مرتجع يا روشنفكر
الكي جازدن
زن يك اعترافات
شتابزده
مرتجع يا روشنفكر
"مقدس مريم آه ، " نمايش كارگردان قادري نصرالله با گفتوگو
را زيادي كارهاي تاكنون تئاتر منتقد و مدرس كارگردان ، نمايشنامهنويس ، قادري ، نصرالله
در را "مقدس مريم آه ، " نمايش هم روزها اين.است گذاشته اجرا به مختلف صحنههاي در
جناح و ميگويد ، چپ او به راست جناح كه است معتقد وي.است آورده صحنه به قشقايي تالار
عنوان به او از روشنفكرها و ميپندارند روشنفكر را او مرتجعين ميگويد ، راست او به چپ
ميگويدبهترين است شده طرد ايران در سو همه از كه قادري.ميكنند ياد مرتجع يك
نشستهايم گفتوگو به نمايش اين درباره وي با.بودهاند هند در مقدس مريم آه ، مخاطبان
.ميخوانيد كه
دارند سبيل و ريش فقط و شدهاند بزرگ ظاهر به كه هستند كودكاني مردان همه زنان نگاه از
دارند مادر نيازبه كودك يك مثل هنوز و
آشفته رضا
.ميدانيد پستمدرنيستي حد چه تا را "!مقدس مريم آه ، " اجراي شما
ولي.نميكنم فكر ميكنم ، كار چه دارم اينكه به ابتدا در هستم منتقد و معلم آنكه با
به كه نگاهي با لهستان امروز تئاتر از كردهام تلاش است ، مشخص اجرا در آنچه
در تازهتري تعبير اكسپرسيونيسم امروز دنياي در.كنم استفاده دارم ، نئواكسپرسيونيسم
.كنم پياده كارم در را كارگرداني و صحنه طراحي و بازي نوع آن كردم تلاش و دارد بازي
ميگنجد؟ پستمدرنيسم نحله در آيا گفتيد ، كه نئواكسپرسيونيستي اين حالا*
به دنيا در كه مكتبي هر آنكه دليل به.دارد وجود ايران در كه تعبيري با نه ولي دقيقا
منظر از چه و جامعهشناسي منظر از چه ايران در ما و دارد فلسفي پشتوانه يك ميآيد ، وجود
جامعهاي چنين در نميتوانيد شما و ميكنيم زندگي فئوداليته جامعه در هنوز مردمشناسي
ارتباط مخاطبين همه با روساخت در بتواند كه كنيد اجرا پساپستمدرن يا پستمدرن اثر يك
بخواهيم و بكنيم دريافت را مقوله اين ايران در ما كه نميكنم فكر جهت بدين كند ، برقرار
.كنيم پياده را فكري نحله اين پارامترهاي تمام
است؟ بوده چه اجرا اين به رسيدن براي شما فكري منابع *
وضعيت شروع ، در.ميكنم شروع وضعيت با كارگرداني و نمايشنامهنويسي در هميشه من
و گرفته قرار مكان و زمان مقطع در واقعه يك تاثير تحت قطعا و است غالب ذهني ناخودآگاه
مخزن در كه ناآگاهي اين.است كرده كار نيستچه آگاه خودش كه ميدهد نشان را آن بازتاب
تحت مرا كه واقعهاي.ميشود بالفعل است ، بالقوه صورت به و يكسان بشريت تمام و ذهني
تدريس را اجرايي شيوههاي و سبكها دانشكده در من:است قرار اين از داده قرار تاثير
نمايش بعدا و بدهم توضيح را ميرهولد بيومكانيك سيستم و زندگي بودم مجبور كه ميكردم
.آمد وجود به مقدس مريم
كردهايد؟ عمل سليقهاي چقدر است ، غربي كاملا كه اجرايي و فكر در شما *
تا است پرداخته آن به ابتدا از كه تمي آن از بكند فرار نميتواند هنرمندي هيچ قطعا
در هم تازهاي تم هيچ.ميكند منعكس و نگاه را تم همان گوناگون زواياي از عمرش نهايت
و فكري پشتوانه با نويسنده و هستند ابدي و ازلي تمها است ، نشده خلق كهن يا مدرن جامعه
.نيست گريزان سليقهاش از هم انساني هيچ اما.ميكند نگاه آنها به دارد كه ديدگاهياي
برقرار ارتباط هم مخاطب من با بتواند كه باشد داشته زمينهاي چه بايد شخصي سليقه اين *
.كند
زندگي جايي در و كنم برقرار ارتباط مخاطبينم همه با روساخت در كه ميكنم تلاش من
مخاطبين پس.ندارم را مخاطبم انتخاب حق و است ، نشده فرهنگ به تبديل تئاتر كه ميكنم
روشنفكران هنر يا است خاص آدمهاي هنر تئاتر كه ندارم باور و ميآيند تئاتر به متفاوتي
با امروز تا زايشاش بدو از تئاتر.باشند داشته ارتباط آن نبايدبا عوام مردم و است
.است كرده برقرار ارتباط مردم مجموعه
با دو هر در ديدم ، پسياني آتيلا شوي خفه ديگه بسه نمايش و كار اين در كه عمدهاي مشكل *
طوري آدمها و اتفاقات اما.داريم سروكار (كودكانه روياهاي و كابوسها) جمعي ناخودآگاه
.نيستند باورپذير چندان كه شدهاند طراحي
اما ميكنم برقرار ارتباط ميآيند ، سالن به پيشساخت بدون كه مخاطبيني با عموما من
قبول را تئاتر نوع آن از غير و ميپسندند كه تئاتري نوع يا من شخصيت به نسبت كه آنهايي
كهن تمدن جشنواره در من مخاطبان بهترينكنند برقرار ارتباط كارم با نميتوانند ندارند ،
جامعه با من را مشكل اين.كردند برقرار ارتباط كار اين با عادي مردم اكثر كه بودند هند
چيزي اگر و ميبينند آنگونه را تئاتر كه ميآيند ذهني ساخت پيش يك با چون دارم تئاتري
اينگونه عمدتا و ميبينند مجري گروه طرف از را ضعف احتمالا بشود ، اجرا قاعده آن خلاف
كه بگذارم شما با را قراردادم كدهاي اجرايم ابتداي از نتوانم من اگر طبيعتا.ديدهاند
مخاطب و باشد اين خلاف اگر.است اجرايي گروه از خطا اين بياييد ، پيش من با آنها با
خطور منتقد عنوان به ذهنم به كه نكتهاي اولين كند ، برقرار ارتباط اجرا با نتواند
خاص نگاه نوع يك و نيست ضعف اين البته.هستيم معناگرايي آدمهاي ما كه است اين ميكند ،
.است تئاتر به
در اما بودهاند ، غربي شيوههاي به متكي ساخت رو در آنكه ضمن است ، بوده ديگري اجراهاي *
كردهاند تكيه است ، يافته سنديت امروز تا كه تاريخي وقايع يا جمعي خودآگاه به ساخت ژرف
.هستند باور قابل مخاطبين اكثريت براي و
كه چيزي نميتواند ميكند ، زندگي كه زماني و مقطع در كارگرداني و نويسنده هيچ بيترديد
صنعت اينكه الا.كند مونتاژ اينكه الا بدهد ، نشان است ، نكرده تجربه و هست ديگري جاي در
همه نميبينيد؟ را ايراني مفاهيم و اساطير من كارهاي در شما چرا اما هنر ، نه بيافريند ،
عاليجناب از تصويري مثلا.دارد ما فرهنگ در ريشه قطعا است ، كارم در كه را آنچه
يا بكند معرفي را خودش كه نميشنويد او از كلمهاي هيچ كه صورتي در ميدهم ، سرخپوش
در ما و ميزنند حرف دائما خاكستري عاليجناب درباره اما.بزنند حرف دربارهاش ديگران
از كار در.ميبندد رگبار به را خودش عوامل حتي و آدمها تمامي او كه ميبينيم پايان
خاص فرهنگ به مربوط ايناست (ع)عيسي بندبيار خون دستمال كه ميشود برده نام دستمالي
فرهنگ خاص قرباني ، آيين اجراي.ميبينيد هم سياووش زندگي در را دستمال اين نيست ، مسيحيت
عمومي قتلعام از قبل آنها.برخورداريم فرهنگي چنين از ايرانيها ما بلكه نيست ، يوناني
تعبير كشيدن صليب به اگر پيشاني به ماليدن خون يا.ميآورند عمل به را قرباني آيين يك
قرباني خون ميشود ، فرستاده بخت خانه به كه عروسي يا نوزاد تولد از پس ايران در نشود ،
باعث ايران در خودمان آيين با فرهنگي انقطاع البته.ميكشند عروس يا نوزاد پيشاني بر را
سعي اجرايي شكل در من.است غربي فرهنگ به مربوط فقط چيزها اين كه شود تصور تا شده
.دهم بازتاب ميشناسم ، كه را چيزهايي آن تمام كه ميكنم
يك آدمها آن همه آنكه براي نميشود ديده بايد كه معنايي آن به ديالوگ مقدس ، مريم در *
بين كه است جاري متن در واحد تكگويي يك بگوييم كه باشد بهتر شايد ميكنند ، صحبت جور
.است شده تكهپاره آنها
وقتي.بشود مقاله يك به تبديل كار اينكه مگر ننويسي ، ديالوگ كار در شما كه ندارد امكان
