اين اولين فيلم يك فيلمساز جوان تجربه اي جذاب در كار با يك فكر تازه و بديع خلق يك موقعيت استثنايي است
و نشان از استمرار يك نوع سينما و نگاه از كيارستمي و پناهي و قبادي. . . است كه ابعاد تازه اي از كار با رسانه را
اما به محك تجربه اي جديد مي گذارد
اميد روحاني
نامه هاي باد
كارگردان: عليرضا اميني
براساس نوشته: كامران نخعي، عليرضا اميني
اين اولين ساخته بلند دستيار سابق بهمن قبادي («زندگي درمه» و «زماني براي مستي اسب ها»)، بعد از تجربه هاي متعدد در قالب فيلم كوتاه. براساس يك فكر ساده (و بسيار جذاب) مركزي: صدا به مثابه و مفهوم وسيله ارتباط با جهان، مبارزه با ارزش باختگي، احراز هويت و فرديت پذيري ـ و نيز نگاه شرقي / عرفاني / شاعرانه به تكنولوژي ـ با همه سادگي فكر، ميني ماليسم قابل تحسين در پرورش فكر، نگاه و اجرا، كوشش (نه چندان موفق) در شخصيت پردازي دو آدم اصلي، فضاسازي [به ويژه فضاسازي از يك كلان شهر در ساده ترين و بسته ترين نماها و فضاسازي يك پادگان نظامي در ميني مال ترين شكل ممكن (يادآور «غلاف تمام فلزي»)، تلخي و خشونت زيرين و معنايي فيلم، تسلط بر وسيله بيان [كه براي يك فيلم اول امتيازي محسوب مي شود]، شوخ طبعي (همراه با طنز تلخ) فيلم و فيلمساز، از يك مشكل اصلي لطمه مي خورد: عدم گنجايش فكر اصلي براي زمان ۶۰ دقيقه اي فيلم. وقتي «فكر» اصلي فيلم همان ۳۰ دقيقه اول طرح و تمام مي شود، ۴۰ دقيقه بعدي نه بسط دهنده فكر كه در واقع تزئين كننده آن فكر اصلي است. شايد بخش هايي از اين تزئين ها جذاب باشند اما در بخش هايي نه فقط وحدت موضوعي را مخدوش مي كند بلكه حتي تغيير ضرباهنگ (تفاوت صحنه هاي اولين پادگان با ضرباهنگ تندش با ضرباهنگ سفر به شهر و گردش در شهر) تشتت ديد را ايجاد مي كنند. در هر حال، اين اولين فيلم يك فيلمساز جوان، تجربه اي جذاب در كار با يك فكر تازه و بديع، خلق يك موقعيت استثنايي است و نشان از استمرار يك نوع سينما و نگاه (از كيارستمي و پناهي و قبادي. . . ) است كه ابعاد تازه اي از كار با رسانه را اما به محك تجربه اي جديد مي گذارد.
يوسف و زليخا
نويسنده و كارگردان: پري صابري
با بازي يارتاياران، نسيم ادبي، محمد ساربان، عباس توفيقي
از آذر تا اسفند ،۸۱ تالار وحدت
خانم صابري، هنرمند با سابقه تئاتر ايران، در ادامه مسير كاري شان از ۱۳۶۶ تاكنون و تقريبا در همان تركيب: كار براي صحنه عظيم و تكيه بر «نمايش» ـ تا حد يك Spectacle، كار با مضامين و متون عرفاني و در واقع ساده كردن و PoP كردن عرفان ايراني ـ شرقي يا متون حماسي و كلاسيك ايران، استفاده كاربردي از شيوه ها و تمهيدهاي نمايشي ايران (مثلا تعزيه)، تكيه بر موسيقي در حد ايجاد نوعي اسپرت ايراني [در تداوم تاريخ منقطع اپرت در ايران كه در اصل ريشه در اپرت هاي آذري و قفقاز دارد: مشهدي عباد، اصلي و كرم، آرشين مالالان]، رسيدن به نوعي ساختار اپراگونه (تقسيم صحنه ها به نوعي رسيتاتيو و آريا در تركيب با نقالي، شعر و قطعات موزون موسيقايي)، افزودن حركات موزون و تبديل آن به نوعي سماع عرفاني، صحنه پردازي حجيم اما استيليزه، نور و رنگ و طراحي لباس و اغلب تكيه بر رنگ هاي مات و نورهاي آبيانس، تركيب شعر و قصه و نقالي و دو گروه نوازي [سازهاي زهي در يك گوشه و كوبه اي ها در گوشه ديگر] و استفاده از تار و دف، متن صحنه به صحنه يا در واقع مجلس به مجلس و تبديل يك روايت خطي به مجالس يا صحنه هاي ناپيوسته مستقل در خود [كه اين يكي نوعي تغيير در ساختار روايتي اپرت يا اپراست] و در واقع بازسازي مدرن يك پرده خواني كه نقال پس از شرح موزون هر گوشه پرده خواني، تجسم آن را به تماشاگر ارائه مي دهد و. . .
