پنج شنبه ۲۱ فروردين ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۱۸- April, 10, 2003
ديدگاه مخالفان و موافقان استاني شدن انتخابات
مجلس استاني
موافقان در رد استدلال اصلي مخالفان در موردكاهش درصد مشاركت در انتخابات استاني معتقد بودند انتخابات دوم شوراها نشان داد كه انگيزه هاي جديدتري براي به صحنه كشاندن مردم لازم است
006350.jpg
زهرا ابراهيمي
ملموس تر شدن تضاد بين عملكرد يك مجلس «مردمي» با مجلس «كارشناسي» علت اصلي ارائه طرح استاني شدن انتخابات مجلس شوراي اسلامي بود. طرحي كه يك بار هم در مجلس پنجم، ۱۱۰ نماينده آن را امضا كردند ولي در جلسه بررسي كليات، به آن راي داده نشد. در اين طرح كه بعدا نمايندگان مجلس ششم عينا آن را تقديم مجلس كردند، پيش بيني شده بود كه: «حوزه انتخابيه موضوع قانون انتخابات مجلس عبارت از محدوده هر استان مي باشد. » به اين ترتيب كانديداها بايد نظر اكثريت مردم شهرها و روستاهاي استان خود را براي ورود به مجلس كسب كند.طرح استاني شدن حوزه هاي انتخابيه مجلس شوراي اسلامي كه در جلسه روز سه شنبه بيستم اسفند ماه سال گذشته مطرح و كل مجلس را به تحرك عجيبي واداشت از معدود طرح هايي بود كه استدلال هاي موافقان و مخالفان آن، هر دو، موجه و درست به نظر مي رسيد. موجه بودن استدلال هاي موافقان و مخالفان، با توجه به نوع نگاه آنها نسبت به كاركرد مجلس معني مي يافت. كساني كه مجلس شوراي اسلامي را مجلسي مردمي و با كاركرد ارتباط مردم به ويژه در دورافتاده ترين نقاط كشور با حكومت مركزي، محل طرح جزيي ترين مطالبات اقوام، مذاهب و. . . مي ديدند، استاني شدن انتخابات را مغاير اين اهداف و موجب حذف ارتباط بخش عظيمي از مردم به ويژه در مناطق دور افتاده و محروم با مجلس به عنوان يكي از اركان حاكميت و در نتيجه به ضرر امنيت ملي توصيف مي كردند.
مخالفان استاني شدن انتخابات دلايل ديگري هم ارائه مي دادند از جمله:كاهش درصد امكان انتخاب شدن نماينده از شهرهاي كوچك استان و بالعكس،امكان انتخاب شدن نمايندگان از شهرهاي بزرگ و مراكز استان ها،افزايش تنش هاي اجتماعي و قومي بين مردم شهرهاي مختلف يك استان به دليل موضوع بند (۱)،كاهش انگيزه مشاركت مردم شهرستان هاي كوچك و روستاها در امور انتخابات مجلس شوراي اسلامي،كاهش ارتباط نمايندگان با مردم مناطق محروم شهرهاي يك استان به علت افزايش بعد مسافت و گستردگي وسعت استان ها،ايجاد هزينه هاي جديد براي مردم جهت حضور بيشتر در مراكز استان ها براي ملاقات با نمايندگان، نظر مخالف دولت و كارشناسان دستگاه هاي اجرايي، بالا رفتن هزينه انتخابات براي كانديداها و فراهم شدن زمينه براي انتخاب كساني كه از قدرت و ثروت بيشتري در سطح استان برخوردارند.مخالفان همچنين بر خلاف نظر موافقان، استاني شدن را موجب تقويت احزاب و حضور فعال تر آنها در صحنه سياسي كشور ندانسته و معتقد بودند كه مردم تمايلي به عضويت در احزاب ندارند.
در مقابل، موافقان استاني شدن انتخابات، كاركرد مجلس را توجه به امور كلان كشور، نگاه كارشناسي و مصلحت گرايانه به تمامي موضوعات و مسائل اعم از سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و. . . كه در شرايط كنوني بسيار پيچيده و تخصصي شده اند دانسته و اين كاركرد را در تضاد با حضور تعداد زيادي نماينده، بدون پشتوانه كارشناسي و درك استراتژيك از مسائل كلان كشور در مجلس مي دانستند.موافقان، اختصاص بيش از ۸۰درصد وقت نمايندگان به امور منطقه اي، محلي و حل مشكلات موردي مردم حوزه هاي انتخابيه را با كلان نگري مجلس و وظايفي كه قانون اساسي بر عهده آن گذاشته است ناهمگون و به ضرر مصالح ملي كشور ارزيابي مي كردند.
