پس از فروپاشي اتحاد شوروي و مخصوصا پس از واقعه يازده سپتامبر، مقامات بلندپايه سياسي واشنگتن تدريجا توجه بيشتري به منطقه واقع ميان اروپاي شرقي و چين به عنوان منطقه اي كه منافع استراتژيك آمريكا در آن متمركز شده مي كنند. علاقه مقامات آمريكايي به اين منطقه عمدتا به نفت وابسته است. در حالي كه نمايندگان محافل سياسي از اين منطقه به عنوان يك منطقه رويارويي ژئوپلتيك در قالب تلاقي منافع آمريكا و چين كه مخالف سرسخت سلطه آمريكا مي باشد ياد مي كنند. طي سال گذشته دولت بوش تلاش داشت با يك نظريه فراگير و همه جانبه نحوه برخورد با بخش مركزي اوراسيا را تنظيم نمايد.
|
|
مهاجرت دسته جمعي گرجستاني ها از آبخازستان
|
|
|
ولي در منطقه فوق الذكر رژيم هاي خودكامه بسياري وجود دارند كه خط مشي سياست خارجي آنها بسيار بي ثبات بوده و دولت آمريكا در يافتن شريكي استراتژيك در ميان آنها با مشكل مواجه است. سياستمداران آمريكايي و مخصوصا نو محافظه كاران دستگاه بوش به خوبي درك مي كنند كه هر مستبدي بيش از هر چيز به سلطه و توسعه اختيارات خود علاقه مند است و بعيد نيست كه يكي از متحدين فعلي آمريكا به منظور توسعه قدرت و اختيارات خويش، در آينده خط مشي خود را تغيير و از دشمنان آمريكا حمايت نمايد. در اين ميان وضعيت گرجستان اندكي متفاوت است. گرجستان و آبخازستان درگير مناقشه اي تاريخي و درازمدت هستند آبخازي ها بر استقلال از گرجستان پافشاري مي كنند ولي گرجي ها آبخازستان را بخشي از گرجستان مي دانند. همين وضعيت درباره استياي جنوبي نيز صدق مي كند. روسيه براي تنبيه گرجستان كه برخلاف ساير جمهوري هاي اتحاد شوروي سابق حاضر نشد زير چتر روس ها باقي بماند از استقلال طلبان آبخازستان و استيا حمايت مي كند و در مقابل، گرجستان نيز از جنگجويان چچني در نبرد با نيروهاي روس پشتيباني مي كند. آمريكا در چارچوب طرح خود براي گسترش سيطره بر منطقه و كنار زدن قدرت هاي رقيب، از اين اختلاف و كشمكش هاي پياپي در منطقه به عنوان فرصتي براي نفوذ به آن استفاده كرد. ورود اولين گروه از نظاميان آمريكايي به شهر تفليس در ۲۸ فوريه گذشته، آغازي بر اولين حضور نظامي آمريكايي ها در منطقه قفقاز شد. اكنون به نظر مي رسد سياستمداران آمريكايي به بهانه كمك به گرجستان در حل مشكلات داخلي و خارجي آن سعي دارند اهداف خود را بيش از پيش عملي كنند.
اگر چه مشكلات اين كشور نيز بسيار است از جمله اين مشكلات مي توان به روابط با روسيه، ضعف در سازماندهي كشور به خاطر قوانين ناصحيح تصويب شده در دوره به اصطلاح اصلاحات سال هاي دهه ،۹۰ اوضاع ناامني تشديد يافته در كشور اشاره نمود. بسياري از مقامات دولت آمريكا امروزه ديگر حتي اميد ندارند كه دولت فعلي روزي بتواند بر اين مشكلات فائق آيد.
ظاهرا يك عامل مهم براي موفقيت جريان انتقال از حكومت قديم به يك حكومت جديد شخص شواردنادزه مي باشد. ده سال است كه رئيس جمهور شواردنادزه به عنوان ضامن حمايت آمريكا از گرجستان فعاليت مي نمايد.
|
|
برخي از مقامات دولت آمريكا از جمله جيمز بيكر وزير امور خارجه اسبق آمريكا دقيقا به واسطه رابطه خود با شواردنادزه به دوستان اين كشور تبديل گرديدند. براي برخي ديگر دوستي با شواردنادزه حائز اهميت بود ولي آنها اهداف ديگري به عنوان مثال رويارويي با روسيه را نيز دنبال مي كردند. نقش استراتژيك گرجستان در برنامه هاي درازمدت ژئوپلتيك آمريكا در حال حاضر به وضوح آشكار است. علاوه بر اين واضح است كه حفظ منافع حياتي گرجستان بستگي به ميزان حمايت آمريكا از گرجستان در دفاع از اين كشور در برابر فشارهاي دولت روسيه دارد. اين اواخر سياستمداران بسياري به مسئله گرجستان علاقه مند شده اند، از ميان آنها مي توان به يكي از جناح هاي پرقدرت حزب جمهوري خواه آمريكا كه مشتمل از نمايندگان گروه محافظه كاران جديد هستند اشاره نمود. آنان معتقدند آمريكا بايد فعالانه در حل و فصل مشكلات ساير كشورها شركت و سياست خارجي متكي بر حمايت از رژيم هاي خودكامه را كه اقدامي ناصحيح و كوته بينانه مي باشد به كناري بگذارد و بالاخره اين گروه عدم اعلام، تبليغ و ترويج دموكراسي ليبرال به عنوان اولويت اصلي در سياست خارجي آمريكا را اشتباه محض مي دانند. موضع گيري اين جناح، استراتژي امنيت ملي رئيس جمهور بوش را تعيين نموده و طوري كه پيداست خود رئيس جمهور نيز از اين موضع گيري حمايت مي نمايد. اين موضع گيري رفته رفته در ميان مخالفين محافظه كاران جديد نيز راه يافته است. به عنوان مثال ريچارد هس رئيس اداره برنامه ريزي سياسي به تازگي اعلام نمود كه آمريكا ديگر به اصل «تاكتيك عدم دخالت» متكي نبوده و زمان آن فرا رسيده است تا آمريكا كشورهاي عربي و مسلمان نشين را به اجراي اصلاحات دموكراتيك ترغيب نمايد. اين اعلاميه تازگي داشته و مي توان از آن به عنوان پيروزي محافظه كاران جديد ياد كرد. ريچارد هس همان مردي است كه قبلا در سال ۱۹۹۱ به پدر رئيس جمهور فعلي توصيه كرد از اعزام نيروهاي نظامي خود به عراق براي سرنگوني رژيم بغداد خودداري نمايد. وي وزارت امور خارجه را به همكاري با ايران در مسائل مربوط به افغانستان و عراق فرا مي خواند. محافظه كار جديد معروف گري اسميت اظهار مي دارد: «هس كه طراح خط مشي ثبات در خاور نزديك مي باشد، در حال حاضر دموكراسي را شرط اول و اساسي براي برقراري ثبات معرفي مي نمايد و اين واقعا تحولي مثبت در طرز تفكر وي مي باشد. علاقه محافظه كاران جديد به گرجستان به اين كشور امكان مي دهد تا حاميان جديدي در دولت آمريكا به دست آورده و روابط بهتر و نزديك تري با سياستمداران مهم اين كشور برقرار نمايد. » رهبر راست گرايان جديد در اوايل ماه دسامبر به واشنگتن سفر كرد. هدف وي از اين سفر تعميق روابط با محافظه كاران جديد و ملاقات با نمايندگان اين جناح از حزب جمهوري خواه بود. به گفته برترين نمايندگان اين جناح، گامقرليدزه موفق به معرفي دقيق مواضع خود و علاقه مند نمودن بسياري از محافظه كاران جديد شد و با اين ترتيب اداي خدمتي بزرگ به وطن خويش كرد. تك تك اين محافظه كاران ممكن است به دوستان گرجستان تبديل گرديده و اين امر خود باعث تعميق روابط ميان آمريكا و گرجستان خواهد گرديد. علاوه بر اين مهمترين شرط محافظه كاران براي حمايت از گرجستان، تبليغ و ترويج دموكراسي در اين كشور مي باشد. سياستمداران آمريكا آخرين اقدامات دولت گرجستان را منفي ارزيابي مي نمايند چرا كه به گمان آنها برخي از نمايندگان دولت مذكور از برگزاري انتخابات دموكراتيك و برقراري ثبات در كشور ممانعت به عمل مي آورند.
نارضايتي آمريكايي ها عمدتا از احياي حزب «اتحاديه شهروندان» كه با غرور و افتخار خاصي خود را «حزب حاكم» خوانده و هيچ اشكالي در استفاده از منابع و امكانات دولتي براي نيل به اهداف حزب نمي بيند ناشي مي گردد. علاوه بر اين، آمريكايي ها به خاطر فعاليت باندهاي جنايتكار در گرجستان كه رفته رفته تشديد مي گردد ناراضي و نگران مي باشند. بسياري از عناصر جنايتكار از زندان ها آزاد شده و بر تجارت قانوني كنترل پيدا كرده اند. وضعيت موجود در بخش اصلاحات نظامي نيز جاي تفكر و بررسي دارد. دولت گرجستان قادر به ايجاد تغييرات مناسب در اين بخش نبوده و در افزايش بودجه نظامي ناموفق بوده است. خلاصه كلام آنكه دولت قادر به انجام اقدامات لازم نبوده و در عين حال برخي از نمايندگان اپوزيسيون نيز تلاش مي كنند حتي در ازاي رويارويي هاي جاه طلبانه به يك موفقيت سياسي هر چند كوتاه مدت دست يابند.
همه آنچه گفته شد نشان مي دهد كه آمريكايي ها بايد در نحوه برخورد خود با گرجستان تجديدنظر نمايند. بايد روش هايي براي وارد آوردن فشار و اعمال نفوذ بر دولت اين كشور تنظيم نمايند تا فشار دولت بر نمايندگان اپوزيسيون و تجارت خصوصي از ميان برداشته شود. علاوه بر اين احتمال مي رود كه محافظه كاران جديد به نوبه خود دستگاه بوش را وادار نمايند تا توجه بيشتري به برقراري دموكراسي در گرجستان مبذول داشته و در قبال نحوه عملكرد دولت اين كشور كه مانع از برگزاري انتخابات عادلانه و آزاد در اين كشور مي شود گذشت و انعطاف كمتري به خرج دهد.