يكشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۱ - شماره ۲۹۸۱- Feb, 16, 2003

فرصت سازي ها و فرصت سوزي ها
گفت وگو با معاون حقوقي و پارلماني رئيس جمهوري
معتقدم در برخي مناسبت ها آقاي خاتمي مي توانست غير از آنچه كه عمل كرده است انجام دهد احساس من اين است كه آقاي خاتمي در طول ممارست با حكومت از نوع مخالفت ها، نوع كارشكني ها و رفتارهاي پنهاني كه وجود داشت آگاه شد
001077.jpg
بهمن احمدي امويي
محمدعلي ابطحي را اكثرا مي شناسند. او رئيس دفتر رئيس جمهور طي سال هاي ۶۶ تا ۸۰ بود. اكنون بر كرسي معاون پارلماني و حقوقي رئيس جمهوري تكيه زده است. خراساني است و به صراحت لهجه شهره است. عضو فعال مجمع روحانيون مبارز است كه زماني نيز در سازمان صداوسيما مسئوليتي كليدي را بر عهده داشت. از سياست هاي خاتمي دفاع مي كند اما معتقد است كه رئيس جمهور فرصت هايي را از دست داده است. اعتراف مي كند كه اصلاح طلبان بدون مانيفست وارد انتخابات سال ۶۶ شدند در حالي كه اگر اين خلا را نداشتند سهل تر مي توانستند رابطه خود را با ساختار قدرت تنظيم كنند. او جامعه مدني را داراي مفهومي عميق مي داند كه دست يافتن به آن صرفا با بيان امكان پذير نيست از اين رو معتقد است كه هنوز رفتارهاي جامعه ايران منطبق بر هنجارهاي جامعه مدني نيست. «فرصت سازي و فرصت سوزي» در سال هاي اخير موضوع گفت وگو با اوست كه در پي مي آيد.
***
*آقاي حجاريان جمله اي در مورد آقاي خاتمي گفته اند مبني بر اينكه ايشان فرهنگ ساز و فرصت سوز هستند. حال از شما مي پرسم فرصت هايي كه آقاي خاتمي در اين پنج سال از دست داده اند چه بوده است؟
اگر اجازه بدهيد ابتدا در مورد ساختار قدرت توضيح دهم تا بعد به فرصت سوزي اي كه گفته شده پاسخ بدهم.
با توجه به اينكه زمان زيادي از شروع تحولات نگذشته است بايد واقع بينانه تر نگاه كرد، يعني به تاريخ برگرديم و واقعيت ها را براساس زمان خودشان مشخص كنيم. زماني كه آقاي خاتمي در سال ۶۶ كانديداي رياست جمهوري شدند، نه تنها در زمان كانديدا شدن بلكه حتي در شب انتخابات نيز احتمال راي آوردن ايشان قطعي نبود. اين نشان مي دهد كه شرايط جامعه براي چنين حركت اصلاح طلبانه با قدرتي آماده نبود. لذا مانيفست مشخصي براي ادامه كار نداشتيم و ترجيح آقاي خاتمي در طول انتخابات اين بود كه انتخابات به مرحله دوم كشيده شود. ما در آن زمان مرحله دوم را بسيار مهم مي دانستيم از اين جهت كه شايد اين مرحله فرصتي براي راي آوردن ايشان باشد تا افرادي كه مي خواهند اين تفكر را در جامعه بشناسند، محوري پيدا كنند و همه با هم جمع شوند و يك مانيفست مشخصي را تعيين كنند و تا اين خواست و فكر در يك سير طبيعي به حاكميت برسد و تحول ايجاد كند، يا حداقل وضعيت را تجزيه و تحليل كنيم كه آيا امكان حضور در اين بافت قدرت وجود دارد يا خير اما مهم اين بودكه اتفاق قدرتمندي در سطح جهان و بين مردم ايجاد شد و يك تحول فوق العاده پنهاني در آنها رخ داده بود كه آن تحول در جريان دوم خرداد بروز كرد. يك حضور پيش بيني نشده اي از مردم را در صحنه سياسي داشتيم كه منجر به دوم خرداد شد. در نتيجه فرصت براي ايجاد آن آمادگي از بين رفت.
