فرهنگي چند هاي سياست و ها اقليت
انديشه تازههاي
فرهنگي چند هاي سياست و ها اقليت
بخش واپسين - گرايي فرهنگ چند سياست در اعتماد
و تقويت در مشترك وفاداريهاي و زياد روابط آشنايي ، كه گفت ميتوان جمعبندي يك در
منسجم جوامع در احتمالا كه هستند ارزشهايي اينها.حياتياند اعتمادآميز روابط گسترش
چند و اعتماد بين تنشزاي رابطه در گذشته اين از.ميشوند ايجاد ديگر جاي هر از بيش
تضعيف فرهنگگرايي چند شد گفته كه اين نخست:برخوردارند اهميت از نظريه دو فرهنگگرايي
و دموكراتيك نظر تبادل و بحث تسهيل براي كه نوعي از اعتماد كه اين دوم.است جامعه كننده
زياد روابط آشنايي ، مانند جامعه به مربوط ارزشها واسطه به است لازم اجتماعي برنامههاي
هستند مساله اين مبين نظرگاه دو اين رفته هم روي.ميكند پيدا تداوم مشترك وفاداريهاي و
مبتني روابط كه را اعتماد اجتماعي ، همبستگي كاهش و جامعه تجزيه با فرهنگگرايي چند كه
پيشرفت است ممكن نتيجه در ميكند ، سست ميسازد ، تسهيل جامعه يك در را همكاري بر
همراه مشكلاتبيشتري با فرهنگي چند يا مليتي چند دولتهاي در اجتماعي رفاه و دموكراسي
.باشد
در ميلر ديويد طرف از اعتماد ، دشمن بهعنوان فرهنگگرايي چند از مشروط انتقاد يك
تهديد برابر در بايد ملي جوامع كه است مدعي ميلر.است شده بيان مليت از دفاعش جريان
افراطي اشكال از ناشي خارجي تهديد و مينامد افراطي فرهنگگرايي چند را آن وي كه داخلي
تا ارزشمندند ملي جوامع كه ميكند استدلال او(1998) شوند ، محافظت اروپايي همگرايي
بهتر ملي جوامع در را دموكراسي و اجتماعي عدالت ايدهآلهاي كه اين خاطر به اندازهاي
مقياسي در اعتماد فرهنگ كه ميشوند باعث ملتها.كرد تثبيت ميتوان ديگر جوامع انواع از
و ترغيب در كاملا دولت منابع و سياسي چارچوب با تلفيق صورت در كه شود ايجاد وسيع
كه آنجا از.ميباشد موثر است لازم ثروت توزيع باز براي كه نوعي از جمعي اقدام جهتدهي
علت به ميلر ، نظر به و شود داده آن به زيادي اهميت بايد است ملي همبستگي زاييده اعتماد
است ، اجتماعي عدالت كسب جهت دموكراتيك منازعه و تصميمگيري متضمن همبستگيملي كه آن
معتقد فرهنگگرايي چند به احترام ضمن ميلر.كنند اعتماد يكديگر به گروهها كه است لازم
از يك هيچ به وي.ميكند تهديد را اعتماد فرهنگ آن ، به مربوط افراطي گونههاي كه است
گونههاي متوجه تنها انتقاداتش تا است مراقب ولي ندارد اعتراض فرهنگگرايي چند اشكال
كه وفاداريهايي و ارزشها بهاي به گروهي تفاوتهاي از كه باشد فرهنگي سياستهاي افراطي
تسلي وي نگرشهاي اين ، وجود با.ميكنند تجليل است شريك مشاع طور به آن در جامعه يك
افراطي فرهنگگرايي چند مخالف ميلر كه دلايلي همان به بيپروايانه كه است منتقداني خاطر
.هستند فرهنگگرايي چند مخالف است
به ميلرمربوط استدلالات فرهنگگرايي ، چند و اعتماد بين تنشزاي رابطه به توجه با
شدن شكوفا براي چرا كه شدند مطرح سوال اين به پاسخ در بالا در كه ميشود دلايلي همان
را اجتماعي متقابل روابط و تعامل افزايش جامعه كه اين نخست دارد؟ ضرورت جامعه اعتماد ،
ارتباط هم با فرهنگي و زباني موانع از دور به ميتوانند افراد كه زماني.ميبخشد تسهيل
سازمانهاي جديد اشكال يا جمعي اقدامات به دست احتمالابيشتر باشند داشته متقابل
.كنند مبارزه اجتماعي منابع نابرابر توزيع با ميتوانند كه [اقداماتي]زد خواهند اقتصادي
و مباحثه وارد بايد مردم باشد ، لازم اگر كند ، عمل دموكراسي كه اين براي اين ، بر علاوه
در.كنند تعديل را موضعشان و دهند گوش مخالف نظرات نقطه به بايد آنها شوند ، تبادلنظر
اين ذاتي عنصر متقابل روابط ميگيرد ، قرار صرف روابط از فراتر فعاليتها اين حال عين
گفته.ميبينند تهديد معرض در فرهنگگرايي چند ناحيه از را آن منتقدان كه است فرآيند
شكل و ميدارد نگه غالب جريان از جدا را فرهنگي اقليتهاي فرهنگگرايي چند كه ميشود
متقابل روابط سركوبكننده (ديگر چيز نه اگر) كه ميدهد افزايش را شهروندي تبعيضنژادي
مجزا هم از چندفرهنگي سياستهاي طريق از فرهنگي اكثريت و اقليتها كه درصورتي.است
.ميدهند گسترش را اعتمادآميز روابط نيستند جدا هم از كه حالتي از كمتر احتمالا شوند ،
همان به كه ديگري ارزش ;است آشنايي مستلزم اجتماعي عدالت و دموكراسي كه اين دوم
وابسته دموكراتيك تصميمگيري ميكند اشاره ميلر كه چنان.ميكند تقويت را اعتماد اندازه
دموكراسي ديگر عبارت به.است مخالف سياسي لحاظ به كه است كسي با تفاهم و اطمينان به
احساس ما كه همانطور است ، دموكراتيك پروسه در تقلب عدم با آشناييمخالفان مستلزم
به توجه با نتايج از اطاعت به بايد مييابند دراقليت را خودشان كه كساني.نميكنيم
اين و دهند رضايت ميشود ، پذيرفته يا شنيده جدي طور به آنها نظرات نقطه حداقل ، كه اين
طريق از آشنايي ، اين.بيابند پيروز طرف در را خودشان است ممكن آينده فرصتهاي در كه
مطالعات ميلر نظر از.ميكند كمك اجتماعي عدالت رشد به ثروت ، تقسيم به مردم ترغيب
رفتار احتمالادر مردم كه است اين دهنده نشان اجتماعي عدالت به مربوط روانشناختي
رغبت.دارند بيشتري توانايي مشتركند آنها با ديگر ارزشهاي و هويت در كه افرادي با برابر
ميتوانيم كه است اين به نسبت ما شناخت بر مبتني اندازهاي تا ثروت تقسيم به ما رضايت و
كه اين مانند";دارد اشتراكاتي ما با كه باشيم داشته كسي جانبهاز دو ملاحظه انتظار
من منطقي تقاضاي از آتيه در نيز شما كه اين از آگاهي علت به شما منطقي تقاضاي از من
متقابل رابطه اين مشترك فرهنگي هويت كه اين به نظر".حمايتميكنم كرد خواهيد حمايت
[فرهنگگرايي چند منتقدان نظر از] جامعه يك فرهنگي هويت در گوناگوني ميكند ، تسهيل را
.است متقابل رابطه تضعيفكننده
همين صرف به ميگذارند نمايش به را مشتركي فرهنگي هويت اعضا ، كه جوامعي در ;سوم
ميلر كه طور همان.ميكند تقويت را اعتماد كه داشت خواهند مشتركي وفاداريهاي واقعيت
گيرند نظر در من منافع براي ويژهاي ارزش ديگر اعضاي تا دارم انتظار من ميدهد ، توضيح
...قائلم منافعشان براي خاصي ارزش من كه ترتيبي همان به
ديگران كه ميشود امر اين از اطمينان موجب اين و است مشترك وفاداري حاصل مشترك هويت
مورد در بيشتر اعتماد ، طريق از سود كسب.كرد خواهند عمل خود جمعي رفتار به متقابلا
.دارند مشتركي وفاداريهاي و هويت كه ميكند صدق كساني
فرهنگي هويت يك حول كه را جوامعي فرهنگي ، چند سياستهاي كه ميكنند استدلال منتقدان
و شناسايي به فرهنگي چند سياستهاي.مياندازد مخاطره به يافتهاند شكل بهفرد منحصر
به فرهنگي اقليتهاي الزام در سياستها اين.دارند تاكيد فرهنگي اختلافات انعطافپذيري
در كه همانطور.ميشود مواجه شكست با آن به مربوط ارزشهاي و اكثريت هويت به وفاداري
بهعنوان را همديگر كاناداييها كه است نگران واقعيت اين از بيسونداث كردم اشاره بالا
كه است معتقد او.ميكند مطرح را مشابهي مساله نيز ميلر.نميشناسند "كانادايي كاملا"
ملي هويت بهاي به هويتها ديگر و قومي و جنسي هويتهاي از نامناسبي بهطور گروهي اختلاف
كه دليل اين به معترضند ، اكثريت به افراطي فرهنگگرايان چند اين بر علاوه.ميكند تمجيد
از نامعقولي بهطور آنان...ميشود لحاظ مشترك هويت يك فقط آن در كه است احساسي موجد
برابر احترامي نيستند مشترك آنها با چيز هيچ در كه گروههايي براي تا ميخواهند اكثريت
درك فرهنگگرايان چند كه آن از بيشتر اكثريت ، از انتظار اين ميلر ، نظر به.شود قائل
به گروهها كه شد خواهد متحقق صورتي در بيطرفي اين و دارد بستگي بودن بيطرف به كنند
آنان هويت سمت به كه باشند مطالباتي منشا هستند اكثريت جامعه همان به متعلق كه آن واسطه
حداقل يا بپذيرند را اكثريت هويت اقليت گروههاي اگر ديگر عبارت به.باشد نشده جهتگيري
اعلام ميكنند كمك اكثريت هويت تعريف به كه برنامههايي و ارزشها به را خود وابستگي
مهاجران مثال براي.كنند پيگيري و اعلام را خود گروهي مطالبات كه است بعيد كنند ،
حسب بر را خود مطالبات و.ميكنند استقبال جديدشان ملي هويت از قلب صميم از بريتانيا ،
ميكنند ابراز -آزادي و برابري ليبراليسم ، مانند - بريتانياست پذيرش مورد كه ارزشهايي
.هستند شده طرد آنجا كاملادر كه ارزشهايي برحسب نه و
;است اعتماد سستكننده فرهنگگرايي چند كه كردهام استدلال مراتب به من بنابراين
حياتي اجتماعي عدالت تامين براي و دموكراسيها در فرهنگي اقليتهاي ادغام براي كه چيزي
فرهنگگرايي چند و جامعه اعتماد ، بين رابطه به مربوط مشخصه سه طريق از استدلال اين.است
روابط مستلزم اجتماعي وعدالت دموكراسي همانند اعتماد كه اين نخست.ميشود تاييد
روابط سركوبكننده كه است متهم فرهنگگرايي چند است فراوان حد در هم آن متقابل اجتماعي
از جدا خود زندگي به كه ميدهد امكان گروهها اين به و است فرهنگي گروههاي ميان متقابل
.دهند ادامه اكثريت
برقراري به را اقليتها نياز كه است خدماتي دهنده ارائه فرهنگي چند سياستهاي
عدالت و دموكراسي همچون اعتماد كه اين دوم.ميدهد كاهش اكثريت با متقابل ارتباط
اعتماد مشترك وفاداريهاي كه اين سوم ميشود ، تقويت (Familiarity)آشنايي طريق از اجتماعي
كه است گرفته قرار انتقاد مورد جهت آن از فرهنگگرايي چند جا اين در.ميبخشد تحكيم را
ادامه خويش زندگي به ميخواهند خود كه گونهاي به تا ميدهد امكان فرهنگي اقليتهاي به
به مربوط فرهنگي تعريف با خود پنداشتن يكسان به مجبور كه آن بدون كه اندازهاي تا دهند
راضي (موجود وضع از) شوند اكثريت وفاداريهاي در شدن شريك به مجبور يا و اكثريتشوند
به يا) فرهنگگرايي چند كه دركشورهايي احتمالا واكثريت اقليتها درنتيجه.باشند
.هستند مشاع كمتر ميشود تعقيب (افراطي فرهنگگرايي چند ميلر تعبير
همبستگي و اعتماد از جوامعشان است ممكن فرهنگي چند (States) كشورهاي در دليل اين به
شهروندان همه اجتماعي رفاه پيشبرد و آمد كار دموكراتيك نهادهاي ايجاد براي كه لازم
.نباشند برخوردار است ضروري
نبرگ ايز اويكل: نويسنده
آذر نصراللهي خضر: از ترجمه
انديشه تازههاي
شمارگان5000 / شجاعي حيدر:ترجمه /جبران خليل جبران:نوشته /زميني خدايان و ديوانه
.پژوهشدادار نشر:ناشر /اول 1381 چاپ /نسخه
لبنان بشاري در سال 1883 در لبناني عارف و متفكر شاعر ، انديشمند ، جبران ، خليل جبران
از پس كه بود دمشق از اصلش كه بود شعباني ماروني جبران يوسف نوادگان از او.گرديد متولد
روانه مقدماتي تحصيلات از بعد خليل جبران.ميكنند مهاجرت لبنان به خانواده همراه چندي
.است شده شناخته پيامبري به غربيان نزد و شاعري به شرقيان نزد اوميشود غرب دنياي
شاهكارش جمله از گرديده ترجمه دنيا زبانهاي از بسياري به نويسنده اين كتابهاي اكثر
فارسي به كتابهايش از عنوان حدود 25 خوشبختانه.شده برگردان زبان پانزده به كه "پيامبر"
قلم و ورزي انديشه سال از 48 بعد او.هستند آشنا آثارش با ايراني خوانندگان و شده ترجمه
.بست فرو جهان از ديده آوريل 1931 در فرسايي
شده منتشر روان ترجمهاي با است جبران خليل جبران آثار بهترين از يكي كه حاضر كتاب
خواننده به كه پيامي و شعر نوع برحسب كه است تصاويري كتاب اين امتيازات از يكي.است
خواننده ديدگان برابر نوشتار شكل به و بوده شاعر گوياي زبان واقع در و مييابد انتقال
به كدام هر كه است شعر عنوان داراي 37 مجموعه اينميگيرد قرار
.ميباشد شاعر انديشه نحوه كننده بازگو تنهايي
اول چاپ /شميز جلد /بيات احمد علي:ترجمه /كاماث.و.م:نويسنده /مرگ و زندگي فلسفه
.بهجت انتشارات:ناشر /1381
زمينه در پژوهش براي است ، بينالمللي خبرنگاران و روزنامهنگاران از يكي كه مولف
و آداب و گوناگون ملتهاي با و كرده سفر مختلف سرزمينهاي به مرگ و زندگي فلسفه
جهان اديان آنچه از مفيدي و مختصر شرح به ميتواند كتاب خواننده.است شده آشنا افكارشان
از كه پرسشي مهمترين شك بدون.كند پيدا دست كردهاند عرضه فلسفي و فكري مكتبهاي و
و آمدهام كجا از" اينكه و او خود وجودي فلسفه شده ، مطرح او براي انسان آفرينش ابتداي
و نامحدود بشر كنجكاوي.ميباشد چيست ، براي شدن و آمدن اين نهايتا و "ميروم كجا به
اما.است بشري نفوس گوناگوني به مقصد به رسيدن راههاي و است بسيار جستوجو راههاي
و بردن كار به چگونگي مطالعه كتاب محتواي.ميخواند را او زباني به كس هر و يكي مقصود
جامع است مطالعهاي اين كه نميشود ادعا.پرسشهاست اين به جهان بزرگ اديان دادن پاسخ
.است افزوده موضوع اين به را خود احساس از كوتاهي فصل نيز نويسنده خود هرچند كامل و
دوم بخش و دارد سروكار آينده جهان فلسفي جنبههاي با يكم بخش ;شده تهيه بخش دو در كتاب
و ميگيرد بر در را پيشين قرون دنياي مردم شناختهشدهترين از بعضي زندگي روزهاي واپسين
انتخاب اتفاقي بهطور كه است نامآور زن و مرد پنج و پنجاه مرگ و زندگي شرح آن دنبال به
درك و بدانيم بايد چه تاريخ ، از كه ميگويند ما به بيطرفانه سرگذشتها اين.است شده
تنها ميميرند ، آرامش در و آرام شجاعانه ، رسيدهاند كمال به كه افرادي ميگويندكنيم
.است تصديق و تقدير شايسته كه است اخلاق تنها و بگيريم پند آن از ميتوانيم كه است اخلاق
|