موافقان، استدلال اصلي مخالفان در كاهش درصد مشاركت مردمي در انتخابات استاني را بي اساس دانسته و معتقد بودند انتخابات دوم شوراها كه دربرگيرنده حوزه هاي كوچكتر و گسترده تري در سراسر كشور است نشان داد كه عدد كلان حاضران در انتخابات بزرگتر نمي شود، لذا انگيزه هاي جديدتري براي به صحنه كشاندن مردم لازم است و اين امر جز با كلان تر شدن موضوع انتخابات و شعارهاي آن امكانپذير نيست. موافقان، تجربه شش دوره مجلس شوراي اسلامي را كه همواره در بين بيش از ۲۶۰ نماينده مجلس تنها ۳۰ يا ۴۰ نماينده فعال و پر كار در امور كلان كشوري وجود دارند يادآورشده و معتقد بودند كه بر زمين ماندن حل مسائلي نظير ايجاد اشتغال، مبارزه با قاچاق كالا، اصلاح سيستم اداري، بانكداري و. . . نشان مي دهد كه حضور چهره هاي متخصص تر و كارآمدتر در مجلس امري اجتناب ناپذير شده است.در كنار اين دو استدلال كلي و اصلي، مسائل حاشيه اي ديگري نيز در بررسي اين طرح وجود داشتند كه از جمله آن تلاش نمايندگان حوزه هاي انتخابيه كوچكتر براي رد طرح بود زيرا آنها احساس مي كردند با استاني شدن انتخابات، ديگر شانسي براي حضور مجدد در مجلس را نخواهند داشت.حساسيت شديد نمايندگان براي طرح استاني شدن انتخابات به قدري بود كه بهزادنبوي نايب رئيس مجلس را براي اداره آن جلسه به زحمت انداخت، او ناچار شد بارها و بارها تذكر دهد كه نمايندگان سر جاي خود بنشينند و به اعضاي هيأت رئيسه مراجعه نكنند.
پس از راي گيري كتبي كه به پيشنهاد عده اي از نمايندگان انجام شد، هجوم نمايندگان به طرف جايگاه هيأت رئيسه براي ديدن رنگ كارت هاي كبود، سفيد و زرد، جهت حدس زدن نتيجه سرنوشت طرح، حكايت از بي صبري نمايندگان داشت. همين امر موجب تذكرات پي درپي بهزاد نبوي و متوقف شدن شمارش آرا تا ترك محل هيأت رئيسه از سوي نمايندگان شد.در جلسه بررسي كليات طرح، محمدعلي ابطحي معاون پارلماني رئيس جمهوري از طرح نظرات صريح در مورد اين طرح خودداري و فقط به ابراز مخالفت دولت اكتفا كرد. وي بعد از جلسه در پاسخ به پرسش هاي متعدد در مورد علت عدم طرح نظرات دولت پاسخي نداد و فقط گفت كه «ما احساس مي كنيم استاني شدن موجب كاهش حضور مردم در صحنه انتخابات و تضعيف ارتباط نقاط مختلف كشور با حكومت مركزي مي شود. »
وزيركشور كه مجري همه انتخابات است نيز در مورد علت مخالفت دولت با اين طرح گفت: «احساس ما اين بود كه ممكن است بزرگ شدن حوزه هاي انتخابيه موجب كاهش مشاركت مردمي شود زيرا هر چه حوزه ها كوچكتر باشند مشاركت در انتخابات بيشتر مي شود. »
دادن ۱۲۰ راي مثبت به كليات طرح استاني شدن انتخابات حاكي از عزم نمايندگان بر حل تضاد پيش آمده بين مجلس «مردمي» و مجلس «كارشناسي» بود. به نظر مي رسد مطالعه دقيق نحوه حل اين تضاد توسط كشورهايي كه با سيستم پارلماني اداره مي شوند مي تواند راهگشا باشد.
ظاهرا اغلب كشورهاي يك مجلسي، حزبي كردن را راهكار انجام وظيفه دوگانه مجالس خود تشخيص داده اند، راهكاري كه بعيد است به اين زودي در كشور ما راهگشا باشد به هر حال مجلس در جلسات پاياني سال گذشته پس از بحث هاي فراوان با ۱۲۰ راي به طرح استاني شدن انتخابات مجلس راي داد، اگرچه اين طرح بسيار ساده و تنها داراي يك ماده و اصل و تبصره است ولي احتمالا در شور دوم پيشنهادهاي تكميلي براي كاهش نگراني ارتباط شهرهاي كوچك و دور افتاده از حكومت مركزي مطرح خواهند شد.
از جمله اين پيشنهادها افزايش حوزه ها در استان هاي پهناوري نظير خراسان و تقسيم آن به دو يا سه حوزه و يا افزايش حوزه هاي استاني به دليل وجود اديان، مذاهب و قوميت هاي مختلف در آن است، پيشنهاد ديگري هم وجود دارد مبني بر اينكه نماينده هر حوزه انتخابيه كساني هستند كه در سطح استان بيشترين آرا را كسب كنند.
اين پيشنهادها و پيشنهادهاي مشابه ديگري كه احتمالا در شور دوم مطرح خواهند شد مي تواند تا حدودي از نگراني كاهش مشاركت مردمي و تضعيف ارتباط با حاكميت بكاهد. و اما راه حل درازمدت تر تقويت شوراهاي محلي شهر و روستا و افزايش اختيارات آنها، حزبي شدن انتخابات مجلس و نهادينه شدن جايگاه احزاب سياسي است. به گفته حسين مرعشي يكي از مخالفان طرح استاني شدن انتخابات، «۲۰۰ سال طول كشيد تا مردم اروپا به اين جمع بندي رسيدند كه حزب لازمه نظام پارلماني است. » و ما تازه در آغاز اين راه هستيم.

