در پي حذف استقلال از ليگ قهرمانان آسيا
جامانده از حاشيه ها
بايد قبول كرد كه كادر فني استقلال هنوز جاي خالي يك دستيار مناسب ايراني را حس مي كند كسي كه بتواند تيم را وادار به اطاعت از كخ كند
|
|
اميرحسين ناصري
بازي آخر استقلال سه بر يك به سود العين تمام شد. فرداي همان روز روزنامه ها سيبل خوبي پيدا كرده بودند. رولند كخ آلماني، روي خال سياه نشسته بود و روزنامه نگاران را هر آنچه كه به دستشان مي رسيد به مهم ترين سمت اش پرتاب مي كردند. مرد آلماني حتما روزهاي سياهي را پشت سر مي گذارد. او امروز در برابر روزنامه ها، افكار عمومي هواداران ـ كه البته تحت تاثير همين روزنامه هاست ـ و باشگاه قرار گرفته است. تقريبا براي او هيچ پشتوانه اي نمانده است. اتفاقا اگر باشگاه اجازه بدهد، بهترين فرصت براي كار كردن براي كخ به وجود آمده است. تا وقتي دور قاب شلوغ باشد، نمي توان كار كرد، نمي توان مشكلات را شناخت اما هنگامي كه دور آدم خلوت مي شود، تازه مي توان فكر كرد، برنامه ريخت و عملي كرد. البته تمام اين ها به شرطي است كه باشگاه استقلال اجازه ادامه فعاليت به كخ را بدهد و يا روزنامه ها، حاشيه به جان تيم تحت امر كخ نيندازند.
به نظر شما كخ را چطور بايد گل گرفت؟ اصلا براي چه بايد كخ را گل گرفت؟ كدام گل بهتر است؟ آيا تمام اين ها به خاطر باخت استقلال در ديدار مقابل العين و حذف از گروه C جام قهرمانان آسياست؟ بياييد يك بار ديگر از همان اول بررسي كنيم، ببينيم اشتباهات كخ كجا بوده و اين اشتباهات چند درصد از نتيجه اي به نام صعود نكردن ـ يا كلا نتيجه نگرفتن ـ را شامل مي شود؟
اولين نكته استخدام كخ است. اين اشكال از جانب چه كسي است كه كخ را استخدام كرده است؟ متاسفانه مديران ما در استخدام مربيان خارجي فقط به نام و پيشينه شان اكتفا مي كنند. واقعا براي استخدام يك مربي خارجي فقط بايد به سابقه اش در فلان كشور بسنده كرد؟ وقتي مهندسي خارجي براي تجهيز و راه اندازي تاسيساتي به كشور آورده مي شود، سر و كارش فقط با آهن و لوله و اتصالات است و بس، اما يك مربي خارجي هم با لوله و آهن سرو كار دارد؟ بخش جذب عالم خارجي كه منابع انساني است در نظر مديران ما ناديده گرفته مي شود. آيا كسي براي جذب كخ، شرايط فرهنگي، خلقيات، آداب و رسوم، نوع تفكر اين مربي، كشورها و آدم هايي كه او با آن ها كار كرده را بررسي كرد؟
حتي اگر قبول كنيم رولاند كخ بهترين گزينه از جهت سازگاري با تيم استقلال بود، چه دليلي وجود دارد كه او بتواند بدون در اختيار داشتن ابزار لازم براي فكري كه در سر دارد، موفق شود؟ چطور مديران باشگاه استقلال فكر كردند مي توانند با سرمايه اي ـ انساني ـ كه دارند، موفق شوند. تحليل و نگرش آن ها در جذب بازيكنان و تكميل فهرست اسامي تيم چه بود چه تفكري پشت جذب بازيكناني بود كه در اوج به ديگر تيم هاي خارجي رفتند و در پايين ترين سطح به كشور بازگشتند؟ پشتوانه تيمي استقلال چه بود؟ چه تفكري براي پشتوانه استقلال وجود داشت؟ حتي اگر رولاند كخ را بهترين گزينه فرض كنيم، او چگونه مي تواند به تيمي كه ۱۱ نفر اصلي اش ميانگيني در حدود ۲۸ سال را دارند، آموزش دهد كه تاكتيك تيمي يعني چه؟ ما از رولاند كخ چه خواسته ايم؟ ساختن تيمي براي بردن، براي زيبا بازي كردن و يا تشكيل تيمي كه بتوان نام تيم بر رويش گذاشت؟ در فرايند كاري استقلال ورودي چه بوده كه حالا خروجي اي كامل مي خواهيم؟ وقتي به اين دستگاه لوازم ژيان مي دهيد نبايد انتظار بنز داشته باشيد، هر چند او بهترين سازنده بنز باشد.
تجربه نشان داده است در بهترين حالت مربيان خارجي پس از يك سال اول ورود به ايران توانسته اند تيمي آنچنان كه ما مي پسنديم را روانه مسابقات كنند. اين مشكل ما است يا آن ها؟ چه فرقي مي كند، هم شرايط ما و هم شرايط كساني كه مي آيند چنين انتظاري را شكل مي دهند. وينكوبگوويچ، برانكو ايوانكوويچ، استانكو پوكله پوويچ و پيشتر رايكوف، آلن راجرز و. . . تجربه اين ها را بارها ديده ايم. دقيقا ديده ايم تمام اين ها پس از يك سال نتيجه گرفته اند، اما باز توقع داريم كه مربي يك هفته پس از آمدن به ايران نتيجه بگيرد. باز هم حوصله كم ما، نه اجازه فعاليت به مربيان خارجي را مي دهد و نه رسيدن تيم هايمان را به نتايج دلخواه.
يكي ديگر از مشكلات تيم استقلال تعدد بازيكناني است كه نام هاي بزرگي دارند. استقلال از ژنرال هايش اشباع شده ولي هيچ سربازي در يگان كخ ديده نمي شود. آيا ژنرال براي جنگ تن به تن آمادگي دارد؟ آيا كارهاي سرباز را انجام مي دهد؟ تيمي كه سرباز ندارد همين مي شود كه مي بينيد. همه براي هم دستورالعمل صادر مي كنند ولي كسي نيست كه اين قوانين را اجرا كند. در اين ميان چه كسي مانع اجراي فرامين سر مربي است؟ آيا جز غرور و بزرگي بي مورد ژنرال ها؟
اختيارات رولاند كخ تا كجاست؟ مديريت باشگاه تا كجاي مسائل فني وارد مي شود؟ چه قدر در كار مربي دخالت مي كند؟ با وجود اين كه تلاش شده است رولاند همه چيزش بنا به خواست خودش باشد اما برخي مسائل پيش آمده مانع تحقق اين امر شده است. چه طور مي توان گفت كه حتي در برخي تعويض هاي استقلال ردپاي افراد و تفكرات ديگري جز رولاند كخ ديده شد؟ رفتن پورحيدري از استقلال و بازگشتش به اين تيم در پست مديريت فني چه مشكلاتي را حداقل در بعد روحي براي كادر فني ايجاد كرد؟ حقيقت اين است كه كخ در تمام اين مدت گرزي را بالاي سرش حس كرده كه اگر تيم اش همين طور جلو برود ممكن است سرش را بشكند.
يكي از عمده ترين مشكلات كخ ـ البته اين طور كه به نظر مي آيد ـ دست به مهره شدن اوست. او در چيدمان تركيب تيم اش بسيار ساده عمل مي كند، البته شايد هم بسيار پيچيده ولي چون تاكنون نتيجه نگرفته گمان همه بر اين است كه ساده و اشتباه بوده. تركيب ۱۱ نفره استقلال مدام تغيير مي كند، تعويض هايي كه كخ در امارات كرد، بدترين شكل موجود و قابل تصور بود. كسي حتي ذره اي فكر نمي كرد كه شمسايي سالني باز به يكباره در تركيب استقلال قرار گيرد. يا چه كسي مي توانست بپذيرد سامره كه اتفاقا خوب كار مي كرد از بازي خارج شود و علي موسوي به تركيب فرا خوانده شود؟ آن هم موسوي اي كه ذره اي با روزهاي اوج اش شباهت ندارد.
حقيقت اين است كه تيم كخ از همه جا پوسيده است. حمله را درست مي كند، دفاع از دستش در مي رود. دفاع را مي چسبد خط مياني كارايي اش را از دست مي دهد. او در تفكراتش چگونه اين درزها را پر خواهد كرد؟
بايد قبول كرد كه كادر فني استقلال هنوز جاي خالي يك دستيار مناسب ايراني را حس مي كند. كسي كه بتواند تيم را وادار ـ چه اجبار تمريني و چه روحي ـ به اطاعت از كخ كند. بازيكنان ايراني كسي را مي خواهند كه كمي - بيش از ديگر تيم ها ـ دوست باشد. ابراهيم طالبي و بدنساز و تمرين دهنده دروازه بانان نمي توانند جاي خالي كسي مثل قلعه نوعي را براي رولاند كخ پر كنند، اما نه باشگاه و نه شخص رولاند هنوز به اين نتيجه نرسيده اند كه يك دستيار پرقدرت ايراني مي تواند بسيار مثمر ثمر باشد.
به نظر شما با وجود چنين جوي كه بر عليه سرمربي آلماني استقلال است، ادامه همكاري با او به سود استقلال است يا خير؟ اگر مربي را تعويض كنيم آيا شبيه به اعراب نشده ايم كه به فاصله هر چند ماه بايد منتظر تعويض مربي بود؟ اگر كمي حوصله داشته باشيم بد نيست.
|