ابرقدرتها و مردمسالاري
آفريد را ويكو خداوند
تطبيقي فلسفه و نجفي
پيزا گزارش
ابرقدرتها و مردمسالاري
1_ پلاتنر مارك با گفتوگو
در تورو دانشكده سياسي علوم استاد كه او نوشتههاي.دارد فراواني تاليفات پلاتنر مارك
گوناگون جنبههاي در كاوش به و دارند اختصاص مردمسالاري حوزه به بيشتر بوده ، نيويورك
محلي نشريه در را مقالاتش بيشتر او.ميپردازند مردمسالاري اجتماعي و سياسي
در آنچه.است داشته عهده به را آن سردبيري سال 1998 در خود كه ميكند منتشر مردمسالاري
.است پلاتنر با جهانبگلو رامين گفتوگوي حاصل ميآيد پي
جهانبگلو رامين
گودرزي منصور:ترجمه
.داريم قرار سرد جنگ از پس شدن جهاني نوين وضعيت در اكنون ما
*
ابرقدرت ، يك با همراه و مردمسالاري يعني سياسي ، مشروعيت يك غالب اصل با توام جهاني
كي تا مردمسالاري داشت؟ خواهد دوام كي تا وضع اين اما ، آمريكا متحده ايالات يعني
يا و سياسي جغرافياي عرصه در رقيب بدون و بلامنازع سياسي نظام يك عنوان به ميتواند
بماند؟ باقي ايدئوژيك
دهه 1990 آغازين سالهاي در سرد جنگ از پس شرايط كه هنگامي.است دشواري بسيار پرسش اين
ما آيا كه كشيدم پيش را پرسش اين و نوشتم "مردمسالاري مجله" در مقالهاي من آمد ، پديد
جهان پذيرش مورد تقريبا كه سالاري مردم حيات تجديد خوش احساس به كوتاه دورهاي براي
سر جدي ايدئولوژيك رقيب يك و است توفان از پيش آرامش آنكه يا رسيدهايم ، است شده واقع
كه ايدئولوژيك جدي رقيب يك نشان و خط زوديها آن به كه ميكنم گمان اما.كرد خواهد بر
.شد نخواهد هويدا درآيد ، چالش به مردمسالاري جهاني شده پذيرفته ديدگاه با بتواند
در مردمسالاري اجماع با كاملا كه دارند وجود فراواني ديدگاههاي و گروهها بيگمان ،
دورتر بسيار اينها اما ميكنند ، برخورد خصومتبار شيوهاي به آن با و مخالفتند و ستيز
فراگير گونهاي به كه را حقانيت داراي و جايگزين مفهوم يك نهادن پيش قابليت كه آنند از
پديد پيشبيني اگر حتي كه است آن بر من حدس رو ، اين ازباشند داشته افتد ، پذيرش مورد
دهه چندين تا سالاري مردم دستكم نباشد ، دشوار اندازه اين تا جديد ايدئولوژي آمدنيك
كنار در اما.بود خواهد پايدار جهاني سياست عرصه در برحق و مسلم اصل يك عنوان به ديگر
نمونه كه بود خواهد مردمسالاري موجود وضع با نيز فراوان مخالفتهاي و اختلافاتنظر آن ،
.گرفت سراغ متحده ايالات قدرت در ميتوان را آن متبلور
بلامنازع سياسي قدرت و اخلاقي شئون كه باورند اين بر مفسران و تحليلگران برخي *
چه ميكنيد؟ فكر چه شما.ميگيرد نشات آن جهانيگرايي خصلت و خوي از مردمسالاري
دارند؟ وجود مردمسالاري جهانيگرايي خصلت اين برابر در چالشهايي
اصل و است درستي و حق بر دعوي جهانيگرايي ، زمينه در مردمسالاري دعوي كه آنم بر من
فرهنگ تاثير تحت خود البته.ميدهد سرايت بشري نيرومند صفات و عناصر به را جهانيگرايي
گرايشي ميشوند ، آشنا مردمسالاري ارزشهاي با كه مردمي اما.دارد قرار نيز تاريخ و
كه بشريت در موجود عناصر كه نيست معني بدان امر اين.بيابند جذاب را آنها كه دارند
مطمئنا اما.هستند بشر در عناصر والاترين مييابد ، نسبت آنها به مردمسالاري
مردمسالاري نظام كه گفت رفاه و آزادي از ميتوان مثال ، براي.هستند آنها نيرومندترين
.دارد را آنها تامين داعيه ديگري نظام هر از بيش ليبرال
جور ما جهان فرهنگي اشكال همه با ليبرال مردمسالاري كه ميكنيد فكر واقعا شما آيا *
ميشود؟
متفاوت فرهنگهاي در كه بگويم بايد همچنين اما ميخورند مردمسالاري به فرهنگها همه
اختلافنظرميشوند موجب كه دارند وجود عناصري
بگويم بايد همچنين اما ميخورند ، مردمسالاري به فرهنگها همه كه عقيدهام اين بر من
مردمسالاري با مخالفت و اختلافنظر موجب كه دارند وجود عناصري متفاوت فرهنگهاي در كه
كه يافت ميتوان مردمسالاري به خصمانهاي نگرش غرب ، نوين تاريخ در مثال ، برايميشوند
ليبرال مردمسالاري با مخالفت غرب ، در.است خوانده "بورژوا مردمسالاري" را نظام اين
را مردم ديگر نظام هر از بيش ليبرال مردمسالاري كه دارم اعتقاد.است بوده زور پر هميشه
روشنفكران نفوذ از حال عين در اماكنند زندگي آزادتر و خشنودتر تا ميسازد قادر
كه ندارم اعتقاد من رو ، اين از.ميگرايد فرهنگي موازين از پايينتري سطح به و ميكاهد
يك از كه است توكويل من سرمشق و راهنما باره ، اين در.است مطلوب سالاري مردم چيز همه
بر مردمسالاري پيامدهاي و اثرات برخي به نسبت ديدگاهها ، ديگر نيز و فرهنگي ديدگاه
مثابه به را سالاري مردم توكويل اما.بود بدبين و ناراحت بسيار انساني جامعه
در را بيشماري مردم فراگير طرزي به زيرا ميدانست سياسي نهادهاي شكل عادلانهترين
و است گرفته قوت مدام مردمسالاري كارآيي ، همين سبب به كه ميگفت توكويل.برميگرفت
آزاد همواره تنها نه نظام اين كه باشد مردمسالاري نگران چنان تا ميديد خود وظيفه
اشرافيت نظام از مانده جا به ارزشمند و تازه عناصر بلكه نگرايد ، استبداد به و بماند
.بيفزايد خود به و برگيرد سازگارند ، مردمسالاري با كه را پيشين
يكي.ميگفتيم سخن ميكنند تهديد را ما جهان در مردمسالاري كه خطراتي درباره داشتيم *
دهه سالهاي جنگ در ميتوان را آن نمونه كه است ، جهان سراسر در مليگرايي گسترش آنها از
نمونه كه است ، بار جنايت خشونتهاي و تروريسم ديگر ، تهديد.ديد سابق يوگسلاوي در 1990
سرانجام ، و است جمعيت افزايش و فقر سومي ، .ديديم سپتامبر يازدهم رخداد در نيز را يك اين
.است مذهبي كمتحملي و نارواداري
من.ميكنم آغاز مليگرايي از من.كنيم بررسي را تهديدها اين يكي يكي بگذاريد
بايد منبماند تنگ و نامتراكم بايد كه ميكنم قلمداد مفهومي عنوان به را مليگرايي
فكر.شوم قايل تمايزي ليبرال مردمسالاري نظام به تعلق احساس و "ويژه قوميت" ميان
است بيخطر و نيست تهديدكننده تنها نه (ليبرال مردمسالاري نظام تعلقات) دومي كه ميكنم
بايد شهروندان كند ، كار درست باشد قرار مردمسالاري اگر.است لازم هم اندازهاي تا بلكه
داشته ميكنند زندگي آن در كه كشوري به نيز و هموطنان ساير به ويژه تعلقات احساس برخي
البته شمااست ليبرال مردمسالاري در ليبرال جهانيگرايي عناصر از يكي خود اين.باشند
نياز بيشتر آنهابيابيد وطن جهان كاملا شهرونداني نميتوانيد ليبرال مردمسالاري در
كه نيست شكي.جهان نقاط ساير مردم با آنكه تا باشند ملحق خود همميهنان به كه دارند
ميرسد نظر به كه بگويم بايد گرچه است ، واقعي تهديد يك ويژه قوميت بر مبتني مليگرايان
كرده فروكش اكنون سابق ، يوگسلاوي يعني داشت ، وجود مليگرايي تهديد كه جاهايي از يكي در
.است
عين در و افزايش روبه تهديدي تروريست ميكنم فكر.تروريسم يا مردم ، تهديد درباره اما
ما ، با طولاني دورههاي براي كه است تهديدي تروريسم من ، نظر به.است خطرناك بسيار حال
آنچه اماداشتهاند خود با را آن دراز مدتهاي هم ليبرال مردمسالار نظامهاي و مانده
آن به افراد از اندك شماري كه است ويرانگرياي عظيم حجم و بزرگي كرده ، فرق امروز كه
بسياري شمار نوزدهم سده پاياني دهه دو در ميدانيد ، كه گونه همانشدهاند توانا
مسلما.رسيدند قتل به اروپايي هرجومرجخواهان دست به غالبا سياسي برجسته چهرههاي
نيز آنان مرگ و بود اندك كماكان قربانيان شمار اما بودهاند ، آسيب و خسارت موجب اينان
امروزه اماكند دگرگون بنيادي گونهاي به را جامعهها زندگي كه نبود موثر اندازهاي به
و تعصبآلود اعتقادات با مردمي.است بزرگي اندازههاي در تروريستها ويرانگري حجم
اكنون كه كرد تصور ميتوان.باشند خطرناك بسيار مردمسالاري براي ميتوانند خشكانديش ،
قوي بمبي همچون واقع در كه بگذارد كوچك سكهاي خود جيب در ميتواند معمولي انسان هر
خوشبختانه اماشد خواهد دگرگون جهان همه باشد ، چنين اگر.كند ويران را شهر يك بتواند
.نيست شرايطبدينگونه
براي عامل اين بيگمان ، .بود جمعيت افزايش و فقر برشمرديد ، شما كه ديگري تهديد
برخي.ميكند فراهم زيادي دشواريهاي هستند ، مردمسالاري به دستيابي پي در كه كشورهايي
اين بگويم ميخواهم كه ديگري نكته.شوند موفق راه اين در توانستهاند پرجمعيت كشورهاي
جمعيت خطاهاي مغبون هنوز ما.است نهاده كاهش به رو جمعيت ، افزايش جهاني نرخ كه است
و جهان يافته توسعه كشورهاي از بسياري در حال ، عين در اما.هستيم پيشين دورههاي شناختي
كنترل جمعيت رشد نرخ و است بهبودي به رو نظر اين از اوضاع توسعه ، حال در جهان حتي
رشد ميتوانيد شما هنوز آنها در كه دارند وجود جهان مناطق از اندك شماري تنها.ميشود
افزايش پديده درازمدت ، در كه ميكنم فكر من رو اين از.ببينيد را جمعيت شمار شتابان
يكي كه است روشن نيز ، فقر درباره.بود نخواهد پيش دهههاي اندازه به بزرگي تهديد جمعيت
فكر مناست بوده ما با فقر ديرباز از نيز پديده اين اما.است مردمسالاري مشكلات از
ثابتي سطح در من نظر به بلكه باشد ، شده فزونتر گذشته دهه جريان در فقر نسبت كه نميكنم
.است مانده
بالقوه و مانده جا به ما براي دور گذشتههاي از كماكان نيز كمتحملي و نارواداري
.مينمايد مسكوت عمدتا اكنون هولناكش ، موج چند جز به كه است جدي بسيار تهديدي
ناروادار مردم از شماري دست به ويرانگري ابزار كه است نارواداريآن خطر بزرگترين
هزاران تاكنون كه بنگريم هندوستان در هندوها و مسلمانان ميان ستيز به مثال براي.بيفتد
كه دارد وجود سلاحهايي بهكارگيري امكان مناقشات گونه اين دراست گرفته قرباني تن
دير از مسائل ، ديگر مانند نيز يك اين باز ، امابيانجامد واقعي فاجعه يك به ميتواند
شبه در سال 1949 از وخامتبارتر شرايطي پديده اين آيا كه نميدانم من و يافته دوام باز
.نه يا دارد هند قاره
تاكيد مردمسالاري با آن پيوند و "ملت" انديشه روي بيشتر كمي بايد ما كه ميكنم فكر *
بلافصل سياسي مفهوم يك باستان سالاري مردم خلاف به مدرن مردمسالاري من ، نظر به.كنيم
قالب و چارچوب در نوين مردمسالاري.است "ملت" يعني مشروعيت ، منشا يك داراي بلكه نيست
در مردمسالاري كه چارچوبي واقع در شود ، ناتوان ملت اگر رو ، اين از.است شده زاده ملت
همراه "رضايت" انديشه با همواره "ملت" مفهوم نوين ، زمانه در.است شده ناتوان ميزيد آن
.جداست معنوي ابعاد از كه شده اصلي به مبدل "رضايت" مفهوم هم امروزه و بوده
چيست؟ "معنوي بعد" از شما منظور
تجربه توكويل كه ميدانيد.است گفته هم توكويل كه است چيزي همان دقيقا من منظور *
كه ميكنم فكر من اما.است كرده قلمداد مذهبي تجربه يك با توام را آمريكايي مردمسالاري
راحتيجويي اصل و ارزشها بنياد بر بيشتر آمريكايي و اروپايي مردمسالاريهاي امروزه
.است مرتبط مدني اصول با كمتر رضايت انديشه رو ، اين از.استوارند مصرفگرايي مانند
خويش جمهوريخواهي و مدني منشا از مدرن ليبرال مردمسالاري كه است اين منظورتان اگر
سوي از.باشماست حق كه بگويم بايد كرده ، ميل فردگرايانه ايستارهاي سوي به و گرفته فاصله
دولت خلاف به مدرن مردمسالار ملت كه گفت بايد كرديد ، اشاره هم شما كه گونه همان ديگر ،
در كه آنچه از بيشتر را خصوصي منافع مشروعيت امابود مدني كمتر آغاز در آتني شهر _
.پذيرفت بود ، آتني مردمسالاري
درباره كه ديد خواهيد بكنيد ، نگاهي آمريكايي فدراليستهاي نوشتههاي و آثار به شما اگر
همواره باستان جمهوريهاي آنها نظر از.كردهاند برخورد تند بسيار باستان جمهوريهاي
و صلحخواه دولتهايي نوين جمهوريهاي كه صورتي در بودند ، خونين جنگهاي درگير
راه.باشد نكته اين با مرتبط چندان "رضايت" انديشه كه ميكنم فكر من اما.بازرگانند
جديدي مفهوم اين.است "قابليت" انديشه از برگرفته ،"رضايت" مفهوم به نگريستن در ديگر
همان به قابليت از گفتن سخن با من نظر به.ميشود گفته زياد آن درباره روزها اين كه است
نمايندگان آن و برميگزينند را خود نمايندگان كشور يك شهروندان كه ميرسيم معنايي
گونه به را قابليت اين گذشته ، در.دارند برگزيدهاند ، را آنها كه شهرونداني قابليت
قابليت واقع در.است همين ميگوييم ، ما كه مردمسالارياي گوهر.ميگفتند رضايت معمول ،
فراهم چارچوبي ملت مفهوم.حكومتند آن زير كه كساني بر ميرانند حكومت كه است مطرح كساني
ميگويند ، سخن "جهاني شهروندي" از كه كساني.ميبندد صورت آن در قابليت اين كه ميكند
.ندارد وجود واقعي قابليت يك زيرا ندارد ، واقعيت اين.ميكنند مسخ را آن دارند من نظر به
نتيجه در و ميكنند نمايندگي را ملتها - دولت كه هستند گروههايي يا جهاني ، هياتهاي
قابليت چون ندارند ، قابليتي كسي هيچ براي كه گروههايي يا و برميگردد ، آنها به قابليت
.ندارد وجود جهاني نهادهاي و جهاني شهروندان ميان مستقيمي
امروزه زيرا قايليد ، تفاوت "اكثريت حكومت" و "رضايت "انديشه دو ميان شما ترتيب بدين *
اين كه ميدانيم ما اما.است اكثريت حكومت نتيجه تنها مردمسالاري افراد ، بسياري نظر از
.نيست مردمسالاري تعريف تنها
مردم كه اصلياي تصميم درباره او.بگيريم نظر در را لاك جان نمونه براي.است درست
كساني ميدارد عنوان لاك اما.ميگويد سخن دارد ، وحدت به نياز و شوند يگانه تا ميگيرند
ميگويد لاك.كنند چنين كه آزادند ميگريزند ، تصميم اين از و يگانگي و وحدت اين از كه
كه است آزاد نباشد ، خود جامعه از عضوي كه بگيرد تصميم و برسد سالگي به 21 كه كودكي هر
ليبرال ، مردمسالاري انديشه در مهاجرت حق ميبينيد كه چنانبرود بيرون جامعه آن از
مطمئنا كه) باشيد جامعه آن از عضوي ميگيريد تصميم آنكه محض به امااست محوري مفهومي
در معين تعهد يك صورت اين در ،(ميكند محافظت اقليتها و افراد از كه است جامعهاي
به اساسي قانون چارچوب نوعي واقع در كه ميشود ، ايجاد شما براي اكثريت تصيمات از پيروي
.ميآيد شمار
مسائل از يكي مفهوم اين.برگرديم مردمسالاري "معنوي بعد" مسئله به بدهيد اجازه *
"مردمسالاري استبداد" خود كه آنچه با مبارزه براي توكويل.است توكويل كار در بنيادي
و روشنگر مردان" و مردمسالاري قانونگذاران چون مفاهيمي از كلي بهطور ميخواند ،
".شوند رهنمون بهشت سوي به و برانگيزند را آنها همشهريان روح" تا ميگيرد بهره "فرهمند
از.شدهاند كمرنگ پيش از بيش مذهبي جنبههاي غربي مردمسالاريهاي در كه بگويم بايد
آن ، در و است استثنا يك متحده ايالات جهان ، در موجود مردمسالاري نظامهاي ميان
جامعههاي عنوان به كه است غربي اروپاي نظامهاي از پررنگتر كماكان مذهبي جنبههاي
اما.ميروند كليسا به مردم از درصد ده تنها غربي اروپاي در.ميشوند قلمداد پساديني
در كه را حدودي كلي به نميخواهم من ديگر ، سوي از.است بيشتر بسيار آمريكا در نسبت اين
ميپردازند ، جهاني آن نظم به مربوط فرهنگي مسائل و معنوي ارزشهاي به افراد و نهادها آن ،
و ترويج به كه دارند وجود نيز بسياري دانشگاههاي متحده ايالات در اما.دهم جلوه خفيف
.دارند اهتمام جدي مباحث و انديشهها و بنيادي پژوهشهاي تقويت
به خوبي به را "آمريكا در مردمسالاري" كتاب در توكويل نوشته اين شما كه مطمئنم من *
ديگر روز و ميكنند پيدا شخصي رفاه به ژرفي ميل آمريكاييان روزي:ميگويد كه داريد خاطر
خطر به امروزه مدني سنتهاي اين كه نميكنيد فكر آيادارند ميهنپرستي هواي از پر سري
باشند؟ افتاده
انديشه سپتامبر يازدهم رخداد من ، نظر بهنيست ترديدي باره اين در كه ميكنم فكر
اما دارند ، وجود جريان دو هر كه ميكنم فكر.است كرده زنده را "گذشته ميهنپرستي"
.بود خواهند خود شخصي رفاه مسائل متوجه بيشتر مردم نباشد ، تهديد در كشور يك كه هنگامي
ميگيرد ، قرار آن معرض در نيز كشور و ميآيد پيش بينالمللي جدي تهديد يك كه زماني اما
كه ميدهند نشان و كرد خواهند تعلق احساس كشورشان به ناچار آمريكاييان گاه آن
.ميكنند فراموش را گونهگونگيهايشان دستكم ، يا و مردماند ساير از ميهنپرستتر
تا ليبراليسم از" عنوان با "مردمسالاري مجله" در كه مقالههايتان از يكي در شما *
همه كه بوده ليبرالي اصول پيروزي يمن به":كه نوشتهايد شده ، چاپ "ليبرال مردمسالاري
توان از واقعا امروز جهان در كه است چيزي اين.ميشوند برخوردار برابري از انسانها
كه هستيد سياسي نظريهپردازان دسته آن از شما آيا "نميآيد بر غيرمردمسالار ليبراليسم
از تركيبي و برآيند ميكنيد فكر اينكه يا و ميگذارند فرق ليبراليسم و مردمسالاري ميان
داريم؟ ليبرال مردمسالاري قالب در مفهوم دو اين
.داريم مفهوم دو آن از نهاد هم و تركيب يك ما يعنياست درست شما دوم سخن كه بگويم بايد
و ميشود غالب ليبرالي عنصر گاه.دارند تنشهايي يكديگر با عبارتي ، به مفهوم دو اين
تركيب در كه است دو اين ميان تعادل داريم ، لازم ما كه آنچهمردمسالاري عنصر گاه
.ميآيد دست به آنها خلاقانه
از غربي مردمسالاريهاي در چگونه تركيب اين ميكنيد؟ ارزيابي چگونه را تركيب اين شما *
آمده؟ پديدار سو اين به نوزدهم سده
يك بيگمان لاك جان.است آمده پديد مردمسالاري از پيش ليبراليسم كه ميكنم فكر
سوالاتي مردمسالار انديشمند يك عنوان به او ارزيابي اما.بود ليبرال انديشمند
ميكرد ، دفاع انسانها برابري اصل نيز و فردي حقوق از او كه نيست ترديدي.برميانگيزد
يا پادشاهي حكومت يك خود ، رضايت با ميتوانند شهروندان كه است گفته نيز را اين اما
عمومي ، رضايت واسطه به شده تاسيس نظام كه انديشه اين.كنند تاسيس مردمسالار يا و اشرافي
را آن لاك جان لزوما كه نيست انديشهاي بدهد ، برابر صداي و راي حق شهروندان به بايد
ميكردند ، حمايت فردي حقوق از كه پيشين ليبرالي نظامهاي از بسياري.باشد كشيده پيش
.ميشدند قايل آن براي شدهاي محدود حقوق و ميكردند اعمال حكومت بر قانوني محدوديتهاي
نخستين كه متحده ، ايالات با همراه را كبير بريتانياي نميتوان سال 1832 ، از پيش تا
كه زماني و بود محدود بسيار آنها حقوق.ناميد مردمسالار بودهاند ، ليبرالي كشورهاي
كلي طور به (بودند كشيده پيش لاك جان جمله از نظريهپردازان برخي كه) ليبرالي اصول
در برابر حق مردم به و نباشد مردمسالار كه را نظامي شد دشوار بسيار ديگر شد ، پذيرفته
انتخاب حق جهان سراسر مردم به وقتي كه بود روشن زيرا.دانست ليبرالي بتوان ندهد ، راي
تعلق احساس يك كه است ممكن.برميگزينند را مردمسالاري يعني مردم حاكميت آنها بدهند ،
گرفته خودشان سوي از اساسي تصميمات كه ميخواهند اما باشند ، داشته هم پادشاهي به نمادين
.شود
آفريد را ويكو خداوند
بارنارد فردريك
بشيريه حميد:ترجمه
تمدن و فرهنگ درباره تاملاتي
سرچشمههاي كه است بوده موضوع اين شناختن براي فزايندهاي اشتياق شاهد گذشته سال دويست
عوامل ;چيست انسان رفتار بر موثر عوامل و آدمي ويرانگري يا سازندگي باورها ، رفتارها ،
و نهادها رسوم ، و عادات نمادها ، ارزشها ، هنجارها ، انديشهها ، امحاي يا حفظ در موثر
يا همزمان طور به تنش يا همترازي ميزان چه اينكه همچنين و ;كداماند بشر دستساختههاي
وجود اجتماعي پيكربنديهاي ايجاد براي (انسانشناختي نگرشي با) زمان گذر در و تدريج به
خودآگاهي عبارت با كه است چيزي آن نشانه و دليل فزاينده ذهني اشتغال اين.است داشته
دورگه نسل جستوجو اين در پيشرو رهبران.ميشود منظور جديد عصر فرهنگي و تاريخي
ماركس كارل يا و كنت اگوست كندورسه ، همچون آنان از بعضي چه اگر هستند فيلسوف _ تاريخدان
در متفكران اين.شوند شناخته اجتماعي علوم دانشمندان عنوان به كه ميدادند ترجيح احيانا
در اجتماعي تغييرات رديابي براي كه گونه همان و ميپرداختند اجتماعي نقد به موارد بيشتر
صرفنظر.بودند نيز آينده در دگرگوني ايجاد خواهان ميدادند نشان اشتياق خود از گذشته
رخ طبيعي علوم در كه پيشرفتهايي از همگي آنان ، فكري روش يا جهتگيري در واگرايي از
ميتوان كه عقيده اين طرح.ميدادند نشان واكنش آن به نسبت يا و گرفته الهام ميداد
تبيين اكتشافپذير و فهم قابل اصولي براساس را انساني رخدادهاي تحول و تداوم پيدايش ،
اين بودن بيهمتا بر موكدا آنان اينكه وجود با حتي _ نماند دور آنان ذهن از هرگز كرد ،
از متفاوت كاملا روشهايي پايه بر ميتوان كه بودند آن بر و ميورزيدند اصرار اصول
.يافت دست بدانها طبيعي علوم روشهاي
انسان فرهنگي دنياي ميدارد ، اعلام بيباكانه كه است كساني از يكي ويكو جامباتيستا
بيشتر آدمي جوينده ديدگان برابر در را خود راز و رمز اوست خود مخلوق كه سبب بدان
اين.دارد كامل دانشي آن بر خداوند ، آفريدگارش يگانه فقط كه طبيعت دنياي تا ميگشايد
تلويحي يا تصريحي گونهاي به است شده منعكس وي جديد علم كتاب در كه ويكو اساسي مقدمه
.شد فرهنگ تحول و محتوا پيدايش ، درباره بعدي تاملات براي بستري
فرهنگ پيدايش درباره انديشههايي
كه دليل بدين مدني دنياي يا ملل دنياي" كه كرد ادعا جديد علم كتاب در ويكو كه هنگامي
كه نبود اين منظورش ،"بود خواهد شناسايي قابل او براي است ، بوده سازندهاش خود انسان
وجه كه را هنجارهايي و نمادها نهادها ، آگاهانه زمان هر و جا هر در منفرد صورت به انسان
در گامها نخستين برعكس ، بلكه ;است آورده وجود به تمدنهاست يا شهري فرهنگ مشخصه
نيز خودشان بر آنان اعمال پيامدهاي كه شد برداشته مخلوقاتي توسط "ملل دنياي" پيريزي
سر در ديگر نياتي را آدميان" كه شد پديدار شرايطي در دين مثال ، عنوان به.بود پوشيده
در اساسي تكيهگاه نخستين او پرستش و برانگيخت خداوند از ترس به را آنان دين بود ،
مكملي و لازم امر صورت به ناخواسته پيامدهاي بنابراين ، "است انسانها منافع اشتراك
تاكيد و دارد اطمينان ويكو.ميشوند پنداشته اجتماعي فرهنگهاي تحول و پيدايش براي
اين با اما.بيخبرند خود اعمال پيامد از اغلب و دارند محدودي اذهان انسانها كه ميكند
استوار آگاهي بر انسانها "اراده" و مقاصد كه ميكند پافشاري نيز نكته اين بر او حال ،
ميكنند ، پيروي متعالي فرامين از انسانها كه نيست دست در نشاني هيچ ويكو ، نظر در.است
خاطر به" ميكند مطرح جهان تاريخ انديشه خود كتاب سوم قضيه در كانت كه آنگونه يا
او نظر از بلكه.ميسپارند جانكاه تلاشي به تن تعمدي و قصد گونه هيچ بدون و "آيندگان
زندگي شرايط بهبود موجب است ممكن رهگذر اين در و خويشاند ، نفس مطيع صرفا انسانها
.نشوند يا بشوند آيندگان
به دادن شكل در موثر و سهيم افرادي عنوان به انسانها اينكه فرض با ويكو ، ترتيب بدين
به را انساني مقاصد و اراده كاركرد ميتوانند محض ، تماشاگران نه و خود فرهنگ و زندگي
داشته شكل بدان را غيرانساني پديدههاي درك اميد نتوانستهاند هرگز كه بفهمند گونهاي
مختلف مردمان" اينكه بر تاكيد با اوپرداخت انساني فرهنگ سرچشمههاي رديابي به باشند ،
پاسخ يافتن دنبال به همچنين ،"داشتهاند جداگانهاي فرهنگي سرچشمههاي يكديگر از بيخبر
اين كه چرا داشتهاند؟ توافق همواره آدميان همه نهادها كدامين" در كه بود پرسش اين
(ميرود انتظار علمي هر از كه طور همان) را هميشگي و جهانشمول اصولي ميتوانند نهادها
ادامه خود حيات به هم هنوز و گرفتهاند پا آن بر ملتها همه كه اصولي ;دهند ارائه
دين ، همان نيست ، ادراك قابل فرهنگ آنها بدون كه را نخستين نهادهاي اين ويكو ".ميدهند
.دانست تدفين و ازدواج تعميد ، غسل مانند تولد به مربوط مراسم
طرفي از.كرد مطرح فرهنگ پيدايش درباره را نظريه دو تفكر اين تاثير تحت ويكو ، بنابراين
از بتواند تا دانست مردود معين فرهنگ يك پيدايش براي توجيهي عنوان به را فرهنگي انتشار
"مشترك سرچشمه" نظريه بر ديگر ، سوي از.كند دفاع فرهنگ "مستقل چندگانه سرچشمههاي" نظريه
نمودهاي ميتوان را گوناگون فرهنگي تجليات او مشاهدات بنابر كه چرا ميورزيد ، تاكيد
اين دلايل از يكي وي.پنداشت "ملتها همه ميان در مشترك" الگوهاي كهن از دگرگونهاي
تعداد به يكسان معاني" آنها در كه ميدانست عاميانهاي اندرزهاي و ضربالمثلها را ادعا
وظيفه اينك ، ".ميگيرند خود به گوناگوني بياني شيوههاي حال ، و گذشته ملتهاي
"مشترك ذهني زبان" و كرده مشاهده را فرهنگي جلوههاي پهنه تا بود تاريخي زبانشناسي
ميتوانست فلسفه كه آورد فراهم را تجربي شالودهاي ويكو زيرا كند ، كشف را آنها زيربنايي
.نهد بنا آن بر را خود نظري پايههاي
تطبيقي فلسفه و نجفي
فرجامي محمود
در او از كه ميشناسند مقالاتي با بيشتر فلسفه به علاقهمندان را نجفيافرا مهدي دكتر
آثار اين جمله از است ، رسيده چاپ به فلسفه ، نامه و انديشه كيهان مثل تخصصي نشرياتي
مطالعه بر درآمدي" ،"ارسطو فلسفه در جوهر" ،"علامه تا افلاطون از مثل" از ميتوان
فلسفه در زمان و حركت" ،"اسلامي عرفان در هستي" ،"اسلامي فلسفه در هستيشناسي بر تطبيقي
سردبير مدتي همچنين او.برد نام "دين فلسفه" درباره مقالهاي ترجمه نيز و "برگسن هانري
.است "الهيات" تخصصي فصلنامه سردبير نيز اكنون و بود ديني پژوهش مجله
در زمان و حركت" دو اين از يكي.كرد خواهد كتاب بازار روانه را كتاب دو زودي به نجفي
ديدگاههاي تحليل و بيان به آن در و است ناشر با توافق مرحله در كه دارد نام "حكمت آينه
حكماي از بعضي و (اگزيستانسياليست فيلسوف چند و برگسن هانري نظير) غربي فلاسفه از برخي
.است پرداخته زمان و حركت درباره (ملاصدرا و رازي فخر امام ابنسينا ، مثل) مسلمان
و دارد تطبيقي كاملا نگرشي اثر":ميگويد "حكمت آينه در زمان و حركت" درباره نجفي
از حتيالامكان و شده مراجعه اصلي متون به اسلامي و غرب حوزه در...مستند كاريست
.است شده چشمپوشي بوده قديم طبيعيات بر مبتني كه زائدي مطالب
به مربوط مهم و اساسي مفاهيم بعضي كردهام سعي كه باشد اين شايد اثر توجه درخور نكته
به بعضي را آن ابداع كه جوهر در حركت مورد در مثلاكنم ريشهيابي را زمان و حركت
آن براي دقيقتري ريشههاي من عرفا ، به (ملاصدرا نظير) برخي و ميدهند نسبت هراكليتوس
آثار در را "جوهر در حركت" ريشههاي غربي آثار حوزه در نمونه عنوان بهكردهام پيدا
رسائل در را جوهر در حركت به اشاراتي اسلامي متون و تفكرات حوزه در يا يافتم فلوطين
به مربوط اصطلاحات و تفكرات تاريخي سابقه حتيالمقدور همچنين.كردم پيدا اخوانالصفا
را سايرين ، از وامگيري مقدارش چه و بوده نوآوري مقدارش چه كه نظر اين از زمان ، و حركت
".دادهام قرار بحث مورد
نام "كلامي و فلسفي ديدگاه از معاد مورد در بحث" دارد تدوين دست در نجفي كه كتابي ديگر
سبزواري ملاهادي حاج نظرات به بيشتر كتاب اين در":ميگويد اثر اين درباره او.دارد
قرار استفاده مورد حاجي منظومه منبعي هر از بيش طبيعتا و است شده پرداخته معاد ، درباره
بوده ، موثر مطالب فهم در كه مبانياي از چكيدهاي آن مفصل مقدمه در البته.است گرفته
".است شده آورده
را فلسفي مباحث تمامي در تطبيقي فلسفه كامل دوره يك بتواند آينده در دارد آرزو نجفي
ما است معتقد او.ميداند حركت اين سرآغاز را "حكمت آينه در زمان و حركت" و كند تاليف
ميشود ، فلسفي جريانهاي تمام شامل كه فلسفه وسيع معناي به فلسفه درست فهم براي بايد
فلسفي جريان يك به نگرش" كه چرا كنيم ، ارزيابي همديگر كنار در را آنها و دهيم نشان توجه
صورت اين غير درباشد فلسفي انديشه و تفكر با متعارض شايد ديگر جريانهاي از جداي
محدوديتها از را ما كه است اين فلسفه آرمان كه حالي در ميشويم محدود مفاهيمي در محصور
".ميبخشد رهايي
پيزا گزارش
كاظميان محمدرضا
يعني آموزشي كارشناس دو با مصاحبه (سال 2001) خود شماره 50 در "ديسايت" هفتهنامه
،(ساله 62) لانگه هرمان و آلمان در پيزا پژوهش مدير ،(ساله 60) باومرت يورگن پروفسور
خواندني نكات كه است كرده چاپ را پيزا پژوهش براي آلمان فرهنگ وزراي كنفرانس نماينده
طبقات ميان اختلاف نميتواند آلمان آموزشي نظام اينكه از انتقاد ضمن باومرت:دارد
آمده عمل به بررسيهاي طبق ميگويد ، ميبخشد تداوم را آن بلكه ببرد بين از را جامعه
يك فرزند شانس از كمتر برابر شوله 4 رئال جاي به گومنازيوم به كارگر يك فرزند رفتن شانس
كره و فنلاند سوئد ، همانند كشورهايي كه است حالي در اين.است بالا طبقه خانواده
اين تاييد ضمن لانگه.نمايند حذف را آموزشي نظام بر طبقاتي اختلاف تاثير توانستهاند
در ميگويد ، اوميدهد نسبت ابتدايي مدارس به كشورها اين توجه به را موضوع اين مطلب
.ميكنند حمايت و شناسايي را ضعيف دانشآموزان دقت با آموزگاران كشورها اين
نتيجه بر آنها منفي تاثير و مهاجر خانوادههاي دانشآموزان درباره ادامه در باومرت
در را خوبي جايگاه آلمان كشور هم باز دانشآموزان اين حذف با حتي ميگويد ، پيزا پژوهش
افراد اين از حمايت در آلمان آموزشي نظام ضعف به ادامه در وي.كرد نخواهد كسب پژوهش اين
سواد سطح با مقايسه در آلمان مهاجر دانشآموزان سواد سطح ميافزايد ، و ميكند اشاره
مشابه اجتماعي ساختار نظر اين از كه سوئد كشور مانند) كشورها ديگر در مهاجر دانشآموزان
آنها زباني توانايي در را ضعف اين عمده دلايل از يكي او.دارد بدي وضع (دارد آلمان
دانشآموزان پذيرش براي سختتري معيارهاي سوئد و نروژ كشور در ميدارد ، اظهار و ميداند
اجازه شدند مسلط كامل بهطور كشورها اين زبان بر آنكه از پس آنها و دارد وجود خارجي
معتقد و ميبيند پيشدبستاني مراكز در را ضعف لانگه.بپردازند تحصيل به مدرسه در دارند
به آموزش ويژه به آموزش بلكه باشند اجتماعي _ تربيتي مراكز صرفا نبايد مراكز اين كه است
.شود آغاز آنجا از بايد مهاجر خانوادههاي فرزندان
پادگان يا مدرسه
شهر در (Weiherhofschule) شوله رئال هوف واير مدرسه از خود مشاهدات از بخش اين در
در مقايسه مقام در را آلمان مدارس كه هنگامي كلا.ميدهم گزارش برايتان آلمان فرايبورگ
شبيه نظامي پادگان يك به بيشتر ما مدارس كه ميبينيم ميدهيم ، قرار كشورمان مدارس كنار
.آموزشي مركز يك تا است
|