منتظر جامعه منتظر انسان
وصل مژده
شيعه و سنت اهل حديثي منابع ازمنظر مهدويت
منتظر جامعه منتظر انسان
شريعتي علي دكتر ياد زنده
در را ما اجتماعي مسئوليت و انديشه احساس ، اساس كه اين خاطر به است حساسي مساله انتظار
...است مطرح ما ميان در كه اعتقادي اصول و مسائل همه از بيش آن از مهمتر و برميگيرد
و اجتماعي نظر از بلكه فرقهاي ، و كلامي و روايي نظر از نه...من را انتظار مساله
بلكه عقيده ، خود در اعتقادي بحث و استدلال و اثبات نه.ميكنم بررسي طبقاتي و تاريخي
طرز و فردي مسئوليت زندگي ، جامعه تاريخ ، در كه نقشي و اجتماعي آثار انساني ، ارزشهاي
.باشد داشته ميتواند يا دارد تفكر
.مثبت انتظار و منفي انتظار:است نوع دو -شيعي خاص انتظار نه -كلي معناي به انتظار اصل
عامل بزرگترين ديگري و است انحطاط عامل بزرگترين يكي ;يكديگرند ضد درست انتظار دو اين
...آيندهگرا و پيشرونده ديگري و "موجود وضع" توجيه و ذلت به دادن تن يكي ارتقا ، و حركت
فكر اين پس.آمد خواهد نجاتبخشي كه باشند "منتظر" گروهي كه است معني اين به انتظار
:دارد اساسي پايه چهار
...نجات -انتظار ، 4 -غيبت ، 3 -اسارت ، 2 -1
مستقر را عدالت و آمد خواهد است غائب اكنون كه نجاتبخشي كه اين به اعتقاد و انتظار از
صورت به شد ، خواهد پيروز برابري و عدل و حقيقت و داد خواهد نجات را بشريت و كرد خواهد
زندگيشان در مسئوليتي هيچ كه كساني و تبهكاري و فساد عاملين و عدالت دشمنان منفياش
كه معنا اين به ميكنند ، استناد نميكند محدود را فسادشان و شرارت حدي هيچ و نميشناسند
ظهور به موكول فقط و فقط عدالت استقرار و بشر نجات كه ميكنند معتقد و قانع را مردم
...ديگر كسان و كس هيچ نه است ، غيبي خاص نجاتبخش
و ظلم حكومتي يا قدرتي اگر و نميدهم استقرار را عدالت من اگر كه ميكند استدلال چنين و
پذيرفتني كه پذيرفت بايد است طبيعي چون و نيست غيرعادي است ، طبيعي و جبري ميكند فساد
فداكاري و كوشش هر و نيست ممكن مقاومت و مخالفت برابرش در است ، حتمي و ناگزير چون و است
توجيه گونه اين با غيبت ، كه ميبينيم..است پوچ است ، بيهوده عموم اصلاح و عدالت راه در
و ميكنند ستم و فساد و ظلم و جنايت كه كساني براي است وسيله بهترين "منفي انتظار" از
نيابت به تا كردهاند خودشان معنوي و سياسي و مادي و گروهي منافع آلت را مذهب و دين
آنها فعاليت و كوشش و زندگي و اقتصاد و انديشه برگرده و بگيرند كار او پيروان از امام
...شوند سوار
اعتقاد و غيبت دوره به اعتقاد انتظار ، به اعتقاد يعني اعتقادات ، باهمين اصول همين اما
بزرگترين كه دارد رويه اين با متضاد رويه يك آخرالزمان ، در نجات بودن حتمي و جبري به
سلاح نيرومندترين ايدئولوژياند اين به مجهز كه مردمي و است عوامل اين نفيكننده قدرت
حركت براي را انرژي بزرگترين و ظلم كوبيدن براي را ضربه بزرگترين و فساد نابودي براي را
.ميباشند دارا آينده طرف به
كه معنا اين به است ، انساني فطري اصل يك هم و اجتماعي فكري اصل يك هم انتظار ، ...
اعم ، معناي به بشري ، جامعه همچنين و منتظرتر انسانتر ، كه هر و منتظر است موجودي اساسا
تمدني هر..گروهي جامعه چه و ملي جامعه چه طبقاتي ، جامعه چه است ، انتظار غريزه داراي
عصر طلايي ، عصر به بازگشت و آينده در نجاتبخش و بزرگ انقلاب به معتقد...فرهنگي و
كه گويد مي ما به تاريخ اين ، هم بنابر...(ميباشد) قسط برابريو و عدالت پيروزي
هم و آيندهاند در بشريت آزادي و عدالت و حقيقت قطعي پيروزي به معتقد همواره جامعهها
عكسالعمل عنوان به را اعتقاد اين خويش نهاد در جامعهاي هر كه است معتقد جامعهشناسي ،
...دارد مختلف توجيههاي در خودش ، ساختمان فطري و طبيعي
..."واقعيت" ديگري و "حقيقت" يكي:است هم با متناقض اصل دو ميان تضاد سنتز انتظار ، ...
آن به اسلام ، در كه حقيقتي با است ، شده واقع خارج عالم در كه واقعيتي يعني موجود وضع
وجود به را ترقي و عدالت و ميدهد نجات را انسان اسلام بكنيم؟ چه دارد ، تناقص معتقديم ،
.ميآورد
و محروم تودههاي و انسان سيادت و نجات مدعي كه ديني پيروان كه اين جز نيست چارهاي...
اين كه باشند معتقد انسانند ، نفع به جهاني نظام يك استقرار مدعي و جنايت و ظلم نابودي
بپوشاند ، عمل جامه خودش شعارهاي به نتوانسته سال چهارصد و هزار اين طول در اگرچه حقيقت
اين عليرغم و گشت خواهد مستقر جبرا عدالت و شد خواهد پيروز قطعا و پوشاند خواهد اما
از هنوز بشريت كه رنجي و است حاكم نيز تاريخ بر و شده حاكم اسلام بر كه حقيقت ضد نظام
اين عليرغم همچنين و ميچربد بيشتر حقيقت بر زور و زر قدرت روز هر و ميبرد ستم
حقيقت جبرا مينمايد ، ناپذير زوال و است گسترش حال در كه ضدانساني و ابليسي قدرتهاي
چنين و روزي چنين مومن و منتظر ما و ميشود پيروز حاكم ، ولي باطل ، واقعيت بر محكوم
ليظهره":داده قرآن در را اسلام پيروزي وعده بهصراحت خداوند چون و هستيم واقعهاي
كرد خواهد بشريت پيشوايان را جهان مردم و ضعيف تودههاي كه داده نويد و "كله عليالدين
و شد خواهند زرپرستان و قدرتمندان وارث محرومان و بخشيد خواهد آنها به را زمين و
موجود اجتماعي و تاريخي عوامل همه چند هر داريم ، شك آن تحقق در است ، نشده كه ميبينيم
.دهند گواهي عدالت جبهه روزافزون ضعف و حق نابودي به
پيروزي به "انتظار" جز را "محكوم نجاتبخش حقيقت" و "حاكم باطل واقعيت" ميان تضاد اين
...كند حل نميتواند حقيقت قطعي و جبري
منتظر انسان ايمان و زندگي در و آدمي ذهن در موجود وضع نفي معناي به مثبت انتظار...
براي محتومش سرنوشت عنوان به را محكوميت داد دست از محكوم ملت را انتظار اين اگر و است
آنچه يا و گرفته صورت علي حكومت در آنچه نباشيم ، تغيير منتظر اگر.پذيرفت خواهد هميشه
و تاريخ و طبيعت در عكسالعملي ديگر و است داستان پايان برايمان افتاد ، اتفاق كربلا در
خلاف بر هم و حقيقت به ايمان خلاف بر هم اعتقاد ، اين داشت ، نخواهد بشر زندگي و هستي
.است مسئول انسان جامعه در فرد زندگي مصلحت
اين است ، بشر تاريخ در نيمهتمام حادثهاي و داستاني همه ظلمها جنايتها ، ستمها ،
...پذيرفت خواهد پايان پليدكاري و فساد و ستم زيان به و حقيقت و عدالت سود به داستان
علمي فلسفههاي و مكتبها با كه روشنفكران براي مساله اين.است تاريخ جبر انتظار..
.است شورانگيز بينهايت دارند آشنايي تاريخ
است ممكن كه آيندهاي در تا منتظرم تاريخ از لحظه اين و زمين از گوشهاي اين در كه من
تودههاي و حقيقت نفع به جهاني سطح در انقلابي ناگهان باشد ديگر لحظه هر يا فردا
شمشير و پرچم با...انقلاب اين و باشم داشته نقشي بايد آن در نيز من كه دهد روي ستمديده
...است آن به معتقد انسانهاي مسئوليت با عيني جهاد يك و زره و
انتهاي بخش رهبرنجات اين امامزمان ، كه رسد مي ذهنش به سوال اين كس هر
و عميق بسيار توجيه يك (ع)صادق امام اينجا در شود؟ پيروز جهان بر ميتواند چگونه تاريخ ،
به ظلم و جنايت قطبهاي و ستمكار قدرتهاي":كه دارد تاريخي و جامعهشناسانه كاملا
فساد به درون از قدري به و ميشوند فرسوده قدرت و نيرو در كه جنگيد خواهند هم با قدري
بيدار خرگوشي خواب و بيهوشي از شما آنگاه و ميدهند دست از را مقاومتشان كه رفت خواهند
برون از و پوسيده درون از قدرتهاي آن بر هستيد آگاهي و ايمان نيروي به مسلح چون و شده
است ، اجتماعي سنتهاي و عينيت و منطق اساس بر پيروزي اين و "ميشويد پيروز فرسوده
.ماترياليستي قوانين نه است خداوند قوانين اسلام در كه سنتهايي
تاريخ كه معتقدم اينجا مندر...ميكند فراهم را اسبابش بخواهد ، را كاري خداوند وقتي
و ظلم حتي نابودي و ستمديده تودههاي و انسانها قطعي نجات و عدالت جبري پيروزي طرف به
نوع سرنوشت و ميشود تمام عدالت نفع به تاريخ كه قطعي جبر اين به اعتقاد..ميرود ظالم
يك خود كه ميشود ، ختم انسانها مشترك زندگي و مشترك جامعه پيروزي نفع به زمان ، در بشر
ايمان و نيرو را شونده استثمار و ستمديدهها كه است عاملي بزرگترين است ، "انتظار"
بر حاكم استثمار نظام شدن منفجر و خودشان طبقه و خودشان سرنوشت پيروزي به و ميبخشد
بار لش و منفي و بيمسئوليت را آنها تنها نه قطعي ايمان اين و ميكند اميدوار زمانشان
كه است سلاحي همچون و ميدهد آنها به اطمينان و قدرت و نيرو بعكس ، بلكهدرست نميآورد ،
راه اين در را آنها و كرده بيشتر آينده به را ستمديدگان اميد و عدالتخواهان اراده
له ظلم و ستم بار زير كه كساني انتظار ، به اعتقاد اين در.ميكند متحركتر و مجهزتر
ضد دست ابزار وسيله دينشان و ستمكاران بازيچه حقيقتشان ميبينند كه آنها و ميشوند
سنت نظام همان و تاريخ جبر همان كه نيز خداوند اراده مطمئنند و نميشوند مايوس گشته دين
سرنوشت پيروزي سود به هم تاريخ در است طبيعت در كه همچنان قانوني عنوان به است تاريخي
و انسان تاريخ ضد عوامل اين بنابر و است جاري او طبقه و نوع نجات و او راه او ، فكر او ،
مرگ و محكوميت كه جبري اين برابر در نميتوانند مظلوم ، بشريت سرنوشت به خائن و عدالت ضد
يا و كنند مقاومت نموده ، اعلام را مردم و عدالت و حقيقت پيروزي و كرده امضا را آنها
.بگذارند اثري
به كه "الهي تقدير" و است حاكم تاريخ در و طبيعت در علمي قانون شكل به كه الهي مشيت چه ،
و "آگاهي" حكمت استقرار كه را پيامبران رسالت نهايي تحقق دارد ، تجلي "علمي تقدير" شكل
است ، رسالت هدف (انساني ضد عوامل همه از رهايي رستگاري ، ) انسان و است "برابري" قسط
و جهان رهبري گرفتن دست به و آمدن كار روي حتي و زمين مستضعفان پيروزي و كرده "مقدر"
كه ميكند اعلام قاطعيت و صراحت با و نموده تضمين طبقه اين براي را زمين تمام بر حاكميت
اجتنابناپذير و نهايي نتيجه صلح ، بقاي زمان ، طول در جاري نبرد و تاريخي تنازع اين در
-طبقات جنگ اصلي موضوع و است قدرت و حاكميت و اقتصاد توليد ، منبع كه -را زمين و است
ان بعدالذكر ، من فيالزبور كتبنا لقد و:است ماندن شايسته كه كرد خواهد تصاحب نسلي
...الصالحون عبادي يرثها الارض
مصرفي پليد نظام در امروز بشر اما ميدهد ، بزرگ بينش و آيندهگرايي بشر به انتظار ،
.است ايستاده اتوبوس منتظر فقط و داده دست از را انتظار
دوره سه -هست تشيع در كه عنواني اين به -انتظار.تاريخي وحدت و تسلسل...(يعني انتظار)
آن ، در كه است غيبت آن از پس و امامت دوم ، دوره و اول ، نبوت دوره:ميكند متصل هم به را
...دارد عيني نهامامتحكومتي و نبوتوجوددارد نه
لحظه هر كه است آمادهاي انسان...مادي و عملي نظر از هم و فكري لحاظ از هم منتظر ،
بر كه جهاد اين در شركت مسئول را خود او و شود نواخته نهايي انقلاب شيپور ميدهد احتمال
هم است ، آماده هم خود به خود و ميداند شد خواهد آغاز قطعا الهي جبري قوانين اساس
.مينهاد بستر بر سر امام آواز شنيدن اميد به شيعه هر و مجهز هم و متعهد
ظلم عليه عدالتخواهي بزرگ نهضت يك نتيجه و دنباله آخرين ، پيروزي و جهاني انقلاب آن...
امامت خاتميت ، از بعد و كرد رهبريش نبوت دوره ، يك كه نهضتي زمان ، طول در و است جهان در
.علم غيبت ، طولاني دوران در سپس و
و مسلمانان براي قرآن در خداوند وعده كه است اين به اعتقاد انتظار ، به اعتقاد..
و كرد خواهد پيدا تحقق محروم تودههاي همه آرزوي و ستمديده انسان هر ايدهآل همچنين
و قسط عدالت ، انسان ، آن در كه جامعهاي و بيتزوير بيظلم ، بيستم ، بيطبقه ، جامعه
شد ، نخواهد فريبكاران و ستمكاران بازيچه هرگز و بود خواهد حاكم هميشه براي حقيقت
.ميشود ظلمپيروز و فساد مسلح نيرومند عاملان همه عليرغم
(قصص ، 5)"الوارثين نجعلهم و ائمه نجعلهم ، و فيالارض استضعفوا عليالذين نمن ان نريد و"
تسلسل مبارزه ، وراثت توجيه عامل است ، تاريخي خوشبيني عامل و نويد يك "انتظار" ميبينيم
و ظلم و ستم قطعي نابودي به ايمان و حقيقت پيروزي و عدالت به ايمان تاريخي ، جبر تاريخي ،
از پيش و زمين همين روي بر بشر زندگي در تاريخ كه اين به ايمان و انسان سرنوشت در پليدي
.شد خواهد منتهي ستمكاران نابودي و ستمديدگان پيروزي به مرگ ، از پس و قيامت در نه مرگ ،
و انسانياست ضد نظامهاي قطعي انفجار انتظار در لحظه هر كه است متعهدي انسان منتظر ،
پيغمبر زره و علي شمشير با كه دومي بدر و جهاني انقلاب چنين در شركت براي را خود همواره
.ميكند آماده ميشود ، برپا علي و پيغمبر فرزند دست به و
شكلي ، هر در است ، موجود وضع و حاكم نظام مطلق نفي و اعتراض مذهب انتظار اين ، بنابر
و خودش سرنوشت در را او مسئوليت بلكه نميكند ، مسئوليت سلب انسان از تنها نه انتظار
(1).ميكند حياتي و منطقي فوري ، سنگين ، انسان ، سرنوشت و حقيقت سرنوشت
تلخيص شريعتيبا علي دكتر اعتراض ، مذهب انتظار -1
وصل مژده
برخيزم جان سر كز كو تو وصل مژده
برخيزم جهان دام از و قدسم طاير
خواني خويشم بنده گر كه تو بولاي
برخيزم مكان و كون خواجگي سر از
باراني برسان هدايت ابر از يارب
برخيزم زميان گردي چو زانكه پيشتر
بنشين مطرب و مي با من تربت سر بر
برخيزم رقصكنان لحد ز بويت به تا
حركات شيرين بت اي بنما بالا و خيز
برخيزم فشان دست جهان و جان سر كز
بده ديدار مهلت نفسي مرگم روز
برخيزم جهان و جان زسر حافظ چو تا
است كار هزاران تو با مرا موي سر هر
كجاست يار آرامگه !سحر نسيم اي
عياركجاست عاشقكش مه آن منزل
پيش در ايمن وادي ره و است تار شب
كجاست ديدار موعد كجا طور آتش
دارد خرابي نقش جهان به آمد كه هر
كجاست هشيار كه بگوييد خرابات در
داند اشارت كه بشارت اهل آنكست
كجاست اسرار محرم بسي هست نكتهها
است كار هزاران تو با مرا موي سوي هر
كجاست بيكار ملامتگر و كجاييم ما
شكنش در شكن زگيسوي پرسيد باز
كجاست گرفتار سرگشته غمزده دل كاين
كو مشكين سلسله آن شد ديوانه عقل
كجاست دلدار ابروي گرفت زماگوشه دل
ولي مهياست ميجمله و مطرب و ساقي
كجاست يار نشود مهيا بييار عيش
مرنج دهر چمن در خزان باد از حافظ
كجاست بيخار گل بفرما معقول فكر
بازآيد كه آي باز
دست در قدحي يارم آمد مغان دير در
مست مستش نرگس از ميخواران و مي از مست
پيدا مهنو شكل او سمند نعل در
پست صنوبر بالاي او بلند وزقد
برخاست او چو بنشست دمسازان دل شمع
بنشست او چو برخاست نظربازان ز وافغان
