وقت پاره نيروهاي مشكلات از گوشهاي
است بسيار تفاوت را ابتذال و طنز
قوانين دقيق اجراي نيازمند جامعه آرامش
است
دعا شرايط
وقت پاره نيروهاي مشكلات از گوشهاي
نيست زندگي هاي هزينه پاسخگوي شود مي پرداخت وقت پاره دبيران به اكنون كه حقوقي ميزان
پارهوقت صورت به پرورش و آموزش در هستهاي فيزيك فوقليسانس مدرك با كه است سال حدود 5
داده پارهوقت نيروهاي به كار ساعت اجازه 12 فقط شدم مشغول كه سالي اولينميكنم خدمت
ساعت به 18 ساعت اين 12 بعد سال در.ميكردم دريافت حقوق تومان هزار وحدود 14 بود شده
عنوان به تومان ساعتي 700 حدود مبلغي نيز فوقليسانس مدرك براي و يافت افزايش
سال در اينكه تا داشت خوبي نسبتا افزايش مبلغ اين.بود شده گرفته نظر در حقالتدريس
به.است شده كمتر گذشته سال از آن مبلغ شدم متوجه كردم دريافت را حقوقي فيش وقتي بعد
ساعتي از حقالتدريس گفتند كه شدم جويا را علت مسئولين از و كردم مراجعه ناحيه اداره
اين بر رسم معمولا گفتم و كردم تعجب.است يافته تقليل تومان ساعتي 550 به تومان 700
اين كه گفتند پاسخ در كه كاهش نه و مييابد افزايش دستمزدها و حقوقها سال هر كه است
حقوق كه طوري به دارد ادامه نيز هماكنون وضعيت اين.نميشود مربوط ما به كه است موضوعي
.است هزارتومان ماهي 40 حدودا من دريافتي
محيط يك انتخاب و علاقه خاطر به كه من امثال و من كه ميماند باقي سوال اين جاي اكنون
درس است پرورش و آموزش نياز مورد كه تحصيلي رشته در سالها خانمها ، براي سالم و مناسب
مبلغي از اگر.كنيم كار مناسب شرايط يك در نميتوانيم چرا داريم خدمت قصد و خواندهايم
كنيم كم را كودك مهد و آمد و رفت هزينه ميشود ، پرداخت ماه سه يا دو هر پايان در كه
مشغول مدرسهها در مجاني تقريبا صورت به نفر هزاران اكنون يعني !ميماند؟ باقي چقدر
.هستند كار
يا ساعتي صورت به كه افرادي دولتي ادارات و ارگانها تمام در ميدانم من كه آنجا تا
ميكنند دريافت (غيرنقدي و نقدي)سال آخر پاداش سال پايان در ميكنند كار قراردادي
!ميكند كم را ماه اين حقوق از روز فروردين 15 تعطيلات علت به پرورش و آموزش كه درصورتي
غيررسمي و رسمي نيروي يك اضافهكاري و حقالتدريس نسبت دولتي مراكز و دانشگاهها در
ساعتي حداقل فوقليسانس رسمي نيروي يك پرورش و آموزش در كه حالي در است يكسان تقريبا
!راميگيرد مبلغ اين از نيمي پارهوقتتنها نيروي يك و ميكند دريافت تومان 1000
استخدام آزمون از صحبت قبل چندي ميدانيم همه كه همانطور كه است اين توجه قابل مسئله
كه كساني تمام كه معلمان طرح نام به شد مطرح طرح اين در هم گروهي زير و شد ادواري
براي نام ثبت فرصت هنوز كه حالي در.كنند شركت آزمون اين در بايد شوند استخدام بخواهند
حقالتدريس جذبنيروهاي براي برنامهاي هيچ كه شنيديم اخبار در بود نشده تمام آزمون
مسئولان بين هماهنگي قبلا كه نيست بهتر آيا ندارد ، وجود پرورش و آموزش در پارهوقت
.گيرد صورت
براي برنامهاي هيچ هم پرورش و آموزش و است دوسال فقط آزمون اين در قبولي اعتبار اگر
به ادواري استخدام درآزمون شركت براي تومان حدود 6000 مبلغ دريافت پس ندارد نيرو جذب
از مطلب اين دانستن بدانند را بيكاران آمار مسئولين كه است اين براي اگر است؟ دليل چه
.است بوده امكانپذير هم ديگر طرق
نيرويي هيچ ميگذرد پرورش و آموزش در استخدام امتحان آخرين از كه سالي پنج مدت در آيا
صورت در حتي استخدام امكان اگر و شود؟ آن جايگزين جديد نيروي كه است نشده بازنشسته
به چرا نيست امكانپذير وجه هيچ به نيرو آن به پرورش و آموزش نياز و فرد كامل صلاحيت
و رياضي فيزيك ، مثل رشتههايي به نياز صورت در چرا و نميشود رسيدگي پارهوقتها وضعيت
.ميشود داده هفته در ساعت كار 18 اجازه فقط غيره
روبهرو آن با پارهوقت نيروهاي تمام كه است مشكلاتي از گوشهاي مسائل اين صورت هر در
شوند؟ استخدام روزي تا نشستهاند انتظار در همچنان و هستند
تهران از وقت پاره دبير يك
است بسيار تفاوت را ابتذال و طنز
طنز سريالهاي از بعضي به نقدگونه نگاهي
بيننده ميليونها جهان سراسر در تلويزيوني پيدرپي مجموعههاي همان يا سريالها
توجه ميكند ديدني و پركشش جذاب ، مخاطبان براي را برنامهها اين كه آنچه هر.دارند
هنري جاذبههاي و ظرافتها كارگيري به و مخاطبان نياز اجتماعي ، مسايل به آنها سازندگان
برنامهها اين دوست ، مردم و ماهر فني عوامل مجموعه و هنرپيشگان كارگردانان ، حضور.است
و ارزش با و خوب برنامههاي به بينندگان گرايش غنيسازي در و ميبخشد ارتقاء مرور به را
با كه مجموعههايي سريالها ، ميان در.دارند موثري نقش ابتذال و سطحينگري از اجتناب
سازندگان و طنزآوران.برخوردارند بيشتري اهميت از درميآيند نمايش به طنز محتواي
مطالعات انجام و مردم ذوقيات و مسايل آگاهانه شناخت با بايد تلويزيوني طنز برنامههاي
از سرشار كه بدهند قرار تلويزيون بينندگان انبوه ديدگان برابر در را محصولي كافي
در سينمايي فيلمهاي از تعدادي در كه است معروف.باشد آموزنده و جذاب و ديدني لحظههاي
و فيالبداهه صورت به اصطلاح به را فيلم فيلمنامه ، از بينياز كارگردان شمسي دهه 40
موفق آنها سازندگان ذاتي نبوغ نتيجه در آثار اين از بعضي قضا از ميساخت صحنه به صحنه
روي به موزيك چاشني با كه مبتذلبودند تصويرهاي از شبكهاي بقيه اما درميآمدند ، آب از
و كارگردانان از بعضي در كه استعدادي و ذوق دليل به اخير سالهاي در.ميرفتند پرده
مواردي در برنامهها اين كرد ، بروز تلويزيوني طنز سريالهاي ارائه و ساخت در هنرپيشگان
از بعضي تا است شده مستمسكي ظاهر به استقبال همين اما شدند ، روبرو مردم استقبال با
.كنند عرضه را جديدي سريالهاي پيشين ، موفق نمونههاي از كپيبرداري با برنامهسازان
حق به كه شهرتي از ميخواهند يا و گرفتهاند دستكم را مردم داوري و تشخيص قدرت يا آنها
براي را استفاده نهايت اند ، آورده بدست پيشين خوب برنامههاي از عامه اقبال خاطر به و
يك به مردم كه علاقهاي ذخيره از خرجكردن اينگونه.آورند عمل به مالي امتيازات كسب
اين كه آنچه.هنري كار يك نه و است خردمندانه نه كردهاند ، پيدا تلويزيوني مجموعه
محبوبيت و شهرت قهقرايي سير از كمتر دارد ، درپي لازم كشش و جاذبه فاقد كاريهاي دوباره
اين از قسمتينيست بارشان و كار افتادن سكه از نهايت در و آنها هنرپيشگان واقعي
.دانست برنامهها دهندگان سفارش انگاري سهل از ناشي بايد را كاستيها
و خوب فيلمنامه و تحقيق بدون كه نيست آساني طنزآميز ، كار تلويزيوني مجموعه يك
درياي از بايد برنامهها اينگونه موضوعات بهترين.شود ساخته كافي ، وقت و مطالعه صرف
تلاش و ممارست و صبر مستلزم نيز كاري چنين و شود استخراج مردم ادبيات و ذوق بيكران
از بخش آن تنها كه ميدهد نشان ايران ، در تلويزيوني سريالهاي تاريخچه بررسي.است پيگير
كافي تلاش و برنامهريزي آنها ساختن براي كه شده ماندگار مردم حافظه در موفق برنامههاي
الفاظ و عبارات رديفكردن تلويزيوني ، طنز سريالهاي در رايج موضوعات.است آمده عمل به
هم "بستن آب" آن به عامه اصطلاح در كه است خستهكننده و كشدار ديالوگهاي با خندهدار
ناچاري سر از را بينندگان كه پركشش و جذاب برنامههاي قحطي در نكنيد ، اشتباه.ميگويند
كه كند ايجاد را باور اين ميكشاند ، نبايد تلويزيون پاي سطحي طنز سريالهاي ديدن براي
خور در و موفق نمونههاي اخير سالهاي در.شدهاند پذيرا را برنامهها اين واقعامردم
حتي و يافته رواج تازگي به كه آنچه امابودهايم شاهد سيما در را طنز برنامههاي تامل
ساختن براي تلاش و تدارك يا و وقت صرف و سرمايهگذاري حداقل ميآيد ، حساب به فرصتطلبي
پارهاي با شب چند..و نود پيش سال كه اينها از يكي.است تلويزيوني طنز مجموعههاي
كرد ، كسب توفيق داشت ، تازگي مخاطبان براي حدي تا كه موضوعاتي از استفاده و جذابيتها
در كه خوبي هنرمندان از نابجا استفاده ناقص بداههسازي با مجموعه اين جديد دوره در اما
.ميخورد محك خستهكننده ، و كشدار وراجيهاي داشتهاند ، موفقي كارهاي برنامهها ساير
كوهيار بهرام
قوانين دقيق اجراي نيازمند جامعه آرامش
است
لزوم و سو ازيك اجتماعي امور شدن تخصصي و مناسبات شدن پيچيده بشري ، جوامع گسترش
و سني دوره هر در جامعه اعضاي شدن نگريسته يكسان واسطه به مسالمتآميز زندگياي وجود
جلوگيري و جامعه ثبات عامل عمومي ، منافع حافظ عنوان به را قانون حضور ديگر ، سوي از طبقه
مهجور و مكتوب قانونهاي آنچه اما.نمود ضروري آشوب ، و ناامني فساد ، مرج ، و هرج رواج از
چون گريزي راه و چشمپوشي بيهيچ آن شرط و بيقيد اجراي ميبخشد ، عينيت و مشروعيت را
.ميباشد...و پارتي رشوه ،
و طرح انگيزه طرفي از آپارتمانها ، تراكم و ترافيك طرح چون قوانيني فروش و خريد
به كمك يا و جامعهاند منافع حافظ آيا كه ميبرد سوال زير را دست اين از قوانيني تصويب
ديگري مصوب قانون هر شدن انگاشته بياهميت سبب ديگر طرف از و مربوطه سازمان خودگرداني
موجه قانون و نظم يك صورت به خود بلندمدت در كه بينظمياي ميشود ، شهروندان سوي از
پيرو موجه ، اجتماعي جريان يك در و ناخواسته را قانون مطيع و مجري شهروندان حتي و درآمده
حقوق به بيتوجهي و رانندگان سوي از رانندگي و راهنمايي قوانين روزه هر نقض.ميگرداند
و مديريت ضعف نقاط از بسياري.است شده سبب را شهري معابر در آرامش سلب ديگران ،
اعضاي ذهن حل غيرقابل معمايي صورت به گاه كه كشور اقتصادي كور گرههاي و برنامهريزي
بودن انعطاف قابل از ناشي است ، شده آنها نگراني سبب و كرده مشغول خود به را جامعه
براي.ميشد وضع قانون براي قانون بود خوب چهآنهاست شدن گرفته ناديده به ميل و قوانين
چشم بر يكساننگري عينك و قانون قامت استواري كه بود بهتر چه و جامعه آرامش و سلامتي
.مينشاند شهروندان لبان بر لبخند آن مجريان
پوستي سعيده
دعا شرايط
زاده حاجي مينا
ياد دعا.است متعال خداي با انسان رابطه تنها و كمال اهل وجودي كشف و شهودي مسير دعا
او با وحدت در و ساختن جشن او با خلوت در و آوردن زبان بر او نام و راندن دل در دوست
غايت كه چرا است ، آدمي حالات شريفترين از دعا حال.است كردن زباني شيرين و گفتن نجوا
.خالق آستان به است مخلوق نياز ومعرض تذلل عبادت حقيقت كه است حال همين تحصيل عبادات همه
خداوند نزد را بيبها دل و ندارد بها دعا بي دل پس باشد ، دل دعا خاستگاه كه آنجا از
نباشد شما دعاي اگر بگو يعني (1)"دعاءكم لولا ربي مايعبوبكم قل".نباشد اعتباري و وزن
.آورد شمار به و نهد وزن چه را شما من پروردگار
به دعا همانند چيز هيچ به كه جوييد تمسك دعا به:فرمود عليهم صلواتالله محمد آل صادق
(2).نميشويد نزديك خداوند
قال نه است حال دعا
فضيلتي و شرافت درون اهتزاز و نشاط نه و است شوري و عشق نه آن در كه را زبان لقلقه
آدمي پيشكش را خالق با ارتباط نه و ميبرد نصيب را استجابت نه غافل دل دعاي".نميباشد
و كرد رها بايد را قال پس دوست ، حضرت به او قلبي توجه و است آدمي دل ودود رب (3)"برد
.دانست ملاك را حال
عقل و فطرت سپر دعا
و تضرع و زده دعا دامن در دست كه بايد پس ربوبي ، بارگاه به است نياز و فقر عين آدمي
خود براي دعا از و است فطرت فرياد اين كه گرداند خويش كمال و غنا وسيله را خود ابتهال
.است عقل حاجت اين و محنتها و حوادث تعرض از مصونيت و گيرد زمانه آفات و بلا از سپر
قرآن سفارش دعا
را دعا گويي و (4)ميخواند بندهاش حقبه حضرت عنايت بذل و توجه عامل را دعا قرآن
راهش نميگردد ، باب رد شدهاش وارد نميشود ، بسته كه دري.ميداند استجابت باب بهترين
(5).است رشد ثمرهاش بلكه نميگيرد ، كاستي توشهاش نميشود ، دور
گرفت معصوم از بايد را دعا
كريم رب درگاه به حاجت عرض ميتواند زباني هر به و است آزاد دعا مقام در انسان اگرچه
باشد شناخته كامل طور به را خود ارزشهاي والاي مقام سويي از كه است آدم كدام ليكن ببرد
عظمت با مقام شايسته كه كند علا و جل او درگاه به نياز عرض چنان آن بتواند سويي از و
نياز دست بايد پس.نمايد جلب كامل بهطور را باري حضرت رافت و رحمت بتواند و باشد الهي
و نموده دراز است (6)"الهوي عن لاينطق" كه معصوم سوي رابه خواستن چه و كردن دعا چگونه
.كند وهاب حقپذير تحفه را دعا حق ايشان بسان
دعا ميزان
پنج نماز مثلا.است فرموده معين آن براي حد و است كرده اكتفا كم به چيز هر در خداوند
.است نفرموده معين حد دعا و ذكر براي ولي معيني مقدار نصاب از زكات يكماه ، روزه مرتبه ،
روزه حد رمضان ماه و است شب و روز معين اوقات در آنها انجام پنجگانه ، واجب نمازهاي حد
نهاده آن بر را عمر بار يك حد بيمثال خداوند كه حج براي همينطور و است ساليانه واجب
راضي نيز آن كم به خداوند بلكه نفرموده معين آن براي حدي نهتنها كه ذكر برخلاف است
ياايهاالذين" كريمه به را ما حق حضرت بلكه.است نفرموده معين آن بر نيز حدي پس نشده ،
ايمان كسانيكه اي يعني(7)"اصيلا و بكره سبحوه كثيراو ذكرا ذكرالله امنوا
خطاب مورد كنيد ، تسبيحش شامگاه و بامداد هر و كنيد ياد فراوان را خداوند آوردهايد
بلكه.باشيم خداوند كثيرالحضور تا نفرموده تعيين حد.است داده قرار خويش مهربانانه
بيحد ذكر و باشد او حكم موافق جزئياتش كارمان تادرون دائمالذكر در دائمالحضور
لا رجال".نسازد غافل حضرتش واز نبرد را ما كارش و دنيا تا حضور ، اين محافظ و مراقب
از را آنها فروشي و خريد و تجارت هيچ كه مرداني (8)"ذكرالله عن بيع لا و تجاره تلهيهم
.بازندارد خداوند ياد
دعا شرايط
است بيرون طهارت است ، ظاهر شرط كه آنچه اما باطني ، و ظاهر شرايطي ، و است آدابي را دعا
و عطرآگين فضاي در و بنشيند پاك درمحل و باشد پاك لباساش و بدن آنكه مثل.آلودگي از
قبله روبه حاليكه در.باشد آنها در احترام و ادب كمال كلماتيكه به و كند دعا خوشبو
:زيراست شرح به هماناست نيز عمده و است باطن به مربوط كه آنچه اما و...و باشد نشسته
بيجان كالبدي و بيروان پيكر سياهي قلب با دعا وگرنه خيزد قلب از بايد دعا:قلب حضور
همان ديدن ، اين و نميكنم پرستش و عبادت نميبينم كه را خدايي من است آمده حديث استدر
ما آنكه از و":فرمود سبحان خداوند بلكه.ميبيند و دارد حضور كه قلبي.است قلب به ديدن
اسراف كارهايش در و ميرود خود نفس هواي پي از و ساختهايم بيخبر خود ياد از را دلش
برابر در عصيان و است گناه اثر و نتيجه حضور در دل كوتاهي (9)"مكن ميورزدپيروي
بود؟ تواند حاصلي چه رباني فيوضات درك از محروميت جز را دلي چنين مهربان ، پروردگار
و اعضا كليه بهطوريكه.مجيب دعاپذير پيشگاه در است ظاهر ادب خضوع و:خشوع و خضوع
افتادگي حالت در غرق كدام هر و ميكنند پيدا مودبانه حضور خداونديش محضر در آدمي جوارح
حضور در چگونه اندامها از يك هر همينطور و حالت چه به صورت حالت ، چه به چشم.خود خاص
.مسكنت و ذلت به شوند حاضر
روي از است حضوري بلكه.است حضور از غير اين و ربوبي درگاه به است باطني ادب:خشوع و
هرگونه از بريدن يكسره و جلاله جل او از غير نداشتن نظر در و خاكساري و ذلت نهايت و ادب
.دوام به اصرار و تمام جد به است خواستن او از او به تنها و وسايل و اسباب
و است مسلكي كافر خواستن نااميدانه.ميداشت آرزو نبايد را اميد بدون خواستن:اميدواري
بخشنده كريم تنها و (10)اوست آن از آسمان و زمين خزاين همه كه است حق حضرت به توهين
باشد مطمئن بايد كند طلب خيري او از هركس و نخواهد بندگان براي خير جز كه است بيحساب
.نشود يافت ديگر جاي كريمي واهب او چون كه
دعا شرايط از يكي دانستن كه چون:ما نياز به او علم و او قدرت به واعتقاد خداوند شناخت
آنكه چه است اميدواري شرط قدرت و علم به خداوند شناختن كه باشي دانسته بايد پس ميباشد
قادر بيحدش توان و قدرت با و است باخبر ما نيازهاي كليه از بيحسابش علم با تعالي خداي
است؟ نهاده قاضيالحاجات را خود نام اينكه نه مگر.است برآوردنحاجات به
من ، از اجابت تو از دعا است آمده قدسي حديث در:آبرويي چه و مالي چه ستم و گناه از دوري
.حراملقمه دعوت مگر نيست پوشيده من از دعايي زيرا
آن از ربوبي ذات به شدن نزديك و دعا اجابت براي آن از مومن كه است سلاحي گريه:گريستن
و الرجاء ماله راس من ارحم":ميفرمايد كميل دعاي در عليهالسلام علي حضرت.ميبرد بهره
نيز (ص)پيامبر از.است گريه سلاحش و اميدواري اش سرمايه كه كسي بر كن رحم "البكاء سلاحه
گريه ارزش اصلا عبادتكنندگان جلالم و عزت به قسم فرمود من به خداوند كه است شده روايت
آن در آنان با كسي كه ميكنم بنا عليين اعلي در قصري آنان براي مننميدانند من نزد را
.نيست شريك
:ها پانوشت
/ ص 294 ج 2 محجهالبيضاء -ص283 /3 ج2 محجهالبيضاء -2/ آيه77 فرقان سوره -1
سوره -7/آيه 3 نجم سوره -آيه186 /6 بقره سوره -آيه 77 /5 فرقان سوره -4
آيه 21 حجر سوره -10/ آيه29 كهف سوره -9/ آيه 37 نور سوره -آيات 41و 42 /8 احزاب
|