سه شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۱ - شماره ۳۰۰۸- March, 18, 2003
در پي حذف استقلال از ليگ قهرمانان آسيا
جامانده از حاشيه ها
بايد قبول كرد كه كادر فني استقلال هنوز جاي خالي يك دستيار مناسب ايراني را حس مي كند كسي كه بتواند تيم را وادار به اطاعت از كخ كند
005125.jpg
اميرحسين ناصري
بازي آخر استقلال سه بر يك به سود العين تمام شد. فرداي همان روز روزنامه ها سيبل خوبي پيدا كرده بودند. رولند كخ آلماني، روي خال سياه نشسته بود و روزنامه نگاران را هر آنچه كه به دستشان مي رسيد به مهم ترين سمت اش پرتاب مي كردند. مرد آلماني حتما روزهاي سياهي را پشت سر مي گذارد. او امروز در برابر روزنامه ها، افكار عمومي هواداران ـ كه البته تحت تاثير همين روزنامه هاست ـ و باشگاه قرار گرفته است. تقريبا براي او هيچ پشتوانه اي نمانده است. اتفاقا اگر باشگاه اجازه بدهد، بهترين فرصت براي كار كردن براي كخ به وجود آمده است. تا وقتي دور قاب شلوغ باشد، نمي توان كار كرد، نمي توان مشكلات را شناخت اما هنگامي كه دور آدم خلوت مي شود، تازه مي توان فكر كرد، برنامه ريخت و عملي كرد. البته تمام اين ها به شرطي است كه باشگاه استقلال اجازه ادامه فعاليت به كخ را بدهد و يا روزنامه ها، حاشيه به جان تيم تحت امر كخ نيندازند.
به نظر شما كخ را چطور بايد گل گرفت؟ اصلا براي چه بايد كخ را گل گرفت؟ كدام گل بهتر است؟ آيا تمام اين ها به خاطر باخت استقلال در ديدار مقابل العين و حذف از گروه C جام قهرمانان آسياست؟ بياييد يك بار ديگر از همان اول بررسي كنيم، ببينيم اشتباهات كخ كجا بوده و اين اشتباهات چند درصد از نتيجه اي به نام صعود نكردن ـ يا كلا نتيجه نگرفتن ـ را شامل مي شود؟
اولين نكته استخدام كخ است. اين اشكال از جانب چه كسي است كه كخ را استخدام كرده است؟ متاسفانه مديران ما در استخدام مربيان خارجي فقط به نام و پيشينه شان اكتفا مي كنند. واقعا براي استخدام يك مربي خارجي فقط بايد به سابقه اش در فلان كشور بسنده كرد؟ وقتي مهندسي خارجي براي تجهيز و راه اندازي تاسيساتي به كشور آورده مي شود، سر و كارش فقط با آهن و لوله و اتصالات است و بس، اما يك مربي خارجي هم با لوله و آهن سرو كار دارد؟ بخش جذب عالم خارجي كه منابع انساني است در نظر مديران ما ناديده گرفته مي شود. آيا كسي براي جذب كخ، شرايط فرهنگي، خلقيات، آداب و رسوم، نوع تفكر اين مربي، كشورها و آدم هايي كه او با آن ها كار كرده را بررسي كرد؟
حتي اگر قبول كنيم رولاند كخ بهترين گزينه از جهت سازگاري با تيم استقلال بود، چه دليلي وجود دارد كه او بتواند بدون در اختيار داشتن ابزار لازم براي فكري كه در سر دارد، موفق شود؟ چطور مديران باشگاه استقلال فكر كردند مي توانند با سرمايه اي ـ انساني ـ كه دارند، موفق شوند. تحليل و نگرش آن ها در جذب بازيكنان و تكميل فهرست اسامي تيم چه بود چه تفكري پشت جذب بازيكناني بود كه در اوج به ديگر تيم هاي خارجي رفتند و در پايين ترين سطح به كشور بازگشتند؟ پشتوانه تيمي استقلال چه بود؟ چه تفكري براي پشتوانه استقلال وجود داشت؟ حتي اگر رولاند كخ را بهترين گزينه فرض كنيم، او چگونه مي تواند به تيمي كه ۱۱ نفر اصلي اش ميانگيني در حدود ۲۸ سال را دارند، آموزش دهد كه تاكتيك تيمي يعني چه؟ ما از رولاند كخ چه خواسته ايم؟ ساختن تيمي براي بردن، براي زيبا بازي كردن و يا تشكيل تيمي كه بتوان نام تيم بر رويش گذاشت؟ در فرايند كاري استقلال ورودي چه بوده كه حالا خروجي اي كامل مي خواهيم؟ وقتي به اين دستگاه لوازم ژيان مي دهيد نبايد انتظار بنز داشته باشيد، هر چند او بهترين سازنده بنز باشد.
