غبار از عبور
شدهايم بزرگ ديگر ما
ادامهراهيبينتيجه بر اصرار

غبار از عبور
ميرباقري داوود با گفتوگو
كه آثاري اما است پليتكنيك دانشكده از معدن مهندس رشته تحصيلكرده ميرباقري داوود
و ديني مولفههاي متخصص يك عنوان به را او بيشتر رسانده ثبت به خود كارنامه در تاكنون
رعنا ،(1362) گرگها چون تلويزيوني مجموعههاي ساخت.ميكند معرفي سينما در اجتماعي
،(1376) ساحره ،(1373) برفي آدم چون سينمايياي آثار و ،(1370) (ع)علي امام ،(1369)
از نشان زنكشي و دندونطلا عشقآباد ، موفق نمايشهاي همچنين و (1379) ري مسافر
و كارگردان اين زير گفتوگوي دردارد سينما زمينه در ميرباقري دغدغههاي
.ميگويد تلويزيون و تئاتر سينما ، در خود دغدغههاي و ضرورتها از فيلمنامهنويس
زينلي حسين محمد
اول قسمت
و پرداختيم غيرريشهاي مسائل به و كرديم حذف را ضرورتها از بسياري سالها اين در ما
فيلمها برخي در نهفته مذهبي رفتارهاي از مخاطبين از بسياري گشت موجب رفتاري رويه اين
به روشي با بايد خود اعتقادي باورهاي رسيدنبه براي شما كه دارم اعتقاد دليل همين به شوند زده
كنيد حركت خود اعتقادات روح از منفعل روشي يعني خصوص
متخصص يك عنوان به.بوديد دين حوزه در آثاري خالق هنريتان ، زندگي از خاص مقطعي در شما
.دهيد شرح را ديني سينماي يعني سينما نوع اين اصلي ، پارامترهاي مولفههاي
تركيب را دين و سينما كلمه دو تركيب و نبودم موافق هيچگاه لغوي تركيب اين با من
.نميدانستم مناسبي
تشكيل را اثر صاحب ذهنيت ديني ، انديشه اينكه مگر شد نخواهد خلق ديني سينماي من نظر به
و اعتقادات داراي فيلمسازي هر كه چرا ندارد ديني سينماي به اختصاصي حالت اين اما.دهد
.ميگيرد بهره خود ذهني داراييهاي از عمل هنگام به ديگر سوي از و است ويژهاي تفكرات
ذهنيت از ناشي شما حركت و عملاست طور همين نيز روزنامهنگاري يعني شما خود حرفه در
دستهبندي يك در مخاطب و ميشوند تبيين نمايش و فيلم يك در ما فكر حاصل و باورها.شماست
ديگر؟ چيز يا است تاثيرگذار مذهب روح فيلم فلان در كه دهد تشخيص ميتواند ذهني
صحيحي تعريف به ديني سينماي نشانههاي و مولفهها درباره نتوانستم هرگز دليل همين به
تفكرات و باورها چگونگي به ديني سينماي نام به واژهاي وجود معتقدم كه چرا كنم پيدا دست
سينما عرصه وارد مذهبي پشتوانه با مسلمان يك عنوان به كسي گاه هر.دارد بستگي كار كننده
اما.داشت خواهد مذهبي رنگ و روح ميگردد ارائه و توليد وي توسط كه آثاري قاعدتا بشود
خاصي نظرات و اعتقادات مذهبي دغدغههاي انتقال روشهاي پيرامون و شما سوال عقبه به راجع
كه ميپرسم خود از و ميكنم نگاه سينما از نوع اين منفي و مثبت جنبههاي به وقتي.دارم
نماد شكل به و كنيم تبيين اثر يك در را خودمان شاخصههاي و الگوها ميتوانيم شكلي چه به
و گوياتر مستقيم غير تبليغ هميشه كه ميرسم قطعي نتيجه اين به بگنجانيم ، تصوير در
ماهيت و زمان مقتضيات شرايط ، هم را تبليغ اين اندازه و نوع.است مستقيم تبليغ از مفيدتر
آن مسئولان كه بود اين مشكلات از يكي رعنا مثل سريالي در مثلا.ميكند تعيين مخاطبين
كه خانوادهاي به وابستگياش دليل به اثر اين اول قهرمان كه بودند معتقد تلويزيون زمان
چادري يعني كامل حجاب با زني بايد است ، مذهبي و سنتي باورهاي داراي و است داده شهيد
مذهب مسير در كه مخاطبي معتقدم و اظهارنظرها برخي از ميكنم تعجب گاهي واقعا منباشد
و خود حجاب خود ، مسير اوندارد من بيفايده و تكراري توصيههاي به نيازي ميكند حركت
كسانياند بيشتر من واقعي مخاطبان.است كرده انتخاب من توصيه از قبل را خودش زندگي رويه
و شويم كلام هم آدمها اين با ميخواهيم وقتي نتيجه در.نميكنند فكر شما و من مانند كه
و شد خواهيم موفق بگوييم سخن خودشان زبان با اگر كنيم ، برقرار تاثيرگذار و مناسب ارتباط
ظواهر به ديني اثر يك در هرگز من دليل همين به.ميگردد تاثيرگذارتر نيز هنريمان اثر
شكل نه و اثر يك روح كه است اين بر اعتقادم ولي نكردهام فكر جدي طور به اثر ، اعتقادي
از بسياري سالها اين در ما.باشد داشته ارتباط اعتقادات و تفكرات با بايد آن ، ظاهري
گشت موجب رفتاري رويه اين و پرداختيم غيرريشهاي مسائل به و كرديم حذف را ضرورتها
دليل همين به.شوند زده فيلمها برخي در نهفته مذهبي رفتارهاي از مخاطبين از بسياري
روشي يعني خصوص به روشي با بايد خود اعتقادي باورهاي به رسيدن براي شما كه دارم اعتقاد
در شما باورهاي تاثير خواهناخواه صورت اين در.كنيد حركت خود اعتقادات روح از منفعل
كار نبايد هدف اين به رسيدن براي.كرد خواهد بروز هنريتان آثار ديگر و فيلمها ضمن
زندگي كه گونه همان بايدشمرد مقدم را خاص محورهاي برخي نبايد.داد انجام خاصي و اضافه
درگيرم ، آن با و دارم دست در را آن كه كاري به نسبت كردم حس هرگاه.كنيد كار ميكنيد ،
مثال عنوان به.نيافت ادامه كار و نرفت پيش قلمم اصلا ندارم ، را لازم و مفيد انگيزه
خارج گاهي كه است خوب شده ، تبديل من حرفه به نمايش و سينما چون انديشيدهام خود با گاهي
هم قدري تا دهم انجام هم تجاري و بيضرر كار يك اعتقادي ، دغدغههاي و مسائل از فارغ و
اول همان در كنم شروع خواستم وقت هر يعني.نتوانستم اما يابد سروسامان معيشتيام امور
اين حال هر به.باشد مربوط ذهني باورهاي همان به شايد نيز ناتواني و عجز اين.ماندم راه
من كار باشم نداشته اعتقاد آن ماهيت و موضوع به كه بهكاري و آموختهام من را مطلب
اين ميكنم فكر.بود خواهد خالي لازم تاثيرگذاري و ارزش از دهم انجامش هم اگر و نيست
.گرفت نظر در ميتوان ديني سينماي براي كه است مولفهاي و شاخصه اصليترين و عمدهترين
ايمان حرفهايمان به و نگذاشتيم كلاه خودمان سر و نگفتيم دروغ خودمان به گاه هر يعني
.است افتاده اتفاق و گرفته صورت مولفهها تاليف خود به خود داشتيم ، كامل
سوي از و دارد معاصر ادبيات با ويژهاي و تنگاتنگ ارتباط پويا و سالم سينماي سو يك از
كه ميبينيم ،(تزريقي و تصنعي نه و طبيعي و واقعي ادبيات) ما معاصر ادبيات صحنه در ديگر
چگونه را تضاد و خلا اين.است خالي مذهبي و ديني اصول تكتك يعني واژهها نوع اين جاي
كنيد؟ حل ميخواهيد
از بخشي شما حال هر به.آمد پديد شما ذهن در سوال اين كه گفتم بد را منظورم شايد
اتفاقا كه كتابيميزنم مثال را خواندم كه مهمي كتاب آخرين مثلا.كنيد نگاه را ادبيات
را سلمان حضرت ميخواستم كه خواندمش وقتي.آفرينش نام به هست هم وارداتي ادبيات جرگه در
كتاب اين در نويسنده كه آنچه خب نه؟ يا خواندهايد را كتاب اين نميدانم.كنم شروع
كتاب.است نظري و اعتقادي مسائل همين است آن تشريح و تبيين دنبال به جنجالي و پرهياهو
عبور مختلف مكاتب از راه اين در و خداست و لايتناهي زندگي هستي ، شناسايي و كشف دنبال به
ادبيات ارزنده اثر يك كه كتاب اينميكند ارزيابي را گوناگون استنباطهاي و ميكند
همراه كتابي چنين با شما كه هنگامي.ميشود محسوب مذهبي اثر يك من نظر به است معاصر
وارد بديعي معاني و تعابير و مفاهيم از تازه دنيايي به آن نويسنده پاي به پا و ميشويد
تغيير را زندگي مسير ميتواند آنها پاسخ كه ميآيد پديد شما براي جديدي سوالات ميشويد ،
در كه آثاري چنين به توجه با.سازد پديدار مقابلتان در را جديدي افقهاي و اهداف و داده
غريبه مباحث اين با ادبيات حوزه كه گفت ميتوان چگونه نيستند تعداد كم هم ادبيات حوزه
.است
به ورودتان خودتان ، قول به كه داريد خاصي نظري مباني كارگردان ، يك عنوان به شما
ديالوگ ، متنوع روشهاي با نميتوانيد آيا.است كرده دشوار برايتان را حرفهاي سينماي
كنيد؟ متوجه را فرهنگ ارباب كرد ، گلمكاني خوابديده گنگ در مخملباف كه كاري مانند
ميكنيد حركت هنر نظري مباني از برخي تبيين سوي به خاص انگيزهاي و نيرو با شما وقتي
جايي تا هم آن ميكند كند را شما حركت كه ميشويد مواجه معضلات و مشكلات از انبوهي با
با شما فرهنگي كارهاي با برخورد در كه گفتهام هميشه من.ميكشاند بنبست به را شما كه
مسائل روي سرمايهگذاري كه ميرساند باور اين به را شما كه ميشويد مواجه ديدگاههايي
و كنيم مطرح جدي صورت به ميتوانيم را حرفي چه.نيست شوخي يك از بيشتر چيزي فرهنگي
بودجه ما وقتي علي امام مجموعه ساخت جريان در باشيم؟ داشته توقع هم مناسب عكسالعمل
تومان ميليون اين 200 با كه شديم مواجه پاسخ اين با كرديم ارائه را خودمان پيشنهادي
مواجه نگاهي چنين با سينما حوزه در وقتي شما.كنيم درست خانه مستضعف براي 200 ميتوانيم
مباني براي كه داريد انتظار چگونه يا داريد فرهنگي مقولههاي ديگر از توقعي چه ميشويد
خيليها ذهن در سينما حوزه مورد در كه است اين واقعيت شوند؟ قائل اهميتي شما علمي و فني
اعتقادي آن يعني.است جانيفتاده برايشان حوزه اين اهميت و دارد وجود زيادي شبهات هنوز
جهت مدرن ارتباطي ارزشمند ابزار يك عنوان به را آن و داريم سينما به نسبت شما و من كه
.است نشده حاصل ديگران براي ميشناسيم ، غيرديني و ديني باورهاي و افكار و آثار نشر و بسط
يعني ميشناسند بوده ، گذشته ادوار در كه شكلي همان به را سينما ما مسئولان از عدهاي
جنبه اين البته ميكنند حساب تفرجي و تفنني صرفا مقوله يك عنوان به تنها آن روي
اينها كه بگوييم بايد كنيم صحبت بيپرواتر كمي بخواهيم اگر والا است قضيه خوشبينانه
خيلي نيز را حوزه اين در كردن كار دليل همين به.ميدانند رقاصي نوع يك را سينما بعضا
ارزش و كارايي به نسبت اينها باور و شناخت به ميگردد باز واقع در اين و نميدانند مفيد
و كنيم بحث دربارهاش و بنشينيم امروز تو و من كه نيست چيزي سينما تقدس و فايده.سينما
بله كه ميگويند و دارند اذعان سينما اهميت به حرف مقام در خيليهاكنيم ثابتش بتوانيم
بايد.نميكند حل را چيزي و ميماند شعار محدوده در تنها سخنان اين اما.است مهم سينما
چه تا واقع در و داريم احساسي چه واژه اين به درونمان به مراجعه هنگام به كه ديد
زده سينما درباره كه حرفهايي از بسياري به شخصا كه من.داريم اعتقاد آن به اندازهاي
اين اگر چون باشد قلبي اعتقادات روي از سخنان اين كه نميكنم باور و ندارم ايمان ميشود
حوزه به مختص مشكل اين البته.ميرسيديم مثبتي نتايج به بود دروني باورهاي روي از سخنان
فرهنگي معضلات از بسياري.هستيم مشكل اين دچار فرهنگي عرصههاي همه در مانيست سينما
بيست گذشت از بعد بايد نبود اينگونه اگر.است غيرعميق و سطحي ديدگاه همين از ناشي ما
اكنون چرا پس ميداشت ، قرار رفيع بسيار قلهاي در ما فرهنگ اسلامي ، انقلاب از سال وسه
است رسانده جايي به مرا شخص آنها زيادي كه مشكلاتي مواجهيم؟ عديده مشكلات با حد اين تا
از برخي عملكرد خاطر به هم آن ميشوم ، دچار نااميدي و ياس نوع يك به دارم كمكم كه
چگونه واقعا كه ميپرسم خودم از ميكنم فكر خود با كه گاهي.نگاهشان نوع و مسئولان
از برخي به بيايمان و است عصيانزده شدت به كه نسلي.داد نجات را نسل اين ميتوان
است دردناك خيلي اين خب.نمانده برايش ايماني و اعتقاد و باور ديگر كه نسليآرمانها
به كه مدرني ابزار اين از كاربردياي و درست تعريف باشيم نتوانسته توانايي عين در ما كه
عنوان به آن به و دهيم ارائه ميگردد محسوب قرن ارتباطي و تبليغي شيوه موثرترين عنوان
را خودمان داريم ، فكر و انديشه حوزه در كه ادعايي همه اين با و بياوريم ايمان معجزه يك
بوديم كرده باور را آن اگر كه ابزاريكنيم محروم آرا و افكار انتقال ابزار مفيدترين از
كنوني جايگاه از بالاتر مراتب به جايي در امروزه ميكرديم ، استفاده آن از درست و
و سطحيتر روز به روز كه ميشويد مواجه آثاري با شما امروزه متاسفانه.بوديم ايستاده
از و دارد ريشه كجا در بزرگ معضل اين ميكنيد فكر خب.ميشوند ارائه قبل از بيمايهتر
اساسي كارهاي كشاندن بنبست به همين در مسئله اين من نظر به ميگيرد؟ نشات ناحيهاي چه
بحث يك انديشه حوزههاي از حوزهاي در خواستيم گاه هر ما.دارد ريشه فكر ، بر مبتني و
مواجه بدي بسيار و نسنجيده عكسالعملهاي با برسانيم ، سرانجام به را علمي كاري و جدي
ترجيح اوقات بسياري در من دليل همين به.ميكند نااميد و مايوس را انسان كه شديم
خودم نظر به لذا و نمانم باز آنها از اقلا تا برسم برميآيد دستم از كه كاري به ميدهم
به كه سلمانينوشتم را سلمان و نشستم و نكردم كمفايده و جانبي بحثهاي صرف را وقتم
در.ميشود محسوب اوج نقطه يك تلويزيونيام و سينمايي هنري فعاليتهاي مسير در خودم نظر
به ساختم را علي امام سريال كه زماني به نسبت ويژهاي بسيار ذهني شرايط در من كار اين
به و كرديم شروع اشتياق و ذوق و شور همه اين با كه را كاري صورت هر در ولي ميبردم سر
و بستيم قرارداد تلويزيون با كه روزياست مانده بلاتكليف زمين روي هنوز رفتيم ، سمتش
زودتر را نگارش كار كه داشتند فراواني شوق و عجله مسئولان كنيم شروع را كار شد قرار
بزرگ اثر اين نگارش من كه است سال دو الان و كنيم آغاز را توليد و ساخت كار و كنيم تمام
كه نميگويد من به يكي حداقل.است مانده بلاتكليف طور همين آن ساخت اما كردهام تمام را
در كه چرا نكردم ضرر من البته.دارد مشكل علت بهمان و دليل فلان به يا است بد كار اين
و يافتم را آنها از برخي سلمان نوشتن با كه گمشدههايي.بودم خودم گمشده دنبال سلمان
.كردم پيدا
منعقد مسائل اين پيرامون كه مجالسي در حضور به علاقهاي كه است سالها دليل همين به
مسير در شما خب.كنم شركت محافل قبيل اين در آينده در كه نميكنم هم فكر و ندارم ميشود
از كه برايم بود سخت خيلي.ديديد را مشكلاتش دهيد انجام ميخواستيد كه مصاحبهاي همين
.شوم جدا خودم ذهني دنياي
بحث تفصيل به ايراني نمايش مولفههاي پيرامون و نشستيم خاص دورهاي در و زماني در ما
كجاي در بحثها اين كه بپرسيد علاقهمند بسيار مخاطبين همان از و برويد حالا.كرديم
.كردهايد نگاه آن به كارشناسي و فني كارهايتان ، از يك كدام در و است كرده تاثير كارتان
و بماند خودش مخاطبين ذهن در مدتها تا ميتواند زنكشي مجلس مثل كاري ديگر سوي از اما
كار با و بپردازم بلدم خوب كه كاري همان به ميدهم ترجيح پس.بشود مهمي تاثيرات منشا
اعلام ميكند هنري كار كه فردي عنوان به را خودم اظهارنظرهاي يا و خودم حضور خودم ،
صحبت كمتر و داشتهام هنري محافل در كمتري حضور كه دورهاي در يعني دوره ، اين درنمايم
حاصلش چون بوده خوبي خيلي دوره كه ميكنم احساس و داشتهام بيشتري رضايت احساس كردهام
امام خاطره ميكنم فكر.شود برطرف زودتر اجرايياش موانع دارم اميد كه است موثر كار دو
موجي توانسته كه كاري.بماند تئوريك بحثهاي از بيشتر مخاطبان و بينندگان ذهن در علي
و دهيم انجام بايد بلديم كه را كارهايي اين ما.بگذارد جاي بر تاثيري و كند ايجاد
مسائل در نظرندو صاحب تئوري مباحث در كه كساني و فن اهل به كنيم واگذار را بحثها
شما كه مولفههايي اين و بنشينند كه آنهاست وظيفه واقع در اين.نيستند وارد خيلي عملي
.بياورند در ما عملي كارهاي دل از و كنند تبيين را هستيد دنبالش
توقع او از ميتوان ساخت ، ويژه اثري بار يك براي تنها كارگردان يك اگر ميكنم فكر اما
نكند؟ تلف عادي محصولات ساخت براي را وقتش كه داشت
.نساختم عادي كار من
ساحره؟ مثلا چرا ، *
.نميآيد خوشم خودم تكرار از من كه است اين مسئله اولين
.نيستند تكراري دغدغهها اما*
انتظار من از همه ساختم را برفي آدم فيلم كه هنگامي من اما نيستند تكراري دغدغهها بله
در چه فيلم اين توفيق ميكردند فكر.بسازم را برفي آدم دوم قسمت يعني آن دنباله داشتند
راه همان و دهم ادامه را آن كه كرد خواهد وسوسه را من تجاري زمينه در چه و هنري زمينه
بودم درگيرش كه ضرورتي يك براساس و بود من جدي مسئله دورهاي در برفي آدم امابروم را
مشهور فرهنگي تهاجم به امروز كه است چيزي همان داشتم برفي آدم در كه دغدغهاي.شد خلق
مشغول خود به را ذهنم خيلي و شدم مواجه آن با كشور از خارج در كه بود مسئلهاي اين است
به نميداد اجازه و نميكرد رها را ذهنم هرگز نميدادم انجامش اگر كه جايي تا بود كرده
.بود شده من ذهني مسئله خاص دورهاي در ديگر گونهاي به هم ساحرهكنم فكر ديگري چيز
خوشم خيلي فكرش از و خواندم من كه بود سناريويي ساحره.نبود من خود تاليف ساحره البته
نوع دو عنوان به ما براي امروزه كه بحثي آن با سناريو اين كه كردم فكر خودم پيش.آمد
به توجه با ميخواستم من.دارد منطقي و خوب ارتباط است مطرح غربي زن و شرقي زن الگوي
كارهاي به اگر شما.كنم مطرح را بحث اين از تازهاي ابعاد خودمان ديني و اعتقادي مباني
خب.است مستتر آن در گونهاي به مسئله اين كه ميبينيد كنيد نگاه دقت با هم من ديگر
به موضوع اين اما كمتر ديگر كارهاي در و پرداختهام بيشتر مسئله اين به كار اين در حالا
فيلم يك يا زيبا تابلوي يك به ساحره حالا اينكه.است بوده من مسئله هميشه معنا لحاظ
از يكي كه كردم احساس من معنا جهت از اما است ديگر بحثي است ، شده تبديل خوشساخت ،
كه نادرستي برخوردهاي ميان در فيلم اين كه نكنيد نگاه شما.است جدي بسيار ضرورتهاي
.رفت بين از و شد شهيد شد ، اعمال آن به نسبت
از دفاع براي زيادي تواناييهاي اما شد واقع شديدي حملههاي مورد هم آدمبرفي البته
.داشت ماندن زنده و خود
.شد گونه اين كه داشت وجود فيلم اين پخش در خاصي شرايط چه نميدانم من ولي بله خوب
و كردند اكران هفته يك عرض در هم آن سينما چهار در تنها و محدود خيلي صورت به را فيلم
اين چرا كه بفهمم نتوانستم هيچوقت واقعا كردم كه پيگيريهايي عليرغم.برداشتند فورا
به توجه با شما براي شايد حالا.شد برخورد گونه اين فيلم اين با و آمد پيش مسئله
كه باشد جالب نكته اين دانستن است معلوم سوالهايتان نوع در و داريد كه دلمشغوليهايي
به وي نگاه نوع و هدايت از كه شناختي با خب است هدايت صادق به متعلق ساحره اصلي قصه
هدايت قصه اين در آخر.كردهام عوض من را داستان انتهاي كه زد حدس ميتوان داريم جهان
يك ميان در انسان محاصره يعنيميرسد هميشگي نتيجه همان به آدم آثارش ، ديگر مانند نيز
هنگامي هدايت صادق داستان انتهاي در زن قهرمان.بيسرانجام و رسيده بنبست به روابط سري
زمان آن در دوستان از خيلي.ميرسد قتل به قصه مرد توسط ميگيرد قرار عروسك جاي به كه
و ميرساندم اتمام به گونه اين را خودم فيلم داستان بايد هم من كه داشتند اعتقاد
و هنريتر خيلي ميتواند شود تمام و برود پيش داستان عين فيلم اگر كه ميگفتند
باور من يعني.نداشت سازگاري من اعتقادات با داستاني روال اين اما.گردد اثرگذارتر
و تلاش خودش بقاي و حفظ براي زندگي در كه كسي شكست براي جايي من مذهبي تفكر در و نداشتم
.ندارد وجود ميپردازد ، هم زيادي غرامت اتفاقا و ميكند تلاش هم سخت و ميكند مبارزه
تفكري همان با بود مساوي من براي زن اين شكستداشت را حالت همين ساحره در ما رعناي خب
من اگر و ميطلبيد را خودش خاص زبان هم ساحره.نداشت سازگاري من روحيه با و شد عرض كه
وجه شايد نميدانم ، من.مييافتم دست غلط نتيجهاي به شايد ميكردم عمل ديگر گونهاي به
ساحره در كه مفاهيمي و معاني جنس ميكنم فكر كل در اما باشد شما ذهن در اثر اين از خاصي
.است آدمبرفي در من دغدغههاي همان شبيه است مطرح
دارد ادامه
شدهايم بزرگ ديگر ما
:كودك سينماي به نگاهي
ميراحسان احمد
و مستند و زنده و عروسكي و انيميشن از كودك فانتزيك و واقعگرا سينماي نداند كه كيست
محاكمهكننده و اجتماعي و گزارشي و قومنگارانه و موزيكال و داستاني و "داستاني مستند"
استهزاءآميزي صورت به چيز همه وقتي اما.باشد داشته وجود ميتواند...و افشاگر و
درباره سينما يا كودكان براي سينما نخنماي بحث آن و ميرود دست از و ميشود غيرجدي
مسئولانه كه برانگيزد را شما ميتواند اشتياق كدام ميبرد ، سر را حوصلهتان كودكان
دهيد؟ قرار كنجكاوي مورد را آن گوناگون مسائل و سينما اين انواع
سپري را كودكياش دوران هم جامعهمان كه زماني در ما كودك سينماي كه است آن حقيقت
حاشيه در دورانساز سينماي يك آمدن وجود به مسبب دوست سينما افرادي و شد شكوفا ميكرد
سينماي دلسوزان به ديگر و شدهايم بالغ ما حالا ولي.شدند بيسروپا و مهوع و زشت سينماي
كه چنان هم.است رفته دست از سينما آن همين براي و شدهايم بزرگ مانداريم نيازي كودك
به فريم كه بود زمانياست رفته دست از آفرينشها و مكاشفهها آن.اشتياقها آن زمان
"گندم خوشه" احمديه اسفنديار سال 1342.ميساختيم انيميشن لرزان قدمهاي با فريم
كيارستمي بعد اندكي و ميآفريد را "پلنگ پوست موش ، دل" عروسكي فيلم كريمي نصرتميساخت
سطح از فراتر گامها كه شد سينمايي بنيانگذار و ساخت را "كوچه و نان" اتفاق يك مثل
استبداد يك از جلوتر فرسنگها و كليشهاي روشنفكران سويهنگري يك و ايدئولوژيك جزميت
كودكاني به ساده زبان به نفس به اعتماد درس آثار اين در او.بود آسيايي - شرقي واپسگراي
يك با او.باشند تاريكي برابر در آينده باوري عقل دشوار راه رهروان ميبايد كه ميداد
و يكه و طبيعي و زنده صورت به رايج آموزشي كليشههاي آثار متعارف قواعد عليه شورش
خرد به را كودكي در متوقف جامعه يك كودكان گويي و ميگرفت جدي را كودك مخاطبان نامتعارف
به سنگين نمادپردازي با و ميكرد دعوت انديشيدن از امتناع عدم و خودپويي و آزادي و
نادري كارهاي كسي چهميكرد مخالفت تهي و بيمحتوا سرگرمي با يا و كودك سينماي بهانه
آن به پايشان "كيميايي مسعود و ;غريب شاپور" وقتي حتي كه سينمايي.ميكند فراموش را
.ميشدند متفاوت ميشد كشيده
"صادقي" و "رياحي نفيسه" ،"فروزش" آثار بيضايي ، "سفر" تقوايي ، "رهايي" ما است لازم آيا
تجربههاي همه بازتاب و انقلاب از بعد به برسيم تا آوريم ياد به را...و "كلك زرين" و
آن روايت كانون كه رويكردگرا و نوين حرفهاي سينماي يك شدن پديدار و كودك سينماي در نو
است پرداخته كودكان مركزيت با جهاني قرائت به پستمدرنيستي روحيه با اما است بوده كودك
بيا و بگير "كجاست دوست خانه از" تنها كودكان نه و بود ايران همه و جهان همه مخاطبانش و
و "پدر" و "بدوك" تا و جليلي آثار ديگر و "دان" و "گال" تا ،"اوليها" ،"شب مشق" تا
و پناهي "سفيد بادكنك" و شهبازي "جنوب مسافر" تا و مجيدي آثار ديگر و "آسمان بچههاي"
و پرتوي "ماهي" و آثارشان ديگر و فروزش "خمره" و "طالبي" "چكمه" و پوراحمد "هانيه"
مهرانفر آثار ديگر و "ميآيند دنيا به برف در برهها" و قبادي "دنگ" و داوودنژاد "نياز"
"سيب" و مخملباف "برد باد كه مدرسهاي" و مختاري آثار ديگر و "بچههايش و خديجه ملا" و
...و مهرجويي "شيرك" و راعي "پروانه يك تولد" و مخملباف سميرا
آن ارزش از و دهند توضيح نام يك با تنها را ايران رويكردگراي سينماي ميكوشند كه كساني
سينماي همين ديگر بار يك است بهتر بنگرند ايران نوين سينماي به كينهتوزانه و بكاهند
مرور ايران در را ميگردد كودكان پاكي و زندگي از سرشار و ساده حضور پيرامون كه حرفهاي
خرد همه با كودك به كه بود دوراني ميراث نبود ، اتفاقي خوب فيلم همه اين ببينند تا كنند
در را مسئله ابتدا هم ما ميان هاليوود ماجراي همان كمكم اما ميشد نهاده حرمت قلب و
و گلنار و كوچك آرزوهاي و پاتال مثل مفرح سينماي با من.داد تخفيف كودك فيلم قلمرو
و ندارم دشمني..قرمزي كلاه و كاكلي و عروسكها دزد و جادويي سفر و پيرمردها مدرسه
آن در حتي امروز ميبينم وقتي ميسوزد ، (1364) درخشنده پوران رابطه براي دلم حتي
.آن رشد برسد چه نميشود ، گذارده ارزش كودك سينماي به هم اندازهها
بازتاب براي آينهاي آن از و كردن آن بر حاكم را جامعهشناختي نگرشي و گرفتناش جدي
در كه آنچه نظير ;هستند ستمها انواع دچار كه ساختن كودكاني روح بر زخمها هولناكترين
ماكسيم كهنه نگاه آن از بگذريم).قبادي و جليلي كار در يا و ديدهايم كارخيران آثار
به كودكان گرفته ، قرار تجاوز مورد كودكان مهاجر ، كودكان خياباني ، كودكان (گوركيوارش
كشيده گدايي به كودكان مرزي ، قاچاقهاي در شده سوءاستفاده كودكان شده ، واداشته سخت كار
...و والدين آزار تحت كودكان و مضطرب و ترسان كودكان آموزشي ، امكانات فاقد كودكان شده ،
كودك سينماي به بينيازي محصول را كودك سينماي به بيتوجهي تا شده حل مسايل همه اين كي
بدهيم؟
ارتقاء براي كودك داستان و مستند سينماي از را بهره كمترين پرورش و آموزش كجا
برده آگاهيشان
ميتواند داستاني و مستند سينماي در كودكان پاكي نظير مسائلي ژرفتر ، نگاهي با تازه
سند و سبب كدام به و پاكي كدام چيست؟ پاكي از منظور.گيرد قرار بازخواني و پرسش مورد
است؟ بوده مهم مسائل همه اين طرح براي امكاناتي كجا اما كردهايم؟ تكرار سنتا را اين
و آگاهي صداي به كه ايران در جهاني پيشروي سينماي يك شدن پديدار انتقام گويي اصل در
بيصاحب ، سينماي يك !ميشود گرفته كودك سينماي از شده بدل ما نوي مكالمه زبان و آزادي
!شده رها و سرراهي يتيم ،
سطح در چه.است مهم بسيار كودك سينماي درباره پديدارشناسانه عملي و نظري بحث رو هر به
.دارد لازم مسئوليت و شعور و شور و اشتياق داخلي چالشهاي و بحران چه و جهاني رويدادهاي
!همين و همين
ادامهراهيبينتيجه بر اصرار
"نرگس و سام" فيلم به نگاهي
نجفي نسيم
كه سوالي آن ، ديدن با باشد؟ داشته ميتواند ما سينماي در جايگاهي چه "نرگس و سام" فيلم
و زمان اندازه چه فيلمي چنين فيلمنامه نگاشتن كه است اين ميرسد ذهن به نخست وهله در
دست به دست از كه است هنري سينما اينكه نه مگر هنر؟ اندازه چه و است؟ كرده خود صرف دقت
ميآيد؟ حاصل فني عناصر و هنرمند ذاتي عناصر دادن هم
نظر آنچه هر.بپوشاند را ديگري حضور ضعف كه ميخورد چشم به كداميك نرگس و سام در
امروزي فيلمفارسيهاي زمره در حتي آن دادن جاي براي اميدي روزنه كوچكترين ميافكنيم
همان رنگوبوي دقيقا و شده نخنما تكرار اثر در كه پرسابقهاي سوژه.نمييابيم
نشده روز به نيز امروزي هنرپيشههاي لعاب و رنگ با حتي و دارد را قديم فيلمفارسيهاي
.است
اگر و) دارد را پيش سالها مصرف تاريخ كه مردسالاري و عشق و نامردي و رفاقت از تركيبي
سطحيتر شكلي به حتي و (نيست امروز جوان با هماهنگ وجه هيچ به باشد جوانپسند است قرار
پايان در تعليق ايجاد در دوباره تجربهاي به رسيدن براي و سالهاست آن از بچهگانهتر و
و شتابزده (كارگردان همين از بمانم زنده ميخواهم تم همان بيگناه ، جواني اعدام) فيلم
دلخواه مورد تعليق بسط در تا ايستاده ناگهان اعدام ماجراي به رسيدن با و رفته پيش جويده
كور جنبههاي ترقي و رشد براي است خوبي بهانه دنيايش و "جوان" ظاهرا.كند هنرنمايي خود
ظاهر به تكههاي از ريخته درهم است پازلي گويي "نرگس و سام" كه چنان !ما فيلمسازي مانده
كودك يك قرمز ، روباز ماشين گيتار ، نواختن از نما يك چيدن با آيا.كارگردان ديد از جذاب
خام نگاههاي از نما چند همراه به سوزناك و عاشقانه رفته رنگورو قصه يك و زبان شيرين
داشت؟ خواهيم جذاب فيلمي هم ، كنار در عاشقانه
تمامي ناكارآمد شخصيتهاي و اغراقآميز و سطحي بازيهاي تكراري ، و ضعيف ديالوگهاي يا
و داد مشتي بلكه نقشپردازي به همگي اجراها ميدهد؟ باد به را كارگردان ترفندهاي آن
خود اوج به ميزند فرياد بار چند حنجره ته از نرگس وقتي فيلم انتهاي در كه دعواست
رها است دردناك بسيار داستان روند كند ثابت آنكه براي را خود تير آخرين گويي و ميرسد
صرف نفر دو رفاقت عمق دادن نشان براي فيلم ابتداي از زيادي زمان كه شكل همان بهميكند
و بفشارند را هم دست يا و بكشند آغوش در را يكديگر دائما عبدالله و سام كه ميشود اين
"هستي خوبي دوست چه ديگه تو واي ، " يا و "بامعرفتي چقدر تو واي ، " مانند ديالوگهايي يا
.كنند تكرار تماشاگر خاطر اطمينان براي بار چند و چندين را
دو نقشها تكتك كه نيست آن به نياز سوزناك عاشقانه درام يك كردن تصوير براي مسلما
حالي چنين به اجبار به كه درمانده چهرهاي با و بريزند اشك دائما را فيلم زمان سوم
شخصيتي.است توجه قابل بسيار نيز فيلم شخصيتسازي طرفي از.شوند خيره دوربين به درآمده
تا كه طوري به ميگذارد داستان به پا فيلم زمان از سوم يك گذشتن از بعد نرگس پدر مانند
دوربين عبدالله سوگواري مراسم در.ندارد پدر خانواده اين كه ميشود تصور چنين آن از قبل
زمان آن به تا چرا ميپرسيم خود از كه ميكند تاكيد ناشناس زني چهره اندوه بر چنان
حضور حال به تا اصلا و است نرگس خاله او كه درمييابيم بعد و نشدهايم حضورش متوجه
.است نداشته
پرتاب داستان داخل به ناگهان بوده نياز كجا هر شخصيتها برخي كه است اين مانند درست
حرف فرصت گاه هيچ كه باشد مظلوم زني نمونه است قرار كه آنجايي از نرگس مادر.شدهاند
با واقعا پسرش و همسر زورگوييهاي برابر در را خود ديرينه سكوت نشده ، داده او به زدن
را ما فيلم اين پرداخت !ندارد ديالوگ سه دو جز به و ميدهد نشان فيلم طول در مطلق سكوت
شده نقاشي آنها نقش كه باشند تابلويي مانند بايد شخصيتها آيا كه مياندازد فكر اين به
واقعا را نقش آن بايد بازيگر اينكه يا و بزند فرياد را آن علامتهايي و نمادها با و
خود به چهره حفظ در آشكارا كه فشاري با فيلم ابتداي همان از گلزار محمدرضا !كند؟ بازي
ميشويم نزديك او اعدام ماجراي به وقتي و بزند داد را معصوميت كرده سعي كرده وارد
در !است بوده گرفته خود به را ماجرايش پايان درماندگي ژست ابتدا از او كه درمييابيم
پدر با بحث هنگام چه عشق احساس چه شرايط تمام در او كه دارد وجود دليلي چه صورت اين غير
شود؟ خيره دوربين به آويزان لبهايي و چشمها با همواره..و رفيق با دوستي چه
و اجبار با ميخواهند كه فيلم آدمهاي ميان در واقعي و توجه قابل شخصيتي واقعا آيا
ميشود؟ يافت ميبينيم اشكآور و سوزناك فيلمي كه بقبولانند ما به خونريزي و اشك و فرياد
تكتك در اساسي ضعفهاي چنين شدهاند؟ رها فرازونشيبي و انعطاف هيچ بدون همگي اينكه يا
عجولانه گذاردن از كه شده رهنمون سطحينگر و ناپخته تجربهاي را آن كليت فيلم ، عناصر
شخصيتها از يكي حضور سير اگر كه چنان.است آمده حاصل هم كنار در ناهماهنگ تكههايي
از دم ابتدا از كه آمده پديد شخصيت درمييابيم دهيم قرار نظر مد را سام پدر مانند
ديگري ميگيردآدم مودبانه لحني ناگهان پايان در و دارد زننده لحني و ميزند قلچماقي
.است
مقداري شده سبب (ميدهد نشان را آن نيز بازيها و صحنهها ديالوگها ، كه) فيلم ضعفهاي
بر فيلم طول در ترانه دو دادن جاي با كارگردان كه بماند باقي نخورده دست فيلم زمان از
ماجرايي فيلم گويي.برميآيد آن پس از ميبخشند ، سرعت را داستان روند كه گذرا صحنههايي
به ابتكار فيلم زمان در آن دادن جاي در گونه بدين بايد كه است لايه چند و خم و پرپيچ
.دهيم خرج
كارش در سطحينگري و خامي همه اين كه نيست رسيده راه از تازه كارگرداني قادري ايرج
و ناپخته شروعي نه او از نرگس و سام مانند فيلمي كه روست اين از.باشد توجيهپذير
به نگاهي با و ميآيد شمار به انحطاط به رو و بينتيجه راهي مصرانه ادامه كه بيتجربه ،
نمونهاي از تلفيقي كه "بمانم زنده ميخواهم" از آنها بهترين كه چند هر آثارش ، گذشته
روبه موثر قدمي او اثر آخرين حال اين با اما نمينهد پافراتر بود واقعي ماجرايي و خارجي
بسياري همانند را بودن چگونه و شده برداشته بودن براي صرفا كه قدمي ميشود ، محسوب سقوط
.است سپرده فراموشي به ديگر
|