است سادهاي عنوان من زندگي
ميرسد گوش به حلبي طبل نواي
شعر
منتقد + خواننده + نويسنده
اميدها و بيمها چه
فرهنگي نشريات
است سادهاي عنوان من زندگي
سال 2002 گوته جايزه برنده رانيكي ، رايش مارسل با "ولت دي" مصاحبه
منتقد كرده بيانصافي منتقد:بگويد چيز سه گرفتهميتواند قرار نقد كهمورد منتقدي
ميبرد نفعي ارتباط اين از منتقد است مكار
ولي آفريده ، را بسياري سرزنشهاي نيز و بسيار شگفتيهاي كه است كسي "رانيكي رايش مارسل"
روزنامهها ادبي صفحات به نظري گهگدار كه هم كساني.است نبوده كسالتبار وقت هيچ
را ادبي نقد "ادبي كوارتت" برنامه با كه زمان آن از را ، "رانيكي رايش مارسل" مياندازند
را "آلگماينه فرانكفورتر" معتبر روزنامه ادبي صفحه مسئوليت و آورد ، تلويزيون صفحه بر
در كمي اطلاعات ادبي پيشواي اين زندگي درباره امروز تا البتهميشناسند گرفت ، بهعهده
هفته چند ظرف.است ساخته منتشر "من زندگي" نام با را خود زندگينامه او حالابوده دست
"رانيكي رايش" با "ولت دي" روزنامهاست رفته فروش به كتاب اين از نسخه هزار دويست حدود
جان و نازيها توسط آنان دستهجمعي كشتار زمان در يهوديان زندگي درباره "توزيا" همسرش و
درباره و رقيبان و همكاران درباره ،"والزر مارتين"درباره مهلكه ، آن از بردن در به
.است كرده گفتوگو موسيقي با ادبي نقد رابطه
داشتيد؟ ايمان چيز چه به ورشو گتوي در &
اما.ميكرد خوشايندتري موضوعات متوجه را افكارمان و ميكرد سبك را ما موسيقي
.داشتم ايمان موسيقي به كه بگويم نميتوانم
بوده؟ گروهي سرنوشت يك فقط شما براي يهوديت &
.نه يا باشم يهودي ميخواست دلم كه نپرسيد من از كس هيچ.بله كار ، ابتداي در زماني
را حقيقت اين.كند سازگار مكان آن به نسبت را خود بايد و ميشود متولد جايي در انسان
از شيوهاي اين پسآموختم بسياري چيزهاي زبان آلماني يهوديان از من كه افزود بايد نيز
.هست نيز فرهنگي همزيستي
هستند؟ افراد كدام منظورتان &
،"كراوس كارل" و "كر" ،"كافكا" ،"فرويد" ،"دوبلين" و "شنيتسلر" ،"بورنه" و "هاينه"
است؟ بس "وايل كورت" و "شوئنبرگ" و "مالر" ،"توخولسكي" و "پولگار
كار اردوگاههاي و آلماني توحش از آلماني ، تعليمي چوب از ترس توصيف به كتابتان در &
.ميكنيد بازگو آلمان فرهنگ از را خود شگفتي ديگر ، سوي از.ميپردازيد آلماني اجباري
است؟ مسلط ديگري آن بر يك كدام.دارد تعلق آلمان ادبيات به شما عشق
كه دارد وجود جداگانه افرادي با هم پيوندهايي حتي.ميماند باقي هميشه حسي دو حالت اين
من بر قدرتمندي تاثير "گروندگنس گوستاف":مثال براي.است بوده شگفتانگيز بسيار نقششان
.است داشته
ميان ترازوي كفه.هستند بودن آلماني شق دو تجسم "هيتلر آدولف" و "مان توماس" شما براي &
ميايستد؟ كجا در تمدن و بربريت
،"شرودر" آقاي اين درباره است ممكن هميشه كه چيزي."مان توماس" كفه در است ، روشن كاملا
ايجاد درصدد بتوانند آقايان اين اينكه ولي.بله كنم ، فكر دارد قرار امور صدر در كه
يك همه ما.كنم باور را حرف اين نميتوانم واقعا حالا باشند ، جديدي اجباري اردوگاههاي
حال در ولي باشد ، داشته وجود افراطي راست شايد.داريم معقول و آزاديخواه اساسي قانون
.هستند كوچكي بسيار اقليت آنها حاضر
آمد؟ خواهد وجود به يهودي و آلماني همزيستي نام به چيزي دوباره آيا شما ، اعتقاد به &
.است يكطرفه امر يك حداكثر يهود و آلماني ميان همزيستي.دارم شك خيلي مورد اين در
شده داده پاسخي متقابلا آلمانيها به يهوديان عشق به تاكنون كه گفت صراحت به نميتوان
.است
هستند؟ مهم چقدر آلمان فرهنگ براي آنها &
،"فرويد" بدون را مدرن روانشناسي ،"مالر" و "شوئنبرگ" بدون را مدرن موسيقي نميتوان
همه اينها.كرد تصور "ماركس" بدون را مدرن جامعهشناسي و "اينشتين" بدون را مدرن فيزيك
يا "شاگال" قرن ، اين برجسته نقاشان ميان در هم باز و.بودند زبان آلماني يهوديان
.است كمتر "ليبرمان ماكس" نظير آلماني يهود نقاشان تعداد ولي.ميبينيم را "موديلياني"
پيانيستها ، از ديگر ، _ "شنيتسلر" ،"دوبلين" ،"كافكا":ميكند فرق مسئله ادبيات در
در يهوديان كه است مشهود كاملا بنابرايننميزنيم حرف كه كارگردانها و ويولنيستها
.كردند بازي خود ايتاليايي يا فرانسوي همتايان به نسبت را بزرگتري نقش آلمان فرهنگ
"واگنر ريچارد" زندگينامه نام به دقيقا شما زندگينامه كه نبوده تصادفي حتما پس &
."من زندگي":است شده ناميده
بلكه.باشد داشته مخصوصي و ويژه عنوان كتاب نميخواست دلم.است طور همين مسلما
."من زندگي":باشد داشته را ممكن عنوان سادهترين
آهنگسازي او اينكه يا و حسادت و بخل ميسازد ، خساست ، مربوط "واگنر" به را شما چيز چه &
بود؟ نابغه
."ايزولده و تريستان" طور همين و "نورنبرگ ملكالشعراي"
شما محبوب اثر است ، تمامعيار آلماني ملي اپراي يك كه "نورنبرگ ملكالشعراي" درست چرا &
است؟
عميق ، و قشنگ بسيار اثري "تريستان".است گسترده بسيار اثر يك "تريستان" از جدا اثر ، اين
اپراي ميشود ، پيدا چيز همه "نورنبرگ ملكالشعراي" در.است محدود بسيار مقايسه در ولي
به "نورنبرگ ملكالشعراي" علاوه به."اپرت" حتي و آوازخواني بازي ، موسيقي درام بزرگ ،
كه ميدهد نشان اپرا اين.است من به راجع هم اپرا اين موضوع حتي.ميپردازد من شغل
.ميسازد واقعي نويسنده يك دنيا با بيگانه هنرمندي از منتقد يك چگونه
باشد؟ داشته را شما جانب از جديتي چنين آرزوي كه هست كسي آيا &
يك پرسيد ، من از تلويزيون روشن دوربينهاي جلوي او پيش سال چندين."والزر مارتين" مثلا
به ديگر عبارت به.شدم اشتباه يك مرتكب احمق من و برسد؟ نظر به بايد طور چه مدرن رمان
حل بهتر خيلي را مسئله اين "واگنر".ميكردم كاري چنين نميبايست هرگز.دادم پاسخ او
براي منتقد نقش اينجا در كه "زاگس هانس" از "اشتولتسينگ" ابله و كودن تنور آن:است كرده
:ميدهد پاسخ زاگس و "كنم؟ آغاز را كارم اصولي چه پايه بر":ميپرسد ميكند ، بازي را ما
اپرا اين ميبينيد "ميپردازي آنها كردن دنبال به و ميكني تنظيم را اصول اين خود تو"
.است من شغل درباره واقعا
نشديد؟ موسيقي منتقد چرا.ميكند ايفا را ادبيات از مهمتري نقش موسيقي ورشو گتوي در &
.نگرفتم ياد را موسيقي آلت يك نواختن چون ;دارد وجود دليل يك فقط
"مان توماس" مثل هم رمان يك نميتوانيد شما مسلما.نميكند قانع مرا استدلال اين &
ببينيم آنكه براي":ميگويد كه ميكند صدق منتقدين درباره "مي كارل" جمله اين.بنويسيد
".باشيم هنر محافظ نبايد نه ، يا است زده هدف به كسي
ريچارد" پارتيتور متاسفانه ولي بخوانم ، ميتوانم را "مان توماس" متن من !كنيد صبر
.بنوازم نميتوانم را "اشتراوس
خود راز آخرين هرگز كه چرا ;هنرهاست تمام اوج موسيقي:است گفته "هوفمان اي.تي.اي" &
.نميكند بازگو را
از بزرگتر بس شايد موسيقي به من اشتياق.است خوبي جمله ولي بودم ، نخوانده را جمله اين
نكردني باور.باشد موسيقي منتقد كه نبودم شرايط آن واجد ولي دارم ادبيات به كه باشد حسي
و وقت از 1945 بعد كه ميكنيد باور ولي.كردم شروع گتو در را پيانو نواختن من است
.ميشدم موسيقي منتقد كه داشتم دوست خيلي بروم؟ پيانو كلاس به كه داشتم را پولاش
نقل را موضوعي چون ;است ادبي نقد از دشوارتر موسيقي نقد كه باشد خاطر اين به شايد &
قواعد از قياسي گونهاي به كه زباني ;است شده نوشته ديگر زباني به كه ميكند
.ميكند اطاعت ترجمهاند ، قابل دشواري به كه نشانهشناسي ،
.است كرده جذب خود به مرا همواره مسئله اين
بدرخشيد؟ ادبي نقد اندازه همان به نيز موسيقي نقد در ميتوانستيد آيا ولي &
"كايزر يوآخيم" من ، اعتقاد به داريم ، امروز كه موسيقياي منتقد خلاقترين.بود احتمالش
براي خود بيمارگونه اصرار اين مفتون شدت به و مينويسد سريع خيلي متاسفانه او گرچه.است
موفق او ضمن اين در ولي است ، آنها درباره كردن پرگويي اصطلاح به و متنهايش كردن ديكته
و وسيع بسيار دانشي صاحب او.است شده نيز استادانه و قبول قابل تدوينهاي بعضي ارائه به
ميكند ، بازي آلمان در امروز "كايزر يوآخيم" آنچه همانند نقشي ، پساست بزرگ بس نفوذي
.باشم داشته ميتوانستم هم من شايد
باشيد؟ قائل ارزش برايش شما كه دارد وجود معاصري ادبي منتقد آيا &
منتقد يك عنوان به من هم را اوآلماني زبان اديب و زبانشناس ،"مات فون پيتر".البته
.كردم كشف
تمامعيار منتقد يك از بايد.مينويسد هم نقد حال عين در كه است سوئيسي پروفسور يك او &
.ببريد نام
منتقد چنين يك شده ، سالش شش و هشتاد اكنون كه "بلوكر گونتر".ندارد وجود اصلا كسي چنين
حاضر ، حال در.است گذاشته كنار را نوشتن كه است سال شانزده متاسفانه ولي.بود تمامعياري
.باشم هم نفر آخرين شايد و مينويسد اينگونه كه باشم كسي تنها من شايد
تا يعني ;كتاب بخش اولين كه هستند متفقالقول بيش و كم همه شما زندگينامه منتقدين &
باشد؟ آنها با حق است ممكن.است بوده موفقتر دوم بخش از محسوسي طرز به سال 1945 ،
معلوم است ، درست طبعا اما ميخوانم ، بيميلي با را آن منندارد سوال اينكه.صددرصد
درباره كه بخشهايي.است هيجانانگيزتر و دراماتيكتر بسيار اول بخش موضوع كه است
گتوي در گرسنگي مانند چندان طبعا شدهاند نوشته "تي كانه الياس" يا "هارد برن توماس"
سال 1945 از چرا كه كنند سرزنش اين براي مرا ميخواهند آيا ولي.نيستند تاثيرگذار ورشو
يك ميكشيدم؟ گرسنگي نبايد ديگر كه نگرفتم ، قرار شكنجه و زجر مورد ديگر بعد به
.كند تبديل نمايش يك به را كتابم بخش اولين كه داده پيشنهاد من به نمايشنامهنويس
كه داشت انتظار او طبيعتا.باشد بيمورد و نامربوط كاملا ايده اين كه است آن از بيمام
.هستيد نويسنده هم شما بگويم
دارد؟ حالي چه گرفته قرار نقد مورد خود كه منتقدي &
منتقد اين كرده ، بيانصافي منتقد اين:بگويد را چيز سه ميتواند او نويسندهاي ، هر مثل
.ميبرد نفعي ارتباط اين از منتقد است ، مكار
ميرسد گوش به حلبي طبل نواي
گراس گونتر نوشته "گربه و موش" رمان درباره نقدي
اسپندر استفن:نوشته
محمديسرشت مريم:ترجمه
"آواره" نام به را كتاب اين متحده ايالات در) "مولنس لوگراند" رمان پيش سال سي
شايد و - كرد خود مسحور و مجذوب را خوانندگان از بسياري فورنيير آلن اثر (مييابيد
پسر اسرارآميز ماجراهاي كه است پسري رمان اين راوي.ميكند لذت غرق را خيليها هم هنوز
و نامتعارف خصلتهاي خاطر به "آواره" شخصيت ، اين عجيب نام.ميكند روايت را ديگري
شامل "مولنس" شخصيت _ است نام همين از برگرفته نيز رمان عنوان البته و اوست شاعرانه
اول جهاني جنگ در كه است فرانسوي مردان ناشناخته تقريبا و جوانمردانه صفات عميقترين
.شدند قرباني
ماجراهاي نوجوان قهرمان همان "گربه و موش" خود دوم رمان در گونترگراس كه است اين حقيقت
نگاه از قهرمان اين و - كرده زنده ،"بزرگ مانك" نام به بار اين را ، فورنيير آلن رمان
شايد كه ميانديشم خود پيش نتيجه در.شده او مجذوب كاملا كه ميشود توصيف دوستي
مكان و زمان يك در فورنيير آلن شاهكار مايه درون گنجاندن با داشت قصد عمدا گونترگراس
يك جاي به رمان اين در.باشد كرده تمريني دوم ، جهاني جنگ طي آلمان شمال در بندري متفاوت
ميبينيم ، واقعبينانهاش كيفيت با را آلمان بندر است ، نوستالژيآور كه فرانسوي دورنماي
جاي به و ميكنند پردهدري كه هستيم كساني نفرتانگيز اعمال شاهد رمانتيك عشقي جاي به
است ، درشت زيادي كه آدماش ، سيب مضحك حالت خاطر به كه ميخوريم چهرهاي به زيبا قهرماني
در او همشاگرديهاي و مالك موقعيت با ارتباط در طور همين.است غريبي و عجيب شخصيت
.ميخورد چشم به رمان جاي جاي در كه دارد وجود تلخي طنز استبدادي حكومت دوران
و ايدهآليسم به بخشيدن عمق كه ايدهآليسم نمايش نه "گربه و موش" هدف اين ، عليرغم
آميخته قير و نفت به نكبت در قهرمانپرستي مايه درون چنانچه كه است مسئله اين اثبات
شده تصفيه و شده تقويت مايهاي درون شود ، غرق برگزيده نويسنده كه مكاني و جنگ دوران
در است راوي كه پسري كه ترتيب اين به ميشود ، آغاز عجيبي صحنه با رمان.داشت خواهيم
چشمش ميپيچد ، خود به درد دندان از و افتاده دراز به دراز مزرعهاي علفهاي روي كه حالي
هميشه" كه) را او آدم سيب كه رو آن از ميپرد ، مالك آدم سيب روي كه ميافتد گربهاي به
;برميخيزد جاي از مالك رسوايي ، اين از بعد.ميگيرد موش جاي به ("است جنبيدن حال در خدا
كشتي يك وارد و ميرود دريا اعماق به غواصي با او.شدن دلقك آرزوي در است قهرماني او
موتورخانه.ميدهد نشان خودي گونه اين و ميشود آن به متصل موتورخانه و شده غرق روب مين
آن روي بر كه است برنجي پلاك آنها ميان.ميشود ظاهر او چشمان پيش افتخارش نشانهاي با
نشان را ماشين تعدادي كار طرز و بود شده حك انگليسي و لهستاني زبان به دستورالعملهايي
درخشان ترجمه از بايد) است واقعي نظر به درخشاني گونه به گربه و موش داستان.ميداد
كه داده انجام زيادي بسيار كارهاي رمان اين در گراس (.كنيم يادي نيز منهيم رالف
طور همين.ميكند ايجاد را غواصي هيجان و بندر هواي و حال او:سرگرمكنندهاند اكثرشان
سال سه كه كنجكاويهايي ميكند ، توصيف فشردهاي صورت به را كلاسيها هم اين كنجكاويهاي
آگاه حتي كه زماني - آدمها اين زندگي در سالهاي سه خلا نتيجه در و ميكشند درازا به
كه است زماني او خوشمزگي نهايت.ميآيد وجود به - مذكر يا اند مونث نبودندكه اين از
.زيردريايي فرمانده و خلبان - مدرسه مدير كلوز ، مثل اشخاصي - مياندازد دست را مقامات
روايت در كه گرفت كمك غيرمستقيمي ريزهكاريهاي معدود آن از بايد تولا شخصيت شناخت براي
استفاده مجسمهسازي تكنيك از كوتاه رمان اين نوشتن براي نويسنده حقيقت در.دارند وجود
روي بر ماگدالن ماري و نازي سربازان و حواريون چهرههاي كه است كتيبه نوعي رمان.كرده
يك واقع در.ايستادهاند او گرد بقيه و است تصوير مركز در مسيح چهره ;شده حك آن
اكثر مثل كه وجودي با گازسكي ، پدر كشيش ، شخصيت دليل همين به درست و است مذهبي تصويرسازي
در.است آرامشبخش حدودي تا حتي و محترم چهرهاي اما دارد ، جسمي ضعف نقطه شخصيتها
اين از جدا اما است لذتبخش خواندشان كه برميخوريم متنوعي مسائل به گربه و موش رمان
پي رمان اعماق در نفوذ با.ميكند جلب خود به را ما توجه ديگري دليل به كتاب اين مسائل
:داده ادامه رمان اين در را "حلبي طبل" خود رمان اولين نهفته مايه درون گراس كه ميبريم
را آنها دولت كه سياستهايي است ، سياست و جنگ عصر اين در انسان فردي خصيصههاي بقاي كه
شگفتي قدرتهاي (نميرسد هم پا به 4 قدش كه) حلبي طبل قهرمان همچون مالك.ميكند تعيين
مسابقه در اينكه از:كه است اين از ناشي تنها قدرت اين و ميشود او بقاي سبب كه دارد
چون ميشود ، برنده اوبازندهاند آن در همه كه مسابقهاي شده ، محروم بدهد نشان خودي
عوضي موش با را آدماش سيب (دولت؟ يا) گربهاي كه است پسري همان برنده.ندارد برد شانس
وابسته كيشي به مخفيانه و عميقا علاوه به او اما.ميزند جست آن روي ناگهان و ميگيرد
واقعا وضعيت كه غيرنظامي و نظامي مقامات دنياي از را او تنها نه وابستگي اين كه است
.ميكند جدا نيز محترم كشيشان دنياي از كه دارند ، اسفانگيزي
نوميدي آهنگ كه ميرسد گوش به طبلي تولوپ و تالاپ صداي همواره نويسنده اين كمدي بطن در
به تنها دارد ، موذيانهاي و فراگير حضور قدرت كه زمانهاي در ميگويد ، و مينوازد را
و كند ياري هم شانس اگر و شد چيره قدرت اين بر ميتوان احساساتي و عجيب رفتاري واسطه
آينده در كه است شگفتي بس جاي و ميشود تقويت بودن عجيب روحيه اين باشيم ، غيرعادي افراد
تحصيلات ، لاتين ، يادگيري:ميآيند در آب از سنتي ارزشهاي همان ما ارزشهاي
ميكنند پهن مقامات كه دامي از گريز براي اما.پارسايي و اخلاقي بسيار ماجراجوييهاي
زمان اين تا گراس رمانهاي مكان.كنند جلوه عجيب هم ارزشها اين حتي كه كرد كاري بايد
او ، تلخ درس فراگيري ميكند ، استفاده موقعيتي چنين از او وقتي البته و بوده نازي آلمان
.شد خواهد سهلتر مراتب به خواننده براي
ارتش و مدرسه مقامات به - ملتي به كند توجه نازيها به آنكه از بيش گربه و موش در اما
به جنگ زمان آلمان از گراس من عقيده به.جنگاند حال در كه ميپردازد - دريايي نيروي و
امروزه كه ميرود كار به سيستمهايي براي استعاره اين و كرده استفاده استعاره يك عنوان
.هستند بشر دشمن غرب ، و شرق ،"مترقي" دنياي اين جاي جاي در
آگوست 1963 - تايمز نيويورك
شعر
6_ شعرسازي مانيفست
صفاييتبار حامد
از نميتواند باز اما "است زيباشناختي تاثير ايجاد شعر هدف":ميگويد آنكه با براهني
توضيح و ميكند معنا را خود شعر ناچار و بگريزد است مستولي او ذهن بر كه معنا چنگال
و چگونگي و شده گرفته كار به زبان او.نشود فهميده كه است نگران هنوز گويي ;ميدهد
آن چگونگي و معنا ساختار توضيح به نيازي.ميدهد توضيح را زبان اين گرفتن كار به چرايي
بهكارگيري دلايل كه دارد واهمه.نشود فهميده دارد واهمه كه چرا ميدهد توضيح اما نيست
.نشود فهميده ندهد معنا اصلا يا بشود مستفاد طور اين معاني اينكه براي زبان گونه اين
را خودش شعر شعر ، به فرد آگاهترين واضع عنوان به شاعري وقتي و ميدهد توضيح هم باز پس
كه نحوي به است معنا و زبان ريختن هم به شعر قصد كه بپذيرم نميتوانم من ميدهد توضيح
.باشد افتاده تعويق به زبان نفع به معنا اگر حتي !باشد شعر دوم امضاكننده خواننده
ميخوانيم را ، نوشته خود را ، نوشتن عمل ما":ميدهد ادامه طور اين را خود توضيح براهني
كلمات اطراف در كه است فضاهايي آن از ما پرسش نوشتن ، عمل اين در و را نوشته معناي نه و
شعر در ساده كردن نگاه" ،"روزمي يك" ميگوييم "هستي من روز يك" نميگوييم.دارد وجود
جاهاي اين كشيدن بيرون در نوشته واقعي زيبايي ،"دارد اهميت ديدن نيست ، كافي عاشقانه
هم من نميبينمم ، هم من نخواباني ، مرا تو اگر نبيني ، مرا تو اگر":است مخفي
حافظه در "نميخوابانمم" و "نميبينمم" آخر در شخص اول مفعولي ضمير آن "نميخوابانمم
و تغزل همه اين بهرغم ايرانيان ، عرفاني و تغزلي ويژه به هنري ، فرهنگي ، شعري ، دستوري ،
نكرده بيان را عشق صورت اين به شخص اول مفعولي ضمير بيان از پيش كسي بود ، شده گم عرفان
اين در كه ،"نميبينم را خودم هم من نميبيني مرا تو اگر" ميشد ، گفته بايد يا.است
آن به فارسي زبان كه ميداديم نشان بايد يا و داشتيم ، سروكار عادي سراپا چيزي با صورت
طور همان ميداديم ، نشان بايد يا و است ، بوده ناقصي زبان ميبينيم ، را عشق ما كه صورت
ما مثل عاشقي فقط ولي است داشته را ظرفيت اين فارسي زبان كه دادهايم ، نشان كه
.كند كشف را ظرفيت آن ميتوانست
ميكشد بيرون و كرده برجسته را آن نيز براهني خود و ميزند موج سطرها اين در كه چيزي
سادگي به او ميدهد انجام استادانه واقعا را كار اين او اما است شعر در زبان منطق حضور
و ميداند شعر عرصه مايشاء فعال را زبان منطق و ميكند عوض زبان منطق با را شعر منطق
ميشنويم را آن همواره كه منطقي آن با زبان منطق چون كه است اين ميگيرد كه نتيجهاي
ميداند تنها نه اواست افتاده شعري اتفاق يك نتيجه در زباني اتفاق يك پس دارد تفاوت
جمله "نميبينم را خودم هم من نبيني مرا تو اگر" جمله كه ميكند عيان را اين بلكه
با خبري ساده جمله يك است نيافتاده آن در هم شعري اتفاق هيچ و شعر منطق هيچ است سادهاي
فعل ته به كه مفعولي "م" آن با "خودم" جاي وقتي چطور پس دستوري ساده كاملا قواعد
"م" شدن چسبيده كه است اين واقعيت.ميشود صادر دربارهاش شعر حكم ميشود عوض ميچسبد
جابهجايي اين اصولا و نميآورد وجود به شاعرانهاي چيز هم باز فعل ته به مفعولي
كه است همان معنا برنميدارد عادي منطق و نثر منطق شكستن و شعر منطق طرف به گامي دستوري
اين در شاعرانگي هيچ و شاعرانه شكل هيچ "نميبينم را خودم هم من نبيني ، مرا تو اگر" گفت
.ندارد وجود خبري جمله
بعد و "روزمي يك":ميگويد شاعر وقتي باشد واضحتر هم باز شايد شد زده قبلتر كه مثالي
منطق ريختن هم به حتي اين كه گفت ميتوان آيا "هستي من روز يك" كه كند اعاده را معنا
هم به در و گذاشتهايم كنار را توصيفي و روايي شعر منطق صورت اين در آيا است؟ زبان
به جملاتش از كه معاني در براهني.برداشتهايم گامي شاعرانگي ايجاد و عادي منطق ريختن
دايره از بيرون كه است زبان اين و است منطقي اتفاقا شعرش كه ميكند اثبات ميدهد ما
منطق دستوري منطق با بازي كه گفت ميتوان آيا حالا است جريان در بوده حال به تا كه منطق
زياد فكر و بحث به نياز و است پيچيده قدري سوال ميرسيد نظر به نميكنند؟ ايجاد را شعر
جواب شايد نداده ، مستدل صورتي به را آن جواب براهني دكتر كه است سوالي حال هر به دارد
ديگر بار يك را سوالنميديد پاسخ به نيازي كه بوده آشكار و واضح ايشان براي قدر آن
يا روايتها يا شعر كردن چندزباني با و زبان منطق ريختن هم به با آيا ميكنيم تكرار
ميشود؟ ايجاد شاعرانگي عنصر و شعر منطق دستوري و روايي منطق چندگانگي با بگوييم درستتر
ختم جا همين به سوال اين و مشكل رسيد؟اين شعر به ميتوان طريق اين از اساسا آيا و
شاملو نقد در براهنيميگردد مربوط نيز نوشته نيما و شاملو بر كه نقدي در بلكه نميشود
زبان تطبيق و صرف زبانشناسي بررسي به شعر منطق انگاشتن ناديده و حذف با اساسا نيما و
منفك و دارد دوسويه رابطه زبان با شعر منطق كه حالي در برميآيد شعر با آنها پيشنهادي
و هم با آنها ارتباط و واژهها انتخاب و تنظيم شكل در منطق اين كه چرا نيست زبان از
پديد وجهي چند جهاني - نميپذيرد اصلا را مورد اين كه - متنيشان خارج ارجاعات
شاعرانگي و بگذاريم كنار را شعر آن مختص و موجود منطق اگر جهان اين به نگاه در ميآورند
زباني حيطه در شعر گرفتن قرار و ميگيريم قرار زباني حيطه در صرفا بگيريم شعر از را
آن درباره گزارههايي از يا كنيم برخورد سليقهاي شعر با كه دارد را خطر اين صرف
.." ،"معلوم پيش از نيما شعر" مانند چيزهايي نيستند اثبات يا نفي قابل كه كنيم استفاده
شعر اين كلمات از نيمي از بيش" يا "است شعري نوع چه اين واقعا" ،"است خوبي شعر شعر ، .
".است زائد
منتقد + خواننده + نويسنده
ساعدي غلامحسين نوشته "نشان و بينام واهمههاي" درباره يادداشتي
جامعه تحقيرشدگان تصوير
شيرزادي فرزام
چهاردهم در ايراني ، نمايشنامهنويسان و داستاننويسان درخشانترين از "ساعدي غلامحسين"
سال از را داستانهايش و نمايشنامهها نخستين ساعدي.شد متولد تبريز در ماه 1314 دي
كه بود فرانرسيده چهل دهه هنوز.رساند چاپ به "آرش" و "صدف" ،"سخن" مجلههاي در 1334
سالهاي 1340 از را داستانهايش مهمترين ;شد سرشناس چهرهاي نمايشنامهنويسي زمينه در
كلاه با آي" ،"ورزيل بهدستهاي چوب" چون نمايشنامههايي نوشتن با او.كرد منتشر بعد به
و بينام واهمههاي" و "لرز و ترس" ،"بيل عزاداران" داستانهاي و "جانشين" ،"بيكلاه آي
تثبيت ايران نوين خلاقه ادبيات نويسندگان بهترين از يكي عنوان به را خود جايگاه "نشان
در و درگذشت فرانسه در گوارش دستگاه خونريزي علت به آذرماه 1364 دوم در ساعدي.كرد
است يادداشتي ميآيد پي در آنچه ;گرفت آرام "هدايت صادق" كنار در "پرلاشز" گورستان
سال در ماهريز انتشارات را كتاب اين ;"نشان و بينام واهمههاي" داستان مجموعه درباره
.است كرده منتشر 1379
مشكلات ساعدي.دارند جريان داستاني فضاي يك در مجموعه اين داستانهاي تمام گونهاي به
شهري جامعه اساسي مصيبتهاي و مشكلات از گويايي نمونه عنوان به را جامعه ضعيف اقشار
بيهوده كار يكنواخت ، روزهاي گذران از كه ميگويد آدمهايي محقر زندگي از و ميكند بيان
بتوان شايد.ميرسند _ دوبرادر داستان _ خودكشي حتي و مرگ جنون ، به اجتماعي امنيت عدم و
ارواح بر است شكست اجتماعي _ رواني آثار بررسي ساعدي داستانهاي درونمايه كه گفت
با برادر دو زندگي حول داستان _ برادر دو _ مجموعه اين داستان اولين در ;زمانه مردمان
حساس ، بسيار بدبين ، روشنفكري اصطلاح به بزرگتر برادر.ميگذرد يكديگر متضاد شخصيتهايي
را خود هيچگاه و است راه به سر ظاهر به و مرتب اداري ، كوچك ، برادر و است تنبل و بيكار
.است دروغين و پوشالي زندگي ، به كوچك برادر وابستگي اما.نميبيند چيزي و جايي به وابسته
كرمها و حشرات از مملو خانهاي در كه دو آن گوييسرگردانند دو هر نوعي به درواقع
عاقبت ، .پوچي و ريا حقه ، از آكنده جهاني در هستند كرمهايي ميزيند ، قبرستان نزديك
برادر درواقع.ميكشد را خود و ميآيد جان به انگلي زندگي و تنهايي از بزرگتر برادر
به دارد ، راهش به سر ظاهر به برادر با كه كتككارياي و فحش و جدال همه آن از پس بزرگتر
را برادر دو رابطه ساعدي غلامحسين ;نمييابد خود كردن حلقآويز جز راهي و ميآيد تنگ
قهرمانان ياد به را مخاطب بزرگتر برادر كه گفت بتوان شايد.است داده نشان استادانه
از بسياري همچون هم اينجا در كه چرا.مياندازد "صادقي بهرام" داستانهاي شكستخورده
آنقدر هم كوچك برادر و است بيهدفي و سرگردان عجيب ، آدم بزرگ برادر صادقي ، داستانهاي
دادن نشان با ساعدي.نميكند درك را بزرگش برادر مسائل كه است توخالي هدفهاي گرفتار
از روانشناختي تصويري حساس ، مردم از بسياري بر جاري زندگي تحمل غيرقابل ركود تاثير
.ميرساند ظهور منصه به را جامعه تحقيرشدگان
پيرزني _ گدا داستان _ است شده نوشته زيبا و موجز بسيار كه مجموعه اين ديگر داستان در
انساني نوعي ، به دنيا اين در بزرگتر برادر همچون نيز او ميدهد ، شرح را خود آوارگيهاي
آواره شوهرش مرگ از پس اما بوده ، زندگي و صاحبخانه روزگاري "بزرگ خانم".است زيادي
گدايي به پيرزن و نميدهند راه خود خانههاي به را او فرزندانش.است شده خيابان و كوچه
خانه به و ميگريزد ميدهند ، گداخانه تحويل را او وقتي.روميآورد شمايلگرداني و
.برخاستهاند حقيرانه نزاعي به او ترك ما سر بر كه ميبيند را فرزندانش آنجا در ;ميآيد
ميكند توصيف را جامعهاي خشم ، و حسرت با و ميشود نقل پيرزن نظرگاه از "گدا" داستان
نابود نيز فرزندي و مادر عواطف حتي و فردي منافع حفظ.است انسان دشمن انسان آن در كه
جامعه زوال از نشانهاي چون را كهنه شمايل كه _ را پيرزن ذهني پريشاني ساعدي.است شده
از "گدا" داستان بيگمان.ميكند مجسم غيرانساني زندگي ، با برخورد در _ دارد همراه به
به وابسته زيبا و شكيل داستان اين.است ايران معاصر ادبيات فراموشنشدني داستانهاي
.ميدهد نشان را فاجعه عمق و ماست زمان مسائل و امروز زندگي
و عميق بسيار را انسان يك رواني و مادي درماندگي و فقر واقعيت داستان اين در ساعدي
بويي و عطر داستانهايش به گيرا و گزنده طنزي از جستن سود با ساعدي.است كرده بيان موثر
كردن مطرح.است موفق بسيار داستان فضاي يكنواختي از گريز در شيوه ، اين با و ميبخشد خاص
سيگار و تخمه به بزرگ برادر وافر علاقه و كوچك برادر خوردن تخممرغ روز هر _ چون نكاتي
مخاطب داستان پرتنش فضاي در _ سالم تخمهاي يافتن براي تخمهها ، پوست ميان در او كاوش و
كه باشد لذتي مجموعه ، اين داستانهاي مشخصه اصليترين شايد ;ميكند دور ملالزدگي از را
.ميشود نصيبش آنها خواندن از _ ادبي منتقد تا گرفته كتابخوان گراي تفنن از _ مخاطب هر
است ديگري نكته داستان ، هر خواندن از پس كتاب ، خواننده واداشتن فكر به و تامل همچنين
.ميكند تحسينبرانگيز را ساعدي داستانهاي كه
به و ظرافت و ايجاز با كه است مجموعه اين ديگر داستانهاي از هم "سعادتنامه" داستان
:مجموعه اين ديگر داستانهاي.است شده نوشته داستاننويسي در خاص تكنيك نوعي بستن كار
برخوردار بالايي قابليتهاي از هم "ديگران حضور در آرامش" و "تب" ،"خاكسترنشينها"
.نميگنجد مقال اين در هم آنها مختصر شرح متاسفانه كه هستند
اميدها و بيمها چه
چرا اينكه آن و ميپردازد بنيادين پرسش يك به خود كار ابتداي در "بلند خيز يك شوق"
داشتند؟ نقش امر اين در عوامل كدام دهند؟ ادامه خود فعاليت به نتوانستند اتحاديهها
دوره در و داشتهاند وهمناك گاه و نارس ، كوتاه ، بسيار عمري ايران در صنفي جنبشهاي
برجاي خود از جرقهاي تنها تاريخ دل در و رفتهاند و آمدهاند شهابي چون خود كوتاه
حتي گاه و دشوار بسيار آنان پيرامون مداركي و اسناد انتشار جهت همين به.نهادهاند
.ميپردازد موضوع بدين كه است قطره انتشارات از كتابي "بلند خيز يك شوق"مينمايد ناممكن
.نگاشتهاند سعيدي ناصر و محمودي جليل را كتاب اين
يوسفي مجيد
طي كه كارگراني پيرامون است كتابي هويداست عنوانش از چندانكه "بلند خيز يك شوق" كتاب
اقشار مساوي تا كنند جانانهاي دفاع خود صنف و خود از داشتهاند سعي سال به 200 نزديك
اغلب و كردهاند طي را صعبالعبوري گاه و طولاني راه اينان.شوند انگاشته اجتماع ديگر
.ماندهاند بينتيجه هم
است ، داده رخ و 1300 سال 1285 دو در كتاب اين روايت به كارگري منظم تشكلهاي در عطف نقطه
نخستين سال 1285 در".ميشوند محسوب اهميتي پر سالهاي ايران كارگران براي كه سالهايي
يك ايران كارگري جنبش تاريخ در بار اولين براي سال 1300 در و شد تاسيس كارگري منظم تشكل
كارگري جنبش تحليلي - تاريخي بررسي حاضر كتاب موضوعآمد وجود به فراگير نسبتا تشكل
بر در را رضاشاه سلطنت سالهاي و قاجار سلطنت اواخر مشروطيت ، انقلاب مقاطع كه است ايران
نخستين كه است نكته اين مبين كارگري جنبش روزشمار و تحليلي تاريخ (13) ".ميگيرد
و مشروطه انقلابي جنبش از برآمده هيجان و شور تاثير تحت از 1285 كارگري اعتراض نمودهاي
نميتوان.بود آمده پديد روسيه در زمستان 1283 /از 1905 كه بود انقلابي وضعيت تداوم نيز
جا يك" ولي كرد ، تعيين را كارگري اعتراض اولين زمان و مكان اطمينان ، با و روشني به
بارگاه به كشتي از را روسها كالاي بارها كه انزلي كرجيبانان و قايقرانان كه ميبينيم
اگر كه داشتند اعلام نمودند "كرايه اضافه" تقاضاي و گشتند متحد ميآوردند ، ساحلي
...باشد اعتصاب به تهديد نخستين آن شايد.كشيد خواهند دست كار از نپذيرند ، را تقاضايشان
(111) "
شمار كه كنندگان اعتراض اجتماع.ميكند ذكر شوال 1324 را 4 اعتراض وقوع زمان رابينو
سپاهياني حكومت":كردند تلگراف ملي شوراي مجلس به نامهاي شكايت شده ، ذكر تن آنان 3000
.شد كشته ماهيگير يك داد رخ كه خوردي و زد اثر در و فرستاد گران اعتصاب سركوبي جهت را
با رهبران از تن دو ميانجيگري پذيرفتن از چنين هم آنها.نشدند تسليم ماهيگيران اما
را دو آن فراوان دشنامهاي نثار با و زدند تن شريعتمداري و اكرم وزير يعني محلي نفوذ
رشت اهالي و يافت بسيار آوازه شمال مردم ميان در اعتصاب آن.فرستادند پس باز
قيام است ، معتقد آدميت".دارند ابراز را خود احساسات روسي كالاهاي تحريم با ميخواستند
از يكي كه بود ، انزلي مجاهدين فرقه فعاليت نتيجه اول درجه در انزلي ماهيگيران
شاخههاي كلي طور به كه ميدهد توضيح سپسميآمد حساب به "عاميون اجتماعيون" شاخههاي
و داشتند نفوذ شمال در بودند ، "عاميون اجتماعيون" از همگي كه مجاهدين فرقه چهاردهگانه
.ميكردند فعاليت
اين آوردن شمار به ناچيز و كارگر طبقه تحقير كه است معتقد بلند خيز يك شوق كتاب مولف
پيروزي از پس":است بوده عادي و مرسوم نيز روز آن جامعه نخبگان بين در حتي طبقه
درصد يا 4/17 كرسي اول 24 مجلس در كه بود اندازهاي به صنفها اهميت مشروطهخواهان
واجد نمايندگان تقسيمبندي در تنها نه كه حالي دردادند اختصاص خود به را نمايندگان
كارگران از ذكري نيز انتخابات نامه نظام در حتي بلكه نشد ، برده كارگران از نامي شرايط
نامزد اينكه به رسد چه نداشتند ، دادن راي حق حتي اول مجلس در كارگران حساب اين با.نشد
(26) ".بشوند نمايندگي
بهمن در 8 ملي شوراي مجلس چهارم دوره نمايندگان" ميآورد مثال شاهد ديگر جاي در و
شاه علي محمد به ساليانه مقرري تومان هزار كه 30 كرده تصويب آرا اكثريت و شتاب با 1300
.شود داده -بود شده بسته توپ به مجلس او فرمان به كه كسي و خواهان مشروطه قاتل - مخلوع
.ندادند نشان خود از كارفرما و كارگر روابط تنظيم كار در رغبتي نمايندگان همين اما
را چيز چند بنده انشاءالله..":گفت احتياط با اسكندري ميرزا سليمان كه زماني
روابط قانون يك داشتن بالاخره و ادارات براي استخدام قانون داشتن...ميكنم يادآوري
...آيد حاصل عموم آسايش رفاه اسباب و شود درست مردم همه تكليف تا كارفرما ، و كارگر بين
مخالفت به زبان.نداشت هم را محتاطانه عبارت همين شنيدن تحمل تاب انوار يعقوب سيد."
و خواست خدا اگر ولي هستند كارفرما همه و نداريم كارگر ايران در هنوز":گفت و گشود
وقت آن شد پيدا كارخانجاتي و شد مفتوح زراعت و تجارت باب و كرد پيدا اهميت ما مملكت
كارخانه نه و داريم كارگر نه حالا اما.آمد خواهد كار روي كارفرما و كارگر روابط قانون
(165)"...باشد داشته كارگر كه داريم راهآهن نه و داريم
جنبش فكري پشتوانه و انگيزه ميگيرد ، قرار نظر مد همه از بيش كتاب اين در كه آنچه
از غير مسائل به نميتوانستهاند هويداست صنوف اين بطن در كه دلايلي به كه است كارگري
حركتهاي موتور عنوان به كه فكري جريانهاي جهت همين به و بپردازند خود كاري حوزه
كه هرگاه آنكه چه.است بوده كننده تعيين بسيار بودهاند موجود روابط اين بطن در كارگري
هم نسبت همان به دادهاند ، بروز خود از جامعه فرهنگي و سياسي عرصه در جدي حضور آنان
مهمترين بودهاند ، نبرد در سرمايه صاحبان و حاكمان با مبارزه فرايند در كارگري جنبشهاي
حزب دهد قرار خود حمايت مورد را كارگري جريان توانسته اخير سال در 100 كه حزبي
به حزب اين داشت ، قرار روسيه دموكراسي سوسيال تاثير تحت عقايد حوزه در كه بود اجتماعيون
به نسبت همه از بيش ايشان جهتگيري.آمد وجود به او از متاثر و "عمواوغلي حيدر" رهبري
متمايل دهقانان و كارگران از حمايت و ايران در خارجي قدرتهاي مداخله عدم استبداد ، نفي
.بود
نشان فراوان علاقه صنف اين به كه بود فكري حوزههاي ديگر از دموكرات حزب ديگر سوي از
.ميداد
:آنان عملكرد و (دموكرات حزب) سوسياليستي گرايش
كارگران حقوق از دفاع به وي.بود "كرماني آقاخان ميرزا" ايران در سوسياليسم فكر پيشرو
.نمود بحث اجتماعي امتيازات يكسان توزيع و مالكيت محدوديت و ثروت در مساوات از و برخاست
.ميشدند محسوب سوسياليستي گرايش رهبران ديگر از "زاده تقي" و "رسولزاده محمدامين"
تحول سير به وياست موجود شد ، منتشر.ق سال 1328 در كه رسالهاي در رسولزاده ديدگاه
جوامع دگرگوني براي طبقاتي كشمكش همچنين و جوامع شكلبندي تاريخي مراحل تاريخ ، مادي
گروهي به اول مجلس به ورود از پس ولي داشت مذهبي و سنتي تحصيلات تقيزاده.داشت اعتقاد
را مشروطه هدف ملاكين ، از انتقاد ضمن وي.داشت شباهت سوسياليسم به عقايدشان كه پيوست
تساوي سياسي ، مساوات از غير سوسياليستها.ميدانست اقتصادي - اجتماعي وسيع اصلاحات
در فقط را سوسياليستي انقلاب ايشان البته.مينمودند تبليغ نيز را اجتماعي و اقتصادي
تشكل پرولتاريا طبقه و يافته تكامل سرمايهداري اقتصاد كه ميدانستند پذير امكان صورتي
در تنها ميشد ، محسوب سوسياليسم اصول ديگر از كه مالكين اراضي ضبط همچنين.كند پيدا
.ميشد عملي سوسياليستي انقلاب پيروزي پرتو
بلكه باشد صنف اين پيرامون واقعيت گوياي تنهايي به نميتواند ايران در كارگري مسئله اما
ميتوانند كه هستند اقشاري ديگر از سرمايه صاحبان واكنشهاي و كنشها در موشكافي
تمام در ملي بورژوازي يا و سرمايه صاحبان.نمايند باز را جنبشها اين تحليلي گرههاي
نظام و خارجي سرمايهداران":ميگرفتند قرار تهديد مورد نقطه دو از خود حيات دوران
مواردي در حتي و ميگرفتند را بومي رقباي رشد جلوي خارجي سرمايههاي"."حكومتي
مثال عنوان به.ميكشاندند ورشكستگي به را ايراني سرمايهداران نوپاي كارخانههاي
صنيعالدوله خان قلي مرتضي توسط سال 1273 در كه دولت دروازه نزديكي در ريسندگي كارخانه
به داشت ، بالايي كيفيت آن محصولات و شد تاسيس شاهرودي ، به معروف تاجر ، تقي محمد حاج و
".شد ورشكست آوردند ، پايين را كالاهايشان بهاي موقتا خارجي توليدكنندگان آنكه دليل
(31)
خارجي سرمايهداران جبهه يعني جبهه دو عليه ميبايست نوظهور ملي بورژوازي ترتيب اين به
نوزدهم قرن سالهاي در كه كارخانجاتي عمدهترين.كند مبارزه بيثبات حكومتي نظام و
حد تا كارخانجات اين رشد واقع در.بودند فلزسازي و نساجي كارخانجات داشتند ، فعاليت
درستي به نيز اقتصادي آنتروپرونرهاي و داشت بستگي طبيعي و بالقوه ظرفيتهاي به زيادي
كشاورزي محصولات كشت.كردند صرف بالقوه جهات اين كردن صنعتي جهت در را خويش سرمايههاي
توليد براي سرمايهگذاري امكان فلز ، غني معادن وجود و پنبه ابريشم ، كرم پرورش چون
ابريشمتابي كارخانه صنعتي واحد بزرگترين مثلامينمود فراهم را نساجي و فلزي محصولات
و ريسمانريسي كارخانه ديگر ، بزرگ كارخانه.داشت كارگر كه 150 بود گيلان در امينالضرب
احداث صنيعالدوله حمايت با (1894) سال 1312 در كه بود شاهرودي محمدتقي حاجي چلواربافي
بر در را شركت سرمايه درصد كه 56 داشت وجود تاب دوك جمعا 2300 كارخانه اين در.شد
.ميگرفت
نوزدهم ، قرن اواسط طلب اصلاح صدراعظم جانب از ويژه به _ تلاشهايي نوزدهم قرن طي
اين البته.گشت مواجه شكست با سريع خيلي اما ;گرفت انجام كارخانه تاسيس براي _ اميركبير
و مدرن كارگران و كارفرمايان فقدان همچنين و راهآبي و شوسه راه فقدان به توجه با امر ،
نوپاي صنايع از دفاع براي قيمتگذاري سياستهاي اتخاذ در ايران دست بودن بسته همچنين
اينها ، كنار در.نداشت تعجبي _ بود آمده ايران بينالمللي قراردادهاي در كه _ كشور
قيمت ارزان صنعتي توليدات همانا كه بودند روبهرو جديدي رقيب با سنتي دستي صنايع
است ، شده منتشر نوزدهم قرن دوم نيمه در كه اصفهان جغرافياي كتاب.بود غرب وارداتي
.ميدهد دست به اصفهان در پارچهبافي ويژه به سنتي دستي صنايع وضعيت از اسفباري تصوير
نشان افول و رفتن تحليل حال در شهري همچون كتاب اين در دستي صنايع مهم مركز اصفهان ،
داشته شهرتي دستي صنايع نظر از كه نيست شهري كه تهران به آن ساكنان كه است شده داده
.ميشود يادآور كاشان مورد در ديگري نويسنده را وضعيت همين.ميكنند مكان نقل باشد ،
بافندگي واسطه به كاشان ساكنان چهارم يك زماني چند هر كه ميشود يادآور نويسنده اين
آنها همه.ق سالهاي 1870/1287 حدود در يعني كتاب ، نوشتن هنگام در ميكردند ، عمر گذران
جزئا تا نوشتند شاه به بازاريان كه متعددي طومارهاي.بودند شده پراكنده و بيكار كار از
يك كه دليل اين به دستكم ;ماند بيپاسخ همه كند ، جلوگيري خارجي كالاهاي ورود از كلا و
بود كرده امضا خارجي قدرتهاي با ايران كه بود بينالمللي قراردادهاي خلاف تصميمي چنين
.نبود تحمل قابل قدرتها اين براي مسلما و
چرا اينكه آن و ميپردازد بنيادين پرسش يك به خود كار ابتداي در بلند خيز يك شوق كتاب
داشتند؟ نقش امر اين در عوامل كدام دهند؟ ادامه خود فعاليت به نتوانستند اتحاديهها
از همواره كارگري اتحاديههاي چون كه است معتقد پرسش اين توصيف و تشريح پي در نويسنده
اين نميتوان ميگرفتند ، قرار احزاب منافع راستاي در و ميشدند تغذيه ديگران سوي
.نمود اطلاق مستقل و خودجوش را جنبشها
و نظرات است خواسته جرياني هر از بيش كه ميداند حزبي مهمترين را توده حزب نويسنده ،
سران از يكي كتاب به ادعا اين گواه براي و نمايد تحميل كارگران به را خود حزبي ايدههاي
به نظري" نام به كامبخش عبدالصمد كتاب"كه است معتقد و دارد اشاره ايران كمونيست حزب
با كامبخش.است رسانده افراط به را تلقي اين "ايران در كمونيستي و كارگري جنبش
عمل هر واقع در حزبي ، تاريخ قراردادن اساس و كارگري جنبش تاريخ و حزبي تاريخ درهمآميزي
اساسي فرضيه.ميكند قلمداد خويش نظر مورد حزب پرداخته و ساخته را كارگري جنبش در مهمي
يا و حزبي رسمي سازمانهاي به تعلق و وابستگي بدون كارگر طبقه كه است آن ديدگاه اين
(14) ".نيست خود موثر سازماندهي به قادر حزب به وابسته تشكلهاي
شد ، يادآوري كارگري جنبشهاي هدايت در حزبي تحركات و عوامل عنوان به كه آنچه وراي اما
موجود سياسي جريانهاي به تمايلي فكري مشرب در اگرچه كه بودند نيز ديگري سردمداران
.بودهاند جريانساز كارگري جنبشهاي بخشيدن تعميق و تكوين در نيز خود اما داشتند
يك كسوت در تنهايي به شايد كه بودهاند افرادي دست آن از پروانه محمد و دهگان محمدتقي
.نمودهاند عمل حزب
اتحاديههاي مركزي شوراي و شد برداشته "بلند خيز"دهگان مديريت تحت دوم 1300 نيمه در
.بود آن مسئول مدير وي كه شد منتشر حقيقت روزنامه بعد كوتاهي مدت.گرفت بنياد كارگري
دهگان كردن دستگير درصدد حكومت بار چند.شد توقيف سپس و منتشر ماه 1301 تير تا حقيقت
خانهاش به دستگيريدهگان براي مامورين حقيقت توقيف با زمان هم:ميگويد پسرش.برآمد
سوي از دوم 1301 نيمه در.بود شده مخفي وي زيرا برميگردند خالي دست و ميريزند
سرخ سنديكالهاي بينالملل كنگره چهارمين به و برگزيده نماينده عنوان به اتحاديهها
به.نيست دست در او سياسي _ اجتماعي فعاليت درباره مشخصي اطلاعات از 1302 اما.شد اعزام
.....باشد گرفته كناره فعاليت از مقطع اين در ميرسد نظر
.بود داده حقيقت انتشار براي شركتي تاسيس از خبر دهگان روزنامه ، نخستين شماره چند در
.كنند خريداري را مذكور شركت سهام كه بود كرده دعوت اشخاص از اطلاعيهاي ، چاپ با وي
كه اشخاصي به فقط":داشت تصريح فوق اطلاعيه.بود شده تعيين تومان قرار 5 از سهم هر قيمت
هيات يك توسط حقيقت روزنامه" ".ميشود فروخته سهم ميگردند ، محسوب رنجبر طبقه جزو
فرقه مركزي كميته عضو) پيشهوري جعفر مثل اشخاصي دهگان ، جز به.ميشد "اداره تحريريه
بهمن ،(معلمين اتحاديه عضو دو هر) اميد خان ميرزاحسين و لساني ابوالفضل ،(ايران كمونيست
.مينوشتند روزنامه در هم ديگر نفر چند و شيداني
كارگران از گروهي همراه به _ چاپ صنف زحمتكشان از _ كارگري جنبش عضو ديگر پروانه محمد
در مشروطيت فرمان صدور از پس.داد سازمان تهران در را ايران كارگري اتحاديه نخستين
و گرفت فزوني چاپخانهها مشتريان شمارآمد پديد اساسي تحول ايران نشر و چاپ بازار
كارگران افزودند ، چاپخانهها كار ساعت بر كارفرمايان.يافت افزايش "سفارشات"
"كار اضافه" و دستمزد از نه ولي بودند ، چاپي كارهاي انجام مشغول بيوقفه چاپخانهها
با كه خانهها چاپ كارگران امضاي به مكرر نامههاي.داشتند "شغلي امنيت" نه و بود خبري
ديگر و علوم وزير الوزرا ، رييس براي ،"مطابع كارگران" ،"مطبوعات اعضاي" عنوانهاي
شور از پس _خانهها چاپ كارگران رو ، اين از.نبود بخش نتيجه ميشد ، ارسال مملكتي مقامات
گرد تهران (امروز خسرو ناصر) ناصريه خيابان در واقع خانههاي چاپ از يكي در _ مشورت و
گونهاي به بتوانند بلكه تا نهادند ، بنيان شهر اين در را كارگري تشكل نخستين و آمدند هم
فقط تشكيلات اين ساماندهي كه دانست بايد البتهبگيرند را خود حقه حقوق يافته سازمان
با همصدا ميخواستند خانهها چاپ كارگران بلكه.نداشت "دستمزد اضافه" و مادي انگيزهي
داشته فعال حضور اجتماعي و سياسي صحنههاي از برخي در مشروطيت نظام برقراري طرفداران
جمادي در المتين حبل روزنامه توقيف دنبال به پيشتر صدايي هم اين عيني نمونه.باشند
روزنامه با همگام چاپخانهها كارگران نشريه ، اين توقيف محض بهشد ديده ق_الثاني 1325ه
نخستين عنوان به ميتوان آن از كه كردند اعتصاب هفته يك حدود در..و داران كتاب نگاران ،
گردن دولتيان همگاني ، اعتراض اين دنبال به.كرد ياد مطبوعات تاريخ در سراسري اعتصاب
.شد توقيف رفع المتين حبل از و نهادند
آنچنان ايران تاريخ پهنه در نتوانسته مدني جنبش يك جايگاه در اگرچه كارگري جنبش تاريخ
اميدوار بدان ميتوان كه گذاشت برجاي خود از پايي رد اما شود ، متجلي بود آن بايسته كه
.نشست نظاره به انتظار ، در دورتر افقي در را آن و بود
فرهنگي نشريات
فرانسه و ايران انجمن
ابك حميدرضا
بسياري روياي شايد كه كاري (Esprit) اسپري مجله تحريريه هيات با مشترك شماره يك انتشار
شده ساله هفتاد امسال كه است فرانسه روشنفكري مجلات از يكي اسپري.باشد مطبوعات اهالي از
.ميرسد سال سه دو به كمتر مفيدشان عمر كه وطني مطبوعات و نشريات براي افسوس و دريغ جاي)
در آن گردانندگان ;شد منتشر كاتوليك مسيحي نشريه يك عنوان به سال 1932 در مجله اين (
كاتوليستي گرايشهاي اينكه وجود با.بودند كرده معرفي كاتوليك صريحا را خود آغاز
رفته اما نبود خاص مذهبي محافل سوي از آنها حمايت معناي به هيچگاه نشريه گردانندگان
نشريه يك به نشريه اين فرانسه ، جامعه در پذيرفته صورت تحولات و تغيير پي در و رفته
جزو هم هنوز و بود مشهور چپش تمايلات به آغاز در كه نشريهاي.شد تبديل دموكراتيك
اوجگيري و شرق بلوك در داده رخ تحولات به نسبت.ميرود شمار به معتدل چپهاي دارودسته
بروز خود از انتقادياي مواضع چنان سوسياليستي حتي و كمونيستي جوامع در موجود تنشهاي
به اسپري شهرت.ميشد ديده كمتر نيز دوران آن دموكرات ليبرال مجلات از بسياري در كه داد
.است دليل چند
و نويسندگان برخي تا است نشده باعث هيچگاه آن متوليان ايدئولوژيك گرايشهاي (الف
محل همواره اسپري كه است دليل همين به و باشند محروم آن در حضور از مخالف روشنفكران
متضاد رويكردهاي با بعضا و مختلف گروههاي ميان كه بوده مختلفي منازعات بسا چه و بحثها
.است درگرفته اروپايي
علايق حوزه ديگر ، فرانسوي نشريات بسياري برخلاف و است بينالمللي نشريه يك اسپري (ب
آن اعضاي كه باشد هم دليل همين به شايد و است گسترده سرزميني مرزهاي فراسوي به را خود
.گرفتهاند ايراني نشريه يك گردانندگان با مشترك پروژه اين انجام به تصميم
اجتماعي يا فلسفي نشريه يك آنها.نميشود محدود خاص حوزه يك به اسپري متوليان توجه (ج
بهتر آن از و سياست به هم و جامعهشناسي به هم و فلسفه به هم اما نيستند خاص سياسي يا
بيايد بازار به پرفروش عامهپسند رمان يك است كافي.ميپردازند روزمره اتفاقات همه به
به را كارشان حاصل و بيندازند جامعه جان به را اسپري يادداشتنويسان و خبرنگاران تا
.كنند نشريه دفتر روانه اسپري سربرگ با شده سياه برگههاي صورت
و متفكران اسپري انتشار ساله هفتاد تاريخ طول در كه شدهاند باعث خصوصيات اين
.كنند همكاري آن با نيز ريكور و آرنت چون سرشناسي انديشمندان
نويسندگان مقالات به را خود صفحات از بخشي مشابه اقدامي در نيز اسپري نشريه است قرار
آنها انتشار دقيق تاريخ هنوز گرچه شدهاند ارسال مقالات اين.دهد اختصاص وگو گفت نشريه
تحريريه سفارش به گفتوگو ، شماره اين در شده چاپ نوشتههاي از مقاله چنداست نشده معين
در و ترجمه آنها نويسندگان از اجازه كسب با نيز مقالات باقي و است شده نگاشته گفتوگو
.است شده منتشر شماره اين
در.است فرانسوي روشنفكري خاص طور به و "روشنفكري" مقوله شماره اين مقالات عمده محور
ايراني متفكر با نسبتي چه سال 2002 و فرانسوي روشنفكر كه برسد نظر به است ممكن امر بادي
است؟ كسي چه عهده به گاهشماري نوع دو اين ميان صدساله چند خلاء كردن پر.دارد سال 1381
انجام گفتوگوهاييها كه بزرگي كار اهميت درك و كرد مراجعه مقالات متن به بايد اما
.ميشود ميسر كه است ارجاع همين سايه در تنها دادهاند ،
روشنفكر".است ديگري چيز از حاكي نوشتهها اما.شدهاند نگاشته سال 2002 در مقالات همه
روشنفكران دغدغههاي خودمان هموطنان از يكي گويي.بخوانيد را "مردد واسطه يك پروتستان ،
.بزنيد كاتوليك روشنفكران مقاله به سري.است كرده منتشر مقاله اين در را هفتاد دهه ديني
هنوز.است غربي متفكران پژوهشي اولويتهاي از دينداري و روشنفكري جمع دغدغه هنوز انگار
همراه به ايراني روشنفكران اميدواري براي نويدي اگر حتي نكتهها اين.كرد تلاش بايد هم
ذهني دغدغههاي ميان فاصله كه ميكنند فراهم نكته اين در تامل براي مجالي باشند نداشته
جهانيشان بگوييم بهتر و فرانسوي مشابهان با ما سرزمين روشنفكران عملي دلمشغوليهاي و
تجهيز با ميتواند ايراني روشنفكر كه روست همين از.نيست خم و پرپيچ و عميق هم چندان
.برود دنيا وقايع استقبال به نقد و خردورزي مهمات به خود
آذربايجاني فلسفه
و شيراز خراسان ، .است كرده تجلي بزرگ شهر سه در موسيقي همچون ما كشور در نيز فلسفه
قرون تفكر براي بخارا اهل ابنسيناي و فاراب اهل فارابي چون فيلسوفاني سيطره.اصفهان
پس.است داشته ماوراءالنهر و خراسان در فلسفه تجلي و ظهور از نشان هجري شش و پنج و چهار
برفراز را فلسفه پرچم دشتكي منصور غياثالدين و دواني جلالالدين و ملاصدرا هم آن از
در گزيدن سكني فلسفه تاريخي حوالت كه بود صفويه دوران در بعدها و برافراشتند شيراز شهر
حوزه در برجسته نام سه اصفهان و شيراز و خراسان كه شد گونه اين و كرد امر را اصفهان شهر
عاري فلسفي تفكر از ما سرزمين ديگر بخشهاي آيا اما.شدند ما سرزمين فلسفي جغرافياي
خود و ندارند نظري چنين ميزنند تاريخي تقسيمات چنين به دست كه آنان مسلما بودهاند؟
داخل تقسيمبندي اين در را استثناها و پرداختهاند كلي برآيندهاي به تنها كه معترضند
.دارد فلسفي سهگانه تقسيمبندي اين به عميقتري انتقاد نصراللهپورجوادي اما.نكردهاند
نگرشي هر با كه است كرده ادعا آمده ، دانش نشر مجله از شماره اين در كه مقالهاي در او
از يكي آذربايجان".است افتاده تقسيمبنديجا اين در شهر يك نام اسلامي ، فلسفه تاريخ به
شهابالدين اشراق شيخ تاريخ تولد و است بوده ما سرزمين فرهنگ در فلسفي مراكز مهمترين
بزرگترين مراغه در جيلي مجدالدين نزد تحصيلش و زنجان سهرورد در (مرگ 587ق) سهروردي
ايران شهرهاي مهمترين از يكي ششم قرن دوم درنيمه مراغه ديگر طرف از.مدعاست اين شاهد
فرهنگي شخصيتهاي از يكي ظاهرا كه بود قرن اين ششم دهه در.است بوده فلسفه آموزش براي
به تا كرد دعوت ميكرد ، تدريس ري در كه گيلي ، يا جيلي مجدالدين از شهر اين سياسي و
با و پذيرفت را دعوت اين مجدالدينبپردازد فلسفه و منطق آموزش به درآنجا و برود مراغه
آنجا در چند سالي و رفت مراغه به رازي فخرالدين جمله از خود ، شاگردان از بعضي همراهي
فخررازي ، و شيخاشراق يعني ششم ، قرن پرآوازه شخصيت دو ترتيب بدين.پرداخت تدريس به
.بود شده تاسيس درمراغه كه هستند مدرسهاي پرورشيافته
مشاهده طوسي خواجهنصير زمان در و هفتم قرن در مراغه در فلسفي و علمي فعاليت اوج البته
بزرگي كتابخانه بود شده بنا طوسي خواجه همت به كه مراغه رصدخانه در كه گفتهاند.ميشود
گردآوري آن در فيلسوفان و منجمان براي فلسفي و علمي كتاب جلد هزار چهار از بيش كه بود
يكي.بود آورده مراغه به و فراخوانده ديگر شهرهاي از نيز را ديگري علماي خواجه.بود شده
دبيران نجمالدين ديگر يكي و داشت اقامت موصل در قبلا كه بود مراغي فخرالدين آنان از
.بود قزويني
پس ايران در فلسفي فعاليتهاي مركز ميگيرد نتيجه پورجوادي كه است مقاله همين پايان در
.اصفهان و شيراز سپس و است بوده آذربايجان خراسان از
نسبت مختلف جنبههاي به جامع نگرشي با همداني معصومي هم دانش نشر اينشماره سرمقاله در
ماهيت درباره اساسي بسيار نكاتي ذكر از پس او.است پرداخته رايانه و فارسي خط ميان
نشان داده ، رخ رسمالخط ماهيت در خلط دليل به كه اشتباهاتي باب در تذكر و رسمالخط
كرده آشكار پيش از بيش را رسمالخط مشكل رايانهاي و ارتباطي علوم رشد چرا كه ميدهد
معضل اين با مواجهه در ميتوانند كه ميكند راهكارهايي به اشاره نيز انتها در.است
.برد خواهند لذت او نوشته خواندن از زبان اهل و ويراستاران.باشند راهگشا
ايراني جامعهشناسي
نظرها و مقالات مجموعه ايران ، اجتماعي مسايل جامعهشناسي
سيفاللهي سيفالله:نويسنده
سينا ، 1381 جامعهپژوهان انتشارات موسسه:ناشر
دانشگاه اجتماعي علوم دانشكده سابق استاد سيفاللهي ، سيفالله نوشته كه حاضر كتاب
روزنامهها در قبلا آنها از برخي كه است مقالههايي مجموعه شامل است طباطبايي علامه
را آن پرداختهاند ، توسعه مسئله به عمدتا كه مقالهها اين.رسيدهاند چاپ به مجلهها يا
نگاهي ميخواهند و داشتهاند نظر در سياسي و اجتماعي اقتصادي ، فرهنگي ، ديدگاههاي از
به پرداختن شيوه چه اگر است فهم قابل و ساده كتاب نثرباشند داشته توسعه به جامع
.است آكادميك شيوهاي موضوعها ،
نظر مورد نارساييهاي دادن نشان با كه است داشته سعي مقالهها اين نوشتن در نويسنده
و شكل نظر از كتابدهد ارائه رسيده نظرش به مشكل حل براي كه هم را پيشنهادهايي خود ،
در سفيد صفحه پنجاه حدود وجود مثلا ;دارد عمدهاي مشكلات متاسفانه صفحهآرايي و شمايل
تقسيم بخش چهار به پيشگفتارها و فهرستها از پس.است چشمگير بسيار صفحهاي كتاب 450 اين
مباحث و مسايل ;ايران در توسعه مباحث و مسايل ;ايران توسعه زمينه در نظري مباحث:ميشود
.جهان و ايران در موادمخدر مصرف سوء به مربوط مباحث و مسايل و ;ايران در پژوهش و آموزشي
|