چهارشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۸۱ - شماره ۲۹۸۴- Feb, 19, 2003
نگاهي به جهان داستاني اميل زولا به بهانه صدمين سال درگذشت او
آقاي نويسنده متهم مي كند
زولا از بزرگ ترين دشمنان مكاتبي مانند اصالت وجود است او با بيان اين نكته كه انسان زير فشار تاريخ و اخلاق وحشي شده است نخستين منتقد جدي مدرنيسم است
مهدي يزداني خرم
001575.jpg

از خود مي پرسيد چرا اميل زولا، چرا از ميان مكين، آلنده، همت و... به آغوش كلمات زولا پرتاب شده ام؟ اميل زولا شايد يكي از آخرين نويسندگان كلاسيك قرن نوزده فرانسه باشد كه با توجه به سبك و سياق خاص خود و گاهي سياسي نويسي اش، هنوز هم مورد توجه است. او كه مكتب ناتوراليسم را با خود به اوج رسانيد، نقطه شروعي براي انبوهي از نويسندگان بعد از خود بود. سبك زولا كه در زمان خود انقلابي ادبي به شمار مي رفت، به مبارزه و نبرد با ادبيات حاكم بر جامعه اشرافي فرانسه رفت. بعد از مرگ زولا، بسياري از نويسندگان جهان مفهوم صريح و بي پرده ناتوراليسم او را به وام گرفته و داستان هاي خود را نوشتند. تئودور درايزر، جان اشتين بك، چزاره پاوزه و. . . از دسته اين نويسندگان هستند. اينكه ناتوراليسم چيست در حوصله اين متن نمي گنجد و تنها مي توان به صورت گذرا آن را سبكي دانست كه مي كوشد با محور قرار دادن «تورات» و جبر اخلاقي، داستان زندگي شخصيت هايش را روايت كند. چون كه اميل زولا اين مفهوم را در كنار نوعي رئاليسم سياه و بي پروا همراه كرده بود، توانست جامعه فرانسه را دچار لرزش كند. . . اميل زولا در سال ۱۸۴۰ در پاريس به دنيا آمد. پس از درگذشت پدر زولا، وي و خانواده او ساكن «ركسل آن پرووانس» شدند. تقابل و نزديكي زولا با فقر مردم و خشونت آشكار زندگي ايشان در همين دوره شكل مي گيرد. او در دوران تحصيل با پل سزان (نقاش بزرگ امپرسيونيست) هم كلاس بود و با او از مدرسه گريخت. زولاي جوان نتوانست تحصيلات متوسطه را به پايان برساند. او در نهايت تنگدستي و نكبت در پاريس ساكن شد و توانست در روزنامه ها با دفاع از نقاشان امپرسيونيست نامي دست و پا كند. نخستين رمان او يعني ترزراكن (۱۸۶۶) توسط منتقدان به لجن تشبيه شد. او پس از مدتي مجموعه چند قسمتي خود با نام «روگن ماگار» را آغاز كرد. معروف ترين آثار اميل زولا هم در اين مجموعه است: آثاري مانند زمين (۱۸۸۶) دكتر پاتلال (۱۸۹۳) نانا (۱۸۸۵)، ژرمينال (۱۸۸۰) از به ياد ماندني ترين آثار اين مجموعه هستند. زولا بعد از محبوبيت و شهرت به خاطر سكته قلبي در سال ۱۸۸۶ زمين گير شد. سلسله رمان هاي روگن ماگار در سال ۱۸۹۳ به پايان رسيدند. در اين حين يكي از به ياد ماندني ترين وقايع قرن نوزده فرانسه پيش آمد. محكوميت افسري به نام دريفوس كه به ناحق به جاسوسي متهم شده بود. اين اتفاق خشم بسياري از روشنفكران را برانگيخت و زولا با نوشتن مقاله معروف «من متهم مي كنم» از دريفوس دفاع كرد. تبعات اين دفاع خطرناك بود. زولا به انگلستان رفت و بعد از مدتي به فرانسه بازگشت، دريفوس عفو شد. اين مسئله زولا را خسته و پير كرد به طوري كه نتوانست سومين جلد مجموعه «انجيل ها» را تكميل كند. او در سال ۱۹۰۲ بر اثر مسموميت ناشي از بسته شدن لوله بخاري اتاقش درگذشت، بسياري از صاحبنظران مرگ زولا را ترور مي دانند، تروري كه به خاطر دفاع از دريفوس نصيب او شد. زولا هم اكنون در پانتئون مدفون است. از او ۲۸ رمان كامل، هشت جلد مجموعه مقالات، سه جلد داستان كوتاه در يك جلد نمايشنامه باقي مانده است.
