متعادل هاي پاسخ و پشتيباني
آفريني پرسش
متعادل هاي پاسخ و پشتيباني
تعادل درباره بحثي
پاسخهاي چارچوب و مرز و حد قانون ، .است قانون مردم ، حمايتهاي به حكومت پاسخ مبناي
ميكند مشخص حكومت براي را لازم
مقابل در دولت.ميبندند پيمان امنيت و عدالت سر بر خود ملتهاي با دولتها معمولا
و سوالات به شايسته و مناسب پاسخنمايد عهد به وفاي بايد ملت اعتماد و وفاداري
دارد ، موقعي كاري هر كه آنجا از.است اجتماعي تعادل وجوه اصولو از يكي مردم حمايتهاي
و مفيد و موثر صورت اين غير در شود انجام خودش موقع در بايد ملت پشتيباني به حكومت پاسخ
مهمترين منصفانه ، شيوههاي اتخاذ و كارآيي.بود نخواهد ملي امنيت و منافع راستاي در
مردم حمايتهاي بين تعادل چنانچه.است خويش ملت وفاداري و حمايتها به حكومت سوي از پاسخ
.شد خواهد نگراني و بحران و تعادل عدم دچار جامعه باشد نداشته وجود حكومت پاسخهاي و
.دارد جامعه شده انباشته و معوقه مطالبات اندازه به بستگي بحران و تعادل عدم ميزان
به پاسخگويي براي مناسبي روشهاي كاذب ، اميدواري ايجاد و نامها با بازي است بديهي
با كردن بازي نوعي صرفا و شد نخواهد موثري نتيجه به منتج زيرا نيست معوقه مطالبات
آن به بايد ملت و دولت تعاملات مورد در كه مهمي نكتهميشود قلمداد ملي منافع و سياست
و تضمين تامين ، مدني كارهاي و ساز توسط بايد اساسا امنيت و عدالت كه است اين كرد توجه
و ساختاري عقايد به است متكي درنهايت جامعه هر در امنيت و عدالت سرنوشت.يابد توسعه
نميتوان هستند زودگذري پديدههاي كه دولتها از ترتيب بدين جامعه ، آن مدني راهكارهاي
اهميت بر و شده كاسته دولتها اهميت از كه حاضر شرايط در بهويژه داشت زيادي توقع
جامعه اساس اين برميشود بيشتري تكيه و تاكيد مدني و نهادهايغيردولتي و سازمانها
خود تعيينكننده و اجتنابناپذير نقش و دهد قرار مناسب پاسخدهي كانال در را حكومت بايد
به موقع به و صحيح پاسخ انتظار حال ، اين با.نمايد ايفا خوبي به دولت جهتگيريهاي در را
درخواست اين و است خودش حد در دولت از منطقي انتظار يك معني به ملت حمايتهاي و سوالات
كمك متعادل پاسخ و پشتيباني رابطه جامعتر تبيين به زير علي گزارههاي.نيست گزافي
:ميكنند
.ميكند كسب دولت و جامعه بين آزادانه ارتباط از را خود قدرت متعادل ، اجتماعي نظام يك
وجود تعادل تصميمات ، و تقاضاها بين ميدهد امكان كه پاسخگوست سازوكار يك شامل امر اين
كمك و تعادل اين براي ضمانتي ارتباطات ، باز ماهيت و نظام در گسترده مشاركت.باشد داشته
.است نظام مشروعيت به
بيشتر اطلاعات اين.است آن عملكرد مورد در كافي اطلاعات داشتن مستلزم حكومت از حمايت
.است تحصيل قابل متعادل مدني نهادهاي طريق از
اجتماعي و رواني فيزيكي ، رفاه از استاندارد وضعيت يك شامل جامعه تعادل و سلامت تامين
.كند ارائه جامعه حمايتهاي قبال در ميبايست دولت كه است پاسخي مهمترين
و علل به نسبت علمي و عميق آگاهي مبناي بر و محور پژوهش ترجيحا بايد حكومت پاسخهاي
.باشد حاكم قدرت از جامعه پشتيبانيهاي ثغور و حدود
پاسخ نتواند دلايلي به بنا حكومت كه هنگامي دارد ، وجود مشكلاتي هميشه كه اين فرض با
چنين در.كند عذرخواهي ملت از كه داد حق آن به بايد بدهد مردم حمايتهاي به مناسبي
.كند عذرخواهي مردم از كه است حكومت مسلم حق اين شرايطي
