عراق آينده بايد مبناي سياست هاي جاري قرار گيرد
سياست خارجي
جنگ آمريكا و انگليس عليه عراق، افكار عمومي جهانيان به ويژه مردم ايران را به خود مشغول ساخته است. با اين وجود تعطيلات نوروزي و توقف فعاليت رسانه هاي مكتوب سبب شده است كه تحليل هاي كمتري از سوي فعالان سياسي و آگاهان مسائل روز ارائه شود. آنچه در پي مي آيد گفت وگويي تحليلي است با الهه كولايي استاد دانشگاه تهران و عضو كميسيون امنيت ملي مجلس.
• با توجه به تحولات اخير آينده جنگ آمريكا بر عليه عراق را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
به نظر مي رسد بسياري از برآوردهايي كه آمريكايي ها درخصوص ميدان و صحنه جنگ در عراق داشته اند نادرست از آب درآمده است. درواقع مقاومت سرسختانه مردم عراق با توجه به تجربه رويارويي نظامي سال ۹۰ و ۹۱ ميلادي فضاي جديدي ايجاد كرده است كه بخشي از آن غيرقابل پيش بيني بود.با توجه به اين نكته كه برخلاف سال ،۹۱ جنگ در عرصه شهرها ادامه دارد، اين روند مشكلات بيشتري را پيش روي نيروهاي ائتلاف قرار مي دهد و فشار افكار عمومي جهان بيشتر مي شود. لذا به نظر مي رسد محاسبه اي كه آمريكايي ها روي تكنولوژي و مدل جنگ توفان صحرا در سال ۹۰ و ۹۱ داشتند با تاكتيك رژيم صدام كه نيروهاي ائتلاف را در شهرها زمين گير كرده است دشواري جدي پيش روي نيروهاي آمريكايي و انگليسي قرار داده است.اما همه اين موارد سبب نمي شود تا ما چشم انداز سلطه نيروهاي انگليسي و آمريكايي در منطقه را خيلي تيره و تار تلقي كنيم. تصور مي كنم دير يا زود اين اتفاق خواهد افتاد و نيروهاي ائتلاف درصورتي كه حادثه غيرمترقبه اي رخ ندهد، علي رغم تلفات بالا و محاسبات پاسخ نيافته به اهداف خود خواهند رسيد.
• برخورد و سياست ايران را در قبال بحران عراق چگونه ارزيابي مي كنيد؟
سياست جمهوري اسلامي ايران در قبال اين مسئله مانند موارد قبلي كه در سياست خارجي وجود داشته است درواقع آميخته اي از تعارضات گوناگون در ميان علايق ايدئولوژيك و ملي است. به دليل لاينحل ماندن تعريف مفهوم منافع ملي در كشور و عدم تعيين ارتباط منطقي با علايق ايدئولوژيك و ارزش هاي مصرح در قانون اساسي همانند گذشته از فرصت هاي به وجود آمده در بحران عراق به درستي بهره برداري نشده است.با توجه به ميراث جنگ هشت ساله با رژيم عراق، منازعه آمريكا و رژيم عراق في النفسه فرصتي براي پرداختن به خسارت هاي ناشي از جنگ هشت ساله دو كشور بوده است كه متاسفانه از اين منازعه به درستي بهره برداري نشده است.ما درحالي سياست بي طرفي فعال را به عنوان چارچوب رسمي ايران در قبال اين جنگ مطرح مي سازيم كه برخي از بخش هاي مختلف دستگاه هاي حكومتي به اشكال گوناگون اين چارچوب را رعايت نمي كنند.
با در نظر گرفتن اينكه قطعنامه هاي مبارزه با تروريسم كه پس از حوادث ۱۱ سپتامبر در شوراي امنيت به تصويب رسيده است و آخرين آنها قطعنامه ۱۴۴۱ تكليف دولت عراق را كاملا مشخص كرده است، هرگونه همراهي و حمايت «مستقيم» و «غيرمستقيم» از رژيم عراق مي تواند پيامدهاي جبران ناپذيري را به همراه داشته باشد كه متاسفانه به درستي مورد توجه قرار نمي گيرد. در نتيجه با وجود اعلام سياست بي طرفي فعال، جبهه فعال بي طرفي در سمت و سوي تامين منافع ملي ما كمتر هدايت شده است. لذا همان گونه كه انتظار مي رفت همانند بحران هاي قبلي به جاي تمركز به دريافت غرامت جنگ و ايجاد شرايط مناسب براي بازپرداخت خسارت هاي ناشي از آن كه بايد ثقل ديپلماسي ما را تشكيل دهد شاهد تمركز در مسائل ديگري هستيم كه اساسا وظيفه نهادهاي مدني است و نه حكومتي. به عنوان نمونه برپايي راهپيمايي در مخالفت با جنگ بايد از طرف نهادهاي مدني برپا مي شد تا همخواني با سياست بي طرفي فعال رعايت شود.متاسفانه ما تفكيك نهادهاي مدني و حكومتي را مورد عنايت قرار نمي دهيم. آنچه در سراسر جهان در اعتراض به سياست آمريكا و كشتار مردم مظلوم عراق ديده مي شود بازتاب فعاليت نهادهاي مدني است و در كشورهاي مختلف جهان اين مردم و نهادهاي مردمي هستند كه به خيابان ها مي ريزند و عليه آمريكا و نيروهاي ائتلاف تظاهرات مي كنند. رفتارهاي رسمي بايد با منطق بي طرفي سازگاري داشته باشد و از اين رو نياز به بازنگري دقيق دارد.همان گونه كه اشاره كردم براي جمهوري اسلامي ايران همسايگي با عراق و پيشينه روابط با عراق و البته آينده اين كشور بايد به طور جدي مبناي جهت گيري ها و سياست هاي جاري قرار گيرد.هرچند كه ما نسبت به مظلوميت مردم عراق دغدغه و حساسيت خود را مطرح مي سازيم حق نداريم از منافع خود و منافع مردم ايران چشم پوشي كنيم.
