جوان مجسمهساز "وستهوف كلارا" با جا همان.ميشود مستقر " ورپسوده" در سال 1900 در
صاحب حال همين در.ميكند ازدواج او با در 1901 و ميشود آشنا"رودن" شاگردان از يكي
اين طول در.نميآورد دوام سال يك از بيش آنان ازدواج اما"روت" نام به ميشوند دختري
جدايي از پس.مينويسد بود ، كرده آغاز روسيه سفر در كه را"ساعات كتاب" دوم قسمت دوره
منشي تا 1906 از 1905 و بنويسد رودن درباره را كتابي تا ميشود مقيم پاريس در كلارا از
مرور را "تصاوير كتاب" و ميكند ترك را رودن ناگهاني طور به در 1906.ميشود رودن
"ريلكه كريستف سرجوخه مرگ و عشق داستان" سپس.ميرساند چاپ به تازه نسخهاي در و ميكند
.ميآورد ارمغان به موفقيت و شهرت برايش كه مينويسد را
او به رودن.ميدهد ارائه را تغزلي شعر از جديدي سبك پاريس در اقامت طول در ريلكه
و انسجام به را شعرش و كند تلقي مذهبي فعاليتي عنوان به را هنري كار كه بود آموخته
كه ميآموزد رودن با آشنايي از پس ريلكه واقع دربرساند مجسمه يك تكامل و يكپارچگي
.بدهد تراش را آنها و كند كار اشعارش روي هنري ، تجسمي اثر يك مانند چگونه
دارد ادامه
:پينوشت
نشر:تهران -.غبرائي مهدي.بريگه لائوريس مالده دفترهاي.ماريا راينر ريلكه ، .1
و 83 ص 82.دشتستان ، 1379
|