اميل زولا و طغيان فرانسوي
اميل زولا در دوره اي نوشتن را آغاز كرد كه سايه بالزاك و ادبيات او به همراه اشرافيت دوستدار ادبيات فرانسه را دچار خط و سيري مشخص كرده بود. با آغاز قرن نوزدهم و ظهور هوگو، دوما، شاتو بريان، بالزاك، استاندال و. . . ادبيات فرانسه به چند شاخصه توجه عميقي داشت: نخست اينكه رئاليسم تازه پاي آن دوران نوعي واقعيت گرايي تغزلي بود كه با خلق داستان هاي شاعرانه، روايتي زمانمند و هدفمند را به آن اضافه مي كرد، اگر ادبيات بالزاك را دقيق تر نگاه كنيم، درمي يابيم كه او استاد پرداخت داستان هايي با محورهاي رمانتيك است كه همسو شدن آن با واقعيت هاي زماني و توجه نويسنده به تاريخ و حافظه اين آدم ها، رويكردي شاعرانه پيدا مي كنند. در واقع رئاليسم بالزاك مي كوشيد تا با بريدن قطعاتي از واقعيت روزمره، لحظاتي را بسازد كه آدم هايش برخلاف آن روزمرگي «جاودان» باشند. نكته بعدي در جريان ادبي دوره زولا طبقه بندي ادبيات بود. ادبيات چون ذاتا در فرانسه، جوهري اشرافي داشت و نويسندگان در محافل اشرافي، بلوغ نوشتن را به دست مي آوردند، طبيعتا به همين فرقه بازمي گشت، از لحاظ زباني و مفاهيم دروني «معمولا» ادبيات ماقبل زولا، ادبياتي بريده از جامعه و در اختيار قشر اشرافي فرانسه بود. نويسندگان و شعراي روز فرانسه با حفظ ميراث رمانتيسم و پذيرش رئاليسم جديد تركيبي شيرين را به وجود آورده بودند كه اگر از دل جامعه هم روايت مي كرد باز هم مخاطبان اشرافي خود را داشت. مي توان اين گونه گفت كه مفاهيم دروني داستان ها مانند بابا گوريو و يا صومعه پارم، مفاهيمي بود كه لوازم خود را از مردم كوچه و بازار به وام مي گرفت و با هنر زبان شاعرانه و خاص پسند، توسط مخاطبان اشرافي و عموما تحصيل كرده خود خوانده مي شد. زولا طغيان گري بود كه با ناتوراليسم خود، اين فضا را به هم زد و جهاني نو و در عين حال واقعي را پديد آورد. در اين مقاله كوتاه به سه محور اصلي در آثار اين نويسنده اشاره مي كنم.
تجربه گرايي و به كنار زدن پرده هاي رمانتيسم
001590.jpg

زولا در جهان داستان هاي خودمحوري را مدنظر مي گيرد كه با توجه به ناتوراليسم وحشي و تندروي او اسكلت روايي داستان هاي او را بازآفريني مي كند، اين محور برخورد او با رئاليسم دوره خود است. زولا براي ساختن واقعيت به مفهوم واقعيت، از نوعي روايت مستند و امپرسيونيستي به همراه انبوهي از رنگ، بو و صدا سود مي جويد. او درصدد كمرنگ كردن تخيل شاعرانه و به كارگيري موبه مو و لحظه به لحظه واقعيت داستان هايش است. زولا ريشه اين واقعيت را در نوعي فساد جبري مي ديد كه با بن مايه هاي دلخراش خشونت خلط شده باشد. فضاهاي او عموما متفاوت هستند. او همان طور كه از دغدغه كارگران معدن زغال سنگ (ژرمينال) مي نويسد به دل خانه هاي اشراف رده بالاي فرانسه هم سري مي زند (سهم سگان شكاري) بنابراين او تحكمي براي يكسان نمايي فضاها و مكان هاي داستاني اش ندارد. او آدم هايش را كالبدشكافي مي كند. آدم هايي كه در خانواده روگن ماگار، هريك به ايفاي نقشي اجبار مي شوند. زولا حمله اصلي خود را به اخلاق انساني و اصولا اومانيسم آزادي نگر قرن نوزده آغاز مي كند. آدم هاي او به خاطر قرار گرفتن در موقعيت هاي طبيعي و روزمره بايد زندگي كنند، آنها به هيچ بر دل واقعيت برجسته نشده اند. اين زندگي كه معيارهايش براساس جبر طبيعي قدرت است آنها را از خود به دور كرده و هيچ سرانجام كلاسيكي برايشان مقدر نمي نمايد. يكي از معروف ترين شخصيت هاي ژان در رمان زمين است كه به جنگ طبيعت و باورهاي اطراف خود مي رود، او از اين روايت شكست مي خورد و تاب ته نشين شدن در متن را نمي آورد. فساد در جهان بيني زولا نوعي تخطي از روايت هاي مقابل روي انسان است. اين فساد ندرتا معني بي بندوباري مي دهد و بيشتر به مفهوم سركوبي روح آزادي خواه انسان است. شايد زولا از نخستين كساني باشد كه اخلاق عمومي يك ملت را به هجو كشيده است او با شكستن خط قرمزهاي موجود در نوشتن، قدرت بيان تعفن پيكره اصلي جامعه فرانسه را به خود مي دهد. ناتوراليسم او كمتر مفهوم متافيزيك دارد، اصولا زولا به مانند نيچه به پاي بندي هاي پوسيده دوره خود حمله مي برد. در رمان شكست كه شرح پيروزي قواي آلمان ۱۸۶۰ بر فرانسه مغرور است او مولفه هاي شكست جمعي را در فروپاشي سنت هاي درون فردي روايت مي كند. زولا از جان رمانتيسم چه مي خواهد: از ديدگاه اين نويسنده نگاه شاعرانه به جهان و قهرمان باوري داستاني منجر به فراموش كردن ساختارهاي اصلي هر جامعه مي شود. نگاه تغزلي مولف را به نوعي ماليخوليا و توهم هدايت مي كند كه بافت آن از جامعه دوره خود دور است. زولا نويسنده بسيار متعهدي است. او اگرچه زباني عاميانه و لحظاتي اشمئزازآور دارد اما اين نوع روايت براي دستيابي به جهاني است كه در آن ريشه هاي رمانتسيم به هجو و لجن كشيده مي شوند. زولا با اين نگاه يك تجربه گراي تمام عيار است. او براي نوشتن هر رمان، ابتدا آن را تجربه مي كرد. به معادن زغال سنگ مي رفت. با زنان به گفت وگو مي نشست و. . . اصولا هيچ نوع خلاقيت تغزلي در آثار او ديده نمي شود ۲ ـ از ديگر شاخصه هاي جهان اميل زولا، هجوم او به معصوميت جهان ادبي است، جهاني پاك كه اگر از سياهي مي گفت براي رسيدن به يك پايان سپيد بود. البته اين جريان با استاندال شروع مي شود. او در سرخ و سياه قهرمانش را مي كشد و اين مرگ حاوي اولين جرقه هاي نهيليسم فرانسوي است. با اين حال آدم هاي استاندال معصوم هستند و حتي فساد و بي بندوباري ايشان نيز رنگي از تقدس و عشق دارد. زولا تخريب اين معصوميت تاريخي را در دستور كار خود قرار داد. براي بيان خشونت جهان، زولا نيازي به شواليه ها و كنت هاي فرانسوي ندارد. عصمت جهان پيش از او توسط آدم هايي نابود مي شود كه نه متفكرند نه سوداي قهرماني در سر دارند. جهان بيني بيماري شان و جبر قدرت حاكم بر سرشان از آنها مجانيني داستاني ساخته است. اخلاق كه ديگر يك شوخي تكراري است. زولا به خاطر نگاه مدرنش به نقاشي و تصويرسازي دوره خود، امپرسيونيست ها را تأييد مي كرد ساختار بصري آثار او نيز دقيقا به همين شكل ساخته شده است. زولا آدم هايش را از هر قشري انتخاب مي كند، اما مهم ترين شخصيت هاي او از قشر فرودست جامعه هستند. او آنها را به ميان خيابان ها و مكان ها بازمي آورد و با استفاده از زباني پر از غلط و به قول منتقدان آن روز غيرادبي ايشان را تصوير مي كند. نوشتن از عمق جامعه مترادف با انبوهي از زبان و رنگ است. زولا با سود بردن از اين همه هارموني رنگي، از هر چيز و از هر گونه شي موجود در داستان شخصيت هاي داستاني مي آفريند. او از عمق و بطن پاريس مي نويسد. بنابراين گونه اي هرزگي اجتماعي كه در زبان و فرم روايي داستان نقش مي بندد، توجيه پذير به نظر مي رسد. آدم هاي زولا طي روالي زمانمند، فروپاشيده و جاي خود را به ديگري مي دهند، نمونه شاهكار اين نگاه در رمان «آسوموار» اتفاق مي افتد. جايي كه ريشه هاي سقوط نسل حال و عدل سقوط اغراق آميز نسل بعد روايت مي شود، وقتي اين سقوط با ديدگاه هاي زولا به توارث منتهي مي شود. جامعه اي كه اميل زولا از آن مي نوشت تدريجا سقوطي همگاني را آغاز مي كند و رمان معروف «شكست» دليلي بر اين مدعا است. زولا از بزرگ ترين دشمنان مكاتبي مانند اصالت وجود است. او با بيان اين نكته كه انسان زير فشار تاريخ و اخلاق، وحشي شده است، نخستين منتقد جدي مدرنيسم است. نظام نوشتاري او به گونه اي تدوين شده است كه آدم ها در موقعيت هاي مختلف داستاني از مفاهيم قراردادي اجتماعي دورتر و دورتر شده و آن ريشه وجودي خود يعني انسان وحشي را نمايان مي سازند. شايد مهم ترين اثر زولا در اين باره رماني با همين نام «انسان وحشي» است كه از معدود رمان هاي جنايي او به شمار مي آيد. او حتي به باورهاي مدرن تر نيز رحم نمي كند و هر آنچه را كه ممكن است براي انسان دوره او مفهوم «سنت» را پيدا كند به تيغ نقد مي سپارد. زولا در رمان شاهكار به نقاشي امپرسيونيسم حمله اي سخت كرده و بيماري آدم هاي اين سبك را عيان مي كند. اين نگاه رواقي از كجا آمده است؟ بايد بگويم كه زولا در قرني زندگي كرد كه فرانسه در آن سه انقلاب خونين را از سر گذراند. انقلاب كبير فرانسه كه در اواخر قرن ۱۸ صورت گرفت و تا سال ۱۸۱۴ كه پايان ناپلئون اول به شمار مي آيد، جهنمي تاريخي بود. سركوب مردم و بستن مجلس در سال ۱۸۵۱ كه در آن مردم بسياري به خاك و خون كشيده شدند. در آخر نبرد مفتضحانه ۱۸۶۰ و شكست فرانسه از نيروهاي آلمان كه منجر به سقوط آخرين امپراتوري فرانسه شد. زولا در اين قرن شرحه شرحه شده از مفهوم انسان رمانتيك، معصوم و شاعرمسلك، انساني وحشي و خشمگين آفريده كه درنده خويي او، بنيادها و نگره هاي تعريف شده اخلاقي، اجتماعي و عاطفي را لگدمال مي كند. او به دنبال رابطه اي علي و معلولي بود تا بتواند سير اين سقوط را تدوين كند. ناتوراليسم و پاي گذاشتن در عمق جامعه فرانسه، تلاشي بود كه او براي گزارش اين نظام انتخاب كرد. جامعه ادبي فرانسه زولا را تكفير كرد و ذهن باشكوه و انسان گراي اين جامعه تحمل، انسان تهوع آور اميل زولا را نياورد، اما اين نويسنده توانست جريان جديدي را بيافريند كه با آن سير ادبيات فرانسه را تغيير داد. زولا يكي از اولين روشنفكران جهان است. او به عنوان يك آزاديخواه فرانسوي و با تكيه بر پشتوانه اي به نام نوشتن در جامعه خود حضور داشت و مي كوشيد تا به عنوان يك منتقد قدرت با طبقه حاكم نبرد كند ۳ ـ با اين گفتار كوتاه نمي توان اهميت ادبيات زولا را گوشزد كرد اما با نگاهي اجمالي تأثير عميق او را بر ادبيات قرن بيستم درمي يابيم. درست است كه جهان بيني زولا با نوعي دگماتيسم فكري همراه است، اما ارزش آثار او را مي توان در ادبيات آمريكا درك كرد. فضاهاي سياه و از هم گسيخته آثارش را مي توان در تراژدي آمريكايي درايزر احساس كرد. دادائيسم مديون آنارشيسم تلطيف شده زولا است و او به عنوان يكي از عصيان گران ادبي فرانسه راه را براي زايش مكاتب نو گشود تا به امروز هر آن كس كه به سراغ مفاهيم اجتماعي با نگاهي منتقدانه مي رود، به وام گيري از ادبيات زولا مشهور مي شود. به هر حال قصه ضدكلاسيك با رويكردهاي زولا به متن جامعه پيرامونش آغاز مي شد. لوكاچ تئوريسين چپ معروف در نقش زولا در ادبيات اجتماعي، تأكيد فراواني كرده است. هيچ انگاري سياه دهه هاي بعد از اميل زولا را مي توان در راستاي نقش ادبي او به راحتي تكوين و توجيه كرد.
در پايان
نوشتن در باب نويسنده هاي كلاسيك سخت است. رنگارنگي جهان ايشان و انبوه آثارشان منتقد را به چالش مي كشاند. اميل زولا صدمين سال مرگ خود را تجربه مي كند، اولين دوربين هاي سينمايي از تشييع جنازه يكي از واپسين نويسندگان كلاسيك تصويربرداري كردند. امروز كه به دوره زولا فكر مي كنم درمي يابم كه دغدغه در زمان بودن و پيشگام تاريخ خود شدن امري جسورانه بود كه او موفق به انجام آن شد. بسياري از آثار زولا در ايران ترجمه شده اند. رمان هايي مانند ژرمينال را سروش حبيبي (اميركبير)، سهم سگان شكاري محمدتقي غياثي، زمين محمدتقي غياثي، دارايي خانواده روگن محمدتقي غياثي (هر سه نشر نيلوفر) آسوموار مرحوم فرهاد غبرايي (نيلوفر) شاهكار، علي اكبر معصوم بيگي (نگاه) و. . . در ايران بارها منتشر شده اند. خوانش ادبيات كلاسيك دغدغه اي است كه انسان را از واقعيتي مي برد و به واقعيتي متصل مي كند، شايد تمام ادبيات همين باشد.

نگاه منتقد
كتاب مفهوم ديگري مي گيرد
001585.jpg
محمد آزرم
پشت ميز كار خود روبه روي رايانه نشسته ايد. پست الكترونيكي خود را بررسي مي كنيد. يكي از نامه هاي دريافتي شما چيزي بيش از يك نامه است. يك كتاب. مي تواند شعر، قصه، مقاله يا هر نوع نوشتار ديگري باشد. در حافظه رايانه يا روي يك لوح فشرده ضبط اش مي كنيد. مي توانيد سرفرصت روي صفحه نمايشگر آن را بخوانيد. يا بخش هايي از آن را به دلخواه خود با چاپگر به كاغذ منتقل كنيد. شما را نمي دانم اما بسياري هنوز هم ترجيح مي دهند نوشته ها را روي كاغذ بخوانند. «كتاب مهر» نوشته «كامران ميرهزار» را از پايگاه اينترنتي «رها» دريافت كردم. «كتاب مهر» شعر است. تعدادي از شعرهاي اين كتاب الكترونيكي را در سال هاي گذشته با صداي شاعرش شنيده ام، بعضي را به صورت دست نويس روي كاغذ خوانده ام. حالا روي نمايشگر رايانه دارم ورق اش مي زنم. مثل يك كتاب كاغذي. طوري طراحي شده كه ظاهري از كتاب را با خودش داشته باشد. مي توان قطع كتاب را در يك حدود خاص تغيير داد. همين امر قطعيت ظاهر را كه در هر كتابي وجود دارد به بازي مي گيرد. كتاب هاي الكترونيكي تمام مراحل پيش از چاپ يك كتاب را در حروف نگاري و انتقال آن به يك برنامه رايانه اي از پيش طراحي شده خلاصه مي كنند. مشكلات پس از چاپ كتاب هم براي اين كتاب ها صدق نمي كند. اگر به فضاي اينترنت دسترسي داريد، اين گونه كتاب ها را هم بدون رفتن به كتاب فروشي ها مي توانيد تهيه كنيد. نشر و پخش يكي شده اند و اين براي كتاب هاي شعر و قصه مي تواند يك پيشنهاد جديد باشد. لازم نيست به دنبال كتاب هاي پنهان شده در قفسه ها بگرديم. احتمالا با افزايش چنين كتاب هايي، بانك هاي اطلاعاتي هم براي آنها روي شبكه راه اندازي مي شود. كتاب هاي الكترونيكي فاصله نوشته شدن تا خوانده شدن را كوتاه كرده اند. اما كار مهم تري را هم انجام مي دهند. مفهوم كتاب را، آنچه را كه تا به حال از اين مفهوم شناخته ايم، معلق مي كنند و به تاخير مي اندازند. هر نوشته اي مي تواند كتاب باشد. كافي است جايي در فضاي مجازي شبكه ثبت شده باشد. با اين حساب نام هايي كه تا به حال نوشته هاي روي كاغذ را از هم متمايز مي كردند، در فضاي مجازي دچار هم آميزي مي شوند. يك كتاب چرا بايد ظاهر يك كتاب را داشته باشد؟ يك روزنامه نمي تواند كتاب هم باشد؟ آن تلقي كه اين نام ها را از هم جدا مي كند، حقيقتا براي همه، همواره وجود دارد؟
اين كاركردها هستند كه ظاهر و قالب ارائه نوشتارها را در عصر پس از «گوتنبرگ» پديد آورده اند. جنس كاغذ و قطع آن در روزنامه ها متناسب با كار آنها و سرعت تغييرشان بوده، حتي زمان باعث ناميده شدن نوشتارهايي مثل روزنامه، هفته نامه، ماهنامه و نام هايي از اين قبيل شده است. اما امروز جنس همه نوشتارها در فضاي الكترونيكي شبكه يكسان است. ممكن است مطالب در يك نشاني الكترونيكي براساس زمان تغيير كند اما نحوه ضبط آنها در حافظه رايانه يا لوح فشرده طبق يكي از روش هاي برنامه نويسي رايج انجام مي شود و از اين نظر تابعي از زمان نيست.
مفهوم «كتاب» پيش از عصر چاپ و پس از آن تغيير كرده است. پيش از عصر چاپ هر نوع ثبت شدني بر هر ماده اي به شرط آن كه نوشتار تلقي شده باشد، به اين مفهوم منطبق مي شده. بعد از اختراع ماشين چاپ و تاكنون «كتاب» حوزه خاص تري براي خود به وجود آورده.
از اين پس در فضاي شبكه و فضاهايي مجازي كه در حال آزمايش كارآيي آنها هستند، باز هم اين مفهوم تغيير خواهد كرد. باز هم با پرسش «كتاب چيست؟» مواجه خواهيم بود. اما سوال اين است، اگر مفهوم كتاب حوزه خاص خود را ناديده بگيرد و هر نوشتاري را شامل شود، نامفهوم نمي گردد؟ وقتي همه چيز بتواند كتاب باشد، كتاب نمي تواند چيزي باشد. چيزي كه مي ماند متن هاي نوشتاري هستند، كتاب در حكم مرزهايي براي جدا كردن متن هاي نوشتاري از يكديگر، ناپديد مي شود. براي مثال به «وبلاگ»ها نگاه كنيد. وبلاگ چيست؟ روزنامه، هفته نامه، يادداشت هاي شخصي، كتاب، مجله يا هر نام ديگر؟ پاسخ مي تواند همه و هيچ كدام باشد. از سوي ديگر كتاب هايي چاپ مي شوند كه مي توان آنها را مجموعه اي از يادداشت هاي روزنامه، هفته نامه و يا خاطرات روزمره دانست و آنچه كه از آنها كتاب مي سازد از هر نوع نوشتار ديگري هم مي تواند كتاب بسازد. «كشكول»ها كتاب هايي هستند كه در ادبيات فارسي سابقه اي قديمي دارند. بسياري از «وبلاگ»ها و« وب سايت»ها نيز از شكل پيشنهادي «كشكول» متابعت مي كنند. پس چاپ كتاب كه به صورت معيار و مجوزي براي نويسنده ناميده شدن، درآمده، در حال بي اعتبار شدن است. بحث بر سر اين نيست كه نبايد كتاب چاپ كرد، بحث بر سر اين است كه چاپ كتاب معياري براي نويسنده بودن نيست. وقتي يك كتاب الكترونيكي را در فضاي شبكه قرار دهيد هم نويسنده ايد. تا وقتي كه وبلاگ مي نويسيد، نويسنده كتابي بي پايان هستيد كه پايان آن را هميشه آخرين نوشته شما تعيين مي كند.
«كتاب مهر» يك كتاب شعر است كه با خواندن آن روي نمايشگر رايانه، مفهوم كتاب به پرسش كشيده مي شود. اين كتاب و ديگر كتاب هاي الكترونيكي همان طور كه ذكر شد مشكلات قبل و بعد از نشر كتاب هاي چاپي را ندارند، اما لازم است از همه امكانات فضاي مجازي در برنامه نويسي قالب آنها استفاده شود. سياليت و دسترسي به صفحه ها و مكان هاي مجازي بيرون از يك كتاب الكترونيكي حداقل امكاني است كه بايد براي آنها در نظر گرفت.

حاشيه ادبيات
• قاتل روباه است
داستان هاي كوتاه و رمان هاي «الري كويين» به قول منتقدان ادبيات كارآگاهي از بهترين هاي اين نوع هستند و از ميان داستان هايش «ده روز شگفت انگيز» و «قاتل روباه است» شهرت بيشتري دارند كه اين آخري را «خجسته كيهان» تازگي ها ترجمه كرده و براي چاپ به «نشر افق» سپرده است. اين رمان كارآگاهي درباره خانواده اي به نام «فاكس» (روباه) است و نظريه پردازان اين نوع بارها به آن اشاره كرده اند. اين گونه كه به نظر مي رسد «نشر افق» قصد دارد مجموعه اي منتخب از داستان هاي موفق كارآگاهي را هم منتشر كند، چرا كه در اين چند سال اين نوع ادبي / داستاني آن قدر كه بايد از سوي ناشران حمايت نشده است. «كيهان» كه مدتي پيش ترجمه دو رمان از «پل استر» و «آلن رب گري يه» را هم چاپ كرده بود فعلا سرگرم ترجمه رمان ديگري از «استر» است.

•نشانه شناسي
001580.jpg

محمد رضايي راد در كتاب «نشانه شناسي سانسور و سكوت سخن» يكي از جالب ترين نشانه هاي سال هاي اخير در عرصه جامعه شناسي سياسي را به بحث گذاشته است. اين نشانه كه عبارت است از سه نقطه در ميان كروشه [...] سابقه نسبتا زيادي در ادبيات فارسي دارد. اما همه گيري آن چندان قديمي نيست: «پس از دوم خرداد، با شكوفايي نهضت مطبوعات، به يك باره با ظهور و فراواني [...] در نوشته هاي مطبوعات اصلاح طلب مواجه شده ايم... روزنامه هاي محافظه كار به هيچ وجه خود را ملزم به استفاده از اين علامت نمي ديدند... اما امروزه پس از تعطيلات مطبوعات اصلاح طلب در بهار ،۱۳۶۹ به شدت از تعداد [...] در روزنامه هاي دوم خردادي كاسته شده است. » رضايي راد با علامت [...] به عنوان نشانه اي برخورد مي كند كه دلالت اوليه اش «غياب يك چيز» است، يعني كلمه يا كلماتي اين جا بود كه اينك غايب هستند و اين علامت نشانه غياب آنها است. اما در مرحله دوم اين علامت بر يك «حضور» دلالت مي كند كه عبارت است از دلالت بر خصلتي ايدئولوژيك. اما به راستي آيا جز اين، راهي براي شناخت پديده هاي اطرافمان داريم؟ جز تجزيه آنها به عناصر كوچك و تحليل آن عناصر و سپس تحليل مجموعه نتايج... خود نويسنده در موخره كتابش تعبير زيبايي از بورخس در اين خصوص نقل كرده است: «به هر حال پرداختن به موضوعاتي هر قدر بي فايده و غريب لذتي كاهلانه در پي دارد.»

ادبيات
اقتصاد
ايران
جهان
علم
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |