آن ناخرسنديهاي و مدرنيته
"هردر" سياسي -فلسفي هاي آموزه به نگاهي
بود رمانتيسيسم به موسوم عصر انديشمندان جمله از اگرچه هردر گوتفريد يوهان:اشاره
قرن فيلسوف اين توجه رو اين از.است رفته آن از فراتر وي تاملات و انديشهها شعاع اما
به توجه لزوم امپرياليسم ، و استعمار شدن ، صنعتي فرهنگي پيامدهاي چون مسائلي به هيجدهمي
كاملا طنيني انساني ، اصول بر "منفعت اصل" روزافزون غلبه از انتقاد و ديگر فرهنگهاي
از مقاله نخستين رسيده ، چاپ به گفتوگو و گزارش مجله در كه حاضر مقاله.دارد امروزي
از ديگر برخي ترجمه همراه به كه است (1998Visions alternative) عنوان با مجموعهاي
.شد خواهد منتشر پرسش نشر و تمدنها گفتوگوي بينالمللي مركز همكاري با آن مقالههاي
انديشه و فرهنگ گروه
همه در تحولات عميق اقيانوس عصر است ، چندگانه گسيختگيهاي عصر ما عصر ميگويند
بيانتها ورطهاي به ما مدرن ، متافيزيك يا مدرنيته بنيادي لنگرگاههاي جاي به.حوزهها
حقيقت دستكم) حقيقت كه آن جاي به."است ممكن همهچيز" گويي آن در كه غلتيدهايم فرو
حقيقت اكنون.است افكنده چهره از نقاب تعصب ، يك عنوان خودبه باشد ، تعصب پادزهر (معرفتي
مفاهيم بر پيشتر كه معرفتي ترتيب ، بدين.است قدرت به معطوف اراده ماحصل و جعلي ساختهاي
شده ساخته طرحهاي يا شناختي چارچوبهاي به اكنون بود ، استوار قياسپذيري يا كفايت كهنه
-گسستشناختي اين.است آن طراحان هوس بازتاب ظاهرا كه است وابسته شدهاي اختراع يا
قلب بر حاكم تعميق روبه شكاف با دستكم يا آن ، با مطابق سياسي تحولات با متافيزيكي
غربي ليبراليسم رنگ و خوشآب و آسانگيرانه خوشبيني.است بوده همراه مدرن سياسي انديشه
دچار جمعي كشتارهاي و نسلكشي وتار تيره چشماندازهاي و جهاني جنگ دو وقوع با ما عصر در
انترناسيوناليسم و مدرن ليبراليسم جهاني ديدگاههاي تازگي ، به.است شده آشفتگي
بعضا كه قومي و محلي دعاوي و سياسي خاصگراييهاي قدرتمندانه خيزش واسطه به ماركسيستي
جهان كه هنگامي درست.شدناند متلاشي معرض در هستند ، نظامي خاستگاههاي داراي
دچار جهان شود ، پيروز غربي صنعت و تكنولوژي علم ، حمايت پرتو در تا بود نزديك وطنيگرايي
و تحليلگران.ميگيرد سرچشمه تنوع و تفاوت خواست از كه گرديد قومي رقابتهاي و پراكندگي
گوناگون مناظر از را آنها و دارند متفاوت ديدگاههاي گسستگيها اين قبال در ناظران ،
بر حاكم گسست و متافيزيكي -شناختي گسست] گسستگي دو اين علاوه ، به.ميكنند ارزيابي
و نخورده گره يكديگر به تجزيهناپذير كل يك در اجتنابناپذير طور به [مدرن سياسي انديشه
.بالعكس و نيستند سياسي پراكندگي حامي لزوما "متافيزيك پايان" سخنگويان ;نپيوستهاند
"بنيانگرايي" به حمله در رورتي ريچارد:دارد وجود همسويي به تمايل نوعي همه ، اين با
غيرغربي ، كشورهاي در.ميكند دفاع نيز ملايم غربي قوممداري نوعي از سلطه ، و متافيزيكي
اغلب (است شده لحاظ مدرن متافيزيك واژگونه عنوان به جا اين در كه) پسامدرنيسم از حمايت
جاجستوجوي دراين من هدف.است بوده همراه خانگي و بومي منابع به مشتاقانه بازگشت با
محكوم واقعا ما آيا كه كنم مطرح را پرسش چند ميخواهم.نيست شقاق يا همسويي نمونههاي
و شد خواهد منجر مخالفي قطبهاي ميان انتخاب به كه هستيم "برونرفت بدون" وضعيت يك به
بنيادهابا انكار آيا.باشند ناخوشايند اندازه يك به ازآنها كدام هر است ممكن
خواهد دلخواهانه و اتفاقي ذوق به تسليمشدن معناي به واقعا متافيزيكي ، پيوستگيهاي
يا حقيقت بدون مغاك مارابه اجبارا (معرفتي حقيقت ويژه به)"حقيقت" واسازي آيا بود؟
حقيقت آيا راند؟ خواهد دومي و اولي به نسبت منشانه كلبي بيتفاوتي موضع به يا ناحقيقت
آن از نخواهيم پسامتافيزيك عصر در ماحتي كه دارد وجود تجربهاي بر مبتني حقيقت يا زندگي
مجبور را ما ناچار به ليبرال ، عامگرايي نقد يا انكار آيا:سياسي حوزه در چشمبپوشيم؟
آيا درواقع -نيست ممكن آيا كرد؟ خواهد تنفرآور هراسي بيگانه و كوچكانديشي پذيرفتن به
حال ، عين در و پذيرفته را فرهنگي و قومي ماتنوع كه -ندارد وجود موجهي عملي و فلسفي دلايل
باشيم؟ مخالف محلي خودشيفتگي با هم و وطنيگرايي جهان دعاوي با هم
به و بود خواهد -"عام"بسيار يا -انتزاعي بسيار احتمالا دست اين از پرسشهايي طرح
ميراث به مقاله اين آنها ، كردن ملموستر براي.شد نخواهد منجر نتيجهبخش و ملموس تفحص
كرده تبيين عميقا را آنها و بود مشغول پرسشها اين با همهعمر كه يافته اختصاص مردي
اين و ميشود مربوط ما دوره به عميقا هردر كار.(17441803) هردر گوتفريد يوهان:است
.است گرفته قرار موردتصديق يا شده درك ندرت به كه است واقعيتي
مباحث در او نوشتههاي هيجدهم ، قرن انديشه در متخصص تاريخنگاران دايره از خارج
او خود ، دوره در.نميشود واقع اشاره مورد برجسته صورت به(معاصر سياسي يا فلسفي)
آن كه مسئلهاي ;داشت قرار (شيلر و گوته بهويژه)وايمار برجسته آدمهاي شهرت تحتالشعاع
استفاده مورد او كارهاي از بخشي نوزدهم ، قرن طول در.ميكرد تحمل ناراحتي و تشويش با را
اين دقيقا كه بهطوري ;شد واقع ناسيوناليسم و تاريخيگري رومانتيسيسم ، بعدي موجهاي
موجب او اصلي ايدههاي نقض يا روبهپيشرفت تحول به عقيده اشتباهي انتساب با سوءاستفاده
يا و تاريخيگري رمانتيسيسم ، به تقليل قابل او ميراث اما.شد او مورد در بيشتر سوءتفاهم
گئورگ يوهان و كانت معاصر عنوان به او.نيست (آن شوونيستي نوع از بهويژه) ناسيوناليسم
بنيانگرايانه ضد قطعيت با هم و روشنگري عقلگرايي از اولي دفاع با هم همزمان هامان ،
.برخاست مخالفت به عقل مغاكهاي مورد در دومي
مرحلهاي تا ميكرد تلاش زندگي طول در ،"روشنگري ديالكتيك" از زيركانه آگاهي با هردر
وطنيگرايي جهان يا سياسي جهانيگرايي پرتگاه ميان ناحقيقت ، و حقيقت ناعقل ، و عقل مابين
نخست:بود خواهد قسمت سه شامل فصل اين.بيابد خاصگرايي يا قومي پراكندگي گرداب و
است شده ارائه حاضر حال آمريكايي -انگليسي فلاسفه بانفوذترين توسط هردر كار از تصويري
عدم و جهاني "پيشرفت" ميان هردر پيچيده سفر ارزيابي يعني "دوم بخش" براي پيشزمينهاي و
مطرح را حوزههايي پاياني ، بخش.است (VOLK) "مردم" و انسانيت ميان تاريخي ، استمرار
.است مفيد و برجسته بهويژه آنها ، در امروزه هردر ميراث كه كرد خواهد
فلسفه منطقي ، پوزتيويسم واسطه به مستمرا كه را فلسفي علايق هردر ما ، قرن در -1
غفلت اين گرچه ;است نكرده جلب خود به شدهاند ، داده شكل ساختارگرايي (پسا) و تحليلي
در.است داشته وجود توجهي قابل استثنائات عصر ، اين بر حاكم تمايل برخلاف و نبوده كامل
آيزايابرلين و تيلور چارلز آمريكايي ، انگليسي سياسي انديشمندان و فيلسوفان ميان
.است نكرده فروگذار هردر احياي براي فرصتي هيچ از تيلور.بودهاند اشخاص اين برجستهترين
مسير دو تلاقي نقطه عنوان به را هگل فلسفه ،"مطلق ايدهآليسم" باب در او برجسته مطالعه
سرچشمه كانت از كه روشنگري عقلگرايي مسيرهاي:است كرده معرفي قدرتمند شاخه دو يا
تيلور بعدي كارهاي.ميگيرد مايه هردر از كه ادبي تخيل و فشار و طوفان ديگري ، و ميگيرد
هردر خود ، منابع كتاب در تيلور.است بوه هردر به تيلور علاقه ازدياد و افزايش از حاكي
به ;ميكند معرفي فردي تمايز فرديتيا (وغربي)مدرن مفهوم اصلي سازنده عنوان به را
و روحي استقلال رنسانسي و مسيحي كهن عقايد كه متمايزي گرايش آورنده بهوجود عنوان
.است كرده تبديل او جانشينناپذيري و فردي وحدانيت مدرن و ويژه مفهوم به را اخلاقي
تيلور.است ساخته مطرح را مدرنيته خود مفهوم و جايگاه در هردر قطعي اهميت تيلور اخيرا ،
روشنگري ، اصول با ("مدرنيته گفتمان" يا) مدرنيته يكجانبه دانستن يكي با مخالفت ابراز با
ما عصر دوگانه خاستگاههاي براي مجددا فرهنگيگرايي چند در هم و اصالت اخلاق در هم
گونهاي به آنها از يكي كه درحالي.هردري رمانتيسيسم و روشنگري عقلانيت:است كرده تاكيد
تعيين و فرهنگي خودمختاري دومي ميكند ، حمايت بشري عام حقوق به تعهد از اخلاقي و سياسي
.ميدارد اعلام را خود توسط سرنوشت
را او تيلور اما است ، ستايش خور در(من بهنظر) كنوني شكل در هردر "احياي" اگرچه
فرعي [شخصيتي]:است داده تقليل مدرنيته در برجسته چهرهاي به و كرده قلمداد هگل بر فرعي
.است خورده پيوند (ملي سرنوشت تعيين حق يا) ناسيوناليسم و تاريخيگري رمانتيسيسم ، با كه
-هردري احساس و كانتي عقلانيت-هم از جدا عناصر اين چگونه كه شويم متعجب است ممكن
كه "مطلقي" سنتز بهويژه ;بپيوندند يكديگر به و شده جمع سنتيز يك در توانستهاند
بهترين در كه نيستيم مواجه آمد خلاف وحدت يك با اينجا در ما آيا.دارد قرار هگل رودرروي
ناقص به تيلور ، متمايل آن ، از مهمتر آورد؟ خواهد بهوجود را نامتوازن چهلتكهاي حالت
شاخه يك عنوان به صرفا هردر كه آن از بيشتر.است هردر كار اهميت و ويژگي دادن جلوه
خود كه كرد استدلال موجه گونهاي به ميتوان باشد ، مطرح سنتز در هگل دستيار يا فرعي
اين اگرچه ;است شده واقع تيلور ستايش مورد كه آورده بهوجود را متوازن ديدگاه نوعي هردر
به بگوييم ، سخن استعاري صورت به بخواهيم اگر.است متفاوت هگل مطلق ايدهآليسم با ديدگاه
بيناست چشم دو با باشد ، متفكري محدود ديد توانايي با چشمي يك سيكلوپ يك هردر كه آن جاي
جهان نيز و تنوع و حقيقت احساس ، و خرد از كه خود (غيرهگلي) طريقه در است قادر عميقا كه
كنيم ، صحبت عام طور به بخواهيم اگر.كند برقرار آشتي شده ، تشكيل محليگرايي و وطنيگرايي
و ;ميدهد پيوند تاريخگرا و رمانتيك اخير جنبشهاي با شدت به را هردر تيلور ،
و اسپينوزا مابين ناپلئون ، بعد ما عصر و باروك عصر ميان هردر واسطه نقش از بدينوسيله
.ميكند غفلت ديگر ، سوي از هگل و نيچه و سو يك از نيتس لايب
را "بيانيگري" كه گرفته قرض سرآيزايابرلين از موضوعرا اين تيلور كه ميرسد بهنظر
.ميدهد قرار استفاده مورد هردر انديشه به اشاره براي عام صورتبنديهاي از يكي عنوان به
و ستايش قابل اثري است ، شده نوشته زباني تحليل اوج در كه برلين كتاب عنوان هردر و ويكو
باارزشي و عالي ديدگاههاي دربرگيرنده اثر اين.است [روز باب هاي تحليل با] ناسازگار
نظر مطابق.است آن خواندن از ناچار ميكند ، مطالعه هردر مورد در كه محققي هر كه است
بوده آنها ميان دوجانبه تعامل و شخصي و فرهنگي گوناگونيهاي مجذوب مستمرا هردر برلين ،
و علاقه مورد انديشه" عنوان به "ديگران و فرد ميان تنش" به ميتوان كه تاجايي است ،
استعدادي و ذوق داراي هردر روشنگري ، چهرههاي ساير با مقايسه در.كرد اشاره او "وسواس
متنوع شكلهاي اغلب تا ميدهد اجازه او به كه است "همدلانه تخيل" يا همدلي براي غريب
عجيبتر" كنيم ، استفاده برلين قول نقل از بخواهيم چنانچه و كند بازسازي يا فهم را زندگي
واقع خوشاينداو مورد بيشتر باشد ، خارقالعادهتر فرد يك يا فرهنگ يك چقدر هر كه آن
."ميشود
.ميكند محكوم باشد ، بودن فرد به منحصر يا تنوع از جلوهاي كه را چيزي ندرتا او
و شكسپير ماكياولي ، و آرمينيوس فلسطين ، و يونان و ايرانيها و آمريكاييها هنديها ،
جستوجوي در علمي صورت به او...جذابيتاند داراي يكسان به او براي ساوونارولا
كشيدن ديوار او.است بودن فرد به منحصر ميسازد ، مجذوب را او آنچه اما.هماهنگيهاست
در گونهاي تمايزات ممكن تعداد بيشترين دنبال به اما ميكند ، محكوم را همنوع دو ميان
.گونههاست در افراد ميان تمايزات و نوع يك
;است كردن نظاممند و ساختن همسان به تمايل ميكند ، منزجر و ناراحت را او كه چيزي
يا فرهنگ يك...سازي شبيه براي هماهنگي ، براي" دايرهالمعارف اصحاب از كه قوي تمايلي
."ميگيرد سرچشمه ديگري مطابق اززندگي طريقهاي
به همواره و بود نظامها ديرينه دشمن كه است هامان تحتتاثير وضوح به او نظر ، اين از
...بيحسي از اجتناب" و "فرهنگي و تاريخي ويژه پديدههاي به نسبت حساسيتها حفظ" به نياز
هاماندر مانند برلين ، هردر بهنظر.ميفشرد پاي "شستهرفته مفاهيم شبكه از ناشي
حواس ، از ناشي ظرفيتي ;بود موفق همواره سادهلوحانه نسبتا "حساسيتپذيري" به دستيابي
ناهموار ، دادههاي به ناگهاني دادن نشان واكنش" براي هنر و تاريخ مذهبي ، الهام تخيل ،
."توصيف قابل همواره نه و بيقاعده
كار به هردر ديدگاه روشنساختن براي برلين كه "اصلي ايدههاي" يا ابتكاري عبارت سه
به ميان ، اعتقاد اين در.تكثرگرايي و بيانيگري مردمگرايي:از عبارتاند ميبرد
ميشود ، تعريف "فرهنگ يا گروه به داشتن تعلق ارزش به باور" عنوان به كه -مردمگرايي
عنوان به هردر آن مطابق كه فراگيري نظريه با درستي به و بلافاصله برلين.است توجه شايان
ناسيوناليسم نوعي به سپس ، و شده قلمداد روشنگري وطنيگرايي جهان "متوسطالحال مدافع" يك
ادبيات در گاهي نيز عقيده اين عكس) ميكند مخالفت مينشيند ، عقب ارتجاعي و غيرنقادانه
[هردر] بعدي خردگرايانه يونيورساليم به ناسيوناليستي اوليه احساس يعني ميشود ، يافت
تحول" ;ميداند "دفاع غيرقابل" كلي به را بودن دورهاي اين برلين.(است شده منجر
اين در هردر عقيده بوده ، هرطور ناسيوناليسم مورد در شلگل فريدريش يا فيشته [عقيدتي]
در خواه هردر كه عقيده اين با برلين."ماند باقي صورت يك به او زندگي طول تمام در مورد
بوي كه عقيدهاي با ;بوده ملي مردمگرايي يا ناسيوناليسم مدافع عمر اواخر يا اوايل
كتاب تزهاي اصليترين از يكي.است مخالف ميرسد ، مشام به آن از شوونيستي ستيزهجويي
تمايز خواهان و ;"سياسي" نه است ، فرهنگي كاملا هردر ملي مردمگرايي كه است اين برلين
ممكن هدفهايي يا دانسته پستتر را ملي يا قومي فرهنگهاي ديگر كه آن بدون است فرهنگي
از فصيحي عبارت ديدگاه ، اين از دفاع براي برلين.آورد بهشمار فتح و تسخير براي
سرزمين ، خاطر به خودستايي":ميكند نقل را يكي اين نظير هردر بعدي و اوليه نوشتههاي
سنت و كشور شهر ، زبان ، خانواده ، به فرد بيضرر تعلق" ،"است غرور شكل احمقانهترين
به منجر زيرا است ، نفرتانگيز آن مختلف اشكال در "تهاجمي ناسيوناليسم" اما ;"نيست محكوم
با همه بشر زيراافراد خانگياند ، جنگهاي اساسا بزرگ جنگهاي همه" و ميشود جنگ
سمت به ملي يا قومي فرهنگ هدايت بود ، مخالف آن با ويژه به هردر آنچه ".برادرند يكديگر
خدمت در ابزاري تنها كه است يافته سازمان "دولت" يك سمت به بهويژه سياسي ، جنبش يك
دولت نيچه ، همانند او ، براي":ميشود يادآور چنين برلين.بود خواهد سلطه و تمركزگرايي
يا كليساها" از نفرتانگيزتر تاريخ ، در چيز هيچ هردر براي ".است سرد هيولاهاي سردترين
[دارد عقيده] هم دولت مورد در نيست ، اند"سياسي قدرت ابزارهاي كه (روشنفكراني و) كشيشاني
".ميدزدد خويشتنشان از را انسانها" كه
دالماير فرد:نويسنده
صادقي فاطمه: مترجم
دارد ادامه
|