تجربه نشان داده است در بهترين حالت مربيان خارجي پس از يك سال اول ورود به ايران توانسته اند تيمي آنچنان كه ما مي پسنديم را روانه مسابقات كنند. اين مشكل ما است يا آن ها؟ چه فرقي مي كند، هم شرايط ما و هم شرايط كساني كه مي آيند چنين انتظاري را شكل مي دهند. وينكوبگوويچ، برانكو ايوانكوويچ، استانكو پوكله پوويچ و پيشتر رايكوف، آلن راجرز و. . . تجربه اين ها را بارها ديده ايم. دقيقا ديده ايم تمام اين ها پس از يك سال نتيجه گرفته اند، اما باز توقع داريم كه مربي يك هفته پس از آمدن به ايران نتيجه بگيرد. باز هم حوصله كم ما، نه اجازه فعاليت به مربيان خارجي را مي دهد و نه رسيدن تيم هايمان را به نتايج دلخواه.
يكي ديگر از مشكلات تيم استقلال تعدد بازيكناني است كه نام هاي بزرگي دارند. استقلال از ژنرال هايش اشباع شده ولي هيچ سربازي در يگان كخ ديده نمي شود. آيا ژنرال براي جنگ تن به تن آمادگي دارد؟ آيا كارهاي سرباز را انجام مي دهد؟ تيمي كه سرباز ندارد همين مي شود كه مي بينيد. همه براي هم دستورالعمل صادر مي كنند ولي كسي نيست كه اين قوانين را اجرا كند. در اين ميان چه كسي مانع اجراي فرامين سر مربي است؟ آيا جز غرور و بزرگي بي مورد ژنرال ها؟
اختيارات رولاند كخ تا كجاست؟ مديريت باشگاه تا كجاي مسائل فني وارد مي شود؟ چه قدر در كار مربي دخالت مي كند؟ با وجود اين كه تلاش شده است رولاند همه چيزش بنا به خواست خودش باشد اما برخي مسائل پيش آمده مانع تحقق اين امر شده است. چه طور مي توان گفت كه حتي در برخي تعويض هاي استقلال ردپاي افراد و تفكرات ديگري جز رولاند كخ ديده شد؟ رفتن پورحيدري از استقلال و بازگشتش به اين تيم در پست مديريت فني چه مشكلاتي را حداقل در بعد روحي براي كادر فني ايجاد كرد؟ حقيقت اين است كه كخ در تمام اين مدت گرزي را بالاي سرش حس كرده كه اگر تيم اش همين طور جلو برود ممكن است سرش را بشكند.
يكي از عمده ترين مشكلات كخ ـ البته اين طور كه به نظر مي آيد ـ دست به مهره شدن اوست. او در چيدمان تركيب تيم اش بسيار ساده عمل مي كند، البته شايد هم بسيار پيچيده ولي چون تاكنون نتيجه نگرفته گمان همه بر اين است كه ساده و اشتباه بوده. تركيب ۱۱ نفره استقلال مدام تغيير مي كند، تعويض هايي كه كخ در امارات كرد، بدترين شكل موجود و قابل تصور بود. كسي حتي ذره اي فكر نمي كرد كه شمسايي سالني باز به يكباره در تركيب استقلال قرار گيرد. يا چه كسي مي توانست بپذيرد سامره كه اتفاقا خوب كار مي كرد از بازي خارج شود و علي موسوي به تركيب فرا خوانده شود؟ آن هم موسوي اي كه ذره اي با روزهاي اوج اش شباهت ندارد.