پيچيد او گيسوي در شد خوشبو غاليه گر
پيوست او ابروي در گشت كمانكش وسمه ور
نيست چون خبرم خود از هست گويم چه به آخر
هست چون نظرم وي با نيست گويم چه وزبهر
حافظ شده آيدعمر باز كه آي باز
شست از بشد كه تيري باز نايد كه چند هر
شيعه و سنت اهل حديثي منابع ازمنظر مهدويت
اول بخش- ( عج ) زمان امام باره در شيعه و سنت اهل ديدگاه
مصلح آمدن به اعتقاد اسلامي ، مختلف فرقههاي و اديان ميان در ديني مباحث بيترديداز
مصلح آن ميبينيم شود ، گذارده كنار جزيي ويژگيهاي و اختلافات اگراست تاريخ پايان در
مذاهب و اديان ندارد امكان زيرا ;است خاصي فرد شده ، بيان خصوصياتش و گرديده توصيف كه
كنند ، قلمفرسايي دوره آن ويژگيهاي درباره و بگويند سخن طولاني و شكوفا دوره يك درباره
از انبياء و خداوند است ، طبيعي.باشد متفاوت دين هر به نسبت بشريت حيات از دوره آن اما
مورد را مشخصي فرد سخنانشان ، بودن وحياني جهت به رسولان همه و گفتهاند سخن خاصي مساله
نمودهاند ، توصيف را او خود زبان به پيامبران همه كه آن وجود با لكن ;دادهاند قرار توجه
مبهم و مغشوش خاص فرد اين چهره اديان ، در تحريف و ناخالصي ايجاد و زمان گذشت با اما
متون در يافته توصيف فرد كنند ، گمان است ممكن افراد از پارهاي رو ، اين از ;است گشته
و ديني متون در تطبيقي پژوهشي با انسان اما ;ميباشد متفاوتي شخص دين ، هر به نسبت مقدس ،
توجه مورد خاصي فرد كه ببرد پي ميتواند شواهد به نگاه با و ظهور عصر ويژگيهاي بررسي
.پرداختهاند آسماني شخصيت يك توصيف به آنها همه و بوده اديان
آن آمدن با كه ايدهآلي زندگي و (عج)مهدي حضرت به اعتقاد كه رود گمان نبايد ديگر طرف از
مستندات و روايي منابع به اگر.دارد مسلمين از فرقه يك به اختصاص شده ، داده وعده حضرت
در كه ميزان همان به مهدويت به اعتقاد كه ميگردد مشخص شود ، رجوع شيعه و سنت اهل معتبر
ممتازي منزلت از سنتنيز اهل ميان در همچنين است برخوردار ويژهاي جايگاه از شيعه ميان
اثبات به فريقين حديثي منابع ارزيابي با تا كوشيده حاضر مقاله در نويسنده.است برخوردار
.بپردازد روايات منظر از مهدويت موضوع
شده نوشته ،(عج)مهدي حضرت درباره مستقل كتاب پنجاه از بيش سنت اهل انديشمندان ميان در
است ، شده پرداخته ظهور از پس ويژگيهاي و ظهور علائم حضرت ، آن شخصيت بيان به آنها در كه
الكنجي يوسف ابن محمد ابيعبدالله الحافظ اثر ،"صاحبالزمان اخبار في البيان" كتاب
كتاب ،(ق _ه تولد 226) المروزي حماد ابن اثر ،"الفتن" كتاب ، (ق _ه وفات 658) الشافعي
عقد" كتاب ،(ق _ه وفات 444) سعيدالداني ابن ابيعمروعثمان امام ، اثر"الوارده السنن"
از ديگر شماري و (ق _ه هفتم قرن) السلمي الشافعي يوسف ، اثر"المنتظر اخبار الدررفي
مهدي امام پيرامون سنت اهل انديشمندان كه است تاليفاتي مهمترين جمله از كتابها
عنوانهاي با روايي كتابهاي در كه است مستقلي بخشهاي آن از غير كتابها اين و نوشتهاند
حضرت درباره شده نوشته كتابهاي تعداد همچنين.است پرداخته مهدويت موضوع به مستقل ،
در كه ميرسد جلد هزار از بيش به شيعه ، فرهنگ تاريخ در (عليهالسلام)مهدي
(1).است گرديده ذكر آنها اسامي توصيفي ، كتابشناسيهاي
(عليهالسلام)مهدي امام پيرامون نظر اظهار به خود كتابهاي در سنت اهل انديشمندان غالب
ميان از.باشد ننموده توجه بحث اين به نسبت كه يافت ميتوان را كسي كمتر و پرداختهاند
يا و نوشته كتاب (عليهالسلام) مهدي امام درباره كه كساني جمله از سنت اهل انديشمندان
ابنابيالحديد دمشقي ، ابنكثير به ميتوان است نموده بيان را خود اعتقاد صريحا
مصري امين احمد و عبده محمد بغدادي ، محمدامين دهلوي ، عبدالحق سيوطي ، جلالالدين مدائني ،
نظر اظهار به سنت اهل عالمان و انديشمندان غالب تاريخ ، طول در همچنين.نمود اشاره
مذاهب بزرگ مفتيان از بعضي نمونه عنوان به.پرداختهاند (عليهالسلام) مهدي امام درباره
مهدويت ادعاي كه هندي ، فردي درباره پيروانشان از بعضي پرسش به پاسخ در نيز سنت اهل
.نمودند اعلام مهدويت درباره را خود نظر صريح طور به او ، انكار و رد ضمن در بود ، نموده
پرسش ، چنين اين به پاسخ در حنبلي ، مذهب مفتي حنبلي محمد يحييابن مثال عنوان به
(عليهالسلام) مهدي ظهور از احاديث اين در (آله و عليه صليالله) پيامبر..":ميگويد
حوادث و (عليهالسلام) مهدي شخصي ويژگيهاي و ظهور مقدمات و است داده خبر آخرالزمان در
:ميگويد مالكي مفتيمذهب خطابي محمد محمدابن يا (2)".است كرده ياد را ظهور زمان
ظهور از پيش كه حوادثي و او خروج چگونگي و (عليهالسلام) مهدي صفات درباره صحيح احاديث"
همه (عليهالسلام) مهدي كه است رسيده احاديث در همچنين ،...است ميدهد ، رسيده رخ او
المختصر القول" كتاب مولف شافعي ، مفتيمذهب هجرهيتمي همچنينابن (3)".ميگيرد را جهان
مهدي ظهور علامات آن من":ميگويد استفتاء آن با رابطه در "المنتظر المهدي علامات في
شمردهام بر علامت صد حدود كتاب ، آن در...نوشتهام جداگانه كتابي در را(عليهالسلام)
(4)".است شده روايت تابعين و پيامبر اصحاب و (آله و عليه صليالله) اكرم پيامبر از همه كه
او معروف لقب":ميگويد الاعيان وفيات كتاب در بزرگ ، مورخ ابنخلكان ، شمسالدين همچنين
شعبان ماه نيمه جمعه ، روز در او ;ميداند (مهدي) و (قائم) ،(منتظر) را او شيعه است ، حجت
مصري امين احمد و (5)".بود سال پنج او عمر پدر ، درگذشت هنگام و شد متولد ق _ه سال 255
مساله و (عليهالسلام)مهدي به نيز سنت اهل":ميگويد (عليهالسلام) مهدي امام درباره
عرب ، روشنفكران از عبده محمد شيخ يا (6)".دارند يقيناايمان (عليهالسلام) مهدي
آمده قيامت ، قيام علائم شمردن ضمن احاديث ، و اخبار در كه ميدانند عام و خاص":ميگويد
مهدي او نام كه ميكند خروج (آله و عليه صليالله)پيامبر بيت اهل از مردي كه است
تلقي سنت اهل انديشمندان از كه سيوطي جلالالدين راستا همين در (7)".است (عليهالسلام)
با همه طبراني ، احمد ابن سليمان حافظ و ترمذي ابوعيسي و حنبل احمد":ميگويد ميشود ،
از نموده نقل او و زبيدي حرث ابن عبدالله از كردهاند روايت دارند ، خود كه اسنادي
مقدمات و كنند خروج زمين مشرق از مردمان":فرمود كه (آله و عليه صليالله) اكرم پيامبر
از مقصود":ميگويد دمشقي ابنكثير يا (8)".كنند فراهم را (عليهالسلام) مهدي حكومت
كه نيست سياهي پرچمهاي (است ذكرشده (عليهالسلام) مهدي روايات در كه) سياه پرچمهاي
است سياهي پرچمهاي مقصود ، بلكه كرد ، ساقط را بنياميه دولت و برافراشت خراساني ابومسلم
(عليهالسلام) مهدي امام درباره بغدادي امين محمد همچنين (9)".آورد خواهند مهدي ياران كه
است آخرالزمان قائم ،(عليهالسلام) مهدي كه است اين است ، علما نظر مورد آنچه:ميگويد
او ظهور و (عليهالسلام)مهدي درباره احاديث و ميكند پر داد و عدل از را زمين او و
امام به خود اعتقاد درباره نيز مدائني ابيالحديد ابن (10)"...است بسيار
احكام و دنيا عمر كه است ، قطعي اتفاق مسلمين فرق همه ميان":ميگويد (عليهالسلام)مهدي
دهلوي عبدالحق شيخ و (11)".(عليهالسلام)مهدي ظهور از پس مگر نميپذيرد ، پايان تكاليف
از مهدي كه شده وارد است ، رسيده تواتر حد به كه بسياري احاديث:ميگويد باره اين در نيز
(12)".است (عليها سلامالله) فاطمه اولاد از و پيامبر بيت اهل
سنت اهل روايات در مهدويت
گردآوري (آله و عليه صليالله)پيامبر از زيادي احاديث سنت ، اهل حديثي كتابهاي تمامي در
تصريح حتي ;است شده پيشگويي (عليهالسلام)"مهدي" نام به فردي آمدن آنها در كه است شده
داوود ابي سنن در مثال عنوان به است (عليها سلامالله)فاطمه فرزندان از وي كه گرديده
المهدي":فرمودند ايشان كه ميكند نقل (آله و عليه الله صلي)پيامبر از امسلمه را حديثي
حديث در يا.است فاطمه حضرت فرزندان از(عليهالسلام)مهدي (13);"فاطمه ولد من عترتي من
:ميفرمايد كه آمده ابنماجه سنن از نقل به (آله و عليه صليالله)پيامبر از ديگري
بيت اهل ما ازميان (عليهالسلام)مهدي (14);"فيليله الله يصلحه البيت منااهل المهدي"
انسابن از نقل به ديگر حديثي در.ميسازد فراهم شب يك در را ظهورش شرايط خداوند كه است
و علي و حمزه و انا الجنه اهل ساده عبدالمطلب ولد نحن":فرمود پيامبر كه آمده مالك ،
من ، يعني ;هستيم بهشت سروران عبدالمطلب فرزندان ما (15);"المهدي و الحسين و الحسن و جعفر
".(عليهالسلام)مهدي و حسين حسن ، جعفر ، علي ، حمزه ،
سنت ، ياهل علما غالب ،(آله و عليه صليالله)اكرم پيامبر از ماثور روايات كثرت جهت به
چه اگر و نمودهاند قبول قيامت آمدن ازبوجود قبل را ايشان تحققحكومت و مهدويت مساله
حسن امام فرزند را (عليهالسلام)مهدي حضرت سنت اهل انديشمندان از بعضي
نشده ، متولد هنوز (عليهالسلام)مهدي امام كه معتقدند و نميدانند (عليهالسلام)عسكري
علائم) "اشراطالساعه" باب در دارندو يقين (عليهالسلام)مهدي امام آمدن به هم آنان اما
دجال ، خروج:مانند ;است اسلامي فرقههاي همه قبول مورد كه دارند اشاره مسائلي به (قيامت
از چند هر (عليهالسلام)مهدي حضرت ظهور ،(عليهالسلام)عيسي آمدن زمين به سفياني ، آمدن
مالي بينيازي طبيعي ، بلاياي و مرج و هرج شدن زياد باشد ، مانده باقي روز يك دنيا عمر
.مباحث ديگر و مردم به (عليهالسلام)مهدي امام انفاق و مردم
(عليهالسلام)مهدي امام به مختص عناوين
سنت اهل منابع در
سنت اهل حديثي مجموعههاي مهمترين كه(ششگانه كتابهاي) سته صحاح مانند حديثي كتابهاي در
امام درباره اختصاصي بطور كه دارد وجود وعناويني ابواب ميدهد ، تشكيل را
سخنان مجموعه سنت اهل حديثنگاران.است پرداخته روايت نقل به(عليهالسلام)مهدي
مطرح عناوين اين ذيل در را (عليهالسلام)مهدي امام درباره (آله و عليه صليالله)پيامبر
مذكور بخشهاي.نمود پيدا آنها در را مهدويت احاديث كليه ميتوان راحتي به و ساختهاند
:است ذيل شرح به
-3;"قيامت روز علائم" الساعه اشراط -2;"فتنهها و آشوب" الفتن باب -1
".بزرگ آشوبهاي" لملاحم-4(عليهالسلام)كتابالمهدي
را دوراني سخنانش ضمن ها ، باب اين از يك هر ذيل در (آله و عليه صليالله)اكرم پيامبر
(عليهالسلام)مهدي حضرت ظهور كه ميكند يقين آنها خواندن با انسان كه است نموده پيشگويي
غالب كه ميخورد چشم به كوچكتري موضوعات و عناوين بابها اين در همچنين.است بديهي امري
حضرت اسم به صريحا احاديث اين از بسياري در و است شده نقل هم شيعه كتابهاي در آنها
هم صريح بطور (عليهالسلام)مهدي امام اسم اگر چند هر.است گشته اشاره (عليهالسلام)مهدي
امام درباره كه فراواني علائم و مشخصات جهت به باز نميشد ، بيان احاديث در
و قيام اين كه نميماند باقي ترديدي گرديده ، ذكر ايشان جهاني حكومت و(عليهالسلام)عصر
ديگر ، فرد به بيغرضي انسان هيچ وذهن هستند آن منتظر مسلمانان قرنها ، كه است همان حكومت
مهدويت دروغين مدعيان تمامي اسلامي ، تاريخ طول در جهت همين به ;نميكرد پيدا سوق
خواندهاند ، "(عليهالسلام) مهدي" را خود.داشتند جهاني حكومت و اصلاح ادعاي كه(متمهدان)
در مادارد مسلمانان ميان در مهدويت مساله كه قطعيتي و تواتر خاطر به مگر نيست اين و
بررسي به(عليهالسلام)مهدي امام ظهور و وجود بودن قطعي و تواتر اثبات براي اينجا
،(عليهالسلام)مهدي حضرت قيام پيرامون سنت اهل حديثي كتابهاي مهمترين از پارهاي
در احاديث از بخشي بازخواني به موضوع عقلاني اثبات حد در و كوتاه طور به و ميپردازيم
:ميپردازيم حديثي منابع اين
منابع از يكي (ق _ه 275202)ازدي سجستاني ابوداوود امام اثر داوود ابي سنن كتاب -1
كتاب" عنوان تحت بخشي آن چهارم مجلد در.است سنت اهل عالمان وثوق مورد و حديث ششگانه
حضرت درباره احاديثي صريح ، طور به آن در كه ميخورد چشم به "(عليهالسلام)المهدي
كه ميكند نقل پيامبر از سمره جابربن حديث نخستين در.است شده ذكر (عليهالسلام)مهدي
آنها بر امت همه و بيايند خليفه دوازده اينكه تا برپاست اسلام دين پيوسته":فرمود
(16)".ميباشند قريش از آنها همه و... ميكنند اجتماع
گيلاني موسوي رضي سيد
:پانوشتها
حضرت كتابنامه مهديپور ، اكبر علي -به1 شود رجوع بيشتر مطالعه براي -1
پورطباطبايي ، سيدمجيد -قم ، 201375 انتشاراتالهادي ، اول ، چاپ ،(عليهالسلام)مهدي
.ش قم ، 1370 صاحبالزمان ، مقدس آستان انتشارات اول ، چاپ قائم ، درجستوجوي
.ص 76 حكيمي ، محمدرضا آقاي تاليف"مغرب خورشيد" كتاب از نقل به -2
.ص 75 پيشين ، منبع -3
.ص 74 پيشين ، منبع -4
.ص316 ج3 ، مصر ، النهضهالمصريه ، مكتبه فياتالاعيان ، و ابنخلكان شمسالدين -5
.ص 59 العقل ، المنتظرو المهدي مغنيه ، محمدجواد -6
.ص 57 ج 6 ، تفسيرالمنار ، .رضا رشيد-7
.ص 71 حكيمي ، محمدرضا آقاي تاليف ،"مغرب خورشيد" كتاب از نقل به -8
.ص 89 پيشين ، منبع -9
.ص4 منتخبالاثر ، گلپايگاني ، صافي لطفالله آيتالله -10
.ص 53 پاورقي پيشين ، منبع -11
.ص 3 پيشين ، منبع -12
.حديث 4284 كتابالمهدي ، ج 4 ، داوود ، ابي سنن -13
.حديث 4085 كتابالفتن ، ابنماجه ، سنن -14
.حديث 4087 كتابالفتن ، پيشين ، -15
يكون حتي قائما هذاالدين لايزال" حديث 4279 ، كتابالمهدي ، ج 4 ، داوود ، ابي سنن -16
."قريش من كلهم..الامه عليه تجمع كلهم خليفه عشر اثنا عليكم
|