است ، دولت موقع به و مناسب پاسخهاي و جامعه حمايتهاي ميان توازن برآيند انساني امنيت
براي مناسبي ملاك تعادل.ميشود ديده آن در تفريط و افراط ميزان كمترين طبعا كه پاسخي
.است انساني امنيت ارزيابي
است لازم كند عمل موفق جامعه ، مسائل و حمايتها به مناسب پاسخدهي در بخواهد اگر حكومت
كسري جبران به عمل ابتكار با و كند هماهنگ و سازگار جديد مقتضيات و نيازها با را خود كه
و شرايط فرصتها ، .بپردازد پيرامون پيشرفته جهان به نسبت توسعه و تحقيق يادگيري ، موازنه
.ميرسند مطلوب فنآوري و پژوهشي آموزشي ، نتايج به آسانتر گوناگون يادگيري تجارب
ميان هماهنگي حاصل متعادل و موزون اجتماعي حقوق و اجتماعي مقررات اجتماعي ، سازمان
.است دولت مناسب پاسخهاي و ملت پشتيباني
اجتماعي اعتماد براي راسخي عزم حكومت ، پاسخهاي و جامعه پشتيباني بين تعادل شرايط در
عقل و ذهن از حراست به راسخ عزم اين.ميشود فراهم نامناسب محيط در استقامت و اتحاد و
.ميپردازد (كوتهبينانه ابتلائات)..و نژادي و قومي خانوادگي ، تعصبات مقابل در جمعي
و متانت مبين سياسي روانشناسي منظر از ملي اعتماد به دولت موقع به و مناسب پاسخ
و تغيير ديگران ، با هماهنگ ارتباط قابليت شامل پاسخ اين.است سياستمداران رواني سلامت
است بديهي.ميباشد منطقي طرز به تضادها و تفاوتها مديريت و اجتماعي و فردي محيط اصلاح
.بود خواهد رواني امنيت موجود رواني سلامت
پاسخهاي چارچوب و مرز و حد قانون ، .است قانون مردم ، حمايتهاي به حكومت پاسخ مبناي
.ميكند مشخص حكومت براي را لازم
اجتماع و فرد به مربوط مقررات دولت ، پاسخهاي و مردم حمايتهاي ميان موازنه شرايط در
تواناييهاي و استعدادها تا ميدهد را فرصت بيشترين فرد به كه ميشود هماهنگ گونهاي به
خدمت در آزادانه را خود يافته تكامل استعدادهاي باشد قادر و بخشد تكامل را خود بالقوه
.دهد قرار اجتماع
نااميد و خسته نگران ، را خود مردم ندارد حق حكومتي هيچ كه پذيرفت را اصل اين بايد
به اجتماعي تعادل درآيد آيين و رسم يك صورت به اجتماعي شرائين تصلب كه صورتي در.كنند
جامعه درازمدت در مردم حمايتهاي به مناسب پاسخدهي در حكومت ناتواني.ميشود مخدوش شدت
و آزادي و استقلال رهگذر ، اين از و داد خواهد سوق ناامني و نوميدي و ياس سوي به را
.گرفت خواهد قرار جدي آسيبهاي و مخاطرات معرض در ملي امنيت
پاسخ گونه هر.باشد واحد و هماهنگ منسجم ، صريح ، بايد مردم حمايت قبال در حكومت پاسخ
.كاست خواهد شدت به حكومت مشروعيت و نفوذ مبهماز
حقوق بين واقع در ميدهد مردم حمايتهاي به روشني و واضح پاسخهاي دولت كه زماني
.ميسازد برقرار توازن عمومي نظم و افراد
نتيجه
مناسبي شكل به حكومت پاسخهاي و ملت پشتيباني كه ميشود برقرار هنگامي اجتماعي تعادل
و مشاركت هنگام در كه فعاليتي ميزان كند مي جامعهاحساس.بگيرند قرار يكديگر كنار در
بايد.ميسازد نزديك (توسعه)هدفش به را او چقدر ميدهد انجام سياسي سازمان از حمايت
شبه كاربرد از بايد دولت.ميطلبد روشن و واضح پاسخ واضح ، حمايت كه داشت توجه
از و گمراهكننده پاسخها ، گونه اين زيرا. كند خودداري (نامعين و مبهم پاسخهاي)پاسخها
.ميكند ضايع را ملي منابع و فرصتها ضرورتها ، و است بيفايده عمومي ، منافع جنبه
و اعتبار افزايش سبب و اعتدالآميز رفتار مصاديق از متعادل و واضح پاسخهاي متقابلا
توازن برآيند ،"اعتمادسازي" منطقي ، صورت به.بود خواهد كشور و سياسي نظام مشروعيت
نوسانات ميبايست توازن اين ارتقاء و حفظ براي.است شفاف و روشن پاسخ پشتيبانيو
و تحقيق مورد دقيق و معتبر نظرسنجي موسسات سوي از معيني زماني فواصل در ملي اعتماد
.گيرد ارزيابيقرار
توكلي حميد
آفريني پرسش
بخش واپسين _ يقين هاي چشمه سر
(پارادوكسها) باطلنماها
معتقديم بدان ما آنچه با كه ميرسد اثبات به چيزي ظاهرا استدلالي در اوقات گاهي
دو اينجا در.مينامند (پارادوكس) باطلنما را استدلالي چنين.دارد مغايرت كاملا
.ميكنيم ذكر را پارادوكس
پايان خط تا شروع خط يك از جهان متر دو 100 قهرمان كه كنيد فرض:زنون پارادوكس
راه ازآن نيمي بايد برسد خط آخر به بتواند كه آن از پيش او.باشد دويدن حال در مسابقه
پيش و كند طي را راه چهارم يك بايد برسد راه نيمه به بتواند كه آن از پيش و بپيمايد را
هشتم ، يك از پيش و برسد راه هشتم يك به بايد بپيمايد را چهارمراه يك بتواند آنكه از
بايد بدود را متر كوتاه 100 مسافت كه اين براي قهرمان اين.قياس همين بر و شانزدهم يك
زماني به زياد بينهايت كارهاي دادن انجام اما.دهد انجام را زيادي بينهايت كارهاي
هرگز او ميدهند ، نشان را امر خلاف ظواهر كه آن با اين بنابر.دارد نياز زياد بينهايت
.رسيد نخواهد پايان خط به
آينده هفته كه است قرار":ميگويد كلاسش شاگردان به منطق معلم:غافلگيري امتحان
خواهد روزي در يعني.باشد غافلگيري صورت به امتحان اين كه است قرار اما.بدهيد امتحان
موقعي چه كه ميپرسند خود از و نگرانند كلاس شاگردان همه ".نداريد را انتظارش كه بود
است قرار چون امتحان ، اين":ميگويد باهوش شاگرد يك اما.شود برگزار امتحان است قرار
چون شود ، برگزار [هفتگي كار روز آخرين يعني] جمعه روز نيست ممكن پس باشد ، كننده غافلگير
[هفته آخر به] روز يك فقط كه ميفهميم ما باشد نبوده كار در امتحاني روز آن از قبل اگر
چهارشنبه رسيدن با كه اين براي باشد ، نميتواند هم پنجشنبه اين ، بنابر.است مانده باقي
اين و باشد پنجشنبه روز بايد پس باشد جمعه روز نميتواند امتحان چون كه ميشويم متوجه
روز نه و باشد چهارشنبه روز نميتواند امتحان دليل همين به درست.نيست غافلگيري كه هم
".نيست كار در غافلگيرانهاي امتحان هيچ باشد ، تخت خيالتان پس.دوشنبه روز نه و سهشنبه
قهرمان.است كاذب نتيجه كه معتقدند متفقالقول همگان فوق پارادوكس دو هر مورد در
غافلگير امتحان ميتواند معلم ;بپيمايد محدود بسيار زماني در را متر ميتواند 100 جهان
خطاي كه شد نخواهد متوجه هركس باشد ، شده تنظيم خوب پارادوكسي اگر اما.بگيرد كنندهاي
بسيار واكنشهاي مردم زيرا هستند ، خوبي پارادوكسهاي اينها.است كجا در استدلال
.ميدهند نشان برابرشان در متفاوتي
عام شعور يا متعارف درك با كه انگاشت استدلالهايي منزله به ميتوان را پارادوكسها
تضاد در آن با پارادوكس هر كه كنيد پيدا متعارف شعور بر مبتني اعتقاد يك.دارند منافات
.باشد آن مغاير پارادوكس هر كه بيابيد ادراك قبول مورد اعتقاد يك و باشد
بپذيريد را نتيجه صحت كه نباشيد مايل اگر.است پيشفرض چندين متضمن پارادوكسي هر
آسانتر زير مقدمههاي از يك كدام از.مخالفيد مقدمهها از يكي با كه بدانيد بايد
كرد؟ صرفنظر ميتوان
:زنون پارادوكس براي
.بپيمايد را راه آن از نيمي بايد برسد خط آخر به بتواند كه آن از پيش دونده (آ)
ناگزير برسد ، خط آخر به كه آن براي ،N هر مورد در دونده ، يعني).قياس همين بر و (ب)
(.بپيمايد را راه از N دوم يك كه بود خواهد
.دارد نياز زياد بينهايت زماني به زياد بينهايت كارهاي دادن انجام (پ)
:غافلگيري امتحان براي
.بود خواهد جمعه روز در كه ميدانيم نباشد كار در امتحاني پنجشنبه تا اگر (آ)
.بود خواهد پنجشنبه روز كه ميدانيم نباشد كار در امتحاني چهارشنبه تا اگر (ب)
ميدانيم شود برگزار جمعه يا پنجشنبه روزهاي در است قرار امتحان كه بدانيم اگر (پ)
.شد خواهد برگزار پنجشنبه روز كه
روز آن در امتحان پس برگزارشود معيني روز در است قرار امتحان كه بدانيم اگر (ت)
.باشد غافلگيركننده نميتواند ديگر
پرسش تبديل
نقشي بايد خرد آيا كه ميپردازند مجادله به نكته اين سر بر عادت ، بنابر فيلسوفان ،
است توخالي پرسش يك پرسشي چنين كه اين دريافتن كند؟ ايفا اعتقاداتمان تشكيل در عمده
مشتركي زمينه اوقات ، مرجعيتبيشتر به توسل كه ديديم آغاز در.نيست دشواري كار اكنون
در مردم ، اما.بيابند توافق براي راهي زمينه آن از ميتوانند مردم كه ميآورد فراهم
استفاده استدلالشانهم نيروهاي از كه داشت خواهند نياز مشترك ، زمينه يك از كردن حركت
زمينه با پيوند حلقه حفظ در هم و سازند متقاعد معتقدند آنچه به را يكديگر هم تا كنند
ارزيابي و يافتن به نياز همچنين و بكوشند ميسازد امكانپذير را استدلال كه مشتركي
بودن صادق براي بهتري بخت اعتقاد كدامين كه كنند تعيين تا داشت خواهند تازهاي شواهد
به خردورزي نيروي از بخشهايي شواهد ارزيابي نيروي هم و استدلال نيروي هم اما.دارد
انديشيدن نيروي يعني -است پيوندي سست توانايي آن جزء نيرو دو هر اينميآيند شمار
.درميآورد يگانه و خاص موجوداتي صورت به را انسانها كه -مستقل
دارند مقدمههايي به نياز استدلالها.باشد ساز كار نميتواند نيز بهتنهايي خرد اما
است اعتباري صاحب مرجع مقدمهها سرچشمههاي از يكي.سربرآورند جايي از بايد مقدمهها و
منظور به استدلال كه كساني قبول مورد هم و باشد استدلالكننده شخص قبول مورد هم كه
سرچشمه.ميآيد فراهم ما حواس طريق از كه است شواهدي ديگر سرچشمه.است آنان كردن متقاعد
شد نخواهد رهنمون حقيقت به را شما ناب ، هوش.است نياز مورد خرد وراي چيزي باشد ، هرچه
.اندازيد كار به آن مورد در را هوشتان كه باشيد داشته اختيار در چيزي كه آن مگر
تقريبا اما.حيرانند سخت رياضيات در موجود برهانهاي ماهيت درباره هنوز فيلسوفان
ميانجامد جهان درباره شناخت به كه استدلالهايي اكثر كه معتقدند معاصر فيلسوفان همه
كه پرسشي پس.برآورند سر ناب تفكر از غير جايي از بايد كه دارند مقدمههايي به نياز
تا كرد تلفيق هم با را شواهد و مرجعيت خرد ، ميتوان چگونه"كه است اين سازيم مطرح بايد
مرجع بيكمك تنهايي ، به شواهد و خرد اوقات گاهي شايد) "يافت؟ دست اعتمادي قابل شناخت به
بنبست نگران كه فيلسوفاني براي امر اين.برآيند مهم اين عهده از بتوانند صلاحيت ، صاحب
فيلسوف بسان انديشيدن حكم در نحو اين به پرسش كردن مطرح (است خاطر آرامش مايه اعتقادند
موجب بتنهايي بتواند ، كه آدمي ، استعداد يگانه را خرد كه است جديدي
.، نميانگارد شود شناخت
فريبرزمجيدي:مترجم- مورتون آدام:نويسنده
|