من آدمهاي.باشد هماهنگ كاراكترش با شخصيت آن زبان بايد باشي ، داشته شخصيت كار در شما
با متفاوت آدمهاي اين آمدهاند ، (..و روسيه لبنان ، چكسلواكي ، ) مختلف مناطق از
مرتبط كه آدمهايي با و هستند خاص فرهنگ يك سيطره تحت آنها.آمدهاند خودشان خاص فرهنگ
توان مبناي بر يك هر را مشترك زبان آن اما.ميفهمند را فرهنگ آن زبان فقط ميشوند ،
.كنند استفاده ميتوانند خود فرهنگي
كه نينا ديالوگهاي با مذهبي شخص يك عنوان به مارگريتا ديالوگپردازي نوع مثلا
.ميكند فرق است ، ايستاده كائنات مقابل تراژدي قهرمانان مثل و آمده كجا از نميدانيم
سيستم سوي از كه هستند نكته اين نگران همه آنكه براي دارند ، مشتركي درد افراد همه
معرفي روشنفكر عنوان به را افرادي دولتهاشدهاند معرفي دروغگو عنوان به خود دولتهاي
حركت جامعهشان پيشاپيش روشنفكران اما بسازند ، را دروغين چهره اين اينان از تا كردهاند
.زبانشان نه هست ، مشترك اينها درد پس.نيستند روشنفكر اينها و ميكنند
معنايي حالت از ميخواهد اجرا اينكه به توجه با ميكنند ، بحث آدمها اين جاها از خيلي *
يك از مباحثي ارائه با آشكار خيلي آدمها اين ولي برسد ، فرامعنايي اجرايي به و بگريزد
.ميكنند دفاع ديگر فكري جريان به نسبت فكري جريان
و بايستد برتر جايگاه در يكي نه ;برابر موضع يك از كاراكتر دو كردن جدل يعني ديالوگ
يكي كه گفتوگو ميگويم آن به من كه است دنيايي اين.گيرد قرار فروتر جاي در ديگري
سرنوشت به انسان كه وقتي تا باشيد داشته ياد به ضمنا.بزند حرف ديگري كه ميدهد افتخار
صراحت به و است كرده دريافت نينا تنها را اين و ميكند زندگي راحت نشود ، آگاه خودش
قطع را كلامش بقيه...مي و ميخوابيم ميخوريم ، داريم فقط ما كه ميگويد اوميگويد
آنها.بدهند انجام زندگي در را كار تا و 4 باشند مربع كه نيستند آدمهايي اينها.ميكند
.است بدبختي نهايتش ميدانند كه شدهاند قطاري سوار
دنياي امااست پاك بسيار كه كنيد صحبت زني از كردهايد سعي اخيرتان كارهاي مجموعه در *
كيست؟ زن اين.ميدهد جلوه ناپاك را زن اين كه ميگذاريد نمايش به را ناپاكي
خودش موقعيت در را كس هر كاش اي ميگويد كه دارد جملهاي يونس "مقدس مريم آه ، در"
ناپاك و خبيث موجودات مردسالار نگاه از كه هستند زناني من ، نمايشنامههاي زنان.بسنجند
مثلا.ميخواهند را خودشان از بيشتر حقوق آنها منتقدنماها ، از برخي منظر از يا.هستند
و قانون به زنها اين چرا:ميگويند و مينويسند نقد مذهبي نگاه با سنساره نمايش به
شده اثبات ابتدا در را قانون اين كه حالي در نميدهند؟ گردن است ، نوشته خدا كه قاعدهاي
واقع ظلم مورد تاريخ طول در زنهابرابرند هم با انسانها اينكه نه مگر..ميپندارند
ديگري چيز هيچ جنسيت جز را زنان مردسالار نگاه يعني.پذيرفتهاند را ظلم اين و شدهاند
ريش فقط و شدهاند بزرگ ظاهر به كه هستند كودكاني مردان همه زنان نگاه از امانميبيند
و آرامش مظهر مادر است ، زايش مادردارند مادر به نياز كودك يك مثل هنوز و دارند سبيل و
ظلم پذيرش جز چارهاي او و آوردهاند يورش جميله به يكباره مرد چند اما...است زمين
به مردسالارآلوده نگاه كه چيزي آن خلاف آثارم در زنان كه است جهت بدين.است نداشته را
.ندارند هم تدافعي وسيله گونه هيچ و گرفتهاند قرار ظلم اين مورد آنها ميبيند ، گناه
مردان اندازه به قطعا ميزد ، خطا به دست و ميگرفت قرار برابر موقعيت يك در زن اگر
.بود گناهكار
.ميدانيد فمينيستها فرامين به وفادار را خودتان تفكر ، اين به توجه با *
مدرن اروپاي در كه زمانيميدهند زنان خورد به كه است بزرگ دروغ يك فمينيسم من نظر از
.كند كار كارخانه در ميتواند زن كه گفت آنها به بدهد ، آزادي زن به خواست مردسالار جامعه
در آنچه حتي ميكند ، طلب فمينيسم كه آزادياي.شود سوار دوچرخه باشد مجاز زن يعني
جامعه دوم لايه فمينيسم.است داده دست از را حقيقياش آرمانهاي ميبينيم جامعه روساخت
نظرم از.ندارم باور را فمينيسم من.است زن چيز همه كه ميگويد مكتب اين و است مردسالار
و هستند يكسان آفرينش گوهر در آنها و آفريده را آنان خداوند كه هستند خلقتي دو زن و مرد
عنوان به مردسالار نگاه كه است اين زن نيازبدهند اعتبار انساني ارزش به بايد انسانها
زير بهشت است ، زن پاي زير دارد وجود كه آنچه همه اسلامي فرهنگ در.برود بين از جنسيت
ما كه است مسائلي اينها.است (ع)علي حضرت علم از بيش(س)زهرا حضرت علم است ، مادران پاي
.نميكنيم اشاره آن به هرگز
الكي جازدن
"نيويورك در آنتيگونه" نمايش به نگاهي
يزداني اصغر
كارگرداني و "ملكي حسن" ترجمه با "گلوواتسكي يانوش" نوشته "نيويورك در آنتيگونه" نمايش
.است آمده صحنه روي به شهر تئاتر نو تالار در "ايرانيخواه احمد"
كه ميشود متوجه اما ميگردد "پولي" دوستش دنبال كه است "آنيتا" درباره نمايش داستان
"پاترزفيلد" جزيره به تا ميكند اجير را "ساشا" و "فلي" پارك در او.است مرده "پولي"
...و بياورند پارك به را "پولي" جسد ماموران چشم از دور شبانه و رفته
دموكراتيك ظاهر به فضاهاي از حاصل بحرانهاي از انتقاد با ضدآمريكايي نمايش يك ديدن
نقد قابل هم دموكراسي خود كه جهت اين از بود ، خواهد شگفتانگيز و جالب بيننده هر براي
بيش و است نگرفته قرار بشر رواني و مادي رفاه خدمت در صددرصد بهطور كه آن براي است شدن
اجرا در بايد شنيدن يا ديدن اين اما.است كرده عمل آنان ضد بر باشد مردم براي كه آن از
...و لباس و صحنه طراحي بازيگري ، كارگرداني ، قبيل از اجرايي عناصر از يكسري بر متكي
ارتباط عدم باعث خواهناخواه باشد داشته وجود نامبرده عناصر از يك هر در نقصي اگر.باشد
و بود خواهد ناموفق اجرا آن نشود ممكن چيزي چنين اگر و است ارتباط هنر تئاتر.شد خواهد
.است دوانده ريشه اجرايي عناصر از يك هر نادرست پرداخت در موفقيت عدم اين مطمئنا
براي و است پرداخته آمريكا در موجود وضعيت نقد به مهاجر اروپايي يك نگاه از گلوواتسكي
به داستان در بياورد ، بالاتر اعجابانگيزي طرز به را خود متن سنديت بتواند بهتر كه آن
حد) برشت شيوه و متد به داستانپردازي شيوه در و (پيش سال يعني 2500) سوفوكل آنتيگونه
نوع اين البته.است داشته تاثيرپذيرانه و جانبدارانه نگاهي (جهاني جنگ دو فاصل
.است برده بالاتر نيز را حاضر متن تكنيكي عيار تكنيكي و فني تكيهگاههاي
در آنتيگونه نمايشنامه خواندن با علاقهمند و استعداد با كمتجربه كارگردان يك حالا
بديهي.ميكند انتخاب كار براي را آن و ميبرد متن در موجود ظرافتهاي به پي نيويورك ،
چنين متاسفانه و دارد مربي و راهنما به نياز سنگين وزنه اين برداشتن براي او كه است
استادهاي به را بودجهاي بتواند نمايشي هنرهاي مركز اگر.نيست رايج ايران تئاتر در چيزي
كم كارگردانهاي از قبولتري قابل نتيجه باشند ، كارها كيفي ناظر تا دهد اختصاص راهنما
.رسيد خواهد ظهور منصه به صحنه در تجربه
تا ميرسد لازم استتيك و زيبايي به تركيببندي و حركت از ناشي خطوط و خط دل در اجرا يك
از درست هدايت و هوشمندي با كه است بازيگر وظيفه اين از پس و باشد ديدن قابل چيز همه
.بدهد جولان نقش ارائه در باورپذيرانهاي بهطور صحنه در و كند نفوذ نقش درون به بيرون
حضور باورپذيرانهاي بهطور پليس نقش ارائه در كه بود بازيگري تنها نژاد سروري بهرام
.داشتند اساسي رتوشهاي به نياز و مانده باقي ابتدايي مراحل در هنوز نقشها بقيه.داشت
.شدهاند بخششي غيرقابل و فاحش لغزشهاي دچار بيان لحاظ به هم بازيگران
آكسسوار چيدمان نحوه و سوري حسين پيام لباس و صحنه طراح اجمالي نگاه يك در بتوان شايد
رسيد خواهد برجستگي به ديداري عناصر اين زماني اما كرد ، تلقي معقولانه و منطقي را صحنه
به چيز همه وگرنه باشد آنها از صادقانه و صحيح بهرهوري مكمل بازيگري و ميزانسن كه
اصلي مقصر كارگردان سوءتفاهم اين در مطمئنا.كرد خواهد جلوه غيرمنطقي و ناكارآمد شكلي
از و شده وارد اجرايي متن داخل در هم بازيگر عنوان به خود سنگين تجربه اولين در كه است
.است مانده دور لغزشهايي چنين
كه اين خاطر به نميرسد ، فهم قابل و درست معنايي به اجرا كليت در هم كارگرداني
تركيببنديهاي عدم و بازيها طول در بازيگران افسارگسيختگي و ناپخته ميزانسنهاي
آن با نمايشي كه باشد قرار اگر.است شده اجرا از كارگردان محوشدن باعث زيباييشناسانه
انرژي به نياز كارگردان برسد ، درخور اجرايي به تكنيكي بمهاي و زير و پيچيدگي همه
.است نياز انرژياي چنين بروز براي زيادي زمان كه دارد بالفعلي
پارك يك در كه مختلف كشورهاي از بيخانمان چند) شخصيتها و موقعيت درك گام اولين در
طول در هم اين از پس و گرفت خواهد بر در توليد از پيش را زيادي زمان (آمدهاند گردهم
تكليف به بنا هم بازيگر تا شود درست هدايت و تفهيم بيرون از نقشها يك يك بايد تمرينات
و ژرف هماهنگي چنين اگرباشد داشته حضور نقش به بالدادن و پر براي شده تعيين پيش از
در آنتيگونه" فعلي اجراي از فراتر چيزي نتيجه ميشد ، مستقر گروه عوامل بين جانبهاي دو
.ميبود "نيويورك
ميشود ، گرفته سرسري مملكتمان در ديگر چيزهاي از خيلي مثل هم تئاتر كه بپذيريم بايد
فقط نيست دير هم هنوزنبوديم دنيا تئاتر در بيجايگاه نيز ما سوم هزاره آغاز در وگرنه
به باورپذيرانهاي و واقعي رنگ چيز همه تا كرد كار چاشني بايد را سماجت و خودباوري كمي
و بود خواهد هنرمندان و تئاتر نفع به نه الكلي ، جازدنهاي در نوع اين وگرنه.بگيرد خود
تئاتر از مخاطب بايد.كرد خواهد درمان را مخاطبان رواني و ذهني خاستگاههاي از دردي نه
تعاريف و معيارها به رسيدن براي تلاش و سعي همانا رضايت اين لازمه و برود بيرون راضي
.است دنيا تئاتر در موجود
زن يك اعترافات
تيرانداز سيما بازي و كارگرداني به"...كنيد فكر محاله" نمايش به نگاهي
بازي و كارگرداني يثربي ، چيستا قلم به "بشه ممكنه هم اينجوري كنيد فكر محاله" نمايش
مجموعه سايه تالار در ساعت 5/6 روزها اين...و جوزاني نصيري مجيد تيرانداز ، سيما
شوهرش ميپندارد كه است بازيگري روياپور ، ليلي نمايش اين در.ميشود اجرا شهر تئاتر
بازپرس اعترافات ، حين در اما.است رسانده قتل به را (تئاتر كارگردان ساساني فرامرز)
.است كرده خودكشي به اقدام آني جنون دليل به فرامرز و بيگناه ليلي كه ميشود متوجه
را تماشاچي بديع و عجيب حالي و شور با اجرا در كه است نمايشي ،"...كنيد فكر محاله"
ديگر عبارت به.است شده باوري غيرقابل لغزشهاي دچار آن متن اما ميكند ، چيز همه درگير
چفت از شخصيتپردازي و سوژه لحاظ به يا و ميشد پالايش متن اگر و است متن بر سوار اجرا
تئاتري موازين و اصول رعايت به توجه با هم نمايش وقت آن ميشد ، برخوردار محكمتري بست و
.ميگرفت قرار بينظير اجراهاي رديف در زيباييشناسانه معيارهاي به رسيدن و
نظر به بديع و خلاقانه _ صحنه طراحي و بازيگري _ عمده دليل دو به كنيد فكر محاله نمايش
و تكرار از و است بيان و حس تغيير حال در مدام اجرا طول در تيرانداز سيما.ميرسد
پروبال براي معمول حد در بدن فيگورهاي و حركات از همچنين او.ميكند پرهيز يكنواختي
لحظات ميشود ، جيغجيغو كه زماني تيرانداز متاسفانهميشود بهرهمند نقش به دادن
قرار بازي جريان در بهتر نبود ، نمايش كارگردان او اگر.ميكند ايجاد را تحملي غيرقابل
افت قبلياش كارهاي به نسبت كه است مشهود كارش در جزيي نواقصي حاضر حال در اما ميگرفت
هم اينها از پيش ميزند ، مخاطب جذب در را اول حرف بازيها حال هر در.ميشود محسوب
.است كرده ارائه را قبولي قابل كارهاي تئاتر در خلاق و فعال چهرهاي عنوان به تيرانداز
زبانزد هنوز حسامي هوشنگ مرحوم كارگرداني به بدنسازي و پوف نمايشهاي در او بازي مثلا
و است ، بالاتر او امثال و تيرانداز از حرفهاي تماشاچي انتظار بنابراين.است خاص و عام
.برنجد بازياش نحوه از اشكالات كوچكترين مشاهده با نميخواهد
تا ميدهد جولان لازم حد در پارتينر عنوان به تيرانداز كنار در هم جوزاني نصيري مجيد
اين مجموعه از كه سازند پديدار را بكري و تصويري لحظات پركنش موقعيتهاي پاره ايجاد با
و بازيها در هماهنگي با ديگر عبارت به.شود تماشاچي نصيب خوشايندي احساس لحظات
.ميشود جاري اجرا كليت در مناسبي ريتم تنيده درهم ميزانسنهاي
در كه ميافتد كوچكي و بزرگ نشيبهاي و فراز در مدام بازيها كه نماند ناگفته
بر دو آن اتودهاي و تئاتر تمرين پلاتوي در فرامرز و ليلي اوليه ارتباط مانند صحنههايي
ليلي ، خوردن حرص و بنايي ليلي ، به فرامرز شبانه تلفن شكسپير ، مغربي اتللوي نمايشنامه روي
لحظات اين در يعني.هستيم آنها درخشش شاهد..و ليلي جنون و فرامرز كردن پاك سبزي
باعث اجتماعي ملودرامهاي در مرسوم قاعده شكستن ضمن كه ميكند سرايت اجرا بطن در طنزي
.ميكند تاملتر قابل را نمايش ارزش نهايت در و ميشود ، تماشاچي شادابي
نمايشي متعدد تمهيدات و ترفندها از شدن بهرهمند و بازي بر تسلط با تيرانداز سيما
حركات ، صحنهها ، پيگيري از تماشاچي هم لحظه يك و باشد توجه مورد مدام اجرايش ميخواهد
هم لحظه يك آنكه براي است بوده هم موفق البته.نماند غافل تكنيكها و عواطف حسها ،
در موجود شرايط نپذيرفتن با آغاز از تماشاچي آنكه مگر نميدهد ، دست از را تماشاچياش
.كند قطع اجرا با را خود ارتباط بخواهد متن
شكستن و انتزاعي تصاوير ايجاد در ظريف و نوآورانه كاملا صحنه طراحي در كامكاري ناصح
منطق خلاقانهاي طور به بلكه نيست ، متن پايبند چندان او يعني.ميكند عمل متن محتويات
زاويهدار آينه يك از استفاده با توانسته او.است گرفته نظر در فعلي اجراي براي را خاصي
اين.كند تصوير را گوناگوني صحنههاي شده نقاشي پارچههاي تعويض و سالن كف بر نقاشي و
طراحي فانتزي شكل به صحنه وسايل اگر.است شده اجرا شدن پوياتر باعث دكور كاربردي شيوه
از اجرا تدريج به و نميشد ، پديدار اجرا در هم ديدني و ناب لحظات مطمئنا نميشدند ،
طراح بنابراين.ميشد پنبه رشتهها همه تماشاچي مفرط خستگي با و ميافتاد تكاپو و ريتم
با را آينه زاويه صحنه طراح.است بوده اجرا و متن تقويت خدمت در ناجي عنوان به صحنه
در نيز تقليد يا حركت اين و گرفته عاريه به اسوبودا ژوزف اثر لاتزاوياتا طراحي از الهام