تحليل تاريخي ـ جامعه شناختي حمله آمريكا به عراق و افغانستان ـ پايان
پيامد تضاد ارزشها
006355.jpg
عمادالدين باقي
همانطور كه گفته شد تفاوت ها مي توانند عامل پويايي باشند. نكته اساسي اينجاست كه اختلاف ارزش ها در ميان ملت ها رايج و پذيرفته شده است. اما هرگاه در درون يك جامعه ميان گروه ها و اقشار مختلف بر سر ارزش هاي مادر وفاق وجود نداشته باشد آن جامعه از درون دچار بحران و تضاد و تعارض است. توسل به تحميل از سوي يكي از گروه ها مي تواند منجر به دشمني و ستيزه و حتي فروپاشي گردد. در هر جامعه اي ارزش هاي مختلف وجود دارد ولي انواع ارزش ها زير چتر يك ارزش مادر قرار گرفته و جامعه را يكپارچه مي سازد. امروزه مي توان دو كشور را كه داراي بيشترين فرهنگ ها و قوميت ها در درون خود مي باشد ذكر كرد. هندوستان معروف به سرزمين هفتاد و دو ملت است. آئين ها و مذاهب مختلف آنقدر فراوان هستند و ارزش هاي آنان چندان متعارض است كه نمي توان باور كرد بسان ملتي يكپارچه و متحد كنار هم زندگي مي كنند ولي «ارزش وطن دوستي» و «هندي بودن» آنها را متحد ساخته است. به جز اين نمونه شرقي، آمريكا را هم به عنوان نمونه غربي آن مي توان ياد كرد. به تعداد مذاهب و ملت هاي جهان مي توان در سرزمين آمريكا گروه ها و فرقه ها را مشاهده كرد اما آنچه اين جامعه را سرشار از تنوع فرهنگ ها و ارزش ها را يكپارچه كرده است ارزش آزادي و دموكراسي است. اگر آزادي موجود در آمريكا نبود چنين جامعه اي به سرعت از هم مي پاشيد به همين دليل سرزمين آمريكا معروف به مهد آزادي شده است. چنانكه حتي يكي از شخصيت هاي جناح محافظه كار در مصاحبه اي آمريكا را مهد آزادي ناميد.
تنوع ارزش ها مي تواند به غناي فرهنگي جامعه بينجامد اما اگر گروهي تلاش كند با زور ارزش هاي مورد نظر خويش را تحميل كند و با اعمال قدرت و قوه قهريه، دگرانديشان و رقيبان را تسليم كند يا به توبه و سكوت وادار سازد، در اين صورت تعارض ارزش ها به ستيزه اجتماعي منجر مي گردد. در اثر تداوم تحميل ارزش ها و استفاده از زور، دشمني بين افراد جامعه شدت مي يابد و نوعي گسيختگي در مبناي انسجام اجتماعي روي مي دهد. شدت يابي دشمني ميان افراد جامعه به ويژه صاحبان قدرت و محرومان از قدرت يا آنان كه در برابر ابزار حكومت احساس ناتواني مي كنند ارزش بيگانه پسندي را به وجود مي آورد. آنان كه تحت ستم قرار گرفته و همه راه هاي دادخواهي رابه روي خويش بسته مي بينند و مراجع نظارتي يا بازدارنده از احكام سياسي را فلج شده و ناتوان مي يابند براي دفاع از خود ناچارند روي قدرت ديگري حساب كنند و بدين ترتيب تمايل به پذيرش حمايت بيگانه روي مي دهد. اين پديده هرچند منفي و ناخوشايند به نظر آيد اما در عين حال طبيعي و امري عادي جلوه مي كند زيرا شهروندان احساس مي كنند رفتار ستمگر خانگي خشن تر از بيگانه اي است كه باغ سبز نشان مي دهد. گرچه تئوري: (تنوع ارزش ها s  اختلاف در اولويت بندي ارزش ها s تحميل ارزش هاي يك گروه بر گروه ديگر s ستيزه اجتماعي s  تشديد دشمني ـ بيگانه پسندي) مي تواند به عنوان يك نگاه جامعه شناسانه، چرايي و چگونگي ميل به قدرت هاي بيگانه در برابر قدرت داخلي را توجيه كند اما به عنوان يك قاعده عقلايي همواره مطرح بوده است به گونه اي كه سيدجمال الدين اسدآبادي در نامه خويش به علما، معروف به حملةالقرآن در ۱۳۰۹ هـ ق (۱۱۴ سال پيش) مي نويسد: «هرگاه دانشمندان با ابهتي كه در نظر عوام دارند نباشند، توده حامي با ميل و رغبت به كفار پيوسته و براي اينكه خود را از چنگ اين دولت نجات دهد زير پرچم آنها درمي آيد، از چنگ دولت ورشكسته اي كه قدرت خود را از دست داده، از چنگ دولتي كه انصاف را فراموش كرده و سازش با رعيت را پشت گوش انداخته...روي همين موازنه است كه در هر نقطه اي نيروي علما كم شده قدرت اروپاييان در آنجا بيشتر گرديده»ميرزا ملكم خان نيز در نشريه قانون سال ۱۸۹۰ مي نويسد: «مامورين خارجه از ايران، خواه محرمانه خواه آشكار در تحريرات خود اين مضامين را دايم شرح مي دهند كه مردم ايران و به خصوص اهل نظام از وضع حاليه دولت خود به حدي بيزار و متنفر هستند كه در مقابل هيچ دشمن خارجه يك تير خالي نخواهند كرد بلكه هر لشگري كه از خارج بيايد به ميل و به تشكر به استقبال خواهند رفت.» (قانون، مجموعه نشريات قانون، تهران. انتشارات كوير. ۱۳۶۹. ص ۵ قانون نمره دوم شعبان ۱۳۰۶)
نمونه هاي تاريخي:
