جهان زيستي تعادل در زنان نقش اكوفمينيسم
تهران حريم و گسيخته عنان ساز و ساخت
جهان زيستي تعادل در زنان نقش اكوفمينيسم
نقش كه جا هر رو ، اين از و زيست محيط ياران و خانواده تيماردار و مادرانند زنان ، :اشاره
قوانين در گويي.است رفته قهقرا به بيشتر زيست محيط گرفته ، كاستي اجتماعي زندگي در زنان
ديد به كه آنچه از فراتر سهمي طبيعت ، و انسان ميان مناسبات و هستي نظام شگفتانگيز
(اكوسيستم) زيستي تعادل در زنان بررسينقش رو ، اين از.است خورده رقم زنان براي ميآيد ،
.است كرده جلب خود به را پژوهشگران توجه كه است تازهاي مقوله زيست محيط حفظ و جهان
و جهان سراسر در زنان خودانگيخته حركتهاي در را اكوفمينيسم جلوههاي آشكارترين از يكي
كه جوامعي در.يافت ميتوان محيطي زيست تشكلهاي تشكيل و زيست محيط از مراقبت جهت در
شگفتانگيز توان ميمانند ، محروم خود حقوق ابتداييترين به دستيابي از دليل هر به زنان
زندگي و زيست محيط از مراقبت تشكلهاي و هستهها داشتن برپا در نيز تعيينكنندهشان و
.است كرده بررسي را اكوفمينيسم گوناگون جنبههاي حاضر ، مقاله.ميشود حبس بيرحمانه
و زنانگي طبيعت ، باب در جديد نسبتا تفكر شيوه يك بومشناختي فمينيسم يا فمينيسم اكو
محيط به تجاوز با مرتبط مستقيما زنان بر چيرگي كه معتقدند اكوفمينيستها.است معنويت
از غرب زنان سرخوردگيهاي و ناخرسنديها حاصل اكوفمينيسم.است زمين نابودي و زيست
جنبشهاي سو يك از تاريخ اين از پيش تا.است هفتاد دهه آغازههاي در رايج ايدئولوژيهاي
زيست مسائل به كمتر فمينيستي جنبشهاي سو ديگر از و بود زنانه تحليلي فاقد زيست محيط
.ميدادند نشان توجه محيطي
تاريخ و طبيعت زنان ، معنويت ، سياست ، همزمان كه است رشتهاي ميان رهيافت اكوفمينيسم
در شاياني اهميت از فرمانبرداري و سلطه قدرت ، موضوع بنابراين.ميگيرد دربر را
واژگونسازي در سعي اجتماعي و سياسي حوزه در اكوفمينيسم.است برخوردار اكوفمينيسم
قدرت اعمال سال هزار پنج به نزديك پيشينهاي از كه مناسباتي.دارد مردسالاري مناسبات
.دارد حكايت زنان بر مردان
رو اين از.زنانگي و طبيعت سرشت با مرتبط است معنويتي اكوفمينيسم ، نظر مورد معنويت
به اكوفمينيستها.مييابد گسترش طبيعت با يگانگي در و بوده محور آنهازمين معنويت
كه معتقدند آنها.دارند خاصي توجه..و ابتدايي و باستاني آيينهاي و اديان اسطورهها ،
شاخههاي از بسياريمييابد پرورش طبيعت به ژرف احترام طريق از بشر معنوي بعد
به.هستند پدرسالاري و مردسالاري تاريخي مناسبات خاستگاه تحليل به علاقهمند اكوفمينيسم
كه دورانهايي به باشيم داشته نگاهي بايد هستيم ، متعادل جهاني ايجاد خواهان اگر آنها نظر
جنسي تفاوتهاي شناختن رسميت به عين در)جنسي برابري برپايه زمين در انسان حضور آن در
احساسي معناي به اين البتهبود يافته سامان طبيعت با نزديك ارتباط و (مرد و زن ميان
به كمك براي يادآوريي بيشتر بلكه نيست ، گمشده بهشت به نسبت نوستالژيك نگرشي و بحث كردن
.است زمين سياره در زندگي مختلف شيوههاي ساختن آشكار
.است نزديكتر طبيعت به مرد به نسبت نيز زن و دارد زنانه سرشتي طبيعت اكوفمينيسم ، در
(1952) "دوم جنس" كتاب در دوبوار سيمون.دارد اشاره همنشيني اين به "زمين مادر" عبارت
برطبق.ميپردازد طبيعت به زنان تشبيه باب در پدرسالارانه اسطورهسازيهاي به آشكارا