به چون است اهميت حائز صحنه طراح رشادت مهمتر همه از.است بوده موقع به و بجا خود نوع
بيآنكه ايراني صحنه طراحان از خيلي متاسفانه.است كرده اعتراف بروشور در الهام نوع اين
غرور با و ميكنند كپيبرداري خارجي طراحيهاي از ببرند ، صحنه طراحي اصلي خالق از نامي
.ميسازند قلابي چهرهاي خود از تعصب و
كمك آكسسوار و صحنه طراحي يعنياست نگرفته خود به واقعيت رنگ چيز هيچ اجرا اين در
از تماشاچي تا است كرده ليلي خاطرات و تفكرات شدن اكسپرسيونيستي و انتزاعي به شاياني
تيرانداز البته.شود وارد ليلي عذابآور و تلخ واقعيتهاي دنياي به ديگرگونه دريچهاي
كنش از پر و نمايشي صحنههاي به ليلي اعترافات و روايت از دوگانه گريزهاي اين در نيز
.دارد برعهده را مهمي نقش فرامرز و ليلي
فلاشبكهاي و ليلي اعتراف صحنه بين فاصله ايجاد و زماني تقطيع براي نور طراحي همچنين
تغيير و شخصيتها دروني احوالات بيان براي خود زمان در هم موسيقي.است مناسب او ذهني
.دارد مثبتي حضور آنها رواني درگيريهاي و ذهني عوالم
شتابزده
صانعي محسن نوشته "ايران در تئاتر صحنه طراحي تاريخ" به نگاهي
جاري سال در نمايش انتشارات سوي از صانعي محسن نوشته ايران در تئاتر صحنه طراحي تاريخ
.است شده كتاب بازار روانه
تحليلي نگاهي با را ايران در صحنه طراحي تاريخي تحولات سير كه داشته آن بر سعي نويسنده
بهرهگيري همچنين و نشريات منتقدان نظرات و يادداشتها نقل و صاحبنظران با گفتوگو در
اطلاعات لازم حد در او البته.كند تدوين مجموعه يك در نويسندگان ساير پژوهشي مكتوبات از
اشتباهات يكسري ورود باعث شتابزدگي نوعي اما است ، كرده گردآوري هدفي چنين براي را
كه نمينمايد ، بخشش قابل چيزي چنين پژوهش بودن مهم به توجه با كه است شده نگارشي
.گذاشتهاند صانعي اختيار در را لازم اطلاعات
ايرج حقيقت ، فرشته چالنگي ، جمشيد تقيان ، لاله تئاتري يادداشتهاي و نقدها از همچنين وي
علياصغر قاسمي ، رضا طاهري ، هوشنگ صياد ، پرويز صادقي ، قطبالدين سپهر ، كيوان زهري ،
پيش از بيش كتاب علمي اعتبار تا است برده كتاب جاي جاي در را لازم بهره...و گرمسيري
.شود آشكار خواننده براي
گفتوگوهاي همچنين و انقلاب از بعد و قبل نشريات در شده چاپ گفتوگوهاي از حتي صانعي
آوانسيان ، آربي پسياني ، آتيلا با گفتوگو در او.است نمانده غافل صاحبنظران از حضوري
رفيعي ، علي گرمسيري ، علياصغر زاهد ، عطاءالله صفوي ، عصمت فرهنگ ، داريوش خورشيدي ، خسرو
نمايشهاي در صحنه طراحي عناوين تحت فصل هفت در صانعي منوچهر و آو فريدون غفاري ، فرخ
دوره در مشروطه ، دوران در ايران ، در اروپايي تئاتر آغاز در ،(تعزيه و تقليد) سنتي
و تكامل روند بررسي به پنجاه دهه در و چهل دهه در سي ، و بيست دهههاي در رضاشاه ،
.ميپردازد بصريتئاتر لاينفك عنصر اين تحولات
صددرصد بهطور را تفحص و تحقيق اين واقعگرايانه جنبه و سنديت بتواند آنكه براي او
تا صبا از.كند مراجعه مزبور منابع غنيترين به كه است نداشته اين جز چارهاي كند ، حفظ
ايران در نمايش ،(اسكويي مصطفي) ايران تئاتر تاريخ در پژوهشي ،(آرينپور يحيي) نيما
ادبيات ،(شهرياري خسرو) نمايش كتاب ،(جنتي عطايي) ايران در نمايش بنياد ،(بيضايي بهرام)
پربار جهت در صانعي كه است كتابهايي جمله از..و (ملكپور جمشيد) ايران در نمايشي
.است كرده استفاده شده ارائه تحليلهاي سير خط شدن
پرويز فتحي ، هوشنگ شيباني ، محمود عطاثروتي ، مانند افرادي پاياننامه كه نماند ناگفته
دانشگاهي منابع عنوان به ايران در تئاتر صحنه طراحي تاريخ كتاب نگارش در ديگران و ظهوري
.گرفتهاند قرار استفاده مورد تحقيق به بخشيدن رسميت در
بهرهمند نمادين صحنهآرايي از (تقليد و تعزيه) ايران سنتي نمايشهاي كه است بديهي
ميكنند پيدا نمايش در خاصي كاركرد نمادين صورت به لباسها و اشياء آنها در كه ميشوند
امروز كلي ويژگيهاي از برخي با تقليد صحنهسازي اصول چقدر ميبينيم كه اينجاست جالب و
تئاتر در نيز نمادگرايان.دارد همخواني تئاتر در "نمادگرايان" نظريههاي خصوص به و جهان
ميشود بيان صحنه در وقتي مثلا و ميبرد ، بين از را تماشاگر تخيل (دكور) كه ميگويند
متصور را زيبايي قصر خود ، خاص تخيلات براساس تماشاگر هر "است زيبايي قصر چه اينجا"
كار از تماشاگر تخيل بدهيم ، نشان صحنه روي در عينه به را آن اگر كه حالي در.ميشود
.ميكند دريافت قصر از را ما محدود تصوير سهولت ، به و ميافتد
از دكور.يافت چشمگيري تحول نيز صحنهآرايي و دكور رضاشاه ، دوره در تئاتر گسترش با
جاي در كه شد نقاشي نيز كوچكي قطعات رفته رفته و آمد بيرون نقاشي پردههاي صرف حالت
كمكم بعد و ميبخشيد بيشتري عمل صحنه به و ميگرفت قرار صحنه از گوشههايي يا پرده
دكور طراحي مدتي از پس.بدهند حجم صحنه به توانستند آن با و شد ساخته هم واقعي دكورهاي
جذاب عوامل از يكي به تبديل كه طوري به رسيد خاصي شكوه و عظمت به نمايشها از برخي در
از آن واقعي معناي به صحنه و دكور طراحي گفت ميتوان واقع در.شد تماشاگر جلب و تئاتر
.شد آغاز ما تئاترهاي در دوره اين
در فوقالعادهاش ، استعداد نيز و داشت خارج در كه تجربياتي به توجه با سروريان ناپلئون
به بنا كرمانشاهي ميرسيفالدين.شد زمينه اين در بزرگ استادي به تبديل سي و بيست دهه
در را شگرفي تحولات كه بود رضاشاه دوره در دكوراتوري بزرگ پديده تئاتر ، اهل نظر
شايد و سي ، و بيست دهههاي دكوراتور برجستهترين خاكدان وليالله.شد باعث صحنهآرايي
و صحنه طراحي اصلياش حرفه كه بود فردي اولين وي.باشد ايران در تئاتر صحنه طراحي تاريخ
محسوب لالهزار تئاترهاي آتراكسيون دوران دكوراتور متبحرترين پناهي صالح.بود دكور
.ميشود
و 50 دهه 40 اواخر كارگردانان مطرحترين و پيشروترين از يكي تنها نه آوانسيان آربي
وي.ميرود شمار به نيز دوره آن آرايي صحنه و دكور تحولات برجسته آغازگران از يكي است ،
شيوه كه آنجا از.رسانيد خاصي پختگي به دكور در را چهل دهه انتزاعي نوآوريهاي
قالب در بيشتر نيز وي صحنهآراييهاي بالطبع داشت ، قرا واقعگرايي از دور به آوانسيان
جنجالي كارگردانان و طراحان از بابلا بنيپال آشور.ميگنجيد تجريدي و ساده شكلهاي
اين ديگر كارگردانهاي از يك هيچ را او اجراهاي گنگي و پيچيدگي شايد.بود نمايش كارگاه
در مكاشفهاي و خود با دروني مكالمه نوعي كه آنجايي از وي نمايشهاي.نداشتند كارگاه
برقراري از را تماشاگران اكثر كه ميگرفت قرار پيچيدهاي قالبهاي در بالطبع بود ، هسته
از گوناگون و متعدد استفادههاي و انتزاعي عناصر سادگي ، .ميساخت عاجز آن با ارتباط
.داشت وجود نيز بابلا كارهاي در كه بود ويژگيهايي از صحنه اشياء
پنجاه دهه مطرح كارگردانان و طراحان جزو تا 56 سال 54 از نمايش با 4 تنها رفيعي علي
.دانست دوران اين طراح برجستهترين بتوان جرات به شايد را خورشيدي خسرو.ميرود شمار به
داشت ، خود در يكجا را و 50 دهههاي 40 صحنهآرايي جديد ويژگيهاي تمام خورشيدي كه چرا
.بود ساخته مستقل هويتي داراي و رسانده شخصي سبك يك به خود در را ويژگيها اين اينكه ضمن
|