روزنامه زوددويچه سايتونگ نتيجه مي گيرد كه عصر تاپ مولر با يك شكست شخصي به پايان رسيد يك مربي سمپاتيك كه با ظهورش شور و شوق زيادي را در فوتبال دوستان سراسر جهان ايجاد كرد
امير عليزاده
۲۱ مه ،۲۰۰۱ باير لوركوزن پس از يك فصل پرفراز و نشيب و تعويض سه مربي، كلاوس تاپ مولر، سرمربي جديدش را معرفي مي كند. تاپ مولر پس از ۱۴ هفته با كسب ۳۶ امتياز در صدر است و ركورد جديدي را برقرار مي كند. اين صدرنشيني و به تبع آن اولين قهرماني در بوندس ليگا دو هفته پيش از پايان فصل با شكست يك بر صفر در نورنبرگ از دست مي روند. دو هفته اول مه سال ۲۰۰۲ حياتي ترين روزهاي عمر تاپ مولر هستند، چرا كه در اين دو هفته سرنوشت قهرماني بوندس ليگا، جام حذفي آلمان و ليگ قهرمانان اروپا رقم خواهند خورد و او نقش اول در هر سه نمايش را بازي مي كند. او مي تواند در عرض ۱۵ روز پس از يك فصل ارائه فوتبال مدرن و زيبا، فوتبالي شناور كه به عقيده كارشناسان در آلمان از سبكي نو و سنت شكن برخوردار بود، به قهرمان ملي سرزمين ژرمن ها تبديل شود. اما او در هر سه ناكام ماند تا به عنوان پديده اي معماگونه در اذهان شگفت زده همه باقي بماند.
با اين وجود در ماه آگوست به عنوان بهترين مربي سال آلمان برگزيده مي شود. يك مقام براي تسلي «تاپي» يا يك پاداش براي ارائه زيباترين فوتبال توسط يك باشگاه آلماني در سال هاي اخير؟ فصل جديد آغاز مي شود و سران باير ۰۴ بدون آگاهي از اينكه چه ماه هاي سخت و وحشتناكي در انتظارشان است، ۹ سپتامبر قرارداد تاپ مولر را تا ۳۰ ژوئن ۲۰۰۵ تمديد مي كنند. پس از اين سخت ترين هفته ها در ده سال اخير براي لوركوزن سپري مي شوند و شاگردان تاپ مولر در قعر جدول دست و پا مي زنند. نيم فصل اول با مقام پانزدهم به پايان مي رسد و تاپ مولر بين دو نيم فصل در اردوي تمريني فلوريدا در ژانويه ۲۰۰۳ مي گويد كه در صورت شكست در چهار ديدار بعدي احتمالا بايد برود. سه بازي را مي بازد، اما در ديدار چهارم اونتر هاخينگ دسته سومي را در مرحله يك چهارم جام حذفي آلمان در ضربات پنالتي مغلوب مي كند و همچنان روي نيمكت باير تكيه مي دهد. اما راينر كالموند مدير باشگاه هشتم فوريه در محافل عمومي رسما اعلام مي كند كه با وجود صعود به نيمه نهايي جام حذفي اولتيماتوم او سرجايش باقي است. كارشناسان معتقدند كه اين اقدام كالموند يك اشتباه بزرگ بود. ۱۵ فوريه لوركوزن در هفته بيست و يكم بوندس ليگا نيز مي بازد. اين بار به هانزاروستوك و باز هم در «باي آرنا». آخرين پيروزي لوركوزن در خانه مربوط به ۱۹ اكتبر ۲۰۰۲ در برابر كايزرسلاترن است. شايد به همين دليل بود كه كالموند ظهر يكشنبه، ۱۶ فوريه، كلاوس تاپ مولر را اخراج مي كند. شايد هم به دلايل ديگري، واقعا چرا «تاپي» با اين خفت و ذلت با لوركوزن وداع كرد؟
بازتاب گسترده در مطبوعات
اخراج كلاوس تاپ مولر در دو هفته گذشته موضوع اول صفحات ورزشي روزنامه هاي آلمان بود. حتي روزنامه هاي سراسري. جالب اينكه برخي از اين روزنامه ها راينر كالموند را مقصر اصلي تمام مشكلات باير مي دانند.
روزنامه «فرانكفورتر آلگماينه سايتونگ» (FAZ) بدون هرگونه استهزا و دلسوزي براي تاپ مولر اخراج او را تأييد مي كند. «باير لوركوزن گام مهمي را به سوي بقا در سطح اول فوتبال برداشت.» تصويري كه تيم لوركوزن در هفته بيست و يكم درون زمين از خود بر جاي گذاشت موضوع مهم ديگري بود. FAZ بازي آنها را «نمايشي بي تفاوت» ناميده، در حالي كه «زوددويچه سايتونگ» (SZ) آنها را «بدترين تيم حال حاضر ليگ» خطاب كرده است. روزنامه «تاگس سايتونگ» (TAZ) در مورد اين تيم مي نويسد: «خرابه اي از يك تيم فوتبال كه بيشتر با خودش جنگيد، با بازي ملال آور، بدون قدرت و بي روحيه، ضعيف و عصبي. »
نيم سال پيش تمامي كارشناسان فوتبال سقوط نايب قهرمان اروپا را به تاريكي قعر جدول بوندس ليگا، امري محال مي دانستند. هر چند كه ممكن است كمي متناقض به نظر برسد، ولي انگار در لوركوزن يك فرضيه و يا به نوشته TAZ يك «قانون» وجود دارد: «يك قانون كه طي آن در بازي هاي مهم، باير هميشه تيم دوم است. »
در اين ميان از راينر كالموند نيز شديدا انتقاد شده است. احتمالا براي اولين بار در دوران كاري فوق العاده موفقش. كارشناسان اعتقاد دارند كه كالموند در مديريت بحران ضعيف عمل كرد. روزنامه «فرانكفورتر روندشائو» (FR) كه لقب «پدرخوانده فولكلور» را به او داده است مي نويسد: «پدرخوانده فولكلور باير بيشتر تلاش مي كند كه وجهه خود را به عنوان يك انسان درستكار اهل منطقه راين خراب نكند. » البته هيچ يك از اين روزنامه ها نسبت به ضرورت و صحت تعويض مربي در لوركوزن ترديدي ندارد.
با وجود انتقادهاي بجايي كه از تاپ مولر شده است، اما آيا آلمان متوجه شده كه پايه گذار مدرنيته را در فوتبال خود از دست داده؟ «فايننشال تايمز آلمان» (FTD) اين را به خوبي درك كرده است. «او براي يك فصل هم كه شده، فطرت و ذات سبك بازي بايرن كه از دهه هفتاد بر فوتبال آلمان حكومت مي كند را به عنوان فوتبالي خسته كننده و متكبرانه و البته كارا برملا ساخت. » پس اميدوار باشيم كه اين سنت شكن رمانتيك براي مدت طولاني غيب نشود.
با تاپي به رويا فرو رفتن
روزنامه زوددويچه سايتونگ در يك مقاله نسبتا بلند نوشته است: «پيش از ابديت، تا نيم سال پيش شاگردانش همانند چند كودك درون زمين شلوغ مي كردند. لوسيو نوزاد بزرگ جثه، راملو شاگرد ممتاز بلوند و نويل دانش آموز عاطفي با صورت يك دلقك غمگين. با اين حال مي بردند و زندگي زيبا و آسان بود. به قدري زيبا كه پس از هر پيروزي با بچه هايش به هوا مي پريد و با صدايي آرام در جلسات مطبوعاتي ظاهر مي شد. اما به يكباره فقط مي باخت. در آغاز به رئال مادريد و بعدها به كوتبوس. به يكباره در گوشه زمين تنها مي ايستاد. تاپ مولر سيزيف عصر ما بود. او مثل سيزيف سنگ عظيمي را از كوه بالا برد، اما در چند قدمي قله سنگيني سنگ بر او غلبه كرد و مجددا به سمت پايين سرازيرشد. يك سنگ به عظمت راينر كالموند كه او را اخراج كرد. كلاوس تاپ مولر هيچ گاه چيزي نبرده است. هميشه در چند قدمي پيروزي بود، پيش از آنكه همه چيز سرازير شود. همانند سنگ سيزيف. اما تنها انسان هايي كه فكر نمي كنند او را يك مربي كوچك و ضعيف مي دانند. چون او تنها مربي اي است كه حداقل به طور موقت، تيمي را مي سازد كه هوادارانش را به رويا فرو مي برد.»
بايرن از باير دزدي كرد
تيم بارتز نويسنده «فايننشال تايمز آلمان» در ادامه مقاله ضدبايرني خود مي نويسد: «اين مدرس فوتبال احتمالا تنها به عنوان پديده معاصر ما در خاطره ها باقي مي ماند. او واقعيت فوتبال خسته كننده بايرن را كه در بيننده بيشتر پشيماني و خستگي ايجاد مي كند تا شادي، آشكار كرد. اين مرد كه يك لانه پرنده روي سر دارد با آن كراوات هاي زشتش، همه ابرتيم ها را مضحكه دست خود كرده بود. هر چند تنها براي يك فصل. تيم او فقط رو به جلو بازي مي كرد و فقط اين برايش اهميت داشت كه يك گل بيشتر از حريف به ثمر برساند. او انتظاراتي را در همه به وجود آورد كه نتوانست آنها را برآورد كند و در برابر معقوليت سرد رئال و بعدا بايرن درهم شكست. مونيخي ها در شيوه هميشگي شان ايده هاي تاپ مولر را در جسم ميشائيل بالاك و زه روبرتو بودند. اين استراتژي جديد نيست، اما هميشه موفق است. در كارلسروهه، نورنبرگ، اشتوتگارت، برمن و ساير شهرهاي آلمان نيز با اين استراتژي تكراري آشنا هستند. ضعف مدل باشگاه داري بايرلوركوزن در نگه داشتن بازيكنان كليدي اش موقعي آشكار شد كه سران باشگاه در يك اقدام عجولانه و كاملا سراسيمه بين دو نيم فصل دو بازيكن در سطح متوسط يعني كالوژني و كريس را در جهت پوشش ضعف هاي خود به خدمت گرفتند.» روزنامه زوددويچه سايتونگ نتيجه مي گيرد كه عصر تاپ مولر با يك شكست شخصي به پايان رسيد. يك مربي سمپاتيك كه با ظهورش شور و شوق زيادي را در فوتبال دوستان سراسر جهان ايجاد كرد. هر چند كه تاپ مولر با وفاداري به خودش بناي شكستن را نهاد، اما اين فاجعه بيشتر به مردي مربوط مي شود كه در لوركوزن زير صليب باير پشت ميزش مي نشيند: راينر كالموند. كالموند هفته ها پيش از اخراج تاپ مولر، با اعلام مبلغ غرامتي كه تاپ مولر در صورت اخراج دريافت مي كرد، عملا موجبات فروپاشي سيستم او را فراهم كرد. »
بدتر از اين نمي شود
پيترهس پس از شكست لوركوزن از روستوك در هفته بيست و يكم، در «فرانكفورتر آلگماينه سايتونگ»(FAZ) مي نويسد: «لوركوزن در اين بازي نشان داد كه يك تيم بدون رهبر چگونه بازي مي كند. يا تاپ مولر ديگر نمي توانست با بازيكنانش ارتباط برقرار كند يا اينكه آنها ديگر به حرفش گوش نمي دادند. بايرلوركوزن اتحادي از يازده بازيكن ضعيف النفس بود كه ديگر قادر به پيروي از اصولي ترين مباني فوتبال نبود.
اختلاف ميان هدف تا واقعيت به قدري فاحش است كه اصلا مهم نيست چه مربي اي مي تواند كارش را بهتر از تاپ مولر انجام دهد. بدتر از اين نمي شود تا ۹ ماه پيش تاپ مولر مردي بود كه از امكانات باير استفاده بهينه مي كرد. به همين خاطر نمي توان به راحتي سرعت خارق العاده لوركوزني ها را در اين سقوط آزاد توضيح داد. شايد هم توضيح كاملي وجود نداشته باشد. اما شايد به خاطر ارتفاع زياد كوهي باشد كه باير فصل پيش از آن بالا رفته بود و تاپ مولر كه هميشه خود را باور داشت، به پايين نگاه نكرد و از حقيقت فاصله گرفت. »
تيلوكنوت نويسنده روزنامه تاگس سايتونگ بيشتر به نقد شخصيت راينر كالموند پرداخته تا تاپ مولر: «انگار كه از پنجره دفترش به لوركوزني ها مي گويد: نه، خواهش مي كنم، گريه نكنيد! همه چي درست مي شود. دوباره بهار بازمي گردد. با اين حرف ها آدم دوست دارد راينر كالموند را بغل كند و دلداري دهد. دوست دارد آرامش كند، تا اين ترس وحشتناك از سقوط به دسته دوم او را رها كند. حيف كه پيش از حرف هايي كه بعد از شكست از روستوك زد و دل همه را به درد آورد و فردايش تاپ مولر را اخراج كرد، جايزه خرس طلايي برلين براي بهترين هاي سينما اهدا شده بود.
چرا كسي نمي خواهد باور كند كه او تاپ مولر را نيز همانند ۹ مربي قبل از او در ۱۵ سال اخير كاملا حساب شده اخراج كرد؟ واقعيت اين است كه شخصيت كالموند در دنياي سخت امروز فوتبال، نماد لحظات رمانتيك است و وجهه يك بازنده سمپاتيك را دارد. القابي نظير «XXL-Manager» و «ديوانه مثبت» (لقبي كه كالموند روي خودش گذاشته است) نشان مي دهند كه چنين شخصي نمي تواند مقصر اصلي سقوط ورزشي باير، خريدهاي اشتباه و مديريت ضعيف بحران باشد. » با اين تفاسير آيا مي توان تمام تقصيرها را به گردن كالموند انداخت؟ خود كالموند هم پس از اخراج تاپ مولر گفت كه او همچنان يك مربي فوق العاده است. اما واقعا يك مربي فوق العاده چه شاخصه هايي دارد؟
آيا تنها موفقيت عامل اصلي است؟ يك برنامه بلندمدت اثربخش؟ علاقه و رضايت هواداران چطور؟ تعويض هاي به موقع؟ يا اينكه يك مدل موي عجيب و غريب؟ باشگاه هاي فوتبال سال هاست كه هيچ جوابي را براي اين سوالات نيافته اند. براي همين در طول حيات خود به شخصيت هاي متفاوتي اطمينان مي كنند. برخي اوقات به يك مربي عينكي و باهوش كه اهل تجزيه و تحليل است و در تلويزيون با غرور طرز استفاده از زنجير چهارتايي در خط دفاعي را شرح مي دهند و برخي اوقات به مربياني كه از تاكتيك و سيستم چيزي نمي فهمند و بيشتر با انگيزه و تعصب بازيكنان سروكار دارند و در رختكن حرف هاي حريف در روزنامه را به ديوار مي زنند.
حتي اوتمار هيتسفلد هم پس از سه قهرماني در بوندس ليگا و يك قهرماني در اروپا، پاييز در آستانه اخراج قرار داشت و صحبت هاي سران بايرن در مورد آينده تيم را از نزديك مي شنيد. اما حالا ديگر هيچ نگراني ندارد. از قرار معلوم هر موفقيتي زمان و مكان خود را دارد. زمان تاپ مولر فصل پيش و مكان هايش نيز منچستر و ليورپول بودند. شايد تاپي و لوركوزن شايسته بيشتر از اين نبودند. به هر صورت تاپ مولر حالا به خانه اش بازمي گردد، استراحت مي كند، كتاب مي خواند و در انتظار پيشنهادات جديد از باشگاه هاي بزرگ اروپا مي نشيند. اين پيشنهادها مطمئنا خواهند آمد، هر چه باشد تاپ مولر يكي از بهترين مربيان جهان است.