شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۱
شماره ۳۰۰۰- March, 8, 2003
علم
Front Page

چهره حقيقي مسيح
دروارد شباهت ميان بازسازي و فرد حقيقي مي تواند غير عادي باشد اما
در ديگر موارد همانندي بيشتري در كار ديگر از همان هنرمند به چشم مي خورد
توضيح متي از وقايع باغ جتسيماني راهنماي آشكاري براي چهره مسيح عرضه مي كند روشن است كه ويژگي هاي چهره اش نمونه اي از سامي هاي جليلي آن دوران بود
نوشته: مايك فيلون
ترجمه: كيوان فيض اللهي
003715.jpg
003710.jpg

از اولين روز حضور كودكان مسيحي در كلاس هاي آموزش مسيحيت تصويري از عيسي مسيح در ذهنشان نقش مي بندد. در آمريكاي شمالي اغلب او را قدبلندتر از حواريونش، نحيف، با موهاي بلند و لخت خرمايي رنگ، پوست سفيد و چشماني به رنگ روشن، مجسم مي كنند. اگر چه ممكن است اين شمايل آشنا باشد اما في نفسه اشتباه است. در ناحيه اي كه مسيح زندگي و خدمت مي كرد شخصي با چنين ويژگي ها و شمايل ظاهري بسيار متمايز از سايرين به نظر مي رسيد. مطمئنا نويسندگان كتاب مقدس در اين باره ضد و نقيض گفته اند. در مقابل براساس انجيل متي، زماني كه مسيح پيش از مصلوب شدن در باغ جتسيماني دستگير شد يهودا اسخر يوطي بايد به سربازان نشان مي داد كه مسيح كدام است چرا كه آنان قادر به تشخيص وي از حواريونش نبودند. عامل ديگري كه مسئله را مبهم تر مي كند اين حقيقت ساده است كه در هيچ كجاي كتب عهد جديد مسيح تشريح نشده و همچنين تاكنون هيچ نقاشي اي از وي در اين كتاب ها كشف نشده است. در نبود شواهد، تصاوير ما از مسيح به تخيل هنرمندان واگذار شده است. به گفته كارلوس كاردوزا اورلاندي (C.Orlandi)، دانشيار مسيحيت جهاني در مدرسه علوم ديني كلمبيا در آتلانتا «نفوذ فرهنگ و سنت هاي هنرمندان مي تواند عميق باشد. با وجود اقتدار تصورات غربي به كرات در ديگر نقاط جهان مسيح را سياه پوست، عرب يا اسپانيايي - پرتغالي نشان داده اند. » و بنابراين پرسش بنيادي باقي مي ماند: مسيح چه شكلي بود؟
يك پاسخ به اين سوال از دل زمينه جديد و جذابي از علم موسوم به انسان شناسي قضايي پديدار شده است. دانشمندان انگليسي به كمك باستان شناسان اسرائيلي با استفاده از روشي مشابه آنچه پليس در كشف جرائم به كار مي برد چيزي را بازآفريني كرده اند كه به اعتقاد آنها دقيق ترين تصوير از يكي از مشهورترين چهره هاي تاريخ بشر است. به گفته ميدوري آلبرت (M.Albert)، استاد انسان شناسي قضايي در دانشگاه كاروليناي شمالي «در انسان شناسي قضايي كه از درون انسان شناسي جسماني رشد كرده است از اطلاعات انسان شناختي و فرهنگي همراه با علوم زيست شناختي و فيزيكي در بررسي جمعيت هاي قومي گوناگون استفاده مي شود» كارشناسان اين رشته فوق العاده تخصصي بايد از دانش كافي در مورد ژنتيك و رشد و توسعه انساني برخوردار باشند. علاوه بر اين آنها بايد در تحقيق شان از نخستي شناسي ديرين، انسان شناسي و استخوان شناسي انساني نيز استفاده كنند حتي رشته هاي ظاهرا بي ربطي مثل دندان پزشكي، تغييرات آب و هوا نيز در چنين تحقيقي نقش دارند. ريچارد نيو (R.Neave)، استاد پزشكي بازنشسته اي از دانشگاه منچستر دريافت كه مي توان از آن براي روشن كردن ابهام سيماي مسيح استفاده كرد. به گفته يكي ديگر از همكاران تحقيق «نيو پيش از اين با استفاده از شواهد باستان شناختي و قضايي دست به كارهاي بحث برانگيزي زده بود. در طول دو دهه گذشته او بسياري از چهره هاي مشهور مثل فيليپ دوم مقدوني، پدر اسكندر كبير، و شاه ميداس (كشوري باستاني در آسيا) را احيا كرد. اگر كسي بتواند تصويري دقيق از مسيح بسازد آن شخص نيو خواهد بود. »
003705.jpg
003695.jpg

