رنج و درد از نوشتن يعني داستان
است نزديك نثر به مدرن شعر چرا
سازي شعر مانيفست
نگفتن براي يافتن و گشتن
رنج و درد از نوشتن يعني داستان
جنگي داستانهاي نويسنده ابرايان ، تيم با گفتوگو
ايزدپناه پارميس:ترجمه
ويتنام و رنج و درد فشار زير انساني قلبهاي از نوشتن يعني داستان ميكنم فكر من
دارد رنجها براي را پتانسيل بهترين
خود اواست كرده درك خوبي به را دهه 60 مسائل كه است نويسندگاني معدود از ابرايان تيم
شكل دهه 60 سالهاي همان در شخصيتش.است مينهسوتا شهر در واشنگتن ايالت در متولد 1946
مكلستر كالج در بود ، فعال ضدجنگ جنبش گروههاي از يكي در كه زماني.است گرفته
و شد دهه 60 در او آزاديخواهانه فعاليتهاي سرمنشا جنبشها اين.ميخواند درس مينهسوتا
به را خود "تيم" تاكنون هنگام آن از.يافت حضور ويتنام در وظيفه سرباز بهعنوان سپس
همسايهها با نشدن رودررو براي تنها او كه چرا ميخواند ، بزدل يك ويتنام در حضورش خاطر
و مجروح "ارغواني قلب" نشان با اوداد در تن كار اين به آنان از پرهيز و شهرش مردم و
ابرايان تيمدرآورد پاي از را او بود نتوانسته جراحت اما بازگشت ويتنام از آسيبديده
كشته مبارزه منطقه در اگر" عنوان با كتابي و رفت هاروارد دولتي مدرسه به هنگام اين در
ويتنام در حضورش روزهاي از خاطراتي كتاب اين كه كرد منتشر را "برگردان خانه به مرا شدم
رفتن آنها ميان از كه برد چاپ زير و درآورد نگارش به رمان هفت ساليان اين طي او.بود
خود با كه چيزهايي" كتاب سال 1990 در و شد سال 1979 ملي كتاب جايزه برنده كاكياتو پي در
محور.رفت پيش ملي كتاب منتقدان انجمن و پوليتزر جايزه دريافت پاياني مرحله تا "ميبرند
.است بوده او آثار ساير اصلي موضوع كه گونه همان است ، ويتنام جنگ كتاب دو هر داستان
چنگ آن به داستاننويسي براي ابرايان تيم كه است چيزي آن پيامدهاي و جنگ ويتنام ، هنوز
كه مصاحبهاي در او.ميپردازد آن حواشي به جنگ خود به پرداختن از بيش او البته ميزند ،
بوميشان سرزمينهاي به نويسندگان همه" ;گفت چنين باره اين در داشت ، سال 1995 در
به زندگي جغرافيايي ، و حسي سرزمينهاي اين بازگشت ، جنوب به كه فاكنر همچون بازميگردند ،
زماني كه ابرايان تيم ".دارد من كودكي به راهي كه است جايي ويتنام.است كرده اهدا ما
اخير سال چند او.كرد سفر تگزاس و آستن به ميكرد ، زندگي ماساچوست و كمبريج در طولاني
.است مشغول "خلاق نويسندگي" تدريس به ايالت اين دانشگاه در و شده ساكن تگزاس جنوب در را
***
صنعتگر يك شما كه ميرساند نكته اين به را ما گاه آثارتان در كلام فصاحت و شيوايي &
و گذاشتهايد زمان "هستهاي عصر" از صفحه نه نوشتن براي را سال تمام كه چرا هستيد متعصب
كمي ميتوانيد.ميكنيد بازنويسي ويراستاري فواصل در را كتابهايتان از بخشهايي گاه
دهيد؟ توضيح داستانهايتان براي صحيح كلمات يافتن درباره
اين دارد اهميت آنچه.نيست مهم چندان است ، فوقالعاده و عالي حد تا داستان اينكه خب
ميكنم ، استفاده من كه واژگاني.است زبان چيز اين و داد مانور چيزي با بتوان كه است
داستان نباشند ، هم كنار اگر كه ضرورياند ويژگيهايي همگي پختگي ، و وزن آهنگ ، ريتم ،
به نيز موسيقي زبان و ملودي رابطه.ميماند اقيانوس بر بيحركت كه است قايقي همچون
حرف موردش در ميتوان ابهام با.كنيد تفكيك هم از را آنها نميتوانيد چون ;است شكل همين
زبان به آن از فراتر چيزي اما ".دارد خوبي بسيار هارموني يا است زيبا":بگوييد.زد
واضح اصيل ، جملاتي تا كردهام تلاش زندگيام تمام در نويسنده يك بهعنوان من و نميآيد
.نيست سادهاي چندان كار اين كه بنويسم روشن و
ميكنيد؟ كار آنها روي و ميكنيد رجوع آنها به كتابهايتان ويرايش زمان دوباره چرا &
تكيه خاص فصلهاي و اساسي نكات روي فقط.نكردهام بازنويسي را كتابهايم همه من خب ،
در كه ببينم را عبارتي اگرميدانم اثر زشتيهاي حذف منزله به را مجدد بازنگري.ميكنم
و زيباتر چيزي تا ميكنم پيدا راهي يا ميكنم حذف را آن نرسد ، نظر به زيبا لحظه آن
.دهد نشان بهتر مرا اوليه و اصلي حس بتواند تا كنم جايگزين را شادابتر
.بدهيد توضيح داستانهايتان در مختلف فرمهاي كارگيري به علت و چگونگي درباره &
ميدانستم.است بوده راوي چند با رمان يك نگارش "جولاي جولاي ، " نوشتن از من قصد
از بيشتر چون پرداخت ، كامل صورت به داستان شخصيت ده اين از هركدام زندگي به نميتوان
اتفاق يك با را داستانم شخصيتهاي زندگي تا كردم پيدا راهي همين براي ميشد صفحه هزار
انتخاب تواست كتاب اين پيامدهايش و بوده من انتخاب اين.كنم معرفي خواننده به مشترك
نوري ميتواند انتخاب لحظه گاهي.داشت خواهد دنبال به را نتايجي تصميم اين و ميكني
.كني طي بايد كه چيزي به دادن نشان يعني ;كند نمايان است پيش در كه را آنچه و بيفشاند
ديگر آدمهاي بيشتر و من كه كاري كردم فكر بار يك كرده خطور ذهنم به موضوع اين بارها
آنچه.گذرانيدهايم سر از آنچه كردن فراموش و كردن پاك:است اين ميكنيم زندگيمان در
.است ناچيز خيلي ميماند يادمان در ديروز از
.ميشود كمرنگ حضورشان يا ميرود ياد از هفته يك گذشت از بعد خاطرات از بعضي ظاهرا
از انبوهي و ماندهاي تو كه ميبيني ميكني نگاه سر پشت به سالها گذشت از پس وقتي اما
همه باقي و است بحراني لحظات در گذشته انتخابهاي نتيجه كه يادمانهايي و خاطرهها
و ميبري ياد از زندگي طول در را شستن ظرف مثل ناچيز و روزمره كارهاي همه تو رفتهاند ،
از عظيمي بخش كه درمييابي اندوه و غم با بياوري خاطر به را آنها ميخواهي كه زماني
.است شده پاك زندگيات
است؟ كرده ترغيب راوي چند با رماني نوشتن براي را تو چيزي چه &
يك بهعنوان را چيزي چنين اين از پيش هيچوقت من.بود تكنيكي و فني چالش يك احتمالا
.بودهاند شخص سوم يا شخص اول داستانهايم تمامي راوي حالا تا.بودم نكرده تجربه نويسنده
من.ميرسيد نظر به سختي خيلي كار ديگر شخصيت به شخصيتي زبان از روايت روند تغيير تصور
و شد معطوف "خيال" به ذهنم و كنم استفاده هم زمينه اين در را تواناييام داشتم دوست
زواياي گرفتن كار بهداشت خواهد كارآيي حد چه تا من سبك به داستاننويسي در اينكه
من.منفي هم و باشد داشته مثبت جنبه ميتواند هم رويا و خيال گوناگون انواع از مختلفي
كاش اي":باشند حيران و سرگشته آن شخصيتهاي كه كنم تجربه را داستاني ميخواستم بار اين
"ميرفتم پگ ويني به بيلي همراه اگر" ،(جن شخصيت در) "بودم زيبا كاش اي" ،"بودم لاغر
زندگي آرزو و خيال اين با شخصيتي هر.(ديويد) "بود عاشقم مارلا كاش اي" ،(دوروتي)
.بود اينها از بهتر اوضاع كاش كهاي ميكند
سوتا مينه پل سنت آزاد هنرهاي كالج فارغالتحصيلان از تن چند درباره "جولاي جولاي" &
.نيست _ كردهايد تحصيل آن در شما كه جايي _ ماكالستر كالج به بيشباهت چندان كه است ،
تمام.كردهاند تغيير بسيار سال طي 30 كه آرمانگرا آدم تعدادي به دارد نگاهي كتاب
و پيوندها مثل مسائلي.درنياوردهاند خوبي به "Baby Boomer" كتاب در كه است نكاتي اينها
خود نسل گذشته به نگاهي تا داشتي قصد كتاب اين نوشتن با آياآرزوها و ايدهآلها حفظ
باشي؟ داشته
من.دارد تعلق نسلها همه به كتاب اين امااست همين دقيقا شده ، مطرح كتاب در آنچه
اين درك از نسلي هيچ و ميكند درك خوبي به را فقدان و خيانت معناي نسلي هر ميكنم فكر
.نبود ذهنم در ديگر "Baby Boomer" مينوشتم را كتاب اين وقتي من.بود نخواهد معاف معنا
آنها همين براي.بقيه و جن و مارو مثل آدمهايي.بود مطرح بشر نوع من انديشه در
در پيروزي كه آنهايي يعني پدرم ، نسل من ، نسل بهباشند داشته تعلق نسلي هر به ميتوانند
شده دگرگون هميشه براي جهان كه بودند انديشه اين در و كردند واگذار را دوم جهاني جنگ
بنابراين ، !چه؟ يعني باخت و نااميدي كه ميدانستند هم آنها.نبود طور اين اما است ،
آنها با ميتواند هركس كه هستند زندگي در پايدار و هميشگي موضوعاتي اينها من ، براي
.كند پنداري همذات
ويتنام در خدمت از فرار خاطر به كه است شخصيتهايي از "بيلي" ،"جولاي جولاي ، " كتاب در &
اشاره مشابهي موضوع به هم "كاكياتو پي در رفتن" كتاب در شمااست گريخته كانادا به
بزدل و ترسو را خود جنگ از نگريختن براي و رفتيد ويتنام به خودتان شما.كردهايد
آنچه _ ايدهآلتان به رسيدن براي را شما راه فرار ، مقوله درباره نوشتن آياخواندهايد
ميكند؟ هموار _ بوديد انجامش آرزوي در همواره
بيلي شخصيت مورد در كه چيزي.برسم ايدهآلها آن به كتابهايم در بتوانم اميدوارم من
همين بر هميشه ما همه مثل ميپروراند ، ذهن در كه است اگرهايي و حسرتها دارد ، محوريت
رخنه ما همه وجود در اگرها و كاشها اي.هستيم و بوده اگرها از سرشار ما كه بوده منوال
يك اگر":است گفته خود با بارها احتمالا نيز آمريكا رئيسجمهور مثلا.است كرده
و آرزوها به دوباره نگاهي بتوانيم تا هستند راهي اگرها اين كه چرا "بودم خوب رئيسجمهور
.بزنيم محك را وجوديمان ارزشهاي چگونه اينكه و باشيم داشته روياهايمان
از هرگز اما داده ، دست از را پايش ويتنام جنگ در كه است شما كتاب ديگر شخصيت "ديويد" &
شخصيتها اين چرا.نميكند صحبت نيز همسرش با حتي نميآورد ، زبان به سخني جنگياش تجربه
دارند؟ مشكل آن يادآوري و جنگ تجربيات بيان در
من جراحت اما شدم مجروح ويتنام در هم من.است من خود ذهني تصوير از بازتابي نكته اين
نميدانم.دادم دست از آنجا را چيزي اما ندادم ، دست از را پايم من.نبود عميق ديويد مثل
اينها.بودن خوب انسان براي را اعتقاداتم از بخشي يا را معصوميتم شايد _ را چيزي چه
من نميزنم ، حرف احساساتم از من.كردهاند خود درگير مرا ذهن همواره كه هستند چيزهايي
كابوسهايم و ويتنام از فقط من امروز واقعي دنياي در امامينويسم را حرفهايم
ميكني زدن حرف به شروع وقتها بعضي.بكارم مردم دل در را هراس نميخواهم چون ;نميگويم
از بخشي فقط نميخواهي.نيستي چيزها آن همه بيان به قادر چون ;ميكني سكوت ناگهان بعد و
.بياوري زبان به را چيز همه داري دوست بگويي ، را آن
ميدانيد؟ ويتنام نويسنده را خودتان آيا.بوده شما نوشتههاي تمام بنمايه ويتنام جنگ &
را خودت آيا":بپرسي "موريسون توني" از كه است اين مثل.نه جهتي از و آره جهتي از
نژاد اين از نيز داستانش شخصيتهاي تمام و است سياهپوست او "ميداني سياه نويسنده
بگويي شكسپير به اگر حتي.شد نخواهد خشنود چندان سوال اين با مواجهه از او اما.هستند
برخورد با "ميداني؟ دريا نويسنده را خود آيا" بپرسي كنراد از يا هستي "نويسندگان شاه"
كه جنگي ، تاكتيكهاي يا ارتشي مانورهاي گلولهها ، بمبها ، به من.نميشوي روبهرو ديگري
دوست اما باشم جنگ نويسنده نميخواهم من.ندارم علاقهاي ميسازد ، متصل ويتنام به مرا
.ميزيستهاند جنگ زمان در كه بنويسم مردماني درباره دارم
كه است مستولي جاري وقايع بر ويتنام از سايهاي كارهايم ، تمام در كه است همين براي
زير انساني قلبهاي از نوشتن يعني داستان ميكنم فكر من.است پيدا گاهي و پنهان گاهي
.دارد رنجها براي را پتانسيل بهترين ويتنامرنج و درد فشار
چه ويتنام ، چه بوده برخوردار بالايي اهميت از داستانهايتان در مكان مقوله هميشه &
اين كارگيري به در تگزاس و آستن به رفتن آياشدهايد بزرگ آن در كه جايي ;مينهسوتا
است؟ بوده موثر داستانهايتان در مقوله
زنده برايم آنقدر و است من زندگي در روحي مثل آمريكا شمال.بوده مهم برايم هميشه مكان
اگر اما ميبينم ، را تگزاس من.ميبينم را آن پنجره بيرون به نگاهي با انگار كه است
پنجره از را آن چون ;ميكنم احساس واشنگتن ، تولدم ، محل در را خودم ببندم ، را چشمهايم
چندان و باشد طبيعي جملاتم اميدوارم.ميگذارم احترام ارزشها به من.ميبينم جانم
هم ويتنام در دارد ، ريشه واشنگتن در كه همانقدر نوشتههايم اما نرسد ، نظر به مصنوعي
.دارد
است نزديك نثر به مدرن شعر چرا
فرلينگتي لارنس
شميراني لطفي ميترا:ترجمه
به ظاهر در كه ميدهد تشكيل نثر نوعي واقع در را معاصر شعر از زيادي حجم كه خبر اين
هر به نگاهي است كافي فقط مطلب اين شدن روشن براي.نيست تازهاي چيز ميشود چاپ شعر شكل
نظر به طور اين.بيندازيم دوم جهاني جنگ از پس آمريكا مدرن شعر گزيده مجموعههاي از يك
روزها اين (هست نيز مجموعه يك به متعلق كه عنواني) "ما درون عظيم صداي آن" كه ميرسد
كه نيست معنا بدان ايناست شاعرانه قالبي در طنين اين اينكه گو دارد ، را نثر طنين اغلب
دلنشين و زنده و نوشته خوب بسيار اغلب نثر اين.است عمق فاقد يا است نثرگونه شعر اين
وضوحي چنان از نحوي لحاظ به و بايستد سرپا نقطهاي به تكيه بدون ميتواند كه نثري.است
.درآورد نگارش به باز زمينههاي و شكلها در صفحه جاي همه را آن ميتوان كه است برخوردار
كه رو اين از شايد نميكند؟ اشارهاي آن به كسي طور چه و آمد وجود به چهطور وضعيت اين
هيچ.دارد وجود ويراستاران و شاعران ميان و دوستان و شاعر ميان ملاحظهكارانه سكوت نوعي
نثري او شعر بگويد ، كسي به پوستكنده و رك كه نيست غريزي نگاه اين ارتكاب به مايل كس
به هم ويراستارها و گفت نخواهد او به را اين هرگز شاعر دوست.دارد شعرگونه چاپ كه است
روي ادبيات تاريخ در كه است توطئهاي ابلهانهترين اين و ميگويند را چيزي چنين ندرت
گفتهاند ، جامعهشناسان باشدكه سادگي همان به مسئله شايد اين ، وجود با.است داده
از زيادي بخش آن با همراه و داد دست از را خود معصوميت دوم جهاني جنگ با آمريكا
خيلي اتفاق اين شايد يا.رفتند دست از آهنگين اوزان و قافيه جمله از را ، غزلسرايي
خود همهمه صدا ، يك كه انگار ماشينها ، وقتي پيش سال صد يك حدود.شد آغاز اينها از پيشتر
كرد ، آنها بريده بريده موسيقي از پذيرفتن تاثير به شروع قطعا نيز ما زبان دادند ، سر را
.ميبينيم شهري شعر در كمكم را انعكاس اين خصوص به
بازماندهاي "سندبرگ كارل" و ميداد سر را خود نواي كه بود بازماندهاي "ويتمن والت"
با "استيونز والاس" و ميخواند را خود سرود "ليندسي ويچل".ميسرود را خويش حكايت كه
ريتم بازتاب كه "هيوز لنگستون" و غمزده گيتار بر موزوناش خيالپردازانه موسيقي
به را "بليك ويليام" و ميسرود را مانتراهايش كه "گنيزبرگ آلن" و بود هارلم پرحرارت
.ميخواند آواز
خود انحطاط دوران در تنها شعر كه كرد بيان باره اين در را خود نظر "پاوند ازرا" زماني
در شما.خواند نتوان را او هاي"كانتوهاي" مجموعه شايد ولي.ميكند جدا موسيقي از را
داغ سربي قالبهاي در شعر.شويد مواجه مشكل با "پروفراك آلفرد.جي" عاشقانه آواز خواندن
ميان آوازي نه.است شده كامپيوتر تايپي حروف گرفتار حالا و آمد گرفتار چاپي حروف
مينيماليستي و عيني موسيقي يك ما موسيقيما بتوني معماري در آوازي نه ماشيننويسها ،
.است
عمقي و لطيف طنزي تا ميپردازد احساسات تقليل به مينيماليستي هنر همانند مدرن ، شعر
اين آيا اما.ميكشند پاپس مبهوت و مات عوامالناس بنابراين ، .ببخشد شعر به را تلويحي
ذهني موضوعات نميآيند كارش به ذهني موضوعات معلوم قرار از كه تكنوكرات انسان براي شعر
ما ، بقيه تكليف و نيست؟ كامل - دارند قرار ما تلويزيوني مصرفي فرهنگ حمله آماج پيوسته كه
بپرورانيم ، سر در را ذهني موضوعاتي ميدهيم ترجيح و نداريم خوشي دل تكنوكراسي از كه
چيست؟
آن اميد و است تغيير حال در زمانهميشود ديده افق در اميدي نور هنوز همه ، اين با
كه شعر رفيع قلل به دستيابي جوياي شعري ;شود احيا دوباره تغزلي واقعا شعري كه ميرود
اشعار اين است قرار كه نيست معنا آن به سخن اين و دارد قرار آواز و گفتار مابين جايي
.برنده تيغي با تازهاند و وحشي صداهايي آنها كنند ، همقافيه "June" با را "moon"
جهان شاعران ويژه به باز ، فضاي در بلندگوها پشت "رپ" قافيهساز آوازهخوان و جاز شاعران
شفاهي بومي سنت آن به آنها.آمدهاند بيرون آن از و شكسته را سكوت اين يخ بومي و سوم
خصوص به كرد ، احيا را آن دهه 50 در شعر انقلاب كه سنتي ;بازگشتهاند شعر در
.ميشد تاكيد شورش شفاهي پيغام يك عنوان به شعر بر كه سانفرانسيسكو
به بازگشت حال در جديد شاعران ولي داشتند ، نگاه مسكوت را خبر اين نوشتاري رسانههاي
منتقل ديگر نسل به نسلي از دهان به دهان شعر كه زمانهايي به هستند ريشهها اين سوي
"گفتاري" و "رپ" اشعار امروزه كه است جا اين كار اشكال.ميخواند آواز دهان اين و ميشد
آن ديگر ميشوند آورده كاغذ روي كه وقتي اما درميآيند ، كار از خوب شفاهي اجراي هنگام
كه است شاعري "ديلن باب".دارد وجود بزرگ استثنايي موارد بعضي البته.ندارند را تاثير
گيتار همراهي بدون كاغذ روي كه هستند سوررئاليستي بلند اشعار واقعا او اوليه اشعار
رنج حقيقت اين از "گينزبرگ آلن" اشعار آخرين ديگر ، سوي از.درميآيند كار از خوب خيلي
به را آن و بگيرد دست در را تلفني دفتر ميتوانست كه بود نابغه بازيگري او كه ميبرد
.او "بلوز" نغمههاي آخرين مثل.برسد نظر به حماسي بزرگ شعر يك همچون كه بخواند گونهاي
اهميتي واقعا مسئله اين شايدميرسيد نظر به سطحي و بيمايه ميشد چاپ كه هنگامي ولي
رهاسازي ، انگيزش ، اين بردن بالا و مخاطب برانگيختن اصلي هدف كه صورتي در باشد ، نداشته
را شعر اين كه نيست مهم اصلا و باشد ، آن كلي تحول يا آن به بخشيدن الهام يا روشنگري
.ميكند شاد را ما كه است پرنده آواز اين.كرد حكاكي سنگي روي را آن يا كرد چاپ
سازي شعر مانيفست
تبار صفايي حامد
اين نميشود جدا شعرش از شاعر چون يا است گونه اين "پروانهها به خطاب" كه شنميدانم
روايت بايد كه ميبينم باز ميزنم ورق را كتاب صفحات كه بار هر اما ميرسد نظر به طور
شعرها از بعضيميشود كشيده روايت طرف به گونهاي به شعر هر و سطر هر.دهم توضيح را
تقطيع با شايد و شاعرانه لحن با شايد كه است كوتاه قصه يك فقط "كن باز را پنجره" مثل
بسترهاي در است ، براهني ذهني مونولوگهاي صرفا شعرها از بعضي ;شده نوشته شاعرانه
بستر در كه دارد متعددي روايتهاي و قصهها "چرخان نگاه" مثل ديگر بعضي و شاعرانه
يادآور را زمان گذر كه مركزي ، سطرهاي و ميشوند تكرار مدام كه واژههايي تكزباني
ساخته قصهنويسي قواعد با گاهي حتي و قصه چارچوب در هم باز بستهاي روايت ميشوند ،
اما.ميرود جلو طرف به و است باز روايياش مبناي روايت اين كه ميبينيم گاهي.ميشود
سطرهاي يا و ميگيرد شعر از را حركت و ميكند عمودي يا را مستقيم خط تكرار واژههاي
چندزباني ديگر كه گونهاي به ميگيرد ، را سياليت و ميشكند خودش داخل به را شعر دروني
صرفا نميخورد چشم به دوم نويسنده منزله به خواننده امضاي و شدن ، شاعره چند شدن ،
فكرياش و ذهني مباني بايد روايت اين شناخت براي و گرفته سرچشمه ذهني از كه است روايتي
اين امضاكننده نميتواند باشد خوانده را براهني رمانهاي و قصهها كه كسي.دانست را
به باز روايتها قصهها همين كشف در باشد بيگانه آنها با كه هم كسي طرفي از باشد ، شعرها
كه انگار.خواند شاعر بدون نميتوان را شعرها اين كه انگار.ميشود پرتاب شاعر درون
.باشد افتاده تعويق به كه هرچند است ، ما چشم پيش مفهوم و معنا هميشه
براي "نيستم نيمايي شاعر ديگر من چرا" نقد و "پروانهها به خطاب" كه سنتهايي از يكي
نقد ، پاياني صفحات در.مينامم "شده مثله اروتيسم" را آن من كه بود چيزي گذاشت ما شعر
.ميكند انكار را مفهومي شكل هرگونه براهني
هر در و ميشود آورده رويايي و شاملو ، سپهري ، فروغ ، نيما ، :شاعر پنج از شعر قطعه پنج
يا مستعمل بيفايده ، چيزي معني و است معني خدمت در زبان كه ميشود استناد اينطور كدام
در كه نتيجهاي ;ميكند محكوم متفاوت ژانرهاي در را متفاوت معاني براهني.است تكراري
هست نيز مفاهيم از اماگونهاي است ، حد از بيش روايت و قصويت ميكند بروز شعرهايش اجراي
سرايت نيز آنها شاعران و خودش از بعد سالهاي شعر به و بگذارد كنار نميتواند را آن كه
شكل كه شاعر درون از بخشي عنوان به كه است "اروتيك" گفتن شعر از آنگونهاي و ميدهد
.ميكند پيدا شعر در را عيان صورت به معنايي حضور جواز ميگيرد خود به شاعرانه و عاشقانه
گونهاي هر به مفاهيم با برخورد در سعي شده تعيين پيش از صورتي به شاعر ذهن طرفي ، از
به اگر كند ، بيرون نميتواند شعر از اگر را مفهوم حداقل ميكند سعي.ميكند باشد كه
تقطيع زباني ، اجراي پسكند مثله را آن كند افكارش ذهني مفاهيم بخش درونيترين عنوان
واج نوع از زباني هجايي بازيهاي معنايي ، تعويق و تعليق روايت ، اضافات ، تتابع شعري ،
مثله شكل اتفاقا و شود مثله مفاهيم از بخش اين كه ميشود گرفته كار به همه و همه آرايي
اكثر يا كتاب اين شعرهاي همه گفت نميتوان.ميگيرد خود به شناختي زيبايي صورتي آن شده
اتفاقا شدهاند گفته فضا اين در كه شعرهايي اما ميكنند پيروي منطقي چنين از آنها
را كاري چنين نام بخواهيم اگر كه طوري بهديدگاه اين از فقط اما هستند ، هم خوبي شعرهاي
اين.است تكزباني شعر كه گفت دليل هزار به ميتوان وقت آن بناميم ، شعر كردن زباني چند
كه بود چيزي آن با كردن بازي حتي و انكار يا انداختن تعويق به و شاعر ناخودآگاه در حضور
مفهومي و معنايي لحاظ به كه شعريشد جاري ما شعر در و آمد بيرون پروانهها به خطاب از
را ادبيات شدن تاريخي يا شدن ايدئولوژيك حكم مفاهيم طرف به لغزش كمترين و بود محكوم
و درونيترين.بود تاريخي و ايدئولوژي از جداي مقوله اروتيسم.ميزد رقم برايش
بين جدال ميكند تزريق شعرش به شاعر كه است مفهومي و است شاعر فكري بخش ناخودآگاهترين
حتي كه طوري ;است ناخودآگاه قطعي پيروزي صورت به گاهي كه ذهن خودآگاه و ناخودآگاه
شعر اساس اين بر عيان صورت به شاعر و ميشود تبديل شاعر فعال خودآگاه به ناخودآگاه
و شعرها در بارها سالها اين در كه است جدالي اين و - عاشقانه نه و - ميگويد
توانسته پروانهها به خطاب مجموعه در كه چيزي تنها شايد.ديدهايم شده چاپ مجموعههاي
كه است اروتيسمي دهد قرار خود تاثير تحت هم را روايت و بيايد بيرون تاريخيت و تاريخ از
.كرده مثلهاش شاعر خودآگاه
نگفتن براي يافتن و گشتن
اليوت.اس.تي آثار و زندگي به نگاهي
رشيديان مهيار
فرزند ششمين او.آمد دنيا به ميسوري لوييس سنت در سپتامبر 1888 در 26 اليوت استرنز تامس
و واشنگتن دانشگاه پايهگذار اليوت پدربزرگ.بود بوستون اهالي از متمكن خانوادهاي
بود آشنا كتاب و كلمه با كودكي بدو همان از اليوت.بود پونيتارين كليساي نخستين سازنده
شد ، زاده او از اليوت كه زني.مييافت ادبيات و هنر به بيشتري انس ميگذشت سنش از هرچه و
آتش در كه ايتاليايي مرتد اصلاحگر ;بود نارولا و ساو عاشق و شاعرپيشه اصلاحطلبي
به تحصيل براي را او نوجواني اوان همان در كه بود دليل همين به شايدشد سوزانده
كه اين تا داد تحصيل ادامه هاروارد دانشگاه و ميلتون آكادمي در اوفرستاند نيوانگلند
مدارس معلم سال چهار از بيش.شد سوربن راهي بعد و كرد دريافت را ليسانسش مدرك در 1909
دوران همين در.باشد مشخص كاري محيط يك پايبند نميتوانست عنوان هيچ به اليوت بود پاريس
لندن شهر در انتشاراتي بنگاه يك در و كرد ازدواج هي ين ويوي نام به بالريني با كه بود
تابعيت به در 1927 و شد انتشارات آن ثابت كارمند مدتي از بعد اليوت.شد كار به مشغول
دوستانم با.است اينجا از گذرانم اينجايم ، من" ;ميگويد اينباره در.درآمد انگلستان
".بپذيرم كامل مسئوليت ميخواهم باشم ، خوشنشين آدمي نميخواهم خوشم ، اينجا در
هاروارد "ادوكيت" نام به نشريهاي در است ساله كه 22 زمان آن در 1910 ، اليوت شعر اولين
آن اليوت.ميداند "لافورگ ژول" از مستقيم تاثير را شعر اين خود اليوت.ميشود چاپ
كشاكش اين در.عاميانه نيمي و اديبانه نيمه سبكي با كشمكش در و بود كار آغاز در روزها
اليوت.ميشود نوشته "پروفراك الفرد.جي عاشقانه سرود" مهماش شعر نخستين كه است
كرد ، ارمغان ديگران به بيان و اظهار براي بودلر كه روشي" ;نوشت اينباره در بعد سالها
شهري پست زندگي تصوير از استفاده يا روزمره زندگي تصوير گرفتن كار به براي راهي صرفا
نشان يعني ;بود آن به بخشيدن عمق و تصوير اين فرابردن ميخواست او آنچه نبود ، بزرگ
.بگذارد ما چشم پيش خود از فراتر چيزي كه اين به آن واداشتن آنگاه و هست كه چنان آن دادن
در هنرمند تامل" ;كه آنجا.داشت ادامه "مقدس بيشه" نگارش تا اليوت آثار در روش اين "
زيبايي جوي جستو براي انگيزه منفي و ضروري جنبه نفرتانگيز ، يا پست دهشتناك ، چيز هر
دنيايي داشتن شاعر اصلي امتياز":داد بسط نيز "شعر كاربرد" در را حكم اين اليوت ".است
و ملال ديدن.است نهفته زشتي و زيبايي پس در كه است چيزي ديدن توانايي بلكه نيست ، زيبا
هر با وحدتبود كشمكش و چالش در نقيضها اين ميان را عمرش تمام اليوت ".افتخار و هراس
اثري با اليوت سيوچهارسالگي در درگيري اين.ناساز چيز هر با حال عين در و لطيف چيز
ادبيات تاريخ دل در هميشه براي را اليوت كه اثري.يافت تجلي "هرز سرزمين" نام به بارز
.كرد تثبيت جهان
.هفدهم قرن ماوراءطبيعي شاعران تيزبيني و سمبليستها طنز از بود آميزهاي "هرز سرزمين"
فضاي اما است ، مشهود اثر اين در اليوت هجوآميز گرايش كه بودند معتقد منتقدان از بسياري
در انگليسي شعر سبك در را تمنا و خاطره اليوت كه معنا اين به.است صميمي و اصيل شعر كلي
سرزمين شعر از ناقدان تفسير چند هر البتهميدهد ارائه بديع نمونهاي و ميآميزد هم
اليوت اصلي مضمون":كه بودند نظر اين به متفق ايشان بيشتر اما بود ، متفاوت بسيار هرز
بر سخت را اليوت اروتيك عنصر ".بود مدرن عصر انسان درماندگي و معاصر دنياي از بيزاري
.است مشهود نوشته فرانسه زبان به كه اوليهاي شعرهاي در نيز بارزش نمونه ميآشفت ،
هوس اين از هميشه و ميدهد ارائه بيزاركننده نمودي آن از بعد اشعار و هرز سرزمين در او
ژرفتر نواختي "پوك مردان" از بعد اليوت شعر.برميتافت رو غيرطبيعي بيش و كم نفرتي با
سفرجان از "مغ سفر" ،"خاكستر چهارشنبه" ،"سميوئل براي سرودي"يافت گستردهتر پهنايي و
همچون نگاه يك در "خاكستر چهارشنبه" شعرميگفت خودش عصر نوي مضامين در او آگاه
تاريخنگار اين گاردنر ، هلن مثلا بودند ، نظر اين بر كه عدهاي.ميماند بلند ادعيهاي
عبارات اين":مينويسد چنين "خاكستر چهارشنبه" درباره اليوت ، بزرگ ستاينده و هنر.بزرگ
خشمگين آنها اكثر واقع در.نداشت كامل كاركردي خوانندگان از اندك اقليتي براي جز
كساني پاسخ در ميور ادوين ".نبود آنان مذهبي عادات نمايانگر وجه هيچ به چون ;ميشدند
تنها كليسا":ميگويد كرده محدود را او شعر و بينش اليوت مذهبي ايمان بودند معتقد كه
.كند همنوايي نيز مردگان با كه زندگان با تنها نه ميتواند فرد آن در كه است جايي
نيز ميان اين در و كتاب نقد مقاله ، نمايشنامه ، :بود نامنظم تغييرات درگير پيوسته اليوت
،"صخره" چون آثاري.ميآورد تحرير رشته به "گربهها" چون منظومههايي در را آثارش ادامه
.ميشد خلق تناقضات همين ميان در كه بسياري آثار...و "جامع كليساي در قتل"
و اليوت كه است گواهي اين و ".شعرش كه بود چنان ظاهرش":ميگويد او درباره منتقدي
.ميكند آرزو شاعري هر كه چيزي ;شدند يكي پايان در شعرش
در.كند ازدواج فلچر والري منشياش با بعد سال ده او تا درگذشت در 1947 اليوت همسر
راهگشاي پيشگام مقام در تلاش" براي را نوبل ادبي جايزه و انگلستان لياقت نشان سال همين
جمع چون آثاري مرگش ، سال تا 1965 ، سالهاي 1948 فاصله در اليوت ، .كرد دريافت "مدرن شعر
در اوديد هم را صحنهشان اجراي و نوشت را...و محرم منشي پارتي ، كوكتل خانوادگي ،
تلاش هر و بياموزم را واژهها از استفاده شيوه تا كوشيدم":ميگويد چنين خودش پايان
واژهها بر تا است آموخته فقط آدمي كه چرا ;شكست از ديگري وگونه بود تازه يكسره آغازي
"...بگويد نبايد ديگر كه چيزي بيان براي يابد ، دست
|