نوشته: مايك فيلون
ترجمه: كيوان فيض اللهي
|
|
|
|
از اولين روز حضور كودكان مسيحي در كلاس هاي آموزش مسيحيت تصويري از عيسي مسيح در ذهنشان نقش مي بندد. در آمريكاي شمالي اغلب او را قدبلندتر از حواريونش، نحيف، با موهاي بلند و لخت خرمايي رنگ، پوست سفيد و چشماني به رنگ روشن، مجسم مي كنند. اگر چه ممكن است اين شمايل آشنا باشد اما في نفسه اشتباه است. در ناحيه اي كه مسيح زندگي و خدمت مي كرد شخصي با چنين ويژگي ها و شمايل ظاهري بسيار متمايز از سايرين به نظر مي رسيد. مطمئنا نويسندگان كتاب مقدس در اين باره ضد و نقيض گفته اند. در مقابل براساس انجيل متي، زماني كه مسيح پيش از مصلوب شدن در باغ جتسيماني دستگير شد يهودا اسخر يوطي بايد به سربازان نشان مي داد كه مسيح كدام است چرا كه آنان قادر به تشخيص وي از حواريونش نبودند. عامل ديگري كه مسئله را مبهم تر مي كند اين حقيقت ساده است كه در هيچ كجاي كتب عهد جديد مسيح تشريح نشده و همچنين تاكنون هيچ نقاشي اي از وي در اين كتاب ها كشف نشده است. در نبود شواهد، تصاوير ما از مسيح به تخيل هنرمندان واگذار شده است. به گفته كارلوس كاردوزا اورلاندي (C.Orlandi)، دانشيار مسيحيت جهاني در مدرسه علوم ديني كلمبيا در آتلانتا «نفوذ فرهنگ و سنت هاي هنرمندان مي تواند عميق باشد. با وجود اقتدار تصورات غربي به كرات در ديگر نقاط جهان مسيح را سياه پوست، عرب يا اسپانيايي - پرتغالي نشان داده اند. » و بنابراين پرسش بنيادي باقي مي ماند: مسيح چه شكلي بود؟
يك پاسخ به اين سوال از دل زمينه جديد و جذابي از علم موسوم به انسان شناسي قضايي پديدار شده است. دانشمندان انگليسي به كمك باستان شناسان اسرائيلي با استفاده از روشي مشابه آنچه پليس در كشف جرائم به كار مي برد چيزي را بازآفريني كرده اند كه به اعتقاد آنها دقيق ترين تصوير از يكي از مشهورترين چهره هاي تاريخ بشر است. به گفته ميدوري آلبرت (M.Albert)، استاد انسان شناسي قضايي در دانشگاه كاروليناي شمالي «در انسان شناسي قضايي كه از درون انسان شناسي جسماني رشد كرده است از اطلاعات انسان شناختي و فرهنگي همراه با علوم زيست شناختي و فيزيكي در بررسي جمعيت هاي قومي گوناگون استفاده مي شود» كارشناسان اين رشته فوق العاده تخصصي بايد از دانش كافي در مورد ژنتيك و رشد و توسعه انساني برخوردار باشند. علاوه بر اين آنها بايد در تحقيق شان از نخستي شناسي ديرين، انسان شناسي و استخوان شناسي انساني نيز استفاده كنند حتي رشته هاي ظاهرا بي ربطي مثل دندان پزشكي، تغييرات آب و هوا نيز در چنين تحقيقي نقش دارند. ريچارد نيو (R.Neave)، استاد پزشكي بازنشسته اي از دانشگاه منچستر دريافت كه مي توان از آن براي روشن كردن ابهام سيماي مسيح استفاده كرد. به گفته يكي ديگر از همكاران تحقيق «نيو پيش از اين با استفاده از شواهد باستان شناختي و قضايي دست به كارهاي بحث برانگيزي زده بود. در طول دو دهه گذشته او بسياري از چهره هاي مشهور مثل فيليپ دوم مقدوني، پدر اسكندر كبير، و شاه ميداس (كشوري باستاني در آسيا) را احيا كرد. اگر كسي بتواند تصويري دقيق از مسيح بسازد آن شخص نيو خواهد بود. »
|
|
|
|
توضيح متي از وقايع باغ جتسيماني راهنماي آشكاري براي چهره مسيح عرضه مي كند. روشن است كه ويژگي هاي چهره اش نمونه اي از سامي هاي جليلي آن دوران بود بنابراين اولين گام براي نيو و تيم تحقيقش جمع آوري جمجمه هايي از حوالي بيت المقدس، ناحيه اي كه مسيح زندگي و موعظه مي كرد، بود. جمجمه هاي سامي از اين نوع پيش از آن توسط كارشناسان باستان شناسي اسرائيلي كشف شده بود كه آنها را در اختيار نيو گذاشتند. نيو با در اختيار داشتن سه نمونه خوب حفظ شده از زمان مسيح از پرتونگاري مقطعي كامپيوتري براي ايجاد «برش»هاي اشعه ايكس جمجمه ها استفاده كرد. بنابراين جزييات دقيق در مورد ساختار هر كدام آشكار شد سپس برنامه هاي كامپيوتري ويژه يك خروار اطلاعات حاصل از اندازه گيري شناخته شده ضخامت بافت نرم در مناطق كليدي صورت انسان را ارزيابي كردند. اين كار بازآفريني ماهيچه ها و پوست يك جمجمه سامي نمونه را ممكن ساخت. تمام اين فرايند با استفاده از نرم افزاري انجام شده بود كه نتايج را با اطلاعات انسان شناختي مقايسه و تاييد مي كرد. محققان به كمك اطلاعات به دست آمده مدلي سه بعدي از چهره و سپس قالبي از جمجمه ساختند.
لايه هاي خاك رس هم عرض با ضخامت بافت هاي صورت كه توسط برنامه كامپيوتري تعيين شده بود همراه با پوست شبيه سازي شده، مورد استفاده قرار گرفتند. بيني، لب ها، پلك ها، براساس الگوي تعيين شده توسط ماهيچه هاي در زير قرار گرفته، مدل سازي شدند. دو عامل كليدي مو و رنگ آميزي مسيح نتوانستند به كمك جمجمه تعيين شوند. تيم نيو براي پر كردن خلا اين بخش هاي تصوير اقدام به يافتن نقاشي هايي در مكان هاي باستاني مربوط به قرن اول كردند. نقاشي هاي پيش از كتاب مقدس جمع آوري شده است، آنها مدارك قاطعي به همراه داشتند كه محققان را قادر ساخت مصمم شوند كه چشمان مسيح تيره تر از چيزي بود كه پنداشته مي شد. همچنين اين نقاشي ها حكايت از آن دارد كه به عادت قوم يهودي داراي محاسن نيز بود. به هر حال اين كتاب مقدس بود كه مشكل طول موهاي مسيح را رفع كرد. در حالي كه بيشتر هنرمندان مذهبي موهايي بلند براي مسيح مي گذارند، بسياري از دانش پژوهان كتاب مقدس معتقدند كه احتمالا موهاي وي كوتاه بود و فرهايي نيز داشت. به هر حال اين تصوير با آنكه بسياري معتقدند تصوير حقيقي همان چهره اي است كه روي كفن مشهور و به گفته برخي نيكن تورين نقش بسته است، تناقض دارد. اما آشكارا پيكري با موهاي بلند را نشان مي دهد. آنهايي كه مشروعيت كفن را زير سوال مي برند به يكي از كتاب هاي عهد جديد اشاره مي كنند كه به حواري پاول نسبت داده مي شود. در فصلي از كتاب وي اشاره مي كند كه مسيح را مي ديد و سپس كمي بعد موهاي بلند براي مرد را تشريح مي كند.اين موضوع مسئله را براي نيو و تيمش مشخص كرد مسيح، همان طور كه نقاشي هاي به دست آمده از قرن اول نشان مي دهند موهايي كوتاه درخور مردان آن زمان داشت بايگاني تاريخ موضوع قد مسيح را نيز حل كرد.
باستان شناسان با توجه به تجزيه و تحليل بقاياي اسكلتي با قاطعيت تصديق كردند كه قد متوسط مردان سامي در زمان مسيح ۱۵۵ سانتي متر و متوسط وزن آنها در حدود ۵۰ كيلوگرم بود. از آنجايي كه مسيح تا ۳۰ سالگي به نجاري مشغول بود معقول تر است بپذيريم كه وي عضلاني تر از آن چيزي بوده كه تصاوير غربي شده نشان مي دهند.
احتمالا چهره اش آفتاب سوخته بود كه باعث مي شد كمي پيرتر به نظر برسد. براي كساني كه به تصاوير سنتي مسيح در مدارس آموزش مسيحيت خو گرفته اند، تنديس مرد تيره سيه چرده خاورميانه اي كه از آزمايشگاه نيو ظهور كرده يادآور ريشه هاي ايمانشان است. به گفته چارلز دي هكت مدير مطالعات اسقفي در مدرسه تكنولوژي كندلر «اين حقيقت كه احتمالا وي شباهت بيشتري به يك سامي سيه چرده داشت تا چيزي كه غربي ها عادت دارند ببينند، يادآور جهان شمولي مسيح و همچنين يادآور تمايل ما براي از آن خود كردن وي براي خدمت به ارزش هاي فرهنگي مان است. »
نيو تاكيد مي كند كه بازآفريني اش به سادگي مردي بالغ است كه در همان زمان و مكان مسيح زندگي مي كرد. چنانچه انتظار مي رفت همگان موافق نيستند. آليسون گالووي (A.Galloway) استاد انسان شناسي دانشگاه كاليفرنيا در سانتاكروز اخطار مي كند كه تصاوير قانوني علم دقيقي نيستند. جزييات چهره از بافت نرم روي ماهيچه پيروي مي كند و اين همان چيزي است كه هنرمندان قضايي بر سر آن به طور گسترده در مورد فناوري اختلاف دارند.
گالووي خاطر نشان مي كند كه برخي از هنرمندان توجه بيشتري به تفاوت هاي ظريف در جزييات صورت مثل فاصله بين انتهاي بيني و دهان، دارند و در اين مورد قابل شناسايي ترين عضوهاي صورت يعني چين و چروك هاي چشمان، ساختار بيني و شكل دهان به هنرمندان واگذار شده است. به اعتقاد گالووي «در بعضي موارد شباهت ميان بازسازي و فرد حقيقي مي تواند غير عادي باشد اما در ديگر موارد همانندي بيشتري در كار ديگر از همان هنرمند به چشم مي خورد. » با وجود اين شرط وي به نتيجه اي رسيده است كه تقريبا براي هر كسي كه مسيح نيو را ديد اجتناب ناپذير است اين تصوير احتمالا نسبت به آثار بسياري از بزرگان كمي به واقعيت نزديك تر است.
Popular Mechanic,Dec.2002