من ابتداي كار را دوران حيرت مي دانم چرا كه طرفين شناخت مشخصي از هم نداشتند و همديگر را در عرصه كار نديده بودند. در چنين شرايطي كه عدم شناخت مشخص از يكديگر وجود داشت به نظر من آقاي خاتمي نمره بالايي در كارها گرفتند. چرا كه ايشان بسيار بيشتر و زودتر از ديگران واقعيت در كشور را شناختند و سعي كردند در برابر توقعات و حتي در برابر شعارهايي كه خودشان در دوران انتخابات مي دادند واقع بينانه تر برخورد كنند.
* اين همان موردي است كه خيلي كم به آن پرداخته شده است. پرسش من اين است كه آيا ايشان به مرور زمان واقعيت ها را شناخت و براساس آن عمل كرد و اطرافيان ايشان اين طور نبودند و يا دير به شناخت واقعي رسيدند؟
بله. ايشان واقعيات را شناخت و اگر بدنه جنبش اصلاحات هم اين راه را ادامه مي داد توقعات بالا نمي رفت و مي شد در يك چارچوب واقع بينانه و با يك همكاري مشتركي كار كرد و همانند روال همه دنيا مي شد تا عظمت توسعه اصلاحات و دستاورد بسيار بزرگي كه ما به دست آورديم براي همه مردم ايران معلوم شود. گرچه من شخصا معتقدم در برخي مناسبت ها آقاي خاتمي مي توانست غير از آنچه كه عمل كرده است انجام دهد و روند اصلاحات هم سريع تر پيش رود اما در مجموع يك خصوصيات برجسته اي در آقاي خاتمي وجود دارد و آن اين است كه واقعيت هاي اجتماعي كشور را به خوبي درك كرد. اينكه در جامعه ما هنوز هم وقتي به خاتمي مراجعه مي شود مي گويند چرا او قدرتمندانه وارد عمل نمي شود در واقع توقعاتي متضاد با روح دموكراسي است. به هر حال تفكري كه ۲۵۰۰ سال در جامعه ما نفوذ داشته، تفكر قدرتمندي است كه علاقه مند به حل و فصل امور به روش گذشته است. يعني آنچه كه خاتمي به دنبال آن است، نهادينه كردن دموكراسي، غير از خواسته كساني است كه طرفدار اصلاحات هستند. يا كساني كه انتظارات خود را با صداي بلند اعلام مي كنند، توقعات يك جامعه اي كه به سمت نهادينه شدن و دموكراسي مي رود نيست. در واقع آنها توقع همان رفتاري را دارند كه ما در مورد مخالفين خود نقد مي كنيم، اينكه چرا ايشان براي حذف رقبا به ميدان نمي آيند. اما اساسا روند جامعه مدني روند به ميدان آمدن نبوده است روندي بوده كه بايد احساس جامعه تغيير پيدا كند و فرهنگ سازي در جامعه به وجود آيد. اگر اين فرهنگ به وجود آيد ما نه به خاتمي احتياج داريم و نه به كس ديگري. چرا كه اينها محورهايي نيستند كه نبود آنها سبب توقف حركت اصلاحي در كشور شود. بلكه بار اين روند بر دوش فرهنگ جامعه قرار مي گيرد. كسي هم نمي تواند مانع پيشروي فرهنگ جامعه شود اين مسير به خودي خود طي مي شود اما متاسفانه برخي از اصلاح طلبان شناخت درستي از ساختار اجتماعي جامعه ندارند و به جاي اينكه خاتمي را در اين جهت كمك كنند شعارهاي افراطي را مطرح كردند كه امكان عملياتي كردن آنها وجود نداشت. البته دور از انصاف است كه فقط به كساني حمله كنم كه در جبهه دوم خرداد تندروي كرده اند. چرا كه بخش عمده اين رفتارها عكس العمل تندروي هاي افراطي ها است. نمونه آن پروسه قتل هاي زنجيره اي و قتل كساني مثل فروهر بود كه در دستور كار جريان افراطي مقابل خاتمي قرار گرفت. وقتي اين جريان ايجاد شد طبيعي است كه يك جريان افراطي هم متقابلا ايجاد مي شود.در واقع مي توان گفت اين گروه تندرو اصلاح طلبان عكس العمل آن جريان بودند اما از طرف ديگر هم توقعات را بالا بردند من نمونه آن را در ماجراي قتل هاي زنجيره اي مي گويم. در اين ماجرا آقاي خاتمي يك شعار دادند. ايشان گفتند چهار قتل در دوران من صورت گرفته است. بگذاريد اين چهار قتل را بررسي كنيم و به سمت ريشه كني اين غده سرطاني برويم تا ديگر كسي فكر چنين كارهايي را نداشته باشد. به اين ترتيب ايشان به جاي اينكه همه را حساس كنند و يك مقاومت نيرومند و جدي را ايجاد كنند، يك كار كاملا عملي را مطرح كردند. اما متاسفانه اين افزايش انتظاراتي كه اتفاق افتاد باعث عدم ظهور آن پيروزي بزرگ تاريخي شد كه به اعتقاد من اگر تنها در چهار سال اول آقاي خاتمي اتفاق مي افتاد، كافي بود، چرا كه به هر حال آدم ها كارهاي بزرگ را هر روز نمي توانند انجام دهند. اما متاسفانه اين دستاورد بزرگ تبديل شد به آنچه ديديد. به هر حال مي خواهم اين نكته را عرض كنم كه بافت فرهنگي - اجتماعي، توقعات و واقعيت هاي ديگري را ايجاد مي كرد و من به عنوان كسي كه آقاي خاتمي را مي شناسم عرض مي كنم كه شايد تنها نقطه موفقيت ايشان اين بود كه اگر قبلا آگاهي از واقعيات نداشتند اما زماني كه به حاكميت رسيدند بسيار زودتر از ديگران به درك صحيحي از شرايط رسيدند و اينكه چگونه مي توانند به جاي توقف كلي اصلاحات و ايجاد ياس دائمي در مردم، سرعت اصلاحات را كم اما مسير اصلاحات را ادامه دهند. در واقع صادقانه بگويم آقاي خاتمي هيچ گاه غير از آقاي خاتمي نشد، بلكه تنها سرعت اصلاحات را كم كرد اما توانست راه را ادامه دهد. در صورتي كه مسيرهاي ديگر مي توانست به ده ها مسئله ديگر منجر شود كه آسيب آن بسيار بيشتر از آنچه كه خواهد بود صورت گرفته است.
آقاي خاتمي هم در جريان تجربه و عمل اين شناخت كامل را پيدا كردند و به همين دليل هم حاضر به كانديدا شدن در دور دوم نبودند. در واقع اين طور نبود كه از ابتدا چنين شناختي وجود داشته باشد. فكر مي كنم اگر اين شناخت از ابتدا وجود داشت همان طور كه ايشان در دور دوم و زماني كه خود را در يك فكر تنها ديدند و تمايلي به كانديدا شدن نداشتند، شايد در دور اول هم كانديدا نمي شدند. لذا احساس من اين است كه آقاي خاتمي در طول ممارست با حكومت از نوع مخالفت ها، نوع كارشكني ها و رفتارهاي پنهاني كه وجود داشت، آگاه شدند. در واقع در جامعه ايراني شعار جامعه مدني هيچ گاه شعار اصلي نبوده است. از زماني كه شعار جامعه مدني آقاي خاتمي شعار اصلي جامعه قرار گرفت قدرتمندترين عناصر جامعه مدني كه روشنفكران و مردم و اصحاب فرهنگ بودند بيشترين فشار تاريخ بعد از انقلاب را تحمل كردند. اين تقابل به معناي تقابل با همين شعارها است، اينكه حتي مجلاتي كه قبل از دوم خرداد همواره امكان فعاليت داشتند بعد از دوم خرداد تحمل نشدند، تمام اين مسائل يك نوع درگيري حاد و به تعبير من يك لجبازي است كه به هيچ وجه نفع كل نظام جمهوري اسلامي را به دنبال ندارد. شايد هم بحثي كه در حال حاضر مطرح است يعني خروج از حاكميت، به اين معنا قابل توجيه باشد كه اگر قرار باشد به دليل وجود اين نوع لجبازي ها و مقابله هاي غيرمنطقي ما شاهد آسيب به نظام و منافع مردم باشيم بهتر است كه جمعي از خودگذشتگي كنند و فضا را باز بگذارند براي اينكه در مقابله با آنها منافع ملي آسيب نبيند.
*آيا عدم شناخت صحيح از واقعيت و ساختار جامعه به اين مسئله برمي گردد كه نيروهاي چپ حدود ۸ سال از عرصه قدرت ايران بيرون بودند و در اين مدت مناسبات تغيير يافته بود، يا اينكه به مسائل ديگري مربوط مي شود؟
خير. شناختي كه من به آن اشاره كردم تنها عدم شناخت از بافت موجود نيست بلكه عدم سازماندهي مجموعه اصلاح طلبان هم تاثيرگذار بوده است. يعني همان طور كه گفتم مانيفست مشخصي نداشتيم و وجود اين مسئله تاثير تعيين كننده اي در اين روند داشته است. در واقع اگر يك مانيفست مشخصي وجود داشت بسيار سهل تر مي توانستيم روابط را تنظيم كنيم.
* به هر حال آن مانيفست بايد در نهايت وارد تعامل مي شد و با وجود عدم يك شناخت صحيح چطور اين مانيفست مي توانست پيش برود و نوشته شود؟
من هيچ كدام را نفي نمي كنم، بلكه هر دو عامل را موثر مي دانم.
* فرصت هايي كه به قول يكي از دوستان نزديك آقاي خاتمي ايشان از دست دادند چه بوده است؟
من با اين جمله موافق هستم كه فرصت هاي زيادي براي ملت ايران به وجود آمد كه متاسفانه از دست رفت. اما اين را قبول ندارم كه آقاي خاتمي متوجه نباشند آنچه كه پيش آمده است يك فرصت است بلكه ايشان به دليل همان مبنايي كه براي تعامل با ساختار موجود كشور داشت نمي توانست از اين فرصت ها استفاده كند. يعني استفاده از اين فرصت ها البته نه همه آنها، بلكه عمده آنها منتج به آسيب هاي بزرگ تري به جريان اصلاحات مي شد. در واقع اظهار مي شد كه اگر از اين فرصت ها استفاده نمي شد بهتر بود. البته به طور كلي عرض نمي كنم شايد در برخي موارد خود بنده هم اعتقاد داشتم كه اگر از فرصت ها استفاده مي شد بهتر بود. اما در مجموع اين گونه بود. چرا كه تحليل اين امر نياز به يك بازنگري تاريخي دارد كه بنده در حال حاضر اين آمادگي را ندارم كه روي همه فرصت ها فكر كنم.
* در بخشي از آن بحران ها هم فرصت هايي به وجود آمد كه از بين رفت. مثل حوادث مربوط به كوي دانشگاه و قتل هاي زنجيره اي كه خود شما هم گفتيد آقاي خاتمي چنين تصميمي گرفتند. اما اطرافيانشان تصميم ديگري را مدنظر داشتند؟
بله. فرصت هايي بود. در سياست خارجي هم كه من اوج آن را در موضوع آمريكا مي دانم فرصت هايي وجود داشت.
* خود آقاي خاتمي هم گفته بودند ما در زمان كلينتون بهتر مي توانستيم موضوع را پيگيري كنيم تا در حال حاضر، كه آقاي علوي تبار گفته بودند پس چرا اين كار را نكرديد؟
البته. من همين مسئله را مي خواهم عرض كنم كه اين طور نبود كه آقاي خاتمي درك نكند كه چنين فرصت هايي وجود دارد. براي مثال سياست خارجي نمونه روشني است. چرا كه در حال حاضر افكار عمومي است كه تعيين كننده روند رفتاري غرب است و اين با گذشته كه بسيار متفاوت است. لذا افكار عمومي قطعا مي تواند در روند سياسي جاري تاثير بگذارد. آقاي خاتمي هم در سياست خارجي فرصت هاي خوبي را براي حفظ كشور ايجاد كرد. به عنوان مثال چند ماه پس از موفقيت آقاي خاتمي كنفرانس اسلامي برگزار شد. در اين كنفرانس يكي از رهبران عرب نقشه هاي حمله به ايران را به آقاي خاتمي نشان داده و گفته بود اگر شما انتخاب نمي شديد وضعيت ايران در حال حاضر بسيار بدتر از عراق امروز بود. البته اين به معناي علاقه به آقاي خاتمي نيست، بلكه به دليل وجود يك اراده ملي است كه همه دنيا فهميدند رئيس جمهوري ايران بدون هيچ گونه تقلب و فشار چنين راي بالايي را از جانب مردم آورده است و طبيعي است كه به دليل افكار عمومي ديگر نمي توانند با آن كشور درگير شوند. بنابراين يك فرصت ايجاد شد و آقاي خاتمي هم اوج اين فرصت را در مصاحبه با CNN و در رابطه با مردم آمريكا ايجاد كرد.


رئيس صددرصد ـ ۱۴
مدرسه اي به وسعت يك كشور
001083.jpg
پروين امامي
در مسير بازگشت از سالن كنفرانس خبري به هتل، از پنجره اتوبوس به تماشاي خيابان ها، مردم و اتومبيل ها مشغول شدم. يك موضوع در ارتباط با اتومبيل هاي در حال عبور و مرور در خيابان ها و جاده هاي بين شهري از عراق به شدت جلب توجه مي كرد و آن وجود اتومبيل هاي لوكس و مدل بالا در كنار اتومبيل هاي مستعمل و قديمي است.
به گفته يكي از مسئولان سفارت ايران ـ كه در چندين نوبت به هتل محل اقامت ما مراجعه و مجدانه تلاش مي كرد مشكلات احتمالي ما را مرتفع نمايد ـ تا پيش از سال ۱۹۹۶ كه تحريم اقتصادي عليه عراق با قوت هر چه تمام تر ادامه داشت، وضعيت اقتصادي مردم چنان فرسوده و از نفس افتاده بود كه اگر اتومبيل كسي نقص فني پيدا مي كرد، مالك اتومبيل بودجه تعمير آن را نداشت و به همين دليل بسياري از اتومبيل ها به تدريج از رده خارج مي شدند، اما پس از برقراري معادله نفت در برابر غذا (قطعنامه ۹۸۶ شوراي امنيت سازمان ملل متحد كه براساس آن عراق اجازه مي يابد در قبال صادرات محدود نفت، غذا و دارو خريداري نمايد) و نيز پس از سال ۱۹۹۸ كه چند قطعنامه با مفاد مثبت به نفع عراق در شوراي امنيت به تصويب رسيد، موقعيت اقتصادي كشور اندكي بهبود يافت و به تدريج ورود برخي اتومبيل ها و كالاهاي لوكس ـ به ويژه از كشور دوبي ـ به عراق از سر گرفته شد. در همين زمينه بنابه دستور صدام برخي رده هاي بلندپايه ارتش از تسهيلاتي ويژه در تملك اتومبيل هاي لوكس وارداتي برخوردار شدند.
پس از مراجعت به هتل، مترجم گروه به ما اطلاع داد كه برنامه هاي پيش بيني شده رسمي براي هيأت هاي خبري خاتمه يافته و ما مي توانيم از زمان باقي مانده، «آزادانه» استفاده كنيم. ما كه برداشتمان از آزادي عمل در برنامه ريزي براي واپسين روزهاي سفر يك هفته اي به عراق اين بود كه اجازه عزيمت به برخي مناطق و بازديد از آثار تاريخي و فرهنگي اين كشور را خواهيم داشت، به سرعت دريافتيم كه در اشتباه هستيم و آزادي عمل ما منحصر به همان برنامه هاي از پيش تعيين شده اي است كه مسئولان عراقي برايمان در نظر گرفته اند. وقتي كه از يكي از مرافقان (مراقب و راهنماي گروه) خواستم ما را براي بازديد از يكي از دانشگاه ها يا كليه (دانشكده)هاي بغداد ببرد، وي ضمن اظهار تاسف از اينكه «در برنامه سفري خبرنگاران ايراني فقط حضور در حوزه هاي انتخابيه و سفر به شهرهاي زيارتي نجف، كربلا، كاظمين، سامرا و كوفه گنجانده شده و من اجازه اقدام خارج از دستور ندارم»، از دانشگاه بغداد، مستنصريه و تكنولوژي به عنوان دانشگاه هاي معتبر عراق ياد كرد.
در همين زمينه يكي از مسئولان سفارت ايران در بغداد هم در تشريح وضعيت نظام دانشگاهي عراق، اين نظام را به دو بخش حكومتي (دولتي) و اهلي (ملي) تقسيم كرد و اظهار داشت: «در نظام آموزش عالي بغداد آزموني به نام كنكور وجود ندارد. » به گفته وي بنابه قوانين آموزش عالي اين كشور، خارجي ها نمي توانند در دانشگاه بغداد به تحصيل اشتغال داشته باشند.
وارد اتاقم در هتل كه شدم، يك شاخه گل و كلاسوري حاوي چند عكس از صدام، متون چند سخنراني وي و پرچم كاغذي كشور عراق را مشاهده كردم كه مسئولين هتل روي ميز گذاشته بودند. اين اقدام ظاهرا به مناسبت اظهار امتنان از تلاش هاي خبرنگاران در ارسال اخبار و گزارش هاي رويداد سياسي استفتا و نيز ابراز مسرت از انتخاب دوباره صدام انجام شده بود. در تمام عكس ها، صدام مي خنديد؛ با كت و شلوار رسمي، با لباس كردي، با پوشش نظامي و نگاهش در تمام عكس ها به نگاه معلمي مي ماند كه در پي دميدن روح اطاعت در شاگردانش بود، شاگرداني كه در مدرسه اي به وسعت يك كشور مي زيستند. به پرچم عراق نگاه كردم، پرچم سه رنگي كه صدام در سال ۱۹۹۱ با اضافه كردن عبارت «الله اكبر» به خط خود در ميانه آن، صبغه ايدئولوژيك و مذهبي حكومت خويش را پررنگ كرده و در هر خيابان و كوچه اي كه در آن گام برمي داشتي، حضور اين پرچم در كنار عكسي از صدام خودنمايي مي كرد.
***
امروز (پنج شنبه بيست و پنجم مهر) از صبح روزي متفاوت با ساير روزها به نظر مي رسيد. صبح كه از خواب بيدار شدم مشاهده كردم مقدار زيادي گردوغبار تمام فضاي شهر را پوشانده، تا بدان حد كه حتي رودخانه دجله، كه در فاصله حدود صد متري هتل قرار داشت اصلا ديده نمي شد. پس از پرس وجو فهميدم اين گردوغبارها معمولا محصول حركت ناهموار هوا از سمت صحراي عربستان به شمال است و به طور عادي دو الي سه روز پايدار است و به تدريج برطرف مي شود.
مسئول امور هماهنگي خبرنگاران ايراني سر ميز صبحانه به ما اطلاع داد كه مقصد حركت، شهر «سامرا» است و بايد سر ساعت ۹ در لابي هتل آماده باشيم. در مورد سامرا همين قدر مي دانستم كه در فاصله صد و ده كيلومتري بغداد قرار دارد و حرم هاي مطهر حضرت امام هادي(ع)، امام حسن عسگري(ع)، نرجس خاتون مادر امام زمان(ع)، حكيمه خاتون، خواهر امام هادي(ع) و امامزاده سيدمحمد فرزند ايشان و نيز سرداب مقدس امام زمان(ع) (محل غيبت كبري) در اين شهر واقع شده اند. ما كه پيش از آن از اماكن متبركه نجف، كربلا، كاظمين و كوفه، زيارت كرده بوديم، در واقع با زيارت از شهر سامرا حلقه انجام فرايض زيارتي خود را به نوعي تكميل مي كرديم.


حاشيه ايران
* ادعاي يك روزنامه انگليسي
روزنامه انگليسي زبان ديلي تلگراف كه در لندن منتشر مي شود به تازگي در تحليلي از سفر كمال خرازي وزير امور خارجه ايران به لندن نوشته است كه توني بلر در تلاش است تا از سويي ايران را به ورود در ائتلاف ضدصدام ترغيب كرده و از سويي ديگر اين كشور را از فهرست محور شرارت آمريكا خارج كند. ديلي تلگراف مدعي شده در صورتي كه حمله نظامي آمريكا به عراق تحت قطعنامه شوراي امنيت باشد، ايران براي سرنگوني صدام حسين كمك خواهد كرد.

* تبليغات عمومي
با وجود اينكه هنوز يك هفته به زمان آغاز رسمي تبليغات كانديداهاي شوراي شهر باقي مانده برخي از احزاب و جمعيت ها تبليغات غيرمستقيم و عمومي خود را آغاز كرده اند. پيشتر از اين در آستانه انتخابات مجلس ششم نيز برخي احزاب و گروه ها به تبليغات عمومي روي آورده بودند كه به استناد نقض قانون انتخابات با آن برخورد و پوسترها و بيل بوردهاي عمومي احزاب به مناسبت انتخابات جمع آوري شد.

* خاتمي در ميان غيرمتعهدها
001080.jpg

در حالي كه كمتر از يك هفته به آغاز كنفرانس غيرمتعهدها باقي مانده است، سيدمحمد خاتمي رئيس جمهور با پيشنهاد كميته اي كه به منظور بررسي اين سفر تشكيل شده است، عازم اين كنفرانس خواهد شد. در ماه هاي اخير به پيشنهاد سيدمحمد خاتمي كميته اي در نهاد رياست جمهوري شكل گرفت كه حضور رئيس جمهور در كنفرانس غيرمتعهدها را بررسي كند. حسين واله و محسن امين زاده كه از جمله اعضاي اصلي اين كميته هستند به خاتمي توصيه كردند كه در اين اجلاس شركت كند. خاتمي در ابتدا به دليل اينكه طي سال هاي اخير دو بار به مالزي سفر كرده و در كنفرانس غيرمتعهدها هم به ايراد سخنراني پرداخته بود نظر مثبتي به انجام اين سفر نداشت.

* بلر و ايران
شبكه بي.بي.سي مصاحبه مطبوعاتي توني بلر نخست وزير انگليس را در پاسخ به مخالفت هاي فرانسه و آلمان براي حمله به عراق پخش كرد. گفته مي شود در اين مصاحبه يكي از خبرنگاران با لحن انتقادي از بلر پرسيده است: چطور شما كه بمب شيميايي و اتمي داريد، به بازرسان سازمان ملل اجازه بازرسي نمي دهيد يا مورد حمله قرار نمي گيريد در حالي كه عراق را به همين اتهام مورد بازرسي و حمله قرار مي دهيد؟ نخست وزير انگليس در پاسخ پس از تأمل كوتاهي گفته است: بله ما بمب شيميايي داريم اما هرگز آن را برسر ايران يا كشورهايي مانند آن فرود نياورديم.

ايران
اقتصاد
جهان
زندگي
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |