حسرت و خواني باز بحران
كلينيكي نمايش
تالار
هنر حاشيه
حسرت و خواني باز بحران
امروز داشتند را جهان آرشيتكتهاي يا معماران و فلاسفه با همكاري حسرت خيلي هنرمندان
اصلا است نشسته آرشيتكت يك يا فيلسوف يك كه ميبينيد اپرا تمرين سالنهاي از برخي در
ميگيرد صورت مودت و همكاري اجرايي گروههاي در
آشفته رضا
شاهرخينژاد محمدرضا:عكس
است ، فعال سوره دانشگاه در كارگرداني و بازيگري مدرس عنوان به روزها اين كه حسيني محسن
"مسخ" نمايش در و كرده كارگرداني ايران در را مديا نمايش تاكنون نيز اجرايي لحاظ به و
و ليسانس مقطع در را خود تحصيلات است ، كرده بازي جلالي كوشك عليرضا كارگرداني به كافكا
و تئاتر چندين در همچنين وياست گذرانده آلمان در ارتباطات و تئاتر رشته در فوقليسانس
.است كرده كارگرداني آنجا در را نمايش چندين و كرده بازي آلماني باله
فعاليت حركات طراح عنوان به (صابري پري كارگرداني به) زليخا و يوسف نمايش در حسيني
اورفه نمايش بازيگرانش گروه با تئاتر اداره در پاييزي روزهاي اين ازظهرهاي بعد و دارد ،
به پستمدرن تئاتر درباره وي با.ميكند تمرين - مختلف ورسيون چندين براساس - را
.نشستهايم گفتوگو
***
و مشخصهها چه تئاتر نوع اين براي شما و دارد ، تعريفي چه شما نظر از پستمدرن تئاتر *
هستيد؟ قائل ويژگيهايي
كه است تئاتري و است دوم جهاني جنگ از پس تئاتر پستمدرن تئاتر شچنر ، ريچارد روايت به
.ميكند دگرگون را كهنه قالبهاي
نو آوانگاردهاي و آوانگارد جنبشهاي دوره دهه 60 ، پايان تا جنگ پايان از پس تئاتر اين
به را تئاتر بودند ، شده خسته كليشهاي و سنتي تئاترهاي از كه كساني.ميشود كشيده
سردمداران از اينها هست ، نمونهاش ملينا اديت يا موام آگستوبودند آورده خيابانها
تئاتر چون.است نشدني تعريف پستمدرن تئاتر آن بررسي بدون كه هستند آوانگارد تئاتر
جايگذاري مباحثي در زور به آدم كه القابي يا مصنوعي تعاريف با اوقات گاهي پستمدرن
و است بيارزش چيز يك مدرن تئاتر يا مدرن كه نيست معني آن به اين.ميشود همراه ميكند ،
كه ميگويند بعضي.ميشود نوتري ساختارهاي داراي ميرود ، جلوتر مدرن چه هر.شده قديمي
.نيست ساختار جزء شالودهشكن ولي.شالودهشكن تئاتر يعني پستمدرن تئاتر
و معاصر فلسفه آثار به باتوجهاست (پايه) بيسيك مبحث ساختارگرايي نو در شالودهشكني
در البته.گرفتهاند ياد حسابي و درست را ساختارگرايي آنها كه درمييابيم معاصر معماري
شالودهشكن و است فرانسه سينماي نو موج سردمداران از كه گدار سينماي _ زمينهاي هر
ديدن قابل چيزي چنين _ ميگيرد فرانسه در را فلسفه جايزه پيش سال او 2 است ، (ساختارگرا)
اينجا كردن ، تعريف به ميكنند شروع وقتي واژهها ، از بعضي كه ميگويد شچنر ريچارد.است
.اجرايي هنر يعني بگوييد شايد !ندارد تعريفي پرفرمنس ميگويد ، مثلا.ميشود آغاز مشكل
.ميكند فرق پستمدرن تئاتر در داستان روايت به نگرش نوع و داستان روايت نوع شايد
فرا تئاتر مولتيمديا ، .(چندرسانهاي) مولتيمديا آن با المنتها ، آن با چگونه؟ حالا
پردههاي از كه تئاتريسينهايي.ميشود باز دهه 80 ، 90 در مباحث اين وقتي است؟ ارتباطي
ميشد ، انجام صحنه در كه زندهاي فيلمبرداري يا صحنه ، لايت مونيتورهاي يا طويل و عريض
يعني.ميكردند روايت تماشاگر براي را داستان مختلف زواياي از آنها ميكردند استفاده
براي.بكشاند كلنجار و كنكاش نوعي سمت به را خودش شنيداري و ديداري هنر بايد تماشاگر
قول به.ميكند فرق حتما هم شنيدنش نحوه و روايت نوع بلكه.ميشود پيچيده داستان همين
داستان يك ".است شده تعريف بد بشود ، فهميده خوب داستان يك وقتي":ميگويد كه برشت
.ندارد هم مشكلي بشود ، تعريف يكسويه ميتواند
ميشود روايت مختلف طرق به داستان دارد ، وجود صحنه روي خطوط ديالوگ ، شعر ، برشت آثار در
.است خستهكننده باشد ، يكسويه داستان وقتي.درميآيد خطي و يكسويه حالت آن از و
هنر در ريشه مكتبي چنين جهاني جنگ از بعد چرا است ، بوده چه مكتب اين ايجاد ضرورت *
ميكند؟ نقد يا تصحيح را (مدرن) خودش قبل ما هنر پستمدرن چرا ميدواند؟ معاصر
شما.است پستمدرن تئاتر تئوريسينهاي جمله از سارتر.ميآيد وجود به بحران جنگ از بعد
برزخ دوران در كه كامو سيزيف و آنوي ژان مدياي و آنتيگون يا سارتر مگسهاي به كنيد نگاه
در بحران اصلا.ميگيرد قرار نازيها اشغال در پاريس چون.ميآيند وجود به جنگ از پس
اين جوابگوي نميتواند كليشهاي و كلاسيك شكل آن به تئاتر و ميشود شروع اروپا آشوب
به بيچيز تئاتر در گروتفسكي.ميشود كشيده خيابانها به اساسا تئاتر.باشد بحران
دكورهاي از و نور از.نيست صحنه در چيز هيچ ديگر و ميكند تمركز بازيگرها بدن فيزيك
همه.ميشود حاضر صحنه در حركت و بيان تكنيك با بازيگر فقط.نيست خبري ديگر طويل و عريض
در شكل لحاظ به چه و موضوعي لحاظ به چه بحران اين.رسيدهاند بحران به تئاتريسينها اين
آنتروپولوژي تئاتر يا پرفرمنس تئوريسين الان كه شچنر ريچارد خود.است مشهود آثارشان
است ، سالن در كه تماشاگري حضور با را ديونيزوس 69 تئاتر كه است كسي است ، (مردمشناسي)
نمايش در مستقيم دخالت بايد و بشود تحقير بايد تماشاگر او ديدگاه از.ميكند كارگرداني
دهه 90 در.ميخواهد مستقيمتر را تماشاگر ارتباط خياباني ، تئاتر در يعني.باشد داشته
دورهاش ديگرنميكند دخالت كار در تماشاگر و نميگيرد شكل تماشاگر حضور با تئاتر ديگر
يا "كريك جان" موسيقي در كه ميبينيم برگرديم ، پيش سال يا 30 به 25 ما اگر.است گذشته
بعد بار اولين براي كه هستند كساني اينها.ميافتد اتفاق اين "كانيگهام" باله حركت در
ميشوند ، جمع جونز كاسپار و برگ نام به نقاشاني با و سياي كوهستان در دوم جهاني جنگ از
بازي تماشاگر با و ميكنند ايجاد را آكسيونهايي متن و حركت موسيقي ، نقاشي ، برآيند از و
كه است سال دو الان كه پرفرمنس جنبش اما نداشتهاند پرفرمنس شايد دوره آن در.ميكنند
سال تقريبا 50 است ، شده باب (مفهومي هنر راهاندازي با) هم ايران معاصر هنرهاي موزه در
وجود به كه بحران.ميآورد وجود به را ويژه هنر زماني شرايط كه ميكنم فكر.دارد قدمت
مكتبي هر در.ميزند حركتهايي و جنبشها به دست حتما بحران از رفت برون براي بيايد ،
.دارد وجود رويهاي چنين
و تحليل زمان برحسب بتواند تا ميكند حركتهايي به اقدام تاريخي ضرورت به بنا هنرمند
تئاتر مثلا ميخورد ، اتيكت هنري ژانرهاي بعدا.كند ارائه ويژه شرايط از را خود آناليز
!...يا پرفرمنس يا پستمدرن
هستند؟ موضوعاتي چه بيان دنبال به پستمدرنها تفكر ، لحاظ به *
.كلاسيكها هنر به بازگشت ميگفتند پيش سال هشت هفت ، !هستند متون بازخواني دنبال به
چطور را باستان يونان تراژدي يا كرد؟ اجرا را شكسپير آثار هم امروز ميشود چطور يعني
نشان را آنتيگونه پيش سال شمايل 2500 و شكل به ميخواهيد آيا كنيد؟ ارزيابي ميخواهيد
و متد من بگوييد ، اينكه يا بدهيد؟ نشان است ، نوشته كه همانطور را شكسپير يا بدهيد؟
از ميتوانم و دارم كار اين براي گفتاري روايت نوع يك دارم ، كار اين براي خاصي شيوه
كنم ، كوتاهتر خيلي را اجرا زمان و كنم استفاده كار اين براي صحنه روي ديگر المانهاي
.ندارد كار ديدن براي زياد وقت تماشاگر اينكه براي
به دست كه كرد ملزم را هنرمندان همه كه بود جهاني جنگ دوران از بعد روايتي نوع
پاپ تئاتر تكنو ، باله ، مانند اصطلاحاتي و مفاهيم دهه 90 اوايل در مثلا.بزنند جهشهايي
شايد است ، موسيقي نوع يك تكنو.ميآيد جلو طبيعي خيلي آنها ريشه غرب در.ميآيد..و
صرفا پاپ تئاتر ريشه.است موزيك رب در تكنو ريشههاي ولي نباشد فهم قابل ما جوامع براي
پاپ تئاتر همان در.است گرفته پا فلسفي و سياسي اهداف با بلكه نيست موسيقي نواختن در
دفعه يك پاپ ، موسيقي پلوغيهاي شلوغ آن در ميدهند ، اهميت نمايشنامه و متن به خيلي
دارند ، سال يا 22 كه 21 جواناني و شيلر راهزنان ;ميگويند دكلمه ميشود ، قطع تئاتر
ميخواهند چوندرميآورند اجرا به را تئاتري تكنيكهاي آخرين و هستند ايجازگر اصلا
داستان اين كه بشود صادر نسخه يك فقط تئاتر توسط نميخواهند و بشود ارتباطي فرا تئاتر
در ولي.دارد نوسان مدام و نيست ، خطي يك حالت آن به تئاتر ديگر است؟ چنين ي تا الف از
.ميدهند بها ساختارها به خيلي اتفاقا و ميكنند حفظ را داستان مضمون و ساختار حال عين
شده ترجمه غلط بهطور شالودهشكن !نه !شالودهشكن يا ساختارشكن ميگويند اينكه برخلاف
.است شده چندساختاري آنها ساختار شايداست
درآوردن نمايش به دغدغه همچنان چرا چيست؟ كلاسيك و كهن متنهاي به آنها رجوع علت *
دارند؟ را هملت و آنتيگونه
امروز.داشتند را جهان آرشيتكتهاي يا معماران و فلاسفه با همكاري حسرت خيلي هنرمندان
اصلا است ، نشسته آرشيتكت يك يا فيلسوف يك كه ميبينيد اپرا ، تمرين سالنهاي از برخي در
قصر يك ساختن ديگر دكوراسيون از هدف.ميگيرد صورت مودت و همكاري اجرايي گروههاي در
متني فلسفي ريشههاي فيلسوف.هستيم مواجه مكان از ديگري تعريف و فضا يك با بلكه نيست ،
دست در را شكسپير متن امروز چرا.ميشود آداپته امروز براي و ميكند بازنگري را
ميگيريم؟
بايد كه ميگويند آنها.ميآورند صحنه به را شكسپير ديگري تعريف با نو آوانگارد نسل
...بنويسيم براساسش چيزي يا كنيم آداپته اينكه نه كنيم ، بازخواني و بازنگري را شكسپير
براي مناسب فضايي و كرد زماني آداپته را امروز هملت ميشود چطور كه دريابيم بايد بلكه
انسانها ، حسرت.است معتبر هست ، كلاسيك متون در كه گفتاري هنوز چون.كرد پيدا آن اجراي
در كه دارد جاويد زندگي براي انسان كه حسرتي و فراق انسانها ، رفته دست از عشق و دوستي
.كنيد انكار را موضوع اين نميتوانيد شما اصلا دارد ، وجود (گيلگمش) سومري افسانه
.هستند نو هنوز سوژهها كه ميدهد نشان وكهن كلاسيك موضوعات به ديگرنگري اين ميكنم فكر
جديدتري ابزار به احتياج ما همين براي.رسيد تازهاي كشف به آن چگونگي درباره بايد ولي
.داريم
.ميگيرد شكل گذشته و امروزي عناصر بين تلفيقي يعني *
يك مجموعه" واژه آلماني به واگنر ريچارد.موضوع شدن روشنتر براي هست واژهاي يك.بله
منظورش كه پرسيدند ازش.كرد باب وينبلونكا رينگ مانند اپراهايش براي را "هنري كامل اثر
به المانها تمام از كارم در كه است اثري هنري ، كامل اثر يك":گفت چيست؟ واژه اين از
اين ".كنم استفاده آن يك در..و رقص اپرا ، زمان ، مكان ، حركتي ، موسيقيايي ، آوايي ، لحاظ
در واژه اين از هم هيتلر.شد ترديد دچار دوم جهاني جنگ در واژه اين كه بود دوره آن براي
زير واژه اين.كرد استفاده (بود خشونت و نظم برگيرنده در كه توتاليتر) حكومتياش نظام
.شد باب آوانگارديستها بين واژه اين گذشته دهه دو در اينكه قابلتوجه.رفت سوال علامت
كه نوشت منتقدين از يكي.كردند كشف را واژه اين دوباره نو آوانگاردهاي و نو مدرنيستهاي
صحنه براي آن از واگنر ريچارد.نيست واژه اين نفي بر دال واژه اين از هيتلر داشتن دوست
تمام امروزشان كار براي و ميگيرند را واژه اين ميآيند ، آوانگارديستها.است كرده صحبت
ميگذارند ، هم كنار يافته انسجام علاقهمندي و منسجم دراماتورژي يك شكل به را عناصر اين
فقط بگوئيد ميبرند ، نام تئاتر از كمتر امروز ديگر.ميآورند صحنه روي را هنري اثر يك و
و اول متن.است موجود...و متن موسيقي ، تئاتر ، اپرا ، فيلم ، صحنه در كه صورتي در !تئاتر
شامل ديگرش بخشهايشود استفاده آن از مواقع از برخي در شايد نيست ، تئاتر نوع اين آخر
تئاتر.كاربردي هنر توتال ، ميشود اين.است..و فلسفه معماري ، صدا ، نور ، حركت ،
نام ازش احتياط با است ، ماركسيسم چون برشت برتولت.است جنبش اين مديون واقع در پستمدرن
.شد مد دوباره گذشته دهه در اما ميبردند ،
وقتي.است پستمدرن پيشگامان از يكي كرد ، استفاده صحنه در كه كاربردي عناصر آن با برشت
از كمتر آنجا در ميكنيم ، رجوع - بازيگري درباره - كوچك ارغنون در برشت تئوريهاي به
دو است ، لير شاه مثلا كه نقشي آن و است بازيگري شغلش بازيگر.ميكند صحبت صحنه بازيگر
فلسفه (بيسيك) پايه.بدهد نشان را نقش كه دارد وظيفه بازيگر و.هستند متفاوت كاملا شخص
.است دادن نشان هم برشت
و باشد تصوير بر محوريت پستمدرن تئاتر در است قرار كه دريافت ميتوان شما كلام از *
.شد خواهد محو حدي تا كلام
.است دو اين ديالكتيك ميكنند ، كار هم با دو هر شنيدن و ديدنبصري و سمعي
دارد ادامه
كلينيكي نمايش
راد رضايي محمد
نمايش اين ، از فراتر اما است ، كرده كارگرداني و نوشته رامينفر ريما را "هميشگي همان"
اين آثار مالوف مولفههاي و مشخصهها غالب بنابراين و است "امروز تئاتر گروه" به متعلق
دست به گروه افراد طولاني و خلاقه كار از ميبايست البته كه ويژگيهايي ;دارد را گروه
غالب كه مولفههايي از يكي تحليل به نمايش ، تحليل جاي به ميتوان درواقع.باشد آمده
بررسي امروز ، تئاتر گروه مولفههاي بررسي.پرداخت بهرهبردهاند آن از گروه نمايشهاي
همه آن در كه فراخي ، ساحت چنين آوردن فراهم اصولا و بود ، خواهد نيز هميشگي همان نمايش
گروه هر خصلت ميبايد كنند ، مداخله نگرش يك ساختن در و رسيده سامان به پراكنده كارهاي
كه بزرگتري ، ساحت درون سازوكار همين طريق از هميشگي همان نمايش بنابراين.باشد نمايشي
.ميشود تحليل است ، امروز تئاتر گروه ديگر آثار همان
معنادار و ممتد حضوري ويژگي يك - ناخودآگاه يا خودآگاه طور به گروه اخير نمايشهاي در
هميشگي همان و "فردا تا پس" نمايش دراست نمايش بر بيماري و پزشكي سيطره آن و دارد
نقش اهميتترين با و هستند قصه پيشبرنده وسواس بيماري و MS آلزايمر ، چون بيماريهايي
و ميكند مغزي سكته نمايش آدمهاي از يكي "سكوت دقيقه يك" در.دارد نمايش پيرنگ در را
نمايش اشخاص از يكي هم "بخرم روزنامه ميرم" در ;است دچار خواب عجيب بيماري به ديگري
گروه نمايش كلينيكيترين معنا بدين هميشگي همان اينها ، همه ميان در اما.است بيمار
.است امروز تئاتر
جا همه."پزشكيام مدارك عاشق من":ميگويد نمايش آدمهاي از يكي واقعا هم يكجا در
نمايشهاي همه تسامح با و) هميشگي همان نمايش.كرد احساس را پزشك ناپيداي حضور ميتوان
اين در بيماري كاربرد.درآمدهاند بيماري و پزشك سيطره زير (امروز تئاتر گروه اخير
انسان اسارت و نمايش تقديري جنبه ساختن برملا آن و برميآورد نيز را ديگر هدفي نمايشها
زولا اميل از احتمالا ناتوراليستي تعبير اين.است خود فيزيولوژيك و رواني ساختار دام در
كور سرنوشت چاله دام به انسان افتادن در يعني تراژيك ، انسان تقديري كيفيت آن كه است
آن و است ، درآمده ديگر ساحتي به امروز رقمزدهاند ، او براي ايزدان كه كينهجويي و
اساطيري ايزدان ديگر اين.است خود فيزيولوژيك سرشت و ژنتيك تقدير چنگ در انسان اسارت
.اوست ژني سرشت حاصل او سوگناك سرنوشت ميزنند ، رقم را انسان غمبار سرنوشت كه نيستند
داشت ، خود بر را الهي تقدير از مرموز و مبهم نشانهاي لال آدم اسطوره كيهان در اگر
رقم را خاموش انسان هستي همه كه فيزيولوژيك ، تقديري جز چيزي بودن ، لال امروز ، و اينجا
كه زيرا اسيرند ، و افسرده و تنها آدمها امروز ، گروه نمايشهاي در.نيست زد ، خواهد
نمايشها اين در بيماري.دارد زيستشناختي كاركرد از فراتر ساحتي بيماري و بيمارند
به چنداني علاقه امروز ، تئاتر گروه نمايشهاي.ميكند كسب تراژيك و شناختي هستي ماهيتي
به ديگر نمايش هر از بيش آنها اماندارند اسطورهاي يا و ملي مفاهيم و نمايشي آيينهاي
نوعي با را مفهوم همين چه اگر دلبستهاند ، است كهن مفهومي حال هر به كه تراژدي ، مفهوم
.ميكنند ارائه طبيعتگرايانه دگرديسي
وجه در بلكه ندارد ، درمانگرانه كاركرد هميشگي همان نمايش در پزشك سيطره همينرو به
واسطه و پيشگو نقش و ميدهد خبر تقدير اسرار از دلفي معبد هاتفان چون پزشك خوشبينانه ،
كه مردي.سلطهگراست حضوري پزشك ، حضور بدبينانه ، شكل در و ;دارد را قرباني و تقدير ميان
عجيب رفتار ميكوشد پزشك.است شيزوفرني دچار پزشك تعبير به كرده ، پنهان حمام در را خود
ميشل اصطلاح به بنا) پزشكي گفتار و بيماريشناختي تعاريف سطح به را او يگانه و يكه و
.فراتر چيزي نه اوست ، ابژه فوكويي اصطلاح همين بر بنا بيمار بنابراين.دهد تقليل (فوكو
و - آوردن صلاح به مثابه به گفتار اين در نيز درمان طريق همين به مطالعه ، براي است چيزي
اصطلاح يك جامه به بايد ابتدا بيمار درواقع.است بيماري موضوع - آوردن اصطلاح جامه به
مورد بتواند آن از پس تا درآيد ، سرطاني يا و وسواسي نژند ، روان روانپريش ، همچون پزشكي ،
از مدرن ساحتي نمايش يكسو از هميشگي همان نمايش در بيماري بنابراين.بگيرد قرار مداوا
و (است اسير و بيمار انسان لامحاله چون بيمار ، انسان نميگوييم) انسان تراژيك سرنوشت
وجه پزشكي ، تعاريف اقتدار ديگر سوي از و است خود زيستشناختي سرشت چنگ در او اسارت
.مينماياند را او تقديري سرنوشت عميقتر كه بسا و ديگر
گفتوگوي اين اما است ، پزشك و بيمار ميان غايب گفتوگويي هميشگي همان نمايش معنا بدين
سطح اين در و ميكند آشكار را سالم جامعه و بيمار انسان ميان عميقتري مجادله غايب
حمام در را خود كه كسي.نيست بودن درستكار و بودن مطرود جز چيزي سلامت بيماري عميقتر
نژندي انسان اجتماعي تعاريف لحاظ به ولي است بيمار پزشكي تعاريف به بنا است ، كرده محبوس
.است مطرود انساني همينرو از و يابد تطبيق اجتماع با نميتواند كه است
در بيمار انسان بودن مطرود همين دقيقا است ، پاكيزگي جاي كه حمام ، ميان در بودن محبوس
كرده حبس را خود كه است بيمار خود اين اينجا در اما.ميآورد ياد به را پاكيزه جامعهاي
به سالم جامعه كه حصاري و پزشكي گفتار احاطه همين جز چيزي خواسته خود زندان اين و است
خود شدن طرد او.بخشيد عينيت را ناپيدا حصار اين تنها اينجا در او.نيست كشيده او گرد
.است داده نمايش حمام در خود كردن محبوس با را پاكيزه و سالم جامعه سوي از
اما.است امروز تئاتر گروه نمايش بيمارترين و كلينيكيترين هميشگي همان گفتم كه چنان
انتها به تا البته نمايش.است كرده بيمار اندكي هم را نمايش بيماري ، سيطره اين گويي
تعليق ;آمده فراهم كه است جذابي موقعيت مجذوب انتها به تا تماشاگر و ميرود پيش روان
.ميبرد انتها به تا جذابيت با را نمايش نميآيد ، بيرون خود محبس از انتها تا كه آدمي
كند ، خلاص نمايش عاطفي و حسي بمباران از را خود بتواند كه موقعي تنها تماشاگر اما
مصائب همه از گلچيني نمايش.است نورزيده دريغ مصيبتي هيچ گزينش از نويسنده كه درمييابد
و بيمار نمايش ناپيداي و پيدا آدمهاي همه.است اجتماعي و خانوادگي زيستشناختي ، رواني ،
يك حتي كه بگويم سالم جامعه يك منظر از نميكوشم من البته.خانوادگياند مسائل دچار يا
دقت نكته اين بر نمايشي نقد منظر از ميتوانم اما نميشود ، پيدا نمايش اين در سالم آدم
افتادن فرو حتي.كند ميخكوب حسي بمبارانهاي با را خود مخاطب ميكوشد تنها نمايش كه كنم
تماشاگر كردن ميخكوب نظام همين درون است ، جالبي ايده خود خودي به البته كه دكورها ،
عواطف حس سيطره زير را تماشاگر انديشه حس كه است آن جهت در نمايشگويي چيز همهميگنجد
در است ، عميقتر سطوحي از برآمده كه پزشك و بيمار ميان بنيادين مجادله آن.درآورد او
ديگر عبارت به.ميشود فروكاهيده نازلتر سطوح به حسي ، اثرگذاريهاي واسطه به اينجا ،
.ميبرد حجاب در و ميسازد نازل را آن بلكه نميكند ، اشاره عميقتر سطوح به ظاهري سطح
به سهولت به ببخشد ، مدرن عمقي بدان و باشد درام براي عطفي نقطه ميتوانست كه جدالي آن
بازيهايي تا ديدني صحنهاي از - چيز همه وگرنهميرود كف از تماشاگر شدن ميخكوب نفع
ياد در و اثرگذار درامي ايجاد آماده - خوشخوان متني تا پذيرفتني كارگرداني و جذاب
.بودند ماندني
تالار
بيصورت زيبايان
فرزانه سام
صحنه روي به هنر تالار در روزها اين كه است جوانان و نوجوانان براي نمايشي "دخترانار"
دخترانار عاشق پادشاهي پسر.است ايراني قديمي افسانههاي از برگرفته نمايش قصه.ميرود
به موفق.بگذرد...و صحرا و كوه از كه است ناچار دختر اين آوردن دست به براي.ميشود
به را او و بياورد اسب برايش تا ميگذارد درختيجا روي را او و ميشود دختر طلسم شكستن
جاي و كرده نيست به سر را دختر "كوليبا" نام به رختشو دختري بين اين درببرد خود شهر
سپس و گل صورت به دخترانار اما ميكند ازدواج وي با شاهزاده ميل عليرغمميگيرد را او
كوليبا راز از پرده مستخدم پيرزن كمك با شاهزاده و ميرساند شاهزاده به را خود پرنده
شاهزاده به دخترانار است ، كوليبا گردن به كه دخترانار گردنبند شدن پاره با.برميدارد
.ميگردد باز خود اول زندگي به كوليبا و ميرسد
بيصورت عروسكهاي
ابداعي و دستكشي بونراكو ، عروسكهاي از نمايش اين عروسك طراح و كارگردان صبري زهرا
.است زده عروسكها طراحي براي جالبي ابتكار به دست او.است كرده استفاده خود كار براي
مناسب پارچههاي انتخاب در او دقت اماندارند صورت كدام هيچ عروسكها كه صورت اين به
در را عروسكها از كدام هر صورت تا ميدهد را فرصت اين تماشاگر به عروسكها صورت براي
و كردهام تكيه تماشاگرانم تخيل قوه به من":ميگويد خصوص اين در صبري.بسازد خود ذهن
صورت ميكند تماشا را عروسكها اين كه سني هر با كسي هر.ميگيرم نتيجه كه بودم مطمئن
و باشد زيبايي عروسك بايستي دخترانار كه ميكند تاكيد او ".ميپروراند خود ذهن در را
كه مليح صورتي رنگ يك به را زيبايي اين من ميبيند ، نوعي به را زيبايي كس هر:ميگويد
.بگيرد تصميم خودش تا گذاشتم باز را تماشاگرم دست و سپردم بود عروسك صورت پارچه رنگ
نظر بهآيد در پرواز به راحتي به تماشاگر خيال كبوتر ميخواسته كه ميگويد كارگردان
گروه چيرهدستي با جاهايي در خيال كبوتر اين اما است بوده موفق كار اين در او كه ميآيد
كه داشت زيبايي و ظريف حركات چنان دخترانار عروسك مثال براي.ميشد هدايت پروازش اجرايي
و ميكند تاييد را گفته اين صبري.نداشت عروسك آن زيباانگاشتن جز چارهاي ما خيال كبوتر
"دخترانار" براي را صورتي مخمل پارچه من وقتي هستند هم ملزوم و لازم چيز همه":ميگويد
ملاحت ميكنم ، انتخاب لباسهايش و موها براي را قرمز رنگ تناليتههاي و ميكنم انتخاب
از كوليبا عروسك اين ، برعكس.باشد ظريف هم عروسك حركات كه ميكند طلب را اين رنگها اين
بايد هم فيزيكش و حركات پس است پرخاشگر او.شده ساخته تندي رنگهاي با و زبر پارچهاي
.بسازد خود ذهن در را شخصيت تماشاگر تا ميشوند بافته هم به اينها همهكند القا را اين
قضايا باقي و داشتني دوست كوليباي
جالبي حرفهاي.هست نيز داشتني دوست بسيار اتفاقا كه است نمايش منفي شخصيت كوليبا
رنگ به صورتي عروسك ، اين.هستند جذاب همگي حركاتش و صدا و رفتن راه نوع و ميزند
تماشاگر ذهن منفي شخصيت اين و رنگ اين نميكند فكر" پرسيدم صبري از.دارد سوخته قهوهاي
:گفت جواب در او "دهد؟ سوق پوست رنگ براساس آدمها كدبندي سمت به را نمايش اين سن كم
يك "ترنج و دخترنارنج" افسانه در كه ميگردد باز ايراني افسانههاي به نمايش اين متن"
در شما گفته اين به هم من.ميبيند را دخترانار و ميآيد آب كنار كه است "سياه دده"
كوليبا به نمايشنامه از را "سياه دده" شخصيت نام همين براي.ميكردم فكر تمرين زمان
و كنم خارج بودن سياه از را شخصيت اين كه كردم مقاومت افسانهها مقابل در و دادم تغيير
او ".است مثبتي شخصيت كه مستخدم پيرزن همرنگ تقريبا است قهوهاي پوستش رنگ او الان
.باشد نيز پايبند آن به افسانه آن از شدن دور عين در داشته قصد كه ميكند تاكيد
از نمايش منفي شخصيت رفتار و حركات بودن شيرين كه ندارد اعتقاد "دخترانار" كارگردان
به اين":ميگويد همين برايندارد شويمتاثير او همراه كه او به نسبت ما تصميمگيري
در ".نشود تكرار خطاهايش كه زماني تا ميكنيم همذاتپنداري كوليبا با ما نيست كار ضرر
و نميگويد دروغ او كه ميدانيم ما "ميگويي دروغ":ميگويد دخترانار به او كه آخر صحنه
دوستداشتني عروسك ترتيب اين به ".نميشويم همراهش داريم دوستش را كوليبا كه اين با
مثل درست.ميسوزد او زشتي براي هم دلمان ما كه حالي در ميشود نمايش بد شخصيت كوليبا
است اينها گرفتن قرار هم كنار در و دارند هم خوبيهايي بدي ، عليرغم كه واقعي آدمهاي
اما دارند شخصيتهايي چنين بيش و كم هم شاهزاده و دخترانار.ميسازد را آنها شخصيت كه
به ناخودآگاه كه دارند معقول صداسازيهاي و است درشت و رو قدري به آنها مثبت وجه
راه به چشم تماشاگر صحنه بر حضورشان زمان در كه ميشوند تبديل بعدي يك شخصيتهاي
.است دوستداشتني كوليباي
هنر حاشيه
شد شاعر كه بازيگري *
كتاب بازار روانه تركي زبان به شعر كوچك كتاب سه تلويزيون و تئاتر بازيگر تقيپور ، آتش
در صفحهاي دو و سي كتاب صورت به را سياهبازي درباره پژوهشي همچنين وي.است كرده
تئاتر دنياي از كه سالهاست تقيپور.است داده قرار تئاتر به علاقهمندان اختيار
آخرين براي.ميكند دنبال مستمر طور به را تلويزيوني سريالهاي در بازي و است دورافتاده
تالار در سال 77 در (سمندريان حميد كارگرداني به) قفقازي گچي دايره نمايش در او بار
تيم بچههاي سريال در بازي مشغول تقيپور آتش روزها اين.است داشته بازي تئاترشهر اصلي
.است (غفارزادگان مهران كارگرداني به) سبز
تئاتر بازيگران دغدغههاي *
بولتن در يادداشتي طي تئاتر بازيگران انجمن مديره هيات عضو و بازيگر هژيرآزاد ، كاظم
سال ، دو اين در شده طي راه ادامه جهت در تا است داده پيشنهاد آينده منتخبين به انجمن اين
تئاتر ، خانه براي مستقل مكان يك تامين _بپردازند1 زير امور در پافشاري و پيگيري به
ارتباط جهت...يا خبرنامه يا بولتن يك داشتن _تئاتر ، 3 خانه براي مشخص بودجه تخصيص _2
شده داده مسئولين سوي از آن قول كه ما اعضاي اجتماعي بيمههاي تامين پيگيري _اعضا ، 4 با
.است
رادي براي جشني *
از كاري اخير سال دو يكي ، در كه ايران در رئاليستي نمايشنامهنويسي سردمدار رادي اكبر
او آثار به علاقهمند مخاطبان استقبال از همچنان كتابهايش چاپ است ، نرفته صحنه بر او
ويستار نشر در او از شده چاپ نمايشنامه تازهترين "داغ تخممرغ تانگوي".است برخوردار
از آثاري با است قرار نيز (رادي اكبر جشننامه).است شده روبهرو خوبي نسبتا فروش با
خسرو خسروي ، ركنالدين حسامي ، هوشنگ جمالزاده ، محمدعلي بيضايي ، بهرام آلاحمد ، جلال
جواد صادقي ، قطبالدين سركيسيان ، شاهين سپانلو ، محمدعلي دولتآبادي ، محمود گلسرخي ،
معلوم قرار از را كتاب اين شود ، منتشر زودي به ميرعابديني حسن مرزبان ، هادي مجابي ،
دو "باران شهر ملودي" و "مهتابي و خانمچه".كردهاند فراهم رادي شمالي همشهريهاي
انتشار براي مجوز صدور انتظار در نشرآگرا آن ناشر كه است رادي از ديگري نمايشنامه
.آنهاست
ديگران و قرمز بازنويسي *
بازنويسي روزانهاش تمرينات حين در را "ديگران و قرمز" نمايش روزها اين يعقوبي محمد
داخل مختلف آدمهاي درباره نمايش اين.برساند فجر جشنواره بازبيني به را آن تا ميكند ،
را آن كه است شده داده پيشنهاد يعقوبي به فجر جشنواره بازخوانان سوي از كه است پارك يك
چند به عادت كه يعقوبي.نكردهاند اينباره در توصيهاي هيچ آنان البته.كند بازنويسي
مسعود قليزاده ، مهروش كيخايي ، آيدا) بازيگرانش از حالا دارد ، متنهايش بازنويسي بار
بتواند تا بدهند نظر متن نقصهاي درباره كه ميخواهد (...و امينزاده فهيمه ميرطاهري ،
همكاري با را (دورفمان آريل) "مرگ و دوشيزه" نمايش همچنين وي.كند عمل بهتر بازنويسي در
شهر تئاتر در فجر جشنواره از پس نمايش اين.است كرده اجرا آماده و ترجمه زندباف عباس
.شد خواهد پيگيري ماه دي از مرگ و دوشيزه تمرينات و اجرا ،
اروپا در ايران تئاتر خانه اعتبار *
خارج در را خود نمايش كه انجمن اين اعضاي از برخي تئاتر ، بازيگران انجمن گزارش بنابه
نمايشهاي ساير تماشاي هنگام آوردهاند ، در اجرا به (ايتاليا و سوئد آلمان ، ) كشور از
عضويت كارت ارائه با نمايشي ، سالنهاي و نمايشگاهها موزهها ، از بازديد يا شده اجرا
بر دليل موضوع اين:است آمده خبر ادامه در.كردهاند استفاده نيمهبها تخفيف از خود
است بهتر بنابراين.است بينالمللي سطح در آن به وابسته انجمنهاي و تئاتر خانه اعتبار
.باشيد كوشا آن از نگهداري و خود كارت اعتبار موقع به تمديد در
منتقدين از انتقاد *
مخاطبان بيمهري مورد _ نيويورك در آنتيگونه _ ضعيفش نسبتا نمايش كه ايرانيخواه احمد
منتقدان حضور عدم از منتقدان ، انجمن نشست برگزاري روز در است ، گرفته قرار منتقدان و
و ندادهاند راه كارگرداني و بازيگري به را آنان كه گفت و كرد گلايه جلسه اين در تئاتر
به جوري همين و نكرده قهر مادرش از كه كرد تاكيد همچنين وي.شدهاند منتقد سرناچاري از
را آن كه است شده مجبور عمومي اجراي به نمايشاش رساندن براي او است ، نگذاشته پا تئاتر
متن از فراتر كارش كه است مدعي جوان كارگردان اين.كند تمرين عمومي پارك در
را اجرا اين و بيايد نويسنده آن اگر و است ، (گلوواتسكي تادئوش) آمريكايي نمايشنامهنويس
!كرد خواهد قطع را ايراني كارگردان اين سر تبر با ببيند
نعلبنديان عباس ناگهان *
محمد.شود شكسته نعلبنديان عباس مورد در كتابي نوشتن طلسم است قرار سرانجام اينكه گو
كه است كرده تنظيم نيلا نشر با قراردادي حاضر حال در تئاتري منتقد و نويسنده رضاييراد ،
به سري اين از كتاب نخستينكند تاليف ايراني معاصر نمايشنامهنويسان مورد در كتابهايي
پيشرو نمايشنامهنويسان از يكي نعلبنديان.دارد اختصاص نعلبنديان عباس درباره پژوهش
از يكي توسط كتابي بود قرار اين از قبل.بود پنجاه دهه در نمايش كارگاه مدير و ايران
تحقيقات وجود با كه شود منتشر نعلبنديان مورد در تئاتر حوزه در منتقدان و نويسندگان
.شد منصرف كار ادامه از نامعلومي دلايل به زمينه اين در زياد
|