توضيح متي از وقايع باغ جتسيماني راهنماي آشكاري براي چهره مسيح عرضه مي كند. روشن است كه ويژگي هاي چهره اش نمونه اي از سامي هاي جليلي آن دوران بود بنابراين اولين گام براي نيو و تيم تحقيقش جمع آوري جمجمه هايي از حوالي بيت المقدس، ناحيه اي كه مسيح زندگي و موعظه مي كرد، بود. جمجمه هاي سامي از اين نوع پيش از آن توسط كارشناسان باستان شناسي اسرائيلي كشف شده بود كه آنها را در اختيار نيو گذاشتند. نيو با در اختيار داشتن سه نمونه خوب حفظ شده از زمان مسيح از پرتونگاري مقطعي كامپيوتري براي ايجاد «برش»هاي اشعه ايكس جمجمه ها استفاده كرد. بنابراين جزييات دقيق در مورد ساختار هر كدام آشكار شد سپس برنامه هاي كامپيوتري ويژه يك خروار اطلاعات حاصل از اندازه گيري شناخته شده ضخامت بافت نرم در مناطق كليدي صورت انسان را ارزيابي كردند. اين كار بازآفريني ماهيچه ها و پوست يك جمجمه سامي نمونه را ممكن ساخت. تمام اين فرايند با استفاده از نرم افزاري انجام شده بود كه نتايج را با اطلاعات انسان شناختي مقايسه و تاييد مي كرد. محققان به كمك اطلاعات به دست آمده مدلي سه بعدي از چهره و سپس قالبي از جمجمه ساختند.
لايه هاي خاك رس هم عرض با ضخامت بافت هاي صورت كه توسط برنامه كامپيوتري تعيين شده بود همراه با پوست شبيه سازي شده، مورد استفاده قرار گرفتند. بيني، لب ها، پلك ها، براساس الگوي تعيين شده توسط ماهيچه هاي در زير قرار گرفته، مدل سازي شدند. دو عامل كليدي مو و رنگ آميزي مسيح نتوانستند به كمك جمجمه تعيين شوند. تيم نيو براي پر كردن خلا اين بخش هاي تصوير اقدام به يافتن نقاشي هايي در مكان هاي باستاني مربوط به قرن اول كردند. نقاشي هاي پيش از كتاب مقدس جمع آوري شده است، آنها مدارك قاطعي به همراه داشتند كه محققان را قادر ساخت مصمم شوند كه چشمان مسيح تيره تر از چيزي بود كه پنداشته مي شد. همچنين اين نقاشي ها حكايت از آن دارد كه به عادت قوم يهودي داراي محاسن نيز بود. به هر حال اين كتاب مقدس بود كه مشكل طول موهاي مسيح را رفع كرد. در حالي كه بيشتر هنرمندان مذهبي موهايي بلند براي مسيح مي گذارند، بسياري از دانش پژوهان كتاب مقدس معتقدند كه احتمالا موهاي وي كوتاه بود و فرهايي نيز داشت. به هر حال اين تصوير با آنكه بسياري معتقدند تصوير حقيقي همان چهره اي است كه روي كفن مشهور و به گفته برخي نيكن تورين نقش بسته است، تناقض دارد. اما آشكارا پيكري با موهاي بلند را نشان مي دهد. آنهايي كه مشروعيت كفن را زير سوال مي برند به يكي از كتاب هاي عهد جديد اشاره مي كنند كه به حواري پاول نسبت داده مي شود. در فصلي از كتاب وي اشاره مي كند كه مسيح را مي ديد و سپس كمي بعد موهاي بلند براي مرد را تشريح مي كند.اين موضوع مسئله را براي نيو و تيمش مشخص كرد مسيح، همان طور كه نقاشي هاي به دست آمده از قرن اول نشان مي دهند موهايي كوتاه درخور مردان آن زمان داشت بايگاني تاريخ موضوع قد مسيح را نيز حل كرد.
باستان شناسان با توجه به تجزيه و تحليل بقاياي اسكلتي با قاطعيت تصديق كردند كه قد متوسط مردان سامي در زمان مسيح ۱۵۵ سانتي متر و متوسط وزن آنها در حدود ۵۰ كيلوگرم بود. از آنجايي كه مسيح تا ۳۰ سالگي به نجاري مشغول بود معقول تر است بپذيريم كه وي عضلاني تر از آن چيزي بوده كه تصاوير غربي شده نشان مي دهند.
003690.jpg
003685.jpg

احتمالا چهره اش آفتاب سوخته بود كه باعث مي شد كمي پيرتر به نظر برسد. براي كساني كه به تصاوير سنتي مسيح در مدارس آموزش مسيحيت خو گرفته اند، تنديس مرد تيره سيه چرده خاورميانه اي كه از آزمايشگاه نيو ظهور كرده يادآور ريشه هاي ايمانشان است. به گفته چارلز دي هكت مدير مطالعات اسقفي در مدرسه تكنولوژي كندلر «اين حقيقت كه احتمالا وي شباهت بيشتري به يك سامي سيه چرده داشت تا چيزي كه غربي ها عادت دارند ببينند، يادآور جهان شمولي مسيح و همچنين يادآور تمايل ما براي از آن خود كردن وي براي خدمت به ارزش هاي فرهنگي مان است. »
نيو تاكيد مي كند كه بازآفريني اش به سادگي مردي بالغ است كه در همان زمان و مكان مسيح زندگي مي كرد. چنانچه انتظار مي رفت همگان موافق نيستند. آليسون گالووي (A.Galloway) استاد انسان شناسي دانشگاه كاليفرنيا در سانتاكروز اخطار مي كند كه تصاوير قانوني علم دقيقي نيستند. جزييات چهره از بافت نرم روي ماهيچه پيروي مي كند و اين همان چيزي است كه هنرمندان قضايي بر سر آن به طور گسترده در مورد فناوري اختلاف دارند.
گالووي خاطر نشان مي كند كه برخي از هنرمندان توجه بيشتري به تفاوت هاي ظريف در جزييات صورت مثل فاصله بين انتهاي بيني و دهان، دارند و در اين مورد قابل شناسايي ترين عضوهاي صورت يعني چين و چروك هاي چشمان، ساختار بيني و شكل دهان به هنرمندان واگذار شده است. به اعتقاد گالووي «در بعضي موارد شباهت ميان بازسازي و فرد حقيقي مي تواند غير عادي باشد اما در ديگر موارد همانندي بيشتري در كار ديگر از همان هنرمند به چشم مي خورد. » با وجود اين شرط وي به نتيجه اي رسيده است كه تقريبا براي هر كسي كه مسيح نيو را ديد اجتناب ناپذير است اين تصوير احتمالا نسبت به آثار بسياري از بزرگان كمي به واقعيت نزديك تر است.
Popular Mechanic,Dec.2002

حاشيه علم

• ديابت در كمين سالخوردگان
براساس يافته هاي جديد، مقادير زياد چربي عضلاني يا چربي شكمي، مردان و زنان سالخورده را كه داراي وزن طبيعي هستند در معرض خطر ابتلا به ديابت نوع دوم قرار مي دهد. تحقيقات محققان دانشگاه پيتزبورگ نشان مي دهد اگر چه اين افراد داراي اضافه وزن نيستند اما همچنان در معرض خطر ابتلا به ديابت قرار دارند. اين محققان اعلام داشتند كه مهم ترين عامل خطر، ذخيره شدن چربي در بدن است. محققان به منظور درك بهتر اين مسئله، وضعيت ۲ هزار و ۹۶۴ مرد و زن با متوسط سن ۶/۶۳ را بررسي كردند. از اين تعداد ۵۱ درصد داراي ميزان تحمل طبيعي گلوكز، ۲۱ درصد داراي ميزان تحمل ضعيف گلوكز و ۲۴ درصد داراي ديابت نوع دوم طبقه بندي شدند. اين پژوهشگران از سي تي اسكن براي تعيين ميزان عضله و چربي در ناحيه ران و شكم افراد استفاده كردند. آنان دريافتند ۳۰ درصد از مردان چاق و ۳۴ درصد از زنان چاق به ديابت نوع دوم مبتلا بودند. اين تحقيق همچنين مشخص ساخت ميزان چربي موجود در عضلات و چربي شكمي در زنان و مردان مبتلا به ديابت نوع دوم و افراد داراي قدرت تحمل ضعيف گلوكز بالاتر از ديگران بود. به طور كلي اين تحقيق مشخص ساخت دوسوم از مردان مبتلا به ديابت چاق نبودند و الگوي مشابهي نيز در زنان وجود داشت.
003700.jpg