حقيقت اين است كه تيم كخ از همه جا پوسيده است. حمله را درست مي كند، دفاع از دستش در مي رود. دفاع را مي چسبد خط مياني كارايي اش را از دست مي دهد. او در تفكراتش چگونه اين درزها را پر خواهد كرد؟
بايد قبول كرد كه كادر فني استقلال هنوز جاي خالي يك دستيار مناسب ايراني را حس مي كند. كسي كه بتواند تيم را وادار ـ چه اجبار تمريني و چه روحي ـ به اطاعت از كخ كند. بازيكنان ايراني كسي را مي خواهند كه كمي - بيش از ديگر تيم ها ـ دوست باشد. ابراهيم طالبي و بدنساز و تمرين دهنده دروازه بانان نمي توانند جاي خالي كسي مثل قلعه نوعي را براي رولاند كخ پر كنند، اما نه باشگاه و نه شخص رولاند هنوز به اين نتيجه نرسيده اند كه يك دستيار پرقدرت ايراني مي تواند بسيار مثمر ثمر باشد.
به نظر شما با وجود چنين جوي كه بر عليه سرمربي آلماني استقلال است، ادامه همكاري با او به سود استقلال است يا خير؟ اگر مربي را تعويض كنيم آيا شبيه به اعراب نشده ايم كه به فاصله هر چند ماه بايد منتظر تعويض مربي بود؟ اگر كمي حوصله داشته باشيم بد نيست.

روزهاي سياه آبي
استقلال با اينكه از نظر بازيكن كمبود چنداني احساس نمي كرد اما نتوانست از داشته هايش به درستي استفاده كند
005140.jpg
افشين جم
شنبه شب در امارات غوغايي برپا بود. شبكه تلويزيوني دبي اسپرت و گزارشگر پرسروصداي آن در دقايق پاياني بازي العين و استقلال دل تو دلشان نبود. وقتي تير خلاص مرگ استقلال در ليگ قهرمانان آسيا توسط قريب هريب شليك شد، ديگر كسي جلودار هواداران اماراتي نبود. آنها پس از سال ها مجددا توانستند لذتي مشابه صعود به جام جهاني ۱۹۹۰ را در پايان بازي احساس كنند. حتي خوشبين ترين هواداران العين هم فكر نمي كردند كه غول آبي فوتبال ايران اين چنين در برابر ستاره هاي نورسيده العين به زانو درآيد. اما استقلال راحت تر از آنكه تصور مي شد آخرين فرصت هاي حضور يك نماينده ايراني در مرحله نيمه نهايي جام باشگاه هاي آسيا را از دست داد.
•••
در اينكه اولين دوره ليگ قهرمانان آسيا سرشار از حادثه ها و اتفاقات عجيب بود شكي نيست. قطعا در روز آغازين اين دوره از مسابقات هيچ كس تصور نمي كرد كه حتي يك نماينده از ايران، عربستان، ژاپن و كره جنوبي نتواند به دور نهايي راه پيدا كند. اين بار روباه هاي هميشگي سر شيرها را بريدند. العين امارات، تروساساناي تايلند، پاختاكور ازبكستان سه ميزباني بودند كه توانستند با غلبه بر ميهمانان قدرتمندشان به نيمه نهايي راه پيدا كنند و داليان چين هم با نمايش قابل ستايش سئونگنام كره را جلوي چشم هوادارانش شكست داد تا از اين نظر يگانه باشد.
پيشرفت اين چهار تيم و رسيدن به مرحله پاياني مسابقات ليگ قهرمانان قطعا نشانه پيشرفت فوتبال در رده ملي آنها نيست. البته چين و داليان را مي توان تحت تأثير حضور در جام جهاني ۲۰۰۲ به عنوان استثنا قلمداد كرد، اما در مورد سه تيم ديگر بايد به پايبندي مديران اين باشگاه ها به اصول صحيح باشگاهداري اشاره كرد. جذب بازيكنان خارجي خوب و در عين حال كم ادعا و استفاده مناسب از آنها سبب شد تا همين بازيكنان عمدتا تعيين كننده سرنوشت بازي باشند. در مقابل استقلال با اينكه از نظر بازيكن كمبود چنداني احساس نمي كرد، اما نتوانست از داشته هايش به درستي استفاده كند.
در حالي كه تيم السد جنگ تبليغاتي و رواني شديدي را با خريد روماريو آغاز كرده بود و العين و الهلال نيز با تكيه بر بازيكنان برزيلي، كامروني و به طور كلي آفريقايي به فكر شكست بقيه تيم ها بودند، استقلال تنها به بمب خبري اش دلخوش بود و رسول خطيبي را به عنوان برگ برنده استقلال به رخ تيم هاي داخلي مي كشيد، گويي قرار است رسول خطيبي خط دفاعي تيم هاي داخلي را مورد تاخت و تاز قرار دهد. درواقع باشگاه استقلال از نظر به راه انداختن جنگ رواني پيش از شروع مسابقات نتوانست برنامه مناسبي را اتخاذ كند. از سوي ديگر تيم العين به دليل به دست آوردن ميزباني عملا تبديل به كانون خبري شد و مركز توجه كارشناسان قرار گرفت.
اين تمركز باعث شد تا العين در ادامه دوران طلايي اش با برونومتسو به مرحله اي صعود كند كه تا به حال به آن نزديك هم نشده بود. العين با صعود به مرحله نهايي توانست افتخار بزرگي براي فوتبال جزيره به همراه آورد و در نقطه مقابل استقلال به دليل صعود نكردن مي بايست شديدترين انتقادها را به جان بخرد. انتقادهايي كه به رسم معمول در تمامي صفحات ورزشي مطبوعات و برنامه هاي ديگر رسانه ها عرصه را بر ديگر مسائل تنگ خواهد كرد.
اضطراب، دشمن اول
وقتي گزارشگر تلويزيوني شبكه دبي اسپورت پس از به ثمر رسيدن گل دوم استقلال با صداي بلند فرياد كشيد: «الهدف الثاني»، بازيكنان استقلال هنوز در رخوت حاصل از به ثمر رساندن گل تساوي غوطه ور بودند. سرعت جبران مافات از سوي اماراتي ها آنقدر زياد بود كه حتي كارگردان تلويزيوني پخش كننده مسابقه نيز نتوانست در حركت عادي نحوه به ثمر رسيدن گل را به نمايش بگذارد.
به عبارت ديگر بازيكنان استقلال آن چنان دچار غفلت شده بودند كه يكي از سريع ترين گل ها را پس از شروع مجدد بازي دريافت كردند.
اين آشفتگي ذهني و روحي از دقايق ابتدايي بازي به چشم مي خورد. در نيمه نخست استقلال بيشتر حاكم توپ و ميدان بود و حتي يكبار نيز تور دروازه العين را به لرزه درآورد، اما عصبيت بازيكنان مثل محمود فكري، عليرضا واحدي نيكبخت و گاهي فرزاد مجيدي تمركز لازم را از ديگر بازيكنان نيز گرفته بود.
در بازي آخر كه بازي سرنوشت گروه ۳ به شمار مي رفت خط دفاعي استقلال به سياق گذشته كند و غيرقابل اطمينان نشان مي داد. اگر مدافعان استقلال در شرايط تك به تك بارها توپ را از زيرپاي بازيكنان العين ربودند، اما بي ترديد تنبلي آنها در جمع و باز شدن، عامل مهمي براي پيدايش شكاف در خط دفاعي بود. از سوي ديگر اشتباه فاحش رولاند كخ در تعويض مهدي پاشازاده با سيروس دين محمدي از دلايل ديگر تشتت خط دفاعي بود. مهدي پاشازاده كه مدت هاست در نقش هافبك دفاعي كمك فراواني به ديگر مدافعان استقلال مي رساند و فاصله بين خط مياني و دفاع را پر مي كند در شرايط عجيبي جايش را به سيروس دين محمدي داد. با مرور گل دوم العين مي توان گفت كه پاس عمقي ارسال شده از سوي هافبك ها مي توانست در حضور پاشازاده عقيم بماند. البته قصد نداريم حضور سيروس دين محمدي را در زمين انكار كنيم، اما بي شك خروج پاشازاده از زمين ضربه مهلكي بر پيكر استقلال وارد كرد.
اما در خط مياني، استقلال بيشتر اسير اشتباهات فردي هافبك هاي خود بود و ارسال توپ هاي بلند و بي هدف بر روي دروازه العين هيچ ثمري نداشت. هافبك هاي استقلال نتوانستند راه نفوذ بر صف دفاعي مستحكم العين كه بي شباهت به تيم قبلي متسو يعني سنگال نبود را پيدا كنند و به جاي امتحان كردن شيوه هاي ديگر مثل شوت از راه دور، همچنان بر يك شيوه تهاجمي اصرار ورزيدند. در خط حمله به نظر مي رسيد كه هنوز رسول خطيبي نتوانسته در تركيب استقلال جايگاه مناسبي پيدا كند. قاعدتا او مي توانست مكمل خوبي براي سامره باشد، اما گاهي تكروي هاي بسيار مانع بزرگي براي ايجاد يك زوج آرماني به حساب مي آيد. رسول اگرچه در دقايق حضور در ميدان جنگنده و پرتلاش ظاهر شد اما در عمل كمتر توانست وظيفه اصلي خود را كه همانا برهم زدن نظم دفاعي العين بود انجام دهد. كمااينكه پس از حضور اكبرپور در خط حمله اندكي شرايط تهاجمي استقلال بهتر شد، اما اكبرپور به دليل عادت در بازي كردن در پست بال راست فاقد صفت تمام كنندگي در لحظات نهايي بود.
در مورد سيدهادي طباطبايي هم بايد گفت كه او در بازي آخر بيشتر از هميشه دچار بدشانسي شد. در صحنه گل اول هادي از همان جايي ضربه خورد كه هنوز در آن ضعف دارد و شايد خوش شانسي العين يا دقيق بودن بيش از حد توپ ارسالي بود كه طباطبايي را مغلوب كرد. در صحنه گل دوم هم طباطبايي در خروج از دروازه تنها ماند و به خاطر تكنيكي بودن مهاجم ساحل عاجي العين نصيبي جز حسرت نبرد. در صحنه گل سوم هم مقصر اصلي، مدافعان تنبل و كند استقلال بودند.
و اين گونه شد كه استقلال پرافتخارترين تيم ايران در عرصه آسيا، نتوانست افتخار ديگري براي فوتبال ايران به دست آورد، درست مثل پرسپوليس كه يك روز قبل از آنها شكست مدهشي را تجربه كرده بود.
اما تلخ ترين صحنه هاي ديدار پاياني استقلال وقتي بود كه بازيكنان العين با پرچم امارات دور زمين فوتبال به شادي و هلهله پرداختند در حالي كه برروي زمين بازيكنان استقلال مغموم و بهت زده دراز كشيده بودند. چند قدم آن طرف تر گزارشگر تلويزيوني در حال مصاحبه با برونو متسو بود آن هم در شرايطي كه از شدت شادي حتي نمي توانست كلمات را درست پشت سرهم رديف كند.

باشگاه هاي مشهور اروپا
ژيروندن بوردو - ۱
005130.jpg
سهيلا قاسمي
نام رسمي: Football Club des Girondins de Bordeaux
تاسيس: ۱۸۸۱
لباس اصلي: پيراهن سورمه اي با نوار سفيد، شلوارك و جوراب سورمه اي
لباس دوم: پيراهن سفيد با نوار سورمه اي، شلوارك سفيد، جوراب سورمه اي
آدرس: Rue Juliot-Curie BP 3333186 Le Haillan Cedex
تلفن: ۰۵۵۶۱۶۱۱۱۱
فكس: ۰۵۵۶۱۶۱۱۳۵
استاديوم: شابان - دلما
ظرفيت: ۳۴۰۸۸ نفر
آدرس استاديوم: Place Johnston 33000 Bordeaux
تلفن استاديوم: ۰۵۵۶۹۳۲۵۸۳
رئيس باشگاه: ژان - لويي تريو
سرمربي: الي بوپ
پست الكترونيك: Contact @girondins.com
سايت رسمي: www.girondins.com
حامي مالي: زيمنس موبايل، آديداس وانادو M6
افتخارات: قهرمان لوشامپيونا (۵ بار) در سال هاي ۱۹۵۰ ، ۱۹۸۴ ، ۱۹۸۵ ، ۱۹۸۶ ، ۱۹۹۹
قهرمان جام حذفي (۳ بار) در سال هاي ،۱۹۴۱ ۱۹۸۶ ، ۱۹۸۶
قهرمان جام اتحاديه در سال ۲۰۰۲
قهرمان دسته دوم سال ۱۹۹۲
تاريخچه
ژيروندن بوردو كه به مرور و به خصوص در دهه ۸۰ يكي از باشگاه هاي شاخص فوتبال فرانسه شد، روز اول اكتبر سال ۱۸۸۱ در خيابان سانش دو پوميه درست در قلب بوردو تاسيس شد. جايي كه به بازار بزرگ كاپوسن و ميدان سن ميشل، تفريحگاه شبانه جوانان آن دوران بسيار نزديك بود. چندين نفر از دوستداران ورزش در آن روز، ورزشگاهي براي انجام همه ورزش ها تاسيس كردند و آن را ژيروندن - اومني اسپور ناميدند. در آنجا ژيمناستيك، شنا، قايقراني، تيراندازي، سواركاري، پياده روي، بوكس و شمشيربازي انجام مي شد. درست ۳۹ سال بعد يعني در سال ۱۹۲۰ فوتبال هم به جمع اين ورزش ها اضافه شد. آغاز فوتبال در باشگاه ژيروندن بسيار فاجعه بود، چرا كه در نخستين ديدارش با نتيجه دوازده بر صفر مغلوب تيم بورديگالين شد. اين نتيجه نگران كننده نشان مي داد كه آنها بايد تلاش زيادي كنند.
بوردويي ها در فصل ۳۲ - ۱۹۳۱ با رسيدن به مرحله يك هشتم نهايي جام حذفي فرانسه شهامت خود را ثابت كردند. آنها در مرحله اول ليگ جنوب غربي در ماه فوريه ۱۹۳۲ توسط تيم المپيك ليل با نتيجه يك بر صفر حذف شدند. سال بعد ليل نخستين قهرمان فرانسه حرفه اي شد. ژيروندني ها پنج سال ديگر هم صبر كردند تا جهش عظيمشان آغاز شود. ۱۶ اكتبر ۱۹۳۶ نام باشگاه به ژيروندن دو بوردو تغيير يافت و بلافاصله براي شركت در رقابت هاي حرفه اي اعلام آمادگي كرد. هشتم ژوئن ۱۹۳۶ باشگاه ژيروندن دوبوردو در گروه B دسته دوم پذيرفته شد. نخستين بازي رسمي شان نيز روز بيست و دوم اوت ۱۹۳۶ در تولوز انجام شد. آنها اين ديدار را با نتيجه دو بر سه واگذار كردند. كمي پيش از اين تاريخ يعني روز ۲۳ مه ۱۹۳۶ آنها با شكست سيونزيه (۱ - ۲) قهرمان آماتورهاي فرانسه شدند.
اولين جام باشگاه در دوران اشغال به دست آمد. بوردو در سال ۱۹۴۱ برنده سه فينال جام محلي شد. با اين حال نخستين موفقيت ملي آنها در سال ۱۹۵۰ حاصل شد. بوردويي ها در آن سال اولين عنوان از پنج عنوان قهرماني شان در ليگ را از آن خود كردند. در نهايت آنها با اختلاف شش امتياز از ليل در صدر جدول جاي گرفتند. اواخر دهه ۶۰ ژيروندن دوبوردو بزرگ ترين كادر فني و تاكتيكي را به دست آورد. بهترين خط حمله ليگ هم متعلق به بوردويي ها بود. در آن تاريخ نبرد سختي بين سورمه اي و سفيدپوش هاي بوردو و سبزپوشان سنت اتين جريان داشت. بوردو بطور همزمان در لوشامپيونا و جام حذفي حضور داشت. سال ۶۹ براي اولين بار جام حذفي به صورت رفت و برگشت انجام شد. بوردو در مرحله يك هشتم نهايي دوباره با دشمن ديرينه اش سنت اتين روبه رو شد و آنها را در استاديوم خودشان شكست داد. ديدار فينال نيز در برابر مارسي برگزار شد. آنها پس از ۲۶ سال روبه روي مارسي قرار گرفتند و در نهايت با ناباوري مغلوب شدند.
بين سال هاي ۶۲ تا ۶۹ بوردو تلخ ترين دورانش را سپري و به دسته دوم نيز سقوط كرد. هر چند دهه هشتاد، دوران شكوفايي مجدد اين تيم بود و قهرماني دوباره پس از ۳۴ سال به دست آمد، اما بوردو بارها و بارها فرصت قهرماني داشت. بوردويي ها چهار بار نايب قهرمان شدند و دوبار نيز به دسته دوم سقوط كردند. پس از دوران تلخ دهه ،۶۰ در آغاز سال ۸۰ همه چيز در باشگاه تغيير كرد و امه ژاكه هم سرمربي شد. بازيكناني مثل آلن ژيرس و ژان تيگانا با تمرينات خارق العاده ژاكه موجب شدند كه بوردو طلايي ترين دوران خود را طي كند. دوراني كه پس از آن هرگز تكرار نشد. ژاكه آنقدر موفق عمل كرد كه بوردو سه بار در سال هاي ،۸۴ ،۸۵ ۸۶ به قهرماني ليگ نائل شد. دو جام حذفي سال هاي ۸۶ و ۸۶ نيز ثمره حضور موثر او بود. آنها هشت فصل پياپي هم در رقابت هاي باشگاه هاي اروپا حاضر شدند. سال ۱۹۹۱ رسوايي مالي پيش آمده، باشگاه را به دسته دوم كشاند. رفتن رئيس موفق و جذاب باشگاه يعني كلود بز هم يكي از دلايل اين وضعيت اسفناك بود. فصل ۹۶-۱۹۹۵ بهترين عملكرد بوردو در اروپا بود. آنها پس از ورود به جام اينتر توتو و سپس رسيدن به فينال جام يوفا بازي فينال را به بايرن مونيخ واگذار كردند. فصل
۹۹-۱۹۹۸ پنجمين قهرماني نصيب بوردو شد و آخرين جام پيروزي نيز در فصل ۲- ۲۰۰۱ در فينال جام حذفي و در برابر لوريان به دست آمد. بوردويي ها توانستند به جام يوفا ۳- ۲۰۰۲ نيز راه يابند. اين فصل بوردو وضعيت به نسبت خوبي دارد و هم اكنون نيز در رديف چهارم جدول لوشامپيونا جاي گرفته است. با توجه به رنسانس مارسي و بازي هاي خوب موناكو، بوردو براي رسيدن به عنوان قهرماني نياز به تلاش بسياري دارد.

حاشيه ورزش
005135.jpg
فرانك پاگلسدورف بيكار، اما فعال
در پي شايعه سازي هاي برخي از روزنامه هاي ورزشي كه روزانه به دنبال مربي هاي بيكار در سراسر جهان مي گردند و يك جوري آنها را يا به تيم ملي و فدراسيون و يا به تيم پرسپوليس به عنوان جانشين دارودسته پروين نسبت مي دهند، فرانك پاگلسدورف سرمربي سابق تيم هامبورگ كه مهدي مهدوي كيا را به اين تيم برد نيز از اين شايعات درامان نماند. از قرار معلوم، البته به نوشته اين روزنامه ها، پاگلسدورف به خاطر روابط حسنه اش با مهدوي كيا با فدراسيون ارتباط برقرار كرده است. به همين منظور بد نيست بدانيم اين مربي در ۱۸ ماه گذشته كه طعم بيكاري را چشيده چه كرده و برنامه اش براي آينده چيست.
از آنجا كه در دو هفته اخير سه مربي در بوندس ليگا اخراج شدند، نام پاگلسدورف نيز طبيعتا خيلي زياد به ميان آمد. اما نه در ولفسبورگ كه يورگن روبر جانشين ولفگانگ ولف شد، نه در مونشن گلاد باخ كه اوالد لينن جانشين هانس ماير شد و نه در مونيخ كه فالكو گوتس به جاي پيتر پاكولت اتريشي روي نيكمت ۱۸۶۰ها نشست، فرانك پاگلسدوف جايي نداشت. در اين روزها بحث در مورد او در لوركوزن بالا گرفته است. خيلي ها معتقدند توماس هورستر سرمربي سابق تيم آماتور باير كه جاي كلاوس تاپ مولر به جمع حرفه اي ها پيوست، در حد و اندازه باير لوركوزن نيست. اما پس از ديدار اين هفته لوركوزن مقابل ولفسبورگ راينر كالموند مدير عامل باشگاه، مذاكره با پاگلسدورف را شديدا تكذيب كرد. در حالي پاگلسدورف در تماس تلفني با شبكه ZDF آلمان اين خبر را نه تكذيب كرد و نه تاييد.
تنها چيزي كه روشن است اين است كه «پاگل» زمان زيادي دارد، اما آرام و قرار ندارد. اين مربي ۴۵ ساله از اين شهر به آن شهر سفر مي كند تا در بوندس ليگا و ليگ قهرمانان اروپا از نزديك شاهد وقايع روز فوتبال قاره سبز باشد. او به روزنامه «دي ولت» (Die Welt) گفت: «من مي خواهم خود را براي مسئوليت بعدي ام آماده كنم. من آن قدر از وضعيت تيم ها اطلاع دارم كه همين الان مي توانم كارم را شروع كنم. چه به عنوان يك منجي در كوتاه مدت و چه به عنوان يك برنامه ريز براي بلندمدت.» اين ادعاها مي تواند روياي هر كارفرمايي باشد، با اين حال پاگلسدورف همچنان بيكار است. مي گويند هر باشگاهي قدرت و شهامت استخدام او را ندارد. چون توقعات مالي او بالا است، ضمن اينكه او نشان داده كه در خريد و فروش بازيكنان گاهي اوقات زيان هاي بزرگي را به باشگاه وارد مي كند.
اما خودش از اين زاويه به قضيه نگاه نمي كند. «فكر مي كنم اعتبار لازم را در طول اين سال ها به دست آورده ام. چون در هر باشگاهي كه بودم كار مثبتي انجام دادم. » درست است، او هانزا وستوك را به بوندس ليگا و هامبورگ را به ليگ قهرمانان هدايت كرد ولي با اين حال همكارانش مشغول كسب و كار هستند و او همچنان بيكار است. «من هم چند پيشنهاد در بوندس ليگا داشتم، ولي هر شغلي را به عهده نمي گيرم، چون محيط كار بايد مناسب باشد. » در حقيقت او به تازگي به همراه خانواده اش به خانه جديدش در هامبورگ اسباب كشي كرده است. اما در شمال آلمان كار زيادي يافت نمي شود. مربي ولفسبورگ به تازگي عوض شده، در هانوفر نيز كه بارها اسم فرانك پاگلسدورف در ميان بود، رالف رانگينك با چنگ و دندان از پستش محافظت مي كند. به گفته خودش فاصله محل زندگي با محل كار چندان هم مهم نيست. «زندگي خصوصي را به راحتي مي توان با كار تطبيق داد. حتي اگر مجبور باشم در جنوب آلمان كار كنم. » با اين همه او از آينده نمي ترسد. البته با وجود ۱/۴ ميليون ماركي كه در سپتامبر ۲۰۰۱ در زمان اخراجش از هامبورگ به عنوان غرامت دريافت كرد، اين آسودگي خاطر طبيعي است. «من هنوز جوان هستم. »
او در اين ۱۸ ماه به هيچ وجه بيكار نبود و دانش خود را در فوتبال گسترش داد. پاگلسدورف در خانه اش يك دفتر كار براي خود ساخته كه در آن فيلم هاي آموزشي هلندي و ايتاليايي را تماشا مي كند و كتاب مي خواند. علاوه بر اين او در مجله اشپورت بيلد عهد كرده كه تا پايان فصل ۲۰ كيلو از وزنش كم كند. وزن «پاگل» در اين مدت بيكاري به ۱۱۴ كيلوگرم رسيده است! آن طور كه پيداست پاگلسدورف سخت در تلاش است تا بيش از پيش مورد توجه قرار گيرد، هر چند كه قضيه رژيم غذايي جدي است. با اين تفاسير فكر مي كنيد فرانك پاگلسدورف حاضر است در محيط پرحاشيه و ديكتاتوري فوتبال ايران، كار كند ؟ بعيد است. . .

• افزايش حق بيمه
پرداخت غرامت نقص عضو ناشي از حوادث ورزشي در سال ۸۲ تا ۲۰ ميليون ريال تعيين شده و اين درحالي است كه تعرفه مذكور براي سال ۸۱ مبلغ ۵ هزار ريال بوده است. همچنين پرداخت غرامت فوت ناشي از حوادث ورزشي براي افراد مجرد تا سقف ۱۰ ميليون ريال و براي افراد متاهل تا سقف ۱۵ ميليون ريال اعلام شده است. شايان ذكر است غرامت فوت مذكور در سال ۸۱ براي افراد مجرد تا ۵ ميليون ريال و براي افراد متاهل تا ۸ ميليون ريال تعيين شده بود.
حق عضويت پرداختي ورزشكاران جهت بيمه ورزشي همان مبلغ ۱۰ هزار ريال در سال ۸۱ به صورت ثابت باقي مانده است. اين درحالي است كه برخي از ورزشكاران مصدوم و حتي معلول به دليل فقر مالي در بدو آسيب ديدگي دچار آسيب ها و نقص عضوهاي دائمي شده اند و بالا رفتن حق بيمه مي تواند باعث كم شدن آمار آسيب ديدگان ورزشي در آينده شود. البته بهتر است فكري هم در مورد هزينه هاي كمرشكن درماني براي كساني كه درحال حاضر با مصدوميت دست وپنجه نرم مي كنند نيز كرد، كساني مثل محمد پارسا يا عباس نجاتي كه روزگار سختي را به خاطر صرف هزينه هاي درماني مي گذرانند.

ورزش
اقتصاد
ايران
جهان
زندگي
فرهنگ
هنر
|  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |