؟ واگذاري يا تفويض شوراها و قدرت
بخش واپسين _ مدرن پسا انسان
؟ واگذاري يا تفويض شوراها و قدرت
تواناييهاي و انسانها ارزشي انتظارات ميان تفاوت وجود تصور عنوان به "نسبي محروميت"
خود مردم كه هستند زندگياي شرايط و كالاها ارزشي ، انتظارات ميشود ، تعريف آنها ارزشي
ميكنند فكر مردم كه هستند شرايطي و كالاها ارزشي ، تواناييهاي.ميدانند آنها مستحق را
.كنند حفظ و آورند دست به را آنها ميتوانند اجتماعي ، ابزارهاي داشتن اختيار در صورت در
تصميمگيري ، و قدرت مواضع از دور به شايستگان وزن افزايش با اگر محروميت حال عين در
.مييابد نمود چندان دو باشد ، همراه حاكميت در موجود ناشايسته نيروهاي وزن به نسبت
وضع عدالت نظريه كتاب در وي.ميسازد ضروري را رولز جان "نخستين وضع" در تامل امر ، اين
فرصتهايي وجود -بنيادي 2 آزاديهاي و حقوق از افراد برخورداري -اصل 1 سه را نخستين
وضع به نسبت نگراني وجود -افراد 3 مهارتهاي و تواناييها كشيدن تجربه به و آزمون براي
.ميسازد استوار محروميتاند ، دچار كه كساني
سطح افزايش از ناشي آمده وجود به بهتغييرات توجه با ميرسد نظر به رويكرد اين با
وقوع انساني ، حقوق و فردي حقوق به راجع شهروندي انتظارات افزايش شهرنشيني ، تحصيلات ،
به كهن پاسخهاي به توجه با موجود شرايط كارآمدي به نسبت جامعه در روانشناختي تحول
در ايران اسلامي انقلاب كه است جانبهاي همه محروميت مبين همه ، و همه..و جديد سوالات
.بودهاند آنها محو خواهان خرداد 76 دوم جنبش و سال 57
جهت مردم ، مشاركت و دخالت زمينه جنگ ، حساس شرايط در ويژه به متوالي انتخابات برگزاري
بالا را ايران ملت نوين نقش از پردهاي خرداد 76 ، دوم.ساخت فراهم را محروميتها زدودن
به نفر هزار دويست به نزديك ورود.بود روستا و شهر اسلامي شوراي انتخابات بعدي پرده.زد
ايران اجتماعي نيروهاي در عميق تغيير از حكايت شوراها ، قالب در اجتماعي تصميمگيري صحنه
.است دموكراتيك گرايانه كثرت مباني داراي هارولدلاسكي نظريه اساس بر تغييرات اين.ميكند
.جي.ان غيردولتي ، نهادهاي و اجتماعي گروههاي به نسبت اساسا افراد نوين شرايط در زيرا
وي.متمركز و بزرگ دولت به نسبت نه ميكنند تعلق و وفاداري احساس اتحاديهها و اوها
مردم است معتقد و ميداند مذكور گروههاي و نهادها تقويت و تمركززدايي را دموكراسي اساس
آزادي ، حفظ شرط و است متكثر و چندگانه آنها وفاداري بلكه ندارند ، يگانهاي سياسي وفاداري
.است وفاداريهايي چنين حفظ
كار بخش در فعاليت كه است يازيده دست نتيجه اين به مطالعاتش در پيترهال اين بر علاوه
مشاركت در عمده تغيير با امر ايناست يافته گسترش گذشته سال چهل طول در داوطلبانه
.است بوده همراه جوانان و زنان بيشتر
.است گرفته شكل...و خيريه انجمن همچون كوچك جمعهاي و انجمنها قالب در مشاركت نوع اين
و ضعيف ندرت به كوچك گروههاي آمده وجود به انحصارهاي و محروميتها برابر در زيرا
به رو اين از ميشود ، توجه آنها به ميكنند احساس گروهها اين در افراد.ميشوند شكننده
خشونتطلب و كننده مختل گرايشهاي وجود عليرغم همراهي و همدلي اين.ميكنند كمك يكديگر
جمعي و فردي كنشهاي و كرده جلوگيري آشوب بروز از حمايتي ، كمربند ايجاد با جامعه ، در
فرآيند اين.ميدهد سوق كاركردي فايده و هزينه محاسبه با توام عقلاني كنشهاي سوي به را
.شد رفتارها شدن اقيانوسي فرآيند و عمق به سطح از مردم رفتن به منجر ايران در
منفعل تئوري به را آنان نداشت وجود اصلاحات مخالفان تاريخي جمعبندي در كه رفتاري چنين
غافل.است كرده رهنمون خرداد دوم جنبش كادرهاي ساختن خارج پناه در اجتماعي نيروهاي سازي
انزوا انفعال ، معني لزومابه رسمي ، مقامات ساير و سياستمداران به اعتماد كاهش كه آن از
با كه نسلي نسلي ، گسست و تغييرات از ناشي شكنانه ساخت شرايط در و نبوده سياسي افسردگي و
از بالايي سطح بودن دارا مييابدبا معنا فرعي و محلي اجتماعات و جمع ايجاد
"فرعي" مسايل گفت بايد رو اين از.درميآيد نمايش به كانونها قالب در "خودسازماندهي"
آينده در انتخاباتي هر درچارچوب را اصلي موضوع هر كه شدهاند مهم آنجا دست ، تا اين از
"اصل" تعيين عدم اصلاحات مخالفان نزد در.ميدهند قرار خود تعيينكننده تاثير تحت ايران
و ششم مجلس روستا ، و شهر اسلامي شوراهاي انتخابات 76 ، در آن زيرمجموعه و "فرع" و
توجه با حال.بود قرين اجتماعي زيرين لايههاي تغيير به نسبت آگاهي عدم با انتخابات 80 ،
فرد عنوان به شدن پذيرفته جهت مردم تقاضاي با پرويزپيران زعم به كه شده ياد تغييرات به
فردي هويت و عضويت با انجمني زندگي و تشكل تقاضاي و قبيلهاي ي"ما"جاي به حقوق صاحب
نيازهاي مختلف سطوح به جامعه ، نوين ساختار به توجه با بايد اصلاحات بالطبع است ، همراه
اهميت زماني امر اين.باشد پاسخگو مذكور ساختار نهادهاي در مستقر وگروههاي افراد
تسهيل را ديگري امور يكديگر با مشاركت در بايد مدني جامعه و دولت بدانيم كه مييابد
در مدني جامعه حوزه كه است حالي در اين.ورزند مبادرت يكديگر كنترل به آن ضمن و كنند
در آن تقويت براي و نبوده بيش ضعيفي نهال مردم ، و دولت ميان حايل نهاد عنوان به ايران
ايران اسلامي جمهوري اساسي قانون ظرفيتهاي تمامي از استفاده به نياز كنوني حساس دوره
اساسي قانون در انجمنها و احزاب و شوراها فصل به مربوط بيترديد ظرفيتها ايندارد
"خودسازمانده"عناصر از بخشي حضور ميباشد ، نقد به دست حاضر حال در آنچه اما.ميشود
ضمن و باشد پيش به گامي ميتواند آن قانوني معضلات حل كه است شوراها در اجتماعي
و تعميق را ساختي تفكيك و بياورد ارمغان رابه خودگرداني اصلاحات ، روند كردن دموكراتيزه
.كند تسريع و تسهيل را آن روند
."كرد كننده دموكراتيك را آن بايد نيست ، كننده دموكراتيك ذاتا قدرت تفويض"گيدنز زعم به
تحميل دولت به فايده بدون را سنگيني هزينه تنها ميتواند قدرت "تفويض" ديگر عبارت به
"واگذاري" موضوع.شد قايل تمايز "آن واگذاري" و "قدرت تفويض" بين بايد رو اين ازكند
به انتخابات شرايط در قدرت ، زيرا است ، همراه مردم به پاسخگويي مسئوليت با همراه
نهادهاي توسط بازپسگيري مقوله با كه آنجا از "تفويض" اما.مييابد انتقال نمايندگان
برنامهريزي و ابتكار قدرت داده ، عودت مركزي دولت به را پاسخگويي است ، همراه قدرت سياسي
براي محلي كافي اختيار اعطاي جهت در شوراها قانون اگر حال.ميستاند آنان از را محلي
عالي شوراي و استان شوراي شوراياريها ، بحث و نشود اصلاح شوراها اعضاي به تصميمگيري
تصميمگيريها از بسياري نتيجه در و نشود شفاف و مطرح آنان گيري تصميم حوزه و استان
نهاد به قدرت واگذاري عدم گفت بايد باشد ، داشته قدرت رسمي نهادهاي نفوذ و دخالت به نياز
با را اصلاحات و تحميل مردم به نزديك آينده در ديگري مضاعف و ساختاري مشكلات مذكور
در شوروي جماهير اتحاد يعني شوراها ، كشور در شورا تجربه.كرد خواهد مواجه عديده مشكلات
.است تامل قابل زمينه اين
بيترديد.است ايران امروز بزرگ كار دستور مردمي ، نهادهاي به قدرت انتقال روي هر به
فساد ، و پنهانكاري از جلوگيري اداري ، كارآيي افزايش رويكرد با شوراها ساختار تجديد
بخش موفق كاركرد و اهداف بازآفريني همراه به حداكثر كيفيت با حداقل نيروي اصل از پيروي
.شوند واقع توجه و تاكيد مورد بايد آنها ، در آموزش و خصوصي
مصوبات توسط آنان به قدرت واگذاري و قانوني طرق از مدني نهاد اين تقويت اول ، اصل اما
.است اسلامي شوراي مجلس
نخعي آصف فروزان
بخش واپسين _ مدرن پسا انسان
ورزي خرد سايه در گريزي خرد
دوره يعني شانزدهم و پانزدهم قرن مسيحي الهي علوم انديشمندان مهمترين از يكي اراسموس
شوخي زبان با وسطي قرون تاريك دوران بعداز كه است كتابي نخستين شايد كتابش و بود رنسانس
عطار شيخ نوشتههاي و اشعار در كه حالي درميشد نوشته مسيحي كليساي مورد در انتقاد و
عبارت اين با را خود پيشگفتار نيز فوكو ميشل.است بوده ستايش مورد جدي بسيار ديوانگي
آن محتواي به كه ميكند آغاز ميكرد زندگي اراسموس از پس قرن يك كه (621623) پاسكال
.نيست بيشباهت
ديوانگي از ديگري شكل به خود نبودن ديوانه كه ديوانهاند چنان ضرورت به انسانها"
".ميرسد
انگار كه بود ، هفدهم قرن رياضي علم دانشمندان و خردورزان مهمترين از يكي درواقع پاسكال
فوكو.بود ديوانگي نوعي گرفتار ضرورت به گروه هر و ميكرد تقسيم گروه دو به را انسانها
بنابراين.كند توصيف و دريابد را "ديوانگي ديگر شكل" آن تا ميكند تلاش كتاب آن در
:نوشت همانجا در پاسكال از پس قرن سه تقريبا
با آن در انسانها كه شكلي.بنويسيم را ازديوانگي ديگر شكل آن تاريخ بايد هنوز ما"
بيرحم زبان با و كشيده بند به را خود همسايگان"سلطانخرد اعليحضرت" از برخاسته كنشي
".بازميشناسند را يكديگر و ميكنند برقرار ارتباط هم با "ناديوانگي"
آنكه از پيش ، بايد"توطئه اين لحظه آن" براي تعريفي ارائه بهخاطر كه ميدهد ادامه وي
دوباره اعتراض تغزل با يا شود استوار و برقرار هميشه براي حقيقت قلمرو در رابطه نوع اين
تجربهاي ديوانگي آن در كه جايي بازگرديم ، ديوانگي سير در صفر نقطه آن به گردد ، زنده
:مينويسد سپساست نايافته افتراق
برقرار ارتباط ديگر ديوانه آدم با مدرن انسان رواني ، بيماري يافته آرامش دنياي در"
يا) آهيخته جهانيت طريق از و ميدارد مامور ديوانگي بر را پزشك خرد ، مرد.نميكند
(مورد اين در) مجاز رابطه تنها را رواني بيمار با پزشك رابطه آن;رواني بيماري (انتزاعي
بيماري با كه) آهيخته خرد ميانجيهاي اين با تنها ديوانه آدم ديگر سوي از.ميشمارد
و گروهي بينام فشارهاي با اخلاقي ، و فيزيكي مهار سامانه مانند (ميكنند برابري رواني
ديگر يا ندارد ، وجود مشتركي زبان چنين.ميكند برقرار ارتباط جامعه با همرنگي ضرورت
بر مدركي رواني بيماري عنوان به ديوانگي شكلگيري هجدهم ، قرن انتهاي در.ندارد وجود
".بود گفتوگويي شدن شكسته
در يا نميآيد ، شمار به زبان ديگر بسته شكسته گفتوگوي اين فوكو ميشل نظر به بنابراين
پريشان ، زباني دستور با لكنتدار ، ناكامل ، و نارسا واژههاي.نيست گفتوگويي اصلا حقيقت
.دارد "سكوت" چون كاركردي پس دريابد ، را چيزي نه و كند رامنتقل چيزي ميتواند نه كه
:مينويسد قاطعانه آنگاه
".شد برقرار سكوتي چنين پايه بر تنها ديوانگي ، درباره خرد تكگفتار روانپزشكي ، زبان"
:كه ميكند توصيف چنين را سكوت اين پيدايش فوكو ،
خشونت و بود ساخته آزاد بهتازگي رنسانس كه را ديوانگي صداي عجيبي ، زور با كلاسيك عصر"
".داد كاهش سكوت به بود ، كرده آرام پيشاپيش را آن
ديوانگي ، نايافته افتراق را آن كه داشت رابطه چيزي با وسطي قرون آغاز از اروپايي ، انسان
:كه است معتقد فوكو و بود مبهم چيزي كه ميگفتند خردباختگي يا جنون
پيش خيلي كه چيزي...است مديون ابهام اين حضور به نسبت را چيزي عميقا شايد غربي خرد"
آن بهدنبال "آرتو" و "نيچه" از پس خيلي و بود فرهنگ آن با همراه باش هيرونيموس از
.بود خواهد
:ميدهد ادامه و
كوينتادل و ساده ژوليت تا راستين اورسته شوريدگان از پينل تا ويليس از كلاسيك دوره"
به را خود زبان خرد ، و ديوانگي بين ستد و داد كه ميپوشاند را دورهاي درست گويا سوردوي
اين به يكسان وضوحي به رويداد ، دو ديوانگي ، تاريخ در. ميدهد تغيير راديكال شيوهاي
سال و شد ايجاد فقرا براي بزرگ محبس و عمومي بيمارستان آن در كه دارد1657 اشاره تغيير
روي چيزي يكتا ، و قرينه رويداد دو اين بين.داد رخ زنجير و غل از ساكنين رهايي كه 1794
در كور واپسزني اين به مربوط را آن برخي.است ساخته سرگشته را طب مورخين كه ميدهد
ديوانگي حقيقت تدريجي كشف به را آن ديگر برخي ولي.دانستهاند مطلق استبداد با رژيمي
".ميدهند نسبت انساندوستي و علم توسط
به بزرگي بسيار خانههاي كه هفدهم قرن از.است سركوب و سكوت قرن نيم و يك به او اشاره
ايجاد سيزدهم لوئي دستور به مرد و زن جوان ، و پير فقرا ، براي زندان يا اردوگاه عنوان
براي رژيم اين.شد زنداني آن در نفر يك پاريسي نفر صد ازهر ماه چند عرض در و بود شده
متمايز چنان نابخردي از را خرد كه رويدادي.يافت ادامه تيوك و پينل زمان تا ديوانگان
بيستر تيمارستانهاي.ميكردند جدا بايد خرد جامعه از را نابخردان هفدهم قرن در كه كرد
كه زماني از.(1656) شوند بسته زنجير و غل به ديوانگان تا شد ، ساخته...سالپتريهو و
"محور -خرد" تمدن از بايد ميگرفت قرار آن معيارهاي برابر در آنچه هر شد ، آغاز خرد عصر
تا گذاشتند شهر از بيرون و تيمارستان در بود ، ديوانه كه را نابخرد انسان پس.ميشد دور
در ديوانه زنان براي "سالپتريه" و ديوانه مردان براي بيستر.دارند پاس را ناب مدنيت
.شد تاسيس فيلادلفيا ، در پنسيلوانيا بيمارستان و انگلستان در سنتلوكس بيمارستان پاريس ،
چنين.شد ساخته سال1784 در وين در نارنتورم و در1764 كه مسكو در تيمارستاني
واژگون را خرد سلطنت مبادا تا بود زنجير و غل در ديوانگان براي جامعه از دور مكانهايي
.كنند
شد ، گماشته سالپتريه رياست به بعد سال و بيستر رياست به در1793 پينل فيليپ كه زماني
فرانتس.كرد آزاد نيمه ساله ، زندان 140 از را ديوانگان.آورد پديد خرد عصر در انقلابي
بشمار ديوانه همعصرانش خودتوسط"پينل ، فيليپ كه نوشت خود روانپزشكي تاريخ در الكساندر
غذاي با را آنها نمود ، باز را پنجرهها.ساخت رها زنجير و غل از را بيماران زيرا آمده
".كرد رفتار مهرباني با آنها با و تغذيه مقوي
پاي از را زنجير و غل كه زماني از.است فاصله قرن دو از كمتر لنگ.آردي تا پينل از
كه هدف اين با شد ، گشوده رواني بيمارستانهاي در كه زماني تا برداشتند ، ديوانگان
جامعه كه "بيروني" از بود ، ديوانهخانه كه "اندروني" مرز.بردارند را مرزها و ديوارها
آستانه نيزدر روانپزشكي در انقلاب اين.ميشد شناخته سالم بهاصطلاح مردمان جايگاه يا
تازه مفهومي به انسان كه زماني.داد رخ بيستم قرن دهه7060 در "مداري پسمدرن" تولد
.شدند پذيرفته دو هر دروني و بيروني واقعيت آن در كه تاممدار مفهومي.بود رسيده خود از
-پس" علم بنابراين.شناختند انسان از بخشي ولي اكراه ، با گرچه را خردگريزي كه مفهومي
دستور در آگاهي و دروننگري ذهنيت ، پژوهش چهارچوب در را حيطه اين در پژوهش "مدرنمدار
.داد قرار خود كار
صنعتي محمد دكتر
|