كاغذي اسطوره
بيستم قرن ماركوپولوي
بسته باز چشمان
دريا به رو پلكاني
كاغذي اسطوره
ميكند زنده را تنتن اسپيلبرگ
تنتن است ، من شبيه بينالمللي عرصه در كه كسي تنها شايد":آزرم محسن هنر ، و ادب گروه
حرفها اين ".نميترسانند را ما بزرگ قدرتهاي كه هستيم كوچكي آدمهاي او و من.باشد
كوشيد سالها طول در كه قدرتمندي "دوگل" ژنرال است ، آورده زبان به "دوگل شارل" را
تامل قابل جنبه دو از شايد حرفها ، اين.بگذارد تماشا به ذرهذره را قدرتاش نشانههاي
در او كه ميدانند لابد ميدانند ، را فرانسه تاريخ و ميشناسند را دوگل كه آنها:باشند
آندره" كتابهاي است كافي.است بوده محبوبي رئيس چه روزگار ، آن از پس حتي و خودش دوران
.بخوانند را صفحهاي اتفاق سر از و كنند باز را كابينه در دوگل همكار و دوست "مالرو
نسبت هم ديگران كه داشت دوست و داشت دوست ميشد كه جايي تا را ديگران بود ، محبوب دوگل
خود محبوبيت درجه از كه ميآورد زبان به آدمي را شباهت اين بنابراين ، .باشند چنين او به
است ، جالب شدت به هم او حرف دوم جنبه.دارند دوستاش اندازه چه تا كه ميداند و دارد خبر
موفقيت رمز هم اين و نميترسانند را او بزرگ قدرتهاي كه ميگويد فرانسه جمهور رئيس
"والتديزني" كه سالهايي در ميزد حدس كسي چه."تنتن" ماندگاري راز هم و بود دوگل
ميبرد سينما پرده روي را تازهاي ايدههاي داشت و بود كمپانياش راهاندازي سرگرم فقيد
از جذابتر ظاهري لحاظ به كه آدمهايي شود؟ جلب كاغذ روي آدمهايي به آدمها توجه
به دست و ميگذاشت فراتر شخصياش محدوده از را پا كه كنجكاو پسري:نبودند سخنگو موشهاي
همين ميگرفتيم فرا او از بايد كه درسهايي از يكي پس.بداند بيشتر تا ميزد كاري هر
!كن پيدا و بگرد:بود
دنيا گوشه چهار هدف
همين هم ديگران"هرژه" كنند صدايش همه داشت دوست اما "رمي ژرژ" بود ، "ژرژ" اسماش
داشته ميتوانست كسي هر كه بود معمولي نامهاي آن از يكي "رمي ژرژ".ميكردند را كار
.باشد ديگر آدمهاي شبيه نبود قرار كه اسمي.بود جادو يك شبيه چيزي "هرژه" در اما باشد ،
متولد "هرژه".بماند و بيايد او ساخته بر شخصيت كنار در ابد تا بود قرار كه خاص اسمي
بود بلژيك پايتخت بروكسل شهر از بخشي كه اتربيك منطقه در سال 1907 مه ، ماه دوم و بيست
ول را مدرسه آن بعد مدتي اما شد ، "بونيفاس سنت" مدرسه راهي سالگي سيزده در.آمد دنيا به
شد ، پيشاهنگي نيروي عضو بعد سال يك.نميخورد او درد به مدرسهاي چنان كه ديدكرد
خوبي چيز كنجكاوي فهميد همانجا از و دادند او به را "كنجكاو روباه" لقب كه بود همانجا
.كرد چاپ همانجا را طرحهايش اولين هم او و داشت پيشاهنگها خاص روزنامهاي بلژيك.است
در او بعدها كه بود چيزهايي همه خلاصه اسم همين و "بيستم قرن" بود روزنامه اسم
با كه "توتور" نام به آفريد را شخصيتي روزنامه اين در كمكم.آفريد مصورش داستانهاي
همان بود ، او خود توتورميكرد كنجكاوي زيادي و بود خاصي آدم داشت ، تفاوت اندكي ديگران
عين در توتورواميداشت حيرت به را همه و ميگشت دست به دست طرحهايش كه كنجكاوي روباه
پاي كه بود وقتها همان از.نرسيده نتيجه به و خام تنتن يك بود ، تنتن همان حال
اول از "Herge".گذاشت را هرژه امضاي ميكشيد توتور از كه داستانهايي پاي طرحهايش ،
نميكرد فكر اين به كسي شايد چه؟ يعني هرژه پرسيدند همه R.G.:ميآمد او فاميل و اسم
بود ، همين هم حق و ديگران با متفاوت باشد ، ديگري آدم است قرار اينها از بعد رمي ژرژ كه
بايد غيرعادي داستان يك باشد ، داشته عادي نام يك نميتوانست تنتن مثل شخصيتي خالق
"كوچك بيستم قرن" نام به درآمد ديگري مجله سال 1928 در.ميداشت هم غيرعادي نويسندهاي
"ميلو و تنتن" فوريه دهم روز بعد ، سال يك.شد آن سردبير هم او و بود كودكان مال كه
بنگاه از 1934.رسيد چاپ به "شوروي در تنتن ماجراي" آن از بعد سال يك و شدند متولد
سال همان.كند چاپ را تنتن ماجراهاي كه كرد قبول بلژيك تورناي در كاسترمان انتشاراتي
زندگي "چن".چيني شاعر و مجسمهساز طراح ، يك شد ، آشنا "چن چونگ چانگ" با هرژه كه بود
تنتن ماجراهاي شروع اين.آمد كارش به سخت كه داد او به درسهايي و كرد ورو زير را هرژه
...بود ميلو و
خورشيد معبد
هنوز كرد ، طراحي سفيد و سياه را آن هرژه.شد چاپ سال 1930 در شوروي در تنتن ماجراي
يكيشان بايد آدمها كه ميساخت قطب دو سفيد و سياه رنگ دو و نبود رنگي طراحيهاي دوره
به كه تنتن نام به است خبرنگاري درباره شوروي در تنتن ماجراهاي.ميكردند انتخاب را
اين.بگيرد صورت بلژيك عليه بوده قرار كه بردارد توطئهاي از پرده تا ميرود شوروي
.بماند هست كه هماني گذاشت نكرد ، بازسازي هيچگاه هرژه را داستان اولين
اين با بود ، شوروي در تنتن ادامه نوعي به داستان ، .بود "كنگو در تنتن" سال بعد ، سال
تهيه كنگو از گزارشي است قرار كه است معروف و مهم خبرنگار يك ديگر تنتن كه مهم تفاوت
پشتسر را اتفاقها اين همه هم خبرنگار آقاي و ميافتد كنگو در زيادي اتفاقهاي.كند
ميشود موفق بالاخره و ميدهد دستاش كار خبرنگارياش ، روحيه و او كنجكاوي.ميگذارد
كتاب اين هرژه سال 1946شود آمريكا روانه و كند دستگير را الماس قاچاق باند يك اعضاي
بود مهمي آدم ديگر تنتن.شد چاپ سال 1932 در آمريكا در تنتن.كرد چاپ رنگي صورت به را
شود ، طرف شيكاگويي دستههاي و دار با بود قرار هم بار اين و ميكرد مبارزه بديها با كه
را دوگل حرف كه است مواردي همان از يكي اين.آمريكايي تبهكار معروفترين "الكاپون" با
حدي تا كتاب سال 1945 در.نميترسد بزرگ قدرتهاي از كه كوچكي آدم ميكند ، تاييد
چاپ به سال 1934 در كه بود تنتن بعدي داستان "فرعون سيگارهاي"شد اصلاح و بازسازي
باند است "راستاپوپولوس" ميفهميم بعدها و است نامعلوم ما براي هويتاش كه كسي.رسيد
باز ماجرا به جايي از تنتن پاي.ميزند خلافي هر به دست و انداخته راه به قاچاقي
طي او ، شدن ناپديد از پس و ميزند مصر به سري مصرشناس يك به كمك براي كه ميشود
سال يازده.ميدهد نجات هم را مهاراجه يك فرزند و ميكند كشف را قاچاق باند ماجراهايي
تا كشيد طول سال دو.رسيد چاپ به هرژه توسط نيز رنگي نسخه يك كتاب ، اول چاپ از بعد
ژاپنيهايي درباره گلآبي.آمده تنتن سر به چه كه شويم خبردار و برسد چاپ به "گلآبي"
دو مناسبات زدن برهم هدفشان و ميكنند فعاليت چين در "ميتوهيراتو" رهبري به كه است
ردپاي كه شد منتشر گلآبي از نسخهاي دوباره اول ، چاپ از بعد سال ده.است كشور
كشمكشهاي از تنتن بعدي داستان يعني "شكسته گوش"ديد آن در ميشد را چانگچونگچن
.افتاد اتفاق دهه 30 اواسط كه درگيريهايي ميآمد ، بوليوي و پاراگوئه ميان سياسي
از و دارد تعلق جنوبي آمريكاي قديمي قبيله يك به كه باياست آروم مجسمه درباره داستان
.برميگردد جايش سر دوباره مرموز شكلي به بعد كمي و ميرود سرقت به بروكسل موزه
سارقان كه الماسياست سالم فعلي مجسمه اما بوده شكسته اصلي مجسمه گوش ميفهمد تنتن
نسخه سال 1943 در هرژه.رفت فرو دريا اعماق در و نيفتاد دستشان به اما بودند دنبالش
باند يك درباره شد چاپ سال 1938 در اول بار كه "سياه جزيره".كرد منتشر را كتاب رنگي
سياه جزيره.ميكرد مراقبت ساكنانش از جزيره آن در كه بود عظيمالجثهاي گوريل و قاچاق
شد چاپ در 1943 رنگي نسخه.كرد عرضه را آن از نسخه سه هرژه كه بود كتابي تنها احتمالا
هرژه نيست دقيق چندان بريتانيا تصوير ميآورد دليل كه كتاب بريتانيايي ناشر در 1965 و
به شد منتشر سال 1939 در كه "اسرارآميز عصاي".ببرد دست چيزها بعضي در تا كرد وادار را
سويي از داستان شد ، بالكان در كشوري راهي او همراه تنتن كه ميپرداخت دانشمندي ماجراي
عصاي دزديدن با بود قرارحكومت وضعيت زدن برهم درباره سويي از و بود سرقت يك درباره
.بيفتد اتفاق اين ميداد اجازه نبايد تنتن و شود محروم سلطنت از كشور آن پادشاه سلطنتي ،
باز شد عرضه در 1941 كه "طلايي پنجه خرچنگ".رسيد چاپ به نيز كتاب رنگي نسخه در 1945
كه بود داستان همين از.ميپرداخت مخدر مواد قاچاق باند يك با تنتن درگيري به هم
به نيز آن رنگي نسخه اول ، چاپ از بعد سال دو.شد پيدا كلهاش سرو هم "هادوك كاپيتان"
حذف "هادوك" به مربوط صحنههاي بعضي آمريكايي ناشر سفارش به چند هر شد ، فرستاده بازار
.شدند
هرژه ابتدا همان از و رسيد چاپ به "اسرارآميز ستاره" طلايي ، پنجه خرچنگ از بعد سال يك
نواحي در سفري به و بود علمي كمي بار اين داستانكشيد و كرد طراحي رنگي صورت به را آن
.است شده شناخته آن در جديد فلز نوعي كه شود پيدا سنگي شهاب بود قرار.ميپرداخت قطبي
سر كه بود گنجي درباره تنتن ماجراي پرفروشترين شد ، چاپ در 1943 "شاخدار اسب اسرار"
گنج محل رمز تنتن كمك به هادوك كاپيتان.بود گذاشته بهجا نوادگانش براي هادوك فرانسيس
"راكام گنجهاي".كرد كشف بود شده جاسازي "شاخدار اسب" كشتي از نمونه سه در كه را
با همراه هادوك كاپيتان و تنتن و است شاخدار اسب اسرار ادامه تنتن بعدي داستان
داستان همين از.كنند پيدا را گنج تا ميروند اطلس اقيانوس در جزيرهاي به دوپونتها
در گنج ميشود معلوم آخر دست.ميشود تنتن ماجراهاي وارد هم "تورنسل پروفسور" كه است
فاصله در "بلورين هفتگوي".است بوده شده پنهان مولينار يعني هادوك اجدادي قصر زيرزمين
دسترسي و بود دوم جهاني جنگ سالهاي.ميرسيد چاپ به مجلهها در تا 1944 سالهاي 1943
.مشكل چاپ به
توسط برميگردند جنوبي آمريكاي از وقتي كه است علمي نفره هفت گروه يك درباره داستان
.است معروف كاپاك راسكا انتقام به كه ميروند فرو عجيبي خواب به گويها
|
استيك كارتون يك تنتن
همه كه كاغذي شخصيت
داستانهاي از را جذابيتاش
ميگيرد دنبالهدار |
|
ساده چهرهاي صاحب.نداريم خبر سالاش و سن امااز است جوانداستان اصلي آدم:تنتن
!ميلو صاحب و خبرنگار.ماجراجويي شيفته.چندانقدبلند نه و كوتاه موهاي با
رابطه.تيز و بلند گوشهاي با سفيد سگ يك.دوستاو قديميترين.تنتن يارغار:ميلو
.است برانگيز رشك تنتن با او دوستانه
.پرخاشگر و كمتحمل دائمالخمر ، .ناخدا يكبالادهادوك آرچي:هادوك كاپيتان
.ضدالكل دريانوردان انجمن رئيس.هستند هميشهجذاب ميدهد كه دشنامهايي
نام اما هستند برادر احتمالا.خصوصي دوكارآگاه.دوپونط و دوپونت:دوپونتها
.دارد تفاوت دليلي هيچ بدون خانوادگيشان
گيج.پروفسوري ريش يك و تن به پالتويي با لاغر.تورنسلدانشمند تريفون:تورنسل پروفسور
در شنوا كم.نفس به اعتماد با و متعصب بسياربوكسچيني و كاراته به علاقهمند.گنگ و
.شاخي سمعك يك صاحب.ناشنوا واقع
|
|
|
كه "خورشيد معبد"شود مجازات تا ميشود دزديده كه همانهاست از يكي هم تورنسل پروفسور
هادوك و تنتن سفر درباره و شد منتشر سال 1949 در ميآيد حساب به بلورين هفتگوي ادامه
اما ميكنند مرگ به محكوم نيز را آنها اينكاها.بود تورنسل يافتن براي جنوبي آمريكاي به
طلاي سرزمينهاي در تنتن" سال 1950 در.ميبرند در به سالم جان همه تنتن تيزهوشي با
آنجا به تنتن كه خاورميانه در است "خمد" نام به سرزميني درباره داستان.شد چاپ "سياه
تحت را "اذاب كالش اميربن" مولر ، دكتر درمييابد و كجاست نفت شبكه مشكل بفهمد تا ميرود
ديگري نسخه بريتانيايي ناشر سفارش به اول ، چاپ از بعد سال بيستاست درآورده خود سلطه
سفر از پيش سال شانزده يعني رسيد ، چاپ به در 1953 "ماه كره هدف".شد منتشر نيز كتاب از
ميشود كشور اين راهي تورنسل پروفسور كه ميگذرد سيلداوي كشور در داستانماه به انسان
و ميپيوندند او به نيز ميلو و هادوك تنتن ، كمكم ببيند ، تدارك را ماه كره به سفر تا
آن ادامه شد چاپ بعد سال يك كه "گذاشتيم قدم ماه روي".ميروند آنجا به نيز دوپونتها
خودش نيز جاسوس يك و شدهاند موشك وارد اشتباها دوپونتها كه ميشد معلوم و بود كتاب
به را خودشان سرنشينان ميافتد كه اتفاقهايي همه با بالاخره.است كرده موشك وارد را
.ميرسانند زمين
.دارد سياسي مضموني و برميگردد سرد جنگ روزگار به شد منتشر در 1956 كه "تورنسل ماجراي"
دست به ساخته تورنسل كه را صوتي مافوق و مرگبار سلاح تا ميكوشند سيلداوي و بوردوريا
ميدزدند را او جاسوسها اما دهد اطلاع را قضيه تا ميشود سوئيس راهي تورنسل و بياورند
به "زغالسنگ انبار" بعد سال دو.ميشوند كشورها اين راهي او نجات براي هادوك و تنتن و
اكثر.بود "گورگونزلا دي" نام به ميليونري توسط برده تجارت درباره كه رسيد چاپ
جمع يكجا داستان اين در بعدي داستانهاي شخصيتهاي بعضي و قبلي داستانهاي شخصيتهاي
از داستان.ميشود منتشر "تبت در تنتن" اينكه تا ميكشد طول سالي دو هم باز.ميشوند
او دوست و كرده سقوط تبت پربرف كوههاي در هواپيمايي ميفهمد تنتن كه ميشود شروع جايي
در 1963.ميشتابد نجاتاش براي و ميبيند خواب در را او تنتن بوده ، آن در هم چانگ
اختصاصي پيانيست واگنر آقاي و ايرما با كاستافيوره.ميرسد چاپ به "كاستافيوره جواهرات"
قصر نزديك تا ميآيند هادوك دعوت به نيز كوليها از گروهي و ميآيند مولينار به او
بعدي ماجراي.ميرود سرقت به كاستافيوره گرانقيمت زمرد روز يك اينكه تا كنند زندگي
يك عازم تورنسل و هادوك تنتن ، شد منتشر سال 1968 در كه بود "شماره 714 پرواز" تنتن
ميليونر كاريداس لازلو هواپيماي با اتفاقي طور به و هستند سيدني در فضانوردي كنفرانس
و تنتن".ميشود دزديده پوپولوس راستا توسط هواپيما اما ميشوند ، سيدني رهسپار معروف
و دستيارهايش كاستافيوره ، كه ميشود شروع جايي از شد چاپ سال 1976 در كه "پيكاروها
متهم آلكازار ژنرال با همكاري به كودتا رژيم توسط رفتهاند تئودور سان به كه دوپونتها
دارند ديدار وعده تاپيوكا با كه نيز تورنسل و هادوك.آنهاست اعدام بر قرار و ميشوند
ماجراي آخرين.ميپيوندد آنها به راه ميانه در نيز تنتن و ميشوند تئودور سان راهي
به هادوك كاپيتان.نرسيد پايان به و ماند ناقص كه است "آرت _ آلفا و تنتن" كتاب تنتن
آن صاحب بعد روز چند و ميخرد را آرت _ آلفا نمايشگاه از تابلويي كاستافيوره پيشنهاد
ميافتد اتفاق "پيكاروها و تنتن" از بعد حال هر به داستان اين.ميرسد قتل به نمايشگاه
.ميافتد اتفاقي چه و كجاست كار پايان نيست معلوم بودن ناكامل و ناقص دليل به اما
تنتن من ،
داشته منفي جنبه كه آن از بيش نبودن خوب اين و نيست خوبي رابطه سينما و تنتن رابطه
از را جذابيتاش همه كه كاغذي شخصيت يك است ، كارتون يك تنتن.است مثبت باشد ،
چنين سراغ به سينما در كارگرداني كمتر كه است طبيعي.ميگيرد دنبالهدار داستانهاي
راه مصور داستانهاي اما است ، آسانتر نيستند مصور كه داستانهايي كار.ميرود شخصيتي
كه كرد اعلام "اسپيلبرگ استيون" وقتي كه است همين براي.ميبندند كارگردان بر را
است ، انتخاب بهترين او واقع درشدند شگفتزده همه ميسازد تنتن از سينمايي نسخهاي
ميتواند ديگران از بهتر ميشناسد را مصور داستانهاي و دارد گويا داستان دغدغه كه كسي
خرچنگ" داستان براساس سال 1946 در اول بار.دهد نشان واقعي انسان يك صورت به را تنتن
نيز سال 1960 در.كرد توليد را آن بيوس كمپاني كه ساخت عروسكي فيلمي "طلايي پنجه
بلژيكي "پييرتالبوت ژان" كه رفت سينماها پرده روي تنتن ماجراهاي از سينمايي نسخهاي
رنگي صورت به و آلماني زبان به سال 1964 در نيز "آبي پرتقال".ميكرد بازي تنتن جاي به
شدت به كه ساخت كارتوني فيلمي "خورشيد معبد" براساس بروكسل تلويزيون در 1969.شد ساخته
ساخته "تنتن من ، " نام به مستندي نيز هفتاد دهه آخر سالهاي درگرفت قرار استقبال مورد
تمام بلژيك تلويزيون نود دهه در تا گذشت سالها.كردند تقديم "هرژه" به را آن كه شد
جمهوري سيماي نيز پيش سال چهار حدودا و كند پخش كارتون صورت به را تنتن داستانهاي
چاپ اجازه دوباره ، تنتن داستانهاي كه بود آن از بعد.كرد اقدام آن پخش به اسلامي
.شدند كتاب بازار وارد و گرفتند
بيستم قرن ماركوپولوي
"تنتن" داستانهاي سياسي قرائت
قوچاني محمد
(ميشود پخش لسآنجلس از كه) ايران اپوزيسيون تلويزيوني شبكههاي از يكي پيش چندي
ايرانيان ارسالي فاكسهاي انتظار به برنامه مجري و بود كرده روشن را خود فاكس دستگاه
در كه لباسشخصيهايي از عكسهايي سومي و نامه ديگري و بيانيه يكي.بود نشسته مخالف
فاكس يك ميان اين در اما ميكرد ارسال را بودند كرده برخورد دانشجويان با آذر مراسم 16
كه استريپ كميك كتابي جلد روي طرح مشابه سفيد و سياه مانندي پوستر:بود جالبتر همه از
البته تنتن (تهران در تنتن) Tin Tin in Tehran:بود شده نوشته انگليسي به آن روي
پروفسور يا هادوك كاپيتان با يادگاري عكس آزادي برج زير و است نيامده تهران به هيچگاه
كتابي هرگز تنتن مصور داستانهاي جلد مولف 24 هرژه ;بگوييم بهتر.است نگرفته تورنسل
از را آن يا كرده طراحي را پوستر اين كه كسي چرا اما.است ننوشته ايران درباره
به را تنتن پاي سياسي شوي يك ميانه در ميدهد ، نشان اسلامي جمهوري مخالف تلويزيوني
تنتن آيا.استريپ كميك داستانهاي مشهور قهرمان همان هم اين:ميافزايد و ميكشد ميدان
بيايد؟ هم سياستمداران كار به كه آشناست آنقدر مهمتر آن از و است؟ سياسي موضوعي
.مينگرد سياست عينك پشت از تنتن به كه نيست اسلامي جمهوري اپوزيسيون فقط اين اما
از شده ساخته كارتوني فيلم چند آنونس اسلامي جمهوري تلويزيون كه هنگامي پيش سال چند
در ميكند منعكس را خاصي ديدگاه كه كيهان روزنامه كرد پخش را تنتن استريپهاي كميك
انتشار تنتن داستانهاي مولف هرژه يهودي سوابق به اشاره با و گرفت موضع آن برابر
بود نوشته كيهانخواند صهيونيستي توطئه يك از جزيي را آن فيلمهاي نمايش و كتابها
وحشي را جهان بقيه و متمدن را اروپا كه است غرب چهره همان نماد داستانهايش در تنتن
ايران در تنتن كتابهاي تكثير و انتشار ممنوعيت دهه دو شد مشخص ترتيب بدين.ميخواند
اولين براي و شده برچيده ممنوعيت اين است يكسالي گويي اين وجود بادارد سياسي دليلي
كه مجموعه اين از جلد مهمترين شايد.است شده چاپ تهران در تنتن كامل آثار مجموعه بار
كه باشد "شوروي از فرار" معروف كتاب همان ميكند كمك نيز تنتن از ما سياسي تصور به
درمييابيم شوروي از فرار در.ميشود منتشر ايران در بار اولين براي سال 1381 در اينك
را تنتن مجله اين سردبير.است بيستم قرن نام به هفتگي مجله يك خبرنگار تنتن كه
آن مطالب از مجله خوانندگان كه هست و بوده اين ما هميشگي تلاش":ميكند معرفي اينگونه
از خارج رويدادهاي جريان در عزيز خوانندگان شما كه ميخواهد دلمان همچنين باشند راضي
گزارشي تهيه جهت خبرنگاران بهترين از يكي كه شد گرفته تصميم جهت اين به باشيد هم كشور
جز نيست كسي جوان خبرنگار اين شود اعزام مسكو به شوروي جمهوريهاي و روسيه سرزمين از
كمك با و تنتن توسط و بوده اختصاصي گزارشها اين عكسهاي تمام كه بگوييم بايد..تنتن
دو هر كه هرژه شخصيت دومين و اولين ترتيب بدين "است شده گرفته برفي او دوستداشتني سگ
از خبرنگار بهعنوان تنتن فقط نه.ميشوند خلق هستند مدرن اروپايي زندگي از نمادي
يك زندگي ملحقات نماد هم (برفي يا ميلو) او سگ بلكه ميروند شمار به تمدن اين مظاهر
.ميرود شمار به بيستمي قرن اروپايي
از پيش كه گيرد برعهده را نقشي همان خيال عالم در بود قرار پس اين از تنتن واقع در
قرن در ديگر كه تفاوت اين با.داشتند برعهده ماژلان و كلمب كريستف يا ماركوپولو اين
ديگران به را خود ميخواست كه بود غرب اين بود نمانده ناشناخته غرب براي جايي بيستم
آمريكا ، كنگو ، شوروي ، به را او سفرهاي گزارش تنتن كتابهاي جلد مجموعه 24 در.بشناساند
به تنتن.ميخوانيم را...و هند تبت ، عربستان ، اسكاتلند ، لاتين ، آمريكاي چين ، مصر ،
تنتن سفر اولين چرا كه دارد وجود پرسش اين اما ميرود اقيانوس قعر به و ميكند سفر ماه
.است شوروي به
اما است ابتدايي بعضا و نامفهوم (ايراني نسخه در حداقل) شوروي از فرار نقاشيهاي *
در بار اولين براي ميكند حركت بروكسل سوي به و ميكند فرار شوروي از تنتن كه هنگامي
.ميشود استقبال قهرمان يك مثابه به تنتن از كتاب پايان در و ميشود ديده خورشيدي كتاب
نيز سياسي مردي خبرنگار ، حتي يا كميك شخصيت يك از فراتر تنتن كه درمييابيم ترتيب بدين
شوروي و كند دفاع خارج جهان برابر در غربي ارزشهاي از است قرار كه سياسي مردي.هست
ميدهد شوروي از هرژه كه تصويري.ميكشاند چالش به را ارزشها اين كه بود جايي مهمترين
در هرگز تنتنميشود كشيده تصوير به صفحه اولين در انفجار اوليناست دردناك و سياه
و دارد نظر زير را تنتن جا همه.ب.گ.ك.نميكند برخورد شوروي عادي مردم با كتاب طول
در كه ميكشد تصوير به را انگليسي كمونيستهاي هرژه جايي در.هستند.ب.گك عضو همه
آنها به روسي مامور.ببينند را كمونيسم پيشرفتهاي تا هستند شوروي از بازديد حال
كار ظرفيت تمام با ما كارخانههاي تمام سرمايهداري كشورهاي شايعات برخلاف ميگويد
خبرنگار تنتن اين اما.ميشود داده نمايش كارخانهها پردود دودكش از تصويري و ميكنند
..تئاترند دكورهاي فقط كه اينها":ميدهد نشان را كمونيسم واقعي تصوير كه است اروپايي
ميفهمم حالا..بياد بيرون دودكشها از دود فقط تا..ميسوزونن هيزم دارن داخل از.
سرانجام "سرخه بهشت اينجا ميگويند و ميزنند گول را مردم از بعضي چطوري شوروي در كه
هدف تا بازجويي اتاق به ميفرستم شمارو تنتن آقاي":ميشود بازداشت شوروي در تنتن
"كنه اعتراف كه ميشه مجبور بالاخره سرمايهدار خرده اين..بشه روشن ما براي سفرتون
."است آزادي سوي به قدم اولين اين":ميگويد و ميكند سوراخ را زندان ديوار اما تنتن
با مسلح مامور سه بود ، داده نشان هم را روسها انتخابات كميك گزارش اين از پيش تنتن
شما كه داره وجود ليست تا سه جا اين رفقا":ميگويند مردم سوي به رفته نشانه تفنگهاي
با كه اونايي...كمونيسته حزب ليست اولي بديد راي خواست دلتون كه كدوم هر به ميتونيد
هنگامي و "بياره بالا دستشو...مخالفه؟ كي...بالا ببرن دستاشونو مخالفن ليست اين
راي و نميشوند گذاشته راي به اصلا ديگر ليست دو نميكند مخالفتي ترس از كس هيچ كه
بدون كمونيست حزب ليست كه ميكنم اعلام پس نيست؟ مخالف هيچكس":ميگويند گيرندگان
يا كودكان خاص هيچوجه به تنتن ماجراهاي اول جلد كه است اين واقعيت."آورد راي مخالفت
كه است شوروي عليه غرب فرهنگي ارتش از بخشي اورول جورج همچون هرژه نيست نوجوانان
از آسانتر بسيار البته هرژه نمادهاي.كند مفتضح را روسي قضاوت و صنعت سياست ، ميكوشد
.دارد را كاركرد همان اما است "و 1984 حيوانات قلعه در" اورول نمادين داستان
بيستم قرن ماركوپولوي
داراي نقاشيها.مييابد ارتقا هرژه هنري بيان مستقيم صورت آفريقا به تنتن سفر در *
اين وجود با.نميكنند خودنمايي داستان مايه درون در شعارها و هستند استوارتري خطوط
دارند ناتمامي زندگي آفريقاييها.است شده حفظ پيرامون جهان به تنتن اروپايي نگاه هنوز
.نيست امكانپذير جديد تكنولوژي مدد به جز كار اين و كند كامل را آن ميكوشد تنتن كه
كنار درميكند آفريقايي قبائل وارد را گرامافون صفحه و فيلمبرداري دوربين تنتن
از يكي توسط تنتن كه هنگامي.ميكند بازي مهمي نقش هم اروپايي ايدئولوژي اما تكنولوژي
قبايل كمك به كه است مسيحي مبلغ يك اين ميگيرد قرار مرگ معرض در تبهكار سفيدپوستان
برگزاري به اقدام اروپايي تكنولوژي كنار در مسيحي مبلغ.ميدهد نجات را او سياهپوست
معلمي شغل عهدهدار او جاي به تنتن كه هنگامي و ميكند سياهان به آموزش و درس كلاس
معلم حرف به و باشيد خوبي بچههاي":ميگويد سياهان به خطاب سباستيان پدر ميشود
كه ميبينيم بتي صورت به را تنتن اما كتاب اين نقاشي آخرين در ".بديد گوش جديدتون
سياهپوست فرزند به سياهپوست مادر يك كه حالي در هستند آن عبادت حال در آفريقايي قبيله
".باش ساكت بشي تنتن مثل وقت هيچ نميتوني كني نقنق اگر":ميگويد خود
حوزه به تعلق و بودن بلژيكي سبب به كه هرژه.نيست غرب فرهنگ تماميت نماد اما تنتن *
را طلب هژموني اين ميكند دفاع آسيا و آفريقا بر اروپا تمدن برتري از فرانسوي فرهنگ
را سرزمين اين آمريكا ، به سفر درميدهد ادامه نيز آمريكا يعني جديد دنياي به نسبت
اجتماعي جنبش بزرگترين و است آلكاپون آمريكاييها اسطوره.مييابيم تبهكاران جايگاه
اين در و هستند نفت دنبال به داستان سرتاسر در آمريكاييها.است گانگستريسم ;آمريكايي
تنتن سرانجام.ميشوند متحد تنتن عليه هستند سادهلوح كه سرخپوستاني با حتي ميان
بلژيك به پرشور استقبالي با ميايستد روشنفكري _ كارآگاهي مرز در كه خبرنگاري بهعنوان
گوينده كه حالي در ميبينيم شوروي از او فرار در را آن مشابه كه صحنهاي بازميگردد
عليه مبارزه قهرمانان برخي بر آفرين تنتن بر آفرين" ميكند ستايش او از چنين راديو
."آمريكا تبهكاران
.كنند پيدا را او ديدار توفيق كه مصريهاست نوبت بار اين آمريكا از تنتن بازگشت با *
را تو هيجانانگيز ماجراهاي كه سالهاست":ميگويد ميبيند را او وقتي اعراب از يكي
مظهر اينجا در اما عربها ".باشي من مهمان محقر چادر اين در كه بوده خدا خواست ميخوانم
ديد خواهيم بسيار را او تنتن داستانهاي در پس اين از كه دورهگردي فروشنده.مصرفند
من دوستان بشتابيد آوردم براتون زمين مغرب از بخواين چه هر":ميگويد اعراب به خطاب
طنزآميز نكته اما "ندين دست از رو طلايي فرصت اين نزنين لگد خودتون بخت به بشتابيد
فروشنده به كرده كف دهان با و ميگيرد اشتباه كيك با را صابون عرب يك كه آن داستان اين
.ميدهد فحش غربي
به اروپاييها همچون كه ميكند برخورد مردماني با (آبي نيلوفر) چين به سفر در تنتن *
و است ژاپنيها و چينيها نزاع و دوم جهاني جنگ يادآور كتابمعتقدند خود تمدني برتري
اروپا با رقابت به كه هستند ژاپنيهايي كه چينيها ، نه كتاب اين در تنتن اصلي دشمن
ژاپن ديگر بار يك":ميخوانيم ملل جامعه در ژاپن نماينده قول از كتاب در.برخاستهاند
مجبور تاسف نهايت با.داد انجام را خود وظيفه دور خاور در وحدانيت قانون از حراست براي
اين هرژه ".كنيم گسيل جا آن به را خود نظامي نيروهاي چين در صلح از حراست براي شديم
آمريكا و آفريقا به را خود تمدن ميخواهند كه اروپاييهايي همانند نه اما را ژاپنيها
معرفي دارد نام "راستاپوپولوس" هرژه آثار در آنها نماد كه تبهكاراني همتاي كه كنند صادر
بر چينيها كمك به تنتن سرانجام.اروپاست مافياي تيپيكال چهره كه مردي.ميكند
آنان و ميكند محكوم را ژاپن ملل جامعه تحقيق گروه قطعنامه 873ميشود پيروز ژاپنيها
را تنتن عكسهاي جوانان" مينويسد نيوز شانگهاي روزنامه و ميشوند خارج ملل جامعه از
".ميگردانند او از قدرداني نشانه به شانگهاي خيابانهاي در
و نظامي ديكتاتوريهاي سرزمين ;ميكند سفر جنوبي آمريكاي به تنتن شكسته گوش در *
به را سرخپوستان و اسپانيولي فرهنگ دو هر همزمان جنوبي آمريكاي در تنتن.سرخپوستان
بار دو سالي آن در كه روس سنتئودور جمهوري چون خيالي و نمادين كشورهاي.ميكشد تصوير
با ميشود محكوم مرگ جوخه برابر در اعدام به رژيم يك در كه تنتن و ميگيرد صورت كودتا
با كنند اعدام ميخواستند تابيوكا ژنرال نام به را او كه همانهايي.ميشود آزاد كودتا
نمادين چهره همان اما آلكازار.ميكنند آزاد آلكازار ژنرال باد زنده فريادهاي
سرزمين در"ميشود تنتن داستانهاي وارد پس اين از كه است جنوبي آمريكاي ديكتاتورهاي
هم كودتا امكان اما است باخته را حكومت ديگر بار كه ميبينيم را ژنرال همين "پيكارگران
پروفسور كمك با كه است تنتن اين.شدهاند تشكيل الخمر دائم افرادي از او ارتش چه ندارد
بدون تابيوكا ژنرال عليه كودتا كه شرط اين با ميدهد نجات را او انقلابي ارتش تورنسل
دوست هركي جون":ميخواهد عاجزانه جديد ديكتاتور از سابق ديكتاتور اما.باشد خونريزي
هم با همدلانه ديكتاتور دو ندارد وجود عفو جز راهي ميفهمد وقتي و "نكن عفو منو داري
چيز هيچ به جوونها روزها اين نه؟ مگه ايدهآليسته جوونك اين ببينم آهان":ميكنند نجوا
دورهاي بد تو نيستند پايبند هم رسوم و آداب قديميترين به حتي نميذارن احترام مطلقا
.ميگذارد پا زير نيز را سرخ كودتاي سنت تنتن ترتيب بدين "ميكنند؟ زندگي
داستاني به باشد سياسي عناصر واجد كه آن از بيش است اروپايي داستاني چون سياه جزيره *
چنگال خرچنگ از.نيست شجاع كارآگاه يك جز چيزي داستان اين در تنتنميماند تمدني درون
مهمترين هادوك كاپيتانميشوند افزوده داستان به نيز ديگري كاراكترهاي تدريج به طلايي
مجموعه در را دريانورد كاپيتان يك به نياز تنتن متعدد سفرهاي واقع در.چهرههاست اين
پر را خلاء اين كارامبوجان كشتي عرشه روي از هرژه كه بود كرده ايجاد او داستانهاي
استفاده سوء پوپولوس راستا مافياي توسط او از و است دائمالخمر اما كاپيتان.ميكند
كاپيتان هادوك اسرارآميز ستاره در اما.ميدهد دست از را كشتياش سرانجام وميشود
عناصر از يكي پاي بار اين هرژه.ميشود ستاره اين كشف براي اروپاييها اكتشافي كشتي
سوئد ، بلژيك ، از دانشمنداني هيات اين در ميكشد ميان به را علم يعني غرب جديد تمدن ديگر
ايدهال دانشمند.نيستند هرژه ايدهال دانشمند يك هيچ اما.دارند هنوز فرانسه و آلمان
در را جديد علم كه است كلكولس يا تورنسل پروفسور (غربي دانشمندان جديد نسل از نمادي) او
دانايي ، از است گفته بيكن فرانسيس كه گونه همان يعني.ميدهد قرار تكنولوژي خدمت
.شد منتهي آن سياسي سلطه به سرانجام اروپا علمي رشد.ميكند خلق توانايي
همين دشمنان بر پيروزياش عوامل و او رقيبان به نسبت تنتن مزيتهاي از يكي كه همچنان
راكهام گنج" و "اسبشاخدار كشتي راز" پيوسته هم به داستان دو ميان از كه است پروفسوري
پيراموني جهان اينگويي وجود با.ميشود داستان وارد زيردريايي اختراع با "سرخپوش
معبد زندانيهاي و بلوري گوي هفت.دارد استنكاف آن علمي تحولات درك از هنوز اروپا
ديگر باستانشناس دانشمند چند و تورنسل پروفسور آنها در كه هستند داستاني دو خورشيد
ميآيد غربي اروپاي علم جنگ به جنوبي آمريكاي خرافات.ميگيرند قرار قصد سوء مورد اروپا
در.ميكنند سفر اينكاها سرزمين به هادوك و تنتن ناچار به.ميشود مفقود پروفسور و
خورشيد.ميدهد نجات آتش در سوختن از را دوستانش و وي كه است جديد علم همين نيز آنجا
مقرب مقام در را خود تنتن و نميشناسند را آن سرخپوستان كه است غريبي پديده گرفتگي
.بود سرخپوستان خداي اما خورشيد.كند خاموش را آن ميتواند كه ميدهد قرار خورشيد خداي
"ماه كره به سفر" داستان دو در تخيلي علمي داستانهاي به هرژه استريپهاي كميك گرايش *
انسان هنوز كه شدند نوشته زماني از داستان دو اينميشود كامل "ماه در گذار و گشت" و
نه كه روياييميكشد تصوير به را اروپايي انسان روياي هرژه اما بود نگذارده قدم ماه بر
تبهكار يا (روسها) دروغگو را آنان هرژه كه كساني همان وسيله به بلكه اروپاييها توسط
را كشف اين از استفاده سوء آغاز همان از هرژه اما.يافت تحقق ميخواند (آمريكاييها)
با همزمان ميكوشند اروپا مافيايي چهره همان از برخاسته رقيب گروهي.بود كرده پيشبيني
.بگسترانند نيز ماه كره تا را خود مستعمرات دامنه اروپا علمي رشد
دوست يك تبت در تنتن.ميگردد باز دور خاور به تنتن "هيولا غار در جستوجو" با *
سفر تنتن كه است عزيز چنان او نزد چانگ.است يافته آبي گل در او كه دارد آسيايي
در هم هندوستان.دهد نجات را چانگ تا ميرود تبت به و ميگذارد ناتمام را خود توريستي
اما است نكرده منتشر مستقلي اثر هندوستان به تنتن سفر درباره هرژه.دارد قرار مسير اين
گاوها آن در كه سرزميني.است گرفته قرار اشاره مورد تنتن كتابهاي اكثر در سرزمين اين
.نميكند درك را پرستش و احترام اين معني هادوك كاپيتان و ميپرستند را
هادوك كاپيتان كه قصري با منطقهاي.نيست اسپايك مارلين جز جايي اما تنتن اصلي وطن *
دريانوردي است بوده دريانورد نيز او جد.است آورده دست به پدرياش جد از ارث به را آن
ناخداي هادوك سرفرانسيس" داشت جهانگردي قصد ماركوپولو و كلمب كريستف ماژلان ، همچون كه
خدمتكار ، نستور:دارد هادوك جز ديگري ساكنان اسپايك مارلين "بود پادشاهي دريايي نيروي
مظاهر از يكي نماد يك هر كه ميهماناني نيز و سگ ميلو دانشمند ، تورنسل خبرنگار ، تنتن
.زن خواننده كاستافيوره بيانكا بيمه ، شركتهاي نماينده واگ جوليون:هستند اروپايي تمدن
نام به قصر يك در كه اروپايي است ، كرده خلق نمادين اروپايي هرژه گفت ميتوان ترتيب بدين
.است شده فشرده اسپايك مارلين
مركز را خود كه اروپاييها روياي و تاريخ از روايتي.است بيستم قرن كميك اسطوره تنتن
تنتن.كنند عمل ميخوانند جهان برابر در خود وظايف آنچه به ميكوشند و ميپندارند جهان
سرباز ، سياستمدار ، تكنولوژي ، مروج معلم ، روشنفكر ، كارآگاه ، او.نيست خبرنگار يك تنها
جلوگيري كودتا از و ميكند كودتا او.هست هم مسيحي مبلغ و خلبان فضانورد ، دريانورد ،
جنگ" از اروپا از نمايندگي به و ميجنگد (اروپا دشمنان) شوروي و ژاپن با.ميكند
بدي آدمهاي سفيدپوستها همه":ميگويد و ميكند تاسف ابراز (چين و غرب نبرد) "بوكسورها
سياست سايه زير نبايد را كميك حماسه يك خلق در هرژه قدرت آنكه ضمن ترتيب بدين ".نيستند
همان منطقي ادامه تنتن كه داد قرار توجه مورد هم را تحليل اين بايد كرد تحقير
اين كه تفاوت اين با خواندهاند استعمارگر را آنان غيراروپاييها كه است اروپاييهايي
كه نمايشي.ميكنند بازي كمدي نمايشي در بيافرينند تراژدي اروپاييها كه آن جاي به بار
.بگوييم آفرين آنها خالق به و بخنديم كنيم ، تماشا را آن داريم دوست هم ما
بسته باز چشمان
1_ "مورتي ناني" روايت به "مورتي ناني"
دارم كهدوست داستانهايي
درباره زمان يك در ميخواهم اينكه دليل ،(1978) بومبو اچ و (1976) "هستم خودكامه يك من"
سياستمدار كه شدند فيلمبرداري زماني دويشان هر كه است اين كنم ، صحبت فيلم دو هر
گروهي.بود رسيده قتل به چپ گروههاي وسيله به و شده ربوده - مرو آلدو - مسيحي دموكرات
.ميپردازد ديگر گروهي به فيلم داستان اما گرفتند ، پيش در را راهي چنين همنسلانم از
در دائمي بهطور "هستم خودكامه يك من" سبك و اجتماعي - سياسي هواي و حال شخصيتها ،
كه باشيد نداشته را اين ادعاي اگر ميكنم فكر راستش.دارند حضور نيز فيلمهايم ديگر
.گذاشتهايد احترام و كرده توجه او به ممكن شكل بهترين به ميدانيد ، را تماشاگر سليقه
شيوهاي همان به خواستهام و داشته دوستشان كه كشيدهام تصوير به را داستانهايي هميشه
.دارد اهميت برايم كه است چيزي تنها اين.كنم تعريف را آنها هست ، خودم علاقه مورد كه
موجود فيلم كلوپهاي در و شده فيلمبرداري هشت سوپر دوربين با "هستم خودكامه يك من"
سينماروها براي و بودم كرده فيلمبرداري متري ميلي پنج و سي شكل به را بومبو اچ بود ،
شدم ، وارد متري ميلي پنج و سي دنياي به هشت سوپر دنياي از كه هنگاميبود شده داده نمايش
بومبو اچبكند مقيد خاصي چيز به و بترساند مرا جديد وضعيت اين ندادم اجازه وقت هيچ
فيلم ايناست تلختر آن از مراتب به فقط است ، نزديك خيلي "هستم خودكامه يك" من فضاي به
شدت به فيلم شخصيتهاي كه چرا.است من نسل كشيدن تصوير به پي در جانبدارانهاي ، بهطور
و خسته اما چپگرا افرادي متوسط ، قشر به متعلق رمي جوانان از تعدادي:ملموساند و واضح
هيجانانگيز ، فيلمي ميكردم ، فكر كه اين با.است گرفته پيش در چپ جناح كه راهي از بيزار
عامهپسند و كمدي فيلمي مثل آن با تماشاگران اما ساختهام ، شخصي و جانبدارانه قصهگو ،
به كه كساني حتي كردند ، نزديكي احساس فيلم شخصيت با سرعت به آنها.كردند برخورد
اين.ميكند برقرار ارتباط آن با شدت به نيز نداشتند خاطري تعلق هيچ فيلم شخصيتهاي
.بود گيشه در فيلمم موفقترين "پسر اتاق" از قبل تا و شكست را زمان آن فروش ركورد فيلم
كه چيزي.ميكنند صحبت بومبو اچ مورد در و ميآيند من پيش بچهها ، از گروهي امروزه ، حتي
زمان آن چپگراهاي مورد در چيزي هيچ آنها كه است اين واميدارد تعجب به مرا شدت به
در منميكنند احساس خاصي نزديكي فيلم شخصيتهاي با بچهها اين بيترديد.نميدانند
نداد ، انجام گاه هيچ چپ جناح كه كاري.كردم شوخي تماشاگران و همنسلانم خود ، با فيلم اين
حقيقت اين و شدند متولد كمونيست حزب از خارج هفتاد ، دهه چپگراهاي جديد نسل كه چرا
از خودمان جمع ميان در ميتوانيم ما:بودند برده ارث به استالينيسم از را سياست دووجهي
هيچ من راستش.كنيم حفظ را اتحادمان و يكپارچگي بايد آن از بيرون اما كنيم ، انتقاد حزب
آوردم پديد را جوي و كردم رفتار گونهاي به ابتدا همان از.ندادم چيزي چنين به تن وقت
و گرفته فاصله موضوع از كردم سعي اما باشد مشهود موضوع به دلبستگيام و علاقهمندي كه
.باشد همراه طعنه و طنز با علاقهمندي اين
(1981) شيرين روياهاي
جديدي قصه دنبال و ميكردم بازي واترپلو.كردم صبر مدتي فيلم ، اين فيلمبرداري از پيش
دوست كارگردانها از خيلي ميكنم فكر.است فيلمسازي حرفه درباره "شيرين روياي".ميگشتم
استوديو در را معدودي بسيار صحنههاي هميشه.بسازند فيلمي حتما كارگرداني درباره دارند
عناصر و دهم نمايش را مختلفي موضوعهاي فيلم يك در دارم علاقه.ميكنم فيلمبرداري
در هم است ، ميكله زندگي ، مورد در هم فيلم اين نتيجه در.كنم تركيب يكديگر با را مختلفي
پديدهاي درباره بسازم فيلمي ميخواستم روياهايش ، و خويش و خلق مورد در هم مادرش ، مورد
كارگردان دو با تلويزيون درگيري.تلويزيون در هرزگي:نميگذرد آن شروع از وقتي چند كه
.درآيد نمايش به تلويزيون در بينزاكتي و زشتي است قرار ميكنند ، پيشبيني كه
را حاملگياش پنجم ماه اينكه با او.كردم كار "مورانتي لورا" با كه بود ايناولينباري
هيات ويژه جايزه "شيرين روياهاي".كرد بازي را جوان دانشجوي يك نقش بود ، گذاشته پشتسر
بودند ، محافظهكار و محتاط شدت به اينكه با مادرم ، و پدر.برد را ونيز جشنواره داوران
در تماشاگران.درآمد نمايش به بعد روز چند فيلم.نيامدند ونيز به فيلم نمايش اولين براي
و ميزنم كتك را مادرم من:بود قرار اين از صحنه آن.خنديدند خيلي فيلم صحنههاي از يكي
.ميدهم هشدار فيلم ، همين ديدن از پيش واقعيام مادر به عصبانيت با
(1984) بيانكا
و حس با تا دادم اجازه خودم به.ميگذاشت تاثير كارگردان من روي تماشاگر من موقع آن
توجه كردم سعي كارگرداني ، هنگام در دليل همين به.شوم درگير فيلمنامه داستان كلي طرح
عناصر ديگر ، بارنداشت نقصي هيچ فيلم اين فيلمنامه.كنم معطوف داستان به را بيشتري
را بيانكا.مدرسهاي كمدي يك و معمايي / عشقي قصهاي:كردم تركيب يكديگر با را مختلفي
چنان را آنجا وضع و سر.كردم فيلمبرداري بودم ، خوانده درس آن در كه ابتدايي مدرسه در
خودم نقش در بازي به نيز فيلم اين در.شد مونرو مرلين دبيرستان به تبديل كه داديم تغيير
نگران هميشه كه آدمي - تحمل كم مستبد ، و پرخاشجو شخصيت همان و اسم همان با دادم ، ادامه
شخصيت يك هميشه اينكه از.است خانواده شام و مدرسه تلفني ، تماسهاي شكلاتها ، كفشها ،
را موقعيتي باز دهد ، تغيير نيز را شغلش اگر حتيراضيام دارم ، فيلمهايم در واحد
و خوشايند فيلمي فيلم ، اين مطمئنا.است داده تشكيل مرا زندگي از بخشي كه داراست
.بود نخواهد نشاطآور
دريا به رو پلكاني
كوتاه برشهاي
اندروساريس
تاجيك امين:ترجمه
نمونهاي مشابه تقريبا كه ميكند ، مطرح را پسري مرگ موضوع"مورتي" كار "پسر اتاق"
براساس "مورتي ناني".ميشود پرداخت تادفيلد ساخته "خواب اتاق در" نام به ديگر
چنداني توجه آن ملودراماتيك جنبههاي به كه ميسازد فيلمي فري ، ليندا از فيلمنامهاي
.ميآيد حساب به فيلم براي قوتي نقطه اين كه ميكنم فكر البته و است نشده
دارد ، عهده به نيز را مركزي نقش كارگردان و نويسنده عنوان به موثرش حضور كنار در مورتي
ميكند كار آنكونا نام به ايتاليا در كوچك شهري در كه "جيواني" نام به و روانكاو مشاوري
سلسله طي را كار اين او.ميكشد دوش به هم را فيلم طنزآميز و دراماتيك بار عمده قسمت و
ماهرانه شكلي به ميدهد ، انجام بامزه و متضاد كاملا بيمار هشت با كه مشاورهاي جلسات
.ميكند عملي
اما ميبرند ، لذت شاعرانه واقعا زندگي يك از كه ميرسد نظر به خانوادهاش و "جيواني"
خواهند راه از كه است مصائبي است ، گسترانده آنها زندگي بر پيشاپيش را سايهاش كه چيزي
توقع مادرشان و پدر كه اندازهاي به هم ايرنه و آندرئا دنيا ، نوجوانهاي همه مثل.رسيد
كمك به فسيل يك سرقت به مظنون آندرئا وقتي.نميكنند برقرار ارتباط آنها با دارند
.ميزند سرباز كمكي گونه هر پذيرفتن از ميشود ، اخراج مدرسه از موقتا و ميشود دوستش
اين و است بوده دوستش و او كار فسيل سرقت كه ميكند اعتراف مادرش به آندرئا مدتي از پس
در را داستان پائولا قضيه اين دنبال به.ميكند قلمداد مدرسه معلم با شوخي نوعي را كارش
خاصي پيگيري هم باز اما.ميكند تعريف جيواني شوهرش براي عذابآور و زده خجالت فضايي
.نميگيرد صورت
مدرسه تنيس مسابقات در آندرئا رقابت حس عدم و بيحوصلگي نگران چيز هر از بيش جيواني
ميكند متقاعد را جيواني ميدهد ، قرار استفاده مورد كردن بازي در پسرش كه شيوهاي.است
تا ميشود وسيلهاي خود اين و است بيتفاوت مسابقه در باختن و بردن به نسبت آندرئا كه
شوقي و ذوق ايرنه طنزآميزي ، شكل به ديگر سوي از.شود محكم پيش از بيش پسر و پدر ميان سد
بارها او كه مسابقاتي.ميدهد نشان خود از را بسكتبال مسابقات در شركت براي وصفناپذير
به مقابل طرف بازيكنان با افتادن در و داور و تماشاچيها با دعوا و سروصدا خاطر به
جيواني وقتي حال همين در اما.است شده محروم آنها در شركت از غيراخلاقي ، روشهاي
.ميزند پس را او همدردي ايرنه دهد ، تسلي مسابقه از برگشت اتوبوس در را دخترش كه ميكوشد
ميباشد ، جيواني چون مديري مرد شده تثبيت آرامش براي كوچكي نوميديهاي فقط اين اما
امتحان اماميگيرد پيش در بيمارانش به نسبت او كه است پذيرشي و مدارا جنس از او رفتار
.است نرسيده راه از هنوز اصليتر
آندرئا اما بدود ، ساحل در آرامي به او با كه ميخواهد آندرئا از جيواني روز ، يك
خواستهاش در جيوانيبرود بايد و است داده قول دوستانش به غواصي براي قبلا كه ميگويد
.ميدهد جواب آن به جيواني.ميزند زنگ تلفن.ميپذيرد نهايت در آندرئا و ميكند پافشاري
را خانهاش در كمكي جلسهاي تقاضاي استيصال و نااميدي با كه است بيماري خط طرف آن
به مبتلا بيمارش كه مييابد در و ميكند ملاقات را بيمارش جيواني كه حالي در.ميكند
خاطر به كه حالي در اما _ ميپرد آب در و ميرود غواصي به دوستانش با آندرئا است ، سرطان
و ميبازد را خودش جيواني ميافتند ، كار از وسايلش دستگاهها ، خطاي يا خودش اشتباه
اگر ;بود نداده جواب تلفن به فقط اگر كند مواخذه مختلف حالتهاي در را خودش كه ميكوشد
مهماني يك در تا ميكند سعي پائولا وقتي و برود بيمارش خانه به كه نميكرد قبول فقط
اين به كه ميخواهد او از و ميچسبد را او مچ جيواني كند ، صحبت آندرئا به راجع شبانه
ميخواسته خودش براي فقط را آندرئا او كه ميزند تهمت او به خانه در.بدهد خاتمه كارش
هم از ناراحتي با پائولا و جيواني.كند حفظ خودش جرمهاي از بخشي عنوان به را او تا
.ميشود محسوب آنها ازدواج براي تهديدي اين ميگيرند ، فاصله
از عاشقانه نامهاي ميرسد ، راه از خانواده اين تسلي براي غيرمنتظره چيزي ناگهان اما
يك پسرشان كه نميدانستند پائولا و جيواني.(ويگليار سوفيا) آريان نام به جوان دختري
پسرشان ، مرگ بازگوكردن و دختر با رابطهاي برقراري براي آنها تلاش اولين.دارد دوست
به را بيمارانش با مشاوره تدريج به جيواني حال ، درهمين.نميكند غمگين چندان را آريانا
.ميشود دچار بزرگ مالي گرفتاري يك به خانواده و ميسپارد فراموشي
هم با كه است جديدش دوست با همراه ميرسد ، سر خانواده به گفتن تسليت براي آريانا وقتي
او مسير اين از بخشي تا كه ميپذيرند پائولا و جيواني.هستند حركت حال در فرانسه سمت به
را آنها و ميرسانند مسير آخر تا را نفر دو اين آنها ، .كنند همراهياش و برسانند را
عالم در پاياني تصاوير باشكوهترين از يكي در.ميكنند بدرقه فرانسه در اتوبوسي تا
از را فاصلههايشان ساحل ، در پرسهزدن به ميكنند شروع ايرنه ، پائولاو جيواني ، سينما ،
به تا آنها با رابطه در حسي چنين كه ميآيند هم گرد چنان نهايت در و ميكنند حفظ هم
تصوير اين:است بهبود و آرامش.است كار خاتمه و نهايي پله ايناست نداشته وجود حال
نه _ ميكند فراموش را خود بزرگ غم خانوادهاي آن در كه ميگيرد بر در را لحظهاي پويا
دوست برابر در كه بخشنده چهرهاي با بلكه پسرشان ، مرگ براي تلافيجويانه اقدام يك با
.ميدهند نشان خود از پسرشان
|