است بازي جور يك هم اين
تباهي به راهي
لوسآنجلس محرمانه
است خط آخر اينجا
است بازي جور يك هم اين
بازيگر زبان از "يكساعته عكس"
ويليامز رابين
صرافيزاده حامد:ترجمه
دوران در بودنم فرزند تك تنهايي ميكرد نزديك فيلمنامه توي شخصيت به مرا كه چيزي تنها
ميكردم احساس او با زيادي تفاوتهاي وگرنه بود كودكي
.شدهام خاصي دوران وارد احساسي نظر از حالا ميكنم فكر. شدهام رد سالگي پنجاه مرز از
او و كند پيدا برايم را سياه و تلخ فضاي با فيلمنامهاي تا خواستم برنامههايم مدير از
و تلختر فضاي تا سه آن بين در "ساعته يك عكس".كرد پيدا تا سه و نگذاشت كم البته هم
و خواندم را فيلمنامهاش چيزي هر از پيش فيلم ، اين به شدن وارد براي.داشت وحشتناكتري
اين در حتما":گفتم خودم با.يافتم نامتعارف و عجيب تنها ، سياه ، شدت به را آن شخصيت
ويدئويي فيلمهاي ديدن به كردم شروع تازه فيلمنامه خواندن از بعد ،"ميكنم بازي فيلم
.بودم نديده را او قبلي فيلمهاي از كدام هيچ من.رومانك مارك
كه هنوز ميگذرد ، عمرم از سال پنجاه كه اين با رسيدم نتيجه اين به آنها ديدن از بعد
نگاه ميبايست فيلمنامه كنار در خب ، .نديدهام را MTV آثار از زيادي تعداد است هنوز
او به و گذاشتم ملاقات قرار او با فيلمها آن ديدن از بعد.مييافتم در نيز را او بصري
كه ميكرد فكر اولش او.شد شوكه كاملا حرف اين از اوميكنم بازي فيلمش در حتما گفتم
.بزنم حرف او با فقط و فقط است قرار
كه چيزي تنها.بود دشوار و سخت برايم شدت به ترسناك بسيار و پيچيده آدمي نقش در بازي
بود كودكي دوران در بودنم فرزند تك تنهايي ميكرد ، نزديك فيلمنامه توي شخصيت به مرا
اتفاق از شخصيت اين انزواي و تنهايي.ميكردم احساس او با زيادي تفاوتهاي وگرنه
وجوه از كردم سعي خيليميشد ناشي بود داده روي كودكي دوران در او براي كه وحشتناكي
را زيادي تحقيقات دليل همين به.دهم قرار تحليل و تجزيه مورد را او شخصيت نيز ديگري
شخص آن در كه برخوردم اوتيسم بيماري از گونهاي به روانشناسي منابع در و كردم شروع
و خبره شدت به مكانيكي كارهاي در اما ناتوان مختلف آدمهاي با سالم ارتباط از بيمار
.ميگيرد صورت مختلف اشياي طريق از افراد با شخصيت اين ارتباط نتيجه در.است توانمند
.نكردم تبعيت آن از كاملا وجود اين با دادم ، قرار خودم ذهني الگوي عنوان را موضوع همين
مصاحبه ديدن به كردم شروع كه بود اين كردم فيلمنامه شخصيت به نزديكي براي كه ديگري كار
را شخصيت اين از ديگري بعد حالا زنجيرهاي ، قاتلان از گروهي خصوص به و مختلف افراد با
.كنيد اضافه نيز مرا چهره اينها همه بهبودم كرده پيدا
و ميآوردند در بور رنگ به را آن و بودند من موي كردن رنگ حال در گريمورها كه موقعي
آشكارتر برايم را شخصيت اين انزواي و تنهايي حس ميكردند معلوم را او پوشش نوع همچنين
قرار فروشگاه آن گوشه در افتادهاي جسد صورت به كه مغازهاش در وقتي او ببينيد ، .ميكرد
بيرون مكان اين از را پايش وقتي اما ميرسد نظر به معمولياي و منطقي آدم ايستاده ، دارد
با بايد چگونه كه نميداند واقعا او.ميشود خطرناك و وحشتآور شدت به ميگذارد
كه بودهاند زيادي آدمهاي.است قرباني يك او نظرم به.كند برقرار ارتباط مختلف آدمهاي
و بودهام ارتباط در آدمها اين با من البته و داشتهاند فراواني رواني و روحي مشكلات
به برايشان من كه انگار ميكردند حس ميكردم درددل آنها با كه همين بدانيد است جالب
خودم كه حالا اما ميكردم ، بررسي خودم ديدگاه از را قضيه اين.هستم درمان و دوا مانند
ديگري فرد با داشتن رابطه به چقدر آنها كه ميشوم متوجه ميگذارم آنها جاي به را
بازي آخرم فيلم سه در كه منفي شخصيتهاي درباره ديگر نكتهاي بايد.هستند نيازمند
زيادي فيلمهاي.ببخشم آنها به انساني وجوهي تا كردم سعي خيلي:شوم متذكر را كردهام
شخصيتهاي اصلي وجوه كه ميفهميديد كاملا ميكرديد ، دقت آنها به اگر كه كردهام بازي
سه اين در بازي موقعيت كه وقتي همين براي.ندارد آخر فيلم سه اين از كمي دست نيز آنها
شايد كردم ، استقبال آنها از و پذيرفتم را نقشها ترديدي ، هيچ بدون شد مهيا برايم فيلم
.نميآوردم شانس جهت اين از ديگر
اين در فيلمي چنين شركت نظرم به.كردم شركت ساندنس جشنواره در "ساعته يك عكس" فيلم با
بدون ساندنس در فيلم پخش ميكنم فكر البته.بود ضروري فيلم خود براي شدت به جشنواره
كه خيليها براي دليل همين به بنا و است خطرناكي بسيار كار جشنواره آن خصوصيات شناخت
و روانشناسانه فيلم چنين در حضور ميآوردند ، ياد به قبليام فيلمهاي شخصيتهاي با مرا
ميرفتند فيلم ديدن به ذهنيت اين با همه فيلم ، عكس ديدن با.نبود باوركردني نقشي چنين
ميشود ، تقويت شما در حسي چنين ميرود جلوتر چه هر فيلم البته و "!نازي آدم چه واي":كه
باورتان هم خودتان كه ميكنيد تكرار را سينما سالن زده بهت چنان آن پايان ، در اما
.است بوده من بازي فقط و فقط شگفتزدگيها و حيرتها آن تمامي علت ميكنم فكر و نميشود
كرده نااميد و اذيت را علاقهمندانم نقش اين در بازي با نميكنم فكر بخواهيد را راستش
فيلم كه بود باري اولين اين.دادهام انجام هم اين از غريبتر و عجيب كارهاي من.باشم
فيلمي "ساعته يك عكس" اصلا ، كه چرا.نبودم خودم وضع سرو ناراحت چندان و ميديدم را
به دقيقا و ميكردم آرامش و راحتي احساس بار اولين براي نبود قيافه و وضع سرو درباره
فيلمها نوع اين همچنين و دست اين از نقشهايي در بازي به ميخواهم كه است دليل همين
.دهم ادامه (خرج كم فيلمهاي)
يك ديگر طرف از و دارد فوقالعادهاي سينمايي سواد و دانش او.است خوبي كارگردان مارك
به هنر و فيلمبرداري مقوله به نسبت سينمايي دانش بر علاوه مارك.سينماست چاك سينه عاشق
مقوله به شديدا كه كرد اثبات دقيقا فيلمنامه اين نوشتن با او.است آگاه و آشنا شدت
هر.است برانگيز تحسين او فراوان نفس به اعتماد.است وارد فيلمنامه يك در "شخصيت" خلق
كه ميداد هشدار من به مارك بسازم ، را سادگي و راحتي نوعي بازيام در ميخواستم كه وقت
احساس كاملا من بعد و "باش خجالتي و كمرو و ناراحت آدم نكن ، را كار اين اصلا نه"
بود موقع همان و ميشدم تبديل آزاردهنده و ناراحت فردي به و ميدادم دست از را آرامشم
بازي":بود گفته جايي در هاكمن جين "شدي نزديك نقشت به دقيقا آهان ، ":ميگفت مارك كه
من.است قهاري كمدين خودش كه اين با داشت ، حق كاملا او "است سخت خيلي كمدي نقشهاي در
آدمهاي نقش در بازي از سختتر خيلي كمدي نقشهاي در بازي ميكنم ، فكر او مثل دقيقا هم
علاوه كه چرا.باشند شخصيتها دستنيافتنيترين شايد كميك شخصيتهاي.است روانپريش
مشكل و است فيلمنامهها وامدار شديدا آنها شخصيتپردازي بازيگري مختلف برشيوههاي
.بربيايم خوبي به نقشم عهده از توانستهام هنگام چه نميدانم واقعا كه است اين بعدي
كه ميدانستم "ويتنام خير به صبح" فيلم در بازي هنگامكنم اعتراف چيزي به بايد البته
كه بود شده رودهبر خنده از آنقدر كارگردان كه چرا برآمدهام ، نقشم عهده از چگونه
مجددا را پلاني هر بوديم مجبور ما و ميكرد حركت طرف آن و طرف اين به فيلم دوربين
.كنيم فيلمبرداري
تباهي به راهي
"تايمز نيويورك" روايت به "ساعته يك عكس"
ميچل الويس
صدراشكوري پويان:ترجمه
شنيداري مايههاي از و ميكند استفاده رنگها از مختلف حالات دادن نشان براي كارگردان
ميگيرد بهره رنگآميزياش در
كامل الگويي كهن انسان هر كه است داده مردي به را فيلم ارزشمند نقش تنها رومانك
ميشود خشمگين او شده كوچك تصوير ديدن از و ميپندارد
ترانه آغازين عبارت جمله ، اين "نه؟ يا دارم حس هنوز ببينم تا كردم زخمي را خودم امروز"
و مهيج عاطفي درام ،"ساعته يك عكس" فيلم درونمايه نيز و نيلز اينچ ناين گروه اثر "زخم"
به نود دهه ويدئوهاي موزيك يادماندنيترين به ساختن با او.است رومانك مارك موفق تقريبا
رزنر ترنت با را كاري همان "كامل داروي" و "نزديكتر" نظير آثاري ارائه با و رسيد شهرت
آثار عميق حسانگيزي."دنيرو رابرت" با "اسكورسيزي مارتين" كه كرد (نيلز گروه رهبر)
كه _ هم اخيرش فيلم در او.ميشود ناشي خشونت به اشاره و رنگها آرايش از رومانك ، مارك
ماهرانه ، و مشابه شيوهاي با _ است رفته پرده روي لسآنجلس و نيويورك در روزها اين
.ميشود منجر تباهي به علايقش كه ميكند خلق را پريش ساي نام به مردي شخصيت
كامل الگويي كهن انسان هر كه است داده مردي به را فيلم ارزشمند نقش تنها رومانك
داستان محوري شخصيت وجود اين با ميشود ، خشمگين او شده كوچك تصوير ديدن از و ميپندارد
.نميشود گنجانده عكسها اين قاب در كه است كسي تنها
بازي ساومارت فروشگاه در فوري عكسهاي غرفه مسئول پريش ساي نقش در ويليامز رابين
شماره پيش قاعدتا كه است بزرگ آنقدر مارت وال و تارگت مانند به نيز ساومارت.ميكند
زندگي به كه مييابد فرصت مشتريان ، عكسهاي كردن ظاهر با ساي.دارد را خود به مخصوص
.آورد ياد به را خود زندگي فلوت و شود دقيق آنها
نماي آن ، دكورهاي و محل فضاي.ميدارد نگاه مرتب فروشگاه ، بقيه مثل را كارش محل ساي
از دو هر) "كوكي پرتقال" خانههاي و "فضايي اديسه يك:2001 در را فضايي ايستگاه داخلي
دنيا ميكند ، اشاره كارگردان كه طور آن.ميآورد ياد به (كوبريك استنلي ساختههاي
.ميبينيم ساي ديد زاويه از را چيز همه ما دقيقتر بيان به.نيست سامان به هم آنقدرها
.ميشود آشكارتر فيلم ، اوج به شدن نزديك با كه دورنمايي
نشان براي كارگردان.ميگويد سخن بصرياش خاص لحن بر تكيه با بيشتر "ساعته يك عكس"
بهره رنگآميزياش در شنيداري مايههاي از و ميكند استفاده رنگها از مختلف حالات دادن
سنگينتر داستان ، فضاي به بخشيدن عمق براي موسيقي ميگذرد ، فيلم زمان از چه هرميگيرد
.ميشود گوشخراشتر و
ايجاد عكسها در تغييراتي او است؟ عادي اندازه چه تا ساي:است اينجا در اصلي پرسش
جيكوب شادشان پسر با يوركين خانواده و باشند منطبق جهان از او بينقص تصور با تا ميكند
و تمامعيار نمونههاي به خانواده ، زيباي و خندان مادر (نيلسن كتي) نينا و (اسميت ديلن)
.ميشوند بدل او آرماني
اضطراب اينكه تا نميگيرد خود به حقيقت از كاملي شكل تصاوير ، اين دنياي در چيز هيچ
به خانهاش تا نينا تعقيب با ساي.ميكند جلب را ساي توجه عكسهايش از يكي در نينا چهره
بيرون را وقتش بيشتر نينا همسر (وارتان مايكل) ويل.ميبرد پي او خانوادگي زندگي جزئيات
كردن تعقيب با كه ميداند خود وظيفه ساياست خانواده بدبختي مسبب و ميگذراند خانه از
اما.دهد ياري مشكلاتشان حل در را يوركين خانواده خانه ، محيط به او گرداندن باز و ويل
نظر به رومانك دقت رفت؟ خواهد جلو كجا تا او:ميشود مطرح اينجا در ديگري سوال
محيط در تنهايي از ترس چهرهنگاري براي راهي كه است وسواسي فردي او.ميآيد حيرتانگيز
با و است استوار تصويري درونمايههاي پايه بر او اثر.است كرده پيدا اجتماع گسترده
در بيشتر چه هر او واقع در.ميرسند نظر به تهديدآميز ساي براي كه دارد سروكار چيزهايي
شيوههاي اما.ميشود خطرناكتر و عصبانيتر ميكشد ، سرك يوركين خانوادگي زندگي
از يوركين خانواده زندگي بودن عاري كه هستند قانعكننده قدري به كارگردان سازمانيافته
.بگيريم ناديده را ساي شودزندگي باعث عاطفي بوي و
رنگ
اعتقادات تنها او نظر در.ميدهد نشان خوبي به را ساي تلاش بيهودگي ويليامز ، بازي
.باشد داشته تاثيري چنين ميتواند هم صداقت و ميشوند درستكاري به منجر كه نيستند معنوي
قرار آن دادن دست از آستانه در دشوار موقعيتي در كه هنگامي و اوست زندگي تمام او شغل
.ميدهد دست از را خود كنترل ميگيرد ،
.ميانجامد وضعيت شدن بدتر به يوركينها ، زندگي وسايل و خانه به رسيدگي در او تلاش
خوبي به را خودشان از آنها شناخت و داستان شخصيتهاي شغلي غرور ساي ، نقش در ويليامز
به است مايل بيشتر كمدي ، نقشهاي ايفاي با مقايسه در كه است اينجا جالب.ميكند تاكيد
.كند اعتماد تماشاگر به جدي نقشهاي در بازي هنگام
در رومانك مثل درست و نميزند آبوآتش به خود شخصيت مختلف جنبههاي دادن نشان براي او
متقاعد را ما فشرده هم به لبهاي با ميكوشد او.است دقيق تماشاگر ، احساسات برانگيختن
انتظار برخلاف اضطراب ، اين برابر در او عكسالعمل اما.ميشود دستپاچه سادگي به كه كند
.است برآشفتگي و عصبانيت ما ،
.ميشود روايت سادهانگارانه بياني با البته كه است داستان ديگر مايههاي از بيگانگي
مرتبط آنها گذشته خوشبختي به را يوركين خانواده عكسهاي ظاهري شادي كه دارد اصرار ساي
اما.نداريم نشده روايت گذشته اين از اطلاعي هيچ ما كه است حالي در اين و بداند
.ميرسد نظر به دلهرهآور و موشكافانه ساي زندگي مانند به رومانك كارگرداني
(ساله اريك 11) داستان كارآگاه مثال ، عنوان به:است شده گنجانده فيلم در بجايي شوخيهاي
تهيه تمامتر چه هر ظرافت با را عكسهايش كه) هارلم افسانهاي عكاسي اسم براساس ،
.است گرفته نام زي در ون (ميكرد
تعداد از كاستن با و ميبرد كار به را خود خاص ظرافت ترس ، با بازي در هم رومانك
او توانايي.كنيم تمركز بيشتر آنها از يك هر بر كه ميكند فراهم را امكان اين آدمهايش ،
.است نمايان او اثر تازهترين در خوبي به فيلمسازي در موثر عناصر مجموعه كارگيري به در
لوسآنجلس محرمانه
بيل كشتن مراسم به دعوت
تاجيك امين:ترجمه
فيلمسازان مطرحترين از يكي و سينما شيفته بعدها كه ويدئويي نوارهاي فروشنده تارانتينو ،
به كارگردان يك عنوان به را پايش كه ميشود سال شش شد ، نود دهه در آمريكا مستقل سينماي
انتقادي ، و خفقانآور تلخ ، موقعيتي در كه است ساله مردي 39 حالا اواست كرده باز سينما
فيلمهاي ساختن براي سال 1994 در كه استوديويي _ است آمده Beig فيلمسازي استوديوي به
از يكي همراه به را زنش بازيگر محبوبترين بازي تا _ شد ساخته مائو وسيله به تبليغاتي
يكي در چيبا ، سوني ،(ژاپني اكشن فيلمهاي كهنهكار ستاره يعني) زندگياش خصوصي بتهاي
.كند كارگرداني "بكش را بيل" فيلمش جديدترين صحنههاي مهمترين از
برخي.دارد وجود شده ايجاد او كار در كه طولاني وقفه اين به راجع بدي اخبار و شايعات
و كردهاند اشاره تلويزيوني نمايشهاي و فيلمها از بسياري در او حمايتكننده نقش به
شايد.گيرد كار به موفق شخصي فيلم يك ساختن براي بيشتر را تلاشش او كه داشتهاند اميد
دست به را كن طلاي نخل كه عامهپسند قصههاي خاطر به سال 1994 در او چشمگير موفقيت هم
صحنه ، پشت معمول مشكلات همچنين.دهد نشان كارش در وسواس كمي او تا شده باعث آورد
داشته دخالت امر اين در است ممكن هم ديگر چيزهاي خيلي و شكستخورده عاشقانه قصههاي
.باشند
كاركرده ، مدت اين تمام او ".است چرند حرفها اين همه":ميگويد خودش تارانتينو ولي
را آن دوباره ميتواند و است مناسب كارش براي كند احساس كه مانده لحظهاي منتظر و نوشته
فيلم اين ساختن ندارم ، احتياج كار به من":ميگويد او.كند هدايت دوربين پشت از خوبي به
به مجبور دوباره وجه هيچ به كنم ، كار نخواهم اگر مننيست شغل يك عنوان به من براي
كار كه موقعي يعني بخواهم ، كه ميسازم را فيلمهايي فقط من بنابراين نيستم آن انجام
را آن نبايد اصلا كنيد تفريح كارتان با نخواهيد شما اگر كه چرا.باشد جالب من براي
".بدهيد انجام
موقع كه است آدمي كوئينتين":ميگويد او توليدكننده همكار و دوست بندر ، لورنس
آسيايي سكانسهاي توليد مدير تاندا ، يوهي ".ميكند زندگي لحظه همان در درست فيلمبرداري
در":دهد توضيح را تارانتينو با كاركردن تجربه و فيلم تصاوير و ديدگاه تا ميكوشد فيلم ،
دنياي واقعيتي اين دارد ، فرق ما دنياي واقعيت با كه دارد وجود واقعيتي رابكش بيل
در يا و اكيناوا در هستيم ، توكيو در ما.دارد فاصله ما با حدودي تا البته و است كوئنتين
واقعيت ".هستيم كوئينتين دنياي در ما واقع در اوقات ، اين تمام در ولي چين ، در معبدي
است كينهجويانه داستاني داراي ،(ميشود توليد ميراماكس توسط كه) بكش را بيل كه است اين
سامورايي ، فيلمهاي از مخلوطي كه شده ساخته عامهپسند فرهنگ يك براساس هم باز فيلم _
بازي را عروسي نقش تورمن خانم.است اسپاگتي وسترنهاي و شهري تكاندهنده اكشنهاي
رها محل اين در را او كه كند دنبال را مردي تا شده بيدار ساله پنج كماي يك از كه ميكند
پيشين عاشق و رئيس ("فو كونگ" تلويزيوني مجموعه ستاره كاراداين ، ديويد) بيل.است كرده
لوس وسيله به آنها نقش) ميكنند كار او براي زن حرفهاي آدمكشهاي از گروهي كه است او
.(ميشود ايفا ديگر گروهي و هانا داريل يوكافاكس ، و ليو ،
موفقيت با را بعدياش فيلم تا ميكرده كار سختي به كه ميشده سالي چند گفته تارانتينو
هم آن نام و بسازد دوم جهاني جنگ پيرامون حماسي داستاني داشته تصميم او ببرد ، پيش به
يك در بوده ، گرفته را تصميم اين او كه موقعي.باشد Inglorious Bastards كه بوده قرار
را همديگر گذشته سال سه طول در ما":ميگويد تارانتنيو.برميخورد تورمن خانم به مهماني
پايان به را موضوع اين نوشتن داشتم من كه گرفت صورت ملاقات اين وقتي و بوديم نديده
او ، به هميشه من كه ميدانيد.كرديم صحبت هم با همكاري به راجع ما كه شد اين.ميرساندم
آخر تمام برگشتم ، خانه به وقتي بنابراين.كردهام توجه محبوبم زن بازيگر عنوان به
خودم تصميم بعد.نوشتم و كردم پيدا بكش را بيل به راجع چيزهايي تا كردم صرف را هفتهام
".كردم شروع را كار همينها با.بود خودش گرفتم را
پنهان اژدهاي خفته ، ببر مثل فيلمهايي براي كه كنگ هنگ رزمي هنرهاي استاد ووپينگ ، يوئن
طولاني بحث يك طي است ، داده تكان را هاليوود خود اكشن فيلمهاي با و كرده كار ماتريكس
حتي نهايت در وليكند ايجاد فيلم رزمي سكانسهاي در تغييراتي تا خواسته تارانتينو از
تغييرات اين":ميگويد (تهيهكننده) والش بنت.است نكرده تغيير فيلمنامه در هم كلمه يك
.بگيرد تعلق ديگري شخص به فيلم و شود پاك فيلم از تارانتينو شخصي امضاي تا ميشد باعث
يك و تن بر سياه و زرد موتورسواري لباس دست يك با تورمن خانم فيلم ، از صحنهاي در
يك شده منقبض و لخته از پر جسد حاوي كه ميكند باز را ماشيني در دست ، در سامورايي شمشير
مصنوعي برف دانههاي پاشيدن مشغول هم چيني كارگران حال همين در.است طناب با بسته نوكر
تبليغ را تنكو شركت محصولات كه ميشود نمايان بيلبوردي كم كم تورمن پشت از.هستند
تا ميشود اضافه Gojurce و Red Apple Cigarettes مجموعه به كه خيالي شعبهاي ميكند ،
در نما اين.كند كامل فيلم در را تارانتينو علاقه مورد ساختگي و خيالي محصولات فهرست
.ميكند راضي را كارگردان سرسخت طرفداران درونياش طنز با كه است چيزهايي از يكي واقع
ماشين عقب صندوق داخل از كه دارند كيفيت اين با نما يك حداقل او فيلمهاي از كدام هر
"!ماشين صحنه آه ، ":است شده گيج تقريبا خوشحالي شدت از تارانتينو.شدهاند گرفته
به ماجرا ;ميكنند گريه و ميگيرند آغوش در را همديگر خوشحالي شدت از هم اطرافيانش
حال در هنوز او نرسيده ، پايان به هنوز كار تارانتينو براي امااست شده نزديك پايانش
يك ميتوني":ميگويد و ميكند صدا صدابردارياشرا مسئول اولانو ، مارك.است كردن تفريح
هم شدهاند گيج كه چينيها از تعدادي براي جمله اين "بگذاري؟ ماشين بدنه توي ميكروفن
".داره باشكوهي صداي واقعا ميزني ، هم روبه در كه وقتي ميدوني ، " ميشود ، ترجمه
است خط آخر اينجا
جواهريان نگار
از زيادي عده جبههگيري با اكرانش از پس - "فينچر ديويد" ساخته آخرين - "وحشت اتاق"
بودند ، كرده تحسين را "مشتزني باشگاه" و "بازي" ،"هفت" كه آناني.شد روبهرو منتقدان
بيشك - كه كارگرداني ;بودند "فينچر" فيلمسازي در ديگري اتفاقهاي منتظر "وحشت اتاق" در
بر كه كند خلق آثاري چگونه ميداند خوبي به و سينماست در اخير سالهاي نوابغ از يكي -
.بگذارد تاثير تماشاگرش
- مخاطب كه است رسيده اوج به قدر آن فيلمهايش در شخصيت به پرداختن در "فينچر" مهارت
.ميكند لمس است وقوع حال در كه را فاجعهاي عمق - خوبي به
و سياهي از تماشاگر كه هستند باور قابل قدري به فينچر فيلمهاي اول شخصيتهاي عموما
به كه ميگويند را آدمهايي قصه "فينچر" فيلمهاي.ميرسد انزجار به محيط بيعدالتي
.سرنوشتاند تلخي بند در شكلي
و آرزوها از تنها نه مجبورند اما بكنند ، را خود زندگي ميخواهند كه معصوم آدمهايي
.بگذرند نيز زندگيشان طبيعت و اوليه نيازهاي از بلكه كنند ، چشمپوشي اهدافشان
به - "وحشت اتاق" و "مشتزني باشگاه" ،"بازي" ،"هفت" ،"بيگانه 3" فيلمهاي شخصيتهاي
.هستند آدمها همين - نوعي
و بلند ساختمانهاي ميان در كه اسمهايي:بياوريد ياد به را "وحشت اتاق" عنوانبندي
آنها به شدهاند ، برده پرسپكتيو به ساختمانها جهت طبق اسمها.اند معلق شهر آسمانخراش
.است شده زده اسم اين بر نامريي افساري گويي.شدهاند جهت هم آنها با اما نيستند ، متصل
