سكوت از برخاسته صدايي
مخاطب تا اثر ميان برزخي
كاريكاتور قلعه كليددار
هنر حاشيه
سكوت از برخاسته صدايي
تنبور موسيقي محقق و نوازنده نژاد عالي خليل سيد خاكسپاري و درگذشت سالروز بهانه به
آن بودهاند معرفتي كانون كه آدمهايي رفتن با بداني كه ميشود افزون وقتي دريغ و درد
ميپيوندد رفته ياد از اعصار به نيز معرفت و صفا
شهرنازدار محسن
اخوان قول به كه - ماه دي اول يا پاييز آخر سرد روزهاي همين همانند بود ، پيش سالها
وجود صفاي كه شدم خانهاي ميهمان - ميكنند دريغ هم از هم را دستهايشان آدمها ثالث ،
كارگاه كه خانه زيرزمين اجاق كنار در..ميبرد ياد از را زمستان سردي ميزبانش
بسا چه و بود باز ميهماني هر روي به خانه در گفتيم ، سخن و شديم گرم بود ، ساختساز
تجربه.ميشدند ميهمان خانه ، سفره بركت از و نميشناختند را صاحبخانه كه ميهماناني
خواب مثل امروز ، تهران در باشد ، رفته ياد از معنويتي و معنا خلوص از مملو كه محيطي
سيد بود ، خليل سيد خانه آن ميزبان.نداري شدن بيدار سر سرشارش ، حظ از كه است كهنهاي
هميشگي هجرت از سال يك.چرا بدانيم بيآنكه كه تنبور توانمند نوازنده نژاد ، عالي خليل
گشادن تاوانش كه وقتي خاصه است سخت داري دوستش كه كسي درباره نوشتن...است گذشته او
.باشد كهنه زخم
* * *
سيد مرحوم پدرش.ميزيست صحنه در كودكي از و بود كرمانشاه متولد عالينژاد خليل سيد
طاهري نادر سيد با مادر تشويق به را تنبور مشق خليل سيد اما مينواخت تنبور شاهمراد ،
.كند تكميل را آموختهها تا رفت ابراهيمي شاه امرالله سيد نزد سال دو از بعد و كرد آغاز
آن سينه در پنهان گنجينه از و يافت راه خادمي عابدين استاد محضر به نيز سال 1355 از
استاد توسط كه _ صحنه تنبورنوازان گروه سرپرستي همزمان و شد بهرهمند مرحوم
.گرفت عهده بر را - بود شده تاسيس شاهابراهيمي
و بود آموخته خادمي حسين ميرزا استاد مرحوم مكتب از را آواز و داشت گرمي صداي خليل سيد
نادر صوفي مرحوم از او.بود مشغول محضرش از آموختن به گرانقدر ، استاد اين عمر پايان تا
سيدخليل كه بود پنجاه دهه اواخر.پورناظري كيخسرو از را تار و آموخت را دف نواختن نادري
سرپرستي به شمس تنبور گروه شصت دهه اوايل يعني بعد سال چند.يافت راه موسيقي دانشكده به
شمس ، تنبور با همكاري حاصل.پيوست گروه جمع به عالينژاد و شد تشكيل تهران در پورناظري
ناظري شهرام صداي با كه بود عشق سخن صداي كاست در خليل سيد ماندگار آواز جواب و تكنوازي
.شد منتشر سالها همان در
باباطاهر ، همدل اعضاي با و داد تشكيل را باباطاهر گروه خود خليل سيد شصت دهه اواسط
نام با كنسرتها آن ويدئويي نوار بعدها كه برد صحنه روي به را ماندني ياد به اجراهايي
.ميرفت مشتاقان منزل به منزل و ميگشت دست به دست قلندري ، زمزمه
شيدا مهر با اوايل.داشت مهارت نيز ساز اين ساخت در تنبور ، نوازندگي بر علاوه خليل سيد
اواخر تا بازگشت صحنه به مدتي عالينژادميكرد ممهور را سازهايش قلندر نام با بعدها و
به فقيد ، آن خاكسپاري مراسم در شركت براي عبادي ، احمد مرحوم استاد خواست به كه شصت دهه
كتاب نگارش به چند هر تهران در ماندگاري سالهاي اين.شد ماندگار بار اين و آمد تهران
تا.ميشد محسوب نيز او زندگي ملالآور سالهاي اما گذشت اثر چندين اجراي و ضبط و تنبور
...كرد مهاجرت سوئد به هميشه براي و خريد وطن جلاي به را غربت رنج كه آنجا
* * *
بيدغدغه و بيدرد نزديك ، ارادت و آشنايي سالهاي تمامي در را مرد اين سوداي پر سر
تخلص با ميگفت لب زير شعري زمزمه به اگر كه نبود بيسبب و بود بيقرار.نديديم
در كه منابعي و كردي كهن متون مقايسه با شوري چه با كه دارم ياد به.ميسرود "بيقرار"
تقويم احياي سوي به گامي كه شد هم تقدير و كرد تدوين را سلطاني كردي تقويم داشت ، اختيار
.بود ايران باستاني
وقتي و ميشد تنبور حقاني مقامهاي از صحبت وقتي نميبرم ياد از نيز را تعصبش و غرور
كردي كهن متون از "سرانجام نامه" نسخ انطباق به خلوت در سالها خليل سيد.بود طريقت بحث
كاويدن و يافتن در شوقي و بود كهن متون به آشنا پرداخت ، يارسان طريقت مقدس كتب از و
موسيقي درباره مكتوب مرجع مهمترين كه او تنبور كتاب.ميشد آشنايان سرمشق كه داشت
كه شد ضبط خليل سيد صداي و ساز با اثر چندين.بود همت و شوق همين حاصل است ، تنبور
حياتش زمان تا آثار ، اين از كدام هيچ بود ، تنبور تكنوازي كه "شكرانه" از غير متاسفانه
شد مخدومهاي پرونده موسيقي ، مركز طبقه هفت كسالتآور بوروكراسي در و نگرفت انتشار مجوز
امكان رفتنش ، هولناك سكوت سكوت ، از برخاسته صدايي همچون دوستي ، همت به كه امروز تا
روزها همين شايد خليل سيد صداي و ساز با سرمستان آيين و (ع)علي ثناي.است يافته انتشار
.بيايد بازار به
ساز اين نوازندگان از بسياري كه داشت خود به منحصر شيوهاي تنبور نواختن در عالينژاد
توجه قابل نيز او نوازي تار سه تنبور بر علاوه اما.ميشوند محسوب شيوه اين مقلد امروزه
يادآور سازش همچون نيز خليل سيد منش.ميآورد ياد به را فروتن استاد ساز و بود شنيدني و
.بود ايران موسيقي قديم استادان منش و بينش
كه بود ننشسته ثمر به توان قدر به هنرياش زندگي و بود نشكفته وجودش گل هنوز سيد اما
.جست بيرون وجودش از حيات نبض و نشست خاك به ناجوانمردانه طور اين
آن بودهاند ، معرفتي كانون كه آدمهايي رفتن با بداني كه ميشود افزون وقتي دريغ و درد
.ميپيوندد رفته ياد از اعصار به نيز معرفت و صفا
:آبان 80 27
تلكس خطوط بر كه اخباري همه چون هم و بود سرد هم خبر دارد سختي سرماي سوئد ميگويند
و گذشت كنارش از ميشد كه گونه آن داشت ، صريح معاني و كوتاه جملههاي ميبندد ، نقش
موسيقي نامي محقق و تنبور سبك صاحب نوازنده ، عالينژاد ، خليل سيد":نكرد باورش
".رسيد قتل به سوئد كشور در نامعلومي دلايل به كرمانشاهان ،
طول روز كشيدند17000 آتش به را بيجانش جسم و خانه و بودند كرده مثله را عزيزش تن
ايران به را او سوخته جنازه انتقال اجازه بينتيجه ، تحقيقات اتمام با سوئد پليس تا كشيد
سيد وحدت ، تالار جلوي از ماه آذر روز 13.كند صادر - رمضان شب 19 با همزمان نادانسته ، -
درويشي ، رضا.نميشناختيم روز آن تا كه ديديم دوستداراني دوشهاي بر را بيجان خليل
زندگي كه آوردم ياد به گفتند ، سخن سيد درباره مراسم آن در ديگران و حياتي امير درويش
.ميشود آغاز مرگشان با بزرگان
آذرماه سرانجام 14
خانوادگي مدفن در و صحنه كهنه قبرستان در را خليل سيد مولايش ، شهادت با همزمان
نتوانستم امروز تا ديگر ، بسياري همچون من ، چند هر.سپردند خاك به ابد ، براي عالينژاد
...نميتوانم و كنم باور را تلكس بيقرار خطوط بر يخزده خبر آن
.باد گرامي يادش و شاد روحش
مخاطب تا اثر ميان برزخي
جعفري جلالي بهنام آثار بهانه به
شاهرخينژاد محمدرضا
مهمي نكته بيننده ، بر اثر تاثيرگذاري نوعي به يا هنري ، اثر از مخاطب احساس يا درك مسئله
فيلسوفان تا گرفته افلاطون از است ، بوده گفتوگو و بحث مورد هنر فلسفه در همواره كه است
.معاصر
- نيست من حد در كه چرا - كنم اضافه نكتهاي بزرگان اين سخن به ندارم قصد نوشتار اين در
كه آنچه اما - نيست روزنامه خواننده حوصله در كه - بپردازم آنها نظريات تشريح به يا
در كه بود جملهاي ايران ، نقاشي كنوني فضاي در ويژه به شود ، اشاره نكته اين به شد باعث
با نتوانستم من":بود شده نوشته بينندهاي توسط جعفري جلالي بهنام نمايشگاه يادبود دفتر
"...بردم لذت ولي كنم برقرار ارتباطي شما كارهاي
ارتباط عدم اين من عقيده به كه شود روشن نكته اين بحث ، به ورود از قبل است بهتر
هنري اثر خالق واقع در و هنرمند طرف از اول.گيرد قرار بررسي مورد منظر دو از ميتواند
.متن مفسر واقع در و مخاطب ديدگاه از دوم و
اينجا درداراست دوم نكته با مشترك نكاتي گرچه.ميطلبد جدا نوشتاري نخست مورد بررسي
رابطهاي هنرمند توانايي عدم ارتباط ، عدم اين در كه ميشود اشاره نكته اين به فقط
يا "سوپرهماتيسم" ژانر در نوعي به كه جلالي كارهاي در اما و.دارد مستقيم
فرم فقطنميخورد چشم به توانايي عدم اين ميگيرند قرار ديگر ، تعبيري به "مينيماليسم"
سردرگمي با را ، حرفهاي مخاطب حتي و را ، بيننده كه است آثار روايي مضمون و كارها ارائه
ارتباط مستقيم صورت به هنر با كه هستند كساني حرفهاي مخاطب از منظور).ميكند مواجه
در چه و افتتاحيهها در چه.دارند حضور هنري محافل تمامي در واقع در و دارند
نظر از درآمده نمايش به كارهاي كه نيست اين بر قصد شد ، اشاره كه طور همان (اختتاميهها
بيان براي هنرمند چرا كه است لازم سوال اين ذكر گرچه.شود تفسير فرمشناختي و محتوايي
كارهاي به فرميك ، لحاظ از حداقل كه ، آثاري است؟ برگزيده را بياني فرم اين خويش ذهنيت
سوپره نقاش) "مالويچ" حتي يا است نزديك (آمريكايي مينيماليست نقاش) "استلا فرانك"
ارتباط عدم وجود با بردن "لذت".شد نقل مخاطب زبان از كه جملهاي به برگرديم.(ماتيستي
ديويد.است گرفته قرار انديشه بزرگان توجه مورد بارها و بارها لذت كلمه است؟ ممكن چگونه
رنج و مصيبت آيا ميبرند؟ لذت تراژدي از مردم چرا كه ميكند مطرح را سوال اين هيوم
كه ميكند اشاره نكته اين به ارسطو دنبال به هيوم سپس شود؟ لذت موجب ميتواند كشيدن
همواره واقعيت ، با فاصله دليل به تقليد و است بيرون دنياي در كنشهايي تقليد تراژدي
است10 پذيرفتني و تحمل قابل
به باشد؟ ميتواند لذتي چگونه است ، برده جلالي كارهاي از خاص مخاطب اين كه لذتي اما
متن از خويش به متعلق تفسيري است توانسته شخص اين آيا.متن مفسر شد ، اشاره نكتهاي
اما !باشد؟ شده نوشته عريضه نبودن خالي براي "بردم لذت اما" جمله هم شايد باشد؟ داشته
در و نكرده برقرار ارتباط ديده ، را كارها شخصي كه ميگذاريم اين بر را فرض صورت هر در
ياد مخاطب بر هنر تاثير از دقت با جمهوري دهم كتاب در افلاطون.است برده لذت نهايت
زيبايي ارسطو اما ميبرد20 لذت هنر از "روح فرومايه جزء" چگونه كه ميدهد شرح و ميكند
كار با است نتوانسته ما فرضي مخاطب شايد.ميدانست روح برانگيختن و دادن تكان را هنر
.است برده "لذت" كار از علت همين به و باشد شده برانگيخته روحاش ولي كند برقرار ارتباطي
انديشههاي عمق به تعقل كمترين با و وقت اسرع در ميخواهد هميشه ايران در متن مفسر
دليلي را اثر در موجود انديشه نكردن كشف و ارتباط عدم نميتوانببرد پي كار در موجود
سوءاستفاده مورد راحتي به ميتواند جمله اين گرچه)دانست هنري اثر ناكارآيي براي
ايران امروز هنري جامعه در مخاطب(.گيرد قرار هنري ، تكنسين بگوييم بهتر يا و هنرمند
متني خواننده مانند واقع در و ببرد پي هنرمند ذهنيت به هنري اثر پس در ميخواهد هميشه
روحي كه نميكند توجه نكته اين به هرگز امايابد دست هنرمند روح پنهان زواياي تمامي به
يكسره و ميكند فراموش را خود.ميپردازد تعمق به و است ايستاده اثر مقابل در مجرد
.طوطيوار و مستقيم كاملا هم آن يابد ، دسترسي هنرمند به ميخواهد
در هميشه آنها كه چرا.ميخورد چشم به بيشتر حرفهاي مخاطبان بين در معضل اين
با متخصص يك مانند ميتوانند كه ميرسند نتيجه اين به كمكم و دارند حضور نمايشگاهها
با مكانيك يك برخورد مانند بلكه معنايي ، دريافت شكل به نه هم آن.كنند برخورد آثار
نگاهي آنها به كنند ، جدا يكديگر از را اثر اجزاي تمام ميخواهند.اتومبيل موتور
!چه كه يعني" جمله با و بريزند دور را آن راحتي به نيامد خوش مذاقشان به اگر و بياندازند
اگر كه افرادي.ميشود ديده وضوح به هنر دانشجويان بين در معضل اين.كنند ترك را محل "
!ميدادند خويش استاد دست به آچار فقط سال چند حداقل بايد بشوند هم مكانيك بود قرار
شايد كه ميگردد مسائلي دنبال به و ميكند فراموش را خودش هميشه مخاطب است مسلم آنچه
فرهنگي شعور و سواد سطح از بايد نيز هنري مخاطب كه نكنيم فراموشندارند وجود هرگز
آنكه شرط به بگذارند تاثير تحت را بيننده روح ميتوانند اثرش و هنرمند.باشد برخوردار
.باشد آمده نمايشگاه به جسم همراه شدن بيدار روح
:پينوشت
مركز نشر احمدي ، بابك زيبايي ، و حقيقت - 1
همان - 2
كاريكاتور قلعه كليددار
كريمزاده حسن
سيرل (فوردام ويليام) رونالد
Ronald (William Fordham) Searle
.انگلستان / كمبريج شهر متولد 1920 ، سيرل ، رونالد _ 1
صورت به تحصيل دوران در.رفت كمبريج هنري مدرسه به دوستان و خانواده تشويق با _ 2
شروع نقطه را سال 1941 ميتوان اما كرد ، همكاري "نيوز ديلي كمبريج" نشريه با آماتور
.كرد ذكر "ليليپوت" نشريه در او حرفهاي فعاليت
در و شد انگليس سلطنتي ارتش وارد داوطلب سرباز بهعنوان او كه بود دوران همين در باز
سال هفت مدت به و درآمد ، ژاپني نيروهاي اسارت به كه نكشيد طولي.كرد شركت دوم جهاني جنگ
همچون او كه نشد سبب وضعيت اين.شد حبس برمه زندانهاي دهشتناكترين از يكي در
با _ خود بذلهگويي روحيه بر تكيه با جوان سيرل بلكه رود ، فرو خود در ديگر زندانيهاي
خوراك زندانبانان فيگورهاي و زندانيان چهرههاي ;داد ادامه را طراحي كار _ امكانات اندك
تحمل روش" بهعنوان طرحها اين از بعدها خودش ، .بودند او روزانه اسكيسهاي براي خوبي
.ميبرد نام "سختيها
"ليليپوت" نشريه سردبير كمك به را اسارتش دوران پراكنده طرحهاي وطن ، به بازگشت از پس
.كرد جلب خود به را صاحبنظران توجه كه كرد منتشر و گذاشت نمايش به "طرح چهل" عنوان تحت ،
برپايي كتاب ، انتشار زمينههاي در فعاليت به خود كشور در سال پانزده مدت به سيرل
جهان بزرگان فهرست در را خود نام توانست خوبي به و پرداخت نشريات براي طراحي و نمايشگاه
،"تايمز نيويورك" ،"گرافيس" ،"فورچون" ;جمله از بسياري نشريات پس آن از.كند ثبت
موفق كارنامه با ساله ، رونالد 41!شدند او با همكاري به مفتخر "لايف" و "هاليدي"
بنام طراحان آثار روي را وسيعي تحقيقات و گفت ترك فرانسه مقصد به را انگلستان هنرياش ،
سرانجام اما داشت ، سفرهايي نيز ديگر كشورهاي به فرانسه ، بر علاوه او.كرد آغاز آنجا
از پس بود علاقهمند سيرل.برگزيد خود جديد دوره فعاليت پايگاه عنوان به را پاريس
خود اين و نمايد ، ثبت تصويري سفرنامههاي صورت به را خود خاطرات سفر ، هر از بازگشت
را مصوري سفرنامههاي او ، از تقليد به ديگر ، طراحان بعدها كه بود جذاب و بكر ايدهاي
اوليه تمايل درباره _ انگليسي پرتوان و شگفتانگيز كاريكاتوريست _ سيرل.كردند منتشر
ميآمد نظرم به كه بود زماني كاريكاتور با آشناييام زمينه":ميگويد هنر اين به خود
"!هستند غيرعادي اطرافم مسائل از بسياري
ريزترين بنابراين ;ميكند دنبال زندگي پنهان جنبههاي نمايش براي را كاريكاتور او _ 3
پي در كوبندهاش و هتاك بيان با سيرل.نميمانند دور او تيزبين نگاه از بشري مسائل
انساننمايي حيوانهاي نثار را خود اعتراض او اصل ، در.انسانهاست واقعي دنياي افشاي
.نميكنند دريغ جنايتي هيچ از نفسانيشان خواهشهاي به نيل براي كه ميكند
او طرحهاي.هستند خود دوران عيني تجسم _ آزمند و حريص چهرههايي با _ سيرل مخلوقات
رفع پي در كه تاكسي ، راننده و سوپور از ;ميگيرد بر در را اجتماعياش طبقات تمامي
كردن خارج مشغول كه ثروتمند ، و سياستمدار تا گرفته خويشند ، انساني نيازهاي نخستين
زندگي دقايق در ;رونالد ديگر ، بيان به !هستند خود سرمستي و سرخوشي از ناشي آروقهاي
و موقر سيرل ، ديالوگميكند ثبت و ضبط را آنها زيرك خبرنگاري همچون و دارد حضور مردم
گفتههاي صداقت و درستي به كه نميدانيمش ، دروغگو تنها نه علت همين به ;است ظريف
كاراكترها از يكي قالب در را سيرل شخصيت ;او از طرحي در.ميآوريم ايمان تصويرياش
سر از خندهاي با و قطور ، كتابهاي از سكويي روي بر ايستاده _ ما به پشت _ كه ميبينيم
_ متعجب و هراسان _ روبهرويش كه مردمي انبوه براي و كرده عريان را بدنش ;آگاهي
توي هزار در كه را آنها واقعي ذات ميخواهد گويي !ميگذارد نمايش به ايستادهاند
.دهد نشان ساختهاند پنهان فاخر و گرانقيمت البسههاي
كه همانقدر.است فضاسازي نيز و بعد ، و عمق ايجاد كمنظير استاد واقع به سيرل ، _ 4
.است قائل بالايي ارزش نيز پسزمينهها براي هستند ، مهم برايش اصلي عناصر
ظرافت نهايت در _ ويژه اغراقي با _ را عناصر تكتك خود ، قلم ماهرانه و سيال خطوط با او
ميگذارد كارهايش در مختلف ، ابزار با كه بافتهايي همچنين.ميكشد تصوير به زيبايي و
سر از كه ميكند خلق را پركار آثاري نهايتا و ميبخشد آنها به منحصربهفرد شخصيتي
حين در _ مركب كه ندارد ترسي هيچ رونالد ، .شدهاند ساخته كاريكاتور به عشق و حوصله
شايد !بريزد طرحهايش روي پراكنده قطرههاي صورت به و كرده شره فلزياش قلم از _ طراحي
بهتر هرچه نمايش در را او بلكه نميكنند ، وارد لطمهاي اثرش به تنها نه لكهها همين
.ميكنند ياري خطوط ، در نهفته انرژيهاي
تسخير توان هنرمندي كمتر كه شد مبدل مستحكمي دژ به زمان مرور به سيرل ، كاريكاتورهاي _ 5
به را قلعه درهاي او چند هر چون است ، ظاهري صرفا شود وارد آن به هم اگر دارد ، را آن
ساله سيرل 82 رونالداست داشته نگاه خود نزد را طلايي كليدهاي اما است گشوده همه روي
كاريكاتور طراحي از همچنان و ميكند زندگي فرانسه جنوب در روستايي خانهاي در هماكنون
.ميبرد لذت
هنر حاشيه
سينما در موسيقي كاست تبليغ *
تبليغاتي آنونس با احتمالا فيلم ، ديدن از قبل برويد تهران سينماهاي به روزها اين اگر
جز بهتري راه هيچ خود ، كاست تبليغ براي كه شد خواهيد مواجه موسيقي خوانندههاي از يكي
برگزيده خواننده اين كه روشي.است نكرده پيدا كمتماشاگر و فرسوده سينماهاي در نمايش
خوانندههاي از بسياري البته.ميشود ديده كشور سينماهاي در كه است بار اولين براي است
به تلويزيون و نيستند روبهرو مشكل با تلويزيون در خود كار تبليغ براي پاپ موسيقي
هم كار اين با و ميكند پخش را آنها آثار و كرده دعوت آنها از مختلف مناسبتهاي
اثر تبليغ كه توجيه اين با را آثار اين كپيرايت هم و ميكند پر را خود برنامههاي
در را خواننده اين كاست تبليغ كه كساني است ذكر شايان البته.نميكند پرداخت آنهاست
!ميشوند منصرف آن خريد از احتمالا ديدهاند سينماها
فيشبرداري خاطر به طلبهاي با برخورد *
به مطلبي است كرده تهيه كريم قرآن بينالمللي نمايشگاه از ايسنا كه گزارشي از قسمتي در
كريم ، 1300 قرآن بينالمللي نمايشگاه دهمين دانشجويي بخش در":است شده منتشر شرح اين
مهجور سالهاي از مانده غبار همان با پاياننامهها اين.داشت وجود دانشجويي پاياننامه
آنها ميان در كه بود شده آورده نمايشگاه به دانشگاه كتابخانههاي گوشه در ماندن و
اينكه عليرغم.ميخورد چشم به شيشهاي قفسه يك در قرآن با مرتبط پاياننامه قديميترين
شده نصب دهيد قرار خود جاي در تورق از پس لطفا عبارت پاياننامهها حاوي مسير روي بر
به مواردي در حتيشد برخورد ميكردند فيشبرداري به اقدام كه كساني از برخي با بود
انجام براي صرفا و آمده قم از كه است طلبهاي بود مدعي كه شخصي بين فيزيكي برخورد
با مسئولين.انجاميد بخش اين مسئولين با است كرده فيشبرداري به اقدام شخصي تحقيقات
اينترنتي ، سايت در استفاده دليل به او يادداشتهاي گرفتن و نمايشگاه حراست به او سپردن
".دادند فيصله را غائله موقتا باره ، چندين تذكر عليرغم
معاصر هنرهاي موزه دوسالانههاي *
دليل به موزه اين شد اين بر قرار گرفت معاصر هنرهاي موزه گذشته سال كه تصميمي براساس
دلايل به گويا.نباشد دوسالانه نمايشگاههاي برگزاري محل پس اين از خود ، خاص جايگاه
صادقي حبيبالله.است مستثني قاعده اين از اسلام ، جهان نقاشي دوسالانه دومين سياسي ،
موزه مثل موزهاي انقلاب از بعد است گفته اخير هفته مطبوعاتي جلسه در همايشها دبير
از اواست نشده متاسفانه كه ميشد ايجاد بايد دوسالانهها برگزاري براي معاصر هنرهاي
.است خواسته كمك مسئله اين حل براي ديگر سازمانهاي
|