|
|
• پيامد جنگ براي منطقه و ايران چيست و آيا جغرافياي سياسي منطقه در آينده دچار تغيير و تحول خواهد شد يا خير؟
بدون شك روند آتي تحولات در عراق و پيروزي احتمالي نيروهاي ائتلاف در اين كشور آينده سياسي اقتصادي منطقه را به شدت تحت تأثير قرار خواهد داد و اين احتمال ضرورت فعاليت همه جانبه جمهوري اسلامي ايران را با نيروهاي موثر بر تحولات منطقه تا زماني كه فرصت ها كاملا از بين نرفته اجتناب ناپذير مي سازد و البته اين امر موكول به اولويت يافتن منافع ملي ما در جريان تحولات منطقه است. آنچه وظيفه هر حكومتي در عرصه روابط بين الملل است، تلاش براي حفظ و افزايش منافع خود است كه البته به مفهوم ناديده گرفتن ارزش هاي انساني و بشري نمي تواند باشد، تنها مسئله تعيين اولويت اين امور است. لذا به نظر مي رسد حضور فعال و ارتباط گسترده همه جانبه با همه بازيگران عرصه عراق يك ضرورت قطعي و اجتناب ناپذير است كه بايد به آن توجه شود. به ويژه آنچه كه امروزه در آمريكا در جنبش ضد جنگ در اين كشور مانند كشورهاي اروپايي نشان داده شده است ما بايد بتوانيم براساس درك صحيح از محيط بين المللي و سازوكارهاي مؤثر در آن قبل از هر چيز تامين منافع مردم ايران را دنبال كنيم.
• با توجه به وجود اقوام و قوميت هاي متعدد در عراق بحث تجزيه عراق را چگونه مي بينيد؟
با وجود دغدغه هايي كه دولت هاي همجوار عراق دارند و تاكيدي كه همواره بر مسئله يكپارچگي عراق داشته اند بايد توجه داشت كه صهيونيست ها تجزيه عراق و تشديد و افزايش تفرقه در ميان مسلمان ها را جست وجو مي كنند.آنچه در عراق شكل مي گيرد قبل از هر چيز منافع اسرائيل را تامين مي كند. اساسا پس از ۱۱ سپتامبر به دليل بي توجهي كشورهاي اسلامي به فضاي به وجود آمده در جهان و وحشت از تروريسم به جاي استفاده از موقعيت ايجاد شده دولت هاي اسلامي با اقدامات ناهماهنگ و بعضا افراط گرايانه عملا عرصه را براي اسرائيل گشودند و امروز برنده اصلي ماجراي عراق رژيم صهيونيستي است كه با استفاده از مجال به دست آمده مي كوشد سياست هاي خود را در سرزمين هاي اشغالي پيگيري و به نتيجه برساند.ولي همان گونه كه اشاره كردم وضعيت قومي در منطقه، آسيب پذيري كشورهاي پيرامون عراق در خصوص مسائل منطقه و پيروزي احتمالي آمريكا را به شدت افزايش مي دهد. به همين دليل همه اين كشورها بايد بتوانند با تمامي عناصر درگير در بحران در يك ارتباط نزديك و مستمر قرار گيرند تا بتوانند از پيامدهاي منفي تحولات آتي در امان بمانند.
• براي مقابله با تهديدهاي امنيتي ناشي از آنچه در عراق جريان دارد، چه اقداماتي را بايد انجام دهيم؟
با توجه به اهداف و برنامه هاي آمريكا كه علي رغم تعارضات آشكار، تقويت دموكراسي و مردم سالاري و پايان بخشيدن به حكومت هاي ديكتاتور و تهديدكننده صلح و امنيت بين المللي را دليل حضور خود در منطقه مطرح مي سازد، به نظر مي رسد تقويت سياست همزيستي مسالمت آميز و اعتمادسازي و ايده گفت وگوي تمدن ها و به دنبال آن ائتلاف براي صلح كه از سوي ايران مطرح شده است بتواند همراه با تقويت فرآيند مردم سالاري در داخل كشور به عنوان تنها راهكار رودررويي ما با اين بحران كه خلع سلاح آمريكا در قبال ما را به همراه خواهد داشت، مورد توجه قرار گيرد.آمريكايي ها كه شعار فريبنده ترويج و تقويت دموكراسي در جهان را مطرح ساخته اند از دوم خرداد ۶۶ در برابر امواج تحولات دموكراتيك در ايران تسليم شده اند. اقدامات و جهت گيري هاي دولت كلينتون به خوبي مؤيد اين نظر است. لذا در مقابله با فشارهاي فزاينده آمريكا در منطقه، تقويت مردم سالاري و فشرده ساختن صفوف متشكل مردم در داخل كه خواسته ها و نيازهاي خود را در مسير تحقق مي يابند مي تواند بهترين راهكار براي مقابله با امواج پيامدهاي اين بحران ارزيابي شود. درواقع مي توان گفت تقويت فرآيند دموكراتيزه شدن ايران سلاح اصلي ما در برابر فشارهاي آتي ارزيابي مي شود.