يادگاري عكس يك
برگزيده نمايشنامه ده
هنر حاشيه
منتقد نگاه
يادگاري عكس يك
"نبرد خط پشت پچپچههاي" نمايش بر نقدي
نبرد خط پشت ازپچپچههاي درنمايي ني فرهاداصلا
رضامعطريان:ها عكس
و نويسندگي به "نبرد خط پشت پچپچههاي" نمايش
اصلاني ،
فرهاد بازي و نادري عليرضا كارگرداني
محموديان ، حسين كاوري ، احمد يزداني ، پيام
مصطفي
و پويا محمد رفيعي ، جليل صمدپور ، رضا
شب هر رياضي مسعود صحنه طراحي و پروين
شهر تئاتر مجموعه قشقايي تالار در ساعت 19
جشنواره از پس آن مجدد اجراي كه ميشود اجرا
.شد خواهد پيگيري تالار همين در فجر |
|
آشفته رضا
يك صحنه روشني با كه است "نبرد خط پچپچههاي" نمايش شروع تاريكي ، در سيگار شعله سرخي
جنگ در موقت آتشبس و سال 61 رمضان به ماجراها زمان.ميشود رويت جنگ ميدان در خاكريز
و بحث با تابستاني دراز شبهاي اين در ديپلمه سرباز عده يك.برميگردد عراق و ايران
اين سروان جناب يا سرگروهبان حضور گاهي از هر و ميكنند ، سپري را خود وقت مجادله و شوخي
شهيد جنگ مجدد شروع با نهايت در سربازان اين.مياندازد التهاب و حرارت از را موقعيت
.است مانده يادگار به آنها از عكس يك فقط كه حالي در ميشوند ،
كرده ، لمس جنگ در روح و جسم با كه باوري قابل شنيدههاي و ديدهها به بنا نادري عليرضا
و زنده اجرا و متن اين آنقدر.است كرده كارگرداني و نوشته را نبرد خط پشت پچپچههاي
.است جنگ مكاني و زماني موقعيت از بريدهاي شاهد عينه به تماشاچي كه ميكند جلوه طبيعي
نظر به ذهن از دور مرگ حتي و ترس شوخي ، رفتار ، ديالوگ ، حادثه ، هيچ صحنه در آنكه براي
متفاوت شخصيت چندين از بدهد ، بزرگتري ابعاد حقيقت به بتواند آنكه براي نويسنده.نميآيد
مهرهها اين از آگاهانه و دانسته اواست كرده استفاده مشترك موقعيت اين در حضور براي
ايراني هر مثل نادري.بگيرد واقعيت رنگ چيز همه تا ميبرد را معنايي بهره بهترين
برگرفته نمايش آدمهاي بنابراين نميكرد ، پيدا ادامه اقشار همه بيحضور جنگ كه ميداند
تا ميدهد جهت شخصيتها اين تمام به است ، نويسنده نام هم كه عليرضا.است ممكن واقعيت از
فضاي جنگ كه موقعيت اين در بنابراين.باشند داشته باورپذيرانهاي حضور منطقي سير اين در
در اما دارند مسئله خود نبودن يا بودن به نسبت آدمها از هريك است ، كرده احاطه را آن
و روانشناختي لحاظ به همه.ندارند سرنوشت و شرايط پذيرش جز چارهاي گيرودار اين
و حشيش كشيدن حال در مدام كه عليرضا مثلا.برخوردارند خاصي ديدگاههاي از جامعهشناختي
عليرضا.ميكند مرور شيرين و ناب حقيقتي دل در را خود دروغين توهم اين در است ، چتشدگي
تقليد پس از راحتي به توانا و مستعد بازيگر يك همانند كه است شوخطبع و خوشمشرب آدمي
تطبيق آدمها و شرايط با را خود راحتي به و برميآيد ، دوروبرش آدمهاي گفتار و ادا
است اين از عليرضا ترس بلكه ندارد هراسي جنگ در خود حذف و نبودن از آدم اين اما.ميدهد
بدانند بيآنكه بگذارند چنگيزي سبيلي برعكسش مدرسهاي بچههاي نبودن ، از پس مبادا كه
!است؟ كرده كار چه و بوده كجا بوده ، كي عليرضا
ميكنند ، لمس خود وجود در را ترس لحظاتي براي اگر...و شهريار دوستعلي ، باقر ، عليرضا ،
ابراز پيرامون كنشهاي و پديدهها به نسبت كه است آدمي هر طبيعي حس اين كه است آن براي
.ميكند
هم كنار در باشند ، هم كردن خدشهدار دنبال به بيآنكه متفاوت ديدگاههاي بين اين در
يا موشكي سقوط با را افكار اين صاحبان تمامي اثر صاحب كه اينجاست جالب و ميگيرند ، قرار
بالاجبار موقعيت اين در نميشد اين از بهتر تفسيري هيچ.فناميبرد به همزمان بمبي
"دوستعلي" با ميتواند خود ماركسيستي افكار با "باقر" كه ميداند هم نادري.كرد ارائه
هم با هرازگاهي و شود ، يكي خاكريز اين در _ شريعتي افكار به گرايش با _ نوانديش و مذهبي
رويهاي چنين موقعيت اين آنكه براي سازند دور هم از را يكديگر بيآنكه كنند جدل و بحث
.نميطلبد را
محيط به نسبت شديدي ترس آنكه با كامپيوتر دنياي به علاقهمند عالم و عاشق شهريار حتي
بودن تا آمدهاند همه آنكه براي.ميداند خود مطلوب را شرايط بقيه كنار در اما دارد ،
وقوع به لحظه يك در همه براي نبودن اين و كنند ، تعريف خود احتمالي نبودن در را خود
(پرويز) خاكريز اين بازمانده تنها توسط كه يادگاري عكس يك ماندن حالا.ميپيوندد
ميشود ، اجرا صحنه در تصويري بهطور ديگر يكبار براي نهايي پلان در و شده برداشته
مدار از نميتواند جامعه حال هر به.است عمومي اذهان در آدمها اين ماندگاري بيانگر
نوشته آدمها از گروهي توسط بلكه نفر يك توسط نه هم تاريخ و شود ، گذاشته بيرون تاريخ
مدرك بهترين بودهاند ، آدمها اين كه آنچه به رجوع جنگ حقيقت به بردن پي براي.ميشود
به آنكه براي نادري.گرداند مضاعف را جنگ ارزش و اعتبار ميتواند كه است موثق و مستند
داشتهاند ، را لازم حضور هم اقليتها تحميلي جنگ در كه بگويد و بدهد تازهاي بعد حقيقت
عرب با رويارويي اين در تا ميكند استفاده موقعيت اين در (يوسف) يهودي شخصيت يك از
نگاه.است كشيدن نفس حال در گيتي اين در هم انسان يهودي كه بقبولاند (بعثي عراق) متخاصم
دروغ به خيليها كه ميدهد نشان آني از بيشتر را جنگ اهميت آدمها به نادري دقيق و ظريف
.جستهاند سود رمان يا تئاتر فيلم ، قالب در تجاري مقاصد براي آن از
جسم با كه باوري قابل شنيدههاي و ديدهها به نادريبنا
عليرضا
نوشته را نبرد پشتخط پچپچههاي كرده لمس درجنگ روح و
ميكند طبيعيجلوه و اجرازنده و متن اين آنقدر است كرده كارگرداني و
است جنگ مكاني زمانيو موقعيت بريدهاياز عينهشاهد به تماشاچي كه
تكنيك
پي در بازيگران.است واقعگرايانه شيوه "نبرد خط پشت پچپچههاي" نمايش در غالب تكنيك
طبيعت به آنكه براي آنهابودهاند حسها و گفتارها رفتارها ، طبيعيترين به رسيدن
البته.رفتهاند فرو ديگري جلد در و گرفته فاصله واقعيشان خود از كنند ، نفوذ نقشها
بازيگر هشت هر آنكه براي است ، بوده موثر نقشها بهتر القاي جهت در هم نادري هدايتگري
هم لباس و صحنه طراحي.ميكنند بازي صحنه در را شخصيتها باورپذيرانهاي شكل به
واقعيت آب تانكر و خاكريز طرفين سنگرهاي خاكي ، لباسهاي خاكريز ، .است جنگ زمان تداعيگر
استفاده كوتاه زمانهايي در هرچند هم افكت.ميكشاند تصوير به را باوري قابل اما كوچك
و گلوله صداهاي شدت از لحظاتي در تماشاچي چنانكه است واقعي جنگ بهتر القاي براي اما شده
با نمايش پيوند آنكه براي بنابراين.ميشود آني ترس دچار و ميلرزد جا در خمپاره
.است شده انجام مثمرثمري تلاشهاي همذاتپنداري و حسها القاي در شود ، قويتر تماشاچي
جريان به را نمايش ريتم كه ميگذارد انرژي آنقدر عليرضا نقش ارائه در اصلاني فرهاد حتي
البته و باشد شخصيتها سرنوشت و وقايع دادن ادامه پي در مدام مخاطب تا مياندازد
زودتر او چون ميگويد ، وداع را فاني دار كه است عليرضا همين سرنوشت بقيه از سوزناكتر
ديار به ديگر دقايقي براي آنها كه ميشود برات دلش به و ميبرد پي حقيقت به بقيه از
حتي.ميخورند عدسي از لقمهاي هريك و ميچيند ، را آخر شام سفره او.شتافت خواهند باقي
نسبتا حقيقت اين پذيراي خودش و برود ، مرخصي به او تا داده پرويز به را خود جاي عليرضا
حد از بالاتر نادري عليرضا اجراي و نمايشنامه ارزش كه اينجاست.باشد لمس قابل و شيرين
.ميخواند فهم و درك قابل موقعيت يك ديدن به آرامي به را همه او و ميرود معمول
آخر حرف
آن درباره جنگ از پس كه است نادري نمايشنامههاي اولين از يكي نبرد خط پشت پچپچههاي
همينگوي ارنست همانند داشته حضور جنگ جبهه در خود كه نادري عليرضا.است شده نوشته دوران
و توهمگرايي از پرهيز براي او.ميپردازد است ، كرده باور آنچه نگارش به واقعيت برپايه
حشيشي بر تاكيد وقتي حتي نميرود ، غيرمنطقي تصاوير اين سوي به وجه هيچ به روياپردازي
آنكه براي.بدهد عيني جنبه او ذهني تصاوير به نميخواهد هرگز ميكند ، عليرضا بودن
باور قابل حقيقت از تصويري محكم بهطور چيز همه تا ميآورد سطح به را چيز همه عليرضا
اين دل از كه است تماشاچي ذهن همانا ميبخشد بعد قضيه اين به آنچه و باشد ، داشته
از يكي كه نبرد خط پشت پچپچههايميرسد شخصي برداشتي به...و شوخيها بگومگوها ،
منفي واكنش سال 74 در خود اجراي اولين در است ، ايراني نمايشنامههاي واقعگرايانهترين
پس آن اجراي و يافت ، فيصله جريان اين زمان آن در البته.برانگيخت را از عدهاي جنجالي و
.شد ممكن تاثير ميزان همان با سال هفت از
برگزيده نمايشنامه ده
1- تئاتر صاحبنظران انتخاب به
ده تا شده خواسته تئاتر اهالي از كه است نظرسنجي عنوان "برگزيده نمايشنامه ده"
اين.بگويند تاكنون آغاز از ايران نمايشي متون ميان از را خود برگزيده نمايشنامه
از.نيست همراه انتخابشدگان سوي از انتخاب دلايل و معيارها بر مبني توضيحي با نظرسنجي
براي مجالي ميتواند نظرسنجي اين هستند ، تئاتر نظران صاحب از پاسخدهندگان كه آنجا
.باشد زمينه اين در بعدي گامهاي
سمندريان حميد
(تئاتر مدرس و كارگردان)
بيدخش بندار كارنامه پردهخانه ، صندوق ، چهار مار ، سلطان يزدگرد ، مرگ ;بيضايي بهرام- 1
زاويه و ديكته بيكلاه ، آي باكلاه آي ورزيل ، دستهاي به چوب دعوت ، ;ساعدي غلامحسين - 2
گيل آقاي باشكوه لبخند پلكان ، آبي ، روزنه ما ، شبنماي باغ ;رادي اكبر - 3
شهرسنگي حكايت لوكوموتيوران ، ;شماسي عبدالحي - 4
جوانمرد عباس
(تئاتر كارگردان)
نسل دو از انتخاب دسته دو
نمايش اوليه حركتهاي براساس - الف
(نصيريان علي) سرگشته بلبل - 1
(بيضايي بهرام) ميميرد اكبر پهلوان سندباد ، سفر هشتمين - 2
(مراد گوهر) زاويه و ديكته ورزيل ، دستهاي به چوب - 3
(رادي اكبر) محاق - 4
(رادي اكبر) خيس سنگفرش روي شب - 5
(خلج اسماعيل) خانم گلدونه - 6
(نويدي نصرتالله) خرمنجا در سگي - 7
(مفيد بيژن) قصه شهر - 8
(مفيد بيژن) سنجاقك اسب ، سهراب ، - 9
جديد نسل - ب
(رحمانيان محمد) تهراني مطرب قدمشاد شهادتخواني - 1
(امجد حميد) آبي نيلوفر - 2
(يعقوبي محمد) سكوت دقيقه يك - 3
(فرهادي اصغر) نشينها ماشين - 4
(چرمشير محمد) اسب - 6
(كياني حسين) در پنج پنهانخانه - 7
(كوهستاني امير) ليوانها روي رقص - 8
كرماني ناظرزاده فرهاد
(دانشگاه استاد و پژوهشگر)
[مساوي امتياز با]
(مقدم حسن) آمده فرنگ از جعفرخان - 1
(ساعدي غلامحسين) ورزيل دستهاي به چوب - 2
(رادي اكبر) پلكان - 3
(بيضايي بهرام) غريب دياري در غروب - 4
(حامد حسن) تابستان بچه - 5
صادقي قطبالدين
(تئاتر كارگردان و مدرس)
[تكوين زمان براساس]
(تبريزي آقا ميرزا) خان زمان حكومت - 1
(فكري قليخان مرتضي) جديد حكام قديم ، حكام - 2
(مقدم حسن) آمده فرنگ از جعفرخان - 3
(ساعدي غلامحسين) ورزيل دستهاي به چوب - 4
(مفيد بيژن) قصه شهر - 5
(رادي اكبر) ايراني ارشيد - 6
(خلج اسماعيل) خانم گلدونه - 7
(نصيريان علي) تئاترال بنگاه - 8
(يلفاني محسن) آموزگاران - 9
(نعلبنديان عباس)...سنگوارهها در نو و وسترگ ژرف پژوهشي - 10
(نويدي نصرتالله) [آرزوها تمام] مرزها تا - 11
(بيضايي بهرام) كلات فتحنامه - 12
آئيش فرهاد
(تئاتر كارگردان و بازيگر)
فلان كه گفت ميتوان چگونه واقعا.دارد منافات كمي هنر مقوله با برتر كلمه ميكنم فكر
جواب درخواند برتر را جهان نوابغ آثار ميتوان اگرچه !است؟ برتر آثار ديگر از اثر
ميگويم آنچه و ديدهام كم و خوانده كم ايراني نمايشنامه من كه كنم قيد بايد شما سوال
.است عريضه نبودن خالي و خودم شخصي سليقه بيان براي
اجتماعي نظرهاي از خود زمان در بيشتر كه داشتهاند وجود نمايشنامههايي ميكنم فكر
جمله از بودهاند خود زمان روشنفكران اكثر مقبول بگويم باشد بهتر شايد و بودهاند برتر
.ساعدي مرحوم و خلج اسماعيل رادي ، اكبر آثار
در بلكه خود زمان در تنها نه كه دارند خصوصياتي من نظر به كه هستند نيز نمايشنامههايي
البته كه جملهاند اين از بيضايي بهرام آثار من نظر به كه دارند خاصي جايگاه نيز آينده
و نمايشي جنبههاي تا بود خواهد آنها ادبي قدرت براساس بيشتر آثار اين ماندگاري معتقدم
ميرسد نظر به امروزي و زيبا نيز جوانان از تن چند نوشتههاي راستا اين درآن ساختاري
نسل اين به من بگويم ميتوانم فقط.نميدانم را ماندگارند يا و خير يا برترند اينكه اما
.اميدوارم واقعا
!واقعا
خاكي محمدرضا
(دانشگاه مدرس)
(بيضايي بهرام) كلات فتحنامه - 1
(بيضايي بهرام) ندبه - 2
(بيضايي بهرام) ورزيل دستهاي به چوب - 3
(ساعدي غلامحسين) بيكلاه آي باكلاه ، آي - 4
(خلج اسماعيل) خانم گلدونه - 5
(خلج اسماعيل) رحيم مش چطوره حالت - 6
(رادي اكبر) آبي روزنه - 7
(يكتايي منوچهر) فالگوش - 8
(نصيريان علي) سرگشته بلبل - 9
(عباسنعلبنديان)...در نو و وسترگ ژرف پژوهشي - 10
فراهاني بهزاد
(كارگردان و بازيگر)
(بيضايي بهرام) ميميرد پهلواناكبر - 1
(نصيريان علي) سرگشته بلبل - 2
(كيا خجسته) حلاج - 3
() نردبان يك پلههاي - 4
(نويدي نصرتالله) خرمنجا در سگي - 5
(فراهاني بهزاد) سرنا و سنگ - 6
(مفيد بيژن) قصه شهر - 7
(ساعدي غلامحسين) ورزيل دستهاي به چوب - 8
(رادي اكبر) آبي روزنه - 9
(بيضايي بهرام) مار سلطان -10
هنر حاشيه
ريخته انسان*
زودي به رادي اكبري مقالات مجموعه عنوان "سوم سپيده در شبرنگ نيمرخ يا ريخته انسان"
فرهنگ ، درباره نامه ، صورت به عمدتا مقالات مجموعه اين.ميشود منتشر دشتستان نشر سوي از
:از عبارتند مقالات اين عناوين از برخي.است رسيده چاپ به درمجلات معاصر ادب و هنر
فرهنگ چهره ، يك روشن سايه نويس ، پس عنوان به شلاق ، و شادماني بنگاه قربت ، قصد به گامي
.ديگراست درجاي دمل ايران ، ولايت نمايشنامهنويسان با آهسته ، مونولوگ يك و ما شفاهي
منتشر شمالي ناشر يك سوي از "رادي جشننامه" نام با ديگري كتاب است قرار اين بر علاوه
.است رادي مورد در مقالات از برخي دربرگيرنده نيز كتاب اين معلوم قرار از.شود
مجموعه دريك مهاجران *
كه است لهستاني نويس نامه نمايش مروژك اسلامير از نمايشنامههايي مجموعه "مهاجران"
، "پليس":از عبارتاند نمايشها اين.شود منتشر دشتستان نشر ازسوي زودي به است قرار
مطرح نمايشنامهنويسان از مروژك اسلامير."هردمبيلها" و "مهاجران" ،"استريتنر" "كارول"
طنز نگارش به وبعد آغازكرد مطبوعات براي كاريكاتور طراحي با را خود هنري فعاليت جهان ،
استقبال با كوتاه ازداستانهاي مجموعهاي "فيل" عنوان با او اثر نخستين.آورد روي ادبي
.است كرده ومنتشر ترجمه را مجموعه اين مودبيان داريوش اين از قبل.شد رو روبه
حرفهاي كاملا وگوي گفت يك *
و كارگردان و نويسنده كوهستاني رضا امير با بازي گروه از چرمشير محمد و پسياني آتيلا
مورد در مولوي تالار در "ليوانها روي رقص" نمايش بازيگران معيني وعلي منصورآبادي شراره
.كردند گفتوگو و بحث اجرا اين
بار اين است ، بوده نمايشها پربحثترين جزو اخير دريكسال كه "ليوانها روي رقص"
نوع اين شايد.است بوده پذيرا محتوايي و فني بحثي رابراي كشور مطرح وكارگردان دونويسنده
جوانتر گروههاي اعتماد ميزان رفتن بالا و تكامل باني و باعث حرفهاي كاملا برخوردهاي
به را زيادي جوايز سال 79 فجر درجشنواره كه "درگوشي قصههاي" با كوهستاني اميررضا.بشود
چهرههاي مستعدترين از از يكي كه داد نشان "ليوان روي رقص" با و شد مطرح آورد ، دست
.است رسيده تئاتر هنر از شهودي دريافت به بالايي قريحه و ذوق با كه است شهرستاني
"ساعدي" ديگر يكبار*
نمايش اينشد داده عمومي اجراي اجازه ساعدي غلامحسين متنهاي از يكي به سال از 20 پس
عطا تاب ، چرخ محمد كريمي ، سعيد بازي و شوشتر افشين كارگرداني به دارد ، نام "جانشين" كه
.شد خواهد اجرا فجر جشنواره از پس شهر تئاتر خورشيد درتالار كاظمي بهروز و عليپور مهر
براي كه موضوعي تنها و هستند درگير باهم نمايش طول در كه است نفر سه درباره آن داستان
.است يكديگر با مخالفت است مهم آنها
عنوان به نفر يك تعيين يعني موضوع اصل كه ميشوند بيمعني رقابت اين درگير حدي به آنها
و بدهد تغيير خود نفع به را شرايط كه ميشود كسي براي فرصتي اين و ميشود فراموش جانشين
انقلاب از پس كه است كشورمان نويسان نمايشنامه بهترين از يكي ساعدي.شود نفوذ صاحب
.بود شده جدا نمايش ازصحنههاي
كسلر سوزان عكس نمايشگاه*
و ميكند فعاليت صحنه طراحي و نقاشي عكاسي ، زمينه در ايتاليايي هنرمند كسلر سوزان
آثار ساير و نقاشيها و شده طراحي ماكتهاي عكسها ، از نمايشگاهي بار نخستين براي امسال
خلاقيت":ميگويد خويش هنر درباره كسلر سوزان.ميدهد قرار عموم ديد معرض در را خود
كه كسي است طبيعت بر همانندگرايي ميكند ، تقليد طبيعت از كه هنرمندي.است الهي كيفيتي
و ميكند آشكار را رموزش و ميكند بازسازي را طبيعت ميسازد ، را اثرش طبيعت ، براساس
.است خاصي زيبايي داراي آثارش بدينگونه
زمانها آن در كه آغازين اوليه نقطه همانند.است ملايم درگريدهاي و پهلو دو من طرحهاي
انرژيهاي و نيروها تمام هوا ، آتش ، زمين ، گياهان ، حيوانات ، انسانها ، براي علائمي
و خزندگان پهلو ، دو زندگي براي علائمي از نيز من ميشد ، اختراع توسعه حال در و فزاينده
.ميكنم استفاده اندامي ساختارهاي و شكافها فلسهايشان ، و ماهيها بالداران ، و پرندگان
باقي مبهم اغلب كردهام ايجاد من كه نقشهايي.نيست روشن اول نگاه در علامتي هر
."ميپيوندند هم به خطي ساختارهاي با و ميشوند هم بر هم در زندگي الگوهاي.ميمانند
صحنه طراحي ماكتهاي*
صحنه طراحي ماكتهاي از نمايشگاهي فجر تئاتر بينالمللي جشنواره يكمين و بيست در امسال
ماكتهايي نمايشگاه اين.ميشود برگزار وحدت تالار انتظار سالن در ادتسارتهابن كرالف
در هابن.ميآيد در نمايش به هابن آثار ساير و روهر تئاتر گروه نمايشهاي صحنه طراحي از
داشته برعهده را روبرتوچولي كارگرداني به آلبا برنارد خانه نمايش صحنه طراحي گذشته سال
روزهاي در سنگلج تالار در يكم ، و بيست جشنواره مرور بخش در امسال نيز نمايش اين كه است
.ميشود اجرا ساعت 18 ماه بهمن پنجم و چهارم
منتقد نگاه
جهان مدرن تئاتر ايبسنبر هنريك تاثير
برادبري مالكولم
سهيلي سعيد:ترجمه
واقعي وظايف نمايشنامه اين ميگرديد ، تلقي بيانيهاي منزله به جامعه ، اركان نمايشنامه
را آن پيامدهاي و اجتماعي مسائل و مشكلات ميكرد ، گوشزد آن مسئولين به را جامعه نهادهاي
و جوانان مردان ، و زنان ميان ستيزه و تضاد ديگر گونهاي به نمايشنامه اين.ميكرد تحليل
اسكانديناوي ، در اثر اين نمايشميآورد بيان و تفصيل به را آينده و گذشته و پيران
ديگر سوي از و داد قرار او به نسبت تند حملههاي و تنفر شديد ، انتقادات مورد را ايبسن
فراهم را ايبسن بر جهاني شهرت موجبات آن ، اخلاقي - ادبي استقلال و آزادانديشي سبب به
تحول روح كه آنجا از و آمد صحنه روي به بار پنج برلين شهر در تنها نمايشنامه اينكرد
آنكه عليرغم.يافت راه نيز جهان نقاط ديگر به ميآورد ، نمايش به را خود زمانه هنري
ستايشگر آچر ويليام اما كرد ، تمديد ديگر دهه يك براي را ايبسن آثار توقيف بريتانيا دولت
.گذاشت نمايش به لندن شهر در را او نمايشنامه ايبسن ، آثار بريتانيايي
نمايشنامهنويس عنوان به او نقش و گرفت درخشيدن جهان در ايبسن بخت ستاره گاه آن ديگر
يكي ايبسن نمايشنامههاي انبوه ديگر آن از پسگرديد مطرح هنر جهان در ستيزهجو بزرگ ،
دشمن) و در 1881 ، (اشباح) و در 1879 ، (عروسكها خانه) ميآمدند صحنه روي به ديگري از پس
هر و بودند ، نويسنده اين ناتوراليستي آثار از حقيقت در نمايشنامهها اين.در 1882 (مردم
.ميكشيدند بحث و نقد به را اجتماعي مهم موضوعات از يكي مستقل ، گونهاي به آنان از يك
و مقاربتي بيماريهاي مدرن ، ازدواج بورژوازي ، نفس به اعتماد عدم تزويرگري ، چون ، مسائلي
.غيره
"بارداخ اميلي" بهنام اتريشي ساله هجده دختر و ايبسن ، ميان كه ملاقاتي در سال 1881 در
.داد مثبت پاسخي دلباختگي اين به نيز ايبسن و گرديد ، او دلباخته دختر اين گرفت ، صورت
كمال به را او و گرديد ، نويسنده در بيشتري هنري شوق و شور بروز سبب عاشقانه رابطه اين
يا محافظهكاري ، دليل به ايبسن طولاني ، چندان نه مدتي از پس اماكرد نزديكتر هنريش
.شد سرخوردگي دچار عشق ، اين با ارتباط در خود دروني نبرد سبب به شايد
اما بود ، اجتماعي قراردادهاي به بياعتنا و جنجالبرانگيز ، هنرمندي آنكه وجود با ايبسن
وجود اين با نگرديد ، تسليم داشت روي پيش كه تقديري به عاشقانه رابطه اين مورد در
حال عين در اما كهنه ، اجتماعي روابط گرفتار خود كه سالخورده و هنرمند مردي از تصويرهايي
آخرين از برخي در است ، بندها و قيد اينگونه از آيندگان كردن آگاه سوداي در
يك از برخورداري لزوم تا است كوشيده صحنهها اين در او.ميشود ديده نمايشنامههايش
.بياورد بيان به را آن در احتمالي تراژدي و بزرگ ، عاشقانه زندگي
گونهاي و پرداخته ، اجتماعي موضوعات به دهه 1890 در ايبسن عمده نمايشنامههاي مجموع در
صحنه روي به دوران اين در او كه اثري مشهورترين.ميشود مشاهده آن در مضموني اشتراك از
در 1899 كه اثر اين "ميميريم باز چشمان با كه هنگامي" عنوان با است نمايشنامهاي آورد ،
تم و موضوع كه زيرا داشت ، اساسي تفاوتهاي او پيشين آثار با آمد ، صحنه روي به
آرماني دنياي از تمثيلهايي تا است ، كوشيده اثر اين در او.نداشت ناتوراليستي
دنياي به خود ، هنري عروج آرزوي در ايبسن مانند كه بياورد ، صحنه روي به را انسانهايي
.بودند كرده سقوط فرومايهاي
اثر آخرين نيز حقيقت در و كرد ، تلقي خود هنري زندگي پاياني بخش را نمايشنامه اين او
بيان نمايشنامه اين در را خود هنر نهايي آرمان مبهم گونهاي به ايبسن.بود هنريش زندگي
خود اين كه ميشوند ، محو صحنه سفيدي در نمايشنامه اين صحنه آخرين هنرمندان ميكند ،
درست.يكديگر با تقابل در مرگ و هنر از است جلوهاي و است ، ويرانگري و آفرينش از نمودي
ديده بيستم قرن هنر تماميت در تقريبا و توماسمان ي"جادو كوه" در كه انگيزههايي همان
.ميشود
هنري جهانهاي به را بيننده و كرد ، دگرگون جهان در را تئاتر هنر سرنوشت ايبسن
تراژيك درونمايه از و شد ، آغاز ژرفي دگرگونيهاي با كه هنري جريان برد ، ناشناختهاي
چون ديگري نمايشنامهنويسان بود ، خود از پس اثر مكمل ايبسن هنري اثر هر.برآورد سر هنري
.نماندند بينصيب او هنري تاثير از مالا پيراندلو اونيل ، مترلينگ ، ودكينگ ، استريندبرگ ،
كه زيرا باشد ، وفادار خود پيشين ارزشهاي به نتوانست ديگر ايبسن از پس جهان مدرن تئاتر
كنار بر هنري دگرگوني و تكامل ، روند اين از ايبسن ، تئاتر قهرمانان هنري تكامل مثابه به
.نماند
پايان
|