دره پدرسالار فرهنگ براي زن اينرو از.است آن بخش تجسم و طبيعت با مرتبط زن وي ديدگاه
پيوند اين.است جهان جان و مادي زيبايي حاصلخيز ، خاك افسونگر ، شكفته ، سرخ گل خون ،
ساختن بيارج براي (گرفتهاند قرار پست و پايين سطح در دو هر زن و طبيعت اينكه) دوگانه
.است طبيعت و زن بر كردن وارد ستم و
بحث واقع در.است دوگانه ستم اين به بخشيدن پايان پي در اكوفمينيسم اجتماعي جنبشهاي
فمينيستي شالودههاي به توجهي اما باشيد زيست محيط طرفدار نميتوانيد شما كه است اين
به توجهي بيآنكه باشيد ، فمينيست يك نميتوانيد عكس ، بر نيز.باشيد نداشته آن با مرتبط
.باشيد داشته زييست محيط اصول
ويژگي آنان نظر بهميپردازند مدارانه اروپا بومشناسي طرد به اكوفمينيستها بيشتر
وندانا" نمونه ، براياست بوده طبيعت و زن ميان گسست ايجاد آغاز از بومشناسي نوع اين
توسعه ، يا پيشرفت اصل كه است عقيده اين بر هند در اكوفمينيسم پيشروان از يكي ;"شيوا
.است گرفته هدف را زنانه شالودههاي مرگ بدبختانه پروژه اين.است غربي پدرسالار پروژه
زندگاني و انسجام عدم گسستگي ، خصلت به غرب توسعه پروژه در مردسالاري محوريت اثبات در او
نيز و بوده ناهمگوني تكثر ، مخالف غربي توسعه كه ميگويد او.ميكند اشاره آن ستيز
زنان سرسپاري و طبيعت نابودي جز پيامدي سياسي و اجتماعي پيشرفت گونه اين.است سلطهگر
حزب كه چرا پيوستهاند سبز حزب به معاصر اكوفمينيستهاي از بسياري.ندارد مردان به
خود بنيان در را سوسياليستي مردمسالارانهو شناختي ، زيست سياسي ، انديشههاي شده ياد
با تضاد در بايد مالكيت ، و ثروت يعني ;اقتصاد كه است معتقد سبز حزب مثال براي.دارد
مركز در فمينيستي ارزشهايگيرد قرار تجاري شركتهاي كنترل و قدرت روزافزون مركزيت
.هستند مردسالارانه رفتارهاي حذف پي در درواقع آنها.دارد قرار سبز حزب ارزشهاي
رو اين از.نميدهد قرار خود مسائل راس در را جنسيت هيچگاه اكوفمينيسم كه دانست بايد
افكني اختلاف پي در هيچگاه اكوفمينيسم.نميداند زيست محيط تخريب مقصر را مردان تنها
.نيست زن و مرد ميان
لابهلاي در كه است زني همان " ديگري" و ميبيند "ديگري" چونان را طبيعت اكوفمينيسم
شده نگرش همين قرباني نيز طبيعت.است شده رفتار وي با بيگانه و غير چونان مردانه تاريخ
طبيعت جا هر و است نمانده بيبهره آن از نيز طبيعت شده ، ستم زن به جا هر بنابرايناست
.هستند مردسالار فرهنگ قربانيان دو هر طبيعت ، و زن.است شده قرباني نيز زن شده ، ويران
جنسي تفاوت بر سو ديگر از و دارد اشاره زيستي تنوع و تكثر بر سو يك از اكوفمينيسم
.ميگذارد تاكيد
ميكند ، حذف (مرد)جنس يك نفع به را جنسي تفاوت مردسالار فرهنگ اگر كه نبريم ياد از
طبيعت در هرآنچه كه شكل اين به.ميكند نيز تنوع از سرشار طبيعت با نيز را كار همان
استفاده بيرحمانه آن از او سازد ، برآورده را وي.و غذايي اقتصادي ، مختلف انگيزههاي
.باشد مردسالاري خدمت در بايد چيز همه گويا.ميكند
لذا شده ، كاسته صفر گاري ايري قول به و فروتر جنس به چون مردسالار ، درفرهنگ نيز زن
فرهنگ طريق بدين.است شده بدل مردان گوناگون اميال فرونشاني براي ابزاري به صرفا
زن و طبيعت ميان جدايي بر نهايت در و زنان بر ستم به هم طبيعت ، تخريب به هم مردسالار