همراه به ميكند ، حركت كارگردان اهداف جهت در - كاملا - كه خلاق ناب عنوانبندي اين
همان از كه ميكند ايجاد تماشاگر براي را لحظاتي ،"شو هاروارد" تحسينبرانگيز موسيقي
.ميشود شريك فيلم مكشهاي كش در فيلم آغاز لحظات
.هستيم شاهدش نيز "وحشت اتاق" در كه است "فينچر" فيلمهاي خصوصيات از هيجان تعليق ايجاد
كنراد) كار اين در "فينچر" فيلمبرداران مديون بايد را آن از بخشي كه هيجاني و تعليق
مديون را ديگر بخشي و بودند همراه او با كامل مهارت با كه دانست (خنجي داريوش و هال
.دانست "فاستر جودي" پرظرافت بازي نيز و تدوين
كودكان شهر" و "هفت" ،"اغذيهفروشي" فيلمهاي در را "خنجي داريوش" پرتحرك فيلمبرداري
.ديدهايم "شده گم
او است ، كارآزمودهاي آدم خيلي داريوش":ميگويد او مورد در مصاحبهاي در "فينچر"
توجه كارش به تماشاگر و باشد داشته مشاركت ميخواهد كند ، تماشا را تمرينها ميخواهد
را تماشاگر كه است فيلم تكاندهنده عناصر از حال هر به "وحشت اتاق" فيلمبرداري ".كند
انجام باورناشدني و غريب طرزي به فيلم از پلانهايي نهايت در و ميكند خود مجذوب
و هيجان دچار نيز خودش كه شخصيتي ;است شده محسوب فيلم در شخصيت يك دوربين گويي.شدهاند
.ميدهد انجام پيشبيني غيرقابل حركاتي و ميشود احساسات
دختر با و شده جدا شوهرش از تازگي به كه زني) "آلتن مگ" نقش در "فاستر جودي" بازي
(كردهاند مكان نقل جديدشان چهارطبقه خانه به (استيوارت كريستين) "سارا" ديابتياش
اسكار است وحشت دچار كه آدمي نقش در بازي براي يكبار "فاستر".است خلاق و ظريف بسيار
"برنهم" نقش در "ويتاكر فارست" بازي.است كرده ثابت را مهارتش باز هم فيلم اين در و گرفت
تمامي توانسته خوبي به او.است تحسينبرانگيز اخيرش آثار همه مثل نيز (دزد سه از يكي)
به فيلم اين در را انساني محبت و گذشتگي خود از حال عين در و خشونت ترس ، خشم ، لحظات
صدمهاي كسي به نميخواهد هيچوجه به كه است شخصيتهايي آن از يكي "برنهم".بكشد تصوير
.كند بهتر را خودش وضعيت ميخواهد فقط او بزند ،
تفكري هيچ كه سرگرمكننده _ صرفا _ فيلمي عنوان به "وحشت اتاق" با منتقدان از بسياري
از پس "فينچر" از كه است انتظاري دليل اين شايد و كردند برخورد ندارد وجود آن پشت در
كه) فيلمنامه در حتي بود ، اعتقاد اين بر نميتوان اماميرود قبلياش فيلمهاي ديدن
.ميزنند موج روانشناسانه لحظاتي (نوشته را آن "كوئپ ديويد"
هم شدت به كه) "هيچكاك" پروپاقرص طرفدار يك عنوان به "فينچر ديويد" گفت ميتوان
و تيره فضاي و كرده حفظ را قبلياش فيلمهاي سياق و سبك (است او سينماي دنبالهروي
را تكرارناشدني و ناب لحظاتي فيلم.است گنجانده "وحشت اتاق" در هم باز را هميشگي تاريك
برسد نظرمان به اگر حتي كرد ، صرفنظر آنها از نميتوان هيچوجه به كه ميآورد وجود به
.ندارد شباهتي چندان "مبارزه باشگاه" و "هفت" مثل فيلمهايي به "وحشت اتاق"
|