گمنام نغمههاي پس در كهن تاريخي
موسيقي پژوهشگر و محقق دايره ، و تمبك نوازنده پهلوان كيوان با گفتوگو
پايه بر فقط پيشرفته جوامع.پوياست جامعه يك اساسي مولفههاي از پژوهش و تحقيق:درآمد
ما كشور در موضوع اين متاسفانه.يابند دست خود امروزي جايگاه به توانستند پژوهش و تحقيق
پيرامون تحقيق حوزههاي در خصوصا نيست ، برخوردار شايستهاي و خور در جايگاه از
تنگنظريها ، اداري ، سخت بروكراسي وجود فراوان ، موانع.وبويژهموسيقي هنر چون موضوعاتي
ميشود سبب موسيقي ، بالاخص مختلف حوزههاي در ناآگاهان جانب از مداوم سنگاندازيهاي
عرصه جوان محققان و پژوهشگران اين از يكي.نشود وارد حوزه اين در پژوهشگري هيچ كه
دايره ساز از استفاده چگونگي و آوايي دقايق ضبط براي را بسياري مصايب و زحمات كه موسيقي
مختلف مناطق نواهاي و نغمهها جمعآوري با كه است پهلوان شدكيوان كشورمتقبل پهنه در
را خود تحقيقات مجموعه وي.بياورد بيرون فراموشي محاق از را دايره ساز تا كوشيد ايران
چاپ زير محلي و بومي نغمههاي از همراه 40كاست به "دايره و دف دايرالمعارف"عنوان با
.آيد مي پي در آن متن كه است شده گفتوگويي وي با.دارد
را حرفهاي كار و شديد علاقهمند موسيقي به زماني چه از بفرماييد پرسش اولين عنوان به *
كرديد؟ آغاز كي از نيز
است كسي چه باشد ، علاقهمند بدان حيات آغاز از ميتواند فردي هر كه است موهبتي موسيقي -
به كودك مادر ، لالايي زيباي باموسيقي.نباشد علاقهمند وفرحانگيز زيبا نغمههاي به كه
به بشر ابناي همه چون من طبعا برميخيزد ، خواب از دستاناو نوازش با و ميرود خواب
واقع در كردم ، دنبال زماني چه از را موسيقي اينكه اما.هستم و بوده علاقهمند موهبت اين
كه وقتي.كند تشويقم كسي اينكه بدون شدم ، علاقهمند ضربي ساز به سالگي هشت از بايدبگويم
روي خود كودكانه پنجههاي با را ملوديها همان بياختيار ميشنيدم راديو از را ضرب صداي
آمدم تهران به كه وقتي و بودم گرگان در من كه بود زماني اين.ميكردم تكرار ديوار و در
موسيقي به من علاقه ولي هستم مازندراني آنكه با كردم ، پيدا علاقه آذربايجاني موسيقي به
دايره با را ساز نواختن.ميكرد منقلب مرا واقع در آذري آهنگهاي و بود زياد آذربايجاني
و رفتم فرهمند آقاي نزد اينكه تا ميزدم تمبك غيرحرفهاي طور به سال 58 از و كردم شروع
براي بودم فرهمند آقاي نزد كه زماني.گذراندم ايشان پيش را تمبك دورههاي سال سه از بيش
بسياري بياموزم را تمبك ساز حرفهاي و فني پيچيدگيهاي زودتر و بهتر چه هر بتوانم آنكه
ازآن انگشتانم ميكردم حس گاهي كه گونهاي به ميزدم تمبك مداوم ساعت ده حداقل روزها از
بسيار دايره به كه آنجايي از گرفتم فرا را تمبك دورههاي آنكه از بعد.نيست من
روي فراوان جديت با را ضرب فني ظرافتهاي بود ، دايره من هميشگي ساز و بودم علاقهمند
براي دايره زدن ميكنم حس الان كه گذاشتم وقت كار اين براي آنقدر.ميكردم اجرا دايره
به بيشتر مينواختم ، دايره بيشتر كه چه هرآساناست و راحت تمبك همچون انگشت ده با من
.كنم معرفي مردم به را ساز اين و بشناسم بهتر را دايره بروم كه ميشدم كشيده وسو سمت اين
كرديد؟ انگيزهايشروع چه با و سالي چه از را دايره و دف زمينه در تحقيق كار *
ساز ميتواند ساز اين كه كردم احساس داشتم ، دايره ساز به كه علاقهاي خاطر به ابتدا-
و كردستان چون خاصي منطقه مختص نميتواند دايره ساز ميكردم فكر آنكه ضمن باشد ، فراگيري
تحقيق كار نتيجه در.رسيدم نيز نتيجه اين به تحقيقاتم حين اتفاقا و باشد آذربايجان يا
قبل از دايره ساز پيرامون كه بود حالي در اين كردم ، شروع سال 75 از ميداني صورت به را
كردن لمس و حس بدون كتابخانهاي صرف مطالعه ديدم چون ولي.داشتم زيادي مطالعات
شد اين باشد ، وجوابگو رسا نتواند شايد -دايره چون فراگيري ساز هم آن -ساز يك ويژگيهاي
اين ريتميك تركيب به داشتم قصد اول.كنم سفر ايران نقاط اقصي به گرفتم تصميم كه
و هست كه نغمههايي ريتميك ، مختلف اشكال يعني ،(ميگيرد قرار دست روي كه سازي)ساز
شدم ، حوزه اين وارد كه وقتي بپردازم ، دارد وجود ساز اين مختلف موسيقيهاي در كه مواردي
كار كنم ، بسنده ريتم چند مبحث به فقط بخواهم اگر كه ميديدم ميكردم تحقيق بيشتر هرچه
سعي كه شد اينداشت نخواهد ثمري هم زحمات اين و است استفاده غيرقابل و محدود بسيار
اين شروع با واقع در.بشناسم ايران مردم رسوم و آداب و فرهنگها در را دايره گستره كردم
ساز اين تاريخ پس در عظيم فرهنگي بود ، گرفته قرار ساز اين پشت كه شدم دنيايي وارد كار
دليل همين به و دارد ساله هزار چند عمري شايد است آن كنار در كه تاريخي و است نهفته
و مقام تغيير مردم حال و حس فراخور به سازيكه گذشت ، آن كنار از راحتي به نميشود
كه سازي ;ميكند پيدا كاربرد شادي مجلس در كه سازي تا مقدس سازي از ميدهد ، شخصيت
هديه آنان به را سلامت و سعادت و ميراند بيرون افراد تن از را خبيثه ارواح آن نغمههاي
برايم بيشتر آن تاريخ پس در پنهان رازهاي ميشدم آشنا ساز اين با بيشتر هرچهميدهد
كمتر شايد كه شود دستگيرم رمزي و راز پرده اين از كه شد سبب بيشتر آشنايي ميشد ، آشكار
واقعا مصرع ، اين"نشنوي رمزي پرده زين آشنا نگردي تا" شاعر قول به است ، مطلع آن از كسي
تحرير را نتوانآنها حتي شايد كه رازهايي كرد ، پيدا واقعيت آن حقيقي معناي به كارم در
بيان خود موسيقي رمزي و رازآميز زبان با را رازها اين ميتواند ساز همين فقط بلكه كرد ،
فرهنگ) مردم فرهنگ شهرها ، ودرتمامي كرده جمع را مجموعه اين آمدم دليل همين به.كند
و زار مراسم مانند كردم گردآوري را (بود ساز اين از استفاده چارچوب در كه مردمي
تولد ، مختلف ، جشنهاي در آن استفاده كردستان ، و بلوچستان قادريه در ساز اين كاربرد
و شد جمعآوري جداگانه استاني و شهر هر و هرمنطقه مختص اينها همه..و عروسيها
موسيقي شده ، نوشته نتهاي از استفاده با ميتواند كس هر كه شد نوشته و ضبط آن نغمههاي
آن اجراي چگونگي و شده تصويري ضبط مختلف مناطق اشكالسازهاي حتي.كند اجرا را خود مناطق
يك كه است برخوردار جامعيت نوعي از "ودايره دف دايرالمعارف"كتاب واقع دراست آمده نيز
مناطق نغمههاي از استفاده ضمن ميتواند موسيقي به علاقهمند يك يا و موسيقي پژوهشگر
.شود آگاه دايره پيرامون منطقه رسوم و آداب و فرهنگها از مختلف
هست؟ دو اين بين تفاوتي اصلا آيا دارند ، هم با تفاوتي چه دف و دايره *
جنوبي مناطق در)، طار(آذربايجاني)گاوال مانند مختلف ، نامهاي با سازها اين تمامي -
(كردستان در)دف ،(...و فارس در)ديره ،(گيلان در)دياره ،(يزد در) عربونه ،(عربها و ايران
تنوع با اما يكسان كاربردي با ايران جغرافياي گستره در ،(كرمان نعمتاللهي فرقه در)دپ ،
تفاوتهاي به نسبت طبعا.ميشود استفاده منطقه هر بومي نغمههاي كردن تكميل در ريتميك
با ساز اين كه مثلاوقتي ;دارد تفاوت هم با نيز نواختن حال و حس مختلف مناطق نغمههاي
تكنيك.ميكند فرق ياكردستان آذربايجان موسيقي با وهوايش حال ميشود زده عربي ريتمهاي
ريتم براي تنها تمامتر چه هر سادگي به و ندارد وجود ايران مناطق بيشتر در هم ويژهاي
مقدس مراسم در اگر ضربي ساز همين اما ميشود ، استفاده ديگر سازهاي با همراهي و گرفتن
آن نوازندگان شود زده ايران جنوب مختلف اقوام ميان در مقدس مراسم يا و خانقاه در مثلا
در ميكنند استفاده مقدس مراسم در كه سازي از هيچگاه مراسم ، آن احترام خاطر به ساز
قبلي ساز با وصدا شكل لحاظ از تفاوتي هيچ كه ديگري ساز از و گيرند بهرهنمي شادي مراسم
قدسي جنبه خود به خود ميشود زده مقدس مراسم در كه سازي واقع در.ميكنند استفاده ندارد
گونه اين هستند مختلف ساز ودو دارند تفاوت هم با دف يا دايره بگوييم اگر.ميكند پيدا
مختلف ، اندازههاي با البته هستند ، مدور و ميگيرند قرار دست روي سازها اين همه نيست ،
.دارند نام دف يا دايره همان نتيجه در
شده ناشي كجا از تفاوت اين دايره ، ديگر جايي و ميشود گفته دف جايي در امروزه چرا پس*
است؟
از است ، عارضي بحثي مولوي قول به اينجا در لفظ بحث ندارد ، وجود تفاوتي عرضكردم ، -
يا و است ميشود ، گفته مختلف مناطق در كه نامهايي همان يا دايره همان دف ماهوي لحاظ
گروه در ايران سنتي موسيقي در بار اولين كه هنگامي از من نظر به اما.است دف همان دايره
موسيقي به علاقهمندان براي ساز اين كامكار بيژن آقاي نواختن با و لطفي محمدرضا آقاي
آقاي كه تركيبي هم و برآمدند خود وظيفه از خوبي به هم كامكار آقاي كه شد ، مطرح سنتي
همان از;كرد استفاده مردم تهييج يعني -من نظر به -خاص منظوري براي زمان آن در لطفي
خاطر به و دارد وجود "دف"كردستان در تنها كه رفت پيش سمت اين به باورها كاملا زمان
و آمد بيرون غيرتخصصي و ناشناخته ساز يك حالت از ساز اين ديگر كامكار آقاي خوب تكنيك
اين مورد در نوازندگان از عدهاي سوي از نيز تحقيقاتي و شد موسيقي آموزشگاههاي وارد
ساز اين كردن پرتكنيكتر چه هر و بيشتر چه هر شناخت براي كردستان نوازندگان بويژه ساز
بالاي سرعت و آذري نغمات و ريتم بودن غني خاطر به آذربايجان دايره مورد در.شد انجام
ضمن كردستان ، دف ساز به نسبت ساز اين بودن كوچكتر همچنين و لزگي مانند آذري موزون حركات
وسيعتري كاربرد انگشتان و دارد وجود بالاتري تكنيك آذربايجان در ساز نواختن در آنكه
و ميكند ايفا را اساسي نقش دست كف ساز ، بودن بزرگتر خاطر به كردستان ساز در اما دارند ،
به كه گفت ميتوان توضيح اين با.دارند محدودي بسيار نقش مجزا طور به انگشتان
زبان آذري هموطنان بالاي بسيار جمعيت همچنين و دف ساز كرداز دانان موسيقي خاطراستفاده
و تهران)شهرنشينان ميان در چنين اين دف و دايره ساز ايران مناطق از بسياري و تهران در
دو اين بين تفاوتي اصلا ماهيت لحاظ از گفتم كه همانگونهشد شناخته (بزرگ شهرهاي ديگر
.ميشوند سازمحسوب يك دو اين واقع در نيست ، ساز
كجاست؟ دايره ساز اصلي خاستگاه و جغرافيايي گستره *
ساز پاكستان بلوچستان و عربي كشورهاي نيز و ايران در موجود سازهاي عامترين از يكي -
دو هر كه -تاجيكستان و افغانستان كشور به پروژه اين تكميل براي دارم قصداست دايره
بسيار تكنيك با اما.ميشود نواخته نيز تركيه در ساز اين.كنم سفر -هستند زبان فارسي
داشته وجود غيرعربزبان آفريقايي كشورهاي در مثلا ساز اين اينكه ولي ;ابتدايي و ساده
قرار دست روي كه سازي مراكش ، چون كشورهايي در اما ندارم ، اطلاعي بنده نه يا باشد
دوست "جاويد هوشنگ" آقاي آنكه ضمن.دارد وجود باشد ايراني دايره ساز شكل به و ميگيرد
كه ميشود نواخته پرتغال در شده كشيده پوست آن طرف دو كه چهارگوشي ساز كه گفتند محققم
جنيدي فريدون دكتر آقاي با كه نشستي در كنم اضافه بايد.دادند بنده به آن از نيز عكسي
كه گرفت نتيجه ميتوان پس هستند ، پارت قوم از پرتغاليها كه بودند معتقد ايشان داشتم ،
;دارند چهارگوش ساز هم اعراب و است رفته پرتغال مخصوصا اروپا به ايران از ساز اين
ساز اين چون كه گفت ميتوان ولي.نيستم مطمئن بنده نه يا باشد ايران ساز اين مهد اينكه
با ميتوانستند مختلف ملل و اقوام كه است طبيعي است ، برخوردار سادهاي بسيار مكانيزم از
.نمايند استفاده مختلف مراسم در آن از و كنند تهيه را دايره چون سازي چوب ، و پوست
روستايي مناطق در دايره ساز شناخت اصلي عامل كه رسيدم نتيجه اين به تحقيقاتم در من اما
موسيقي عرصه هنرمندان و نوازندگان بهترين و هستند كوليها مجاور ، كشورهاي حتي ايران ،
ساز اين با مناطق آن مردم كه بردند مناطقي در را ساز اين كوليها هستند ، كوليها بومي ،
اگر بياغراق و كردند وسيعتر را سازدايره حضور گستره واقع در و نداشتند آشنايي
از را آن كه هستند كوليها ساز اين اشاعه عامل باز بگيريم نظر در آن براي خاستگاهي
بهتر بسيار را دايره اساسا كوليها كه است همين خاطر به.بردند مناطق ديگر به خاستگاهش
در آتشگر نيشابور ، در پورعيديان آقاي آن بارز نمونه ديگر ، مردم تا مينوازند حسيتر و
ايران بومي موسيقي اشاعه در بارزي نقش كه ديگري افراد و مازندران در ارزمون سيستان ،
را دايره چون سازي نواختن حتي و موسيقي هنر واقع در خود جابجايي با كوليها.داشتهاند
يك از سال 53 را دايره ساز اولين بنده اتفاقا.آموختند ايران مختلف مناطق بوميان به
در را كوليها اساسي و بيبديل نقش خودم تحقيقات با امروز و خريدم تهران در كولي
چه نبودند ايران در كوليها اگر من گمان به.كردم مشاهده وضوح به بومي موسيقي ماندگاري
و محققان كه دارد جا.ميباخت رنگ بومي موسيقي خصوصا ايران سرزمين پهنه در موسيقي بسا
ازنقش و بپردازند تحقيق به بيشتر كوليها نقش درباره كشور موسيقي عرصه پژوهشگران
.دهند بهدست بيشتري اطلاعات كوليها
ميشود؟ استفاده كمتر مناطق كدام در و بيشتر ايران مناطق از كداميك در دايره ساز *
-ضربي ساز تركمني موسيقي در.است متفاوت كشور استانهاي در دايره ساز كاربرد تنوع -
و ميكنند استفاده ساز اين از مدرن موسيقي در جديدا كه چند هر ندارد ، وجود -دايره
دست روي كه سازي از و دارد كاربرد دهل ساز فقط آن در كه است قشقايي منطقه ديگر منطقه
.نميشود استفاده باشد
ميگوييم كه وقتي البته.ندارد وجود دايره نيز بختياري موسيقي از بسياري در تقريبا
خوزستان مانند ايران جنوب مناطق در بختياري قوم در چون كه شوم يادآور بايد بختياري
دارد وجود دايره ساز ازاقوامبختياري بعضي ميان در ندارد ، اما وجود دايره ساز
اين وارد مناطق اين كوليهاي توسط دايره ساز ميكنم فكر من كه فارسان و مانندشهركرد
در.آوردهام را آنها نواختن نوع و نغمات آن پيوست نوارهاي حتي و دركتابم من كه شد حوزه
جا يكدارد كاربرد عام شكل به ايران ديگر مناطق تمامي در دايره ساز گفت ميتوان واقع
دستشان در چون بلوچستان يا سيستان در كه ميكرديم تصور ما مثلا.بيشتر جا يك كمتر ،
وارد كه وقتي ولي.ندارند دايره نداشت ، وجود دايره آنها كنسرتهاي در و نميديديم دايره
خواننده و زاهدان موسيقي مسئول "شهري" آقاي چون افرادي تحقيقات حتي و شدم حوزه اين
ايشان آنكه ضمن دارد ، قوي حضوري دايره كه شدم متوجه ديدم ، را زابل اهل و سيستان قديمي
زني كمتر و نباشد دايره آن در استكه خانهاي كمتر و است دايره مهد سيستان معتقدند حتي
خانمي 77 و كردم ضبط منطقه آن در را دايره صداي خودم ;ننوازد دايره منطقه اين در كه است
ميكردند فكر بسياري بسا چه. نواختند دايره من براي قبحي هيچ بدون راحتو خيلي ساله
اساس بر ولي نيست ، بلوچستاندايره منطقه در يا و ندارد وجود دايره اصلا سيستان در كه
يا بمپور ايرانشهر ، در كه ديدم كردم مناطق اين به كه سفرهايي و شد انجام كه تحقيقاتي
يا كرمان نعمتاللهيهاي يا بلوچستان ، مالد دراويش مثلا.دارد وجود دايره چابهار حتي
كمتر ميگيرد قرار دست روي كه سازي از نيز مازندران در يا.ميزنند دف كردستان قادريه
ميزند "تشت" كه كسي ميكنند ، استفاده "لاك تشت"از آن جاي به ولي شود ، مي استفاده
روي تشترا و مينشيند چهارزانو نوازنده عروسيها و جشنها مواقع در.است خانم معمولا
روي هم بشقاب يك و ميگيرد قرار زمين روي تشت از بخشي كه گونهاي به ميدهد قرار زانويش
-تشت -ساز زدن به شروع سپس و بدهد انجام را دايره زنجيرهاي كار تا ميگذارند آن
است ، بيشتر مازندران نقاط بقيه از تشت كاربرد آلاشت و سوادكوه چون مناطقي در;ميكنند
آنها كه تفاوت بااين ميشود ، استفاده ضربي ساز از شكل همين به نيز چابهار اتفاقادر
بنده.ميرسد گوش ضرببه گرفتن براي تشت صداي فقط بلكه نميگذارند ، كوچكتر ظرف تشت روي
كردم سعي و نواختم دف با (شبيهني ساز نوعي)قرنه ساز با را مازندراني شاديانه موسيقي
.كنم اجرا دف و زنجيرها طريق از را ظرف آن وصداي "تشتلاك" صداي تاحالت
آراي جهان عادل:وگو گفت
|