همه اين ها، فارغ از نامگذاري تئاتر يا نمايش و دعوا بر سر منطق هاي تئاتري [شرق و غرب] اشاره دارد به لزوم يا نياز نوعي «نمايش» كه مي تواند تماشاگراني را به تالار بكشاند كه در حالت عادي و متعارف تماشاگر تئاترهاي تجربي نيستند، در عيني كه كوشش خانم صابري براي زنده كردن يا تداوم بخشيدن به سنت پرده خواني و نمايش هاي قهوه خانه اي بازتاب صحنه هاي نمايشي خود را جست وجو مي كند و لازم دارد كه شايد همين باشد. اين يكي اما ـ يوسف و زليخا ـ تفاوتي نامحسوس با كوشش هاي سابق دارد كه روايتي آشناتر، خطي تر و در عين حال عيني تر و «خاكي»تر از كارهاي قبلي است. نكته جذاب براي من، اصرار خانم صابري در «ماكسي ماليسم» در اوج اين دوران ميني ماليسم است كه منتها ظاهرا فقط براي من جذاب است و بس.
پچپچه هاي پشت خط نبرد
نويسنده و كارگردان: عليرضا نادري نجف آبادي
بازيگران: فرهاد اصلاني، پيام يزداني، مهدي سلطاني و. . . (گروه تئاتر معاصر)
اسفند ،۸۱ تالار قشقايي، تئاتر شهر
متن بسيار جذاب نادري، از تصوير و تشريح يك موقعيت دراماتيك، يك محيط بسته به مثابه تمثيلي از يك موقعيت جامع تر ـ از پرورش چند شخصيت گوناگون و متنوع و پرداخت شده، ترسيم روابط دو دويي آن ها، جامعه شناسي و تبارشناسي تك تك آن ها، روانشناسي فردي هر كدام، ديالوگ هاي رسا و فشرده و پالوده و پيراسته و سرانجام ساختن فضاي (تحسين برانگيز) محيط بسته محل وقوع نمايش شكل مي گيرد كه در قالب و شكلي بسيار ساده، فشرده و پر حجم، ضرباهنگي مناسب و ميزانسن هاي ساده خشن، فشرده و كپسوله اما در ذات خود بسيار پرتحرك ترسيم مي شود. درامي تلخ و طنزآلود از اين تركيب شكل مي گيرد كه نشان از تسلط نويسنده اش بر ابزار بياني است و ارزش گذاري او بر واژه و خط ديالوگ كه ميان درام نويسان معاصر ايراني قابل اشاره و ذكر است.
هنرهاي تجسمي
نمايشگاه بزرگداشت و مرور بر آثار پرويز تناولي
موزه هنرهاي معاصر تهران
بهمن، اسفند ۸۱ و فروردين ۸۲
در ادامه نمايشگاه هاي پيشگامان هنر معاصر ايران و بعد از مرور بر آثار زنده يادان سهراب سپهري، هوشنگ پزشك نيا، كاظمي و سپس حسين زنده رودي و مسعود عربشاهي، اين بار مجموعه اي تماشايي از كارهاي استاد مسلم و شناخته شده مجسمه سازي معاصر ايران، پرويز تناولي اين فرصت را به بينندگان (و به ويژه نسل جوان) مي دهد كه فارغ از دعواها و جدل هاي معمول درباره شروع مكتب سقاخانه در نقاشي معاصر ايران، آغاز هنر پاپ ايراني، بحث بر سر نقش (شادروان) منصور قندريز يا پيلارام، نقش زنده رودي و خانم منصوره حسيني و صادق تبريزي و ناصر اويسي و ديگران... نگاهي به كاركرد و شكل استفاده از عناصر و موتيف هاي برگرفته از فرهنگ عامه و سنت هاي تصويري و غيرتصويري و تبديل آن ها به فرم خالص و نحوه تركيب بندي اين عناصر، در ساختمان به عاريت گرفته از هنر معاصر غربي و شرقي داشته باشيم و شاهد آغاز مجسمه سازي و حجم سازي در تاريخ ۵۰ ساله هنر ايران باشيم. هر چند از مجموعه «شاعران» و «پيام رسانان» كمتر در اين مجموعه هست [كه جمع آوري شان واقعا دشوار است] تا كارهاي جديدتر مثل «ديوارها»، اما از «هيچ»ها بهترين ها يا دست كم چند تا از بهترين هاست و شكل تبديل يا در اصل تركيب محتواي معنايي و مفهومي كلمه با فرم و رسيدن به ناب ترين فرم هاي خالص و رسيدن به جوهرناب و خالص فرهنگ شرقي در قالب شكل پذيرفته شده معاصر جهاني كه جادوي هميشه هنر تجسمي ايران بوده و هنوز هم هست و همان تركيب عرفان و فرهنگ ايراني در قالب شكل غيرايراني كه در بهترين كارها به شكلي جغرافيا گريز و همه فهم و جهاني بدل مي شود.
اين اوج پختگي و مهارت كار استاد را در آثار بعدي شان كه نمونه هاي بسياري از آن ها را در مجموعه مي بينيم، به ويژه مجموعه «ديوارها» مي پوشاند چرا كه هر چند كارهاي جديدتر ساكن تر، كم تحرك تر، كم انرژي تر و اغلب حجيم ترند و فضاگيرتر و شايد سكون آن ها، با همه سطوح زمخت ظرافت و مهارتي كه در ساخت و ساز سطوح زمخت آن ها به كار رفته، پويايي عميق، تحرك دروني، عمق معنايي و خلوص و سادگي فرم هاي ساده و بي غل و غش و ناب كارهاي اوليه را ندارد، اما بازگشت او است به اصل مجسمه سازي تاريخي ايران و كشف ديوارنگاره هاو حجاري هاي تاريخي و مدرن كردن آن ها و در واقع زدودن قالب و سطح جوهره غربي از سبك شرقي ايشان و آزاد شدن اين هنر از مفاهيم و تعريف هاي متعارف غربي و رفتن به سوي يك هنر خالص شرقي. با اين حال، اين فرصتي است مغتنم براي نگاهي همه جانبه به كار يك هنرمند متكي به فرهنگ خودي كه حالا همه آموخته هايش از شيرهاي سنگي و بافته هاي عشايري و قفل و قفس و همه عناصر برگرفته از فرهنگ شرقي را، بعد از گذراندن آن ها از صافي هاي هنر غرب، دوباره به سنن اصلي خودشان بر مي گرداند و مي كوشد تعريفي تازه، با توجه به نگاهي تازه به ظرفيت هاي بالقوه آن ها بدهد.
نمايشگاه هنرمندان معاصر ايران
نمايشگاهي از آثار نقاشي، هنر مفهومي، هنر ديجيتال كارهاي كوروش شيشه گران، آرموند آيوازيان، گلتن تجدد، شيرين اتحاديه، بيتا وكيلي
نگارخانه لازار ـ اسفند ۸۱
تركيبي آزاد و بدون اشتراك تماتيك يا صوري از آثار هنرمندان دو نسل، آثاري به كلي متفاوت و گونه گون از نقاشي و كارهاي تزئيني و چيدمان، شايد به قصد فعاليت مجدد يك نگارخانه كم فعال، اما از بابت تنوع و پيچيدگي ديدني و جذاب. جدا از كارهاي آقاي شيشه گران، كه همان كارهاي هميشگي بودند [و اصلا يكي كه از نمايشگاه هنر اسلامي موزه هاي هنرهاي معاصر آمده بود] كارهاي جديد خانم اتحاديه، در مسير آثار اخيرشان، تركيب هايي گرم و پركار از كلاژ و مخلوط مواد از نقوش آبستره با تاش هاي وسيعي از رنگ هاي قهوه اي و اخرايي و رگه هايي از افزوده هاي رنگي پختگي و رشد زباني ايشان را مي رساند. كارهاي خانم وكيلي، منظره هايي خيال انگيز و پركار، شبيه مينياتورهاي آبرنگ منظره پردازانه چيني و ژاپني، با نقش هاي محو و رنگ هاي مات و خاكستري، ايلوستراسيون هايي بين نقاش فيگوراتيو و آبستره، در ادامه كارهاي نمايشگاه اخيرشان در نگارخانه اثر بود. كارهاي خانم تجدد، ايلوستراسيون هاي ديجيتالي كامپيوتري بسيار رنگارنگ و پر نقش و نگاري بودند كه ايشان در آن ها زمينه را محل برجسته كردن نقش هاي شبيه قرينه و هندسي خود كرده بودند.
اما جذاب ترين كارها، آثار مفهومي آرموند آيوازيان هنرمند جوان ارمني بود كه با مفاهيم و اسطوره هاي مذهبي كار كرده بود. آثار مفهومي ايشان، تابلوهايي در ابعاد بزرگ بود. يكي كه به «شام آخر» مي پرداخت نگاه مدرن يك هنرمند جوان را داشت به يكي از روايت هاي مذهبي و كاري جمع وجور و زيبا و در عين حال ساده. كارها اغلب در تابلوهايي با قطع عمودي، تك رنگ و با ساده ترين عناصر شكل گرفته بود، و مفهوم تنها با يك عنصر شكل كامل و تمام خود را مي ساخت و مي پروراند. كارهاي بقيه هنرمندان را در نمايشگاه هايي ديگر ديده بودم اما نمايشگاه نگارخانه لازار تنها شگفتي كشف اين هنرمند جوان مفهوم پرداز را داشت كه تازه و جذاب بود.
نمايشگاه عكس هاي فرشيد مثقالي
نگارخانه راه ابريشم
اسفند۸۱
تجربه جديد اين گرافيست باسابقه و مشهور ايراني، با نزديك به ۴۰ سال حضور بي وقفه، مداوم، هميشه جذاب و متعالي در صحنه تصويرگري و گرافيك در ايران با عكس، مشتمل بر عكس هاي دستكاري شده در قطع هاي بزرگ (حدود ۵/۱*۲ متر) و كوچك (۱۶*۱۳ سانتيمتر) و چاپ ديجيتالي و روي كاغذ عكاسي، تازه و جذاب و ديدني بود، چه در مواردي كه با يك عنصر گرافيكي به تداوم كار اصلي ايشان ادامه داشت (كه گاه با كلمه اي در متن كامل شد) و چه در مواردي كه ـ به سبك گرهارد ريشتر ـ عكس ها به تصاويري محو، شبيه نقاشي هاي فرانسيس بيكن واربدل مي شد، اما اغلب عكس ها، پر از حس و فضا و چشم و ديد نقاشانه و حسي از يك نگاه دراماتيك داشتند كه به ويژه در عكس هاي سياه و سفيد و به خصوص منظره ما، آن چنان گرم و جذاب مي شدند كه ساختن چنين فضايي از نقاشي تنها بر نمي آمد. عكس هاي قطع بزرگ، به ويژه آن ها كه نور طبيعي در آن ها ـ همراه با دستكاري هنرمند ـ به عنصري تاكيدكننده يا جداكننده بدل مي شد [با همه شباهت بيشترشان به كاري ريشتر] جذاب و تماشايي بودند.
نمايشگاه چيدمان افشان كتابچي
ويدئو، عكس و صوت
نگارخانه خانه هنرمندان
هفته دوم اسفند ۸۱
چيدمان (اندكي) زمخت و (كمي زياده از حد) توضيح دهنده (و به اصطلاح گل درشت و كمي فاقد ظرافت كه البته براي چنين نوع كاري كه قصد ضربه زدن به تماشاگر را بابت تاثير اجتماعي مدنظرش دارد لازم است)، تركيبي بود از يك فيلم ويدئويي كوتاه و مجموعه اي عكس (از حميدرضا وصاف) و يك چيدمان با صوت و تصوير و بوي داروي ضدعفوني و. . . براي ايجاد فضاي «آسايشگاه رواني امين آباد» در واقع بيشتر مفهوم گريز بود تا مفهوم گرا. البته كاري تازه نبود [عكس هاي آقاي يارتا باران (مثلا)، سال گذشته در «فرهنگسراي نياوران» بدون پرداختن به چنين شيوه (گل درشتي)، ما را به همين مفهوم و آشنايي با موقعيتي مشابه مي رساند، با عكس هايي متعارف تر و آشناتر]. از سوي ديگر، خانم كتابچي، از زماني كه سه چهار سال قبل، كارهاي مفهومي شان را در همين حدود و ابعاد در نگارخانه برگ آغاز كردند، تاكنون، هميشه به همين شيوه پرداخت گسترده و وسيع كار كرده اند. جدا از تحسين اصرار، ممارست و پايمردي ايشان در حفظ مسير شخصي شان فقط نگران اين بايد بود كه نكند خانم كتابچي، به علت رعايت رسم روز (رسم روزي كه مدت ها هم هست پايان يافته) و پيروي از سليقه هاي غيرآشنا و بيگانه، فكر كنند كه بوم و پالت و كاردك و خودانگيختگي لحظه اي هنرمند از چيزي از رسم افتاده و فاقد قدرت بيان است و تنها از طريق همين چيدمان ها است كه مي شود به «هنر معاصر» رسيد؟
انتخاب ويژه
برنامه تلويزيوني سينما چهار
شبكه چهار سيماي جمهوري اسلامي ايران
جمعه، ۱۶ شهريور ۸۱
برنامه آقاي اوحدي (كه شايد چون ايشان را بر پرده كوچك مي بينيم فكر كرده ام برنامه مال ايشان است) در «سينما چهار» شبكه چهارم سيما، به مناسبت نمايش «داستان ليسبون»، ساخته ويم وندرس، جدا از نقد بسيار هوشمندانه آقاي فرزان سجودي، شامل متني بود در معرفي «سينماي نوين آلمان» ريشه يابي و تبارشناسي آن، بيانيه اوبرهاوزن و معرفي فيلمسازان شاخص اين موج، گرايش ها و اشتراك ها و افتراق ها و نيز معرفي تماتيك، سبك، لحن و مشخصه هاي سينماي وندرس كه يكي از فشرده ترين و كامل ترين متن ها و معرفي نامه هاي سينمايي بود كه تاكنون خوانده و شنيده ام. فشردگي و ايجاز متن، در عين كامل بودن اطلاعات، ذكر همه ويژگي هاي كلي سينماي وندرس، ضد امپرياليسم بودن او در عين رعايت قواعد پيروي از ژانر، توضيحات جنبي ايشان درباره خصوصيات سينمايي هم نسلان وندرس، خودداري از تكرار و اطاله كلام، همه و همه نشان از آگاهي، تسلط و آشنايي ايشان با مقوله مورد نظر داشت. از ايشان، پس از سال ها تجربه تدريس در دانشگاه همين انتظار مي رفت.