آسمان در شدن رها
جهان مردمان آيين
پدر دست از نجات راه
خانواده پزشكي
درماني ژن نگرانيهاي
باشيد خود دندانهاي رديف مراقب
عصبي افراد بالاي خون فشار
رحم سرطان واكسن
آسمان در شدن رها
پنهاني داوود
اجتماعي بحران يك صورت به و است يافته نزولي سيري دختران و زنان ميان در بزهكاري سن
است افتاده شماره به برنامهريزان نفس ميكند خودنمايي
.نداشت عاشقانهاي هلهله كه است دختركي زندگي خلاصه اين.رنج به شبي و اشك به روزي
درختان رديف رديف كناره ;ديدم گونه همان را اوچند سالي به عمر سرگشته.تنها بود ، تنها
جلايي صورتش به كه روغني و رنگ زير دخترك.خسته بود ، نشسته.باراني روزي به ملت پارك
هم حالا نميدانم ، ) ميداد رنج عذابش يا ميكشيد ، عذاب رنجيدهبود گم بود ، داده ديگر
بدانم كه ميكند فرقي چه اصلا.دانست نخواهم هم ديگر هيچوقت.نميدانم مينويسم ، كه
از گريزان.ديگران كه ميديدمش گونه همان من و بود كه بود همانگونه دخترك.(ندانم يا
هميشگي ، بيپناهي بيپناهي ، داده دل باران ، بلند آوار زير.همه يا خود از خود ، يا همه
غريب ، معصوميتي نشاندارميزد دودو كه بيحالت چشماني با سروها نقرهاي زير خميده
وقتي.نبود هم ديگر هيچوقت ;باشد كه نبود.نه ديگر صبحي و بودش صبحي كه غمگين و كوچك
به سپرده چشم.تنهايي يله دخترك.باران زير مانده رانده ، خانه از.نبود بود ، كه هم
.درختان لابهلاي
كيستي؟ تو _
بود ، تنهاميكشيد سيگار.نزديك به بود مانده قدم يك كه كنارش در نه بودم ، نزديكش حالا
نه بخورد ، نيامدهاش روزهاي افسوس كه مادري نه.بودند گذاشته تنهايش بود ، مانده تنها
نامش ، نامش ، نبود نامش اين رنج ، دختركبكاهد تن از خستگي رنج كه گشوده آغوش با پدري
رنج سليمه ميكردم اصرار كه من و ميگفت خودش بيبخت ، سليمه.بود سليمه نامش آمد ، يادم
.بگو
.سليمه بگو آمدهاي؟ كجا از _
.جنوب _
جهان؟ سوي كدام جنوب _
.عطش و باران و ساحل جنوب ماهي ، و صدف و دريا جنوب _
چيست؟ نشانيات سليمه ، بگو _
.بيانتهايش آبي و دريا همهمهاش ، و دريا _
ميكني؟ چه اينجا _
..._
سليمه؟ _
..._
نه كه تو با.نيست تو در جنوب نخوانده آواز كه تو با توام ، با سليمه ، ميكني چه اينجا
ساختمانهاي ميان غريب شهر به اينجا.زندگي فصلهاي غريبه.ساحل نه عطش ، نه دريايي ،
چه درمانده شهر اين گنديده تعفن با.سليمه.بيپناه همه اين.بيرحم و بيشرم و بلند
؟...ميكني
باران همراهي به دل چهره ، به هست اگر اشكي.ميآورد هجوم باران.ميكند سكوت سليمه
.سليمه ميكند دل دل.ميسپرد
ساله كوچك160 بچههاي تيماردار بود ، مانده مادرمنداد پسش دريا بود ، دريا مرد پدرم _
بودم ، زنش سال دو.خدا هميشه.ميزد كتكم داشت ، دل به شك.بود غريب مردم.كردم ازدواج
...اينكه تا كشيدم خواري.نبود حرفم گوش كسي.كشيدم رنج سال دو
سياهي و ميداد آزارش وبيپناهي سليمه بود خسته كه شبي داشت ، توفان دل دريا كه شبي
اگر.ديگر را سليمه نديده كسي.برنگشته ديگر و خانه از بيرون زده گرداگردش ، بود افزون
كه دختركي همان جنوبي ، سليمه.نبوده سليمه هم بوده اگر.جا هيچ نبودهنشناخته ديده ،
.روغن نه بوده ، نگاهش سايه زير شرم
ميكرد؟ فرقي چه شدم ، گم سياهي ، به زدم _
.بود كرده وا سر ماندهاش دل بر ساله چهار داغميگريد آرام و ميگويد اين سليمه
بيبرگشت؟ اول بار شدي كه تسليم سليمه؟ ميخواست گونه اين كهات اوفتاده؟ چهات _
.ميجستم پناهي غريبي هراسان.بود آتش بود ، شعله بود ، درد دردسرم بودم ، تنها _
راهي.ديگر آمده بند كه باراني در رنگ بلوطي موهاي آشفته با.جاش از برميخيزد سليمه
.ديگر راهي به برميگردد و ميآيد و ميرودطرف آن از كمي و طرف اين از كمي.ميجويد
زودي كه تنها چقدر تنهاست ، سليمه كه آنجا.رسيدهاند خيابان وجدان به نامحرم چشمهاي
...ما بيچاره من ، بيچاره سليمه ، بيچارهزندگي به احساسي بيداشتن ميشود پژمرده
&&&
نكات از ساده شكلي به گوناگون ، نشريات مطالب لابهلاي در شده ارائه آماري دادههاي
خود نگاه سوي ارقام ، اين از استفاده با اجتماعي مسائل تحليلگرانبرميدارد پرده مهمي
خود كار دستور در را جامعه دروني لايههاي واكاوي و ميسازند جامعه عيني مسائل متوجه را
و مييابد افزونتري شدت اجتماعي آسيبهاي با آنها برخورد هنگام توجه اين.ميدهند قرار
كه است آنهايي از كوچكي نمونه "سليمه".ميكند طلب رويارويي براي بيشتري جسارت و تامل
كه ساختهاند معادلهاي هم كنار در آمده دست به اعدادشدهاند رقم و عدد دنياي گرفتار
پيشگفته عناوين صعودي سير.ميكنند ياد فراري دختران معضل عنوان با آن از كارشناسان
دستاني را آنها رشد بستر كه است بيپناهي انسانهاي غربت نشاندهنده تحليلي هر از پيش
را نكته اين.است گرفته خود به آنوميك حالتي جامعه كه است داده قرار شرايطي در نامريي
كدام جزو را آنها.نميدانند ميشوند ، دستگير انتظامي مراكز توسط روزانه كه دختري 45
و 9 سالهها هيجده زير از نفر و 241 هزار سالانه 24 كه هنگامي دهيم؟ قرار اجتماعي طبقه
.ميشوند "منكراتي جرايم" نام با مصيبتي گرفتار سالهها هجده بالاي از نفر و 465 هزار
مسئول مقامات زبان آويزه است چندي كه است همان ارقام اين بطن از برآمده تحليل سادهترين
يافته نزولي سيري دختران و زنان ميان در بزهكاري سن.است شده اجتماعي مسائل كارشناسان و
.است افتاده شماره به برنامهريزان نفس.ميكند خودنمايي اجتماعي بحران يك صورت به و است
چنين مورد اين در علامهطباطبايي دانشگاه استاد و روانشناس "طباطباييراد منوچهر" دكتر
اعمال آنها به نسبت كه خاصي توجه و داشتهاند كه تربيتي نوع دليل به دختران":ميگويد
ادامه در جملات اين بيان با وي "دارند قرار بيشتري آسيبپذيري معرض در است ، شده
زنان و دختران جوامع از بسياري در.باشد جنس بر مبتني نبايد تربيتها":ميافزايد
اعتقاد با طباطبايي دكتر ".ندارند را آن انجام توانايي مردان كه ميدهند انجام كارهايي
به هستند ، تاثيرگذار هم اقتصادي مشكلات چون مسائلي دختران فرار مورد در كه موضوع اين به
و پدر چون موارد بعضي در":ميگويد و ميكند اشاره وضعيت اين تشديد در مادرها و پدر نقش
اين در.ميدهد عكس نتيجه رفتارشان ندارند ، درستي اطلاعات خود وظايف به نسبت مادرها
توجه وي ".ميبيند خانه از فرار در را چاره راه بهترين كه ميرسد جايي به دختر موقعيت
تربيت براي را لازم دانش آنها":ميگويد و ميداند مادران و پدران نقش متوجه را خود جدي
به مربوط مشكلات زمينه در كه اجتماعي مسائل كارشناس فرجي مهدي ".نداشتهاند خود فرزندان
نگاه زاويه دو از زنان براي آمده پيش آسيبهاي به است داده انجام هم تحقيقاتي زنان
موضوع به انسانشناختي و معرفتي بعد دو از ميتوان قضيه اين آسيبشناسي براي":ميكند
چنين ميتوان دهيم ، ارائه قضيه اين از معرفتشناسانه تحليل يك بخواهيم اگر.كرد نگاه
رفتار تعيينكننده منبع يك ما ، جامعه به مدرن معرفتي منابع ورود از قبل كه كرد عنوان
منابع ورود با.است ميكرده تعيين را افراد همه رفتار منبع ، آن كه است داشته وجود
اين":ميافزايد ادامه در وي.است رفته سوال زير حدودي تا قبلي منابع هويت مدرن ، معرفتي
نكته ايننشدهاند تبديل ساخت يك به تنهايي به خود هنوز مدرن منابع كه است حالي در
مسائل كارشناس اين است ساخته مشكل دچار ميكنند استفاده منابع اين از كه را كساني همان
نيز زمينه اين در زنان تلاش به نظر ، مورد مشكل رفع براي خود صحبتهاي ادامه در اجتماعي
ساله شده 20 زيست تجربه يك با ما ساله شده 300 زيست تجربه":ميافزايد و ميكند اشاره
اين.كند تغيير ميخواهد جامعه يعني.است تحول يك نشاندهنده خود اين است ، كرده تغيير
".آگاهانه شروعي دارد ، زنان خود شروع به نياز تغيير
همانهايي اجتماعي مسائل تحليلگران ديد زاويه از كنوني بحرانهاي پيامدهاي نزديكترين
از دختران فرار رفتن بالا.ميشوند هم رديف گوناگون نشريات لابهلاي در روزانه كه است
گفته به شرايطي چنين در..و طلاق زنان ، ميان در خودكشي افزايش فحشا ، سن كاهش خانه ،
گرفتن نظر در با روانشناس اين.ميشود بيشتر موجود شرايط شدن بدتر احتمال طباطبايي دكتر
".كرد تجديدنظر جامعه تربيتي نظام در بايد مشكل رفع براي":ميافزايد احتمالي چنين
چشمهاي رو پيش غبارآلوده فضاي حال اين با دارد ، ادامه مناسب راهكار ارائه براي تكاپو
ميتوان نكته اين بهتر فهم براي.است ساخته مواجه مشكل با بهتر مشاهده براي را اميدوار
دختران فرار آمار":ميكند اشاره آن به خود گفتههاي در "فرجي" كه كرد اشاره جملهاي به
همه اين كه حاضرند چگونه آنها.است شده تعريف جديدا موضوع يك اين است ، رفته بالا
كتابي و حساب چه دختر آن نگيرند؟ قرار خانه محيط در اما بپذيرند را خانه از فرار مشكلات
خانه چارديواري در اما بپذيرد ، را ناامني و بزرگي اين به جامعه ميشود حاضر كه است كرده
"نياورد؟ دوام
جهان مردمان آيين
باستان ايران در زندگي پيوند
وطنپرست شادي
.است بوده چگونه گذشته در زناشويي رسمهاي و آيينها بدانيد كه است جالب برايتان حتما
منظور به زناشويي باستان ايران كيش در.باستان ايران در زناشويي رسوم و آداب بهخصوص
و صحيح پايه بر چنان خانواده تشكيل و نفوس ازدياد و اتفاق و اتحاد و خرم و خوش زندگي
و زن بين را محبت و مهر و بود مشترك زندگي دوام و بقا ضامن خود كه بوده استوار محكم
ميخواهند كه دختراني و پسران به مينا گاتها در زرتشت.ميساخت برقرار هميشه براي شوهر
اينك دامادان ، اي و شويكننده دختران اي" كه ميدهد اندرز ببندند ازدواج پيمان هم با
.بجوشيد منشي پاك زندگاني براي از غيرت با.كنم آگاهتان و بياموزم
و خوش را خود زندگاني راه اين از و جويد پيشي ديگري از نيك كردار در بايد شما از يك هر
".سازد خرم
فساد از جلوگيري و يگانگي ساختن محكم و دنيا كارهاي به نظم لحاظ از زرتشتي كيش در
كه چنان.است شده ستوده خوبي به كار اين و شده زياد تاكيد زناشويي مورد در اخلاقي ،
مرد به را زندار مرد من ، آينه ، هر زرتشت اسپيتيان اي":ميگويد اهورامزدا چهارم ، مزگرد
هر وظيفه":ميگويد همچنين ".ميدهم ترجيح بيخانمان مرد بر را خانهدار مرد و بيزن
".كند مساعدت و راهنمايي همسر داشتن و مال كسب در را خود همكيش برادران كه است شخصي
بيهمسر ناداري علت به و رسيده بلوغ سن به كه كساني ازدواج براي كردن كمك زرتشت دين در
.است شده شمرده پرثواب و خوب كارهاي از ماندهاند ،
ازدواج و عقد
.ميگيرد انجام پنجگونه به ازدواج و عقد زرتشت دين در
رضايت با بار نخستين براي دختر و پسر كه است اين از عبارت ازدواج اين _ زني پادشاه -1
.كنند ازدواج يكديگر با خود والدين
چون.كند ازدواج پدري دختر يگانه با بخواهد مردي كه اين يعني _ زني (يگانه) ايوك - 2
كه است موظف بنابراين كند ، منتقل ديگر خانواده ، به را پدر خانه دارايي نميتواند دختر
بسپارد او به را دارايي داده ، قرار پدرش فرزند جاي به را خود پسر نخستين ازدواج ، از پس
آن گويا.گويند زن (يگانه) ايوك را زني چنين.كند جلوگيري پدرش خانواده انقراض از تا
انقراض با بود ، مساوي دختري تك وجود و نبوده يكي مردان با زنان حق همچنان هم زمان
!خانواده
به 21 رسيدن از پيش بالغ پسر و دختر كه اين از است عبارت ازدواج اين - خودسرزني -3
حق موبد صورت اين در كنند ، ازدواج يكديگر با خود مادر و پدر رضايت بدون بخواهند سالگي
و زن اين است ، باقي آنها اولياي نارضايتي كه مادامي ولي سازد ، جاري را عقد صيغه دارد
.بود خواهند محروم ارث از شوهر
.كند ازدواج خود اولياي رضايت با ميتواند سالگي در 18 پسر و سالگي در 16 دختر
و قوم از يا برداشته راه سر از را بچهاي و نشوند بچهدار شوهري و زن اگر _ سترزني - 4
مانند شد بزرگ كه وقتي بچه اين مورد در كنند ، قبول خود زندگي به گرفته بيبضاعت خويشان
و ميشود محسوب پدرخوانده فرزند دختر ، آن پسر اولين كه طريق بدين ميشود ، عمل زني ايوك
شده گرفته معناي واقع در سترزني.شد خواهد او املاك و دارايي صاحب پدرخوانده ، فوت از پس
.است
زناشويي موانع
است ممنوع زير موارد در نسبي خويشاوندان ميان در زناشويي
برادر پدرخوانده ، همچنين و پسردايي و پسرخاله و پسرعمو از نزديكتر _ زن به نسبت - 1
.نيست جايز شوهر پسر و خوانده
مادرخوانده ، نيز و دختردايي دخترعمه ، دخترعمو ، از نزديكتر _ مرد به نسبت - 2
.نيست جايز گرفتن زني به را خواهرخوانده
جاري مزبور موانع كلي بهطور رضايي خواهران يا برادران مورد در - مرد و زن به نسبت - 3
.است
زناشويي براي جهت اين به نيست ، اختياري رهايي چون زرتشتي كيش در - مهريه مورد در - 4
.نميشود قيد مهريهاي
رهايي يا زناشويي فسخ امكان
آگاه ديگر طرف كه صورتي در باشد داشته حواس اختلال يا بوده ديوانه طرفين از يكي - 1
.است فسخ قابل ازدواج است سالم كه طرفي تقاضاي به بنا نبوده
.كند طلاق تقاضاي ميتواند زن ندهد ، را زن زندگي مخارج سال مدت 3 در شوهر هرگاه - 2
شود ثابت اگر و سازد رها را او ميتواند شوهر زناشده ، مرتكب زني كه شود ثابت هرگاه - 3
.بگيرد طلاق ميتواند هم زن ;كرده زنا ديگري زن با شوهر كه
.كند رهايي تقاضاي ميتواند باشد ، خطر در شوهر اذيت از زن هرگاه - 4
به كه زني) ناشزه زن يا و كرده پنهان ازدواج موقع در كه باشد داشته ديگري زن هرگاه - 5
ميتواندتقاضاي شوهر شود ، خطر باعث رفتارش و باشد (كند نافرماني نكرده تمكين خود شوهر
.كند طلاق
.است باطل خود به خود بعدي ازدواج باشد ، داشته ديگري زن شوهر هرگاه - 6
.است جايز طلاق كند ، دين ترك زن يا مرد كه وقتي - 7
پدر دست از نجات راه
زاغري نازنين:ترجمه
با بعد نخورد تكان ديگر و افتاد زمين به مبل روي از پدر كه بود زياد آنقدر ضربه شدت
كشيديم آتش به را خانه همه بوديم آورده زيرزمين از كه بنزيني گالن
در آدمكشي و قتل مورد يك كم دست ميشويم همسخن كه هر با و ميرويم كجا هر روزها اين
راننده تا گرفته آشنا و دوست از خيليها.كند بازگو برايمان تا دارد خود اطلاعات گنجينه
نفس قتل مورد در راحت چنان آن ميكنيم خريد آن از روز هر كه مغازهاي فروشنده و تاكسي
قصه برايمان گويي ميكنيم ، احساس كمتر زندگي واقعيت به را آن نزديكي كه ميرانند سخن
به باوري خوش و سادگي نهايت در ما و ميكنند دعوت روياانديشي به را ما و ميگويند
در تنها ميشنويم آنچه كه ميكنيم شكر را خدا و ميدهيم گوش آنها داستانهاي
در و ما همسايگي در شايد كه اين از غافل.ندارند خارجي وجود و ميافتند اتفاق داستانها
..باشد رسيده قتل به نوجوانش پسر دو توسط پدري پيكر و بيدر و بزرگ دنياي اين از گوشهاي
آمد عمل به "بل فرانك" قضاوت به و فلورايد "سيركوت" دادگاه در كه بازجوييهايي از پس
شكنجه و فشار اعمال تحت "الكس" سالهاش برادر 13 همراه به ساله 14"كينگ دريك" بالاخره
نرسيدن دليل به "بل" قاضي كه است حالي در اين.كردند اعتراف "كينگ تري" پدرشان قتل به
راي با نيز نهايت در.بود شده قائل تخفيف آنها دوي هر حكم در قانوني سن به يك هيچ
بدين و كرد محكوم زندان سال هفت به را "الكس" و سال هشت به را "دريك" دادگاه وي ، نهايي
وقوع از پس كمي و نوامبر ماه اواخر.كردند پيدا نجات ابد حبس از برادر دو اين ترتيب
در بودن دخيل جرم به "كينگ ترك" صميمي و سابق دوستان از يكي ،"ويس چي ريكي" حادثه ،
به داشت آمد و رفت كينگ خانواده با متمادي ساليان كه او.شد بازداشت وي شدن كشته ماجراي
.شد محكوم جرم ارتكاب در بچهها تشويق سبب
كه هرجا نداشتيم ، آزادي وقت هيچ الكس و من":ميكند تعريف اينگونه را داستان دريك
بازگشت از پس صورت اين غير در ميگرفتيم اجازه او از و ميگفتيم پدر به بايد ميرفتيم
پدر خيلي تري.ميشديم پشيمان رفتنمان از كه ميكرد جواب و سوال را ما چنان آن او
خاطر به ميكرديم فكر دارد ، دوستمان كه نميكرديم احساس اصلا ما و بود سختگيري
تربيت را ما ميخواهد است شده گذاشته دوشش بر مادر رفتن و ما تولد از پس كه مسئوليتي
"ويس چي" با نميداد اجازه ما به حتي پدر ديگر طرف ازنيست بلد درست را راهش اما كند
زيرا باشيم داشته ارتباط داشت دوست او از بيشتر خيلي را ما ولي بود خودش صميمي دوست كه
پدر از و ميآمد ما منزل به او كه اوايلنيست حسابي و درست آدم او كه بود معتقد پدر
ميكرد ، مخالفت معمولا پدر برويم رستوران يا و سينما پارك ، به هم با همه ميخواست
كمكم اما برد خودش با را ما او و كند مقاومت ويس چي مقابل در نتوانست بار چندين البته
.شد شروع پدر شديد مخالفتهاي
ديگر او چون است مثل به مقابله پدرمان با مبارزه راه بهترين گفت الكس و من به ويس چي
گرفته پيش در بچهها تربيت براي كه روشي شود متقاعد نصيحت و صحبت با كه نيست شرايطي در
از چطور كه داد ياد ما به او.بگذارد آزاد و راحت را آنها بيشتر كمي بايد و است اشتباه
مدرسه به الكي بهانههاي با روزها و باشيم بيدار وقت دير تا شبها كنيم ، فرار مدرسه
شده هرطور كه خواست من از اصرار با است كوچكتر من از يكسال تقريبا كه الكسنرويم
داشتيم دست دم كه وسيلهاي بهترين.كشت خواهد را ما او وگرنه شويم خلاص پدر شر از بايد
روزنامه معمول طبق و بود برگشته سركار از پدر كه بعدازظهر روز يك.بود الكس بيسبال چوب
داد ، من دست به و آورد را بيسبالش چوب الكس بود داده لم تلويزيون جلوي مبل روي دست به
به مبل روي از پدر كه بود زياد آنقدر ضربه شدت.كوبيدم پدر گردن به را آن پشت از هم من
از كه بنزيني گالن با بعد بوديم ، ترسيده خيلي الكس و من.نخورد تكان ديگر و افتاد زمين
ديگر تا كرديم شروع پدر اتاق از هم اول.كشيديم آتش به را خانه همه بوديم آورده زيرزمين
".بسوزد آتش در كاملا و نماند باقي جسد از اثري
به گاهي چند هراز و بود شده جدا كينگ ازتري پيش چندي كه الكس و دريك مادر "مارينو" خانم
دوي هر حكم اجراي از پيش دادگاه تا خواست بچهها وكيل از ميآمد نوجوانش پسر دو ملاقات
بزرگ آنقدر هنوز من بچههاي":ميگويد او.دهد قرار بررسي مورد رواني لحاظ از را آنها
نميدانند كدام هيچ كه مطمئنم من.باشد روشن و واضح برايشان مسئله اين قبح كه نشدهاند
".شدهاند مرتكب بزرگي اشتباه چه
خصوصا خانواده افراد با تا شد داده الكس و دريك به كه كوتاهي فرصت از پس بالاخره
.كردند اعتراف پدرشان قتل فاجعه در وي تشويق و چيويس دخالت به دو هر كنند صحبت مادرشان
خانواده پزشكي
مادران ايمني
دوره در را او و افزوده زن ذكاوت بر است ممكن شدن بچهدار كه ميدهد نشان تازه مطالعات
باعث ميتواند شدن مادر:ميگويند محققان.كند مقاوم مغزي بيماريهاي مقابل در پيري
.شود مغز در مثبت تغييرات ايجاد
مثل توليد بيشتر يا دوبار كه موشهايي است داده نشان آزمايشگاهي موشهاي روي مطالعات
حافظه و هوش آزمون در نشدهاند بچهدار كه ماده موشهاي ساير با مقايسه در كردهاند
.ميكنند عمل بهتر بسيار
شده ايجاد تحولاتي و تغيير موشها از دسته اين مغز در كه ميدهد نشان همچنين آزمايشها
.ميكاهد آلزايمر مانند بيماريهايي به آنها ابتلاي از احتمالا كه طوري به است
در احتمالا او يافتههاي:ميگويد ويرجينيا در ريچموند دانشگاه از كينزلي كريگ پروفسور
.است صادق نيز انسان مورد
درماني ژن نگرانيهاي
بارديگر بودند ، او ژندرماني سرگرم پزشكان كه كودكي سرطانيشدن به مربوط اخبار
علمي هفتهنامه سردبير.است دامنزده روش اين كارايي مورد در را دامنهداري نگرانيهاي
كه آن از بيش كنوني نگرانيهاي كه شده متذكر نوشته ، منظور اين به كه مقالهاي در نيچر
از ناشي باشد ، داشته ارتباط پاريسي كودك روي بر شده انجام آزمايشهاي كيف و كم به
از گروهي جاري سال اكتبر ماه در.است رشته اين سابقه خوش چندان نه و متزلزل تاريخچه
ژن تحت و بوده بدن ايمني سيستم اختلال حاد نوع به مبتلا كه كردند اعلام فرانسوي محققان
.است شده مبتلا خون سرطان به داشته قرار درماني
باشيد خود دندانهاي رديف مراقب
حالتهاي با دندانها گرفتن قرار نحوه و چانه وضعيت كه بردهاند پي ژاپني پزشكان
اين در "هاماماتسو" پزشكي دانشگاه استاد ،"تاكاهاشي كنجي".دارد رابطه تهوع و سرگيجه
عقب به چانه باشد ، نامناسب دندانها رديفبندي اگر گفت كيزاي نيهون روزنامه به زمينه
در مغز با عصبها اين كه آنجا از و ميشود گوش عصبهاي ديدن آسيب سبب و شده كشيده
.ميشود ايجاد سردرد و سرگيجه همچون عوارضي هستند ، ارتباط
عصبي افراد بالاي خون فشار
فشار به عصبي جوانان ابتلاي خطر ميدهد نشان شد منتشر گذشته روز آن نتايج كه تحقيقي
خبرگزاري گزارش به.است عادي افراد از بيشتر بسيار عمر آيندهشان سالهاي در بالا خون
نگراني و تنش رقابت ، عجله ، حال در هميشه كه كساني داد نشان جوان وضعيت 3142 بررسي رويتر
مبتلا بالا خون فشار به ندارند را ويژگيها اين كه خود همسالان از بيشتر بار ده هستند
خطر باشد بيشتر وقت تنگي و بيحوصلگي احساس چه هر كلي طور به ميشود گفتهميشوند
در تغييراتي ايجاد با محققان گفته به.است بيشتر درازمدت در بالا خون فشار به ابتلا
مطالعهاي از بخشي گزارشها اين.كرد جلوگيري مشكل اين شدن حاد از ميتوان زندگي شيوه
.است كرونر سرخرگ انسداد به بيحوصله و عجول جوانان ابتلاي خطر درباره گستردهتر
رحم سرطان واكسن
شبكه گزارش به.گرفت خواهد قرار عموم اختيار در ديگر سال تا 5 رحم سرطان واكسن
و است بوده همراه صددرصد موفقيت با آمريكا در واكسن اين روي آزمايش بيبيسي ، تلويزيوني
هزاران ساله همه.گذاشتهاند آزمايش به را واكسن همين نيز انگليس پزشكي علوم دانشمندان
و آغاز موقع به بيماري اين معالجه كه صورتي در ميشوند رحم سرطان به مبتلا جهان در زن
از ميتوان واكسن از استفاده با اما است درمان قابل شود گرفته سرطاني سلولهاي رشد جلوي
رحم سرطان به مبتلا زن سال 3هزار هر انگليس در.كرد جلوگيري رحم سرطان به زنان ابتلاي
اين از ميتوان كه است معني بدان واكسن از استفاده ميكنند فوت آنان از نيمي كه ميشوند
سرطاني سلولهاي كه اين ارزيابي براي رحم از لازم آزمايشهاي ديگر و كرد جلوگيري مرگها
.ندارد ضرورتي خير يا كرده ريشه رحم در
به نياز و است اوليه مراحل در همچنان اما دارد زنان سلامتي بر جدي تاثيري واكسن اين
پزشك كه جايي تا شود نهايي مرحله وارد آنكه تا دارد ديگر نفر هزاران روي بيشتر آزمايش
.ميسازد ايمن سرطان برابر در را انسان صددرصد واكسن از استفاده باشد داشته اطمينان
از قبل ميتوانند جوان دختران شود بازار وارد آينده سال ظرف 5 واكسن اين كه صورتي در
.نميشوند رحم سرطان به مبتلا ديگر كه شوند مطمئن و كنند استفاده آن از بلوغ
|