• حفره  ۲۰۰۰ متري
يك گروه از دانشمندان اعلام كردند كه قصد دارند براي اولين بار در جهان با سوراخ كردن يك كوه آتشفشاني در كشور ژاپن، از مواد مذاب آن نمونه برداري كنند. اين گروه از محققان، طبق برنامه و با كمك مته چندين حفره عميق در كوه ايجاد كرده كه عمق عميق ترين آنها به دو هزار متر خواهد رسيد. از اين سوراخ ها براي جمع آوري نمونه هايي از مواد مذاب از سطوح مختلف درون اين كوه از ارتفاع هم سطح دريا گرفته تا ارتفاع ۵۰۰ متري استفاده خواهد شد. در اين مطالعه براي خنك كردن تجهيزات سوراخ كاري از آب و گل استفاده خواهد شد و اين تجهيزات داراي پوشش ويژه اي هستند كه مي توانند حرارت مواد مذاب را تا دماي ۶۰۰ درجه سانتي گراد تحمل كنند. به گفته محققان ژاپني، پيش از اين تحقيقات در مورد آتشفشان ها تنها از راه مشاهدات غيرمستقيم ممكن بود اما در اين مطالعه با مشاهده مستقيم داخل يك آتشفشان مي توان علت فوران انفجاري و قدرتمند برخي آتشفشان ها را كشف كرد.

ژن خودخواه
همانندسازها ـ ۳

ريچارد داوكينز
ترجمه: كاوه فيض اللهي
به اين ترتيب ظاهرا به جمعيت بزرگي از نسخه هاي همانند مي رسيم. اما اكنون وقت آن است كه يكي از ويژگي هاي مهم تمام فرايندهاي نسخه برداري ذكر شود: هيچ فرايند نسخه برداري اي بي نقص نيست و اشتباه به هر حال رخ خواهد داد. اميدوارم در اين كتاب غلط چاپي نباشد، اما اگر با دقت نگاه كنيد ممكن است يكي دو تا از آن ها را بيابيد. اين غلط ها احتمالا معناي جمله را به طور جدي تعريف نخواهند كرد، زيرا آن ها «خطاهاي نسل اول» هستند. اما روزگار پيش از اختراع چاپ را تجسم كنيد، زماني كه كتاب هايي نظير انجيل با دست نسخه برداري مي شدند. هر كاتبي، هر چقدر هم كه دقيق باشد به طور حتم در چند مورد مرتكب خطا مي شود و بعضي از كاتبان از انجام «اصلاحات» كوچك عمدي خودداري نمي كنند.
اگر همه آن ها از يك نسخه اصلي واحد رونويسي مي شد، معنا چندان دستخوش تحريف نمي شد. اما فرض كنيد نسخه ها از نسخه هاي ديگري تهيه شوند كه به نوبه خود از نسخه هاي ديگري نوشته شده اند. در اين صورت خطاها به تدريج روي هم انباشته شده و بزرگ مي شوند. ما اغلب، نسخه برداري خطادار را چيز بدي تلقي مي كنيم و در مورد اسناد انساني دشوار بتوان مثالي يافت كه در آن خطا، اصلاح محسوب شود. گمان مي كنم هنگامي كه عالمان كتاب مقدس هفتادگاني (از جهت آنكه بنا به روايت، هفتاد تن آن را در سده سوم ميلادي از عبري به يوناني ترجمه كردند ـ م) كلمه عبري «زن جوان» را در يوناني به غلط «باكره» ترجمه كردند و منجر به اين پيشگويي شدند: «بنگر چگونه باكره اي باردار شده و پسري به دنيا خواهد آورد. . »، دست كم بتوان گفت كه آغازگر تحولي بزرگ بودند. به هر حال همان طور كه خواهيم ديد نسخه برداري خطادار در همانندسازهاي زيستي در معناي دقيق كلمه مي توانند منجر به اصلاح شوند و براي تكامل پيشرونده حيات ضروري بود كه خطاهايي صورت گيرد. ما نمي دانيم كه مولكول هاي همانندساز اوليه با چه دقتي از خود نسخه برداري مي كردند. (اخلاف امروزي آن ها يعني مولكول هاي DNA، در مقايسه با وفادارترين فرايندهاي نسخه برداري انساني، به طرز حيرت آوري دقيق ترند اما حتي آن ها نيز گاهي دچار اشتباه مي شوند و سرانجام اين اشتباهات است كه تكامل را امكان پذير مي سازد). احتمالا فرايند نسخه برداري در همانندسازهاي اوليه خيلي پر خطاتر بود، اما به هر حال مي توانيم مطمئن باشيم كه اشتباهاتي صورت مي گرفته و اين اشتباهات روي هم انباشته مي شده است.
با رخ دادن خطا و تكثير آن، سوپ نخستين از جمعيتي از نسخه ها پر شد كه يكسان نبودند بلكه مركب از چندين نوع از مولكول هاي همانندساز بود كه همگي از نياي مشتركي «منشا» گرفته بودند. آيا تعداد بعضي از اين انواع از ديگران بيشتر بود؟ به اين پرسش تقريبا با قطعيت مي توان پاسخ مثبت داد. بعضي از انواع ذاتا از ديگران پايدارتر بودند. بعضي از مولكول ها هنگامي كه تشكيل مي شدند احتمال آنكه دوباره تجزيه شوند نسبت به ديگران كمتر بود. اين انواع در سوپ نسبتا پرشمار شدند و اين نه فقط نتيجه منطقي مستقيم «عمر طولاني» آنها بود، بلكه بدان علت نيز بود كه آنها فرصت زيادي در اختيار داشتند كه از خود نسخه هاي بيشتري بسازند. بنابراين همانندسازهايي با طول عمر زياد پرشمارتر خواهند شد و در شرايط مساوي در جمعيت مولكول ها «گرايشي تكاملي» در جهت طول عمر بيشتر پديد خواهد آمد.
اما شرايط احتمالا مساوي نبود و يكي ديگر از ويژگي هاي انواع همانندساز كه اهميت آن در انتشار مولكول مربوطه در جمعيت احتمالا حتي از مورد قبلي هم بيشتر بود، سرعت همانندسازي يا «باروري» بود. اگر مولكول هاي همانندساز نوع A به طور متوسط هفته اي يك بار از خود نسخه برداري كنند، در حالي كه مولكول هاي نوع B ساعتي يك بار اين كار را انجام مي دهند، به راحتي مي توان پيش بيني كرد كه به زودي مولكول هاي نوع B از نظر تعداد با فاصله برتري خواهند يافت، حتي اگر طول عمر مولكول هاي نوع A خيلي بيشتر باشد، بنابراين احتمالا «گرايشي تكاملي» در جهت «باروري» بيشتر مولكول ها در سوپ پديد خواهد آمد. ويژگي سوم مولكول هاي همانندساز كه در جهت آن انتخاب خواهند شد، دقت در همانندسازي است. اگر مولكول هاي نوع X و نوع Y مدت زمان يكساني دوام بياورند و با سرعت يكساني همانندسازي كنند، اما X به طور متوسط در هر ده همانندسازي يك بار اشتباه كند در حالي كه Y در هر صد همانندسازي يك بار اشتباه مي كند، آن گاه روشن است كه Y پرشمارتر خواهد شد. گروه X در جمعيت نه تنها «فرزندان» خطادار خويش بلكه تمام فرزندان بالفعل و بالقوه آنها را نيز از دست خواهد داد.
اگر از قبل اندكي با تكامل آشنا باشيد ممكن است اين نكته آخر به نظرتان اندكي متناقض برسد. آيا مي توان اين ايده كه خطاهاي نسخه برداري شرط لازم و ضروري براي رخ دادن تكامل هستند را با اين نظر كه انتخاب طبيعي وفاداري در نسخه برداري را برمي گزيند تطبيق داد؟
پاسخ آن است كه گرچه ممكن است تكامل در مفهومي گنگ «چيز خوبي» به نظر آيد ـ به ويژه آنكه ما خود محصول آن هستيم ـ اما در عمل هيچ چيز «نمي خواهد» كه تكامل يابد. تكامل چيزي است كه با وجود تمام تلاش هايي كه همانندسازها (و امروزه ژن ها) براي جلوگيري از روي دادن آن انجام مي دهند، خواه ناخواه اتفاق مي افتد. ژاك مونو (J.Monod) در يك سخنراني به مناسبت تجليل از هربرت اسپنسر (H.Spencer)، پس از آنكه با شيطنت اظهار داشت: «يكي ديگر از ويژگي هاي جالب نظريه تكامل آن است كه هر كسي فكر مي كند آن را مي فهمد!»، به خوبي اين نكته را روشن كرد.
Dawkins, R.1999. The Selfish Gene. Oxford
خوانندگان مي توانند نظرات خود را درباره اين ستون به آدرس زير ارسال كنند.
Selfish-gene1@hotmail.com

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   ايران  |   جهان  |   علم  |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |