بود پدرم اسم گدار
رويا يك بر مرثيهاي
شامالان خالي جاي
نامريي شهرهاي
بود پدرم اسم گدار
كارگردان روايت به "عشق ستايش در"
پاسكال داستايوفسكييا نظرم به
دوربينهاي با خوبي به ميتوانستند
آدمهايي آنها كه چرا كنند كار ديجيتالي
بودند دقيق و سختگير شدت به |
|
گدار لوك ژان
صرافيزاده حامد:ترجمه
تعجب منفرهنگي حافظه دادن دست از.است گذشته دادن دست از درباره "عشق ستايش در"
چيزي هر از بيش آمريكاييها ميكنم حس.باشند داشته حسي همچنين آمريكاييها اگر ميكنم
از يكي.است شبيه فاجعه يك به بيشتر من براي چيزي چنين.شدهاند بيريشگي نوعي دچار
احساس اين ميكنم فكر من هستند ، جا همه آمريكاييها":ميگويد فيلم از جايي در شخصيتها
و مسائل تمام به نسبت انسجام بدون و بيبرنامه اعتراضي و خشم نوعي دنياست مردم بيشتر
انكار پي در مسئله اين البته و ميشود ناشي بيقدرتي از قضيه اين.تكنوكراتيك چيزهاي
".نيست پيوست ، وقوع به نيويورك در كه تراژدي
و پول آن در كه دارد وجود كوتاهي لحظه مخالفت شروع در":بود گفته زماني آستيه امانوئل
و ميسازيد فيلم كه موقعي ميفهمم ، كاملا را او حرف من"هدف نه هستند وسيله سرمايه
بعد.هدف نه است وسيله شما براي سرمايه كه اينجاست در كنيد ، خلق را چيزي تا ميكنيد سعي
فرانسه در كه مراحلي.مواجهيد ديگري مراحل با سپس و داريد پيشرو را توليد تازه اين از
را آنها وضوح به و دقيقا زبان.ميشوند اطلاق آنها به كه هستند كلماتي سزاوار دقيقا
توليد ، مراحل هاليوود ، در.نمايش و عرضه پخشو ، توليد:ميكند دستهبندي بخش سه در
و نمايش نفوذ تحت شديدا كه مرحلهاي.است فيلم پخش بخش ، مهمترين.نيست مهمي چيز
نداريم توليد مرحله اصلا خودمان تلويزيون در ما اينكه جالب و است تلويزيوني برنامههاي
مظهر عنوان به را "اسپيلبرگ استيون" فيلم ، در.ورزشي خاص حوادث و مصاحبهها استثناي به
فهرست" فيلم ساختن و بسيار شهرت:دليل دو به دادم ، قرار هاليوود شرارتهاي و بديها
در فراوان تنگدستي و فقر با "شيندلر اسكار" بيوههاي خواندهام جايي در."شيندلر
را نظرم بگذاريد.است سمبليك و نمادين اسمي اسپيلبرگ...ميكنند زندگي آرژانتين
درباره نميتوانيد شما.بگويم شما به آدمسوزي و يهوديان قتلعام تصويرگران درباره
زيادي فيلمهاي ببينيد.است واژه يك فقط اين.بياوريد زبان به حرفي ناگفتني چيزهاي
درآمدهاند ، نمايش به كن در هم آنها از تايي چند حتي.است شده ساخته موضوع اين درباره
.شدهاند فراموش آنها همه اما
فيلم مثلادرآمدند نمايش به وقت از پيش يا بودند عجولانه آثاري آنها شايد
كس هيچ اما.است توجهي قابل و جذاب بسيار فيلم ،] D90rancy arenir [Arnaaddes pallieres
كليشههاي از هم كه چرا بلدند ، بهتر را كارشان بقيه.نرفت سينما به آن تماشاي براي
و دلگرمكننده اطمينانبخش ، حالتي با چگونه بلدند هم و ميكنند استفاده داده پس امتحان
مثل جايي در بخواهد كه است مربوط خودش به بنيني ، مثلبزنند را خودشان حرف جمع خاطري
!ببيند رازيبا زندگي آشيويتس
قصدم البته.كردم فيلمبرداري رنگي صورت به را گذشته و سفيد و سياه صورت به را حال زمان
معطوف روايي فيلمهاي سمت به بيشتر نگرشها ما زمان در نبود ، رنگها با زماني برخورد
و رنگي صورت به را حال زمان كه نگاه اين با است بهتر خيلي كردم فكر همين براي.بود
فيلمهاي در شما كه چيزي.برخيزم مقابله به ميدهند نشان سفيد و سياه صورت به را گذشته
را گذشته آن با كه بودم شيوهاي دنبال به فيلمها تمام برخلاف و هستيد شاهدش هم خبري
سفيد و سياه رنگهاي ميكنم فكر بخواهيد را راستش.بيايد چشم به كه طوري كنم ، برجستهتر
آن احساس بيانگر و شدنشان تصوير زمانه حال زبان آنها كه چرا.نزديكترند ما زندگي به
آلبرتين براي استمراري زمان از او كه وقتي.بودهام پروست رمان عاشق همواره من.هستند
هنگام در خصوص به ميكند ، تجربه حال زمان در را آن رمان خواننده گويي ميكند ، استفاده
.نوجواني
ديجيتالي ، شيوه با ديگر بخش خصوص به فيلم دوم بخش سفيد و سياه فيلمبرداري با ميخواستم
در دقيقا را فيلمم من.باشد داشته فرق فعلي سفيد و سياه فيلمهاي با فيلم تصاوير
شبيه خيلي كار.نكرد اذيتم اصلا قضيه اين البته و كردم فيلمبرداري آماتوري شرايطي
من گروه نبود ، ديجيتال و ميليمتري فيلم 35 بين هم فرقي هيچ.بود شده خانگي فيلمهاي
در كه سختگيري و دقت اين ببينيد.بود اندازه هم تعدادشان و نبودند بيشتر نفر شش و پنج
تفاوت باعث همين و است برآمده اثر ساختمان و ساختار از چيزي هر از بيش ميبينيد ، فيلم
نظرم به.است مهمتر مراتب به ميايستد دوربين پشت كه كسي آن ميكنم فكر من.ميشود آن
كنند ، كار ديجيتالي كوچك دوربينهاي اين با خوبي به ميتوانستند پاسكال يا داستايوفسكي
كارگردانهاي نميكنم فكر اما بودند ، دقيق و جدي سختگير ، شدت به آدمهايي آنها ، كه چرا
.بكنند درستي استفاده وسيله اين از بتوانند زمانه دوره اين
ميليمتري به 35 تبديل را ديجيتال تصوير ما.كردم تدوين قديمي شيوههاي به را فيلم
تحميل كارم به را تقلب يا فريبكاري اندازه از بيش ديجيتالي تدوين ميكنم احساسكرديم
.ميكند
هنگام در دارم دوست بخواهيد را راستش.كنم استفاده زياد دستانم از نبود احتياج ديگر
.بكنم عقب و جلو مدام را "فيلم" تدوين
شناخته كه خوبي بازيگران نتوانستم اصلا كه بود اين غيرمعروف بازيگران از استفاده علت
بازيگران شيوه ميكنند تلاش زمانه دوره اين بازيگران بيشتر.كنم پيدا را باشند هم شده
.بشوند رابرتز جوليا يا دوپارديو ژرار مثل ميخواهند آنها همه.كنند تقليد را ديگر
او واقعي شخصيت به كار اين كردم فكر رسيد ، ذهنم به دفعه يك بينوش ژوليت صداي از استفاده
فقط او كه است كافي هم قدر همين افتادم فكر اين به ناگهان ميبخشد ، خاصي وزن و اعتبار
يا باشد استون شارون بازيگرم نميكرد فرقي هيچ اصلا بخواهيد را راستش بزند ، تلفن يك
.ميانداخت saure quipent فيلم در سكانسي ياد مرا چيزي هر از بيش موضوع اينبينوش ژوليت
اتاق در دوراس مارگريت كه ميكند اعلام دانشجويانش به فيلم شخصيتهاي از يكي آنجا در
و داشته حضور فيلمبرداري صحنه سر واقعا او نميبينيم ، را او وقت هيچ ما امااست بغلي
خوبي احساس كه چرا باشد ، فيلم در تصويرش نميخواسته دلش گويا اما بوده ، بغلي اتاق در
.است داشته خودش فيلمهاي در صدايش حضور به نسبت
چيزي اين ميشود فيلمتان به ضربه باعث روزنامهها اول صفحه در گدار نام آوردن معتقدم
.ميكند كمك من فيلم به طور چه كار اين نميفهمم اصلا معتقدم ، كاملا آن به كه است
هر.ميگذارند فوتبال مجلات روي را زيدان عكس توپ ، عكس جاي به چرا كه نفهميدم هيچوقت
بود ، او اسم گدار ميافتم ، پدرم ياد ميبينم ، يا ميشنوم را "گدار" اسم جايي در كه وقت
.بود پدرش اسم گدار.نبود هم او اسم حتي
رويا يك بر مرثيهاي
اسكات.ا.اي
ميرزابيگي نگار:ترجمه
گداراز لوك ژان كه است فيلمهايي يكدستترين و خوشساختترين از يكي "عشق ستايش در"
ساخت در او استادي و تبحر گفت ميتوان.است ساخته بعد به هشتاد دهه ميانه سالهاي
شده اشباع مايههاي رنگ و ميليمتري سفيد 35 و سياه تصاوير مخملين سايههاي) تصاوير
و سرخوشي آميزه و كند حيرتزدهمان كه دارد را قدرت اين هنوز (ديجيتالي ويدئوي تصاوير
يادداشت دفترچه يك به فيلمهايش شباهت راستاي در اما.است اغواكننده هم هنوز افسردگياش
پيشپا و ابتذال نميتواند خوب كاغذ و خوش خط برازنده ، و زيبا نثر كه گفت ميتوان
.بپوشاند است شده نوشته كه را آنچه افتادگي
اين ميكند پافشاري آن بر غمگينانه گدار لوك ژان كه باشكوهي و درخشان افاضات از يكي
گذشته.ندارند خودشان آن از خاطرهاي آنها.ندارند حقيقي گذشتهاي آمريكاييها":است
شما با":ميدهد پاسخ است همراهش كه فردي ".ميفروشند تصوير و ميخرند را ملتها ساير
ولي ببخشيد مرا بايد من ، عزيز فرانسوي دوست البته.نيستم موافق من ولي خوب ، ".موافقم
و زشت آمريكايي سه فيلم دوم نيمه در.است غلط و كذب شايعهاي و بياساس حرف يك اين
زوج يك خانه به ميكشند يدك خود با را "اسپيلبرگ همكاران و شركا" عنوان كه بدتركيب
كوچك هتل نجات براي زوج اين.هستند فرانسه مقاومت نهضت عضو كه ميشوند وارد مسنتر
از يكي.بفروشند هاليوود به را داستانشان كه ميگيرند تصميم ورشكستگي از شهرشان
آمريكا فيلم صنعت كه ميدهد اطلاع ما به و است ايالت وزارتخانه نماينده ملاقاتكنندگان
يك هاليوود است ، كشتي اين ناخداي واشنگتن":ميدهد توضيح او.ميگيرد دستور دولت از
تعجب ندارد ، گفتن براي حرفي تنهايي به خود اسپيلبرگ كه خبر اين مسلما ".است كارگزار
.انگيخت برخواهند را "والنتي جك" و "ليبرمن.آي.جوزف" سناتور
دارند تن به بريتانيايي سفيد لباسهاي و سنتي توري كلاههاي كه جوان دختر دو بعد ، كمي
و سياه صحنههاي در قبل ، كمي.ميخواهند را "ماتريكس" فيلم و ميشوند ظاهر در چارچوب در
در بدنام فعاليت آن كه پوستري بر است تاكيدي دوربين ، مكث فيلم پاريسي بخش در و سفيد
.گرفتهاست قرار برسون روبر "جيببر" از پوستري كنار در درست و ميكند تبليغ را امپرياليسم
انقلابي به زماني قديمي ، هاليوودي فيلمهاي به سرسپردگياش و دلبستگي كه گدار لوك ژان
باروي و برج به اكنون هم بود ، كرده كمك همه آن آمريكايي ، سليقه و فرانسه سينماي در
و دلگير شب يك از صحنهاي فيلم ، اين بخش اولين.است برده پناه سنتي بلندمرتبه فرهنگ
و قديمي و اصيل نقاشيهاي اديبانه ، و فاضلانه چشمبنديهاي با كه است پاريسي گرفته
نام به افسرده و جوان مردي.است شده تزئين شدهاند ، انتخاب ظرافت و دقت به كه كتابهايي
(كمپ سسيل) جوان زن يك جستوجوي در آرزوهايش بالهاي بر سوار ،(پاتزولو برونو) "ادگار"
با "ادگار" برخورد و آنها داستان.باشد مقاومت نهضت مبارز يك نوه دارد امكان كه است
كه دارد اين از حكايت درخشانش رنگهاي كه است فيلم دوم نيمه موضوع پيش سال دو در آنها
افول به رو آيندهاي از سرزندهتر و خشنتر بسيار است ممكن درك غيرقابل و گنگ گذشتهاي
موذيانهاي طرز به واحد آن در ميتوانند كه صحنههايي) گدار لوك ژان هنري نبوغ.باشد
(اوست تيزبيني نشانه كه پيله و بيشيله و خودماني هم و برسند نظر به تصنعي و سبكزده هم
پنهان را خودبين نگاه نميتواند باشكوه كلمات و زيبا تصاوير اما است توجه قابل بسيار
راضي خود از آن نميتواند هم متن موزيك در زهي سازهاي و پيانو زيباي موسيقي و كند
تاثرانگيز حسي بدبيني اين در.كند پنهان را است نهفته فيلم صداي در كه ظريفي بودنهاي
او تاريخ ، ميداند كه است مردي اعتراض فيلم اين ،"عشق ستايش در":است نهفته رقتآور و
دنبال به گشتن او عكسالعمل بهترين كه اينجاست مشكل.است گذاشته كنار و گرفته ناديده را
دوربين يكبار ، وقت چند هر.است خودش اعصاب ضعف خاطر به تاريخ كردن محكوم و فرار راه يك
اين - ميكند مكث ميكنند جستوجو كتابها خالي صفحات ميان در كه دستهايي روي گدار
مرثيه.است هنري ضعف و ناتواني ترجمان كه است فيلمي براي مناسب و بجا كاملا استعارهاي
ميتوان كه است فيلمي "عشق ستايش در" حال هر به.گمشدهاش ارتباطات براي فيلمساز يك
.نشست بحث به آن با رودررو و آن درباره
شامالان خالي جاي
ابراهيمي افشين
ليتل 2 استوارت
*S2 1/2tuart Little
در لين نيتن وودز ، جيمز گريفيث ، ملاني فاكس ، جي مايكل:صداها - مينكوف راب:كارگردان
بود ، نشده محبوب و معروف "ششم حس" اكران با هنوز كه شامالان نايت سال 1999ام
كه بود استوارت نام به موشي آن اصلي شخصيت كه نوشت كودكان كتاب يك اساس بر فيلمنامهاي
پيش كه شد ساخته مينكوف راب توسط فيلمنامه.ميپذيرفتند فرزندي به را او ليتل خانواده
"ليتل استوارت".بود داده نشان را تواناييهايش "شاه شير" شده تحسين انيميشن با آن از
باعث زيادش موفقيت و كرد فتح را متحده ايالات گيشههاي دلار ، ميليون فروش 130 مجموع با
سوني استوديوي و درآمد آب از درست پيشبيني اين.ميشد آن بر دنبالهاي ساخت پيشبيني
فيلمنامه نوشتن بار اين.بسازد را "ليتل 2 استوارت" تا فراخواند را مينكوف ديگر بار يك
براي.بود نوشته را "روح" و "جيكوب نردبان" اين از پيش كه شد واگذار روبين جوئل بروس به
هم ("وي تي اد" و "شهري سوسولهاي" نويسنده تيم) مندل بابالو و گنز لاول محكمكاري ،
پاركينسن به مبتلا فاكس جي مايكل اول فيلم در.كنند بازنويسي را فيلمنامه تا شدند دعوت
ديويس جينا و ميكرد صحبت استوارت جاي به - ندارد را فيلمها در بازي توانايي ديگر كه -
جديد شخصيت دو و دارند حضور دوم فيلم در ديگر بار دو آن.داشت را استوارت مادر نقش هم
عقابي و (گريفيث ملاني صداي با) مارگالو نام به گنجشكي:شدهاند اضافه داستان اين به هم
جيمز نهايت در و كند صحبت او جاي به واكن كريستوفر بود قرار ابتدا كه (!) عقاب اسم به
.گرفت را او جاي وودز
دوست يتيم مارگولوي با استوارت دوم فيلم در.رسيد راه از ديگر بار يك داشتني دوست موش
استوارت به بسيار اينكه با مارگالو اما.ميبرد خودشان خانه به را او و ميشود
كار است ناچار عقاب ، رئيسش ، فشار تحت و است بدكار پرندهاي واقع در اما شده ، علاقهمند
از را او و كرده فداكاري او نجات براي استوارت اما.بدهد اولويت استوارت به علاقه بر را
در زيادي ضعفهاي "ليتل 2 استوارت"(!كودكانه فيلمفارسي آخر) ميكند آزاد عقاب دست
آنها و شده ساخته كودكان براي فيلم اينكه آوردن ياد به با اما...دارد داستانياش خط
خاطبان براي فيلم.گذشت ضعفها اين همه از ميتوان دارد ، نظر در مخاطب عنوان به را
به هم را اخلاقي پيامهاي زيادي مقادير توانسته خوبي به و دارد زيادي جذابيت اصلياش
چه به اينكه يادآوري و اول فيلم با آن مقايسه با اما.كند پنهان داستانش دل در خوبي
بزرگ پسرفت يك بايد را "ليتل 2 استوارت" ميكرد ، جلب را مختلف سنهاي مخاطبان همه خوبي
.ميشود حس خوبي به شامالان نايت ام خالي جايدانست سازندگانش براي
نامريي شهرهاي
هوبرمن.جي
اشكوري صدر پويان:ترجمه
فهم.مينمايد وصفناپذير حال عين در و ملموس ،"عشق ستايش در" فيلم در "گدار لوك ژان"
به كه فيلم اين.روان آب گرفتن دست در كه است دشوار اندازه همان به اثر مصيبتگونه شكوه
(مباحثهاي البته و) داستاني است ، نزديك سينما نخستين مستندهاي ژرف و ناخودآگاه زيبايي
اندوهباري بزرگداشت مينمايد ، توجه جلب بيشتر چه آن وجود اين با اما ميكند ، مطرح را
در.ميكند برگزار اثرش عاطفي دستمايههاي براي انتها به تا ابتدا از گدار كه است
زيباي و بيپيرايه پيدرپي ، نماهاي در غرق را بيننده چيز هر از پيش "عشق ستايش"
عناوين و نوشتهها با را تصاوير و ميكند تصادفياش چهرهنگاريهاي و خيابانها
شاعري.ميآميزد فيلم موسيقي پسزمينه در اسرارآميز گفتوگوهاي از لايههايي و معماگونه
(برونوپوتزولو) ادگار كه همانگونهبرد كار به اثر وصف در ميتوان كه است لغتي تنها
ديگري چيز به واقع در ميكنم ، فكر چيزي به وقتي:ميكند تكرار گدار داستان قهرمان
بستگي ، دل ديدار ، ) عشق مرحله چهار كشيدن تصوير به براي دارد نظر در گدار.ميانديشم
نگاهي ضمن در او گانه سه كند ، استفاده مختلف سنين با زوج سه از (دوباره ديدار و دلتنگي
پشت را (كمپ سسيل) ناشناس زني ادگار.دارد جهاني دوم جنگ سالهاي طي فرانسه مقاومت به
مورد شخصيتهاي از يكي با كه مييابد در او بلند موي و صدا روي از و ميبيند دوربين به
او يافتن براي كه هنگامي اما.است مناسب شخصيت آن نقش ايفاي براي و دارد همخواني نظرش
(ميشود معرفي آن با تيتراژ در كه نامي) "او" كه ميشود متوجه ميپردازد ، پرسوجو به
عشق ستايش در.كرد ترجمه عشق مرثيه ميتوان را فيلم فرانسوي عنوان واقع دراست مرده
سينمايي حضور آخرين از دهه سه از بيش.ميگويد سخن اندك شاديهاي و بسيار نمونههاي از
بسيار او براي دوباره ديدار اين كه ميرسد نظر به و ميگذرد پاريس خيابانهاي در گدار
كه) ساكنانش و شهر ناخوشايند تصاوير به دوربين نشده دستكاري نگاه.است بوده لذتبخش
و دارد را لومير برادران نخستين آثار تازگي (است شده مصادره آنها از بسياري اموال
مقاومت موضوع تبديل.ميكند زنده برايمان را امولسيون بر تصوير شدن ظاهر مهيج خاطره
روايت به (است پرداخته آن به احتياط حداكثر با و سالها از پس هم گدار خود كه) فرانسه
بارها كه همانگونه.ميكند نگران را ادگار دستياران هاليوودي ، نادرست و شده دستكاري
.ميكند سوءاستفاده ديگران از بنابراين و ندارد تاريخي خود از آمريكا است ، شده تاكيد
ولع اين گزند از است ، گدار شخصي سينماي نماينده كه هم پاريس اينجا در و اروپا
كه سوال اين طرح از پس ويتنامي خدمتكاري.است نمانده مصون خودكامه و سيريناپذير
مقاومت كسي چه":ميپرسد ادگار از "آقا؟ نيست طور اين.هستند همهجا آمريكاييها"
خاطرهاي گدار براي فرانسه ايستادگي كه است حالي در اين و "ميآورد؟ خاطر به را ويتنام
.است فراموشنشدني
آغازين سوم دو نميدهد نشان را خاصي زماني هم گدار فيلم.ميماند ناتمام ادگار طرح
و ميگردد باز عقب به گدار آن از پس و است همراه اندوهباري سفيد و سياه تصاوير با فيلم
در را او و ميرهاند غمانگيزش حماقت از را ادگار اعجابانگيز ، و طولاني پيگفتاري با
حال و رنگي را گذشته شيندلر ، فهرست منطق خلاف بر گدار.ميكشد تصوير به بريتانيايي ساحل
ويل ، سيمون درباره حماسهاي ساختن هنگام به ادگار.ميدهد نشان خاكستري از هالهاي در را
داستان دارند اصرار كه ميرود مشهور زوجي ديدار به فرانسه ، مقاومت دوران زن قهرمان
و بفروشند هاليوود كمپاني در اسپيلبرگ همكاران و شركا به را دوران آن در زنديگشان
با بار نخستين براي كه است "او" همان زن اين آيا.ميكند ملاقات را آنها نوه تصادفا
همواره او.نميآورم خاطر به گدار آثار در را ديگري بك شدهايم؟فلاش روبهرو او
پايان كه فيلمسازي اولين عنوان به گدار.ميسازد تعلق با و حال زمان در را فيلمهايش
.ميكند استفاده تاريخ از طرحهايش پسزمينه براي تنها دريافت ، را كلاسيك سينماي دوره
كنار در آنها چيدن و ژانرها تركيب براي فيلمهايش اولين در او كه ابتكاري حال اين با
.است شده واقع سينما دستاندركاران پذيرش مورد است مدتها داد ، خرج به گذشته آثار
عاشقانه داستان كه داشت آن بر را استايرون ويليام اسپيلبرگ ، همكاران و شركا فيلمنامه
بازنويسي بينوش ژوليت براي ابزاري عنوان به و نو ايزولدهاي و تريستان شكل به را مقاومت
.دارد دوران آن خاطرات با ديگري برخورد گدار اما.كند
ژان اثر اورفه از تكه چند روايتي را آن كه است اين عشق ستايش در به نگريستن راه يك
عشقي بازيافتن براي آلفاويل تلاش و آلمان توسط فرانسه اشغال درباره فيلمي.بدانيم كوكتو
است بهگونهاي عشق ستايش در ساختار.است كرده مشغول خود به را او ذهن كه رفته دست از
به فيلم پايان به شدن نزديك باميدهد توضيح را گذشته وقايع آينده از خاطرهاي كه
و خورشيد از طلايي كلهاي نور ، از رنگ آبي مهي.ميشوند بدل رنگ از حوضچههايي به تدريج
درهم نورهاي به نهايت در كه هستند زيبا استحاله اين نمونههاي ترافيك از محوي تيرگي
را خود نقاشيگونه سينماي پيش ، سال بيست حدود گدار.ميشود تبديل خالص روشنايي و آميخته
موج" و "اشتياق".است كرده خلق را زيبايي فيلمهاي تاكنون زمان آن از اساسا و كرد آغاز
گذشته بزرگ نقاشان بومهاي براي پرمايهاي سلولوئيدي رقباي را خود ميان ، آن از "نو
اينجا در بزرگ استادان.است ديگري چيز اما ، عشق ، ستايش در.كردهاند معرفي
خيالپردازي به بيشتر كه هستند زودگذر و ظريف آنقدر تصاوير.هستند امپرسيونيستها
.باقيميگذارد خود براي مرثيهاي تنها و ميشود محو شما چشمان برابر در فيلم.دارند شباهت
|