۱ـ ناپلئون در قرن هجدهم سراسر اروپا را به تسخير درآورد و همه دولت ها و ملت ها تسليم او شدند اما تحميل عقيده او به جنگ و ادامه آن بدون رضايت عمومي موجب شد همان مردمي كه او را حمايت مي كردند و به دولت او قدرت و برتري بخشيدند در پشت هياهوهاي حكومتي مبني بر عشق مردم به حكومت كه حاكمان را مي فريبد نوعي رويگرداني پديد آيد. روزي كه ستاره اقبال او غروب كرد و شكست خورد و ارتش هاي فاتح وارد فرانسه شدند، مردم پاريس كه تا همين چندي پيش فاتح جنگ ها بودند در آرامش و خونسردي در كنار خيابان ها فقط تماشاگر ورود قواي بيگانه به شهر بودند و با بي تفاوتي از كنار آن مي گذشتند زيرا ناپلئون بر آنان سختگيري كرده بود. ناپلئون از قدرت كنار رفت و پاريس به دست ارتش هاي فاتح افتاد. ۲ـ شاه سلطان حسين صفوي چنان به سجاده و دعا دلمشغولي يافته و از ستم امرا و قاضيان بر مردم غافل بود كه محمود افغان با جمعيت اندكي سوار و لشكر از افغانستان تا دارالسلطنه ايران (اصفهان پايتخت كشور) را بدون مقاومتي از سوي مردم و قواي نظامي پيمود، اصفهان را ۶ ماه محاصره كرد و قحط و غلا چنان اشتداد يافت كه عده اي جان سپردند و عده اي از مردم به دولتخانه شاهي رفته و سنگ و كلوخ بر عمارت زده و مي گفتند يا فكري به حال ما كن يا محمود افغان را داخل كن و بدينسان امپراتوري عظيم و دويست ساله ايران به سادگي فرو پاشيد. ۳ـ سركوبگري هاي آقامحمدخان قاجار بذر نفرت و دلسردي را و نيز گرايش به قدرت هاي خارجي را در مردم كاشت و همه در انتظار آن بودند كه با دخالت قدرت هاي خارجي از شر او آسوده شوند. ۴ـ پس از معاهده گلستان در ۱۸۱۳ ميلادي كه در اثر شكست ايران از روس، بخش هايي از ايران مانند داغستان، گرجستان، قفقاز، قراباغ و گنجه به دست روس ها افتاد نزديك به چهارده سال بعد جنگي دوباره ميان ايران و روسيه در گرفت. در فاصله اين چهارده سال، صرفنظر از اينكه حكومت ايران به تقويت قواي دفاعي نپرداخت و صرفنظر از خست فتحعلي شاه كه مواجب قشون را تامين نمي كرد و. . . نارضايتي اهالي آذربايجان از اولياي امور به حدي رسيده بود كه هنگامي كه ارتش روس وارد ايران شد، مردم تبريز كه به فداكاري و دشمن ستيزي معروف بودند، روس ها را به تبريز دعوت كردند و هيچ مقاومتي در برابر آنان نكردند تا به وسيله قدرت خارجي بتوانند بر قدرت داخلي فائق شوند. ۵ـ در ماجراي مهاجرت كبري در آغاز جنبش مشروطيت، مردم از بيم تهاجم عمال استبداد و بازرسي منازل و دستگيري ها و خشونت هاي عين الدوله به سفارت انگليس پناه بردند و از آنها استمداد جستند. در واقع ماجراي بست نشيني در سفارت انگليس ناشي از نارضايتي مردم از حكومت بود. ۶ـ روس ها در آبان ۱۲۹۰ برابر با ۱۹۱۱ ميلادي نخست اولتيماتومي به ايران دادند و تهديد كردند اگر خواسته هاي آنها اجابت نشود تهران را اشغال خواهند كرد. چون مردم و رجال ايران سابقه اشغال كشور توسط روس و انگليس را داشتند و مي دانستند اين تهديدات جدي است اختلافات قبلي ميان اصلاح طلبان و اعتداليون بالا گرفت، مجلس دوم شوراي ملي منحل شد و با وجود مقاومتي كه مردم كردند و تظاهرات وسيعي با شعار يا مرگ يا استقلال راه انداختند، دولت مجبور به پذيرش اولتيماتوم روس ها شد و در ادامه كشمكش ها سرانجام كشور توسط قواي روس و انگليس اشغال گرديد و تلفات و خسارات سنگيني بر جاي گذاشت. ۷ـ با وقوع جنگ جهاني دوم در اروپا هنگامي كه ارتش هاي متفقين در شهريور ۱۳۲۰ وارد ايران شدند ارتش به سرعت تارومار شد و مردم نيز هيچ مقاومتي نكردند زيرا استبداد رضاخاني موجب شده بود كه مهم ترين خواسته همه نيروهاي مذهبي و سياسي از بين رفتن استبداد به هر وسيله ممكن باشد به گونه اي كه حتي در ميان علما نيز مقابله اي جدي با اشغال كشور ديده نشد و مردم از بركناري رضاخان استقبال كردند و جشن گرفتند. ۸ـ واكنش مردم در برابر ستم و بسته شدن راه هاي دادخواهي همواره مشابه بوده است به گونه اي كه يكي از دلايل پيروزي مغولان بر عباسيان نارضايتي مردم از ظلم آنان خوانده شده است و سركوب ناراضيان و مخالفان از سوي مستعصم عباسي زمينه اي بود كه هلاكو بتواند بغداد را به آساني فتح كند و كشته هاي فراواني بر جاي گذارد و برخي علما هم به خدمت او در آيند. اين نوع واكنش مردم آن قدر طبيعي و قابل پيش بيني است كه امام خميني نيز در سخنراني ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ خطاب به شاه مي گويد: «من به تو نصيحت مي كنم دست از اين اعمال و رويه بردار. من ميل ندارم كه اگر روزي ارباب ها بخواهند تو بروي مردم شكرگزاري كنند.» ده ها شاهد تاريخي عمق هشدار درباره رعايت حقوق شهروندان را آشكارتر مي سازد و نگاهي تاريخي، جامعه شناختي خطر تهديدات بيگانه را بسيار جدي تر و ملموس تر از آن كه مي انديشيم نشان مي دهد.تازه ترين شاهد ما سرنوشت افغانستان است. مردماني كه سال ها با سلطه شوروي جنگيدند و بر آن غلبه كردند در برابر حكومت طالبان كه با خشونت و زور ارزش هاي خود را تحميل مي كرد و به خواست عمومي بي اعتنا بود، حاضر شدند با حمايت آمريكا طالبان را سرنگون سازند زيرا در شرايط جنگ داخلي و تحميل، منطق: دشمن دشمن تو دوست توست راه بيگانه پسندي را هموار مي كند. ديگر براي ستمديده امر داير ميان خوب و بد نيست بلكه ميان بد و بدتر مي خواهد دست به انتخاب بزند و مي گويد آن كه در خانه خود ما رفتار وحشيانه اي با شهروندان كه صاحب خانه اند دارد از بيگانه هم براي او بدتر است و همين پندار، دوستي با قدرت سوم حتي اگر بيگانه باشد را براي سرنگوني طالبان مقبول و مطبوع همه نيروها و جناح هاي سياسي افغانستان مي سازد حتي گروه هايي كه سال ها از حمايت ايران برخوردار بوده اند. و واپسين نمونه اي كه اكنون پيش چشم ماست رويدادهاي جاري در كشور همسايه ما عراق است.كردهاي عراق ناگزير شدند در برابر رژيم حاكم بر اين كشور با ارتش آمريكا و انگليس متحد گردند تا از سيطره سركوب گري هاي صدام حسين رها شوند و اكنون نيز پا به پاي ارتش مهاجم به عراق مي جنگند. حكيم رئيس مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق كه به ايران نزديك است چند ماه پيش از آغاز تهاجم نظامي عليه اين كشور رسما اعلام كرد كه از اقدام آمريكا براي سرنگوني رژيم حاكم بر عراق حمايت مي كند و تنها خواستار آن است كه غير نظاميان آسيب نبينند. او حتي يكبار تلويحا از تأخير آمريكا در اقدام عليه رژيم عراق انتقاد كرد.هرچند اين موضع بعدا با دعوت نكردن آمريكايي ها از مجلس اعلا براي ورود به ماجرا تغيير كرد. نه تنها تمام اپوزيسيون راه نجات از فشار حكومت را اميد بستن به دخالت قدرت هاي خارجي مي دانستند كه در رسانه هاي تصويري جهان مشاهده كرديم كه مردم شهرهاي عراق در برابر ورود ارتش مهاجم يا فقط نظاره گري بي تفاوت بودند يا استقبال و همدلي مي كردند، برخلاف آنچه برخي رسانه ها القأ مي كردند، هيچگونه مقاومتي از سوي مردم صورت نگرفت و جز فدائيان صدام كسي در ميدان نبود. افكار عمومي جهان نيز از سرنگوني صدام حمايت كرده است و حتي در تظاهرات ضد جنگ كه به عنوان اعتراض به آمريكا و انگليس برگزار شده از رژيم عراق نيز اعلام انزجار كردند و دولت هاي مخالف جنگ اعلام داشتند كه از ديكتاتوري رژيم عراق حمايت نمي كنند.اكنون مي توان عمق خطرات و پيامدهاي رفتارهاي جناحي را پي برد كه برخي مي خواهند با زور، تفكرات خود را تحميل كند و در برابر آراي مردم و مطالباتي كه با زبان مسالمت آميز گفته اند مقابله كند و تسلط خويش را بدون رعايت قاعده وزن قدرت برابر با وزن آرا و پايگاه اجتماعي ادامه دهد. آنها جامعه را به كدام سو مي برند؟ اگر مردم از تحقق مطالبات خويش مايوس شوند چه رفتاري خواهند داشت؟فراموش نكنيم طي ۱۵۰ سال گذشته بارها قدرت هاي خارجي مستقيما در ايران دخالت كرده و بخش هايي و گاهي تمام ايران را اشغال كرده اند و دولت ها را تغيير داده اند.نكته درخور توجه اينكه در گذشته در چند نوبت قدرت هاي رقيب وحتي متخاصم مانند آمريكا و روسيه كمونيستي و انگليس و فرانسه و... متحد شده و دست به اقدام مستقيم عليه ايران زده اند و آنچه درگذشته به وقوع پيوسته براي آينده نيز مايه هشدار است و سياستمداران بايد آن را جدي تر بگيرند. آنچه به تقويت اين احتمال منجر مي گردد اين است كه از فضاي فشارها، گفتارها و شنيدارها و مطبوعات استنباط مي شود كه روش انعطاف ناپذير اقليت، تعارضات و جناح بندي ها در عرصه حكومت و جامعه را به سرعت به سوي آنتاگونيستي شدن سوق مي دهد. مظهر اين رفتار، يك روزنامه عصر است كه با ادبيات وهن آلود و تحقيرآميز و علي رغم نزاكت گفتاري اصلاح طلبان هر روز آنتاگونيستي تر شدن فضاي سياسي را دامن مي زند و متأسفانه اين موقعيت بستر مناسبي براي رشد بيگانه گزيني مي گردد. شدت فشارها به حدي مي رسد كه رئيس جمهور محتاطي چون خاتمي نيز صراحتا از وجود سركوب سخن مي گويد و اين جمله او تيتر اول و دوم مطبوعات مي گردد: «وفاق با سركوب به دست نمي آيد»، «سركوب خواسته هاي مردم وفاق نيست.» (مطبوعات ۱۹/۲/۸۱).

نگاه بيگانه
استخوان هاي روستاي زبير
ترجمه:عباس فتاح زاده
روزنامه آلماني زود دويچه سايتونگ طي مقاله اي به موضوع كشف تعداد زيادي جنازه توسط نيروهاي انگليسي در نزديكي بصره پرداخته است. انگليسي ها به تازگي در يك سالن انبار در يك ناحيه نظامي متروكه بيش از ۲۰۰ تابوت پيدا كردند كه به نوشته روزنامه فوق جنازه هاي درون آنها سلاخي شده است. اين روزنامه به نقل از سردار ميرفيصل باقرزاده رئيس كميته جست وجوي مفقودان جنگ در تهران نوشته كه حداقل نيمي از اين جنازه ها پيكر شهداي ايراني دوران جنگ ايران و عراق هستند. شيعيان عراق نيز اعلام كرده اند كه بقيه جنازه ها متعلق به مخالفان رژيم بعث در عراق است. در كانتينري مجاور انبار فوق الذكر نيز پرونده هايي حاوي عكس هاي مردان و زناني كه اعدام شده اند وجود دارد. تمامي آنها به نوشته زود دويچه سايتونگ با شليك گلوله به سر كشته شده و پس از آن از آنها عكس گرفته شده است. اين روزنامه آلماني در ادامه چنين مي نويسد: «از هر كدام از كشته شدگان دو عدد عكس سياه و سفيد وجود دارد. البته هنوز اين موضوع كه پيكرهاي كشف شده متعلق به صاحبان عكس هاست كاملا به اثبات نرسيده. »
در اين ميان شواهد و مداركي مبني بر شكنجه در آنجا ديده مي شود. در انبار ديگري چندين سلول بسيار كوچك كه از جنس بتون هستند نيز يافت شده است. از سقف برخي از اين سلول ها قلاب هاي آهني زمختي بيرون زده. ديواري نيز ديده شده كه ظاهرا اعدامي ها براي تيرباران به آنجا بسته مي شدند. تعداد زيادي جاي تير بر روي اين ديوار ديده مي شود كه اغلب آنها در ارتفاع سر انسان قرار دارند. بسياري از تابوت ها به نوشته زود دويچه سايتونگ داراي نوشته هايي به زبان عربي هستند كه در آنها تاريخ سال ۱۹۸۵ (برابر ۱۳۶۴ شمسي) ذكر شده است.
پايگاه نظامي فوق در ناحيه اي غيرمسكوني در وسط نمكزار قرار دارد و تنها ناحيه مسكوني نزديك به آن روستاي الزبير است. الزبير در حدود دوازده كيلومتري غرب بصره قرار گرفته و به نوشته روزنامه آلماني فوق محل دفن زبير، يكي از شخصيت هاي دوران صدر اسلام است كه بعدها به همراه طلحه به جنگ با حضرت علي(ع) پرداخت. اين روستا در تاريخ صدر اسلام نقش مهمي داشته و هنوز هم در محل دفن زبير مناره اي پابرجاست. زود دويچه سايتونگ در خاتمه مي نويسد: «در سال ۶۵۶ ميلادي در جنگي كه در واقع عامل دو گروه شدن شيعيان و اهل سنت شد، زبير در اين محل كشته شد. »

خانه احزاب
پرداخت يارانه
رسول عقيلي
بنا به گفته كارشناسان وزارت كشور قريب به ۲۰۰ تشكل و حزب سياسي مجوز فعاليت گرفته اند براساس قانون بودجه سال هشتاد و يك مقرر شد مبلغ دو ميليارد تومان به احزاب و تشكل هاي سياسي و غيرسياسي در جهت توسعه سياسي پرداخت شود كه هم اكنون براساس معيارهايي كه جاي نقد فراوان دارد در حال انجام شدن است در اينكه چه نظارتي بر عملكرد تشكل هاي سياسي داراي مجوز اعمال مي شود و اصولا چه نهادي اين وظيفه را بر عهده دارد ابهامات فراواني وجود دارد.واقعيت اين است كه در پس پرده بسياري از اين احزاب و تشكل ها خلائي بزرگ وجود دارد كه حاكي از برخوردي كاملا شكلي با پديده حزب و تشكل در كشور است.اكنون كه بحث پرداخت يارانه به احزاب مطرح است حكايت هاي تلخي از پشت پرده احزاب و تشكل هاي اسمي نمايان مي شود كه گويا به بازي گرفته شدن كار سياسي و تشكيلاتي است و اين احساس قوت مي يابد كه خداي نخواسته اخذ مجوز فعاليت سياسي در حقيقت اخذ مجوز استفاده از نام و عنواني است براي روزهايي كه بر حسب ظاهر استفاده از عنوان هاي تشكيلاتي ارزش مي يابد.
