نازل و صادر كتاب
نخست سالهاي حكايت
فرهنگ حاشيه
بشري فرهنگ مراحل

نازل و صادر كتاب
پاياني بخش _ كبير شيخ فتوحات
ادامه از شماره اين در.خوانديم را خواجوي محمد با گفتوگو نخست بخش گذشته پنجشنبه
كتاب دو پيامبر آملي ، سيدحيدر تقسيمبندي در":ميخوانيد را پرسش اين به خواجوي پاسخ
محيالدين و (الحكم فصوص) او از صادر كتاب ديگري و (قرآن )او بر نازل كتاب يكي:دارد
او از كه مكيه فتوحات و شده افاضه او بر كه فصوصالحكم:داشتند كتاب دو هم عربي ابن
پيش سال حدود 11 _ در 627 فصوص اينكه به عنايت با و نظري چنين به توجه با است ، شده صادر
مرگ از قبل سال دو تنها _ سال 636 در فتوحات اتمام و شده نوشته _ محيالدين مرگ از
آرا تفصيل و محيالدين عمر حاصل را فتوحات ميتوان آيا است ، رسيده پايان به _ محيالدين
گرانسنگ كار اين ترجمه به دست كه شد چه اوصاف اين با دانست؟ فصوص در او شده بيان
"يازيديد؟
است ، شيخ حضرت شاگرد واسطه يك با و قونوي صدرالدين شاگرد كه جندي مويدالدين شرحفصوص
است شرح بهترين فن اهل تاييد به
ادبي محمدجواد:گفتوگو
دست آن از خاص تاويلي به مرتبهاي هر در سيار سالك كه دارد مراتبي الهي كلام تاويل..
مرتبه در و تاويلي ، قلب مرتبه در و تاويلي ، (هفتگانه اطوار از) نفس مرتبه در:مييازد
ديگر تاويلي اخفي مرتبه در و تاويلي ، خفي مرتبه در و تاويلي ، سر مرتبه در و تاويلي روح
را مختلفي مراتب آمدن فرود در ولي است ، ذات يك و حقيقت يك اگرچه قرآن اينكه براي دارد ،
حقيقت يك الهي كامل انسان چنانكه است ، گوناگون نزول مراتب مطابق _ آن نامهاي و داراست
نامي هريك كه است صعود مراتب در گوناگوني حالات و مختلفي درجات و مقامات را او كه است
نما گذر حقيقت سوي به خويش مجاز از پس ، .شد مذكور مراتب تاويل بيان در كه دارد مخصوص
نور اطوار ، آن در و بداني هدايت مقام در را الهي كلام بطون خود قلب هفتگانه اطوار در تا
آينه بر كه است نوري الهي كلام چون بشناسي ، مرتبه به مرتبه تعيين روي از را الهي كلام
تابش طور آن مقدار به الهي كلام خورشيد قلب ، اطوار از طوري هر در و ميتابد خلايق قلب
و عقل مقدار به ظاهرش:است بطن هفت داراي ادراك و فهم حسب به الهي كلام پس ميكند ،
(معني به لفظ بازگردانيدن) تاويل از عبارت كه است آن حقيقي معناي باطنش اما ماست ، ادراك
و است ، قرآن مجاز صبح روي از گرفتن بر پرده از عبارت قرآن تفسير بنابراين ميباشد ،
علم به قرآني عقل صاحبان لذا ميباشد ، قرآن (حقايق) حقيقت خورشيد تابش از عبارت تاويلش
تاويل قلب اطوار راه از علم ، در راسخان همانند و يافتند دست الهي حكمت انوار به لدني
دست الهي كلام نور تاويلات به ولايتشان نور و تقوا مقدار به و نمودند مشاهده را آن بطون
:گويد اكبر شيخ رو اين از ;يازيدند
الاواني لاروح الروح روح و / المثاني السبع و القرآن انا
لساني عندكم و يشاهده / مقيم مشهودي عند فئوادي
كه روحي نه ارواحم روح من ، و هستم (مجمل قرآن) المثاني سبع و (مفصل) قرآن خود من:يعني
مشاهده را او و دارد مقام و مكان مشهودم نزد در من دل است ، محبوس كالبد آوندهاي اين در
:فرموده اميرعليعليهالسلام حضرت.شماست نزد كه است من زبان اين و ميكند ،
الاكبر العالم انطوي فيك و / صغير جرم انك اتزعم
المضمر يظهر حرفه با / الذي المبين الكتاب انت و
كتاب آن تو و است ، تعبير تو در بزرگي جهان كه حالي در هستي كوچكي جرم كه پنداري:يعني
كس هر كه نشود فراموش و.ميشود آشكار پنهان رازي حرفش هر با كه هستي (محفوظ لوح) مبين
:كه آمده عليهمالسلام معصومان احاديث در كه چنان ندارد ، را الهي كلام تاويل معاني تحمل
الهي درگاه مقرب فرشته جز را آن.است سخت و دشوار بسيار و مشكل ما ( ولايت و امامت) امر
آزمايش ايمان نور به را دلش خداوند كه (اوليا از وليي) مومني يا و مرسلي پيغمبر يا و
پنهاني علوم از گوهرهايي بسا:فرمود عليهالسلام سجاد حضرت و ;كند تحمل نتواند است كرده
را خونم ريختن مسلمان مردم و بتپرستي ، كه گويند آينه هر سازم آشكار را آنها اگر كه است
:گويد ابنعباس.ميدانند نيكو است من خون ريختن كه كاري ناپسندترين چون دارند ، روا
و ندارد ، را آن تحمل قدرت مردم انديشههاي كه است علومي به الهي علم در راسخان اختصاص
.مينمايند سنگسار مرا كنم اظهار اگر ميدانم من كه آنچه
ندانندش خود تقصير ز كه / را علمي منكراند مردمان
خوانندش كفر ندانند چون / آن باشد محض ايمان گرچه
داشته بيان سره قدس آملي سيدحيدر قول از كه آنجا اما.است باب اين از فصوصالحكم كتاب
است ، شده صادر او از فتوحات اينكه ولي است ، درست:است شده افاضه او بر فصوصالحكم بوديد
فتوحات و مكاشفات يعني است ، خودش روي نامش فتوحات چون باشد ، گونه اين نبايد بنده نظر از
مكاشفاتي معدن فتوحات بنابراين است ، آمده فرود قلبش بر خدا خانه جوار در كه وارداتي و
قونوي صدرالدين نفحات كه همانطور ميباشد ، فصوصالحكم استوار كاخ زيربناي آنها كه است
شده تشكيل الوجود و غيبالجمع مفتاح كتاب آن ، مواد از كه است مكاشفاتي معدن و زيربنا
گلهاي فصوصالحكم.است آمده پديد "القرآن ام تاويل في البيان اعجاز" آن از قبل و است
فتوحات ;رسالتشان در انبيا مكاشفات مبدا و ماخذ و است فتوحات وسيع باغ از شده چيده
گلهاي كه باغ اين از تنها و است ، نيامده فصوص در كه دارد ديگري بسيار و بسيار مطالب
صاحبدلان و حقيقت راه رهپويان به تقديم و چيده گل هفت و بيست باغبانش دارد ، بيشماري
و بيست در را لمعاتش عراقي فخرالدين چنانكه است ، نموده رسالت صاحب دستور به ولايت صاحب
است فصوصالحكم گلهاي آنها ، تمامي كه است داده قرار لمعه (هشت و بيست بعضي در و) هفت
نموده الهي صاحبدلان تقديم و چيده گل يك شيخ ، حضرت گلهاي دسته از گلي دسته هر از كه
آن از شرح سه مترجم ، كه نوشتهاند چند تعليقاتي و بيشمار شروح هم لمعات بر لذا است ،
.است يافته انتشار "مولي" انتشارات توسط كه كرده چاپ و تصحيح لمعات متن با همراه را شروح
شيخ عمر حاصل فتوحات آنكه ميماند است ، منتفي فتوحات و فصوص تاليف تاريخ بحث بنابراين
و معدن ترجمه به دست بنده اوصاف اين با فصوصالحكم در او شده بيان مجمل آرا تفصيل و است
طي ما فارسيزبان گرامي هموطنان كه را مطالبي و باشد فراگير و عام منفعتش تا زدم كانونش
و _ ندارند را آن تحمل همگان هرچند _ برند پي بدانها بودند ، بياطلاع آنها از قرن هشت
مطالب ترجمه ، اول جلد طولاني مقدمه در بنده "بدر گو بدرد ار وهم پرده" شاعر قول به
پايان تا اميد و ميباشد آن جزء پاسخها و پرسش اين از برخي كه داشتهام بيان را بسياري
را منتظران":كه گذارد مجلس به قدم است صحافي حجله در اكنون كه زيبا عروس اين مبارك ماه
".نفس آمد لب به
چاپ تجديد نسخه يا مصر سال 1293 نسخه مثل رسيده ، چاپ به مختلفي نسخههاي فتوحات از*
نسخه مثلا اخير سالهاي و بيروت ، در همچنين _ يحيي عثمان دكتر تحقيق به _ مصر شده 1329
خاص نسخه يك به توجه با آيا است ، شده نشر بازار وارد العربي دارالاحياالتراث جلدي چهار
را ترجمه كار و گرفته نظر در را منقحي متن مقابلهاي صورت به يا گرفتيد پي را ترجمه كار
دادهايد؟ انجام
نسخه با همراه يحيي عثمان دكتر مرحوم تصحيح به جلدي چهارده نسخه بنده ترجمه مبناي نسخه
محمود كه چنان "ميمينه" نسخه نام به كه ميباشد مصر در هجري سال 1293 در شده چاپ
ترجمه به و كرده تطبيق را دو هر مترجم ميشود ، ناميده گويد سوري دانشمند محمودالغراب
مرحوم جلدي چهار نسخه يحيي عثمان دكتر مرحوم تصحيح مصادر از يكي چون و ميپردازد ،
به لذا است ، كرده او روح به تقديم را خود تصحيح يحيي عثمان و است جزايري اميرعبدالقادر
ايشان متن به نسبت ميمينه نسخه متن مواقع ، برخي در حتي و نداشتم مراجعهاي نسخهها ديگر
.ميدادم سير را قلم نسخه دو اين به توجه با بود ، بازتر راه كجا هر داشت ، برتري
و جندي مويدالدين مثل شروحي كردهاند ، نقل فصوصالحكم بر بيشتر حتي يا شرح يكصد حدود *
كنار در آيا و است چگونه مكيه فتوحات بر شروح وضعيت ;غيره و قيصري و كاشاني عبدالرزاق
كرد؟ ياد ميتوان نيز ديگر شروح از جيلي ابراهيم بن عبدالكريم قطبالدين مثل كساني شرح
به است ، شيخ حضرت شاگرد واسطه يك با و قونوي صدرالدين شاگرد كه جندي مويدالدين شرح
خليفه و شاگرد كه تلمساني عفيفالدين شرح همينطور و است ، شرح بهترين فن اهل تاييد
كاشاني عبدالرزاق شرح درباره ولي ميباشد ، عالي شروح از است ، بوده صدرالدين شيخ باطني
باباركناي همينطور و بوده عبدالرزاق شيخ شاگرد كه قيصري داوود شرح و است جندي شاگرد كه
گاهي و بيش و كم هم آنها دارد جندي كه را آنچه:ميگويم است ، شيخ شاگرد هم او كه شيرازي
;ميباشد شروح تمام فراگير كه است جامي شرح شروح بهترين و هستند ، دارا افزونيهايي با
مقدمه بهعنوان كه دوازدهگانهاي مقدمات و بيان سلاست جهت به را قيصري شرح فن ، اهل ولي
برعكس _ ايران حوزههاي در و ميدانند تدريس براي متن بهترين است ، داشته تقديم آن بر
بر جز فتوحات بر شرحي بندهميكردند انتخاب شاگرد براي را آن _ شام و قونيه و مصر
از باشد ، هم اگر و نديدهام ، حال تا است مختصر بسيار و آوردهام ترجمه در آنكه خطبه
بنده جيلي ابراهيم بن عبدالكريم از شرحي اما ميباشد ، آن مواضع از بعضي تشريح بابت
الكامل الانسان" كتاب شما مراد پندارم و "عدمالوجود علي لاتدل الوجدان عدم" و نديدهام
لقب و دارد ، را مستقلي و مفصل بحث جاي خود آن كه باشد او "الاوايل و الاواخر في
.اعلم والله نديدهام او براي والالقاب كني در را قطبالدين
و مشكلات شرح به دست يا كردهايد بسنده ترجمه به فقط مكيه فتوحات بر تحقيق در شما *
است؟ رسانيده انجام به زيدان يوسف دكتر كه كاري مثل زدهايد ، نيز غامض موارد
صفحهاي چندين تعليقات موارد از بسياري در كه نكردهام ترجمه بر بسنده تنها نه بنده
توضيح و تعليق آن يكچهارم حدود است ، شده جلد چهار كه معارف ترجمه ميكنم فكر كه دارم
باشد نشده حلاجي اصطلاح به آن در كه نيست مشكلي و ميباشد پانويسها در چه و متن در چه
.باشد نشده داده وافي توضيحات و
:ميگويد خود و نوشته الهي الهام به نيز را فتوحات شيخ گفتهميشود اينكه به توجه با *
كه فصوصالحكم با مقايسه در خاطري ، في تعالي و سبحانه الله اقام القري ام الي وصلت فلما
در _ اسلامي نظري عرفان بر را مكيه فتوحات تاثير كرده ، دريافت پيامبر جانب از را آن
ميدانيد؟ چگونه _ فصوصالحكم با مقايسه
و مختصر فصوصالحكم چون منتهي دارد ، فصوصالحكم كه دارد را تاثيري همان مكيه فتوحات
درك قابل استاد تدريس بدون كتاب تمام و دارد استاد به نياز است ، غامض و پيچيده كلماتش
و مستعد هم شاگرد و باشد نفس تزكيه و باطن اهل استاد ، اگر كه دارد باطني رمزي ولي نيست ،
دل و ميگردد اشراق دل به دل از اشراقيان ، فلسفه همانند باشد ، الهي بوارق پذيرش آماده
كه قونوي صدرالدين شيخ:ميگويد شرحش مقدمه در جندي چنانكه خاموش لب و گفتوگو از پر
فرو دلم بر كتاب تمام كه داد دست من به حالي خطبه ، شرح در ميداد ، درس من به را فصوص
ميداد ، درس من به را فصوص وقتي هم اكبر شيخ حضرت:فرمود گفتم خويش شيخ به را اين ريخت ،
نعمتالله شاه ;ريخت فرو دلم بر فصوص شرح تمامي كه داد دست من به حالي آن خطبه شرح در
:ميگويد فصوص شرح آغاز در ولي
نشست به جا به يكي هر نگين چون /ما دل بر فصوص كلمات
.پيوست ما به او روح از باز / او به رسيد خدا رسول از
و علميه حوزههاي توجه مورد كمتر فصوصالحكم به نسبت مكيه فتوحات كتاب چرا شما نظر به *
است؟ گرفته قرار ما كشور در پژوهان عرفان بالاخص
كه همانطور و نيايد ، كار به را همگان مطالبش تمام و است مفصل بسيار كه است اين براي
اهل كه بهخصوص فن در متضلع استاد تدريس با و است مختصر و دستچين فصوصالحكم گفتيم
فتوحات تدريس براي عمر ديگر جهت از جهت ، يك از اين ميشود ، شيرينتر باشد باطن و معني
شاگرد را فصوص اما باشد ، كافي مستعد شاگرد براي سال سي در تدريسش نپندارم و نميكند وفا
كلمات در دقت اگر ولي برساند ، اتمام به ميتواند سال سه تا كامل استاد حضور در مستعد
و مطالب مينمايد ، ترجمه را آن مترجم يك كه گونه آن يعني شود ، فتوحات در شيخ حضرت
فتح كليد اصلا بلكه و يافت ، نميتوان فصوص در را آن كه ميشود پيدا آن در ظريف دقايقي
فرزند فصوص نميبرد ، جايي به راه آن مطالعه بدون استاد و است نهفته فتوحات در فصوص
"اوست از عضوي چرا نبود جان ز تن".دارد را جان و تن حكم و است آن از عضوي و فتوحات
شاگرد كه اسكندريه دانشگاه عرفان و فلسفه كرسي استاد عفيفي ابوالعلا دكتر مرحوم چنانكه
با من اينكه عجايب از:گويد فصوصالحكم تصحيحي كتاب مقدمه در بود ، انگليسي نيكلسون
نميفهميدم ، آن از چيزي ميخواندم هرچه ولي بود ، عربي هم فصوص كتاب و بودم عرب اينكه
فهم خواندم ، را فتوحات چون بخوان ، را فتوحات:گفت گفتم ، نيكلسون مرحوم استادم به را اين
.گشت آسان برايم استاد محضر در فصوص
در بعدا كه است شده نوشته مجلد هفت و درسي شيخ دست به قونيه نسخه براساس مكيه فتوحات *
اثر اين ترجمه ميكنيد پيشبيني است ، آمده هم گرد جلدي پنج يا چهار مختلف مجلدات
شود؟ عرضه ما عرفاني انديشه سپهر به مجلد چند در گرانسنگ
"تقدير شود من تدبير موافق اگر" الهي فراغت و توفيق با گرانسنگ كتاب اين ترجمه پندارم
عبادات بخش كه دارد عبادات به اختصاص آن مجلد چهار رسد ، اتمام به مجلد چهار و بيست در
جهت به و حجمش كثرت جهت به را آن آمده ، معارف بخش در و است آن اسرار و (72_ باب 68)
اسرار از اندكي و دارد سنت اهل چهارگانه مذاهب مبناي بر فقهي مطالب مستقلا اينكه
بخش در فالاهم الاهم مراعات و عمر بقاي و فرصت عدم جهت به و دارد ، بر در را عبادات
معاملات ترجمه بخش در و كرده تمام را معارف بخش ترجمه اكنون لذا داديم ، قرار پاياني
كه آورم ترجمه به را مقامات و منازلات و احوال بخش انشاالله اين از پس كه اميد هستم ،
الهي خواست با اين از پس كه است (باب 5) عبادات آن جلد چهار ميشود ، جلد بيست هم روي
.است شده ترجمه جلد پنج تاكنون ميشود ، ترجمه
اين با نيز شما آيا ميدانند ، اكبر شيخ اثر بزرگترين را عربي ابن فصوصالحكم بسياري *
برميگزينيد؟ را مكيه فتوحات يا همعقيدهايد راي
پانصد كتب از كتاب عميقترين فصوصالحكم گفتهام ، پاسخ پيشين پرسشهاي طي را پرسش اين
و پانصد كتب از كتاب مفصلترين و عميقترين فتوحات ، و است شيخاكبر يازدهگانه و
دريافت براي انسان تزكيه و است صددرصد استاد به نيازش اولي ميباشد ، او يازدهگانه
در متدرب كه كسي براي البته استاد به نيازش فتوحات و است ، فتوحات از بيشتر بسيار مطالبش
تمامه به را فصوص كه كسي بنابراين است ، فصوص از كمتر باشد داشته عملي سلوك و باشد فن
در كه هست مطالبي فتوحات در زيرا باشد ، بينياز فتوحات از كلي به نميتواند فراگيرد ،
;باشد بينياز فصوص از ميتواند گيرد ، فرا تمامي به را فتوحات كه كسي اما نيست ، فصوص
.السبيل يهدي هو و الحق يقول والله
نخست سالهاي حكايت
پاياني بخش _ نراقي احسان با مصاحبه
سعيدي رضا:گفتوگو
پديدهاي به جهانيان چشم در ايران خشونتگريز و اصلاحطلبانه انقلاب چگونه شما نظر به *
شد؟ تبديل اعتماد قابل كمتر
صندليها و ميآمدند مجاهدين خصوص به گروهكها هواداران و اعضا انقلاب دادگاه محاكم در
بايد اعدام فرياد نيست اعدام دادگاه راي ميشد معلوم اينكه محض به و ميكردند پر را
پرسشي به پاسخ در قدوسي مرحوم تلويزيوني برنامه يك در كه طوري به ميدادند سر را گردد
.نشده مجازات متهم ميزنند فرياد همه نكنيم اعدام ما اگر گفت اعدامها زياد تعداد درباره
اعدام حكم صدور به مجبور دادگاه گاهي ميشود وارد كه فشارهايي با كه بود معترف وي
بودند ، طلاب از بازپرسان آينه هر كه ميديدم خوبي به بودم اوين زندان در من وقتي.ميشود
باتجربه و انقلابي جوانان از بازپرسها اگر ولي ميگرفت انجام دقت و متانت با بازپرسي
اعدام مثلا و سنگين احكام ميكردند سعي معمولا و ميكردند كار عجولانه آنها بودند
چهره و بازگشته بازپرسي از زندانيان و متهمان وقتي جهت همين به.باشد متهمان كار فرجام
من رو همين از و است بوده روحاني فرد يك ايشان بازپرس كه ميشديم متوجه ما داشتند بشاشي
بهتر مدرك اين طبق است چيز همه ميزان اوين زندان كه آنجا از ميگفتم زندان تجربه از بعد
و فكري خاستگاه كه تندرويي انقلابيون نه باشند صاحبمنصب كشور در روحانيون كه است
ميزدم مثال انقلاب نخست سالهاي در را نگهبان شوراي آراي هميشه و نيست مشخص حقوقيشان
از خيلي و بود متيني آراي بودند برجستهاي افراد معمولا كه روحاني چند نفوذ جهت به كه
.موجود وضع عكس درست نميدادند راي آن به و كرده وتو را مجلس تند مصوبات
علاوه به.است انقلاب نخستين اقدامسالهاي خلاف جهت در شما اشاره مورد موضوع چرا *
عملكرد چگونه پس ميكنيد انتقاد نيز اسلامي جمهوري تاسيس اوايل در تندرويها از شما
ميدانيد؟ معتدل و مناسب را آنان پيشين
خصوص به انقلاب دادگاههاي ديگر در اما.ميدانم استثنا يك را خلخالي آقاي شخص اولا
عمل متانت با ميكردند وظيفه انجام شرع حاكم عنوان به كه روحانيوني شهرستانها در
كودتاي از قبل كه كرد اشاره ميتوان مهديون تيمسار محاكمه به مثال عنوان به.ميكردند
به ميخواست ، كه را شاهدي هر و كشيد طول هفته دو محاكمهاش و بود زندان در سال يك نوژه
بالاخره مهديون تيمسار.بود وي دادگاه شرع حاكم هم گيلاني محمدي آقاي و ميآورد دادگاه
عادي حالتهاي در اما.شد اعدام و آمد پيش ديگري وضع نوژه كودتاي از بعد اما شد آزاد
كه دارم سراغ زيادي نمونههاي هم شهرستانها در.بود معتدل انقلاب دادگاههاي وضع
جوانان از كه بازپرسان موارد اين در هميشه و داشت عادلانه روشهاي اعمال در سعي دادگاه
.بودند تندروتر شرع حكام بودنداز بيتجربه
كرد؟ پيدا گسترش انقلاب پيروزي سالهاي و ماهها نخستين در خشونت چرا وصف اين با*
مسلحانه قيام از پيش خصوص به و انقلاب نخست سالهاي در نگهبان شوراي و شرع حكام
برآمده ايشان ذهنيت كه جهت بدين صرفا.داشتند معتدلي رفتار موارد ديگر در خلق مجاهدين
روي چپ نيروهاي "قهرآميز انقلاب" عمليات هنوز و بود ايشان فقهي تحصيلات و اطلاعات از
هنوز و ميبردند كار به خود قضاوتهاي در فراوان احتياط و حزم و بود نگذاشته اثر آنها
تندرويهاي ديدن و مجاهدين مسلحانه قيام از پس ولي."انقلابي" تا بودند حوزوي بيشتر
از زندانيان هرگاه بودو تاثيرگذار "جو" ديگر عبارت به.شد متفاوت وضع چپ ، گروههاي
در ديدي؟ چگونه را "جو" كه بود اين ايشان از بندها همه پرسش اولين بازميگشتند بازجويي
در اينكه نيزبراي هم محافظهكارترينها و نداشته فرقي هم با راست و چپ ديگر صورت اين
.ميكردند عمل تند بمانند "جو"
فرهنگ حاشيه
شد داغدار سياست فلسفه *

رالز.ميگذرد آمريكايي برجسته استاد و سياست فيلسوف رالز جان درگذشت از روز هفت امروز
نام به خود سال 1971 كتاب با درگذشت ، قلبي بيماري اثر بر سالگي در 81 گذشته يكشنبه كه
نظريهاي تدوين رالز كار ارزش.يافت شهرت (A Theory of Justice )عدالت درباره نظريهاي
آزاديخواهانه و ليبرال سياسي تئوري يك چارچوب در كه بود بابعدالت در جدي و جديد
در بايد را او معتقدند معاصر فيلسوفان از بسياري كه است پايه آن تا او اعتباركار.بود يافته ساخت
كتابهاي و مقالات صاحب رالزآورد شمار به
روسو و هابز چون مهمي سياست شمارفيلسوفان
مردم قانون نام به رالز كتابهاي آخرين از يكي داريم اطلاع ما كه جايي تا و بسياراست
مطالب آينده روزهاي در انشاالله.است ترجمه دست در ) 1999(The Low of the people)
.خواند خواهيد صفحه همين در او آثار و رالز درباره مفصلي
دريدا "عهد" *
هفته سهشنبه تا شنبه (SBL) مقدس كتاب ادبيات انجمن سالانه سمينار هشتمين و سي و صد
جان گفتار به ميتوان سمينار اين سخنرانيهاي جمله از.شد برگزار تورنتو در گذشته
با دريدا ژاك سخنراني و "خشونت مشروعيت و مقدس كتاب" درباره ييل دانشگاه استاد كالينز
در سمينار اين مقالات ميلادي آينده سال تا است قرار.كرد اشاره "ديگر عهدهاي" عنوان
.شوند منتشر كتابي قالب
ارشميدس بازخواني *
يوناني دعاي كتاب يك به هايبرگ لودويگ جان دانماركي مشهور نسخهشناس بيستم قرن اوايل
.بود (Palmpsest) "شده نوشته بار چند" نسخهاي كه برخورد ميلادي سيزدهم قرن به متعلق خطي

نسخه روي بر دعا كتاب اين كه چرا دريافت را نسخه اين اهميت بار اولين براي هايبرگ
رسالههايي.بود شده نوشته ارشميدس رسالههاي از ناشناختهاي زمان آن تا و فرد به منحصر
.داشت نام "مكانيكي قضيههاي روش" كرد كشف هايبرگ كه را
ژوئيه 16) تايمز نيويورك روزنامه اول خبر كه داشت اهميت آنقدر كشف اين زمان آن در
احتمال به) شد مفقود متن اين آن از پس اما "شد كشف قسطنطنيه در بزرگ متن":شود (1907
...و درآمد نمايش به خصوصي مجموعه يك در دهه 1930 سالهاي در اينكه تا (شد ربوده زياد
.يافت انتقال بالتيمور در والترز هنر موزه به نهايتا سال 1998 در
اين سايتو كن همكارش و استنفورد دانشگاه باستاني رياضيات استاد نتز روايل گذشته سال
تا كردند مشاهده موزه در را نسخه كه ژانويه 2001 از پس آنها.ديدند موزه آن در را نسخه
بوده اين مطالعه اين انتهاي در نتز مهم كشف.كردهاند كار آن روي ميلادي جاري سال نيمه
كه آنگونه بينهايت مفهوم با ارشميدس ميآيد بر متن از قسمتهايي از كه چنان كه است
بود مسئلهساز مفاهيم از بينهايتها مفهوم.است بوده آشنا ميشناسند رياضيدانان امروزه
رياضيدانان و فيلسوفان ذهن نيوتن و نيتز لايب وسيله به حسابان ابداع زمان از خصوصا كه
در وايرشتراوس تلاش و مفهوم اين بر فيلسوف كلي بار اشكالات و بود كرده مشغول خود به را
در كه مقالهاي در نتز.دادهاند شكل را رياضيات و فلسفه تاريخ از مهمي فرازهاي آن رفع
كه داده نشان كرده بازخواني را آن كه متن اين به اتكا با نوشته ساينس مجله نوامبر شماره
.است بوده آشنا بينهايتها برابري مفهوم با ارشميدس
باستان فرهنگ در پژوهشي *
فرهنگ در پژوهش همايش" عنوان به پاريس در سميناري سهشنبه تا جمعه از گذشته هفته
فلسفه ، تاريخ ، مختلف زمينههاي در پژوهشگر و دانشمند آن 55 در كه شد برگزار "باستان
و دارد سابقه سال 1996 از اجلاس اين.پرداختند بحث به باستان ايران جامعهشناسي و آداب
سپتامبر يازدهم وقايع دليل به كه شود برگزار آمريكا در سال 2001 آن ششمين بود قرار
.است بوده تاجيك فرهنگيان بسيار توجه مورد سمينار اين.نشد برقرار
بشري فرهنگ مراحل
بارنارد فردريك
بشيريه حميد:ترجمه
فلسفه سير نگارش در كنت اگوست الهامبخش علمي ، روش و محض تجربهگرايي به كندورسه ايمان
به كه بود عامي تاريخي قوانين ايجاد دنبال به كتاب اين در كنت.بود (421830) اثباتي
.ميكنند گذر اثباتي تفكر و متافيزيك مراحل ، از انساني جوامع همه آنها ، اساسيترين موجب
ديناميك و اجتماعي استاتيك برحسب فرهنگي تحول از كنت تحليل است توجه جالب بسيار كه چيزي
بود ، كرده توجه بدان نيز هردر كه را اجتماعي تعامل دوبعدي ماهيت آن در كه است اجتماعي
و متقابل ارتباطات شناخت و مطالعه پي در اجتماعي استاتيك.ميدهد قرار تاكيد مورد
ديناميك كه حالي در است ، معين زمان يك در واحد فرهنگ يك تشكيلدهنده اجزاي كاركردهاي
مبني كنت خواست.دارد تمركز زمان طول در حادث تغييرات و عمودي متقابل روابط و اجتماعي
قلمرو در اجرا قابل روشهاي با مشابه شيوهاي به ميبايست نيز را فرهنگ تحول اينكه بر
.نشد مواجه بياعتنايي با كرد ، مطالعه طبيعت
انگليس در تمدن تاريخ يكي شدند ، منتشر نزديك بسيار فاصلهاي با كه مهم بسيار اثر دو
ماركس ، كارل اثر (1859) سياسي اقتصاد نقد درباره ديگري و باكل ، توماس هنري نوشته (1857)
سعي باكل.دادند قرار توجه مورد را استقرايي پژوهش بر كنت پافشاري خود نوبه به يك هر
به پس شوند ، تعيين آنها پيشينه واسطه به منحصرا انسانها اعمال" اگر كه دهد نشان كرد
دقيقا شرايط تحت ديگر عبارت به و باشند داشته دنبال به را يكساني خصوصيات بايد ناچار
فرهنگ برتري به كنت مانند نيز وي ".آيد دست به يكساني دقيقا نتايج همواره بايد يكسان ،
فرهنگ ، اين مطالعه از جهاني و كلي قوانين استخراج امكان و (انگليسي خصوصا) اروپايي
گرايشهاي هم وي كه برميآيد چنين كلي طور به نيز ماركس نوشتههاي ازداشت راسخ اعتقاد
دارند جهاني و عام كاربردي كه قوانيني ;ميآورد شمار به طبيعي قوانين سنخ از را تاريخي
ضرورتي با" [تاريخ جريان] ميكند ذكر (1867) سرمايه كتاب نخست چاپ مقدمه در كه چنان و
در تحول قوانين كه گونهاي به ،"است رهسپار گريزناپذير مقصدي سوي به انكارناپذير
".ميكنند روبهرو خودشان آينده از تصويري با را ديگر كشورهاي" صنعتي پيشرفته كشورهاي
است آمده سياسي اقتصاد نقد درباره مقدمه در فرهنگ ، تحول درخصوص ماركس اظهارنظر موجزترين
توليدي روابط تمامي مجموع از متشكل _ جامعه زيربناي يا _ اقتصادي ساختار" آن براساس كه
آگاهيهاي از معيني اشكال و ميگيرند سرچشمه آن از سياسي و حقوقي روبناهاي كه است
تحول و تكوين درباره توصيفياش نظريه از گذشته ماركس ".استوارند آن بر نيز اجتماعي
البته كه كرد تجويز خودبيگانگي از مسئله با مواجهه براي نيز را اعتقادي اصولي فرهنگ ،
بدان (انگلس با همراه (1846 ، آلماني ايدئولوژي در ويژه به و خود نوشتههاي در نيز پيشتر
ميكند ، نزديك رمانتيكها به زيادي حد تا را ماركس خودبيگانگي ، از موضوع.بود كرده توجه
چشم گذشته به رمانتيكها ميجويد ، آينده در را انسان بيگانگي درمان او كه شرايطي در اما
خطا راه به جامعه سنتي قيود از رهايي براي تلاش با انسان كه مييابند در و ميدوزند
.است رفته
ماندگاري عبارتي به يا ترقيخواهي ، با سنتگرايي دادن آشتي براي كه كوششهايي ميان در
است داده دست سنتبه پرورشو و آموزش از هردر كه تعابيري است ، گرفته صورت تغيير ، با
اين دو هر اوكردهاند حفظ را خود مناسبت همچنان و دارند را جايگاه اساسيترين بيشك
دست به دست" و "شكلگيري" يا "شدن" معناي به ترتيب به خود اصيل معاني در را اصطلاحات
با مترادف پرورش بنابرايننداشت نظر در را آنها متداولتر معاني و برد كار به "سپردن
نميشود ، محدود محض فردي يا فكري علايق تلويحي معاني به نيز و نيست تحول از ويژهاي حالت
ميراث با ميتوانند انسانها آن در كه ميشود پنداشته تعاملي اجتماعي فرايند يك بلكه
مفهوم نزديكترين "جامعهپذيري" جديد مفهوم شايد.بپردازند دادوستد به خود خاص فرهنگي
.باشد اينباره در هردر برداشت به
و ارزيابي فرايندهاي با پرورش مفهوم دانستن يكسان با هردر كه است توجه قابل هم باز
يك صرفا نه مفهوم اين برداشتي ، چنين با و بخشيد ، بدان خاصي ديالكتيك معناي درونسازي ،
يگانه منزله به را مفهوم اين هردر واقع ، در.است تغيير فرايند بلكه تكراري ، فرايند
و تعويض با كه امكاني ;ميديد اجتماعي فرهنگ گسستگي و تداوم عدم براي موجود امكان
شكل تغيير صرفا نه و ارزشها ويرانسازي طريق از هم آن است ، همراه ارزشها جايگزيني
دو هر منفي و مثبت خواص يكديگر ، در نو و كهنه ادغام كه بود آگاه وي اما.آنها به دادن
در اونيست يكنواختي و آرام ترقي يا پيشرفت معادل تغيير روند نيز و برميگيرد در را
.ميدهد جامعه به جديدي الگوي طبيعي و انساني علوم در كشفي هر كه نوشت انديشهها كتاب
نيازها و خواستهها در افزايشي هرگونه و ميآورند بار به را جديدي مسائل جديد ، شرايط
.نميشود انسان براي بيشتري خوشبختي و شادي موجب ضرورتا (شوند برآورده اگر حتي)
|