فرهنگي صنايع و انتقادي مكاتب
;اشاره
انتها تا ابتدا از بشري دانش زمان از كوتاهي فاصله در كه است دوراني معاصر ، دوران
اين ابتدايي ، قرن نيم حتي و گذشته قرون برخلاف دقيقا سير اين.ميشود نوسازي و دگرگون
ارتباطات سرسامآور سرعت جز نيست چيزي هم ، موضوع اين دليل.ميگذارد نمايش به را هزاره
با مطابق و جديد نظريات ارائه و پيشين تئوريهاي در تجديدنظر آن نتيجه كه اطلاعرساني و
در انتقادي انديشه داشتن و نقادانه تفكر از بهرهبردن ترتيب بدين است ، روز نيازهاي
.است ضروري و حساس امري مختلف ، مسائل با برخورد
حيطه در اثرگذار و مهم بسيار انتقادي مكتب دو مقايسهاي بررسي و معرفي به مطلب اين
و "فرانكفورت مكتب":ميپردازد امروزي جوامع بر آنها تاثير و رسانهها به مربوط مسائل
نيم حدود كه حاضر حال در حتي و خود نمو و رشد دوران در يك هر كه"فرهنگي مطالعات مكتب"
آراي بر فراواني اثرات ميگذرد ، مكاتب اين حوزه در ديدگاهها اولين ارائه از قرن
.است نهاده جامعهشناسي و ارتباطي حوزههاي متفكرين و انديشمندان
انديشه و فرهنگ
هوركهايمر ماكس
انتقادي تفكر شكلگيري نحوه
"فوكو" و "هابرماس".شد نهاده ميلادي هجدهم قرن اروپاي در پايههايش انتقادي ، تفكر
كه نمود آغاز را جديدي دوره سهگانهوي ، نقدهاي ، خصوصا"كانت" نوشتههاي كه معتقدند
به كردن توجه همان موضوع ، اين.مييابد را خود مناسب انتقادي جايگاه "انديشيدن" آن در
قائل"چيست روشنگري" مقاله در "خودانديشي" يا "استدلال" براي كانت كه است ويژهاي نقش
كه دريافته بشر:شده معنا چنين اين تلويحي بهصورت كانت ، ديد از روشنگري.است شده
آزاد "ساخته خود قيموميت" از را خودش انسان يعني دارد ، را خود براي كردن فكر توانايي
قدرتهاي محض تسليم را خود روشنگري ، عصر از پيش مردم كه بود اين وي منظور.است كرده
پرهيز "خود درباره تفكر" از و ميدانستند (عامالمنفعه كارهاي و كليسا دولت ، ) سنتي
براي تصميمگيري سطح در حداقل خود ، براي انديشيدن كانت ، نگاه از بنابراين.ميكردند
.بود "انتقاد" با برابر سنتي ، قدرت نمادهاي از رهايي
تاكيد و ميگيرد وام كانت از روشنگري عصر نشانههاي يافتن براي نيز ، ماس هابر
پيوند انسان سرشت با را انديشيدن آزادي ، كه است آن در برداشتي چنين اهميت كه مينمايد
.است بوده محروم اش اجتماعي تاريخ درك از همواره كه انساني ;ميزند
را "ارتباطات" مقوله در انتقادي مطالعات ريشههاي معاصر ، محققان اين ، بر علاوه
كتاب در او عقيده به بيشتر اينمورد ، در و ميكنند جستوجو "ماركس" نظريات در عمدتا
هرجامعه ، در انديشهحاكمان و نظريه اساس آن بر كه مينمايند استناد آلماني ايدئولوژي
.است جوامع آن در (مسلط) حاكم انديشه و نظريه
فقط فلاسفه ، ":مينمايد تعبير چنين را "انتقاد" ،"فويرباخ" به مشهورش نقد در ماركس
".است آن "تغيير" اصلي مساله كه حالي در پرداختهاند ، مختلف راههاي از جهان "تفسير" به
حاضر ، شرايط در اما شده ، تعبير فلسفي تفكرات رد بهعنوان غالبا نقد ، اين چه اگر
ميتوانست ميلادي نوزده قرن در كه شرايطي مجدد كردن نظاممند براي باشد راهي ميتواند
.شود شناخته انتقادي تفكر عنوان به
وضعيتي بيان براي را "ايدئولوژي" واژه ،"آلماني ايدئولوژي" كتاب در همچنين ماركس ،
كار و فكري كار اجتماعي تقسيم بازتاب عنوان به نه انديشه ، استقلال آن در كه بسته كار به
شناخته انساني ، تاريخ واقعي موتور عنوان به آن موقعيت از نشانهاي مثابه به بلكه يدي ،
قلمروي از نادرستيها و اشتباهات شناخت راه از تنها تفكر كه داشت عقيده او.است شده
انتقادي تفكر وظيفه ماركس ، ديد از.ميگردد درك معين تاريخي دوره يك در مسلط ايدئولوژي
كه حالي در.نمايد تبيين پرولتاريا طبقه انقلاب برابر در را خود موضع كه بود اين
و ستيز حال در همواره كه عناصري با ساختمانياست مانند جامعه كه داشت عقيده "گرامشي"
با كه مييابند خاصي نقش اجتماع ، از تعبيري چنين در روشنفكران نتيجه ، در.هستند جنگ
قدرت به رسيدن براي را معين طبقه يك تلاش و برسند سياسي برجستگي نوعي به ميتوانند تفكر
.نمايند آسان
مفاهيم و نظريات خاستگاه ، و فرانكفورت مكتب
سال در كه است "فرانكفورت مكتب" غرب ، در حاضر حال بانفوذ و مهم جريانهاي از يكي
فرانكفورت دانشگاه به وابسته موسسهاي عنوان به كه "اجتماعي تحقيقات موسسه" در 1923
بين ارتباط درباره ماركسيسم دوباره ارزيابي براي موسسه اين.يافت گسترش بود ، شده تاسيس
.شد ايجاد اول جهاني جنگ از پس تاريخي شرايط در سياسي عمل و انديشه
مدرن وسايل درباره انتقادي تحقيقات و مطالعات نخستين موسسه ، اين تاسيس ابتداي از
ابتداي از البتهشد انجام آن در آلماني ، ارتدكس غير ماركسيست محققان بهوسيله ارتباطي
پيروزي از پس همچنين ، .داشت تجربي خصلت بيشتر مكتب ، پژوهشهاي سال 1933 ، تا موسسه تاسيس
.بود آنجا در سال 1950 تا و يافت انتقال آمريكا به موسسه آلمان ، در نازيها هيتلرو
مكتب واقع ، در و است ماركسيسم فرانكفورت ، مكتب انديشه اصلي موضوع كه گفت ميتوان
از تاريخي جرياني عنوان به حاضر ، حال در چه اگر كه است ماركسيستي جريان دومين فرانكفورت
سادگي به دانشگاهي ، و روشنفكري نحلههاي بر آن مهم اثرات دليل به ولي ميشود ، ياد آن
رويكردهاي" از حاضر حال در كه منتقد نظريهپردازان از گروه آن.گذشت آن از نميتوان
مديون را خود نظرات زيادي ميزان به ميكنند ، تبعيت (فرهنگي مطالعات مكتب) "فرهنگي
"ماركوزه" ،"آدورنو" چون افرادي نوشتههاي بويژه فرانكفورت ، مكتب كه ميدانند تاثيراتي
خود بررسيهاي در مكتب ، اين اعضاياست نهاده جاي بر آنان ديدگاه بر "هوركهايمر" و
برخلاف و شدند كارگر طبقه تاريخي قيام انجام مورد در ماركس ، پيشبيني تحقق عدم متوجه
.بودند نازيسم به كارگر طبقه نيرودهي شاهد انتظار ،
ماركوزه هربرت
بيشتر ماركس ، سياسي و اجتماعي انديشههاي تحقق عدم مورد را ، در خود تئوريك سعي لذا
در مهمي نقش آنان نظر از كه ;نمودند "همگاني رسانههاي" بويژه روبنايي ساختارهاي متوجه
حركت مسير آنها ، نظر از ميكرد بازي آن تاريخي مسير از اقتصادي ، تغييرات فرآيند انحراف
شرايط كه شد موفق مسلط طبقه ايدئولوژيهاي زيرا شده ، منحرف خود اصلي خط از تاريخ
.تغييردهد كارگر طبقه جذب بويژه و دگرگونيها برخي طريق از را اقتصادي
تسهيل براي عوامل مهمترين توده ، فرهنگ ظهور و جامعه شدن تجاري اقتصاد ، شدن جهاني
ارائه انبوه ، توليد از استفاده با سرمايهداري نظام.شدند انحصارگرا سرمايهداري موفقيت
مصرف توسعه ،(فناوري) تكنولوژي كردن عقلاني مكانيسم از استفاده با و ايدهها و خدمات
.دهد گسترش را خود تسلط كه شد موفق جامعه ، شدن بيطبقه افسانه و لذاتزودگذر كالاها ،
فرآيند اين در ايدئولوژيك ابزار مهمترين "كالا"فرانكفورت ، مكتب ديد از كلي ، بهطور
هم مخالف و منتقد فرهنگ حتي و ظريف هنرهاي سرمايهداري ، نظام در زيرا ميشود ، محسوب
بر "ماركوزه" ترتيب ، اين بهشوند بازار روانه كالا بهصورت بيشتر ، سود براي ميتواند
.نهاد نام (تكساحتي) بعدي يك جامعه ميشود ، خلق "فرهنگي صنايع" مدد به كه جامعهاي
براي قدرتمند مكانيسم يك عنوان به همگاني رسانههاي بر فرانكفورت مكتب كه تاكيدي
همانند نظريات ، برخي بر حتي و است يافته ادامه امروز به تا نمود ، تحول و تغيير مهار
است ، رايج ارتباطات ، مورد در منتقد ادبيات در حاضر حال در كه (هژموني) سلطه نظريه
.است بوده اثرگذار
اين به دادن شكل در و نهاده اثر نيز"توده جامعه" چون نظرياتي بر فرانكفورت مكتب
نظرات فرانكفورت ، مكتب اعضاي و ماركسيست منتقد نظريهپردازاننمود ايفا مهمي نقش نظريه
محوري نظريه همچنين كردهاند ، ارائه گروهي رسانههاي و ايدئولوژي فرهنگ ، خصوص در متعددي
نظريات ، اين حال عين در.كردهاند تركيب طبقاتي سلطه ايده با جامعه در را بودنرسانهها
قدرت مورد در فرانكفورت مكتب عمده نظر.نميكند نفي را اجتماعي و مادي جنبههاي
جهت در نه و ميكنند فعاليت موجود وضع حفظ جهت در رسانهها" كه است آن از حاكي رسانهها
نوين جامعه از انتقاد جهت در فرانكفورت مكتب فكري كارهاي بيشتر مجموع ، در"آن تغيير
اقتصاد به راجع بيشتر ماركسيسمكلاسيك ، نظريه كه حالي در است بوده سازندهاش واجزاي
سرمايهداري جامعه واقعيتهاي كه آنچه و فرهنگي سطح به معطوف جهتگيرياش مكتب اين بود ،
شناخت تنها شد ، عنوان پيشتر فرانكفورت ، كه مكتب پردازان نظريه.است بوده ميخواند نوين
ويژگيهاي.ميدانستند الزامي نيز را آن تغيير براي كوشش بلكه نميدانند كافي را جهان
:از عبارتند مكتب اين عمده
به كمونيستي احزاب از نظراتش كه حالي در ماركسيسم ، با فرانكفورت مكتب بسيار شباهت -
.است دور راستي احزابدست اندازه
.نيست "ارزش" از "دانش" جدايي به قايل فرانكفورت ، مكتب -
و فردي آزاديهاي سركوب به طبيعت ، بر سلطه براي انسان تلاش است معتقد مكتب اين -
شيوه به شدن اداره و يكپارچگي سمت به جوامع و است شده منجر يشر ، آگاهيهاي محدوديت
.رفتهاند واحدپيش
:است چنين نيز "فرهنگ" درمورد فرانفكورت ، مكتب نظريات
.فرهنگي نقد و اجتماعي تئوري پيوند و اجتماعي تحولات چارچوب در فرهنگ كردن فهم (الف
.تودهاي فرهنگ و (بالا سطح) متعالي فرهنگ بين شدن قائل تمايز (ب
سرمايهداري جوامع در صنعتي مقولهاي عنوان به"فرهنگ" به كه فرهنگي ، صنعت (ج
.مينگرد
كار جامعهشناسي و ادبيات زمينه در كه است "لوونتال" مكتب اين متقدم متفكران از
.است كرده
سوي از متن فهم چگونگي" به كند ، نگاه ذاته في "متن" به كه آن از پيش "لوونتال"
.ميپردازد "مخاطب
(ج متن ، تكوين (ب آن ، شكلگيري و ادبي اثر خلق چگونگي (الف مورد در كنكاش به او
متضمن را ادبي اثر فهم همچنين ، .ميپردازد ;متن درك و دريافت چگونگي (د و متن آرايش
گونه دو ترتيب ، اين بهميداند اثر كاركرد و محتوا شكل ، توليد ، اجتماعي ريشههاي بررسي
انواع و است مبادله و توليد روشهاي شدن يكسان آن هدف كه ادبياتي:داشت خواهيم "ادبيات"
.است شدن يكسان برابر در مقاومت آن هدف كه ادبياتي ديگر
توده فرهنگ و فرهنگي صنعت
اشاره "فرهنگي صنعت" به "روشنگري ديالكتيك" كتاب در "هوركهايمر "و "آدورنو"
كالا به فرهنگ تبديل فرهنگي ، توليد شدن استاندارد:ميكند طي را زير مراحل كه كردهاند
.ميرسد ،"پرستش" به نهايت در كه
اما ميدهد ، انجام را هنري كار درونيش مشخصات دليل به هنرمند كه ميكنند بيان آنها
و ميشود توليد و سفارش فرآيند به تبديل هنري ، توليد فرآيند سرمايهداري ، دوران در
توليد آنكه با حال ، عين در.ميشوند استاندارد تبليغات انجام براي فرهنگي ، توليدات
ميگيرد ، تودهقرار "پرستش" مورد اما ندارد ، مبادلهاي يا مصرفي ارزش هيچ فرهنگي
فرهنگ فرآيند بر كنترلي هيچ "كننده مصرف" و "توليدكننده" فرهنگي صنعت در نتيجه ، در
.ميشود فرآيند اين توليد باعث سرمايهداري نيازهاي بلكه ندارند ،
اطلاعرساني موسسات صنعت از جديدي بخش فرهنگي صنايع ،"هوركهايمر" و "آدورنو" نظر از
كار به صنايع صاحبان منافع رساندن نتيجه به براي كه سينماست و مطبوعات راديو ، مثل
بازارهاي ايجاد فرهنگي ، محصولات كننده تخدير توليد فرهنگي ، صنايع اين نتيجه.ميافتد
اسير و منفعل فرهنگ حاصل تودهاي فرهنگ حقيقت ، در.است سياسي سازگاري و تجاري وسيعتر
در حقيقي آزادي و است "شده اداره جهان" آينده و امروز جهان دو ، اين نظر به.است كننده
جهان در.است ديده لطمه است ، طبيعت بر موثر تسلط همان كه جامعه در عقلانيت توسعه اثر
انسان فرديت زوال با تاريخي ، روندي در بلكه نمييابد ، تحقق فرد خوشبختي و خرسندي امروز ،
وسيله به انسان آگاهي شدن يكپارچه:ميكند پيدا ظهور شكل سه به زوال اين ، است همراه
در دگرگوني توليد ، اشكال تحول در فرد كيفيت و خصلت شمردن ناچيز شده ، هدايت ارتباطات
.انسانها يكپارچه شدن اجتماعي دليل به انسان رواني ساختمان
آدورنو نظريات حقيقت در.است امروز آگاه انسان راه تنها گريز آدورنو ، نظر به
در آن سلطهگرايانه نقش و صنعتي جوامع فرهنگ تكنولوژيك ساختار بر ناظر بيشتر وهوركهايمر
براي كه ارتباطي وسايل پنهان كاركردهاي بر نوين ارتباطات در آنها.است عمومي افكار خلق
يك توسط و آساني به مقوله اين معتقدند و دارند تكيه ميرود كار به مدرن انسان فريب
.نميشود ديده سطحي مشاهدهگر
يعني ميخوانند "فرهنگي صنايع" كه آنچه بر مهمي انتقادهاي مكتب ، اين نظريهپردازان
را نوين فرهنگ مهار كه تلويزيوني شبكههاي مانند ديوانسالارانه و عقلاني ساختارهاي بر
چيزي همان فرهنگي صنايع به نظريهپردازان اين علاقهمندي.كردهاند وارد دارند دست در
عنوان به مكتب اين سوي از كه ميكند توليد را ، مينامند"تودهاي فرهنگ" معمولا كه را
ساختگي ، چيز يك بعنوان نه و ساختگي و شده وارد شيء خودجوش ، غير ،"شده داده جهت فرهنگ"
نگران را انتقادي نظريهپردازان بيشتر همه از موضوع دو صنعت ، اين در.است شده تعريف
فرهنگ اين انتقادي مكتب.هستند فرهنگ اين بودن دروغين نگران آنها آنكه ، نخست.ميسازد
جمعي رسانههاي بوسيله كه ميداند تودهگير شده بستهبندي پيش از افكار از مجموعهاي را
و سركوبگر ساكتكننده ، تاثير از انتقادي نظريهپردازان آنكه ديگر مييابند ، انتشار
.هراسانند مردم بر فرهنگ اين كننده بيحس
چندان افراد بر نظارت واقع در است ، رسيده افراد بر تسلط مرحله آخرين به نوين جهان
جهان ابعاد همه در نظارت اين.نيست رهبران عمدي عمل به نيازي ديگر كه است شده كامل
سود به كنشگران واقع در است ، گشته كنشگران ذهن ملكه مهمتر ، آن از و كرده نفوذ فرهنگي
چنان به تسلط.قراردادهاند خود بر تسلط وسيله را خودشان گستردهتر ، اجتماعي ساختار
ميشود تصور كه آنجا از.رسد نمي نظر به تسلط روي هيچ به ديگر كه است رسيده كاملي مرحله
چنين غالبا و نميسازد بيگانه خود از را او و نميرساند شخص به زياني ديگر تسلط
چه به جهان كه نيست روشن كنشگران براي گرچه باشد ، بايد كه است همان جهان كه مينمايد
.باشد شبيه بايد چيزي
توده فرهنگ مطالعات
اثر ،"زمان روح" كتاب فرهنگي صنايع و توده فرهنگ مطالعات زمينه در اثر شاخصترين
فرهنگي صنايع مساله به "زمانزدگي" نظريه طرح با امااست فرانسوي انديشمند"مورن ادگار"
.است بخشيده تازهاي شكل توده فرهنگ و
قرن آغاز با و ميرسد پايان به جغرافيايي و مادي استعمار عصر نوزدهم ، قرن پايان تا
تحولات با ميشود ، آغاز است نامحدود زمينههاي داراي كه انديشه و فكر استعمار بيستم ،
.هستند تجارتي توليد خصوصيات همان داراي كه ميآيد بوجود هم جديد فرهنگي صنايع صنعتي ،
انبوه سطح در مبتذل و سطحي فرهنگي فرهنگ ، اين.است فرهنگي صنايع همين محصول توده ، فرهنگ
حقيقت ، درميكند تبديل تجاري كالاي به را فرهنگي كار و ميبرد بين از را خلاقيت كه است
است معتقد ادگارمورن ترتيب اين به.هستند كالا صاحبان به فكر فروش پي در فرهنگي ، صنايع
القائات كه فردي)ميآيد بوجود "نويسا" جديد رسانههاي و مطبوعات در نويسنده جاي به كه
ميكند ، تراوش رسانهها از عمدتا كه فرهنگي چنين.(درميآورد تحرير رشته به را ديگران
جامعه ، فراموشي خود و ظاهري توليد با تا است "شخصيتسازي" و "ستارهپرستي" بر مبتني
.فرافكني به نياز و جويي همانند به نياز:دهد ياري شده تقويت نياز دو ارضاي در را افراد
تاثير تحت جامعه شدن غيرسياسي معناي به جامعهاي چنين در مورن نظر از زدگي زمان
.است توده فرهنگ آثار
دارد ادامه
سپنجي اميرعبدالرضا
|