و پيدايي از رو اين از.نميخواهد خودش براي جز را پيوندي هيچ مردسالاري.است افزوده
.دارد بيم شديدا نفوذش حوزه از بيرون پيوندهايي رشد
اولين.سازد برقرار نو از طبيعت و زن ميان را گفتوگو باب تا دارد تلاش اكوفمينيسم ،
زنان اكوفمينيسم نظر ازاست طبيعت زنانه استعارههاي كاربرد و بازيابي راه اين در گام
و مادرانه خلاق تجربه از طبيعت با زن همسازي.داشتهاند طبيعت با همساز هويتي همواره
.است يافته گسترش خانهداري
تفاوت هم واقع در زن ، راندن حاشيه به و حذف با مردسالاري نظام اكوفمينيسم نظر از
.پذيرفت صورت مردانگي بر بخشيدن رجحان طريق از نفي اين.كرد نفي را زيستي تنوع هم و جنسي
هرگونه دستاويز نيز طبيعت و شد قلمداد حاشيهاي و فروتر عنصري زن كه شد آن نتيجه
اساسا مردسالاري ، نظام كه است نظر اين بر اكوفمينيسم واقع در.گرفت قرار ويراني
و زن اما برنميتابد را تنوعي و تكثر نوع هيچ كه است نظامي.ايستاست و ثابت وحدتگرا ،
كه است معتقد اكوفمينيسم رو اين از.دارند متنوع و زايا سيال ، سرشتي دو هر طبيعت ،
و استبداد تروريسم ، زيستي ، بحرانهاي:قبيل از جهان سطح در كنوني بحرانهاي از بسياري
.است مردسالار دوگانهگراي تفكر نتيجه..و كودكان و زنان بر خودكامگي ، ستم
.ميشود توجيه اساس همين بر كودكان اذيت و آزار نيز اكوفمينيسم شاخههاي از برخي در
نياموخته فرهنگ نشده ، رام وحشي ، طبيعت ، و زن چونان مردسالار نظام در كودك كه معنا بدين
نظام رو اين از.ميشود پنداشته نابخرد و (است مردان تاز و تاخت عرصه نيز فرهنگ كه چرا)
(كودك) وي رفتار خود خيال به تا ميكند تحميل كودك بر را آزاري و رنج گونه هر مردسالار
.سازد آماده (مردانه)بزرگسالان جهان به كودك ورود براي را زمينه و ساخته ضابطهمند را
مردان عرصه كه فرهنگ و اجتماع عرصه به ورود از پيش كودك كه است نظر اين بر اكوفمينيسم
برميكند مادر پرامن آغوش از را كودك مردسالار نظام.مييابد پرورش مادر دامان در است ،
تن جا همين از.ميكند حل واحد كليتي در و حذف را وي زنانه ويژگيهاي و حساسيتها همه و
.ميشود مبدل يافته سازمان و مند ضابطه خشك ، تني به دارد ، جاري و پويا خصلتي كه مادرانه
مادرانه تن پرآواز طنين و جوشان تاب و تب با بزرگسالان دنياي به ورود از پيش تا كودك
.بود آشنا
بيگانگي حاصل كه زدهاي بحران وضعيت از را كنوني بشر ميخواهد اكوفمينيسم بنابراين
گمشده نيمه بازيافت پي در اكوفمينيسم.برهاند بوده ، مادرانهاش تن و طبيعي بعد با انسان
به كنوني بشر براي را صفا و آشتي و آرامش ميتواند كه است شدهاي فراموش تمدن يا
آشتي درصدد اكوفمينيسم.ميشود مبدل سياسي و فلسفي پروژهاي به رو اين از.آورد ارمغان
آشتي اين البته.برميآيد بشر كنوني گرفته قرار غفلت مورد و شده جدا ابعاد ميان دادن
در كه ميانديشد وضعيتي به اكوفمينيسم بلكه نيست...و زنسالاري نوع از چيزي هماهنگي ، و
انكار تفاوتهاي وجود با -وي اجتماعي و فرهنگي بابعد انسان طبيعي و زنانه بعد آن
چنين در.دهند ادامه همزيستي به تاثيرگذار و پويا ارتباطات از شبكهاي در -ناكردنيشان
از كه است توافقي درواقع.شد نخواهد مسلط آدمي ديگر بعد بر بعدي هيچ سازگاري ، وضعيت
انساني ، مختلف ابعاد ميان گفتوگو چارچوب در.است گرفته شكل ناهمگونيها و تفاوتها
كاتريوناسانديلندز ، مثل فردي براي مثلا.است يافتني تحقق نيز اكوفمينيستي مردمسالاري
.طبيعت پيرامون در گفتمان گسترش طريق از طبيعت با نزديك پيوند ايجاد يعني مردمسالاري
ارشاد محمدرضا
تهران حريم و گسيخته عنان ساز و ساخت
وقتي از.ميكشانند پايتخت به را بيشتري جمعيت و بيشتر روز هر ميگسترانند ، را تهران
نشده اعلام مسابقه گشود ، نوعي عدهاي براي را ثروت دروازههاي مازاد ، تراكم فروش كه
براي...و ارگانها و نهادها غيردولتي ، و دولتي از اعم حقوقي و حقيقي شخصيتهاي ميان
روند اين و است شده آغاز غيرقانوني و قانوني ساز و ساخت و شهري اراضي بيشتر چه هر تصرف
كه ميرسانند انجام به كساني را غيرقانوني سازهاي و ساخت.دارد ادامه همچنان زيانبار
مرزهاي حيرتانگيز بحبوحه اين در نيست ، آنها با برخورد به قادر شهرداري و دارند را زورش
در ناچارند شهرداري ماموران حالا و است شده گرفته ناديده تهران قانوني حريم و محدوده
سازها و ساخت ردپاي نميكند فرقي.بكنند پيدا چالش مدعيان با متر بالاي 1400 ارتفاعات
گرفته ناديده ميان اين در آنچه.شناخت ميتوان راحتي به ارگانها و وزارتخانهها توسط را
طبيعي حادثه يك اگر فضاهايي چنين كمبود نتيجه در.است تهران شهر براي زندگي فضاي ميشود ،
تنگي شهروندان هم ، حالا همينبود خواهد فاجعه مافوق بدهد ، رخ شهر در زمينلرزه مثل
متراكم و گردشي تفريحي ، ورزشي ، فضاهاي كمبود.ميكنند احساس را تهران شهر كلان در نفس
فرو بيشتر چه هر نفستنگي و آلودگي محاق در را شهر مسكوني بافتهاي بيشتر چه هر شدن
.ميبرد
تخلفات با.آمد خواهد چشم به بيشتر كمبود اين شود ، بيشتر شهر جمعيت چه هر است بديهي
تهران آينده براي زمين ذخيره هستيم ، روبهرو اماكن در ساز و ساخت زمينه در كه بزرگي
و اكنون جمعيت گردشي و تفريحي ورزشي ، فضاهاي براي سهمي و ميرود تحليل به رو همچنان
و صوتي آلودگي هوايآلوده ، تنيده ، درهم و متراكم بناهاي.ماند نخواهد باقي راه در جمعيت
را جرمخيزي ميزان و ميراند تعادل عدم سوي به بيشتر چه هر را شهر اجتماعي نابرابريهاي
افزايش بودند ، شهره شهروندي رفتار و مناسبات سلامت در روزگاري كه محلههايي در حتي
بيشترين قانون ، مراعات از بينياز كه حقوقي و حقيقي شخصيتهاي از عده آن آيا.داد خواهد
.كرد خواهند مسئوليت احساس مورد اين در گرفتهاند ، ساز و ساخت و تصرف تحت را شهري اراضي
زيانهاي از متصرفان ، همين ونوادگان فرزندان حتي آينده نسلهاي كه است سادهانگاري اين
و فعال و زنده سلولهاي از مجموعهاي شهر.نبينند آسيب شهر در حياتي فضاهاي كمبود قطعي ،
قول به باشد قرار اگر مييابد ، تداوم اساس همين بر نيز آن زندگي و است وابسته بهم
.ماند نخواهد باقي تعادلي چنين بزند ، را خودش ساز قوانين ، گذاشتن پا زير با كس هر معروف
همكاري با شهرها ، اين متوليان و مانده ثابت سالهاست ، جهان بزرگ پايتختهاي جمعيت اگر
است دليل اين به نه كردهاند ، حفظ زيست محيط و اجتماعي رفاه سود به را شهر فضاهاي مردم ،
چگونه كه ميدانند بلكه نيستند ، بلد را ثروتمندشدن شبه يك راه و نميرسد عقلشان كه
بزرگ ، تهران در كه اصل همان كنند ، حفظ آينده نسلهاي و خودشان براي را پايدار زندگي بايد
.است شده نفعطلبيها و سوداگريها بعضي قرباني
كوهيار بهرام
ما شهر عكس و فيلم نمايشگاه نخستين -صديقي بهنام از عكس
|