از زماني كه شرايط پرداخت يارانه به احزاب مطرح شده است كارشناسان سياسي مستقر در وزارت كشور معتقدند عدم پاي بندي متوليان احزاب و تشكل هاي اسمي به آنچه كه در اساسنامه ها و مرامنامه هايشان آورده اند وضوح بيشتري يافته است به گونه اي كه حتي واجب ترين كارهاي تشكيلاتي خود را نيز انجام نداده اند اكثريت احزاب، فاقد حساب هاي بانكي و دفاتر مالي هستند، بسياري از تشكل ها و احزاب براي دريافت يارانه حساب هاي شخصي مسئولان و متوليان خود را اعلام كرده اند و با اشكال قانوني كه كميسيون احزاب وزارت كشور گرفته است در تكاپوي افتتاح حساب هاي حزبي براساس مفاد اساسنامه ثبت شده خود هستند و به نظر مي رسد اين وجوه در بسياري از احزاب و تشكل هاي اسمي به مصارف واقعي نرسد.اگر پرداخت يارانه به شيوه كنوني استمرار يابد، طبيعي است كه تا پايان سال ۸۲ تقاضاهاي بي شمار ديگري براي تاسيس حزب و تشكل مطرح مي شود، چرا كه حداقل سود آن دريافت علي الحساب يك يا دو ميليون تومان يارانه خواهد بود.
سوال اينجاست كه آيا داشتن مجوز فعاليت سياسي بدون هيچ اثر خارجي حتي در حد يك مكان ثابت، يك تلفن و. . . مي تواند دليلي براي دريافت يارانه و يا حتي فراتر از آن يعني وجود تشكل تلقي شود؟ آيا فردي كه حزبش قائم به شخص است و براي يافتن نشاني از نامش هر چه بجوييد راه به جايي نخواهيد برد - حتي كارشناسان سياسي وزارت كشور و به خصوص كميسيون ماده احزاب در داشتن وجود خارجي اين عنوان ها مرددند - مي تواند به صرف داشتن مجوز از كميسيون ماده ۱۰ احزاب وزارت كشور يارانه دريافت نمايد.بسياري از احزاب و تشكل هاي اسمي «كه در برخورد با متوليان آنها به مظلوميت سياست و كار سياسي در اين كشور بيشتر واقف مي شويم» نه تنها مستحق دريافت يارانه نيستند بلكه بايد به خاطر بازي گرفتن احزاب و تشكل ها و تنزل سطح كار سياسي و آسيب هاي ديگري كه به افكار عمومي وارد ساخته اند برايشان محدوديت هايي را نيز ايجاد كرد.
اين نكته قابل تاييد و تاكيد است كه اگر پرداخت يارانه با شيوه كنوني محقق شود، بايد منتظر رشد كمي چشمگير احزاب و تشكل ها در سال هاي آينده باشيد. آيا هدف پرداخت يارانه به احزاب اين بود؟

حاشيه ايران
• اگر لانه جاسوسي داير بود
روزنامه «جمهوري اسلامي» در سرمقاله روز سه شنبه خود عملكرد برخي مطبوعات و فعالان سياسي كشور در جنگ عراق را «خط آمريكا» توصيف كرد و نوشت: «اگر لانه جاسوسي آمريكا در ايران داير بود و اگر روزنامه اي به عنوان ارگان سفارت آمريكا در ايران منتشر مي شد، يقينا آنها به خاطر ملاحظات فراوان و از بيم خشم و نفرت مردم در موضع گيري ها و شيوه تبليغاتي خود، بيشتر از برخي روزنامه هاي امروز كشور رعايت مسائل انساني را مد نظر داشتند و تا اين اندازه گستاخانه به نفع ارتش هاي متجاوز آمريكا و انگليس قلم نمي زدند و بي پروا عمل نمي كردند.»

• شهردار آينده
«مهدي چمران» نفر اول انتخابات شوراي شهر تهران در گفت وگويي با خبرنگاران معيارهاي انتخاب شهردار آينده تهران را بدين شرح عنوان كرد: «شهردار جديد بايد فردي متعهد، متقي، ساده زيست بوده و روحيه ايثارگري و بسيجي داشته باشد و ضمن دارا بودن شجاعت، لياقت، توانمندي و مقبوليت مردمي در امور اجرايي و مسائل شهري تجربه كافي داشته باشد. »

• تنفر ۸۶ درصدي
«حميدرضا بابايي» عضو فراكسيون اقليت (راست) مجلس و كميسيون امنيت ملي در گفت وگويي از «تنفر ۸۶ درصد مردم ايران از آمريكا» خبر داده است. وي به روزنامه «سياست روز» گفته: «نظرسنجي كه برخي خبرگزاري ها اخيرا انجام دادند، نشان مي دهد كه بيش از ۸۶ درصد مردم از آمريكا تنفر دارند و بيش از ۹۰ درصد مخالف حمله آمريكا به عراق هستند. اين نشان مي دهد كه بار ديگر ملت ايران خودشان را با افكار امام راحل(ره) تنظيم كردند و اين سرمايه بزرگي براي ملت ايران و مسئولين نظام است. »

• پيش بيني «ولفوويتز»
«پل ولفوويتز» معاون وزير دفاع آمريكا و از چهره هاي تندرو معروف به بازها در هيأت حاكمه آمريكا پيش بيني كرده كه با تغيير حكومت در عراق، سياست هاي ايران و سوريه نيز تحت تأثير قرار مي گيرد. وي با تأكيد بر اين امر كه «سوريه و ايران اهداف بعدي آمريكا نخواهند بود» افزوده: ملت عراق پس از آزادي به مردم منطقه ميزان قدرت و توانايي خود در ايجاد تغييرات را نشان خواهد داد. »اين در حالي است كه روزنامه «نيويورك ديلي نيوز» در مقاله اي خبر داده كه آمريكا پس از عراق به سراغ ايران و سوريه خواهد رفت.
اين روزنامه نوشته: «با سرنگوني صدام، نيروهاي آمريكايي در ميان دو دشمن، گرفتار خواهند شد. در شرق عراق، ايران قرار دارد. در غرب هم سوريه، دشمن تازه آمريكاست. »وزير خارجه استراليا كه در جنگ عراق جزو متحدان آمريكاست نيز اعلام كرده اين كشور از اقدام احتمالي آمريكا عليه ايران حمايت نخواهد كرد.

• پوپوليسم و نهم اسفند
006360.jpg

«حميدرضا جلايي پور» در گفت وگويي با شماره اخير ماهنامه «آفتاب» به ارزيابي انتخابات اخير شوراها از زاويه جنبش اصلاحي پرداخته است. وي در اين گفت وگو، به يكي از تحليل هاي موجود در اين باره مبني بر ظهور گرايش تازه پوپوليستي در كشور پاسخ گفته است. جلايي پور گفته: «ظهور گرايش پوپوليسم راست مدرن شهري يكي از پاسخ هايي است كه [مطرح شده]. . . از اين ديدگاه گفته مي شود جامعه ايران در سه دهه گذشته شاهد سه گرايش عمده سياسي ـ اجتماعي بوده است. در دهه شصت ايران شاهد پوپوليسم متكي به اقشار پايين و محروم شهري بود كه هم ضددموكراسي و هم ضدآمريكا بود. در دهه هفتاد ايران شاهد حضور يك جنبش دموكراتيك شهري بود كه متكي بر اقشار متوسط و جديد شهري بود. اين جنبش در داخل از دموكراسي و در خارج از صلح و گفت وگو دفاع مي كرد. اما با ناكامي اين جنبش، ايران در دهه هشتاد شاهد يك پوپوليسم راست مدرن شهري شده است. اين گرايش با سياست و سرنوشت كشور مسئولانه برخورد نمي كند. اين گرايش از سياست دموكراتيك گريزان است و نگاه به خارج دارد و برخلاف دهه شصت اين گرايش متكي به اقشار محروم شهري نيست، بلكه به اقشار متوسط و جديد شهري تكيه دارد. برطبق اين ديدگاه گفته مي شود اينكه مي بينيم در نهم اسفند ۸۱ مردم شهرهاي بزرگ در آزادترين انتخابات شركت نمي كنند، به خاطر حضور اين پديده پوپوليسم راست مدرن شهري است. »وي افزود: «من با اين برداشت مخالفم. زيرا در تمام شهرهاي بزرگ دنيا گرايشات پوپوليستي وجود دارد. اما به دو دليل گرايش پوپوليستي در ايران آنقدر قوي و تعيين كننده نيست كه با جنبش اجتماعي و اصلاحي ايران، قابل مقايسه باشد. دليل اول عدم وجود گفتمان «پوپوليستي» به عنوان يك گفتمان مسلط در ايران است. چنين گفتماني در دهه ۶۰ در آمريكاي لاتين مسلط بود (و حتي هنوز هم قوي است). حتي ظهور پوپوليسم دهه شصت در ايران يكي از دلايلش اين بود كه روشنفكران تأثيرگذار و بلندآوازه اي چون جلال آل احمد و علي شريعتي در دهه ۵۰ از پوپوليسم ديني و ضدغربي در عرصه عمومي ايران حمايت مي كردند و سخن مسلط زمانه بود. در صورتي كه در شرايط كنوني ايران حتي يك متفكر پوپوليست صاحب نفوذ در عرصه عمومي حضور ندارد و به جاي گفتمان پوپوليسم اين گفتمان دموكراسي است كه سخن زمانه است. دليل دوم اينكه سازمان هايي كه فكر پوپوليستي را تبليغ كنند، نظام انتخاباتي را هو كنند و بدين طريق مردم را از رأي دادن مأيوس كنند، در جامعه زياد وجود ندارد. از اين رو به رغم همه معضلاتي كه جنبش اصلاحي با آن روبه رو است، هنوز نمي توان نتيجه گرفت كه جنبش اصلاحي و دموكراتيك ايران خاموش شده است و يك جريان پوپوليستي از نوع راست مدرن به جاي آن به راه افتاده است. »وي انتخابات نهم اسفند را «علامتي از حضور جنبش اجتماعي و اصلاحي» دانسته كه اين بار از «حق رأي ندادن» خود استفاده كرده است.

ايران
اقتصاد
جهان
زندگي
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |